تحریم ها: سیاست اپوزیسیون ایرانی چیست؟ (۱)
سرنوشت میهن ما در میان است!
نادر عصاره
•
تحریم مثل موریانه به جان کشور ما افتاده است. رجز خوانی های ناشیانه آنانی که به ناحق سرنوشت هفتاد میلیون ایرانی را بدست گرفته اند، ادامه دارد. لحظات و دقایق و ساعاتی که می گذرند، برای میهن ما سرنوشت سازند. بی توجهی افکار عمومی ما سیاسیون به تحریم، قابل توجیه نیست
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۱۶ مهر ۱٣٨۹ -
٨ اکتبر ۲۰۱۰
نگاهی به رسانه های اینترنتی و غیر اینترنتی بیندازیم، موضوعات جلسات و سخنرانی ها را نگاه کنیم. در آن میان، تحریم ها و بحث در این باره، گم است. تحریم مثل موریانه به جان کشور ما افتاده است. رجز خوانی های ناشیانه آنانی که به ناحق سرنوشت هفتاد میلیون ایرانی را بدست گرفته اند، ادامه دارد. لحظات و دقایق و ساعاتی که می گذرند، برای میهن ما سرنوشت سازند. بی توجهی افکار عمومی ما سیاسیون به تحریم، قابل توجیه نیست. استبداد و مبارزه با آن، دموکراسی و راه های رسیدن به آن، تاریخ و اندیشه سیاسی ما و درس گرفتن از آن و ... همگی بی تردید مهم اند. اما مهم ترین موضوع سیاسی و اجتماعی امروز ایران حول تحریم ها می چرخد. این اولین مسئله مربوط به بحث در باره تحریم هاست که باید با هم در میان گذاریم و ان را یاد آوری کنیم. این بحث و موضع سیاسی در باره آن را در راس موضوعات قرار دهیم و میدان تعیین سرنوشت کشورمان را به احمدی نژاد و موافقین و مخالفین بین المللی او واگذار نکنیم
تحریم اقتصادی، اعمال زور است برای وادار کردن یک طرف به پیروی از خواست طرف دیگر. تحریم اقتصادی، جنگی غیر نظامی است. بنابراین تابع به قواعد سیاست و جنگ و توازن قوا ست. آغاز جنگ، نشان دهنده آن است که اختلافاتی وجود دارند که از طریق مسالمت آمیز حل و فصل نمی شوند. جنگ تا پذیرش منطق حل مسالمت آمیز ادامه می یابد و تشدید می شود. پس به همین گونه، با آغاز تحریم اقتصادی ، این جنگ اقتصادی ادامه می یابد و تشدید می شود تا راه حل مسالمت آمیز حل اختلاف، مورد پذیرش قرار گیرد. البته چه بسا راه حل مسالمت آمیزی در توازن قوایی جدید، که نشان پیروزی یک طرف را بر خود دارد.
موافقت و مخالفت با تحریم اقتصادی از سوی نیروی ترقیخواه و اپوزیسیون، از یک دید،مثل موافقت و مخالفت با جنگ نظامی است. بطور آرمانی با هر تحریم و با هر جنگ مخالفت می شود. ولی این مخالفت آرمانی نمی تواند در زندگی واقعی مانع از تحریم اقتصادی و یا جنگ نظامی بشود. قدرت های سیاسی درگیر، بنا به منطق قدرت، به تحریم و یا جنگ نظامی می رسند. کما این که اکنون در رابطه با ایران با یک تحریم تمام عیار روبرو هستیم. تحریم اقتصادی ادامه سیاست است به شکلی دیگر.
موافقین با تحریم اقتصادی چه می گویند؟
طیفی میان ایرانیان مخالف رژیم وجود دارد که به اشکال مختلف با تحریم اقتصادی علیه جمهوری اسلامی موافقت دارند. نگاهی کوتاه (و البته نه کامل و نه جامع) به دلایل این طیف می اندازیم:
دوستانی می گویند که ما نمی توانیم مخالف تحریم باشیم هر چند این تحریم بر زندگی مردم اثرات مخربی خواهد داشت. این نظر، مخالف تحریم نیست زیرا مخالفت را موضعی متناقض می داند. برای این نظر در ملاقات با نمایندگان این یا آن نیروی بین المللی، مثلا در دیدار با نمایندگان پارلمان اروپا، غیر منطقی است که به آن ها گفت که ما مخالف تحریم هستیم. چون در مقابل پرسش آنان که در این صورت چه بکنیم، به گفته این نظر، بی جواب می مانیم. بنا بر این نظر، ما به نیروهای مترقی بین المللی می گوئیم که استبداد بر ایران حاکم است، فساد وجود دارد، کارگران و زحمتکشان از حتی دستمزد ماهانه خود محرومند و .. ما از آن ها حمایت از مبارزات مردم را می خواهیم. اما. وقتی آن ها دست به تحریم می زنند، ما مخالفت می کنیم. پس آن ها، اگر تحریم نکنند چه باید بکنند؟ این نظر با این استدلال، از تحریم اقتصادی دفاع می نماید.
دسته دیگر از موافقین تحریم، که اینان نیز چشم را بر تاثیرات منفی تحریم بر زندگی مردم نمی بندند، می گویند اگر با تحریم موافقند برای این است که در رابطه میان رژیم اسلامی و کشورهای بزرگ جهان، راهی باقی نمانده است جز یا تحریم و یا جنگ. اگر با تحریم موافقند زین سبب است که سرنوشت کشور به راه حل جنگ کشیده نشود.
موافقت افراطی با تحریم نیز وجود دارد که مستقل از تاثیرات تحریم بر اقتصاد کشور در کوتاه مدت و دراز مدت، آن را بعنوان «امداد غیبی»علیه حاکمیت می داند. برای این ها، تضعیف حاکمیت در تحریم و حتی جنگ نظامی، از طرف هر که و با هر مقصودی انجام شده باشد، اصل است، چون به نفع تسخیر قدرت است.
این موافقت ها با تحریم، در کنار یک طرف اختلاف سیاسی، که به تحریم کشیده شده، قرار می گیرند. در این جا، در مورد وضع مشخص تحریم کنونی، موافقین با تحریم، در کنار تحریم کنندگان قرار دارند. بدیهی است که در مبارزه هم سویی میان نیروهای حتی متضاد می تواند بروز کند. اما در این جا این هم سویی می تواند خسارت بار باشد. موافقین تحریم اقتصادی در کنار نیروهایی قرار می گیرند که صدمات اقدامات مشخص آن ها تنها محدود به رژیم استبدادی نخواهد ماند. تحریم هم در کوتاه مدت و هم در دراز مدت زیان بار خواهد بود و می تواند در ادامه به جنگ مخربی علیه کشور ما نیز بیانجامد. قرار گرفتن مجاهدین در کنار رژیم صدام حسین که جنگ علیه کشور ما را شروع کرد، یک نمونه و تجربه سیاسی بسیار منفی و عبرت انگیز است. اپوزیسیون نباید در کنار تحریم کنندگان و تجاوز کنندگان احتمالی به کشور ما قرار گیرد. نتیجه کوتاه مدت چنین هم سویی، شکاف انداختن میان مخالفین آرمانخواه قدرت های بزرگ جهانی با اپوزیسیون ایرانی است. حاکمیت ها می آیند می روند، کشور ما یک مجموعه است که مستقل از حاکمیت، موجودیت خود را دارد. تحریم ها که بدلیل ماجراجوئی حاکمیت دامن گرفته اند، کشور ما را نیز مورد صدمات جبران ناپذیر قرار می دهند. مخالفت عمیق ما با سیاست های حاکمیت، منجمله سیاست هایی که به تحریم انجامیده است، ما را مجاز نمی دارد که صدمات بر کشورمان را بعنوان هزینه برای تضعیف جمهوری اسلامی قبول نمائیم. ما هرگز نباید همه انواع تحریم اقتصادی را مورد تایید قرار دهیم. می توان البته در موارد مشخصی نظیر تحریم سپاه پاسداران و بخصوص تحریم عناصر سرکوب موافق بود.
مخالفت با تحریم ؟
آیا از این نکات باید بدین نتیجه رسید که ما بایست به مخالفت با تحریم و تحریم کنندگان قد برافرازیم؟ و تحت عنوان دفاع از کارگران و زحمتکشان، اقتصاد کشور در کوتاه مدت و درازمدت و بالاخره دفاع از کشور، مبارزه علیه تحریم کنندگان را سرلوحه قرار دهیم و تا آن جا رویم که حتی از کنار جمهوری اسلامی قرار گرفتن خودداری نکنیم؟ این نوع مخالفت با تحریم، به چیزی که خدمت نمی کند به کارگران و زحمتکشان و به اقتصاد کشور و کشور است. این گونه مخالفین تحریم، با در پیش گرفتن سیاست جمهوری اسلامی، و با تقویت ماجراجوئی آن، خود را از تلاش برای نجات کشور به کنار می کشند. توجیه سیاست مخالفت با تحریم، می تواند با بیگانه ستیزی باشد، می تواند بر مبنای ضد امپریالیسم باشد و یا بر پایه میهن پرستی افراطی. این سیاستی است که نسبت به مواضع ماجراجویانه و تحریک آمیز حاکمیت چشم ها را می بندد و در اینجا نسبت به مسئول اصلی تحریم و تهدید جنگ، مسامحه می نماید. اگر چنین راه حلی گزیده شود، زمینه ساز تداوم و تشدید تشنج، تحریم ها و خطر جنگ است.
مسئله اصلی سیاست، موافقت یا مخالفت با تحریم نیست
موافقت با تحریم می توان مبارزه ای با هدف ضد رژیم باشد، مخالفت با تحریم می تواند مبارزه ای با هدف ضد امپریالیستی باشد، اما نتایج تحریم و خطر جنگ که بر سرنوشت کشور ما اثرات تعیین کننده ای دارد در این چنبره پیچیده از تضاد ها به سایه کشیده می شود. گفتیم که تحریم شکل جدیدی از سیاستی است که از راه مذاکره نمی تواند پیش برود. در تحریم اقتصادی علیه ایران، نیروهای سیاسی جهانی منجمله شورای امنیت سازمان ملل تصمیم می گیرند. موافقت یا مخالفت اپوزیسیون ایرانی با تحریم می تواند بعنوان مشاورت مورد استفاده نیروهای اصلی این صحنه تصمیم گیری قرار گیرند. اپوزیسیون ایرانی، در مورد در پیش گرفتن این سیاست و در اجرای آن به هیچ نحو یک آکتور اصلی نیست. پس موافقت یا مخالفت آن جز جنبه آرمانی، از اهمیت سیاسی و عملی برای اپوزیسیون ایرانی، برخوردار نیست. به عوض صرف وقت و انرژی در بحت در باره موافقت یا مخالفت با تحریم اقتصادی، بایست به تدوین سیاست مستقل خود از جایگاه خود مبادرت کرد. جایگاه اپوزیسیون ایرانی و اتخاذ موضع در مورد مسئله مورد اختلاف از دید منافع ملی کشور ما. بعبارت دیگر بایست باین پرسش پاسخ داد که اپوزیسیون و مردم ایران در اختلاف منتهی به تحریم اقتصادی چه موضعی باید بگیرند؟ مسئولیت این تحریم با کیست؟ همچنین در این رابطه باید روشن سازد که به دولت ها و نیروهای بین المللی چه باید بگویند؟ مسئله اصلی سیاست برای ما، موافقت یا مخالفت با تحریم نیست. تحریم ها، از سیاست و برنامه اتمی رژیم ایران برانگیخته شده اند. مسئله درک اختلافاتی است که به تحریم منجر شده، و بر این اساس تعیین مسئول اصلی کشیده شدن امور به تحریم. و بدنبال این ارزیابی ارائه سیاست اپوزیسیون نسبت به مسئله مورد مناقشه و از زاویه منافع ملت ایران.
رژیم تا قبل از به زانو در آمدن، مذاکره نخواهد کرد!
