مجمع روحانیون مبارز بداند که حوزه های علمیهء ایران استقلال ندارند
حسین منتظرحقیقی
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۷ مهر ۱٣٨۹ -
۲۹ سپتامبر ۲۰۱۰
گزارشی خواندم که نوشته بود ، شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز در روز 4 مهر ماه 1389 تشکیل گردیده است.
در این جلسه با توجه به شروع سال تحصیلی حوزه های علمیه ضمن تجلیل و تقدیر از نقش ارزشمند مراجع عظام تقلید، علما و بزرگان حوزه های علمیه به ویژه حوزه علمیه قم در اعتلاء و استقلال حوزه ها
که همواره ضرورت تقویت این امر مهم بعنوان مهمترین عامل ماندگاری و اثر گذاری روحانیت در جامعه اسلامی ، مورد عنایت خاص حضرت امام خمینی (س) بوده است تأکید گردید.
مطالعهء این گزارش و اینکه محتوای آن از نظر من با واقعیاتی که اتفاق افتاده است خوانائی ندارد من را بر آن داشت که سطور زیر را قلمی کنم. امید اینکه با کمک افراد آزاده و آگاه که خود و قلم خود را در ازاء لقمهء نانی و یا دریافت حکمی برای تصدی مقامی ، نفروخته اند ، بتوانیم پرتوی بر گردنه های تاریک تاریخ و در بسیاری موارد ، روایات تحریف شدهء تاریخ معاصر بیندازیم تا سرنوشت تاریخ ایران و شخصیت های ملی و دینی کشوررا یکسره بدست عده ای که صفت « مورخ الدوله» برازندهء آنان است و مشغول به تاریخ نگاری بر اساس میل حکام می باشند ، وانگذاریم. شاید بدین ترتیب مسولیت خود را نسبت به آیندگان وطنمان ادا کنیم.
استقلال حوزه های علمیه در ایران در سال های پیش از 22 بهمن ماه 1357 یکی از چالش های همیشگی میان حوزه های علمیه و حاکمیت سیاسی در ایران بوده است. حاکمیت سیاسی ایران کوشش می نمود تا از هر فرصتی که پیش می آمد به نفع تضعیف حوزه ها استفاده نماید.از جمله اقدامات حاکمیت سیاسی برای تضعیف حوزه های علمیهء ایران ، بخصوص حوزهء علمیهء قم تلگراف شاه به آیه الله العظمی حکیم بود که پس از رحلت آیه الله العظمی بروجردی به نجف مخابره گردید.
شاه تصور می کرد که با انتقال مرجعیت از قم به نجف جاده برای اجرای تفییرات مورد علاقه اش ، از طریق لایحهء انجمن های ایالتی و ولایتی و سپس اصلاحات آمریکائی به نام انقلاب سفید هموار خواهد شد.
چالشی که در آن هنگام میان مراجع تقلید قم و حاکمیت سیاسی ایران در بارهء لایحهء انجمن های ایالتی و ولایتی بوجود آمد درست است که نهایتا" به عقب نشینی حاکمیت سیاسی و پس گرفتن آن لایحه از سوی دولت وقت شد ولی عقب نشینی حاکمیت به معنی مواضع مترقی همهء مراجع نبود.
بعد از حوادث 15 خرداد 1342 و دستگیری آیه الله خمینی نطفهءدو طرز فکر در حوزهء علمیهء قم بسته شد.
یکی سیاسی کردن صرف فعالیت های حوزوی و بخصوص در جهت آزاد ساختن آیه الله خمینی بود که بیشتر از سوی برخی شاگردان و یا مریدان ایشان از جمله حجه الاسلام (آیه العظمی بعدی ) حسینعلی منتظری صورت می گرفت و دیگری فعالیت توأمان مراجع تقلیدی مانند آیه الله شریعتمداری بود که هم در جهت آزادی آیهالله خمینی و هم در جهت حفظ کیان و استقلال حوزهء علمیهء قم و خنثی کردن سیاست تضعیف حوزه از سوی حاکمیت سیاسی پیش می رفت.
پس از آزادی آیه الله خمینی و پیش آمدن مسأله طرح لایحهء کاپیتولاسیون و اعتراض مراجع تقلید به این لایحه و دفاع از استقلال قانونی کشور ، بار دیگر آیه الله خمینی دستگیر گردید.
