یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

جابجایی قدرت سیاسی درحاکمیت جمهوری اسلامی ۲


جلال رستمی


• فساد بیت رهبری و اکثریت روحانیت درقدرت برای نیروهای امنیتی – نظامی این مجوز و امکان مناسب را فراهم آورد که قدرت خودرا در حاکمیت افزایش داده و توازن قوا را به نفع خود تغیردهند. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ٣۰ شهريور ۱٣٨۹ -  ۲۱ سپتامبر ۲۰۱۰


 حل مسئله ی جابجایی قدرت
جمهوری اسلامی دردوران رهبری خمینی همواره توانسته بود کارتصفیه وجابجایی قدرت درحاکمیت را،ازطریق حمایت توده ای که داشت ، حل کند. عنصر تعین کننده در پیش برد این مسئله نفوذ وقدرت خمینی در حاکمیت بود. نفوذ وقدرتی که به هرحال از یک حمایت توده ای برآمده ازانقلاب سرچشمه می گرفت. حمایتی کوروگاها بیمارگونه، که خمینی می توانست ازطریق آن ، مخالفان حکومت اسلامی راسرکوب کرده وجنگ قدرت ودرگیری های جناحی درون حکومت را حتها اگر شده با سرکوب ،مدیریت کند.
بعد ازمرگ خمینی، خامنه ای به عنوان رهبر،با کارگردانی هاشمی رفسنجانی، به ساختارحاکمیت جمهوری اسلامی تحمیل شد. برای خامنه ای اعمال و حفظ قدرت درحکومتی که درآن روحانیت حرف اول را می زدوقدرت زیادی هم داشت، کار ساده ای بنظر نمی رسید. اواگرچه وارث خمینی به حساب می آمد وخود این امرتوانسته بودبرای او، قدری اتوریته بوجودآورد. اما چون قدرت جدی متکی به نفوذ توده ای نداشت. نمی توانست به تنهایی ودردرازمدت، امرجابجایی قدرت وتصفیه های داخل وخارج نظام سیاسی را مدیریت کرده وازآن درجهت تثبیت وافزایش قدرت خود استفاده کند.
انتخاب خودخامنه ای به عنوان رهبرهم درحقیقت، محصول همین جابجایی قدرت بین جناح های مختلف جمهوری اسلامی بعد ازمرگ خمینی بود.
جناحی که با کارگردانی رفسنجانی، به سرعت خامنه ای را به حاکمیت تحمیل کرد، با این کارتوانست تمامی عمله واکره ی رژیم را درمقابل کارانجام شده ای قراردهد وآنهارا به تبعیت ازاین امروادارد.

رفسنجانی وجناح اوکه درحاکمیت ازقدرت ونفوذ خیلی زیادی برخورداربودند.هیچگاه فکر نمی کردند، شخصی که به کمک آنها برمسند رهبری می نشیند. درآینده، جایی برایشان درقدرت سیاسی درنظرنمی گیرد، وآنها را به حاشیه ی حکومت پرتاب می کند.
عدم اعتبار توده ای واتکا به نیروهای امنیتی - نظامی
اگرخمینی توانست ازاعتبار قدرت بسیج توده ای خود،برای تصفیه های داخل رژیم، سرکوب سازمان های سیاسی مخالف و همچنین سرکوب اقلیت های قومی ودینی، استفاده کافی ببرد. جانشین او خامنه ای با فقدان این اعتبار توده ای، برای تسلط براوضاع و مطیع ساختن وبه زیر فرمان درآوردن روحانیت وسرکوب مخالفین واقلیت های قومی و دینی ودرمجموع نقض مداوم حقوق بشر، که لازمه ی تداوم قدرت، درحاکمیت جمهوری اسلامی است . ناگزیربودهرچه بیشتربه نیروهای امنیتی – نظامی متکی شود.
فساد بیت رهبری واکثریت روحانیت درقدرت برای نیروهای امنیتی – نظامی این مجوز وامکان مناسب را فراهم آورد که قدرت خودرا در حاکمیت افزایش داده وتوازن قوا را به نفع خود تغیردهند . حل هرگونه اختلافی توسط خامنه ای، از کانال نیروهای امنیتی- نظامی، اگرچه به ظاهرنشان دهنده ی اقتداراو ونفوذش،براین نیروها بود. اما مابه ازای عملی آن گرفتن امتیازهای بیشتر،توسط نیروها ی امنیتی - نظامی وهم زمان، بسط وگسترش قدرت این نیروها برتمام عرصه ی حاکمیت سیاسی ایران بود .آنها حالادیگر بعد ازمرگ خمینی، شریک دزد ورفیق غافله گردیده بودند.

