روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
٣۱ شهريور ۱٣٨۹ -
۲۲ سپتامبر ۲۰۱۰
بازخوانی حماسه بینظیر دفاع مقدس عنوان سرمقاله روزنامه شرق است به قلم محمدصادق خرازی که در آن نوشته است: «٣۱ شهریور ۱٣۵۹ یادآور عظمت و شکوه مجاهدتهای ملت ایران در حماسه دفاع مقدس است؛ مقاومت بینظیری که نه تنها در تاریخ سیاسی ایران بینظیر بوده بلکه به عنوان یکی از ماندگارترین حماسههای تاریخی این سرزمین متمدن و چندهزارساله ثبت شده است. جنگ تحمیلی، جنگی تمامعیار علیه ملت ایران، نه تنها برای سرنگونی انقلاب اسلامی، بلکه برای تقسیم و پاره پاره کردن ایران صورت گرفت. آسیبشناسی روزهای نخستین جنگ، نقش بارز امام خمینی(ره) در مدیریت بحران، فرماندهی جنگ، ساماندهی ارتش ازهمگسسته، شکلگیری سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، آمادهسازی نیروهای مقاومت مردمی همچون بسیج و ستاد جنگهای نامنظم، شکوه حضور مردم و عظمت مجاهدتهای وصفناشدنی ملت سرفراز ایران امری ضروری است. علل وقوع جنگ تحمیلی و چیستی و چرایی آن را نمیتوان صرفاً در اختلافات مرزی و ارضی دانست. نقش قدرتهای جهانی در دوره جنگ سرد، نقش موذیانه اعراب منطقه در بروز بحران در مناسبات میان دو کشور همسایه و مسلمان ایران و عراق، انقلاب اسلامی و سرنگونی نظام جمهوری اسلامی مواردی است که نیازمند کالبدشکافی و آسیبشناسی دقیق است. جنایات صدام، ناتوانی نهادهای بینالمللی، حمایتهای مستقیم ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی از صدام، در نتیجه حماسه دفاع مقدس ملت ایران، اثر جاودانی در تاریخ سیاسی و نظامی ایران شد و هیچگاه از شبستان بلند خاطرات این سرزمین حذف نخواهد شد. انقلاب اسلامی پدیده بزرگی در روزگار جنگ سرد میان مناسبات و معادلات جهان اسلام و دنیای غرب و اسلام و اردوگاه شرق به وجود آورد. بازخوانی و تحلیل وقایع تاریخی و سیاسی آن ایام، اینک ضرورت فوقالعادهای پیدا کرده است. انقلاب اسلامی پارادایم جدیدی در فرآیند مناسبات بینالمللی ایجاد کرد و آن بازگشت به خویشتن، اصالت دادن به هویت ملی و دینی ملت ایران و پایان داستان غمانگیز خودباختگی در دنیای اسلام بود. امواج مواج پدیده انقلاب اسلامی با قدرت تحریض ملتها به مقاومت علیه ظلم و تجاوز تاریخی، همان حس و حال روزهای نخستین اسلام در مدینه را به وجود آورده بود. غرور شکسته شده امت اسلامی در از دست دادن فلسطین، شکست پیاپی اعراب در برابر صهیونیسم و فریب و بیتفاوتی دو اردوگاه قدرت جهان یعنی امپریالیسم و کمونیسم در قبال جنایات سازمانیافته اسرائیل، مفهوم جهاد و مبارزه را با چالشهای جدی روبهرو ساخته بود. پیام انقلاب اسلامی به ملتها، پیام رجعت به همه هویت بر باد رفته آنها بود؛ پیام پیروزی خون بر شمشیر، توانستن و رسیدن به آرمانهای بزرگ. انقلاب اسلامی جهانی شده بود و بر تارک تلخیها، نشانههای امید و رهایی و فرجام آزادی را نوید میداد. طبیعی است این پدیده جدید نگرانیهای فراوانی را در اردوگاه غرب و شرق عالم به وجود آورده باشد و باید مهار میشد. در این مصاف اتاق فکر جهان دو بیم از موقعیت انقلاب اسلامی و عظمت جمهوری اسلامی پیدا کرده بود؛ اول تهدید منافع غرب در مناطق استراتژیک جهان و از دست دادن موقعیتهای خود که به زور طی قرون و اعصار به دست آورده بودند و دوم دنیای اسلام در یک رستاخیز و خیزش جدیدی قرار گرفته و مردم آموخته بودند که تنها راه رهایی و رسیدن به آرمانها، الگو گرفتن از حقیقت انقلاب امام خمینی(ره) بود. در این مصاف همه رژیمهای خودکامه و مورد حمایت قدرتهای جهانی نیز در دو بحران جدی گرفتار آمده بودند؛ نخستین بحران، نقش مردم و عدم باور به روند مردمسالاری و عدم توانایی در برقراری نظامی مستقل و پایان دادن به وابستگی به قدرتهای استعماری و بحران دلبستگی به قدرتهای جهانی بود که چگونه در برابر خواست ملت ایران زبون شدند و نتوانستند بزرگترین متحد استراتژیک خود را حتی برای مدت کوتاهی حفظ کنند.
نظام سلطه به بحران مشروعیت خود پی برده بود. از اینرو وقوع یک حادثه که درآن زوال قدرت نظامی ایران را هم دربرگیرد، دیده شد. لذا جنگ تحمیلی در راستای منافع استراتژیک دو اردوگاه غرب و شرق و اعراب معنی و مفهوم پیدا میکرد. صدام ابزاری بیش نبود. جاهطلبیها و بلندپروازیهای او برای کانون توطئه و اتاق فکر بحران جهان شناخته شده بود. آنها با ایجاد جنگ دو هدف را دنبال میکردند؛ نخست سقوط نظام جمهوری اسلامی ایران و سپس مهار صدام حسین و تعدیل و تضعیف قدرت دو ارتش نیرومند خاورمیانه یعنی ایران و عراق. در پناه چنین استراتژی، جنگ با خصلت ضدانسانی و ضداخلاقی مشروعیت پیدا میکند تا در پی مهار اسلامخواهی و رستاخیزی که دنیای اسلام را فراگرفته بود، موجب ثبات و آرامش رژیم اسرائیل و دولتهای عرب منطقه شود. با بازخوانی آن روزها به واقعیت این روزها هم میتوان پی برد. اتحاد ناگفته و نانوشته بسیاری از دولتهای عرب با اسرائیل، فراموش شدن فکر آزادی قدس شریف را به همراه داشته است که روزی و روزگاری مهمترین دغدغه امت اسلامی بود. واقعیت وقوع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، فراتر از خاستگاه بلندپروازانه صدام حسین است. درسهای تاریخ، به ما حکم میکند تا شناخت آگاهانه و مسئولانه نسبت به همه ابعاد جنگ تحمیلی داشته باشیم. دنیای سلطه، اگرچه از ارزیابی معادلات و نقش ملت ایران در وقوع انقلاب اسلامی و رهبری امام خمینی عاجز بودند و اشتباه محاسبه داشتند ضعف در شناخت واقعیت دوران ما داشتند. امام خمینی فقط پیر و مراد ملت نبود، بلکه او رهبری کاریزماتیک با قدرت سازماندهی هم در احیا و بازسازی ارتش و در به وجود آوردن بزرگترین نهاد نظامی مردمی خاورمیانه (سپاه و بسیج) توانستند همه معادلات آنها را برهم ریزند. رهبر معظم انقلاب ۱۷ مرداد ۱٣۶۷ در کنفرانس تجاوز و دفاع فرمودند: جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، جنگ علیه انقلاب اسلامی و به منظور واژگون ساختن نظام انقلابی ایران، سازماندهی شد.
اهداف نظام سلطه
همزمان با تبیین استراتژی مهار انقلاب اسلامی و کاهش قدرت فزاینده جمهوری اسلامی، باید اتفاق دیگری در معادلات خاورمیانه پیش آید. این معادله با سوق دادن اذهان از بخشهای استراتژیک خاورمیانه عربی و منازعات اعراب و اسرائیل به سمت مناقشه اعراب و ایران هدایت شد، لذا با وقوع جنگ تحمیلی:
۱ـ safe goal برای رژیم صهیونیستی ایجاد کردند، ۲ـ رژیمهای عرب را بیشتر متوجه خود ساختند، ٣ـ بحران در منطقه یعنی بحران افغانستان و شوروی؛ بحران اسرائیل و اعراب و بحران ایران ـ اعراب و مناسبات دیگر را رقم زده بودند. آمریکا و اروپا اگرچه تظاهر به بیطرفی میکردند ولی به صورت آشکار و پنهان از رژیم بعث عراق و صدام حسین حمایتهای جدی کردند. دیپلماسی آمریکا و عراق هنگام جنگ به اوج رسید که از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
ـ ملاقاتهای محرمانه صدام حسین با برژینسکی در ژوئن ۱۹٨۰
ـ ملاقاتهای محرمانه طارق عزیز با چامسکی وزیر خارجه آمریکا
ـ ملاقات با دونالد رامسفلد در ۱۹٨۲ برای ارسال تجهیزات گسترده نظامی
اهداف کشورهای عرب منطقه
و اسرائیل از وقوع جنگ
ـ کنترل جاهطلبیهای صدام حسین با درگیر ساختن و مشغول کردن صدام حسین در جنگ با ایران
ـ کاهش قدرت بازدارندگی بزرگترین نیروی زمینی ارتشهای خاورمیانه و درگیر ساختن با ارتش بزرگ و البته آسیب خورده از انقلاب ایران که تصور داشتند دارای پتانسیل و فاقد انسجام است و کاهش توان نظامی دو کشور در منطقه
ـ مهار انقلاب اسلامی و سرگرم ساختن ذات انقلاب و قدرت فراگیر مرزی به درون مرزهای خود و سرکوب مردم خود و انحراف در نوع نگاه آنها به پدیده جهانشمولی انقلاب
ـ دنیای سلطه با هدف سرنگونی جمهوری اسلامی و مهار قدرت جهانی انقلاب اسلامی جنگ را به ما تحمیل کرد.
صدام حسین با تسخیر بخشهای وسیعی از خاک ایران سه هدف را از تحمیل جنگ دنبال میکرد:
اول ـ صدام در پی تسلط یافتن بر موقعیت قبلی ایران به عنوان ژاندارم منطقه و تسلط بر خلیج فارس بود. دوم ـ وی با اندیشه و سودای جداسازی خوزستان از ایران و الحاق آن به عراق درصدد دستیابی به مناطق نفتی و ثروت فراوان و همچنین تسلط کامل به شمال خلیج فارس بود. سوم ـ بیاعتبار ساختن قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر؛ معاهدهای که در زمین، تحدید حدود مرزها بود و در اروندرود مرز مشترک آبی دو کشور براساس خط تالوگ شکل گرفته بود. در دوران جنگ، شش عملیات مستقیم نظامی نیروی دریایی آمریکا در خلیج فارس با عناوین اراده جدی، عملیات فرصت برجسته، عملیات کمانگیر چابک، عملیات یخچالشکننده و عملیات ثابت قدم طرحریزی و اجرا شد. در اروپا؛ آلمان، ایتالیا، فرانسه و بسیاری از ممالک دیگر این اتحادیه، از هیچ کمکی برای صدام دریغ نکردند. قبلاً هم گفتهام جنگ عراق علیه ایران جنگی نامتوازن بود. در آن سوی، جنگ صدام به دلیل حس و خوی پلیدی که داشت و احساس امنیتی که از جانب قدرتهای بزرگ میکرد خودش را ملتزم به هیچ قاعده اخلاقی ـ بینالمللی نمیدانست. لذا در جنگ عراق علیه ایران جنایات وحشتناکی رخ داد که جامعه بشری را متأثر ساخت. و جالب آن بود که قدرتهای جهانی به روز واقعه از کنار مسأله به راحتی گذشتند یا با سکوتشان در آن مقطع دست صدام را در این جنایات باز گذاشتند. عراق بیش از چهار هزار بار در جنگ علیه نیروهای ایران از گازهای سمی و شیمیایی، سیانور و خردل استفاده کرد. از گازها و موشکها و بمبهای شیمیایی علیه مردم مظلوم کرد حلبچه و علیه مردم ایران استفاده کرد. صدام حسین در این جنگ بیش از ٣۰ بار از گازهای سمی ـ شیمیایی علیه مناطق مسکونی استفاده کرد. هنوز خاطره تلخ بمباران شیمیایی مردم سردشت در هفتم تیر ۱٣۶۶ یکی از فجیعترین تهاجماتی است که در ذائقه مردم ایران نقش بسته است. دهها هزار نفر از مردم عادی یا رزمندگان عزیز ایرانی هنوز آلوده به مواد شیمیایی هستند. تاکنون بیش از پنج هزار نفر از ایشان شهید شدهاند.
