سیاستهای ویرانگر کنونی را به رفراندوم بگذارید
•
موسوی در گفتگو با کلمه آخرین نظرات و راه حل های خود در مورد وضعیت کشور را مطرح کرده و ضمن توصیه هایی به حکومت، نتیجه گرفته است که نرود میخ آهنین در سنگ!
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۱٣ مهر ۱٣٨۹ -
۵ اکتبر ۲۰۱۰
کلمه: میرحسین موسوی، آخرین نخست وزیر ایران و یکی از همراهان جنبش سبز در گفت و گویی با کلمه، به تشریح ویژگی های جنبش سبز پرداخته و این جنبش را ما حصل مطالبات معطل مانده یکصد ساله اخیر و جنبشی سر زنده، آزادی خواه و رهائی بخش و معاصر با نگاه به سنت و گذشته توصیف کرده است که روز به روز ریشه های آن عمیق تر می شود.
موسوی در این مصاحبه که به تازگی انجام شده، خطاب به اقتدارگرایان گفته است که «فرض کنید ما همه دشمن و یا فریب خورده دشمن باشیم، شما با بازگشت به سمت مردم و قانون و دوری از استبداد خودتان پرچم سبز را بلند کنید.»
میرحسین در همین مصاحبه از دولتمداران پرسیده است که «چه کسی به شما اختیار داده است که با ماجراجوئی و استبداد رای کشور را در مقابل همه جهان قرار دهید و این شرایط وخیم را در وضع اقتصادی و سیاسی کشور ایجاد کنید؟ و در ادامه به آنها گفته که خودتان برای خودتان هورا نکشید! رفراندوم برگزار کنید تا ببینید آیا مردم این سیاستهای ویرانگر را قبول می کنند یا نه؟»
موسوی آبروی امروز نظام را در گرو عمل به قولها و قانون در مورد پرونده هایی چون فجایع کهریزک و یا جنایات حمله به کوی دانشگاه و پیگیری نامه های زندانی های مظلوم سیاسی از جمله عبدالله مومنی و حمزه کرمی و آریا آرام نژاد و فعالین مازندرانی دانسته است.
نخست وزیر دوران جنگ در این گفت و گو به مشکلات اقتصادی کشور نیز پرداخته و گفته است که گذشته از خطرات امنیتی و اقتصادی بیرونی که کشور در معرض آن قرار دارد، یک مشکل اساسی امروز «کوتاه شدن دست کشور در استفاده ازنیروهای کارآمد برای مدیریت بحران در سطح سیاسی و اقتصادی و احتماعی است. نیروهای کارآمدی که به عوض انکه مشغول حل مشکلات و از بین بردن اثرات خرابکاریهای اقایان باشند یا در زندانها هستند و یا در انزوا.»
مشروح مصاحبه کلمه با میرحسین موسوی را در ادامه می خوانید.
یکی از بحثهای حساس در فضای ملی وضعیت جنبش سبز در شرایظ کنونی است . تحلیل شما از وضعیت کنونی جنبش چیست و آینده انرا چگونه پیش بینی می کنید؟
جنبش سبز سر زنده است و روز به روز ریشه های آن عمیق تر می شود. جنبش سبز کلمه سبزی است که از دل پرمهر ملت ما جوشیده و ماحصل مطالبات بر زمین مانده یکصد سال اخیر بویژه مطالبات بر آمده از انقلاب اسلامی است. از همه مهمتر یک جنبش مدرن و متناسب با شرایط و ضروریات جهان امروزی است. اگر دقت کنید شعارها و مطالبات در جنبش به گونه ای بیان شده است که مخالفت علنی با آن را برای اقتدار طلبان مشکل می کند.