این شراکت ورفاقت بخش عمده ای ازنیروهای امنیتی – نظامی بارهبری، اکنون کاررابه جایی کشانده است. که آنها خود خواستار تصاحب تمامی سهام- حتها اگرهم شده بدون شراکت"رهبری" که دیگر وجهه ای هم بین مردم ندارد، هستند.

به همین خاطراست که نیازبه جابجایی وتغیر ودگرگونی قدرت درحاکمیت جمهوری اسلامی، امروز،امری اجتناب ناپزیرگردیده است.
بدون شک این تغیرودگرگونی قدرت برای اینکه بتواند بطورکامل متحقق شود. دردرجه اول وقبل از هرچیز،برای تعریف و بسیج نیروی هوادار خود، احتیاج به یک ایدولوژی جدید- فرای آن چیزی که تاکنون بوده است- دارد: چیزی که مشایی ازآن بعنوان "مکتب ایرانی" نام می برد در حقیقت بخشی از یک ایدولوژی است که من آنرا"ناسیونالیسم جاهل گرایی - حاشیه ی شهری مذهبی"*می نامم. این- "ناسیونالیسم تلفیقی "- آن ایدولوژی ست که مشایی و احمدی نژاد ودارودسته ی امنیتی – نظامی ا شان، برای باز تعریف خود وبرای بریدن وفاصله گرفتن ازروحانیت به آن احتیاج دارند. تبلیغ وترویج این ایدولوژی، "ناسیونالیسم تلفیقی " که ازهمان فردای کودتای انتخاباتی درعمل توسط احمدی نژادودارودسته اش شروع شد، توانست خود را با جنایات کهریزک وسرکوب خونین مردم در خیابا ن ها، تا پرده برداری ازلوح منشورحقوق بشرکورش، باچپیه ی بسیجی، بخوبی وبا روشنی تمام تعریف نماید. پرده برداری از لوح منشور حقوق بشر کوروش، در حقیقت پرده برداری ازاین ایدولوژی نوظهور،درحاکمیت جمهوری اسلامی بود. حال روحانیتی که دستش درجنایات کهریزک واوین ودیگرزندان ها وسرکوب مردم، به خون آلوده است. می تواند با این ایدولوژی نوظهور-هرچند ناخرسند وگاها متعرض به آن - به مدت طولانی مخالفت کند؟
از شواهد چنین برمی آید که تغیرودگرگونی درقدرت سیاسی اکنون با وجود این ایدولوژی نوظهورمنطقا باید به یک تصفیه درونی، حذف یا همراه سازی بخشی ازجناح اصول گرا وروحانیون به شدت محافظه کارودر راس آن ها ولی فقیه نیز، نیاز داشته باشد.به همین خاطر روند تصفیه وهمراه سازی نمی تواند دراین مرحله به سادگی وبدون درد صورت پذیرد. زیرا رهبر جمهوری اسلامی بطورکامل به این تغیر ودگرگونی درقدرت سیاسی تن نداده است وتمایل بیشتراودرشرایط فعلی بانشان دادن اوتوریته ی ظاهری ،واداشتن جناح ها ی موجود درحاکمیت به همکاری با یک دیگراست. درحقیقت خامنه ایی می خواهد با حفظ این جناح بندی که در یکطرف آن یک نیروی امنیتی –نظامی قدرتمند شده ودرطرف دیگرآن روحانیون ومحافظه کاران به شدت ضعیف شده قراردارند، رهبری خود را حتها به شکل سمبلیک، درایجاد توازن قوا بین این دوجناح حفظ کند. توازن قوایی که بسیار شکننده است وتلاشی که دیگرخیلی دیر شده است.
خامنه ای یا باید قدرت کامل را به نیروهای امنیتی – نظامی واگذار کند. تا بتواند حداقل تازمان زنده بودنش مقام تشریفاتی ولایت فقیه اش را حفظ کند.یا با اتکاء به جناح محافظه کارسنتی وروحانیت تحت رهبریش در برابر امنیتی – نظامی ها مقاومت کند.
کارجابجایی کامل قدرت درجمهوری اسلامی که با سازمان دهی حمله ها وعقب نشینی های دوجناح درگیر، برای تضعیف ویا همراه سازی یک جناح با جناح دیگرهمراه شده است. اگربه سرعت به نفع جناح امنیتی- نظامی حل نشود، راه حل خودش را دریک کودتادی دیگرویا ادامه وتشدید بحران درروابط خارجی ، که زمنیه های خطر یک درگیری نظامی هم در بردارد، جستجو خواهد کرد.