خرید نفت و گاز ایران، میزان نفت استخراجی و همچنین میزان فراورده های نفتی کاهش یافته و به پائین آمدن درآمد کشور می انجامد. بموازات فروش بنزین به ایران نیز کاهش یافته که به تبدیل موسسات تولید فرآورده نفتی، به موسسات تولید بنزین انجامیده است. افزایش هزینه کالاهای وارداتی، تحریم مالی و بانکی و تحریم کالاهای دو منظوره همراه با بحران اقتصادی، بحران کارائی و بحران مشروعیت حکومت، همگی دست بدست هم داده و تحریم ها را که این بار بصورت جهانی انجام می شوند، به تحریم های فلج کننده تبدیل می نمایند. در مقابل این تحریم ها، جمهوری اسلامی تاکنون نرمشی را از خود بروز نداده است. سران بی کفایت جمهوری اسلامی قادر نیستند کمی دور تر را ببینند. آنان صلح و آشتی را نه ارزش که ناشی از ضعف و زبونی می دانند. آنان تنها هنگامی که به زانو در آمده اند به راه حل مسالمت آمیز و از طریق مذاکره روی آورده اند. دقیقا آن گونه که در ماجرای گروگان گیری سفارت امریکا و در جنگ ایران و عراق اتفاق افتاد. جنگی را هشت سال ادامه دادند تحت عنوان «جنگ جنگ تا پیروزی». و تنها زمانی به بیهوده بودن این شعار پی بردند که دیگر سربازان و جنگجویان به فرار از جبهه ها دست زدند. امروزه، سیاست جهانی و منطقه ای قدرت های بزرگ جهانی بر آن قرار دارد که ایران ضمن حق برخورداری از تکنولوژی صلح آمیز هسته ای، به بمب اتمی مجهز نگردد. مخالفت جمهوری اسلامی با بازرسی و خواسته های آژانس بین المللی انرژی اتمی، نشانه های منفی در خود دارد که فعالیت اتمی رژیم ایران را مشکوک جلوه می دهد. ایران با اصرار بر غنی سازی اورانیوم، در جاده خطرناکی قرار گرفته است. ایران کشور کوچکی است که هیچ رسالتی برای حل مسائل جهانی و بی عدالتی های نهفته در روابط جهانی، بر دوش کوچک آن قرار ندارد. عدم درک این واقعیت یک سفاهت محض سی چهل ساله است. کشور ایران نمی تواند با یاغی گری حکومت آن، در سیاست جهانی دخالت کند. متقابلا سیاست جهانی مصمم به بزانو در آوردن رژیم ایران در زمینه عدم رعایت مقررات مربوط به آژانس بین المللی انرژی اتمی است. هیچ راهی از نظر سیاست جهانی برای این منظور، منتفی نیست. ترجیح کنونی، البته راه حل نظامی نیست. عملا، تکیه بر تحریم اقتصادی، در شرایط وجود یک جنبش اعتراضی در داخل کشور، به عنوان راه حل مورد توافق سیاست حاکم جهانی، دنبال می شود.
در فاصله ای سه ماهه از تحریم های ناشی از قطعنامه ۱۹۲۹ شورای امنیت بعلاوه تحریم های مضاعف، از آثار تحریم و فلج کنندگی آن، نشانه های مهمی به نظر می رسد. سیستم ارزی و بانکی مالی کشور تنش های حادی را نشان می دهد که نشانه تب و لرز سیستم اقتصادی است. بحران در بازار طلا، بحران در بازار ارز و بی تاثیری دخالت های بانک مرکزی در این زمینه و بالاخره افزایش چک های برگشتی که آمار آن مشابه سال ۱٣۵۷ ارزیابی شده است، تماما نشان دهنده شرایط و بیماری حاد اقتصاد کشور است. ماجراجوئی رژیم و برنامه هسته ای پنهان آن، بیراهه ای است که عواقب و عوارض آن از جنگ جنگ تا پیروزی دردناکتر و مصیب بارتر خواهند بود.
جنگ رسانه ای!