جالب است که بدانید در ۲۱ مارس ۱۹٨۶ شورای امنیت سازمان ملل متحد با تأیید به کارگیری و استفاده عراق از سلاح شیمیایی این اقدام را محکوم کرد و تنها کشوری که این قطعنامه را وتو کرد ایالات متحده آمریکا بود. جهان غرب نه تنها اقدامی علیه عراق نکرد بلکه در توسعه سلاحهای شیمیایی عراق به این کشور کمک کرد. شکنجه و قتل عام اسرای ایرانی و شبیهسازی اردوگاههای اسرای ایرانی به اردوگاههای آلمان فاشیسم یکی دیگر از بیتوجهیهای قدرتهای بینالمللی بود. جمهوری اسلامی بیش از شش هزار شهید را در اردوگاههای عراقی به دلیل شکنجه و بدرفتاری داشته است. حمله به مناطق مسکونی و غیرنظامی یکی دیگر از تخلفات آشکار در جنگ توسط صدام در رژیم بعث عراق بود. از دوم مهر ماه ۱٣۵۹ تا پایان جنگ بیش از ۱۶۵۰۰ بار به مناطق مسکونی بیش از ۱٨ استان کشورمان حمله کرد و دهها هزار نفر را به شهادت رساند. دقایق و ظرایف و ریز مطالب همه در اسناد سازمان ملل متحد موجود است. حمله به تأسیسات نفتی در جنگ ابتدا از جانب رژیم عراق صورت گرفت؛ آلودگی نفتی در خلیج فارس و تهدید جدی محیط زیست. بارها و بارها عراقیها با اینگونه حملات پروتکل الحاقی به قرارداد ۱۹۴۹ را لغو کردند. در طول جنگ تحمیلی عراق بیش از پانزده بار به هواپیمای مسافربری ایران حمله کرد. حتی به هواپیمای مسافربری و غیرنظامی حامل بن یحیی وزیر خارجه الجزایر و همراهان وی حمله کرد که همگی کشته شدند و جالب این است که به جای اینکه جامعه جنگ جهانی برای دفاع از امنیت و حریم خود در برابر این اقدامات غیراخلاقی موضع بگیرد و تجاوز را محکوم کند، ایالات متحده به صورت آشکارا در ژوئیه ۱۹٨٨ هواپیمای ایرباس مسافری ایران را با ۲۹۰ مسافر سرنگون ساخت. بمباران مدارس ایرانی، کشتار کودکان، بمباران میراث فرهنگی و نابودی مناطقی که دارای هویت تاریخی ایرانی بوده و در یونسکو ثبت شده بودند همه از اتفاقات ناگواری است که طی این جنگ پدید آمد. در کنار این همه تلخیها و سختیها، جنایات، ناجوانمردیها، دغدغهها، و همها، حوادث، آزمونهای بزرگ دیگری به وجود آمد که جداً قابل توجه است. جنگ تحمیلی هویت ملی ایرانیان را احیا کرد. ایثار و مقاومت بخشی از فرهنگ ایرانیان شد. جنگ تحمیلی درسهای فراوانی برای آحاد ملت ایران داشت. در کنار احیای هویت ملی و پاسداری از فضیلتهای ارزشی و دینی، حس همبستگی و قدرت تحلیل آحاد ملت ایران را بالا برد. هرگاه دلمان برای مقاومت و ایثار تنگ میشود به خاطرات دوران دفاع مقدس که رجوع میکنیم وجودمان سرشار از پیوندها و اخلاصهای آن ایام میشود و لایههای عاطفی دوران حماسه دفاع مقدس در خاطراتمان جلوه میکند. این جنگ با تمامی هزینهها و مصائب و نابسامانیهایی که برای مردم بیگناه ایران به بار آورد، علاوه بر اینکه تمامیت ارضی ما را حفظ کرد، درسهای بزرگ و پیامهای جدی و ارزندهای برای ملت بزرگ ایران و نیز آنهایی که خیالات خامی علیه مردم مسلمان و مقاوم و مبارز ایران در سر میپروراندند به همراه داشت؛ اول اینکه به ملت ایران یادآور شد چه ظرفیت عظیم و قدرت بیحد و حصری دارد که هیچگاه نباید آن را دستکم بگیرد. دوم اینکه ملت مسلمان ایران با آگاهی بیشتر با این واقعیت روبهرو شدند که به روز واقعه، اتکا و امید آنها بعد از خداوند منان باید به قدرت مقاومت و آمادگی آحاد این جامعه باشد و این آمادگی را باید همچنان حفظ کنند و نباید تصور کنند دیگر چنین تجربیات تلخی تکرار نخواهد شد و بالاخره سوم آنکه پیام این ملت باید رسا و روشن به همه صاحبان قدرت و نظام سلطه که ظرف دهههای گذشته اشتباهات مکرری را مرتکب شدهاند تفهیم شود که یک چنین ملت مسلمانی و یک چنین ایرانی، آن طعمهای که آنها طعم آن را در جاهای دیگر چشیدهاند نیست و گلوگیرتر از آنی است که با قربانی کردن صدامهایی پایان پذیرد.»