سخنرانی رفسنجانی درآخرین اجلاس مجلس خبرگان رامی توان حرارت سنج اوضاع سیاسی امروزدانست. تاکید بیش از حد اوبه اهمیت ولایت فقیه وحفظ قدرت رهبری، نشانه ی خیزبرداشتن این نیروی جدید به سمت تمامی قدرت است. قدرتی که روحانیت ووابستگان به آنها درسایه ی آن دیگر شانسی برای ادامه ی بقا درحکومت نخواهند داشت.بیت رهبری وروحانیون متعلق به آن در شرایط دشواری قرارگرفته اند از یکطرف یک جنبش توده ای گسترده درکمین آنهاست واز طرف دیگرنیروی امنیتی – نظامی که قصد کرده است باقی قدرت راهم از دست آنها خارج سازد.                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                         
رابطه ی جابجایی قدرت سیاسی درحاکمیت با جنبش سبزدموکراتیک مردم ایران
جنبش دموکراتیک سبزمردم ایران حلقه ی محاصره رابرحاکمیت جمهوری اسلامی تنگ ساخته وشکاف وجنگ برای جابجایی قدرت، درآنرا،علنی ساخته است . هیچ بعید نیست اگرادامه جنگ قدرت، بامقاومت رهبری جمهوری اسلامی برای از دست ندادن تمامی قدرت روبرو شود. برای تقویت موقعیت خود در قدرت به نوعی تلاش برای سازش با سران فعلی جنبش سبز، بطورموقت، ازطریق وبا وساطت رفسنجانی، وادار شود. وجود وحضوررفسنجانی ضعیف شده درحاشیه قدرت رهبری تا امروز، می تواند به شکلی همین معنی را داشته باشد. ازطرف دیگراگرجناح امنیتی – نظامی حامی احمدی نژاد با این مقاومت روبرو شوند ممکن است درمقاطعی به عنوان نیروی فشارازجنبش سبزبرعلیه جناح مقابل استفاده کنند تا به آنها یعنی رهبری وخدمه وحشمه اش نشان دهند که، تاچه اندازه آنها، به این نیرو برای داشتن امنیت وبقا ی خود نیازمند هستند.
عدم دستگیری موسوی وکروبی وخاتمی تابحال ازیک سو، فشاروحمله های سازمان یافته به آنها ازسوی دیگر، زندانی وشکنجه شدن فعالین دانشجویی ،حقوق بشری وفعالین جنبش زنان و دیگر مخالفین فعال رژیم درزندان، نوشتن نامه های سرگشاده خطاب به رهبری که همگی هم درافشای شکنجه ها وستم ها واهانت ها در زندان است. آنهم درست از درون همان زندان ها و همان سلول های شکنجه وده ها حادثه و مورد کوچک وبزرگی که درعرصه ی سیاسی، درجامعه ی ایران اتفاق می افتند. همگی به شکلی توضیح جنگ جابجایی قدرت سیاسی بین دوجناح درحاکمیت جمهوری اسلامی وحاصل درگیری بین نیروهای این دو جناح است که به شکل پیچیده ای درتمامی ارگان های حکومتی نیزحضورخودرابازتاب می دهد.

