دیدگاه های مشاور موسوی در مورد ادعاهای احمدی نژاد
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۲٨ شهريور ۱٣٨۹ -
۱۹ سپتامبر ۲۰۱۰
کلمه: در روزها و هفتههای اخیر، اتفاقات و تحولات مهمی در عرصه روابط خارجی ایران روی داده است. از سویی شاهد شدت گرفتن تحریمهای بینالمللی و بالا گرفتن دامنه تبلیغات راجع به اقدام نظامی علیه ایران بودیم؛ و از سوی شاهد آزاد کردن ناگهانی تبعه آمریکایی در آستانه سفر آقای احمدینژاد به نیویورک بودیم، به طوری که رسانههای وابسته به دولت اصرار داشتند نقش رئیس دولت در این آزادی را پررنگ کنند، ولو به بهای نقض ادعای استقلال قوه قضاییه تمام شود.
ابعاد این ادعا و نیز تبلیغات گسترده اخیر دولت برای تشبیه احمدینژاد به کورش، از جمله موضوعاتی است که این گفتوگوی کوتاه با اردشیر امیر ارجمند به بحث گذاشته شده است. این مشاور میرحسین موسوی، همچنین حمله به دفتر موسوی و منزل کروبی را نشانه ترس دولت سرکوبگر از محبوبیت رهبران جنبش سبز میداند و می گوید اگر احمدینژاد در ادعاهای خود صداقت دارد در سفر خود به مجمع عمومی سازمان ملل متحد، در مکانی که باید جایگاه نمایندگان و روسای جمهور مشروع هر کشور باشد، به جای خیمهشببازیهای حقارتبار، با اعلام اجازه راهپیمایی به جنبش سبز و مردم ایران، مشروعیت خود را در انظار جهانیان به آزمون بگذارد.
متن کامل گفتوگوی کلمه با اردشیر امیر ارجمند را در پی میخوانید:
هفته های اخیر اتفاقات متعدد بعضا متناقضی رخ داد. یکی از آنها آزادی تبعه ی آمریکایی متهم به جاسوسی بود. به اعتقاد جنابعالی، آیا آزاد کردن خانم سارا شورد واقعا یک اقدام انساندوستانه بود یا خیر، و آن را میتوان در راستای منافع ملی قلمداد کرد؟ به خصوص این روزها که تلاش برای به انزوای راندن ایران شدیدتر از قبل شده و صدای تهدیدهای اسرائیل علیه ایران نیز بار دیگر بالا گرفته است، آیا پیشدستی آقای احمدینژاد در آزاد کردن فردی که وزیر اطلاعات همین دولت او را جاسوس نامیده بود، میتواند حرکتی در جهت عقب راندن اسرائیل قلمداد شود؟ و اساسا آیا در فضای کنونی بینالمللی، ادعای انساندوستی از سوی احمدینژاد شنیدنی و باورکردنی است؟
از نظر ما، هر آنچه موجب انزوا و عقبافتادگی ایران باشد، به نفع اسرائیل و رقبای منطقهای و جهانی ماست. دولت احمدینژاد بیشترین خدمت را به اسراییل انجام داده است، چون موجب انزوا و عقب افتادگی کشور شده است.
ما از هر اقدام واقعا انساندوستانه و هر عملی که با حفظ منافع عالی کشور موجب تشنجزدایی در عرصه بینالمللی شود، استقبال میکنیم، زیرا منافع ملی را بر منافع جناحی مقدم میدانیم. یادمان نرود گروه سرکوبگر حاکم جگونه در روابط بینالمللی کشور در دوران اصلاحات با هدف منافع گروهی خود اخلال ایجاد میکردند. اما سوال اینجاست که ایا این اقدامات واقعا انساندوستانه بوده یا اهداف دیگری را دنبال میکند؟
اگر تبعه امریکایی آزاده شده جاسوس نبوده است، چرا دستگیر شده است؟ چرا در هنگامی که کشور تحت فشار شدید بینالمللی قرار دارد و منافع مهم آن در خطر است، این اتفاق میافتد و موجب انزوای بیشتر کشور میشود؟ و اگر جاسوس بوده است، چگونه به قید وثیقه آزاد میشود، و مهمتر از آن، رسما تاکید میشود که حق خروج از کشور را دارد؟ در حالی که خانم هنگامه شهیدی روزنامه نگار پس از ماهها تحمل زندان با وثیقهای سنگینتر آزاد میشود و حق خروج از کشور را هم ندارد!
