روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۱ مهر ۱٣٨۹ -
۲٣ سپتامبر ۲۰۱۰
روزنامه همشهری در یادداشت خود مطلبی دارد با عنوان جنگ تمام نشده است به قلم محمدرضا جمالی که در آن نوشته است: «جنگ ما جنگ حق و باطل بود و تمامشدنی نیست، جنگ ما جنگ فقر و غنا بود، جنگ ما جنگ ایمان و رذالت بود و این جنگ از آدم تا ختم زندگی وجود دارد.
امام خمینی(ره)
از زمانی که در ٣۱ شهریور ۱٣۵۹ سردار پوشالی قادسیه با تکیه بر ناسیونالیسم عربی و چراغ سبز آمریکا و شوروی سابق از زمین و هوا به ایران حمله کرد، حدود ٣۰ سال میگذرد. در این مدت، ٨ سال آن، به طرح و ابداع فرهنگی گذشت که بهنام فرهنگ دفاع مقدس معروف شده است. این فرهنگ، سرشار از خاطرات تلخ و شیرین و البته دستاوردهای غنی است که خالق اندیشهای با عنوان تفکر بسیجی شده است؛ تفکری که امید و اعتماد به خدا و تکیه بر تواناییهای ملی را دستمایه حرکت خود قرار داده است و این اندیشه بود که توانست جنگ را به پیروزی برساند.
بعد از اتمام جنگ، دیدگاهی در کشور رواج پیدا کرد که مدعی بود باید جنگ، خاطرات و دستاوردهای آنرا به درون موزهها برد و میگفت: جنگ تمام شده است و الان نباید از جنگ گفت و نوشت. ارزشهای دفاع مقدس مختص دوران جنگ بوده و الان باید اقتضائات زمان را درک کرد و با حس دلسوزی و کمک به بازماندگان زمان دفاع برخورد کرد. چنین اندیشهای بود که تفکر انقلابی را که در اندیشه بسیجی تبلور پیدا کرده بود، به محاق برد و با بهانههای مختلف به کمرنگ کردن ارزشهای برآمده از دفاع مقدس پرداخت و با ترویج فرهنگ مصرفگرایی و تجملگرایی و عدم درک نوینی از پیشرفت و عدالت، خود را به توسعه نامتوازن و ناهمواری مشغول کرد که از آزادیهای مصرح قانونی شانه خالی میکرد و در مقطعی بعد، به بهانه آزادی و ترویج قانونگرایی فضای ولنگاری سیاسی حاکم شد که باز هم چون گذشته ارزشهای بسیجی و فرهنگ دفاع مقدس مغفول واقع شد و در مقاطع بعدتر نیز با تقدم فرعیات بر اصول باز هم از اصل که همان تأکید بر فرهنگ پایداری و انقلاب و ترویج و تحکیم آن بود، غافل شدند.
اگر بنگریم، جنگ هیچگاه پایان نیافته بلکه شکل تهاجم دشمن عوض شده است. یک زمان تهاجم نظامی بود اما در مقطع بعد از جنگ، شکل تهاجمها عوض شده و بر پیچیدگی و ظرافت آن افزوده شده است و از طرفی غفلت و بیخبری نیز بهگونهای دیگر تهاجم مضاعف خود را شروع کرده است. دنیامداری و دلبستگی به زخارف دنیا و لقلقه زبان شدن ارزشها و مسابقه تجمل و ثروت، نزاعهای دنیایی و باندبازیها و گروهگراییها و تخریب و هتک حرمتها و از همه مهمتر کمتوجه شدن و بیتوجهشدن به ارزشهای انقلاب اسلامی و امام و شهدا را ناظر و حاضر بر اعمال و رفتار خود ندیدن از مهمترین تهاجماتی است که از درون، جنگ بزرگی را بر ما تحمیل کرده است. همه این عوامل را بگذارید در کنار دشمنیهای بیگانگان و قدرتهای جهانی خصوصا آمریکا که یک گام از منطق جنگطلبی خود عقبنشینی نکردهاند و با جنگ نرم به نبرد با ما برخاستهاند. پس اگر نیک بنگریم نهتنها جنگ پایان نیافته، بلکه جنگ با شدت ادامه دارد و شاید حساسیتها کم شده است که عدهای فقط جنگ را در خاطرات جنگ جستوجو میکنند. تا زمانیکه تفکر انقلابی و تأکید بر آرمانهای دینی چراغ حرکت ما باشد، دشمنان به ستیز و جنگ با ما خواهند بود و تنها زمانی دست از ما برمیدارند که اصول و ارزشها را کنار بگذاریم؛ بنابراین جنگ نهتنها تمام نشده بلکه با شدت بیشتری ادامه دارد.
و اساساً جنگ حق و باطل تا نهایت تاریخ ادامه دارد و تمامناشدنی است و دفاع مشروع ما همچنان مقدس است. حال ببینیم ما در کجای این میدان پایداری و مردانگی قرار داریم و چه اندازه به ندای هل من ناصر ینصرنی مقتدای زمانمان پاسخ گفته و میگوییم یا ندای رسای «این عمار» ولیمان را از عمق جان شنیدهایم. بههوش باشیم که غفلت ما را نگیرد و توجیهات و روزمرگی سیاسی و جناحی ما را در خود غرق نکند و بدانیم که فرهنگ بسیجی همچون گذشته رمز عبور از بحرانهاست. پس بد نیست هرکس که دستی بر آتش دارد و امانت مسئولیتی بر دوش، ببیند خود و اطرافیان چقدر در عمل به فرهنگ بسیجی اعتقاد عملی داشتهاند؟»
عبرتهای تاریخ و سرنوشت دشمنان ما
عبرتهای تاریخ و سرنوشت دشمنان ما عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که متن آن بشرح زیر است: «سی و یکم شهریور ماه هر سال در تاریخ معاصر کشور یادآور شکل گیری حماسه عظیمی است که ایران عزیز و انقلاب اسلامی را از گزند دشمنان کینه توز محافظت کرد و نجات دادو سرچشمه عزت و سیادت پایان ناپذیری است که ملت ایران را به اوج سربلندی تاریخی خود رساند.
اکنون در سی امین سالگرد آغاز جنگ تحمیلی ٨ ساله در شهریور ۱٣۵۹، بهتر میتوان در این زمینه به جمع بندی رسید. قرار بود استکبار به اهدافی که نتوانسته بود از طرق دیگر دست یابد، با توسل به جنگ نائل آید و صدام و رژیم منحط بعث عراق مأمور فتح ٣ روزه تهران شدند. البته این آرزوی دشمنان انسانیت بود ولی اراده دلاورمردان و شیرزنان این سرزمین به خلق حماسهای جاودانه منجر شد و وعدههای نصرت الهی براثر پایداری و استقامت مثال زدنی این ملت، یکی پس از دیگری محقق گردید. چنین رویداد عظیم و تاریخی، پیامدها و درسهای فراوانی را با خود به همراه دارد. طبعاً در این زمینه در طول دوران ٣۰ساله، تحلیلهای فراوانی مطرح شده است ولی در این مقوله هر آنچه مطرح شود، باز هم «نامکرر» است و نسل امروز و نسلهای آینده باید بتوانند از میان همین تحلیلها و بازگویی تاریخ معاصر، به رمز و راز جبهه حق و ناکامی جبهه بـاطل پـی ببرند.
مهمترین فرازها در این بخش از تاریخ کشور، به «سرنوشت انسانها در هر دو جبهه» باز میگردد. امروزه نه امام و شهدا در میان ما هستند و نه از صدام و مزدورانش در عراق اثری باقی مانده است. ولی دنیای معاصر از خمینی عزیز و دلاوران روزهای خون و آتش به بزرگی و عظمت یاد میکند و حال آنکه از صدام و حزب بعث و مزدورانش جز ننگ و نکبت، چیزی باقی نمانده است. این از عبرتهای بزرگ تاریخ است که صدام توسط قدرتهای شیطانی مامور نابودی ایران و انقلاب اسلامی شد و سرانجام با شکست و رسوایی در انجام مأموریتش توسط همانها از صحنه روزگار حذف گردید و بوش کوچک رئیسجمهور وقت آمریکا رسماً اعلام داشت ملت عراق شایسته حکومتی بجز بعث عراق و صدام است.
هر چند پرونده دو جنگ بعدی در عراق و منطقه نیازمند بازنگری و کنکاش جداگانهای است ولی بدون تردید، ریشههای دو جنگ بعدی را در همان جنگ ٨ ساله باید جستجو کرد. در واقع قدرتهای شیطانی عظیمترین زرادخانههای منطقه را در اختیار صدام گذاشتند تا بلکه بتواند «ریشه ملت ایران» را بسوزاند و به حیات پرخیر و برکت انقلاب اسلامی خاتمه دهد. صدام در شرارت علیه ایران سنگ تمام گذاشت ولی در جنگ بعدی برای «تخلیه بار نظامی اضافی عراق» و از بین بردن همان جنگ افزارهایی تدارک شد که برای مقابله با ایران در اختیار صدام قرار گرفته بود. از میان بردن اسناد و مدارک جنگ ٨ ساله، تخریب زیرساختهای عراق، عقیم ساختن عراق برای جلوگیری از پیروزی گروههای اسلامی و تسلط بر منابع نفت این کشور از مهمترین اهداف و برنامههای اشغالگران عراق بود.
