اعادهی حیثیت برای چه؟
ب. بی نیاز (داریوش)
•
اگر ما بین روحانیانی که از همان ابتدای انقلاب اسلامی علیه دخالت دین در سیاست عمل کردند با روحانیانی که خود بخش تعیینکنندهی این نظام اسلامی بودند تفاوتی قایل نشویم، آنگاه نه تنها به لحاظ سیاسی خطای بزرگی را مرتکب شدیم بلکه تمامی ارزشهای عدالت را زیر پا نهادهایم
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۱۵ مهر ۱٣٨۹ -
۷ اکتبر ۲۰۱۰
با روی کار آمدن احمدینژاد و پرتاب شماری از روحانیان به جبههی اپوزیسیون، ما دوباره با چهرهسازی یا به گونهای دیگر اعادهی حیثیت از روحانیان روبرو هستیم. وضعیت کنونی ایران محصول و پیامد حکومت سه دههی همین روحانیان بوده است. روحانیانی که از ابتدا با حکومت دینی مخالف بودند و سیاست و دین را از هم جدا میکردند و یا میکنند، از همان آغاز انقلاب یا در نقطه خفه شدند یا هم اکنون در زندان هستند. بهترین نمونه این دسته از روحانیان آیتالله بروجردی است که در زندان بسر میبرد.
اگر این آیتاللههای «دموکرات» مانند مابقی آیتاللههای سرکوبشده یا در زندان شهامت دارند، بفرمایند با صدای بلند فریاد بزنند که دین ربطی به دولت و کشورداری ندارد! آنگاه «علی میماند و حوضاش».
به اعتقاد من، اگر ما بین روحانیانی که از همان ابتدای انقلاب اسلامی علیه دخالت دین در سیاست عمل کردند با روحانیانی که خود بخش تعیینکنندهی این نظام اسلامی بودند تفاوتی قایل نشویم، آنگاه نه تنها به لحاظ سیاسی خطای بزرگی را مرتکب شدیم بلکه تمامی ارزشهای عدالت را زیر پا نهادهایم.
امثال آیتالعظمی صانعی، آیتالله زنجانی و آیتالله دستغیب و غیره خود از ستونهای اصلی این نظام بودهاند، بدون وجود این روحانیان بزرگ و کوچک پدیدهای به نام «جمهوری اسلامی ایران» یا «حکومت اسلامی» معنا پیدا نمیکرد.
بسیاری از روشنفکران دینی وابسته به این روحانیان راه دشوار و پردرد تغییر را پشت سر نهادهاند یا هم اکنون میگذرانند. و درست به همین دلیل این روحانیان باید موقعیت و موضع خود را نسبت به اسلام سیاسی روشن کنند و تا هنگامی که این روشنسازی صورت نگرفته باشد، نمیتوان از آنها اعادهی حیثیت کرد و به گونهای رفتار کرد که گویا آیتالله صانعی یا زنجانی و ... در ردیف آقایان سروش یا گنجی و غیره هستند.
مخالفت این روحانیان با وضعیت کنونی تا زمانی که بدون این موضعگیری (جدایی دولت از دین) باشد، در حکم اسلام سیاسی است!
جامعهی امروز ایران در نقطهای قرار گرفته است که به شفافیت نیازمند است. شفافسازی به خودیخود به معنای وضعیت پسندیدهی سیاسی نیست، بلکه به این معناست که مردم بدانند دقیقاً با چه چیزی روبرو هستند، یعنی تفکیک و جداسازی «ارزشها از هنجارها». یعنی شرایطی فراهم شود که دیگر نتوان «ارزش» ها را به جای «هنجار»ها به مردم قالب کرد. یعنی پاککردن و سترون کردن هنجارهای دیکتاتوری کنونی از ارزشها و برداشتهای دینی.
www.biniaz.net
|