گشادهرویی در برابر سیاهنمایان!
گشادهرویی در برابر سیاهنمایان! عنوان سرمقاله روزنامه اندیشه نو است به قلم سردبیر این روزنامه که متن آن بشرح زیر است: «آقای احمدینژاد ساعاتی پس از ورود به نیویورک در گفتگوی اختصاصی که شبکه ای.بی.سی با وی ترتیب داده بود، شرکت کرد و تلاش نمود به سوالات مطرح شده در این گفتگوی خبری پاسخ دهد.
صرفنظر از محتوای این گفتگو که با نوع سوالات مطروحه و پاسخهای ایشان به خبرنگار شبکه ایبیسی مربوط میشود، برآنیم تا به فضای حاکم بر این گفتگو بپردازیم، نه به جزئیاتی که شاید در این مجال کوتاه فرصت پرداختن به آن نباشد.
آقای احمدینژاد که با سخاوت تمام به گفتگو با شبکههای آمریکایی میپردازند و فرصت بسیطی را نیز به این امر اختصاص میدهند، رویکردشان در مواجهه با رسانههای داخل کشور چیست؟
آیا رسانههای داخلی نیز، که به گفته بسیاری از مقامات دولتی، در طرح دیدگاهها و ارایه نظرات مخالف و موافق از آزادی تام و تمام برخوردارند، این فرصت را داشته یا دارند که در فضایی دوستانه و البته در چارچوب برنامهها و سیاستهای خود، به طرح سوالات بپردازند و انتظار هم داشته باشند که شفاف و صریح به سوالاتشان پاسخ داده شود؟
چگونه است که پس از مدت مدیدی تنها یک روزنامه آن هم به سبب آنکه متعلق به دولت است، موفق میشود به گفتگو با رئیسجمهور بپردازد، آن هم گفتگویی که احتمالاً سوالات و همچنین پاسخهایی که باید به آنها داده میشد، از قبل مشخص و هماهنگ شده است.
از این موضوع که بگذریم، نکته قابل تأمل دیگر پاسخهای رئیسجمهور به سوالات شبکه آمریکایی ای.بی.سی است که در پارهای از موارد سبب بهت و شگفتی شنوندگان میشود.
این بدان معنی است که تصور ما از مردم و برداشت آنها از مسایل جاری کشور، تصوری ناقص و غلط است، چرا که فکر میکنیم جامعه در فضایی انتزاعی به حیات خود ادامه میدهند و از آنچه در کنارش میگذرد، مطلع و آگاه نیست.
پاسخهای آقای احمدینژاد به خبرنگار شبکه یاد شده پیرامون مسایل مختلف، با واقعیات موجود در جامعه و آنچه که برای مردم ملموس و قابل درک است، انطباق ندارد. کمترین انتظار از فردی که در جایگاه ریاست قوه مجریه قرار دارد، آن است که به نحوی در خصوص مسایل به ابراز نظر بپردازد تا زمینه فضاسازی و جبههگیری علیه کشور بیش از آنچه که در جریان است، رخ ندهد.
ضمن آنکه باید بدانیم مردم با دقت و هوشیاری تمام مسایل را رصد میکنند و با تحلیل شرایط موجود، به قضاوت در خصوص سخنان و موضعگیریهای مسئولان بلند پایه کشور میپردازند.»
زلزله در دستگاه دیپلماسی
سرمقاله روزنامه مردمسالاری مطلبی است با عنوان زلزله در دستگاه دیپلماسی به قلم علی ودایع که متن آن در پی آمده است: «طی چند روز گذشته بسیاری از دلسوزان نظام در پی دفاع از جایگاه و شأن مجلس برآمدهاند تا اثبات کنند سخن امام خمینی(ره) درباره مجلس مربوط به زمان یا موقعیت خاص نبوده است بلکه برای دیروز، امروز و فردای ماست. جایگاه مجلس در رأس امور است، گرچه همه دولتمردان خدمتگزار باید با رای مستقیم مردم انتخاب شوند اما مجلس شورای اسلامیکه نمایندگان شهرهای مختلف را در خود جای داده است به عنوان وجدان حکومت باید برعملکرد دولت نظارت کند تا از هرگونه کج روی و انحراف جلوگیری کند.
اما در میان واکنشها به سخنان دکتر احمدی نژاد یک نکته مغفول مانده است. موضوع تغییرات در وزارت خارجه!
از مدتها پیش شایعاتی دال بر اختلا فات دولت و بدنه وزارت خارجه حول تحمیل برخی افراد و سیاستهای غلط شنیده میشد و گمانهزنیهایی برای انتصابهای خارج عرف در دستگاه دیپلماسی ایران مطرح شده بود.گرچه صحت و سقم این شایعات هرگز تأیید یا تکذیب نشد اما با انتصاب نمایندگان ویژه رئیسجمهور در امور منطقهای این موضوع وارد فاز جدیدی شد. پس از این انتصابها نخستین مخالفتها از دل مجلس بلند شد، برخی نمایندگان مجلس اعلا م کردند انتصابهای این افراد میتواند مانعی بر سر راه تحقق اهداف کشور باشد و با توجه به ساختار جمهوری اسلامی ایران نهایتاً دوگانه کاری را به وجود خواهد آورد. نخستین دستاورد انتصاب نمایندگان ویژه روز سهشنبه سوم شهریور در هفتادمین سالگرد حمله متحدین به ایران بعد از جنگ جهانی دوم رونمایی شد. درست در روزهایی که ایران و ترکیه به عنوان متحد استراتژیک در منطقه و دنیای اسلام مقابل غرب موضع گرفتهاند، حمید بقایی نماینده ویژه آقای احمدینژاد به ماجرای دیرینه مخاصمه ترکها و ارامنه وارد شد و گفت «دولت امپراتوری عثمانی صدسال قبل علیه گروهی از ارامنه نسل کشی کرد.» این اظهارات گرچه با استقبال گسترده ایروان مواجه شد اما در مقابل ترکها را به خشم آورد تا روابط روبه گسترش ایران و ترکیه را دچار دستانداز کند هرچندکه این اظهارات با تکذیب آقای بقایی همراه شد. رئیس دولت بر انتخاب نمایندگان ویژه خود اصرار داشت تا اینکه عصر دوشنبه ۷ شهریور و دیدار هیات دولت با مقام معظم رهبری، ایشان در گوشزد به دولت آنها را به پرهیز از کارهای موازی در عرصههای مختلف از جمله سیاست خارجی و نیز اعتماد به وزیران در چارچوب اختیارات و وظایفشان فراخواندند.
حضرت آیتالله خامنهای صراحتاً وزارت خارجه را مسئول هدایت منسجم و برنامهریزی شده همه مسائلی دانستند که به نوعی با سیاست خارجی و روابط دیگر کشورها مربوط میشود. دستگاه دیپلماسی ایران در ۱۵ شهریور نخستین واکنش خود را نشان داد؛ منوچهر متکی در واکنش به سخنان بقایی گفت: مشخص نیست آقای بقایی براساس کدام مسئولیت و از چه جایگاهی این گونه سخنان نسنجیده را بیان میکند، درحالی که هنوز آثار منفی سخنان ایشان که موجب بروز مشکل در روابط خارجی شد، از بین نرفته است. دیپلمات شماره یک ایران موازی کاران را مصداق «برشاخه نشستن و بن بریدن» تلقی کرد. دکتر احمدینژاد برای کاهش انتقادات نام نمایندگان ویژه را به مشاورین ویژه تغییر داد ولی در مصاحبه با روزنامه ایران صراحتاً میگوید سیاست خارجی در وزارت خارجه تنظیم نمیشود. بدین ترتیب او خبر از تغییر و تحولات در وزارت خارجه و نهادینه شدن تغییر نگاه در سیاست خارجی در آینده خبر میدهد که شامل تغییر ساختار و ادبیات دیپلماتیک کشور میشود. آقای احمدینژاد نارضایتی خود را از دستگاه سیاست خارجی کتمان نمیکند وحتی از آشکار شدن آن نیز هراسی ندارد و برخی دیگر مستقیما آقای متکی را مورد انتقاد قرار میدهند و به کم کاری متهم میکنند. در کشورهای توسعه یافته که دارای ساختار اصولی و هدفمند هستند؛ پس از سالها آزمون و خطا از سال ها پیشتر توانستند ساختارهای خود را شکل دهند. در این بین برخی نهادها دارای ساختارهای اصولی هستند به این صورت که بدنه آنها از درون خود نیرو پرورش میدهد و در سمتهای مختلف آن مجموعه منصوب میکنند. به طور خاص وزارت خارجه کشورهای دیگر دیپلماتها را از میان دانش آموختگان و متخصصین امر انتخاب میکند. چگونه است افرادی که اولاً چند شغله حساب میشوند و ثانیاً به اصول پیچیده دیپلماسی بینالمللی آشنا نیستند به سمتهایی برای امور منطقهای و فرامنطقهای منصوب میشوند. در عرف بینالملل، همانگونه که مقام معظم رهبری فرمودهاند، وزارت خارجه مسئول رابطه با کشورهای دیگر است. انتصابهای گوناگون و خارج عرف که نتیجهاش موازیکاری و چند صدایی در جامعه جهانی است، نتیجهای نخواهد داشت جز پایمال شدن استراتژیهای کلان و دراز مدت ایران اسلامی. صحبتهای دکتر احمدینژاد از بعدی دیگر قابل توجه است این سخنان یادآور روزهایی است که از کشمکش دولت و سازمان برنامه و بودجه خبر میرسید و ناگهان این سازمان به خاطره تبدیل شد. ورود شخص رئیسجمهور یا افراد منتصب ایشان در امور جزیی کشور نتیجهای جز هدر رفتن سرمایه ملی ایران نخواهد داشت. تفکیک قوا موضوعی است که قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران صراحتاً بر آن تأکید کرده است اما یک نکته نباید مغفول بماند و آن این که هر نهاد، سازمان و ارگان دولتی ایران باید به وظیفه خود عمل کند. این درست است که وزرا با نظر رئیسجمهور انتخاب میشوند و با رای اعتماد مجلس شورای اسلامی بر صندلی وزارت مینشینند اما برهم زدن ساختار اصولی و اعمال سیاست چکشی، سرمایه و نیروی نخبه کشور را از میدان خدمت به در خواهد کرد.»
سبد مصرفی گران است
سبد مصرفی گران است عنوان یادداشت صفحه اول روزنامه جهان صنعت است به قلم عباسعلی نورا عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس که در آن نوشته است: «وقتی در دنیا رکود اتفاق افتاد قیمت صنایع ثابت ماند و کشورهای اروپایی دامپینگ کردند در نتیجه قیمت اقلام صنعتی ثابت ماند. این اقدام روی اجناس مصرفی تاثیر گذاشت و باعث افزایش قیمت کالاهای مصرفی شد بنابراین در اینجا دو بحث مطرح است؛ اول کالاهای مصرفی که عامه مردم به آن نیاز دارند و دیگری کالاهای صنعتی مثل خودرو، لوازم خانگی و... که قیمت آنها نه تنها تغییری نکرد بلکه در برخی مواقع کاهش هم یافته است که تاثیر مستقیم بر سبد مصرفی خانوار میگذارد.
از همینرو مردم تورمی را که دولت اعلام میکند قبول ندارند؛ درست هم هست چون سبد مصرفی خانوار گران شده و قیمت خدمات افزایش یافته است اینها مواردی است که مردم با آن سروکار دارند. با این حال دولت این دو مقوله را با هم جمع و عددی را بهعنوان نرخ تورم اعلام میکند که البته معتقد نیستم که عدد غلطی است، درست است اما برای مردم به صورت شفاف این تفاوتها بیان نمیشود.
شاید بهتر باشد تورم را در قالب عدد مطرح نکنیم و میزان واقعی آن را از مردم بپرسیم زیرا علمای ما هم از دید مردم و از سبد مصرفی خانوار درباره تورم صحبت میکنند. برای آنها زندگی جاری مردم مهم است زیرا این شهروندان هستند که عنوان میکنند درآمدشان جوابگوی نیازهایشان نیست. وقتی رکود در دنیا حاکم است، شاخص تورم نمیتواند سطح زندگی مردم را نشان بدهد. باید این دو را از هم تفکیک کرد. مثال روشن آن در بخش مسکن است؛ قیمت مسکن کاهش یافته در حالی که اجارهبها که مردم در سبد مصرفی با آن سروکار دارند افزایش مییابد. این موضوع شرایط را برای مردم سخت میکند در حالی که دولت اعلام میکند رکود جهانی عامل این اتفاقهاست اما واقعیت این است که نباید این موضوع را به حساب رکود جهانی گذاشت بلکه سیاستهای داخلی هم موثرند.»
اسلام، اسلامستیزی و مدیریت ادراک
روزنامه رسالت سرمقاله خود را اختصاص به مطلبی داده است با عنوان اسلام، اسلامستیزی و مدیریت ادراک به قلم دکتر امیر محبیان که متن آن بشرح زیر است: «طرح احداث یک مسجد و مرکز فرهنگی و تفریحی، نزدیک ویرانههای برجهای دوقلوی نیویورک، موجب آشکارتر شدن جریان اسلامستیزی در آمریکا شده است. در همان حال که شهردار و مسئولان ارشد شهر نیویورک از طرح ساخت مرکز اسلامی پشتیبانی میکنند، مخالفان ساخت این مرکز اسلامی در آمریکا بر این باورند که بنای مسجد در نزدیکی «منطقه صفر» منهتن، خاطره قربانیان فاجعه ۱۱سپتامبر را مخدوش میکند. سارا پیلین، نامزد جمهوریخواهان برای پست معاونت ریاست جمهوری در انتخابات سال ۲۰۰٨، ساختن این مسجد را به مثابه فرو کردن خنجری در قلب خانواده قربانیان حادثه ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ توصیف کرده است. هری رید، رهبر اکثریت دموکرات مجلس سنای آمریکا نیز با ساخت مسجد در جوار ویرانههای برجهای دوقلوی نیویورک مخالفت کرد. باراک اوباما از آغاز، از ساخت این مسجد حمایت و تأکید کرد که این، حق مسلمانان آمریکا است که در هرکجا میخواهند، مانند دیگر اقلیتهای مذهبی، عبادتگاه بسازند. این سخنان رئیسجمهوری آمریکا، واکنشهای شدیدی را برانگیخت و جمهوریخواهان و مخالفان اوباما در حزب دموکرات، به موضعگیری علیه وی پرداختند. جنجال تبلیغاتی اسلام ستیزان در آمریکا تا حدی پیش رفت که در برخی از رسانههای آمریکایی، بار دیگر موضوع مسلمان بودن باراک اوباما مطرح شد. طبیعی است که مسلمانان آمریکا همچون پیروان سایر ادیان و مذاهب در این کشور، از حق عبادت و ساخت مراکز دینی برخوردارند. تعداد مسلمانان آمریکا حدود ۹ میلیون نفر برآورد میشود که ششصد هزار نفر آنها در نیویورک زندگی میکنند. نخستین متمم قانون اساسی آمریکا که ۲۲۰ سال پیش تصویب شد، آزادی مذهب را به رسمیت شناخته است. همچنین در نظام سرمایه داری آمریکا، مالکیت خصوصی مورد حمایت قرار دارد؛ از اینرو مسلمانان حق دارند مکانی برای ساخت مسجد خریداری کنند و با سرمایه خود، آن را بسازند. جریان محافظه کاری آمریکا شامل اعضای حزب جمهوریخواه و جنبش جشن چای، به لحاظ اعتقادی و ایدئولوژیکی مخالف ساخت این مرکز اسلامی است. این جریان، تحت تأثیر تلاش عناصری از صهیونیستها، بنیادگرایان مسیحی و نژادپرستان، اصولاً برای مسلمانان حق فعالیت سیاسی یا اجتماعی قائل نیست. اسلام ستیزان در آمریکا در توجیه رفتارهای غیرقانونی، تبعیضآمیز و نژادپرستانه خود، به حادثه ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ اشاره میکنند. مخالفتها با ساخت مسجدی در نزدیکی ویرانههای برجهای دوقلوی نیویورک، نشان میدهد احساسات ضداسلامی، که پس از حملات یازده سپتامبر سال ۲۰۰۱ در آمریکا بروز کرد، همچنان ادامه دارد. هنوز هم افرادی در آمریکا با نگرشهای راست افراطی، تلاش میکنند با سوءاستفاده از ناآگاهی مردم آمریکا درباره اسلام، به ترویج احساسات ضداسلامی بپردازند. جریان اسلام ستیز در آمریکا تا جایی قدرت گرفته است که برخی به طور آشکار از به آتش کشیدن قرآن کریم و تجمع در مقابل مساجد در روز یازدهم سپتامبر سخن گفتند و تعدادی کشیش شهرت طلب حتی رفتار اسلامستیزانه خود را با هتک حرمت قرآن نشان دادند.
آیا پدیده اسلامستیزی امری جدید است؟
اسلامهراسی یا اسلام فوبیا عبارت است از پیشداوری (منفی) علیه اسلام و مسلمین وضع این اصطلاح به اواخر دهه ۱۹٨۰ میلادی برمیگردد.
این اصطلاح پس ازحملات ۱۱ سپتامبر۲۰۰۱ بهطور گسترده درایالات متحده آمریکا مورد استفاده قرارگرفت. در سال ۱۹۹۷ تراست رونی مد انگلیس اسلام هراسی را «ترس و نفرت از اسلام و نتیجتا ترسیدن و عدم علاقه و بیزاری از همه مسلمانان تعریف کرد».
پروفسورآن سوفی رولد نوشته است که پذیرش رسمی اصطلاح اسلامهراسی در ژانویه ۲۰۰۱ در فروم بینالمللی مبارزه با عدم تساهل در استکهلم صورت گرفت. در آن فروم اسلام هراسی به مثابه شکلی از عدم تساهل در کنار بیگانه ستیزی (Xenophobia)وسامیستیزی (Antisemitism) در نظر گرفته شد.
واقعیت آناست که طیفهای تندروی غربی که اسلام را یک خطر فزاینده میدانند؛ مدتهاست از طریق مدیریت ادراک (برداشت ذهنی) افکار عمومی جهانی اقدام به فضاسازی علیه اسلام و مسلمین کردهاند.
براساس این مدیریت ادراک، تصویری را که از اسلام در نزد بعضی افراد پدید آوردهاند، عبارت است از:
۱. اسلام به عنوان مجموعهای یکپارچه، ساکن و غیر پاسخگو به تغییرات
۲. اسلام «غیر و مجزا» از سایر فرهنگها دیده شده که هیچ نقطه مشترکی با آنها نداشته و رابطه تأثیر و تأثری با آنها ندارد.
٣. اسلام به نسبت فرهنگ غربی فروتر، بربر، غیرعقلانی، ابتدایی و شهوتگرا توصیف شده است.
۴. اسلام، خشونتگرا، مهاجم، تهدید کننده، حامی تروریسم و درگیر در نبرد تمدنها نشان داده شده است.
۵. اسلام به عنوان یک ایدئولوژی سیاسی که در پی رسیدن به اهداف سیاسی و نظامی است، نمایش داده شده است.
و علاوه بر بعضی دیگر از چهرههای منفی از اسلام آنها اساساً مخالفت با اسلام را امری طبیعی وانمود میکنند.
تردیدی نیست که نبردی نرم علیه اسلام در حال جریان است و گروههایی نظیر طالبان اصولاً برای این خلق شدهاند که شواهد لازم را برای اثبات چهره مجعول درست شده توسط سربازان جنگ نرم دشمن علیه اسلام در افکار عمومی اختیار گذارند. در این میان وظیفه ما چیست؟
۱. بعضیها معتقدند که خداوند خود اسلام را حفظ میکند پس مسلمانان نباید دغدغهای داشته باشند. اینها میکوشند از وظیفه عقلانی و شرعی خود شانه خالی کنند.
۲. گروهی برای مقابله با کینورزیهای دشمنان با چهرههای خشن و مشتهای گره کرده میکوشند عصبانیت و رگهای متورم گردن را به نمایش گذاشته حتی تمایل به کشتن و نابودکردن این دشمنان را ابراز میکنند. اینان در بازی طراحی شده دشمنان اسلام ناخواسته به بازی مشغولند.
٣. راه عاقلانهتر آن است که به جای مبدل شدن به مهره بازی دشمن و کمک به تصویرسازیهای ناصواب دشمن از اسلام، با درایت و به صورت حکیمانه مدیریت ادراکی افکار عمومی جهان را در دست گرفته و بدانیم که اسلام بیش از رگهای برآمده گردن که در جای خود ارزشمند است، به بصیرت و درایت مسلمین نیازمند است. بیگمان در دنیای کنونی هم چون صدر اسلام، چهره اخلاقی و سعهصدر بینظیر پیامبرو در حال حاضر، مسلمین، میتواند تصویری شایسته از اسلام و مسلمین پدید آورد.»
سیاست مهم است اما اقتصاد مهمتر است
سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد مطلبی است با عنوان سیاست مهم است اما اقتصاد مهمتر است به قلم محمدصادق جنانصفت که متن آن در پی آمده است: «زنان و مردان ایرانی - شاید به دلیل دلایل ویژه - بیشتر از شهروندان سایر جامعهها به رویدادهای سیاسی داخلی و مسائل پیرامون مجادله میان سیاستمداران علاقهمند باشند، اما آنها نیز همانند دیگر مردم دنیا بیشتر از هر چیز به کسبوکار، معیشت و شغل امروز و فردای خود و فرزندانشان میاندیشند. آنها از نهادهای قدرت به ویژه دولت که میلیاردها دلار از درآمد مردم ناشی از فروش نفت و سایر ثروتهای طبیعی و اقتصادی را در دست دارد، انتظار دارند بهگونهای عمل کند که دلشورهها کم و کمتر شود. این خواسته حق شهروندان است و درباره آنها نمیتوان اما و اگرهای غیرمنطقی و غیراصولی پیش کشید. دولتهای ایران از جمله دولت فعلی، به گرایشهای سیاسی گوناگون و علاقهها و خواستهایی که دارند، تلاش کرده و میکنند که در برابر مطالبات بر حق شهروندان، پاسخگو باشند و هرچند گاه یک بار نیز با ارائه کارنامههای خود یادآور میشوند که در این مسیر کامیاب بودهاند. این روزها اما در کنار برخی مجادلههای سیاسی که آشکار شده است و نمیتوان از کنار آنها عبور کرد و آنها را نادیده انگاشت، خبرهای نهچندان خوشحالکنندهای از کسبوکار ایرانیان نیز منتشر میشود که باید نسبت به پیامدهای این وضعیت، چارهای اندیشید. در حالی که براساس آخرین گزارشهای ارائهشده از طرف رئیسکل بانک مرکزی ۴٣ هزار میلیارد تومان از منابع بانکی در اختیار کسانی است که در پرداخت بدهی خود تعلل دارند، آمار چکهای برگشتی نیز روندی فزاینده را تجربه میکند. این مسأله دوم آن قدر اهمیت داشته است که محمد نهاوندیان، رئیس اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران آن را نگرانکننده میخواند. آمارهای ارائهشده حاکی است ارزش چکهای برگشتی در ۴ ماه نخست امسال به ٨ هزار میلیارد ریال رسیده و نسبت چکهای برگشتی به کل اسناد مبادلهشده نیز به ۴,۱۲ درصد افزایش یافته است. این ارقام در حالی ارائه میشود که رشد تولید ناخالص داخلی نیز در دو سال گذشته روندی کاهنده را تجربه کرده است؛ این در حالی است که درآمدهای ارزی به بالاترین حد رسیده و انتظار میرفت که رشد اقتصادی افزایش یابد. از طرف دیگر، نرخ بیکاری نیز به حدود ۱۵ درصد رسیده و برخی آمارها از نرخ بیکاری ۲۵ درصد در میان جوانان خبر میدهند.
در چنین شرایطی، به نظر میرسد اهمیت دادن سیاستمداران و مسئولان گوناگون به امور سیاسی و غفلت نسبی از مسائل کسبوکار و شغل و معیشت مردم موجب تعجب میشود. در شرایطی که قرار است ماراتن هدفمند کردن یارانهها به زودی اجرا شود و خانوادهها پرسشهای پرشماری دارند، پررنگ شدن برخی اختلافهای سیاسی آیا نباید موجب حیرت شود؟ دولت، مجلس و سایر نهادهای قدرت، این روزها باید بیش از همیشه درباره رزق و روزی و شغل مردم به شکل شفاف و روشن و خالی از ابهام سخن بگویند. فعالیت سیاسی شاید جذاب و ضروری باشد، اما حتما اهمیت آن بیشتر از مسائل اقتصادی نیست. این تجربه جامعه بشری است و باید آن را باور کرد.»
مردمان ۷۹ کشور از ما بهتر زندگی میکنند، چرا ما نکنیم!
یادداشت روز روزنامه اقتصاد پویا مطلبی است با عنوان مردمان ۷۹ کشور از ما بهتر زندگی میکنند، چرا ما نکنیم! به قلم مسعود مهاجر که در آن آمده است: «نشریه آمریکایی نیوزویک در تازهترین گزارش خود به معرفی بهترین کشورهای جهان از نظر شاخصهای مختلف زندگی پرداخته است. گذشته از اینکه این گزارش تا چه اندازه دقیق و قابل اعتماد باشد، با تکیه بر موارد و مشخصههای مختلف به این نتیجهگیری رسیده است که در بین ۱۰۰ کشور مورد مطالعه، فنلاند بهترین کشور جهان برای زندگی کردن است. یعنی مردمانش در مقایسه با مردم سایر کشورهای جهان به مطلوبترین امکانات زندگی دسترسی دارند و در محیط مناسبتری به رشد و نمو مشغولند. البته کار نیوزویک فقط به این خاطر انجام نمیگیرد که کشورها و مردم جهان را طبقهبندی کند، بلکه سابقه کار نشان میدهد که انتشار این فهرست به این قصد انجام میگیرد که معلوم شود در طول هر سال چه تحولهایی اتفاق میافتد، کدام کشورها بالاتر میروند و کدام کشورها پایینتر و در نتیجـه کارشناسان هم امکان مییابند که بـا توجـه به رخدادهای محلی، منطقهای و بینالمللی دلایل افت و خیز کشورها را مورد بررسی قرار دهند و به پیشبینیهای محتملتری درباره تحولهای آینده دست بزنند.
اما در ایران ما با این چنین گزارشهایی چه میکنیم؟ ما بهطور معمول ردههای بالای جدول را نگاه میکنیم و احساس شرمساری یا افسردگی میکنیم که چرا ۷۹ کشور از ما جلو زدهاند. ردیفهای پایین را هم که نگاه کنیم کشورهایی را مییابیم که در صد سال گذشته هم در همان جاها بودهاند. اما هیچ وقت به این بحث نمینشینیم که چرا جای ما اینجاست، در جاهایی پایینتر از کشورهایی مانند کاستاریکا، امارات متحده عربی، کویت، جامائیکا، ترکیه، اردن، آلبانی، چین، عمان، قزاقستان، کلمبیا، فیلیپین، تونس، آذربایجان، ونزوئلا، السالوادور، مصر، نیکاراگوئه، هندوراس و هند؟ متقابلاً کاری هم به این نکته نداریم که چرا آفریقای جنوبی، ویتنام، سوریه، پاکستان و کامرون عقبتر از ما ماندهاند؟ جای پرسش ندارد کشوری مانند امارات با آن ذخایر سرشار نفتی و جمعیت اندک در مقامی بالاتر قرار گیرد یا پاکستان با این سیلابی که از شمال تا جنوب این کشور را درنوردید، در گزارش بعدی ۱۰ رتبه هم از مقام هشتاد و نهمی امروزش عقبتر بماند یا سونامی شرق آسیا کشورهای این منطقه را نامرفهتر کرده باشد. پرسش مهمتر این است که ما چرا از جای خود نمیجنبیم و به سمت بالا خیز برنمیداریم. کدامیک از ابزارهایی که فنلاند را در بالای ستون مرفهان دنیا نشانده در اختیار ما نیست که از بلندپروازیهایما ن دست برداشتهایم؟
در فنلاند درصد بیکاری قابل مقایسه با ایران نیست، یعنی اینکه مردم فنلاند بیش از ما کار می کنند. ما بیکار زیاد داریم چون نیاموختهایم که کار کنیم! در فنلاند بهداشت بهتری وجود دارد و در ایران نه. علتش هم این نیست که ما امکانات نداریم اما همین امروز بیش از هر کشوری در جهان پزشک بیکار داریم. اما نتواستهایم سیستمی به کار بگیریم که پزشکان برای خدمت از هم پیشی بگیرند و همه در مرکز تهران بیتوته نکنند! ما همه امکانات رفاهیمان را در شهری مانند تهران به کار گرفتهایم که تراکم عذابآور آثار آن را خنثی میکند اما جذابیتهایی میآفریند که شهرستانها را از شوق رشد و تعالی محروم میسازد! ما بیش از همه شهرهای کشورمان در تهران چمن میکاریم، گل و درخت می نشانیم، راه، جاده، مترو و امکانات فراهم میکنیم و شهرهای دیگر رادر تنگدستی رها میکنیم! ما با یکهزار رفتار نسنجیده و به خصوص با نادیده گرفتن قوانین و مقررات و صدها کار دیگر آنقدر مزیتهایمان را خدشهدار میکنیم که اگر پایینتر نرویم باید شادمان بشویم!»
|