بمب گذاری در مهاباد، چرا و به چه منظور؟
سیامک حیدری
•
نیروهای اطلاعاتی و امنیتی در هراس هستند که شیوهی مبارزاتی مدنی به نرم غالب مبارزه در ایران تبدیل شده و به سایر مناطق دیگر هم نفوذ کند. از اینرو این طیف همواره در پی ستاویزی بودند تا ضمن انتقام از مردم کردستان، شرایط را آنجا هم به قول خودشان به دههی شصت برگردانند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
٣ مهر ۱٣٨۹ -
۲۵ سپتامبر ۲۰۱۰
یک انفجار تروریستی در شهر مهاباد بیش از ۱۵ کشته و ۹۰ زخمی برجای گذاشت. هر ساله دولت به مناسبت پایان جنگ ایران و عراق مراسمی را برپا میدارد که آن را "دفاع مقدس" نام نهاده است. این که آیا واقعا جنگ مذکور "مقدس" بود یا نه مورد بحث و بررسی این نوشته نیست؛ اما رویدادی که به مناسبت این روز در شهر مهاباد روی داد جای تامل و تعمق دارد.
بلافاصله پس از انفجار در میدان مادر شهر مهاباد، استاندار آذربایجانغربی طی مصاحبهای با سایت های حکومتی انگشت اتهام را به سوی احزاب اپوزیسیون کرد، نشانه رفت و بدون نشان دادن دلیل و مدرک آنان و همچین طبق روال و گفتمان غالب بر دولت، "استکبار جهانی" و "عوامل صهیونیستی" را مسببین آن رویداد اعلام کردند.
در طول سی سال گذشته، و خصوصا طی دهههای ۵۰ و ۶۰ شمسی، به کرات و در نقاط مختلف کردستان احزاب اپوزیسیون کرد با نیروهای دولتی وارد نبرد شده و در این میان طرفین متحمل خسارات جانی و مالی شدهاند. کشتهاند و کشته شدهاند. اما جنگ مسلحانه، به عنوان یکی از شیوههای مبارزه علیه حکومت مرکزی توسط کردها از دهه ۷۰ به بعد رو به زوال گرفت. هم اکنون احزاب عمده کرد عمدتا در اردوگاههایی واقع در کردستان عراق مستقر شده و به خاطر مسایل منتطقهای و داخلی، از جنگ چریکی پرهیز می کنند. آنان با دست یافتن به وسایل ارتباط جمعی مثل تلویزیون ماهوارهای، رادیو، اینترنت و سایت های جانبی بیشتر روی مسایل سیاسی- فرهنگی و اجتماعی تکیه کردهاند. در این میان حزب پژاک، که به عنوان شاخهی نظامی پ.ک.ک در ایران شناخته می شود، هراز چند گاهی در اطراف روستاها و مراکز دورافتاده به نبرد با نیروهای بسیج و سپاه پاسداران مشغول بوده است. آنان هم با فشاری که این اواخر از جانب رهبری پ.ک.ک بر آنان وارد شد فعلا از دست زدن به حمله نظامی خودداری می کنند.
در این میان دو نکته حائز اهمیت وجود دارد. اولی این است که احزاب کرد مخالف دولت، چه در گذشته و چه حال، هرگاه به حمله علیه افراد و نیروهای دولتی دست زدهاند، متعاقبا مسئولیت آنرا نیز برعهده گرفتهاند. دوم و نکتهی مهم تر این است که در تمام سالهای درگیری و جنگ با دولت مرکزی مورد و یا مواردی نمی توان یافت که نشان دهد احزاب کردی دست به عملیات انتحاری زده و یا در مراکز شهری و تجاری اقدام به بمب گذاری و کشتار عمومی کرده باشند. همانطور که گفته شد، تاکتیک هایی که آنان برای مواجهه با نیروهای مسلح و دولتی برگزیدهاند، غالبا از نوع حمله به نیروهای سپاه پاسداران و بسیج، تک و پاتک، کمین گذاری و شیوههای جنگ چریکی بوده است. بمب گذاری و عملیات انتحاری در کردستان مسبوق به سابقه نیست. در جاهای دیگر ایران که احزاب اسلامی نفوذ بیشتری دارند این نوع عملیات ها رواج دارد و آنها هم مسئولیت کارهایشان را برعهده گرفته اند. احزاب کردی اگر چه کماکان به جنگ مسلحانه اعتقاد دارند و آنرا به مثابهی یکی از راههای تامین خواستههای خود محفوظ نگه داشتهاند، اما دکترین عملیات انتحاری و کشتارجمعی در بینش و دیدگاههای آنان تاکنون سابقه نداشته است.
و اما در مورد جریانات اسلامگرا، احزاب اسلامیی که معتقد به عملیات انتحاری هستند، تقریبا در همه جای جهان، بلافاصله پس از انجام عملیات، مسئولیت کار خویش را برعهده گرفته و با افتخار هم از کردهی خویش دفاع می کنند. در ثانی در کردستان تاکنون حزب و یا گروههای اسلامیی شناخته شدهای که قادر به انجام و طراحی عملیات انتحاری باشند، مواجه نیستیم. ما با این نوع از جریانات اسلامگرای سازماندهی شده که در موقعیتی باشند که بتوانند دست به چنین اقداماتی بزنند روبرو نیستیم. آنان در کردستان ایران اگر هم وجود داشته باشند به مثابه یک میکروب ضعیف شده در اختیار رژیم و تحت کنترل آنان می باشند. دولت جمهوری اسلامی بیشتر از آنان به مثابهی کارتی علیه همسایگان و خصوصا حکومت اقلیم کردستان استفاده می کند تا بدین ترتیب با فشار بر حکومت محلی بتواند مانع از تحرک و فعالیت اپوزیسیون کرد شود. اتفاقا مهاباد، به عنوان کانون سیاسی کردها، یکی از شهرهای کردستان است که طی سالهای گذشته کمترین میزان رشد اسلامگرایی را شآهد بوده است.
سود و زیان انجام چنین کارهایی برای اپوزیسیون و رژیم چگونه می تواند باشد؟
احزاب کرد بلافاصله پس از رویداد مهاباد یکی پس از دیگری با صدور اطلاعیههای جداگانه و مشترک آن را محکوم کرده و با خانوادههای کشته و زخمی شدگان اعلام همدردی کردند. آگاهی سیاسی، بالا بودن سطح سواد و دانش اجتماعی و تکامل و بلوغ فکری در کردستان این اجازه را به هیچ حزبی نخواهد داد که بتوانند از طریق دست زدن به چنین کارهایی برای خود تبلیغات کرده و یا از این راه در صدد جذب نیرو برآیند. احزاب مخالف رژیم با شناخت از افکار مردم و تجزیه و تحلیل جامعه ی کردستان به این مهم کاملا آگاه هستند که دست زدن به چنین کارهایی کاملا می تواند برای آنان نتیجه عکس به بار بیاورد. در این موقعیت مردم نمی خواهند بار دیگر شاهد فشار بیشتر دولت برخود باشند. با در نظر گرفتن تمام جوانب قضیه در می یابیم که کشتن چند نفر غیر نظامی نمی تواند دستاوردی بزرگ برای هیچ یک از احزاب کرد مخالف باشد. طی چند سال گذشته احزاب کرد به کرات به دستاوردهای شیوهی مبارزهی مدنی و اهمیت آن در حال حاضر تاکید کردهاند. کردستان ایران با تلاش و همت ادیبان، نویسندگان و روشنفکران این خطه طی چند سال گذشته شاهد یک دوره رشد و شکوفایی فرهنگی-ادبی و هنری است که مایهی خوشحالی مردم بوده است. احزاب کردی ضمن پشتیبانی و اعلام همبستگی با این حرکت، در نشریات، رسانهها و حتی قطعنامههای کنگرههای خویش بارها بر حفظ این دست آوردها تاکید کردهاند. پس می بینیم که دست زدن به چنین کاری در راستای منافع اپوزیسیون کردی نیست و چنین کارهایی نه تنها چیزی را عاید آنها نمی کند، بلکه باعث ریزش نیرو انزوای آنان می گردد. چیزی که هیچ حزبی خواهان آن نیست.
از طرف دیگر ما می بینیم که انجام چنین کارهایی در طرف مقابل سابقه طولانی دارد. دولت جمهوری اسلامی ایران هرگاه احساس کرده است که نمی تواند فرد، افکار و یا جریانی را به شیوهی مسالمت آمیز از میدان به در کند به روش های خشونت آمیز پناه برده است. حذف فیزیکی افراد و دست زدن به تمام شیوههای غیر متعارف بازی، یکی از شگردهای شناخته شده رژیم برای فائق آمدن بر رویداهای پیش رو بوده است. پاشیدن اسید به صورت زنان و دختران غیر محجبه، حذف فیزیکی مخالفان در داخل و خارج کشور، قتل های زنجیرهای نویسندگان و روشنفکران، کشتار دسته جمعی مردم قارنا و قلاتان، لشکرکشی به کردستان به بهانه وجود کفار، تجاوز به زندانیان در زندان و وادار کردن آنان به اعترافات تلویزیونی و...لیست بلند بالایی است که ما طی سی سال حاکمیت رژیم مدام شاهد آن بودهایم. اکثر کارشناسان مسایل کردستان حادثهی اخیر را به دولت نسبت می دهند. آنان معتقدند که از این پس ما در کردستان دوباره شاهد یک دوره سرکوب و اعدام ها خواهیم بود. به نظر می رسد این بمب گذاری می تواند بهانهی کافی را به دست سپاه پاسداران و اطلاعات جمهوری اسلامی بدهد که به سرکوب وسیع ناراضیان و روشنفکران محلی دست بزنند. این نمونه را اگر در کنار قتل دو استاد دانشگاه به نام های دکتر عبدالرضا سودبخش و دکتر غلامرضا سرابی در تهران قرار بدهید، شاید بتوان درک بهتری از شرایط را بدست آورد. همزمانی رویدادهای اخیر در ایران نمی تواند اتفاقی باشد.
حیدر مصلحی، وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی به تازگی خبر از دستگیری سریع " عوامل" بمب گذاری اخیر داده است. به نظر می رسد که استارت "سرکوب وسیع" با انجام اعتراف گیری به شیوهی رایج جمهوری اسلامی، انجام مصاحبههای تلویزیونی زوری و اعدام چند نفر زده خواهد شد.
آمارها نشان می دهد که کشته شدگان اکثرا زن و کودک بودهاند. از تعداد ۱۲ کشته ۲ کودک و ده زن وجود دارند. آمار زخمی ها هم قابل توجه است؛ از ۹٣ زخمی ۲٨ نفر مرد و بقیه زن هستند. سوال این است که چرا بمب طوری جاسازی شده است که، ضمن حفظ جان نظامیان، بیشترین تلفات را در بین زنان و کودکان داشته باشد؟ از سوی دیگر، چرا بمب درست در محوطه خانوادههای کرد حامی دولت، موسوم به " منگور"ها منفجر شده است؟ در مهاباد عشیرهای به نام "منگور" وجود دارد. آنان از طرفداران سنتی رژیم و اکثرا از فعالان سپاه و بسیج هستند. این طایفه به دلیل وابستگی به رژیم همواره روابط تنش آلودی را با دیگر مردم مهاباد و اطراف دارند. آگاهان مسایل کردستان بر این عقیده هستند که تعمیق کینه و دشمنی میان مردم مهاباد و این طایفه به منظور جذب هرچه بیشتر نیرو از این دسته هم می تواند از اهداف دیگر چنین طرحی باشد.
شرایط فعلی کردستان به هیج وجه مطلوب هیات حاکمه و خصوصا طیف سپاه پاسداران و اطلاعات نیست. چند ماه پیش مردم کردستان، در اعتصابی کاملا متحد و آگاهانه، نارضایتی مدنی و مسالمت آمیز خود را از اعدام چهار تن از فعالین سیاسی کرد نشان دادند. این کار تحسین همگان را هم در داخل و هم در خارج از کشور به همراه داشت. از آن پس این سوال در بین فعالان سیاسی مطرح شد که آیا حرکت مذکور می تواند مبنا و مدلی برای بسیج مردم در سایر نقاط ایران باشد؟ نیروهای اطلاعاتی و امنیتی در هراس هستند که این شیوهی مبارزاتی به نرم غالب مبارزه در ایران تبدیل شده و به سایر مناطق دیگر هم نفوذ کند. از اینرو این طیف همواره در پی ستاویزی بودند تا ضمن انتقام از مردم کردستان، شرایط را آنجا هم به قول خودشان به دههی شصت برگردانند. از این پس تشدید فضای امنیتی، گسترش خفقان و دامنهی دستگیری ها از اولویت های نیروهای نظامی در کردستان خواهد بود. قدر مسلم از این پس عرصه بر مردم کردستان به طور عموم و فعالان سیاسی، روزنامهنگاران و کوشندگان مسایل اجتماعی و ادبی بسیار تنگ تر خواهد شد. نظامیان سپاه در صدد بستن تمام مجراهای موجود برخواهند آمد. اما آیا در ماموریت جدیدشان موفق خواهند شد؟
Siamak_hd@yahoo.com
|