تا آن تاریخ آیه الله حمینی با اینکه یکی از روحانیون بلند پایه در قم بود ولی هنوز به عنوان یکی از مراجع تقلید رسمی شناخته نشده بود. این مسأله ای بود که می توانست برای آیهالله خطر جانی داشته باشد لذا مرحوم آیت الله العظمی شریعتمداری راه چاره را در این یافت که بعنوان اعتراض به دستگیری آقای خمینی و برطرف کردن خطر اعدام وی، از قم به حضرت عبدالعظیم مهاجرت کرده و در باغ ملک شهر ری مستقر گردد و با برداشتن گامهای بعدی بتواند به اهداف مورد نظر دست یابد.
آیه الله شریعتمداری از مراجع و روحانیون آن زمان مانند آیه الله العظمی میلانی از مشهد ، آیات عظام گلپایگانی و مرعشی از قم وروحانیون بلند پایهء شهرستانها دعوت کرد که به تهران بیایند و مشترکا" راهی برای نجات جان آیه الله خمینی بیابند.
از میان مراجع تقلید آیه الله العظمی میلانی این دعوت را اجابت کرد و د یگر مراجع به دلائل مختلف از جمله مخالفت با شیوهء کار آیه الله خمینی از حضور در شهر ری خودداری کردند.آیهالله العظمی سید احمد خوانساری که در تهران ساکن بود از این گروه بود.
از تدابیری که از این مهاجرت حاصل گردید احراز عنوان مرجعیت تقلید برای آیه الله خمینی بوسیله دیگر مراجع تقلید بود که طی اطلاعیهء رسمی اعلام گردید.
این اقدام از این لحاظ اهمیت داشت که در قانون اساسی ایران مراجع تقلید مصونیت داشته و مجاز بودند تا در بارهء لوایحی که در پارلمان مطرح می شود اظهار نظر کرده و در صورت مغایرت با احکام فقه شیعه و یا مصالح جامعهء شیعهء ایران ، آنرا غیر قانونی اعلام نماید. بنابراین احراز عنوان مرجعیت برای آیه الله خمینی می توانست او را از خطر اعدام نجات دهد.
اقدام دیگر آیه الله شریعتمداری که در حفظ کیان حوزهء علمیهء قم بسیار موثر بود بنیان نهادن موسسهء دارالتبلیغ اسلامی در قم بود.
ایجاد این نهاد علمی از دو نظر حائز اهمیت فوق العاده بود .یکی اینکه علاوه بر دروس رسمی حوزوی، با ایجاد رشته های درسی جدید از جمله کرسی درس فلسفه که همزمان فلسفهء شرق و غرب و مقایسهء تطبیقی این دو با یکدیگرمورد توجه قرار گرفت که بوسیله مرحوم آیه الله مرتضی مطهری و آیه الله دکتر حائری تدریس می شد و یا با ایجاد کرسی زبانهای فارسی و انگلیسی که بوسیلهء مرحوم حجه الاسلام سید صدر الدین بلاغی سخنور ملی و مصدقی و استادغلام رضا سعیدی مترجم زبر دست تدریس می گردید، که آغاز تحولی در عنوانهای درسی حوزه و به روز شدن آنها بود.
دوم اینکه دارالتبلیغ اسلامی قم با پذیرش دانشجو از کشور های مختلف ، موقعیت این نهاد علمی را از یک نهاد محلی به یک نهاد بین المللی تغییر می داد و باعث جلب بیشتر نظرمسلمانان به حوزهء علمیه می گردید و در نتیجه سیاست تضعیف حوزه های علمیه ایران و بخصوص حوزهء علمیه قم راکه از سوی حاکمیت سیاسی پیگیری می شد با مشکل جدی مواجه می ساخت.
این زیر ساخت ها که باعث حفظ کیان حوزه می شد متأسفانه با برخورد های تنگ نظرانهء آیه الله خمینی و مریدان ایشان روبرو گردید. بجای اینکه این نهاد مردمی و علمی را در راستای حفظ کیان حوزه و آغاز تحولی در نظام آموزشی حوزه ها ارزیابی نمایند و آن را تقویت کنند از آن بعنوان وسیله ای که رقابت در امر پیشی گرفتن مراجع تقلید از یکدیگر و ازدیاد پیروان بیشتر برای خود تعبیر گردید و مخالفت با آن آغاز گردید.
با این وصف مخالفت هائی که با این نهاد مردمی و علمی از سوی آیه الله خمینی و برخی طرفداران چشم بستهء ایشان صورت می گرفت نتوانست از رشد و پیشرفت آن جلوگیری نماید تا جائی که حمایت های بیشتر مردمی باعث گردید که تأسیسات جدیدی مانند چاپخانه و سپس انتشار نشریات مختلف اعتقادی به آن اضافه گردد.
