یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

برقص برهمای برهنه و یک سروده ی دیگر


ساناز زارع ثانی


• برقص برهمای برهنه، برقص!
مثل سرگیجه های من دور شهر
این شهراز هر طرف به دریای آزاد راه دارد
و ماهیان روسپی اش حافظه دارند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ٣ مهر ۱٣٨۹ -  ۲۵ سپتامبر ۲۰۱۰


 ● برقص برهمای برهنه

تمام محتوای عشق را با عاشقان یکدست
و معشوقان وصله خورده‍ی خیالی
به جنگ خوانده ام
دو به دو
تن به تن
من با تو

گریه کن !
این سطر نوبت توست
گلایه کن !
این آه سهم توست

بند زده ام
تو را
بارها و سالها
و حالا می سپارمت به دست ِ دریای دم ِ دست
طوفان که قیام کند
من موج خواهم شد
تو خیال
خواهمت برد
به دور
به محو
خواهمت رقصاند
به سبک آواز مرغان گرسنه
خواهمت چرخاند
مثل برهمایی دور آتش.
برقص برهمای برهنه، برقص!
مثل سرگیجه های من دور شهر
این شهراز هر طرف به دریای آزاد راه دارد
و ماهیان روسپی اش حافظه دارند
من از ماهی زاده شده ام
نه از مادر
و خاندان نامعلوم من
نه مروارید شدند نه فسیل
از این قبیله‍ی تلخ دریایی
فقط من ماندم
و حوضی به وحشت دریا.
شب
زیر سرزنش ماه
روز
زیر مشت آفتاب.
شبیه زنده های ملموس جنبیدم
گاه آرام، گاه بی تاب
و تصمیم قلابهای آغشته به کرم
مرا نه اسیر کرد نه سیر

راه همان راه همیشگی
و سرنوشت نقطه ای سر سطر بود
که نه تمام شد
نه آغاز!



برهمای برهنه در یوتیوب :

www.youtube.com





● فصل سرد نزدیک است
(با الهامی از فروغ)


شاید زمان حرف می زند
شاید من سکوت کرده ام
شاید این فرداست که می نویسد
شاید این منم که می شنوم

شاید
شاید
شاید

می توان لحظه را
مثل پرده ای کنار زد و به بیرون خیال کرد

می توان دوباره پرده را کشید
و هیچ را ندید

می توان صدای ساعت را روی دیوار میخکوب کرد
و تاریخ را از روزهای نیامده نوشت.


می توان
می توان
می توان

مرگ را
آه مرگ را
اگر می شد پشت گوش انداخت
حالا
ونسان دوباره حرف می کشید

مرگ را
آه مرگ را
اگر می شد چون نانی خشک ناجویده بلعید
"محاکمه‍ی" کافکا کمی به تاخیر می افتاد

مرگ را
آه مرگ را
اگر می شد به دست پارتیزانهای ملی سپرد
شاملو در دستهای لورکا اسپانیایی می شد .



مرگ را
آه مرگ را
اگر می شد زیر چرخ ارابه ها له کرد
ظهیرالدوله از فروغ خالی بود .

گریزی نیست
باید راه رفت
قلم را باید روی دیوار کوبید
کاغذ را باید در باد رقصاند
بایدنوشت

باید
باید
باید

فصل سرد نزدیک است
و" پرنده مردنی است ".


مرگ را... در یوتیوب ببینید:

www.youtube.com


صدای شاعر برگرفته از رادیو صدای کوچه است.

 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست