رفتار پر رمز و راز رسانه های ایالات متحده آمریکا با احمدی نژاد
محمدحسین یحیایی
•
براستی عملکرد رسانه های آمریکا در این دوره شگفت انگیز است. آنان با نادیده گرفتن نقض آشکار حقوق بشر در کشور، سکوت همراه با رضایت را پیش بردند. این رفتار مشکوک و پر رمز و راز رسانه های آمریکا سئوال برانگیز و گاهی نگران کننده است
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۹ مهر ۱٣٨۹ -
۱ اکتبر ۲۰۱۰
بار دیگر به بهانه شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، احمدی نژاد همراه با برخی از دوستان و دولتمردان جمهوری اسلامی روانه مقر سازمان ملل در نیویورک شدند. این سفر از اهمیت ویژه ای برخوردار بود ، زیرا آنان وانمود می کنند که از یک سو تلاش و نامه نگاری این گروه برای نزدیکی به آمریکا تا به حال به نتیجه نرسیده ، و از سوی دیگر دیدار با رمزی کلارک دادستان پیشین و کارشناس در امور ایران و افراد دیگر شرایط حساس و مبهمی را پیش آورده است که تنها بخشی از این دیدار ها آشکار و در رسانه ها بازتاب یافته است، به هر رو شرایط بغرنج و غیر شفافی در پیش رو است. هر چند برخی از لابی های پیشین ، با توجه به چندگانگی و بی ثباتی سیاسی در درون ایران، فعالیت خود را محدودتر کرده، و بر این باورند که پایگاه احمدی نژاد در درون کشور به شدت متزلزل شده است. احمدی نژاد و گروهش این بار در نیویورک با مشکلات فراوانی روبرو بودند. مقدمات سفر و گفتگو با رسانه ها از ایران و از مدت هاپیش شروع شده بود، هنوز بازتاب گفتار ایران گرایی و باستان گرایی مشایی رئیس دفتر و تکرار آن از سوی احمدی نژاد به پایان نرسیده بود که احمدی نژاد قدرت خود را بالاتر از مجلس شورای اسلامی و نظام سیاسی ایران را نظام ریاست جمهوری خواند و گفت مجلس در شرایطی در رأس امور است که نظام پارلمانی باشد. من منتخب مردم با رأی بالایی هستم و جایگاه ویژه و نفر دوم نظام هستم، هر چند در بین دوستان و تیم خود، نفر اول شناخته می شود. احمدی نژاد در درون و برون از کشور از هر فرصتی استفاده می کند که خود را مقتدر و تصمیم گیرنده نهایی در امور ایران نشان دهد، در این راستا حرکت می کند، سخن می گوید و نمایش های مختلفی را به اجرا در می آورد.
احمدی نژاد با بازی درخشان در نقش های مختلفی ظاهر شد، دروغ پردازی، عوام فریبی و شارلاتانیزم سیاسی را درهم آمیخت، با چندین رسانه و خبرنگار برجسته مصاحبه کرد، خیلی حرف زد ولی هیچی نگفت، رخداد های سال گذشته، زندان، شکنجه و تجاوز را انکار کرد. به نظر می رسد که توافقی بین رسانه های ایالات متحده با احمدی نژاد انجام گرفته بود. آنان همگی چند سئوال کلیشه ای در دست و یا ذهن داشتند و آنها را مطرح می کردند. احمدی نژاد هم با فرافکنی و گریز از مسائل داخلی به مسائل جهانی و مدیریت نوین آن می پرداخت و خود را ناجی بشریت از فقر و بدبختی نشان می داد. با هر حیله و نیرنگی تلاش می کرد که در دل توده های محروم بویژه در جهان اسلام نفوذ کند و از طریق رسانه های پر قدرت آمریکا صدای خود را به گوش آنها برساند. شاید این بهترین فرصت برای احمدی نژاد و تیم همراه بود که با مطرح کردن مسائل جنجال بر انگیز با این رسانه ها، ایجاد رابطه و گفتگو با مقامات آمریکایی و اروپایی را در سایه قرار دهند و آن را از انظار عمومی پنهان نگهدارند. بان کی مون دبیر کل سازمان ملل در ارزیابی عملکرد احمدی نژاد گفت. ایشان از تریبون سازمان ملل سوء استفاده کرد و به تبلیغات پرداخت. گفتگو با لری کینگ، کریستین امانپور و چارلی رز که از روزنامه نگاران کار کشته ، با تجربه، و برجسته امروزاند، کپی برداری از هم بود که در آن احمدی نژاد با بهره بردای از فرصت به دست آمده به نقد آنها پرداخت و پرسش ها را با پرسش جواب داد. نمایشی، ساختگی، بی محتوایی، عوام فریبی و تبانی از همان دقایق نخست مسافرت و گفتگو خود را نمایان می کرد. از آن رو چندان هم مورد توجه جهانیان قرار نگرفت و شوربختانه حقایق و واقعیت زندگی پر دردو رنج مردم ایران با عوام فریبی زیرکانه احمدی نژاد با همکاری رسانه های آمریکا پنهان ماند. آنچه بیشتر از همه مورد توجه قرار گرفت، سخنرانی بی سر و ته، عوام فریبی کودکانه ، دروغ پردازی های شگفت انگیز و شبه تئوری های فاشیستی و خیالی ایشان در مجمع عمومی سازمان ملل بود.
احمدی نژاد در بخشی از سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل با طرح ریشه های مشکلات اقتصاد جهان به اندیشه نظام سرمایه داری و مدیریت ناشی از آن پرداخت و به دفعات تکرار کرد که نظام سرمایه داری و لیبرالیسم به پایان راه رسیده است. شگفتی این سخن در آن است که ایران امروز خشن ترین، بی رحم ترین و غیر انسانی ترین نوع سرمایه داری از نوع نئولیبرالیسم آن را تجربه می کند. آنچه فریدمن در دهه ۶۰ مطرح کرده بود و در برخی از کشور ها مانند ترکیه و شیلی در دهه ٨۰ به اجرا در آمد در مقایسه با ایران امروز انسانی تر و ملایم تر بود. همه خواسته های بانک جهانی و صندوق بین المللی پول از سوی احمدی نژاد و تیم اش مو به مو به اجرا درآمده است. نگاهی به اوضاع اقتصادی، میزان سرمایه گذاری، بیکاری گسترده و تورم روز افزون درد و رنج مردم زحمتکش را هر روز افزون تر می کند. بیشترین سرمایه گذاری در صنایع نظامی و هزینه های جاری است که بخش مهمی از آن خرج نیرو های نظامی، امنیتی و گروه های شبه نظامی می شود.
لیبرالیسم و نمایندگی آن در بانک جهانی و صندوق بین المللی پول خواسته های مشخصی دارند که از سوی برخی از رژیم ها بویژه رژیم های کودتایی و خشونت طلب برای برون رفت از بحران اقتصادی و پیوند با نظام سرمایه داری جهانی به اجرا در می آید. نخست از این رژیم ها و مجری سیاست های لیبرالیستی در اقتصاد خواسته می شود که دست از اقتصاد برنامه ای بردارند و برنامه های عمرانی را از اقتصاد خود حذف کنند. خصوصی سازی را گسترش دهند و فعالیت دولت در اقتصاد را محدود سازند. با حذف یارانه ها میزان تقاضا را با افزایش قیمت ها پایین بکشند و برای پیشگیری از ناهنجاری های اجتماعی و در صورت بروز اعتراض با خشونت آن را سرکوب کنند. با هرگونه فعالیت سندیکایی مخالفت کرده، در صورت امکان آنها را منحل و یا برای مدتی غیر قانونی اعلام کنند. همراه با آزاد سازی حقوق پرداختی، مزایا و دستمزد ها در برخی از مشاغل مانند مدیریت در صنایع مهم و بورس بازی و تجارت، با هرگونه افزایش حقوق و دستمزد کارگران و زحمتکشان مخالفت کرده در توزیع ثروت و کالا دخالت نکنند. دیوار های گمرکی خود را پایین آورند و یا از میان برداند تا شرایط گردش کالا و پول با دیگر کشور ها فراهم شود. در این میان قوانین جذب و حمایت از سرمایه های خارجی را از مجالس خود گذرانده، امنیت کافی را برای سرمایه های خارجی فراهم آورند. هزینه های عمومی و رفاهی را کاهش دهند و جامعه را از خدمات دولتی بی نیاز و یا به دیگر سخن محروم سازند. در این میان خواسته های دیگری هم دارند که در این نوشته نمی گنجد و باید در نوشته و یا مقالات اقتصادی به آنها پرداخته شود.
احمدی نژاد یکی از مجریان خوب و گوش به فرمان بانک جهانی و صندوق بین المللی پول است، زیرا با در دست گرفتن قدرت اجرایی در کشور سازمان برنامه و بودجه را که قدمت ۶۰ ساله داشت منحل کرد ، نظارت مجلس و نهاد های گوناگون بر عملکرد اقتصادی دولت را از بین برد و در اقدامی عجولانه همه نهاد های نظارتی بر پول و سرمایه را هم مانند شورای پول و اعتبار تعطیل کرد. خودی سازی اقتصاد را با نام خصوصی سازی به سرعت پیش برد و گروهی از نظامی ها را با اقتصاد و درآمد های هنگفت مشغول کرد. سندیکا های کوچکی را که از سوی برخی از فعالین کارگری تشکیل شده بود و خواسنه های صنفی داشت سرکوب و فعالین آنها را زندانی کرد. کارگران ماه ها از دریافت حقوق خود محروم شدند. در این میان مقام رهبری هم به یاری وی شتافت و با تغییر در اصل ۴۴ قانون اساسی زمینه خصوصی سازی و شرکت نیرو های نظامی بویژه سپاه را در اقتصاد فراهم آورد. با آزاد سازی اقتصاد کالا های چینی و دیگر کشور های منطقه سرآزیر کشور شدند، تولید ملی در همه بخش های اقتصادی متوقف و در برخی موارد تا به نقطه صفر پایین آمد تا جائیکه رئیس اتاق بازرگانی از فلج شدن صنایع ملی سخن گفت. نتیجه اجرای این سیاست اقتصادی نابودی اقتصاد ملی و گسترش بحران های عمیق اجتماعی بود که خود را در واکنش به کودتای انتخاباتی در خرداد سال ٨٨ نشان داد.
نظام اقتصادی ایران کنونی که بخش تفکیک ناپذیری از نظام و ساختار سیاسی آن است، همه ویژه گی های یک نظام سرمایه داری از نوع نئولیبرالیسم آن را دارد و به علت عقب ماندگی سیاسی به شدت وحشی، بی رحم و غیر انسانی است. این رژیم در راستای منافع گروهی خود به هر جنایتی دست می زند. از تشکل زیر هر عنوانی وحشت دارد. آنچه احمدی نژاد در نقد سرمایه داری آنهم در ایالات متحده بر زبان می آورد یک دروغ بزرگ و یک سفسطه سیاسی برای عوام فریبی است. جامعه ایران با درآمد های هنگفت نفتی در بدترین شرایط تاریخی خود به سر می برد. بر اساس گزارش و نوشته های روزنامه های منتشره در کشور( روزنامه آرمان) بیش از ۲٨ میلیون نفر در فقر نسبی و بخشی از آن هم زیر خط فقر مطلق به سر می برند. بیش از ۶۰ درصد مردم هزینه های درمانی را خود می پردازند که بخشی از آنها قادر به پرداخت آن نیستند. دکتر سعید ملایری یکی از کارشناسان بهداشت در گفتگو با مهر می گوید. ً ۷ میلیون ایرانی به شکل های مختلف دچار معلولیت اند. با افزایش میلیون ها معتاد به این رقم واقعیت و حقیقت جامعه عریان می شود. اوضاع در جبهه اقتصاد با تحریم ها روز به روز وخیم تر و تیره تر می شود. روزنامه دنیای اقتصاد می نویسد بیش از ۲٣ هزار میلیارد تومان چک برگشته و در این راستا بانک مرکزی گزارش می دهد در چهار ماهه نخست سال ٨۹ رقم چک های برگشتی به ٨ هزار و پانصد میلیارد تومان رسیده که در تاریخ ٣۰ساله کشور سابقه نداشته است. کسری بودجه، تورم همراه با رکود، نرخ پایین رشد و تولید ناخالص ملی و فساد اقتصادی که به بالاترین نقطه خود رسیده است از عوامل موثر در این آشفته بازار و ناامنی اقتصادی است.
احمدی نژاد با وارونه نشان دادن حقایق و پنهان کاری به رسانه های آمریکایی (در جمع مدیران و سر دبیران رسانه ها) می گوید.ً اقتصاد ایران در بخش صنعت در آستانه یک جهش بزرگ است، تقریبا همه نیاز های کشور را در داخل تولید می کنیم و صادرات صنعتی ما روز افزون است... در ۵ سال آینده اقتصاد ایران یکی از ۱۲ اقتصاد بزرگ دنیا خواهد بود!! این گفتار با واقعیت اقتصاد همخوانی ندارد، اقتصاد ایران رو به ویرانی و نابودی است. فرار سرمایه های مادی همراه با فرار مغز ها بزرگترین صدمه و زیان را به اقتصاد ملی وارد می کند. برای برون رفت و پیشگیری از این روند جامعه نیازمند یک دگرگونی عمیق اجتماعی است.
ایران سرزمین پهناوری است که در آن مردمانی سخت کوش با زبان، فرهنگ و ظرفیت های متنوع اقتصادی و اجتماعی زندگی می کنند، آرزوی دیرینه آنها رسیدن به آزادی است. این آزادی با تبلیغات دروغین و با دورویی و دوگانگی بدست نخواهد آمد. نمی توان جامعه را با قوانین ارتجایی به تاریک خانه قرون وسطی برد و خواهان مدیریت جهان و یا شرکت در آن شد. مردم اروپا و دیگر کشور های جهان صد ها سال مبارزه کرده اند تا از زیر حاکمیت کلیسا و اربابان آن رها شوند، با جدایی دین و باور های مذهبی از سیاست به آزادی وجدان رسیده، عقل و خرد را جایگزین خرافات کرده اند. هنگامی که احمدی نژاد را در مقر سازمان ملل می بینند که در یک دست قرآن و در دست دیگر انجیل به تبلیغات مذهبی می پردازد با ترس، وحشت، تعجب و حیرت به آن نگاه می کنند. در این میان ناظر به مماشات، همراهی و همسویی رسانه های ایالات متحده با دیکتاتور کوچک تاریخ ایران اند، که چگونه در گفتار خود همراه با برخی از سخنان راستگونه و نگرانی های عمومی مردم به بیان اندیشه های شبه فاشیستی می پردازد. براستی عملکرد رسانه های آمریکا در این دوره شگفت انگیز است. آنان با نادیده گرفتن نقض آشکار حقوق بشر در کشور، سکوت همراه با رضایت را پیش بردند. این رفتار مشکوک و پر رمز و راز رسانه های آمریکا سئوال برانگیز و گاهی نگران کننده است...
دکتر محمد حسین یحیایی
mhyahyai@yahoo.se
|