دقیقتر بفرمایید که چه شعار و مطالبه ای است که مخالفت علنی با آن را برای جناح اقتدارگرا دشوار می کند؟
چه کسی می تواند آشکارا با آزادیخواهی و عدالت طلبی و یا انتخابات غیرگزینشی آزاد و رقابتی مخالفت کند. یا چه کسی می تواند تکیه بر ارزش های فرهنگ های متنوع قومی را رد کند و یا به به راحتی و با صدای بلند بگوید که کرامت ذاتی انساتها را قبول ندارد و یا نمی خواهد مردم حاکم بر سرنوشت خود باشند و یا بگوید بازتولید استبداد آن هم به قول مرحوم علامه نائینی بدترین نوع استبداد امر مطلوبی است؟
ما می دانیم در ضمیر و باطن انسانی هیچ کس حتی در میان نیروهای امنیتی، نظامی و بسیجیان سیاهپوش امروزی راضی به کشتن و سرکوب و محبوس کردن فرهیختگان، معلمان، کارگران و زنان و مردان نیست، مگر یک عده بیمار و یا وابستگان به قدرت و سودبرندگان از غارت منابع ملی. به همین دلیل وقتی مخالفان جنبش نمی توانند با خواسته های جنبش مقابله کنند دشمن تراشی می کنند. دشمن تراشی هایی از جنس آنچه در نوار سردار مشفق بود. از این نظر نوار سردار مشفق به عنوان یک سند تاریخی دارای اهمیت هم هست.
برای چندمین بار است که شما به اهمیت نوار سخنان سردار سردار مشفق اشاره می کنید، همان سخنانی که موجب شکایت هفت اصلاح طلب علیه کودتای انتخاباتی نیز شد، اولا اهمیت آن سخنان در چیست؟ ثانیا به نظر شما دلیل عصبانیت اقتدارگرایان از شکایتی که بر پایه سخنان سردار مشفق استوار بود، چیست؟
سخنان سردار مشفق علاوه برآنکه سندی برای اثبات تقلب و کودتای انتخاباتی است برای نشان دادن انحطاط فکری دشمنان مردم بسیار مهم است. دلیل عصبانیت اقتدارطلبان از شکایت بر پایه سخنرانی کذائی همین است.
اما ما در مقابل این عصبانیت می توانیم بگوییم که فرض کنید ما همه دشمن و یا فریب خورده دشمن باشیم شما بدون توجه به ما میثاق بین خود و مردم را که رعایت حقوق مردم و حفظ آزادی ها و اجرای بدون تنازل قانون اساسی و حق حاکمیت مردم بر سرنوشت خودشان است، رعایت کنید.
شما با بازگشت به سمت مردم و قانون و دوری از استبداد خودتان پرچم سبز را بلند کنید. چه کسی به شما اختیار داده است که با ماجراجوئی و استبداد رای کشور را در مقابل همه جهان قرار دهید و این شرایط وخیم را در وضعیت اقتصادی و سیاسی کشور ایجاد کنید. خودتان برای خودتان هورا نکشید! رفراندوم برگزار کنید ببینید آیا مردم این سیاستهای ویرانگر را قبول می کنند یا نه؟
مهم ترین ویژگی های جنیش سبز را در شرایط فعلی چگونه بیان می کنید؟
در خلاصه ترین حالت باید بگویم جنبش سبز یک جنبش آزادی خواه و رهائی بخش کاملا معاصر است و نگاه به سنت و گذشته درآن به شیوه ای است که دست و پای آنرا نبسته و امید به آینده هم به نوعی نیست که آنرا دچار خیالپردازی کرده باشد. سیاستهای ویرانگر دولتمداران هم البته نقش اساسی در توجه دادن مردم به شعارهای جنبش داشته است و بتدریج انرا بصورت تنها بدیل برای وضعیت موجود در آورده است.
می شنویم که آقایان در تبلیغات رسمی خود می گویند که جنبش سبز را جمع کرده اند البته برخی اوقات خیلی راحت هم از لفظ «سرکوب» استفاده می کنند؟ نظر شما در باره این ادعا چیست؟
امتحان این ادعاخیلی ساده است. بگذارند بدون پر کردن خیابانها از نیروهای سیاهپوش و مسلح در مراسمی مثل شانزده آذر و یا بیست پنچ خرداد مردم نظر خود را با استفاده از حقوقشان که در اصل بیست و هفت قانون اساسی آمده است، نشان بدهند.
با دلخوشی به تجمعاتی که با حاضر غایب کردن در ادارات و یا تشویق و ترساندن و با هدایت احزاب و تشکلهای پادگانی ترتیب داده می شود، مشکل حل نمی شود. همین تکبیرهای خودجوش روز دوشنبه آخر شهریور به تنهائی پاسخ آن همه تجمعات مهندسی شده را داد.
بنده به اختصار در پاسخ این ادعا بگویم که اثراتی که جنبش سبز تاکنون داشته جمع کردنی نیست. شما به ترک هائی که در بدنه آلوده به فساد و ظلم ایجاد شده نگاه کنید. این ترکها در جاهایی به شکافهای غیر قابل ترمیم تبدیل شده است. آنها برای پوشاندن این شکافها بطور مرتب به دروغگوئی وادار می شوند.
آبروی نظام امروز در گرو عمل به قولها و قانون در مورد پرونده هائی چون فجایع کهریزک و یا نامه های زندانی های مظلوم سیاسی و یا جنایات حمله به کوی دانشگاه درآمده است و کاملا مشهود است که دولتمداران راه حلی را در این زمینه ندارند و برای همین دروغ ها هر روز درحال افزایش است و هر روز بیشتر از روز پیش مشت اینان در مقابل مردم ایران و جهانیان باز می شود.
به نظر من تبدیل دروغ بعنوان روش اداره کشور هم نشان خوف است و هم نشان زوال. اینها نه تنها از تجمع ها و راهپیمایی های خیابان که حتی از مچ بند سبز هنرمندان و ورزشکاران و جوانان نیز می ترسند.
باید به یاد داشته باشیم که در نبود جنبش این فساد و ظلم ساختاری و خودرایی ممکن بود برای مدت طولانی پنهان بماند ودر آینده کشور را در معرض خطرهای علاج ناپذیر قرار دهد.
خلاصه بگویم اینکه ما در مقابل میلیاردها انسان در مقر سازمان ملل بگوییم در ایران زندانی سیاسی وجود ندارد و اینهائی که زندانی هستند می خواسته اند پلیس ها را بکشند و یا ترس خود را از مچ بند سبز ورزشکاران و هنرمندان نتوانیم پنهان کنیم نشان می دهد که جنبش در همه حال و همه جای ایران و جهان حضور دارد و اینان را راحت نمی گذارد و عرصه را آن چنان برای ظالمان تنگ کرده است که تصدیق بدیهیات از سوی اینان مساوی رها کردن قدرت خواهد بود و به همین دلیل بسط آگاهی ها برای آینده کشور و جنبش نقش حیاتی دارد. نیروهای مسلحی که درآستانه روز قدس برای ترساندن مردم به خیابان ها آورده شدند نشان می دهد که اقتدارگرایان از سرزندگی جنبش اطلاع کامل دارند. حالا اگر یک وزیر بی اختیاری تعادل خود را در مقابل مچ بند سبز سینماگرها از دست می دهد نباید آنرا جدی گرفت.
به مساله ی اقتصادی بپردازیم. در کشور علاوه بر بحران سیاسی نشانه های آشکاری از بحران اقتصادی دیده می شود. نرخ ارز و طلا و توقف گشایش اعتبارها و کم شدن فروش نفت و اعتصاب ها در چند ماه اخیر در بازارهای کشور اتفاق افتاده است و بیکاری، تورم و مشکلات روزافزون معیشتی نیز کاملا برای مردم ملموس است. اما در مقابل گفته می شود این تحریم ها به نفع کشور است و ما تحریم ها را دور می زنیم و از این قبیل بحث ها. نظر شما به عنوان کسی که در هشت سال از بحرانی ترین دوران کشور دولت را اداره کردید در باره بحران های فعلی اقتصادی و ادعاهای دولت چیست؟
بنده بلافاصله بعد از قطعنامه ۱۹۲۹ در یاداشتی گفتم که این قطعنامه و قطعنامه های قبلی قابل اجتناب بودند و گزافه گوئی ها و ماجراجوئی ها در سیاست خارجی برای استفاده داخلی منجر به صدور این قطعنامه و پیامدهای آن شد و متاسفانه هنوز هم رویه سابق ادامه دارد.
می شود سخنرانی ها و مواضع اخیر در نیو یورک را از زاویه تامین منافع ملی بین استادان و صاحبنظران و حتی کارشناسان زبده وزارت خارجه به بحث و گفتگو گذاشت تا معلوم شود این مواضع چقدر به نفع مصالح ملی ما بوده است. البته ممکن است در قهوه خانه های بعضی از کشورهای عربی به به و چه چه هم بشنویم. ولی اثرات واقعی این مواضع در سفره های محرومان و مستضعفان جامعه و بازار و اقتصاد ملی روز بروز بیشتر حس خواهد شد.
گذشته از خطرات امنیتی و اقتصادی بیرونی در داخل هم ما مشکل اساسی تری داریم که ممکن است در نگاه اول به نظر نیاید و آن کوتاه شدن دست کشور در استفاده از نیروهای کارآمد برای مدیریت بحران در سطح سیاسی و اقتصادی و اجتماعی است.
نطام امروز دچار توهمات خطرناکی است و مشغول خراب کردن همه پل های کوچک و بزرگ پشت سر است و گرنه در داخل این معرکه بزرگ به فکر حذف روز گفتگوی تمدن ها از تقویم های کشور نمی افتادند. همین اقدام به ظاهر کوچک به خوبی نگاه کوتاه نگرانه و جناحی را که کشور دچار آن شده است، نشان می دهد.
حضرات فکر می کنند عرصه سیاست داخلی و خارجی مثل سر گذرهای کوچک محلات قدیمی است که با اشتلم و فحش و دعوا حریف را از میدان بدر می کردند. مشکل در این است که مقیاس ها اشتباه گرفته شده است و بین منافع بزرگ ملی و منافع حقیرانه شخصی و صحنه پیچیده بین المللی و جدالهای کوچک سرمحله ای خلط شده است وگرنه با احتیاط و تدبیر بیشتر عمل می شد.
در این بین فریاد شعارهای ارزشی و دینی بیش از همیشه بلند است و من میگویم اگر واقعا اسلام و ایران برای ما اهمیت داشت این همه نیروهای نخبه را از نظام نمی رماندیم آیا امروز جای امین زاده باید در زندان باشد یا وزارت خارجه؟ و آیا امروز صفائی فراهانی در زندان و بیمارستان باید باشد و یا در وزارت اقتصاد و دارایی؟
اقتدارگرایان خواه خوششان بیاید و یا بدشان بیاید اکثریت نیروها و مدیرانی که امروز می توانستند در این بحران نقش آفرین باشند در حزب مشارکت و مجاهدین انقلاب و کارگزاران و اعتماد ملی و سایر تشکل های مشابه هستند و در این بین مساله عمده دادستان کشور و سخنگوی قوه قضائیه و در حقیقت سخنگوی کل نظام اعلام غیرقانونی بودن این تشکیلات ها و دستگیری اعضای آنهاست.
بنده متاثر می شوم وقتی می بینم مدیران برجسته کشور عوض آنکه مشغول حل مشکلات و از بین بردن اثرات خرابکاری های آقایان باشند یا در زندان ها هستند و یا در انزوا. همه ما شاهد آن بوده ایم که بعضی از این مدیران در سطح اجرا چه معجزاتی آفریده اند. امروز همه زنان و مردانی که گمنام و یا مشهور تحت تعقیب و یا در زندان هستند می توانستند گره های بسیار از مشکلات کشور باز کنند.
بنده از روی دلسوزی توصیه میکنم که این روزهای سخت که سختتر هم خواهد شد تاجائی که میتوان آن هزاران مدیر و نیروی کارامدی که از همه دستگاه ها تصفیه شدند مورد توجه قرار گیرند و از تجربیات آن ها استفاده شود. گرچه می دانم که نباید انتظار داشته باشم که میخ آهنین رود در سنگ.
در مورد ادعاهای رسمی در مورد حل مشکلات کشور که زیاد این روزها از رسانه های رسمی شنیده می شود، چه نظری دارید؟
در این باره باید بگویم شفافیت و اذعان بوجود بحران بخشی جدائی ناپذیر از راه حل است. با پوشاندن مسائل و رجزخوانی نفتی نخواهیم داشت که آنرا بر سر سفره های مردم ببریم و یا امنیت ایران عزیز را تامین کنیم.
دروغ و وارونه سازی حقایق باید متوقف شود تا ما همه مردم را پشت نظام داشته باشیم. باید بدانیم در دراز مدت برای مردم مهم تر از اسم حکومت تامین حقوق حقه آنان و احترام به کرامت ذاتی آنهاست. اگر می خواهید اسلام را حفظ کنید بطور عملی باید نشان بدهید که اسلام از تامین حقوق مردم و حق حاکمیت انان بر سرنوشت خود و حل مشکلات کشور عاجز نیست و مخالف ظلم و فساد و زورگوئی و فامیل بازی و اختناق است.
هیچ دولت و نظام سیاسی نمی تواتد جز با ایجاد وحدت بین ملت خود در خطرات جدی از خود دفاع کند. راه حل جذب مردم در این است که به آنها اطمینان داده شود که رای آنها دزدیده نخواهد شد و آنها خواهند بود که باید تصمیم بگیرند نماینده اشان در سازمان ملل چگونه سخن بگوید و با کدام کشور دوست باشد و با کدام دشمن. و نمایندگان آنها خواهند بود که تصمیم بگیرند چه زمانی از دولتمداران حمایت کنند و چه زمانی استیضاح. وگرنه با دادن دو اطلاعیه متناقض دریک روز در مدح و ذم دولت مردم از جنبش سبز جدا نخواهند شد.
به تازگی یکی از سخنگویان موتلفه گفته است که باید بدنه مردم را از موسوی و خاتمی و کروبی جدا کنیم تا مشکل فتنه حل شود. به نظر می رسد این استراتژی تازه آقایان باشد. ارزیابی شما از استراتژی تازه شان چیست؟
به نظر من استراتژی عاقلانه ای است ولی مردم جذب تشکلهایی می شوند که مردم را بخاطر منافع خودشان با دگرسازی های بی مورد خودی و ناخودی نکنند و از حقوق مردم دفاع کنند.
چه اشکالی دارد موتلفه هم از رسیدگی به نامه های حمزه کرمی و عبدالله مومنی و به دفاعیه آریا آرام نژاد و فعالین مازندرانی توجه و رسیدگی کند و هم مخالفت صریح خود را با شکنجه و اعتراف گیری و تواب سازی اعلام کند. و یا بعنوان یک حزب قدیمی به دستگیری غیرقانونی اغضای نهضت آزادی که آن هم یک تشکل و حزب قدیمی است اعتراض کند؟ مشکل موقعی حل می شود که ما چشممان را به تمایزهائی که خودی و ناخودی کردن ایجاد می کند ببندیم و از حق دفاع کنیم، حتی اگر به ضرر خودمان باشد. من یقین دارم اگر شهید بزرگوار عراقی امروز زنده بود از حق و عدالت دفاع می کرد حتی اگر به ضرر خود و یا دوستانش بود.
|