اگر مرام شما انساندوستی است، چرا صفایی فراهانی با بیماری قلبی شدید نه تنها از آزادی، بلکه از معالجه مناسب نیز محروم است؟ آیا خانم شرودر تنها زندانی بیمار در ایران بود؟ آیا مسئله انساندوستی است یا تلاش برای معامله و چراغ سبز نشان دادن برای سفر آقای احمدینژاد پس از خرابکاریهای مکرر در مناسبات بینالمللی کشور و رجزخوانیهای عوامفریبانه و بیپایه و اساس؟
علاوه بر آزادی این تبعه آمریکایی با ادعای انساندوستی، در روزهای اخیر با قرض گرفتن منشور کورش، تبلیغات دولتی گستردهای صورت گرفته است که میخواهند احمدینژاد را کورش زمانه معرفی کنند. آیا این مقایسه و تشبیه عجیب، مابهازایی هم دارد؟ یعنی میتوان در رفتارهای رئیس دولت فعلی با کورش کبیر، هماهنگی و نسبتی یافت؟
چه نسبتی بین احمدینژاد و کورش کبیر وجود دارد، جز اینکه اولی موجب سرافکندگی و دومی موجب افتخار ایرانیان است؟ کورش در عهدی که پادشاهان بسیار کوچکتر از او ادعای خدایی میکردند، خود را انسانی عادی معرفی میکند که افتخار دارد برای رهایی مردمی که مذهبی دیگر دارند و حاکمی ظالم و خودکامه، آزادی عقیده و امنیت آنان را پایمال کرده است، به پا میخیزد و آنها را آزاد میکند و بندگی و بردهداری را لغو میکند؛ آزادی مذهب و عقیده را برای همگان تضمین میکند و در سرزمین خود، آیین بردباری برپا میکند، و خود را بر هیچکس حتی مردمان سرزمین فتح شده نیز تحمیل نمیکند. در حالی که آقای احمدینژاد و همکاران و حامیان او در سازمانهای رسمی و غیر رسمی، در هزاره سوم و پس از گذشت بیش از شصت سال از اعلامیه جهانی حقوق بشر، و در عصری که حق تعیین سرنوشت و حکمرانی به طریق دموکراتیک به عنوان یک حق بشری و اصلی بنیادین و جهانی پذیرفته شده است، اعمال و رفتاری دارند که گویی ادعای خدایی میکنند، سرزمین خود را با سرکوب و خشونت و خونریزی اشغال میکنند، نوعی بردهداری جدید به راه میاندازند و به جای مشارکت و آزادی فقط از اطاعت و اطاعتپذیری سخن میگویند.
واقعا چه نسبتی بین احمدینژاد و کورش کبیر وجود دارد؟ چه نسبتی وجود دارد بین فردی که به مردم خود ظلم میکند و آزادی و حق حیات آنها را سلب میکند، با مردی که نه تنها برای ملت خود بلکه برای ملتهای دیگر هم آزادی، صلح و امنیت به ارمغان میآورد؟ اقای احمدینژاد بارها در خلال ژستهای ضد غربی خود اعلام کرده است که از شنیدن دموکراسی و حقوق بشر به او حال تهوع دست میدهد، در حالی که کورش چندین قرن از همعصران خود جلوتر بوده و به عنوان طلایهدار پاسداری از کرامت انسانی شناخته میشود.