طرفه آنکه برای اولین بار در یکی از حوزه های علمیه ، کمک های دریافتی از مردم برای خرید و ایجاد ابنیه و تأسیسات مربوطه برای تربیت طلاب علوم دینی وانتشار جزوات اعتقادی که تحت نظارت یک مرجع تقلید قرار داشت ، در جزواتی چاپ و در اختیار همگان قرار می گرفت ، اقدامی که در جای خود بسیار پیشرو و مترقی بود که تاکنون مانند آن هنوز دیده نشده است.
در هر حال وجود چنین نهادی ، همراه با تأسیسات جنبی آن و قرار داشتن شخصیت ممتاز مرحوم آیه الله شریعتمداری در رأس آنها توانست در جنبش انقلابی مردم ایران که منتهی به برچیده شدن نظام شاهنشاهی در ایران گردید بشدت مورد استفاده قرار گیرد.
سقوط نظام شاهنشاهی و روند شکل گیری نظام جدید در ایران ،آغاز تلخی برای از میان رفتن استقلال حوزه های علمیه در ایران بود.استقلال حوزه های علمیه که تبلور آن اولا" دراظهار نظر مستقل مراجع تقلید و روحانیون بلند پایهء آن در برابر حاکمیت سیاسی کشور ، صرف نظر از اینکه ماهیتی موافق و یا مخالف حاکمیت سیاسی داشته باشد، بود و ثانیا" استقلال مادی آن از حاکمیت سیاسی با تکیه به وجوه در یافتی ای که از مردم ، ظهور می یافت ، از بین رفت.
حاکمیت جدید سیاسی کشور که قصد داشت خود را توأمان حاکمیت سیاسی و ضمنا" منشأ ارائهء برداشت ناب از اسلام جلوه دهد بوسیلهء عوامل خود و با کمک از نهاد های نظامی و امنیتی کوشش کرد هر نوع اجتهاد و برداشت دیگری جدا از برداشت خود را « غیر ناب » و یا « آمریکائی » و یا « اسلام لیبرالی » معرفی کرده، صاحبان چنین اجتهاد هائی را نیز یا به سکوت وادار نموده و یا از سر راه بردارد امری که به سیاست دائمی جمهوری اسلامی در مورد دگراندیشان جامعهء ملی ایران نیز تبدیل شده و تاکنون ادامه یافته است.
چالشی که در حوزه های علمیه قبل از سقوط نظام شاهنشاهی وجود داشت در هنگام انتخاب نامی برای نظام جدید ایران ، بار دیگر جلوه گر شده که آیا برای انتخاب نام نظام جدید ،ملت فقط باید قادر باشد ، انتخابی میان نظامی که آنرا طرد کرده، به زباله دانی تاریخ فرستاده است باشد و یا جمهوری اسلامی ای که هیچ تصوری از مظروف آن برای مردم وجود ندارد .همچنین در زمانی که « مجلس موسسان » وعده داده شده از سوی آیه الله خمینی در سخنرانی خود در بهشت زهرا، به « مجلس خبرگانی » تبدیل گردید که نمی توانست نمایندهء و نخبگان قشر ها و گروه های مختلف اجتماعی را در خود جا دهد و یا تا در زمانی که پیش نویس قانون اساسی تهیه شده بوسیلهء دولت موقت به کناری گذاشته می شود و پیش نویسی جای آنرا می گیرد که محور آن ولایت فقیهی است که ملت از کم و کیف آن اصولا" آگاهی نداشتند و در میان فقهای شیعه تا آن زمان بیش از یکی و یا دونفر چنین مسأله ای را مطرح نکرده بودند. در تمام این موارد چالش دو نظر اجتهادی و نظر و برداشت از اسلام و احکام فقهی اسلامی و نقش مردم در این برداشت ها، رو در روی هم قرار می گیرند
برداشتی که آیه الله شریعتمداری از اسلام ارائه می کرد برداشتی مردم گرایانه بود زیرا حکومت بر مبنای ولایت فقیه را حکومتی استبدادی می دانست .و بهمین جهت علیرغم اینکه به هیچ وجه قصدی برای تصدی مقامی در حاکمیت سیاسی داشته باشد و یا سهمی از آن بخواهد به شدت با اصل ولایت فقیه در قانون اساسی نظام تازه در ایران مخالفت ورزید و آنرا چنانکه گفته شد، به استبداد دینی تعبیر کرد.
مخالفت آیه الله شریعتمداری با اصل ولایت فقیه همچنان که در روند تصویب قانون اساسی در مجلس خبرگان ادامه می یافت تا شاید بتواند توجه خبرگان نشینان را به پیامد های آن جلب نموده تا ملت ستمدیده ایران مجبور به پرداخت هزینه های گزاف از بابت پیامد های سوء آن، طی سالهای آتی نباشند ، در هنگام به رفراندم گذاشتن آن به اوج خود رسید. او بر اساس ضوابط دمکراتیک از مردم خواست که از رأی دادن به طرح قانون اساسی با محتوای ولایت فقیه که عقبگرایانه است خودداری نمایند.
حکام تازه از راه رسیده قصد داشتند تا از احساسات اعتقاد مردم سوء استفاده نموده و بدون اینکه با قواعد بازی های دمکراتیک به بهانهء احکام جزمی شرعی، هیچ سنخیتی داشته باشند سعی کردند با فریب مردم ، گام بگام، خود را به حکومت اسبدادی و فردی نزدیک تر نمایند ، فرصت را مغتنم شمرده تا ضربات سرکوب خود را برای به سکوت کشاندن هر نوع صدای مختلفی از جمله صدای پیروان آیه الله سید کاظم شریعتمداری وارد سازند.
بنابراین با طرحی حساب شده اقدام به نشان دادن تصویر آیه الله سید کاظم شریعتمداری و همزمان قرائت نظر برادر وی که یک معمم دست چندم و امام جماعت یکی از مساجد مناطق پائینی شهر تهران بود که ضمنا" موافق با نظر حاکمیت جدید بود از تلویزیون مرکز تبریز، باعث بر افروخته شدن خشم مردم خطهء آدربایجان گردیدند.
بکار گیری شیوه های کثیف دروغ و تزویری که تاکنون بعنوان ویژگی ها و مولفه های نظام شاهنشاهی و فاسد بود باعث گردید که مردم انقلاب کرده تبریز ،بخشم آمده و خشم خود را با اشغال ادارهء رادیو و تلویزیون مرکز تبریز و در خواست تکذیب آن بیانیه گردند ، بمنصهء ظهور برسانند.
مخالفت مرحوم شریعتمداری با برداشت حاکمان جدید از اصل ولایت فقیه و استفاده او از شیوه های دمکراتیک در فضای تازهء سیاسی ایران از یک سو و سوءاستفاده حاکمیت سیاسی جدید از اعتماد مردم که منجر به برافروخته شدن خشم مردم گردید از سوی دیگر باعث گردید که حکام جدید عزم خود را برای از میان براشتن اجتهاد و مرجعیت مستقل جزم نمایند.
از این پس با تحریک روحانیت حکومتی و نهاد های غیر رسمی آن در حوزهء علمیه قم مانند جامعهء مدرسین حوزهء علمیه قم که رسما"پا در نهاد های حکومتی داشتند هر روز درد سر تازه و فشار تازه و شایعهء تازه و اتهام تازه علیه این مرجع تقلید به راه می انداخت بدون آنکه فریاد آن مرحوم در نظام برآمده از انقلاب با شعار استقلال آزادی به جائی برسد .
دخالت مستقیم آیه الله خمینی و دستور مستقیم وی به جنایتکار بزرگی مانند آقای محمد ری شهری برای محاکمهء آیه الله العظمی سید کاظم شریعتمداری که در منزل شخصی او و با استفاده از تهدید ها و اهانت های مختلف که برازنده اشخاص پستی همچون ریشهری ها می باشد ،راه برای وارد ساختن ضربهء نهائی برپیکر حوزه و مرجعیت مستقل ودرنتیجه هموار کردن راه برای جست و خیز عناصری کوتوله و حقیر و خبیث که در گذشت زمان و قرار گرفتن در هر سمتی ،کوتوله و حقیر بودن و خبیث بودن خود را بیشتر نشان دادند ، باز گردید.
چه کسی برای جامعهء مدرسین حوزه علمیه قم این صلاحیت را قائل بوده و هست که این نهاد بتواند در بارهء صلاحیت مرجعیت شخصی که از سالهای دههء 1320 هجری دارای رسالهء عملیه بوده و پیروان زیادی داشته است، اظهار نظر نموده ، او را از مرجعیت خلع نماید وطرفه اینکه این اظهار نظر ضمانت اجرائی پیدا کند؟
چه کسی نمی تواند بفهمد که اقدام این جامعهء به اصطلاح مدرسین حوزهء علمیه ، سیاست دیکته شده حاکمیت جدید سیاسی در ایران و بخصوص شخص آیه الله خمینی بوده است؟
در آن هنگام که فضای سیاسی کشور تحت تأثیر احساسی شعار « مرگ بر امپریالیسم » قرار گرفته بود ، چشم کنشگران سیاسی آزادیخواه آنروز جامعهء ایران از دیدن اینکه غول استبداد بار دیگر از شیشه در حال بیرون آمدن است عاجز ماند و گوش آنان صدای پای فاشیسم را نشنید . اگرچه افرادی همچون دکتر علی اصغر حاج سیدجوادی بموقع درآن باره توضیح دادند!
در کجای تاریخ دیده شده است که استبداد و فاشیسم یک شبه بر جامعه ای مسلط شود؟ سکوت های بی جا ، خوش خیالی های بی پایه و اعتمادکردن های بی اساس و مجذوب شخصیت این و آن شدن و بر روی تک تک تصمیمات حاکمیت دم فروبستن، نتایج محتومی را برآن جامعه همراه خواهد داشت.
استقلال حوزه های علمیه در ایران از همان آعاز تولد نظام جدید از بین رفت و امیدی به احیای آن در چشم انداز قرار ندارد. وجود چند مرجع تقلید حکومتی مانند آیه الله ناصر مکارم، شیخ جعفر سبحانی ، شیخ حسین نوری همدانی و ... و اظهار نظر های انحرافی این حضرات که یا در راستای خاک پاشیدن در چشم مردم است و یا در جهت ایجاد مشکل برای زندگی روز مرهء مردم ،نشان از استقلال حوزه های علمیه نیست بلکه نشان از این دارد که حوزه ها باید به عنوان چرخ پنجم ماشین سرکوب حاکمیت سیاسی باشند و نه چیزی بیش از این.
آیه الله ناصر مکارم شیرازی یکی از همان مراجع حکومتی، در زمانیکه مردم به دنبال رأی خود بودند و پاسخ حاکمیت سیاسی ، داغ و درفش بود وبا اتومبیل افراد ذوب شده در ولایت ایرانیان مسلمان را در داخل پیاده روها ی شهر تهران بزیر می گرفت و به حیات آنان بگونه ای دلخراش پایان می داد و خانوادهء آنان را سیاه پوش و عزادار می ساخت ، بجای محکوم کردن این جنایات ، سخن از جنایات وهابی هائی می کند که با ترورو آدمکشی در افغانستان و پاکستان و ..، چهرهء کریهی از اسلام را به دنیا نشان میدهند. مثل اینکه زیر گرفتن انساهای شریفی که در پی احقاق حق شهروندی خود هستند و یا کشته شدن و یا تجاوز ناموسی به جوانها در زندانهای قرون وسطائی بوسیلهء پست ترین موجوداتی که خود را طرفدار ولی فقیه می دانند ، نشان از چهرهء رحمانی اسلام را در معرض دید جهانیان قرار می دهد که برای اعتراض به حاکمیت « آرد در دهان » دارد.
سیاست های آیه الله خمینی برای از بین بردن استقلال حوزه های علمیه و مراجع تقلید، تنها به زمان حیات خود ایشان محدود نشد و بوسیلهء جانشین وی و عقب مانده ترین بخش های روحانی و با تکیه به نیروی مسلح همچنان ادامه یافت تا دامان آیه الله العظمی حسینعلی منتظری و آیه الله العظمی یوسف صانعی را هم گرفت. کسانی که کسی در علاقه و اهتمام آنان برای جمهوری اسلامی نمی تواند تردیدی بخود راه دهد.
استقلال حوزه های علمیه ایران می تواند بخشی از هدف های جنبش آزادیخواهی مردم ایران باشد و چنانچه کسانی بر این تصور باشند که حاکمیت سیاسی ایران حاضر شود آزادی بیان و اندیشه را برسمیت شناخته و از روی رغبت حوزه هائی را که رام و تیول خود ساخته است به حال خودشان رها ساخته که استقلال خود را باز یابند ، تصوری باطل و خیالی خام است که ضمنا" حکایت از نیاموختن از تجربه هاست.
7.7.1389
29.9.2010
Fm-jmi@gmx.net
1-
1 - parlemannews.com
|