وجود شکاف جدید در حاکمیت وتاثیر آن برجنبش دمکراتیک سبزمردم ایران
بدون شک وجود شکاف جدید وسرباز کردن آن در حاکمیت درمیان مدت هم فضای تنفس وتحرک بیشتربرای جنبش دموکراتیک سبزمردم ایران را فراهم می کند وهم باعث تقویت آن می شود. تقویت جنبش دمکراتیک سبزمتقابلا باعث تشدید بازهم بیشترتضادهای جناح های درون حکومتی می گردد.همه ی این ها در حالی است که تحریم ها واجماع جهانی برای به زانو در آوردن جمهوری اسلامی ازهر زمان دیگری نیزبیشتر شده است ومی رود که تاثیرات جدی براین تضاد ها بگذاردوپیش ازهرزمان دیگری به نارضایتی های داخلی دامن بزند .
جمهوری اسلامی امروز با خیزش ونارضایتی عمیق بخش وسیعی ازتودهای مردم روبرو است. سرکوب جنبش سبز باعث ریزش بخشی از بدنه ی حاکمیت جمهوری اسلامی گردیده وبه چهره ی کاذب آن دربین مردم کشورهای مسلمان ضربه ی جدی وارد ساخته است. درعوض مردم ایران با جنبش دموکراتیک سبزخود توانسته اند،چهره ی واقعی اشان را نزد مردم جهان به نمایش بگذارندواحساس همدری وپشتیبانی واحترام آنها راجلب کنند.

آیا مسئله ی هسته ایی، دخالت دراوضاع بحرانی عراق ،افغانستان، لبنان وفلسطین همانند تسخیر سفارت آمریکا وجنگ هشت ساله باعراق، همگی محملی برای تعین تکلیف جنگ قدرت وسرکوب جنبش مردم، خواهند شد؟
درشرایط فعلی شواهد نشان می دهد که نیروهای درگیر جنگ قدرت، به اشکال مختلف ازاین مسائل ، هم زمان، هم برعلیه یکدیگر وهم درجهت تثبیت قدرت خود، بهره برداری می کنند.
کشور ما درحساس ترین وسرنوشت سازترین دوران تاریخی خود به سر می برد. مردم ایران درآغازدوران اعتلای مبارزه ی خودبرای آزادی ودمکراسی وعدالت قرارگرفته اند. در چنین شرایطی تلاش برای انسجام دمکراتیک جنبش وبکارگیری تاکتیک ها وشیوه های جدید وکم هزینه ی مبارزه ،استقامت وپایداری وعدم سازش، هوشیاری وخوداری از بدام افتادن در توطئه های جناحی، می تواند ازوجوه مشخصه ی این مقطع از برآمد جنبش دمکراتیک سبزمردم ایران باشد. هرچه مقاومت سازمان یافته تر وجدی تر باشد. نیروی سرکوب رااز درون ضعیف ترساخته و تضادهای درون حاکمیت را عمیق تر ودر نهایت راه رابرای به زانودرآوردن رژیم هموارترمی سازد .

ازکوه عظیم یخی که بعداز انقلاب بوجود آمده بود ،تنها تکه ی کوچکی باقی مانده است . آیا این تکه کوچک همچنان بر پهنه ی اقیانوس سرزمین ما شناورخواهد ماند. یانه ماشاهد فوران گدازه های آتشفشان جنبش مردم و ذوب شدن آن خواهیم بود.

*-سه واژه ی جاهل گرایی(برخاسته ازپایگاه طبقاتی این نیروها)، ناسیونالیسم حاشیه ی شهری (نشانه ی سطح نازل شناخت ودانش لازم از مسائل ملی وفرهنگی) مذهبی(بعلت سابقه ی تلقات مذهبی این نیروها) درمجموع ترکیب این ناسیونالیسم تلفیقی را می سازند . البته وزن واژه های جاهل گرایی و ناسیونالیسم حاشیه شهری دراین ترکیب برجسته تر است. برجسته بودن این دوواژه می تواند فرهنگ گفتاری وکرداری این نیروها وخستگاه طبقاتیشان رانشان دهد. نقش مذهب دراین ایدولوژی درحقیقت نقش همان کلاه شرعی است که در موقع ضروری برسرهرچیزی گذاشته خواهد شد.

 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۲)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست