روزهای داغ
گزارش نشریه بذر از تظاهرات دانشجویان در دانشگاه تهران
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۵ خرداد ۱٣٨۵ -
۲۶ می ۲۰۰۶
این روزها چند تا ماجرا همزمان اتفاق افتاده که همگی به شکل مستقیم محرک جنبش دانشجویی شده است. اولین مساله، ادامه سیاست خاک کردن شهدای جنگ این بار در دانشگاه امیرکبیر (پلی تکنیک) بود که با اعتراض گسترده دانشجویان روبرو شد و هنوز دولت موفق به این کار نشده است. در ادامه این جریان، نیروهای بسیج و گارد ویژه در دانشگاه امیرکبیر می خواستند نسق بگیرند و جو ارعاب راه بیندازند ولی موفق نشدند. درگیری های فیزیکی (و البته لفظی) زیادی بین دانشجویان مبارز با بسیجی ها رخ داد که البته پایه های رژیم خوب گوشمالی شدند. به طور کلی روحیه تعرضی دانشجویان بالاست و به شدت از اوضاع خشمگین هستند.
مساله دوم، انحلال انتخاب انجمن های اسلامی دانشگاه امیرکبیر بود که به دنبال همان سیاست جدید "غیر سیاسی کردن نهادهای دانشجویی" پیش أمد. مقامات دانشگاه و بسیج دانشجویی در ادامه سیاست زدن زیر أب دفتر تحکیمی ها، می گویند که این نماینده ها را نباید انتخاب کنید. این هم جرقه یک درگیری جدید را زد و به تعطیل کلاس ها و بستن درب دانشگاه امیرکبیر برای جلوگیری از ورود نیروهای بسیجی و حزب الهی که برای سرکوب و ارعاب أمده بودند انجامید. درست است که ظاهرا دفتر تحکیمی ها و انجمن های اسلامی زیر ضرب رفته بودند ولی دانشجویان مبارز موضوع و بهانه خوبی برای ابراز مخالفت با تشدید سرکوب و خفقان به دست آوردند.
مساله بعدی، قضیه کاریکاتور روزنامه ایران بود. یک جریان جدی در تبریز و زنجان و ارومیه به راه افتاد که به درگیری و تخریب انجامید. خونین هم شد. عکس دانشجویان زخمی تبریز که روی سایت ها رفت باعث شد که دانشجویان آذری و بقیه در تهران خشمگین شوند و اعتراض کنند. باز هم یک جرقه دیگر برای برپایی تظاهرات گسترده دانشجویی زده شد.
و بالاخره مساله آخر، بازنشسته کردن هفت نفر از استادان قدیمی دانشکده حقوق دانشگاه تهران بود که رئیس دانشکده دل خوشی از آنان نداشته است و بی مقدمه کنارشان گذاشته. یعنی همه این مسائل که طی کمتر از دو هفته اتفاق افتاد دست به دست هم داد و یک اعتراض گسترده و رادیکال و کوبنده دانشجویی را سبب شد.
از نیمه شب، کوی دانشگاه شلوغ شد. شلوغی را خود نیروی انتظامی شروع کرد. یعنی آمدند و به سبک حمله سال ۷٨ به کوی دانشگاه، ریختند و دانشجویان را کتک زدند و اسباب و اثاثیه را شکستند. البته به گستردگی بار قبل نبود. دانشجویان هم عکس العمل نشان دادند. سنگ پرانی هایی شد. از صندلی های شکسته، چماق درست شد. بعضی سطل ها آتش زده شد. ولی مساله به برگشتن نیروهای سرکوب به لانه هایشان فروکش کرد. خبر حمله صبح در دانشگاه های مختلف پیچید. دانشجویان مبارز یکدیگر را خبر کردند و در دانشگاه تهران گرد آمدند. نیروهای اطلاعاتی و انتظامی که بو برده بودند رفت و آمد به دانشگاه را کنترل می کردند. برای ورود، کارت می دیدند. ولی خیلی ها از راه هایی که بلدند خود را به داخل دانشگاه رساندند. این را هم بگویم که این جور تجمع ها، حالت موضعی دارد و یکباره همه دانشگاه را در بر نمی گیرد. به همین خاطر بعضی از دانشکده ها اصلا از اتفاقاتی داشت چند صد متر آن طرفترشان رخ می داد با خبر نبودند. اجتماع اعتراضی اولیه حدود ساعت یک بعد از ظهر در دانشکده حقوق برپا شد. دانشجویان آذری شروع به شعار دادن به آذری کردند: یاشاسین آذربایجان و چند شعار ناسیونالیستی دیگر. ولی جمعیت اصلی معترض شعار: ما همه برادر و برابریم را دادند و چند شعار هم به زبان آذری با مضمون: صمد، خون یارانت هنوز روان است. در ضمن بحث با دانشجویانی که گرایش ناسیونالیستی آذری داشتند هم به راه افتاد که باید مبارزه ای متحدانه به راه بیندازیم و مساله بین ما نباید دعوای فارس و آذری باشد. عکس العمل آنان خوب بود و خیلی زود شعارهای عمومی ضد رژیمی جای شعارهای ناسیونالیستی را گرفت. شعارهایی که داده می شد اینها بود: وزیر بی لیافت استعفا استعفا. مرگ بر استبداد. عباسی استعفا استعفا. می کشم می کشم آنکه برادرم کشت رئیس بی کفایت استعفا استعفا. (که منظور آیت الله عمید زنجانی رئیس دانشگاه تهران بود). نه جنگ می خوایم نه آخوند، عدالت عدالت. در اینجا دانشجویان با کیسه های پر از کچاپ، عکس های خمینی و خامنه ای بر سر در دانشکده را مزین کردند و غریو شادی همه بلند شد. جمعیت چیزی بین ۲ تا ٣ هزار نفر بود. تزئینات مربوط به فتح خرمشهر یک آماج دیگر دانشجویان بود. پلاکاردها و پارچه نوشته های بسیج پاره پاره شد. دانشجویان بسیجی که میز کتاب و نوار داشتند وحشت زده به تظاهرکنندگان نگاه می کردند و جرات تعرض نداشتند. یکی از بچه های پلی تکنیک می گفت بابا صد رحمت به بسیجی های ما که پررویی کردند و حسابی خدمتشان رسیدیم. اینها چرا حمله نمی کنند؟! بسیجی ها برای مظلوم نمایی شروع به الله اکبر گفتن کردند که با هوی جمعیت روبرو شدند. یکی فریاد زد: هی می گویید فتح خرمشهر فتح خرمشهر ولی از آن همه جوان بدبختی که رژیم گولشان زد و جنگ را به قیمت خون آنها ادامه داد چیزی نمی گویید. جمعیت بعد از دانشکده حقوق به سوی دانشکده های دیگر به راه افتاد که هم کلاس ها را در جاهای دیگر تعطیل کند و هم دانشجویان بیشتری را دعوت به پیوستن به تظاهرات کند. بچه های داروسازی پیشاییش خودشان کار را آغاز کرده بودند. شعار می دادند و بساط بسیج را به هم ریخته بودند. شعارها تندتر شده بود. مرگ بر احمدی نژاد و مرگ بر خامنه ای هم به گوش می رسید. یکسری بسیجی ها که در مقابل تظاهرکنندگان تجمع کرده بودند شروع به داد و فریاد کردند که شما در خدمت آمریکا قرار دارید و از این حرفها. ولی جمعیت شعار داد: نه امپریالیسم، نه ارتجاع، آزادی آزادی. یکمرتبه بسیجی ها خفقان گرفتند و خلع سلاح شدند. یک جوری که انگار باورشان نمی شد. انتظارش را نداشتند و خلاف چیزهایی بود که در مغزشان کرده بودند. خبر رسید که نیروی انتظامی و گارد ویژه دور دانشگاه را گرفته اند.
در طول تظاهرات، جمعیت سرودهای یار دبستانی، برپاخیز از جا کن بساط کاخ دشمن، همت کنید ای دوستان دشمن به میدان آمده، هوا دلپذیر شد، بیا تا به یاد شهیدان تیر (با تغییراتی در شعر که موضوع را به جنبش دانشجویی مربوط می کرد) و... را هماهنگ و پر قدرت می خواندند.
این را هم بگویم که تعداد دانشجویان دختر زیاد بود و در شکستن و فرمان حمله دادن فعال بودند و خیلی رادیکال عمل می کردند. تظاهرات به سمت محلی که عمید زنجانی قرار داشت حرکت کرد و واقعا می خواستند جناب آیت الله را گوشمالی بدهند. شعارها علیه او بالا گرفته بود. ولی دور تا دور او را صد نفر بسیجی محافظ گرفته بودند و او توانست جان سالم به در ببرد. خبر رسید که رئیس دانشکده حقوق در دانشکده ادبیات پنهان شده است. سیل جمعیت به طرف دانشکده ادبیات رفت. در اصلی را بسته بودند. جمعیت سعی می کرد در را هر طور شده بکشند و وارد شود. در اینجا یکی از نگهبانان به آهستگی به یکی دیگر گفت که برو و بگو که در پشت را هم ببندند تا تظاهرکنندگان نتوانند وارد شوند. ولی گفتن همان و هجوم جمعیت به سوی در پشت و ریختن به داخل دانشکده ادبیات همان. عباسی رئیس دانشکده حقوق را در گوشه ای گیر انداختند و تا می خورد او را با مشت و لگد و چوب زیر دست و پا کتک زدند. دختران هم در این حرکت شرکت داشتند.
چند خبرنگار خود را به صحنه رسانده بودند و عکس می گرفتند که با اعتراض دانشجویان روبرو شدند. یکی از دانشجویان که صورت خود را پوشانده بود به آنان تذکر داد که بعدا بر اساس همین عکس ها رژیم بچه ها را شناسایی و دستگیر می کند و این بارها اتفاق افتاده. ولی خبرنگاران گفتند که ما حواسمان هست و فقط از کسانی که صورتشان را پوشانده اند عکس می گیریم و اگر خواستیم عکس ها را روی اینترنت بگذاریم و صورتی پیدا بود خودمان آن را محو می کنیم. الیته بگو مگو ادامه داشت و عملا تعداد خیلی زیادی از بچه ها صورتشان را با دستمال و شال پوشانده بودند.
برنامه کشاندن تظاهرات به خیابان به علت تمرکز نیروی انتظامی در آن نقطه، عملی نشد. حدود ساعت ٣ بعداز ظهر خبر رسید که گارد ویژه قصد حمله به داخل دانشگاه و دستگیری دانشجویان را دارد. بنابراین نیروها تجمع خود را از دست دادند و دسته دسته از صحن دانشگاه خارج شدند.
نشریه دانشجویی بذر ۵ خرداد ماه ۱٣٨۵
|