این هم از عبرتهای بزرگ تاریخ معاصر است که استکبار نه تنها در جنگ ٨ ساله که حتی در دو جنگ بعدی هم نتوانست به اهداف خود مطابق طرحهای اولیه دست یابد و هنوز هم با تلخکامی احساس میکند برای تدارک زمینههای تحقق اهداف و برنامههایش ناچار است بدنامیها را به جان بخرد ولی به اشغالگری در عراق ادامه دهد. تصادفی نیست که جنگ سالاران آمریکا از حضور نظامی تا ده سال دیگر در عراق سخن میگویند و علیرغم نمایشهای ظاهری در مورد خروج از عراق همچنان این کشور را به پایگاه اصلی اشغالگران در منطقه تبدیل کردهاند.
از این تاریخ ٣۰ ساله درسهای دیگری هم میتوان آموخت. قرار بود عراق در ایران نقشآفرینی کند ولی امروزه دنیای معاصر اعتراف میکند و دشمنان اسلام باخشم و کینه از این واقعیت بزرگ یاد میکنند که نقش و نفوذ ایران در عراق، انکارناپذیر است. البته آنها مایلند همبستگی ملتهای مسلمان را تخطئه کنند و به زیر سئوال ببرند ولی دنیا به چشم خود دید که در اوج بحران عراق و در روزهای رنج و سختی ملت عراق، این ایران بود که دستهای پرتوان خود را برای کمک رسانی و کاستن از رنج و محرومیت آنها دراز کرد و به یاری آنها شتافت. این رفتار کریمانه و این دیدگاه سخاوتمندانه برای دوست و دشمن حیرتانگیز است و حال آنکه طبیعت یک جنگ ٨ ساله میان دو کشور، اقتضائات دیگری داشت و روند دیگری را ایجاب میکرد.
به راستی آیا عجیب نیست که حامیان دیروز صدام، امروزه برای کشتار و جنایت و ویرانی در عراق، از هیچ کوششی فروگذار نمیکنند؟ ارتجاع عرب از هر فرصتی برای شکل دادن به فجایع تروریستی و صدور بحران به عراق، بهره بردهاند تا بلکه به درگیریهای قومی - نژادی و مذهبی دامن بزنند و عراق را ویرانتر از دیروز، در کام حوادث روزمره گرفتار سازند. گروههای تروریستی تکفیری با همدستی بعثیهای شرور مطابق طرح اشغالگران و با هزینه قارونهای فاسد نفتی منطقه به فاجعه آفرینی در عراق سرگرمند و این پدیده یکبار دیگر ثابت کرده است که حتی حمایت آنها از صدام نیز با اهداف ناپاک و دشمن پسندی صورت گرفته است.
امروزه از بلوک شرق کمونیستی، اتحاد شوروی، پیمان ورشو، یوگسلاوی و طیف وسیعی از حامیان شرور صدام در جنگ تحمیلی هم اثری جز در موزههای تاریخی باقی نمانده است. این پدیده نشان داد که هیچکس از سرمایه گذاری علیه انقلاب اسلامی سودی نبرد و پاداش آنهمه تلاش برای تیز کردن شمشیر طغیان صدام علیه ایران غیر از بدنامی و انزوای سیاسی و درماندگی چیزی نبود.
تاریخ گذشته و سرنوشت گذشتگان، آموزگار خوبی برای انسان است ولی افسوس که برخی انسانها نمیتوانند یا نمیخواهند از سرنوشت دیگران درسهای لازم را بیاموزند.»
٣۰ سال بعد از آغاز جنگ تحمیلی، سوالات بیپاسخ
٣۰ سال بعد از آغاز جنگ تحمیلی، سوالات بیپاسخ عنوان سرمقاله روزنامه شرق است به قلم دکتر صادق زیباکلام که متن آن در پی آمده است: «هر سال حول و هوش ٣۱ شهریور و در آستانه آغاز هفته جنگ تحمیلی رسانههای دولتی و غیردولتی به همراه چهرههای سیاسی، نظامی و مذهبی حجم انبوهی از مطالب را به واسطه سالروز آغاز جنگ تحمیلی بیان میکنند. انواع و اقسام همایشها، سخنرانیها، شرکت در میزگردها در صدا و سیما، خطبههای نماز جمعه، پخش فیلمها و سریالهای تلویزیونی و برنامههای دیگر به راه میافتند. اما اکنون درست ۲۲ سال از خاتمه جنگ میگذرد و درعین حال هیچ تغییری در گفتمان جنگ به وجود نیامده است. گفتمان موجود که منظماً در هفته جنگ و دفاع مقدس تکرار میشود پرسشهای مهمی را در ارتباط با جنگ بیپاسخ گذاشته است. عدم پاسخدهی به این پرسشها به هیچ روی سبب نشده این پرسشها منتفی شوند، بلکه اولاً باعث شده پاسخهایی برای آنها به وجود آید که معلوم نیست چقدر با حقیقت نزدیکی دارد، ثانیاً آنکه برخی از مسئولان روایتها و تفسیرهای خود را ادامه دادهاند که در تقابل یا مخالفت با برداشتهای مسئولان دیگر است. نمونه بارز این وضعیت حکایت یا روایت هاشمیرفسنجانی از پایان جنگ یا روایت محسن رضایی فرمانده وقت سپاه پاسداران است. روایت رسمی از جنگ آن است که آغازگر جنگ عراقیها بودند؛ آنان نیز به دستور حداقل غیرمستقیم آمریکا به ایران حملهور شدند، صدام عامل و وابسته به غرب بود، رژیم بعثی عراق به رهبری صدام حسین یک رژیم صهیونیستی بود، در طول هشت سال دفاع مقدس آمریکاییها و سایر قدرتهای غربی منظماً به عراق کمک نظامی میکردند، رژیمهای ارتجاعی وابسته به غرب و آمریکا هزینههای نظامی عراق را تأمین میکردند، اسرائیلیها غیرمستقیم به عراقیها کمک میکردند، آمریکاییها اطلاعات، اخبار و آمارهایی راکه از ارتش ایران از زمان رژیم شاه داشتند در اختیار عراقیها قرار داده بودند، جنگ تحمیلی در حقیقت و در اصل یکی از حلقههای سلسله توطئههای آمریکا و استکبار جهانی علیه انقلاب اسلامی بود که به نتیجه نرسید و همانند سایر توطئههای دیگر آنها به شکست منتهی شد، جنگ تحمیلی تنها جنگی بود که بخشی از خاک ایران از کشور جدا نشد، عراق به واسطه آنکه آغازگر جنگ بود و به ایران حمله میکرد باید به ما غرامت بپردازد، و بالاخره و مهمتر از همه اینها اینکه ما در جنگ به رغم همه اینها و به رغم همه پشتیبانیها و حمایتهای آمریکا و استکبار جهانی از عراق توانستیم پیروز شویم. آنچه در بالا گفتیم ظرف ۲۲ سال گذشته هر سال در چنین روزهایی آنقدر تکرار شده که جملگی ما بندهای آن را از حفظ شدهایم. در عین حال منظماً هم بر حجم پرسشها افزوده میشود. برخی از مسئولان، از جمله مسئولان جنگ، ظاهراً تصور میکنند که دست نزدن به این مباحث و عدم طرح آنان باعث منتفی شدنشان میشود. در حالی که عدم پرداختن به مسائل و موضوعات مرتبط با جنگ، نه باعث فراموش شدن پرسشها میشود، نه ابهامات را میزداید، نه به عنوان بخشی از تاریخ معاصرمان و تاریخ انقلاب اسلامی، فراموش میشوند. البته نپرداختن به چند و چونهای جنگ صرفاً به دلیل استنکاف مسئولان اعم از مسئولان جنگ یا مسئولان کشوری نیست. جنگ با عراق به هر حال دربرگیرنده یک جور اسطوره، تقدس، ایثار، جانفشانی، مروت، پایمردی، ایمان، جسارت، شهامت و دلاوری است که مثل آن در تاریخ معاصر ایران وجود نداشته است. این بعد قدسی که با نوعی معصومیت و مظلومیت هم عجین شده به نوبه خود باعث میشود دست و دل انسان بیاختیار بلرزد و نتواند پرسشها، خیلی ابهامات و خیلی راز و رمزها را به راحتی گرهگشایی کند. یادم میآید در دفاع رساله یکی از دانشجویان که اتفاقاً در مورد جنگ هم بود، در ابتدا از وی پرسیدم ـ و واقعاً هم قصد و غرضی نداشتم ولی چون فرزند شهید بود از وی پرسیدم که هیچ توقعی از پدرش نداشت ـ اساساً احساساش به پدری که هرگز در زندگیاش نبوده، چیست؟
یکمرتبه با صدایی شکسته به من گفت استاد هزار بار با خودم فکر کردهام، او البته راهش را انتخاب کرده بود و من هم به او و مرامش افتخار میکنم. و بعد دانشجویم ساکت شد و من بیاختیار گفتم ولی... و ای کاش لال شده بودم و هرگز نه آن پرسش را مطرح میکردم و نه آن ولی را میگفتم. بعد در حالی که آن جوان بیست و چند ساله یک مرتبه مثل انار ترکید، گفت «ولی من چی؟» دیگران را نمیدانم ولی در مورد خود من،این دست ملاحظات حلقومم را میگیرد و نمیگذارد خیلی در مورد جنگ کنکاش کنم.