آقایان شنیدهاند که دنیای کنونی دنیای نمایش است، اما نه به این شوری که کسی که ادعا میکند رئیسجمهور یک ملت تاریخی است، در تمام برنامههای خود در حال اجرای نمایشهای تکراری و خستهکننده باشد که هیچ صداقتی در آنها نیست.
چه نمایش و دروغی بزرگتر از این که در آیین رونمایی از منشور حقوق بشر کورش، کسی از آزادی بیان سخن میگوید که تمام توان خود را به کار برده تا مطبوعات تعطیل شوند، نظام تکحزبی مستقر شود و هر کس که از آزادی سخن میگوید در زندان باشد. بد نیست این قهرمان آزادی بیان مشخص کند چرا علیرضا بهشتی شیرازی، تاجزاده، میردامادی، رمضانزاده و … فقط به جرم بیان مخالفت خود با او، در زندان اسیر مردان امنیتی او هستند؟
در دو هفته اخیر شاهد حمله عناصر خودسر به منزل آقای کروبی و ماموران لباس شخصی دفتر آقای موسوی بودیم. به نظر شما هدف از این اقدامات چیست؟
حمله به دفتر و منزل رهبران جنبش سبز معنایی جز این ندارد که سرکوبگران حتی از نفس کشیدن رهبران جنبش سبز هم میترسند. زیرا آنها به همت ماموران امنیتی خود، بهتر از همه میدانند که رهبران سبز در دل مردم جای دارند.
یعنی شما معتقدید که هنوز ترس از رهبران جنبش در دل سران دولت وجود دارد؟ اما اینها ادعا میکنند مشکلات داخلی حل شده و به فکر مذاکره با آمریکا و حل مشکلات خارجی افتادهاند. پس از چه چیزی میترسند؟ تحلیلی وجود دارد که اگر فضا آرام باشد و منع قانونی و سرکوب و خشونت در کار نباشد، باز هم مردم در حمایت از اهداف جنبش سبز به خیابان میآیند؟
همینطور است. آقای احمدینژاد، اگر واقعا مدافع آزادی بیان است، در اجرای اصل فراموش شده ۲۷ قانون اساسی، اجازه یک راهپیمایی مسالمتآمیز را به مردم بدهد. اگر راست میگوید، در سفر خود به مجمع عمومی سازمان ملل متحد، در مکانی که باید جایگاه نمایندگان و روسای جمهور مشروع هر کشور باشد، به جای خیمهشببازیهای حقارتبار، با اعلام اجازه راهپیمایی به جنبش سبز و مردم ایران، مشروعیت خود را در انظار جهانیان به آزمون بگذارید.
اگر ثابت کنید مردم با شما هستند، البته نه از طریق تجمعات فرمایشی و زوری که کسی دیگر به آن اعتنا نمیکند، دیگر نیازی به گدایی امکان مذاکره نخواهید داشت. نیازی به فروش منافع ملی ایران، نه تنها به قدرتهای بزرگ بلکه به کشورهای ضعیف و دستهچندمی که از عهده امور اولیه خود هم برنمیآیند، نخواهید داشت.
دستگاههای امنیتی احمدی نژاد در وقیحانه ترین اظهارات و مکتوبات رسمی اعلام میکنند که روسای سه دولت قبلی، مرتبط و وابسته به آمریکا و قدرتهای خارجی بودهاند. اگر چنین چیزی حقیقت داشته باشد، قطعا هیچ تضمینی وجود نخواهد داشت که شما مستثنی باشید. شما استقلال و حریت را با فحاشی و رجزخوانی اشتباه گرفتهاید. استقلال تنها با حضور واقعی و مشارکت واقعی مردم میسر میشود، وگرنه تمام حکومتهای خودکامه و خودسر در جهان سوم دیر یا زود وابسته میشوند.