اما به هر حال از این واقعیت هم گریزی نیست که اسطوره و قداست جنگ با پنهان کردن واقعیات و عدم پاسخگویی به پرسشها برآمده از نحوه اداره، مدیریت و سرانجام پایان آن، نه تنها بر اسطوره و قداست آن نمیافزاید که برعکس آن میزان قداست به وجود آمده را نیز به تدریج خورده و همچون موریانه، میجود. در حالی که پرداختن به واقعیتها، پاسخ دادن به ابهامها و پرسشها نه تنها تعارضی با اسطوره و قداست جنگ (آنگونه که بسیاری از مسئولان تصور میکنند) پیدا نمیکند بلکه برخورد صادقانه با عملکردمان در جنگ، پذیرش خبطها، خطاها، ضعفها و اشتباهاتمان و در یک کلام بازگوکردن صادقانه و صمیمانه روایت جنگ آنگونه که در عمل اتفاق افتد، نه آنگونه که ما مایل هستیم دیگران تصور کنند که اتفاق افتاد، اتفاقاً بر همان جنبههای تقدس و اسطوره بودن جنگ میافزاید.
واقعیت سخنی که راویان جنگ کمتر خواستهاند با آن مواجه شوند آن است که اگر ما واقعاً آنگونه که آنها جنگ را به روایت کشیدهاند کاملاً در جنگ پیروز شده بودیم، چرا امام در جریان پذیرش قطعنامه گفتند که «جام زهر را نوشیدم و اگر آبرویی داشتم با خدا معامله کردم»؟ به علاوه مناقشه فرمانده اصلی نظامی جنگ، سردار محسن رضایی با جانشین فرمانده کل قوا و کسی که امام مسئولیت جنگ را به وی سپرده بود یعنی آقای هاشمی رفسنجانی، اقدامات مهمی را به وجود آورده است. روایت آن دو از نحوه پذیرش قطعنامه ۵۹٨ متفاوت است. محسن رضایی تلویحاً آقای هاشمی رفسنجانی را متهم میکند که از مفاد آخرین نامه وی به امام پیرامون کمبودهایش و اینکه اگر آن کمبودها تأمین نشود وی قادر به ادامه جنگ نخواهد بود، سوءاستفاده کرده است و مقصود رضایی از آن نامه خطاب به امام این نبوده که نیروهای تحت امرش دیگر قادر به ادامه جنگ نیستند.
روایت آقای هاشمی آن است که ماشین جنگ مدتها میشد که سیز نزولی را آغاز کرده بود و ایران چارهای الا پذیرش قطعنامه ۵۹٨ نداشت. البته در کنار آقای هاشمی، بسیاری از مسئولان و فرماندهان دیگر سپاه و ارتش هم ظرف این ۲۲سال سکوت کردند و تا به امروز حاضر نشدند بگویند که چه شد و چرا و چگونه آقای هاشمی به این جمعبندی رسید که باید جنگ را تمام کند.
بنابراین اگر قرار است به واسطه خاتمه جنگ و پذیرش قطعنامه ۵۹٨ از جانب امام و «نوشیدن جام زهر» به دنبال متهم بگردیم، نیازی نیست فراتر از هاشمی رفسنجانی برویم و اگر بالعکس، قرار است برای پایان بخشیدن به جنگ به دنبال قهرمان بگردیم باز هم نیازی نیست فراتر از هاشمی برویم. سکوت آقای هاشمی در قبال اسباب و علل پذیرش قطعنامه ۵۹٨ و اینکه چه شد و چرا ایران قطعنامه را پذیرفت و اساساً پرسشهای اساسی و بنیادیتر در خصوص نحوه ادامه جنگ از بعد از فتح خرمشهر تا تیر ۶۷ نکات و مسائل اساسی هستند که به هر حال و بالاخره روزی مورد تجزیه و تحلیل و بازنگری قرار خواهند گرفت. روزی سرانجام آقای هاشمی در خصوص جنگ صحبت خواهند کرد، روزی بالاخره افسران و فرماندهان ارشد ارتش پیرامون جنگ صحبت خواهند کرد، روزی بالاخره فرماندهان سپاه در مورد جنگ سخن خواهند گفت. و هیچ کدام اینها سر سوزنی از اعتبار پایمردیها، ایثارها، حماسهها، دلاوریها و شهامتهای «بچههای» جبهه و جنگ نخواهد کاست. اما هرچه کردند از روی باور، از روی عشق، از روی اخلاق و از همه بالاتر از روی احساس دین به اسلام و انقلاب و میهن اسلامیشان بود.»
مریض از جراحی بزرگ میترسد
روزنامه جهان صنعت در یادداشت صفحه اول خود مطلبی دارد با عنوان مریض از جراحی بزرگ میترسد به قلم حمیدرضا طهماسبیپور که در آن نوشت است: «وقتی که از اقتصاد ایران یاد میشود جملگی کارشناسان، مسئولان و حتی مردم از وابستگی شدید اقتصاد کشور به درآمد نفتی یاد میکنند و میگویند که بیماری معروف هلندی در این اقتصاد به وضوح دیده میشود. سیاست کاهش وابستگی به درآمد نفتی از یکسو و افزایش عادلانه سهم عمومی از این درآمدها از سوی دیگر دو موضوع اصلی در اقتصاد کشور است که تحقق آن از آرزوهای چند دههای ما به شمار میرود.
دقت در بخش دوم این آرزوهای تحققنیافته میگوید که نام جراحی اقتصادی زمانی مطرح گردید که قرار شد یارانههای حاصل از همین درآمدهای نفتی به صورت هدفمند به عموم مردم اختصاص یابد.
جراحی اقتصادی که به زعم دولتمردان بدون خونریزی نیز نیست،همان بحثی است که درخصوص هدفمند کردن یارانهها مطرح میشود و طی چند سال اخیر به سوژه یک اقتصادی دولت تبدیل شده است.
این سوژه دایمی که در جزییاتش چون اجرا یا عدم اجرا، چگونگی اجرا، تصویب، زمان اجرا، مبلغ یارانه پرداختی و... همیشه حاشیهساز بوده، بعد از طی ماجراهای بیشمارش این روزها بهعنوانهایی چون مبلغ یارانه و زمان اجرا محدود شده و عمده مباحثش به این دو عنوان اختصاص یافته تا آنچه در این بحثها بدان وقعی نهاده نمیشود نکتهای باشد که به نظر پراهمیت میآید. به واقع نگفتن مبلغ یارانه و زمان دقیق اجرای آن، چه تبعاتی را برای کشور و مردم داشته و خواهد داشت و چرا از اعلام آن طفره میروند؟
آیا اصرار دولت بر عدم ارایه اطلاعات در این بخشها که به گفته رئیسجمهور، به دلیل مشکلات احتمالی احتکار اقلامی چون بنزین یا اعتراض بخشی از مردم است خود به تنهایی گویا نیست که جراحی اقتصادی دولت علاوه بر خونریزی، ترسهایی را نیز به همراه خود دارد؟
میتوان از رفتارشناسی رئیس کابینه و مسئولان ستاد هدفمندی یارانهها این نکته را مطرح کرد که مریض یادشده که قرار است مورد جراحی قرار گیرد ممکن است از ترس و بیاطلاعی درخصوص وضعیتش در اتاق عمل دچار تبعات بدی شود.به واقع در این شرایط چه تضمینی وجود دارد که از واهمه این جراحی، مریضمان پیش از ورود به اتاق عمل از ترس نمیرد و قالب تهی نکند؟ از سمت دیگر ماجرا هم باید به خاطر داشت که انکار این موضوع فایدهای ندارد، وقتی که میدانیم بخشی از مردم ایران زمین پیش از اجرای هدفمندی یارانهها با قیمت عجیب و غریب قبوض برق و آب شوکه شدهاند و همین الان هم نمیدانند چه میشود و چه باید بکنند.
این در حالی است که میتوان به سردرگمیهای بیشمار مردم این نکته را هم اضافه کرد که مسئولان از واریز یارانهها و عدم اجازه برای برداشت تا دو ماه بعد هم خبر دادهاند و مردم نگرانتر شدهاند که اگر قبوض افزایش یابد، باید از جیب پرداخت اضافه کنند و حمایتها در ادامه کمتر از میزان توقعشان باشد. از اینرو بدون در نظر گرفتن تورم احتمالی این طرح که مسئولان بانک مرکزی هم بر آن اذعان دارند، باید این سوال را پرسید که آیا مبلغ یارانهها و زمان اجرای این طرح مهمتر است یا نسبت ارایه یارانهها و هزینههای مترتب بر این طرح؟
چرا مسئولان از این نسبت افزایشی هزینهها چیزی نمیگویند و هراس ایجاد شده در مردم را با گفتههایشان درمان نمیکنند و به راحتی از بینیازی برای اطلاعرسانی در این طرح میگویند و خود را بینیاز از کار رسانهای معرفی میکنند.
با کمال ناراحتی باید گفت که بدتر از این هم وجود دارد، وقتی گفتههای دیگر مسئول را میشنویم که ابتدا کار رسانهها را در این خصوص بخشی از فعالیت اتاق توطئه علیه هدفمندی یارانهها میخواند و دلسوزی منتقدان منصف که بیجیره و مواجب اشکالهای دولتمردان را نشان میدهند به زیرسوال میبرد و بعد از ایجاد واکنش عمومی با اندکی اصلاح گفتههایش را تغییر میدهد اما نمیگوید چه مستنداتی برای این موضوع دارد و دولت تا چه حد به همان انتقادهای دلسوزانه پاسخ داده است.
به هر سو تاکید دوباره نگارنده بر این موضوع است که نقادیهای اخیر به دلیل اشکالات فراوان دولت و اظهارنظرهای نگرانکننده برخی مسئولان بعضا غیرمرتبط مطرح میشود و امید است که دولت پیش از آنکه به اتاق عمل وارد شود تا این جراحی بزرگ را صورت دهد به این فکر هم باشد که مریضش قالب تهی نکند و بدون دردی دیگر زیر این درمان قرار گیرد تا ایمنی و سلامت این عمل هم ضمانت داشته باشد.»
هدفمندی را هدفمند اجرا کنیم
سرمقاله روزنامه اندیشه نو مطلبی است با عنوان هدفمندی را هدفمند اجرا کنیم به قلم سردبیر این روزنامه که متن آن در پی آمده است: «براساس وعده دولت به زمان اجرای طرح هدفمندکردن یارانهها نزدیک میشویم طرحی که براساس آن بناست تغییرات اساسی در سبد هزینه زندگی مردم صورت پذیرد و کالا و خدمات مورد هدف طرح مانند آب، برق، نان، بنزین، گاز و امثال اینها بر بهای سایر کالاها نیز اثرگذار خواهدشد به طور مثال افزایش قیمت گازوئیل هزینههای حمل و نقل را افزایش داده و بر بهای همه کالاهایی که جا به جا میشوند موثر خواهد شد. افزایش قیمت بنزین نیز تنها خودروهای سواری را متأثر نساخته؛ بلکه همه مسافران خودروهای سواری و کالاهایی که به وسیله ماشینهای بنزینسوز جا به جا شده را تحت تأثیر قرار خواهد داد. قیمت برق در تولید ارائه کلیه کالاها نقشآفرین خواهد شد و مجموعه این عوامل به طور طبیعی هزینههای تولید را افزایش خواهد داد و در نهایت بر میزان قدرت رقابت تولیدات ملی اثر گذاشته و شرایط را برای تولیدکنندگان واقعی سخت تر خواهد کرد. در میان اطلاعیههای متعدد و مختلفی که در مورد یارانهها منتشر میشود، اثری از یک برنامهریزی سنجیده برای بخشهای صنعت و کشاورزی کشور دیده نمیشود و در مورد کارگرانی که به تبع تحملات اقتصادی و مشاغل خود را از دست خواهند داد نیز برنامه مدونی ارائه نشده و اظهارات مسئولان تنها بیانگر پرداخت ۲۴ هزار تومان یارانه برای اشخاص معمولی و ۴۴ هزار تومان برای اقشار آسیبپذیر بوده است.