در تحلیل سیاست خارجی جنبش سبز، به عنوان یک حرکت درونزا و ملی، اختلاف نظرهایی وجود دارد. به خصوص مخالفان وابسته به باند حاکم، گاهی سبزها را متهم میکنند که برای تعیین سرنوشت کشور به دخالت خارجی دل بستهاند و یا اگر جلوتر بخواهند بروند، ادعا میکنند که برخی حامیان جنبش سبز وابستگیهای پنهانی به دولتهای خارجی دارند. پاسخ این ادعاها و اتهامات چیست؟
جنبش سبز بارها از زبان رهبران خود اعلام کرده و در عمل نیز ثابت کرده است که هرگز خواستار مداخله قدرتهای خارجی در امور داخلی ایران نیست و منافع عالی و درازمدت کشور را به همه چیز ترجیح میدهد. جنبش سبز و رهبران آن، همانطور که در مسائل داخلی نشان دادند حاضر به مذاکره مخفیانه و غیر شفاف با سرکوبگران نیستد، در عرصه بینالمللی نیز هرگز وارد محاسبات مبهم، منفعتطلبانه و مذاکرات پنهانی نشدهاند و نخواهد شد و علیرغم اعتقاد به تعامل سازنده با جامعه جهانی و ضرورت تشنجزدایی، معامله با قدرتهای خارجی را راه حل مشکلات خود و کشور نمیدانند.
رهبران و فعالان جنبش سبز، چه در عرصه بینالمللی و چه در عرصه داخلی، کاری انجام نمیدهند که از گزارش آن به مردم شرم یا ابا داشته باشند.
جنبش سبز، جنبشی مستقل و مردمی است که ریشه در مطالبات تاریخی و واقعی مردم ایران دارد؛ جنبشی به وسعت بخش عظیم ملت ایران. جنبش سبز به قدرتهای خارجی وابسته نیست که از وجهالمصالحه قرار گرفتن خود در مذاکرات اقتدارگرایان با قدرتهای خارجی احساس هراس کند.
در این صورت، این دشواری پدید میآید که سبزها در عرصه بینالمللی چه باید بکنند؟ اگر بخواهند صدای مظلومیت ملت را به گوش افکار عمومی جهان برسانند، دولت تبلیغات میکند که شما مسائل درون خانواده را پیش بیگانگان بردهاید. اگر هم سکوت کنند و دم نزنند، سرکوبها همچنان ادامه پیدا میکند، با این تفاوت که کسی هم خبردار نمیشود. آیا جنبش سبز حق دارد به طور موازی، صدایی متفاوت با دولت سرکوبگر فعلی در عرصه جهانی بلند کند؟
این نه تنها حق بلکه وظیفه کلیه فعالان جنبش سبز در سراسر جهان است که یکپارچه با حضور فعال خود در عرصه بینالمللی از حقوق ملت ایران دفاع کنند و صدای آزادیطلبی و تأمین حقوق بنیادین ایرانیان را به گوش جهانیان برسانند. فعالان جنبش سبز در روند انجام این وظیفه، با حفظ اصول خود، اسیر شانتاژهای تبلیغاتی و امنیتی دولت خودکامه نخواهند شد و از آن هراسی نخواهند داشت.
دولت خودکامه باید به انتخابات آزاد، غیر گزینشی و رقابتی تن دهد. ما خواستار نظارت بینالمللی و مداخله دیگران نیستیم، اما باید با تشکیل کمیته مستقل حقیقتیاب داخلی برای بررسی تقلب در انتخابات ریاستجمهوری، تضمینهای معتبر برای برگزاری انتخابات آزاد در ایران فراهم شود.
فعالان جنبش سبز باید تلاش کنند با اطلاعرسانی، روشنگری و هشدارهای خود اجازه ندهند تا ملت ایران بیش از این دچار سختی شود و منافع عالی و حقوق بنیادین آن نادیده گرفته شود.
|