واقعیت این است که اثرات هدفمندسازی را نه تنها در قیمت کالاهای مذکور؛ بلکه در همه کالاهایی که به تبع آن گران شده و مردم از این پس کمتر میتوانند آنان را در اختیار بگیرند نیز میتوان مشاهده کرد. گرچه اساس تلاش دولت برای هدفمندسازی یارانهها در راستای شفافیت اقتصادی قابل ارزیابی است؛ اما رهاسازی صنعت و کشاورزی کشور در طوفان تحولات ناشی از آن میتوان ضربات سنگینی بر همه ارکان کشور وارد سازد، لطماتی که شاید جبران ناشدنی باشد و یا جبران آنها هزینههای بس سنگینتری بر کشور وارد سازد.»
ناهماهنگی برای هدفمندکردن یارانهها
ناهماهنگی برای هدفمندکردن یارانهها عنوان سرمقاله روزنامه مردمسالاری است به قلم شهرام صدوقی که در آن آمده است: «روز گذشته سخنگوی طرح تحول اقتصادی با اعلام خبر تأخیر دربرداشت از مبالغ واریزی یارانههای نقدی مردم، پرده از ناهماهنگی جدیدی از اجرای طرحی برداشت که دولتمردان از آن به عنوان جراحی بزرگ اقتصادی کشور نام میبرند.
این خبر در حالی منتشر شد که هنوز یک هفته از مصاحبه رئیسجمهور در تلویزیون و همچنین نشست خبری مدیر عامل سازمان هدفمندی یارانهها و اعلا م شروع اجرای طرح مذکور و همچنین واریز نقدی یارانهها از مهرماه سال جاری نمیگذرد. به عقیده کارشناسان، بزرگترین نقطه قوت اجرای طرح هدفمند سازی یارانهها، پرداخت یارانههای نقدی و تامین مالی مردم قبل از شروع اجرای طرح عنوان شده است. این موضوع بدان معنی است که خیل کثیر مردم دارای درآمد متوسط و پائین توانایی تحمل افزایش قیمتها بعد از حذف یا کمرنگشدن یارانههای کالاهای مصرفی خویش را ندارند و وظیفه اجراکنندگان این طرح بایستی تأمین مأبهالتقاوت حذف یارانهها قبل از هجمه گرانیها باشد.
البته ناگفته نماند که دولتمردان و دستاندرکاران اجرای طرح تحول اقتصادی و حتی شخص رئیسجمهور نیز به این موضوع که باید قبل از شروع طرح، منابع مالی مابهالتفاوت حذف یارانهها در حساب مردم قرار بگیرد، معتقد هستند. اما، نکته اینجاست که از لابهلای اخبار منتشره واقعیت طور دیگری جلوه خواهد کرد. روز گذشته علاوه بر اطلاعیه کارگروه تحولات اقتصادی و اظهارات دکتر فرزین سخنگوی این کارگروه مبنی بر عدم برداشت یارانههای نقدی تا زمان محاسبه دقیق قیمت حاملهای انرژی در کشور (پس از اجرای قانون هدفمند کردن یارانهها)، حجتالاسلام میرتاجالدینی معاون رئیسجمهور در امور مجلس شورای اسلا مینیز از واریز هر دو ما ه یکبار این یارانهها به حسابهای مردم خبر داد. اگر چه وی در گفت وگو با یک خبرگزاری طرفدار دولت از قطعیت شروع اجرای طرح هدفمند سازی یارانه از ابتدای مهرماه سال جاری خبر داده است، اما خبر مربوط به واریز ۲ ماهانه یارانه به حسابها نیز برای اولین بار منتشر میشود که در نوع خود جالب توجه است. این همه تنوع خبری در زمانی که کمتر از یک روز بیشتر به آغاز اجرای طرحی با گستردگی تمام زوایای اجتماعی و اقتصادی زندگی روزانه زندگی مردم نمانده خبر از وجود ناهماهنگی و شتاب زدگی و همچنین بلا تکلیفی در بین اجراکنندگان این طرح دارد. همین تنوع خبری در خصوص نحوه اجرای طرح هدفمندسازی یارانهها که اوج آن به روز گذشته برمیگردد صدای نمایندگان مردم در خانه ملت را نیز درآورد و حتی برخی نمایندگان اصول گرا که همواره طرفدار بیقید و شرط اغلب طرحهای دولت هستند نیز به این اخبار واکنش نشان دادهاند. امید است با توجه به این دغدغهها شاهد شفافسازی بهتر از سوی مسئولان در مورد زوایای پنهان اجرای طرح هدفمندکردن یارانهها باشیم.»
|