وضع بطور اجتناب نا پذیری بسوی تشنج بیشتر سیر می کند. سخنرانی احمدی نژاد در ماه سپتامبر سال جاری در صحن مجمع عمومی سازمان ملل و متهم ساختن دولت امریکا در جنایت تکان دهنده و تروریستی برج های دو قلوی منهتن در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، ماجراجوئی جدیدی را بر لیست اقدامات نابخردانه او و اکیپ اش افزود. پاسخ اوباما از طریق مصاحبه اش با بی بی سی که خطاب به ملت ایران سخن راند، از سوی احمدی نژاد و دیگر سران جمهوری اسلامی با پرخاش روبرو شد. پرزیدنت اوباما، ضمن تاکید بر تعارض موضع احمدی نژاد در مورد رویداد ۱۱ سپتامبر با احساسات ملت ایران، موضع او را نه تنها مغایر با عقل سلیم بلکه ناسازگار با معیارهای عرفی نیز دانست. پرزیدنت اوباما، برنامه هسته ای پنهان رژیم اسلامی را منشا ترس و بی اعتمادی در جهان دانسته است. او حکومت ایران را با منزوی کردن کشور، به خیانت به منافع کشور متهم ساخته است. اوباما اعلام داشته است که تهدید جنگ و تحریم ها بر طرف می شوند اگر رژیم ایران راست بودن ادعایش در مورد صلح آمیز بودن برنامه هسته ای را به آژانس بین المللی انرژی اتمی نشان دهد. او از حق مردم ایران برای برخورداری از تکنولوژی صلح آمیز هسته ای نیز دفاع کرد. در مقابل این مصاحبه بسیار صریح و قاطع پرزیدنت اوباما، در مواضع جمهوری اسلامی هیچ برخورد متناسبی مشاهده نشده است. مقامات جمهوری اسلامی، از زبان وزیر امور خارجه خود، به جای اعلام گردن گذاشتن بر قضاوت آژانس، غنی سازی را همان برنامه هسته ای صلح آمیز معرفی می کنند که از طرف اوباما حق ایران شناخته شده است و عملا بر سرپیچی خود از مقررات آژانس پای می فشارند. علاوه براین گفتار «منطقه ما»، "اشغالگران منطقه" و دفاع از «منطقه ما» و اخراج با «اردنگی» از منطقه را مطرح می نمایند. تحریم اقتصادی با جنگ رسانه ای تمام عیار تکمیل شده است. تشنج رو به افزایش نهاده است. بازی خطرناک با سرنوشت کشور ما، بدون کوچکترین احساس مسئولیتی ادامه دارد و خامنه ای و دستیاران نظامی و غیر نظامی اش نا توانتر از آن به نظر می رسند که اختلاف را بدون هزینه های بزرگ به پایان رسانند.
رفع دو خطر !
خطر اول تهدید جنگ و تشدید تحریم ها، و خطر دوم ماجراجوئی اتمی رژیم اسلامی، از طرف اوباما صراحتا در مقابل هم قرار گرفته اند. مسئله روشن است. ایرانیان باید دست به انتخاب بزنند. یا وادار کردن رژیم و پاسدارانش به دوری گزیدن از ماجراجوئی اتمی، یا رفتن به قهقرا با تحریم ها و با تهدید جنگ. انتخاب ایرانیان بدون تردید، سیاست و برنامه ماجراجویانه اتمی رژیم اسلامی نیست. بعلاوه، با توجه باین که عامل رد مذاکرات و راه حل مسالمت آمیز در این مورد علیرغم پیشنهاد پرزیدنت اوباما، سران جمهوری اسلامی بوده اند، بعلاوه با توجه باینکه بی کفایتی آنان بوده که به صدور قطعنامه های مختلف علیه ایران رسیده است، مسئولیت تحریم ها برعهده سران جمهوری اسلامی است. تفاهم میان ایرانیان در این موارد دو گانه (دست کشیدن رژیم از ماجراجوئی اتمی و مسئول شناختن سران رژیم در رابطه با تحریم ها)، خواست و ارزیابی مستقلی است که با رها کردن خود از بحث موافقت و مخالفت با تحریم ها، حاصل می آید. نیروهای سیاسی مسئول ایرانی، باید خواستار مذاکره میان دو طرف گردند، تا اختلافات مطابق با قطعنامه های شورای امنیت و مقررات آژانس و از طریق مذاکره حل شوند. این بدان معناست که در صورت اتخاذ موضع مصالحه جویانه از سوی جمهوری اسلامی برای حل مسالمت آمیز اختلافات و در راس آن ها اختلاف بر سر برنامه اتمی خود، نیروهای سیاسی، از این موضع استقبال خواهند کرد. قبل از همه، نیروهای سیاسی ایرانی با گرایشات مختلف، بایست موضع خود را بی لکنت زبان اعلام دارند. دیگر نباید پوشیده باشد که سرنوشت ایران به اختلاف میان رژیم ایران با سیاست جهانی گره خورده است و بنابراین مسئله سیاست خارجی رژیم و برخورد با آن مهمترین مسئله سیاسی کنونی است. ضروری است یاد اوری کنم که متاسفانه جز صداهای پراکنده ای در مورد این مهمترین مسئله سیاسی کشور ما، هنوز صدای مشترکی علیه برنامه هسته ای پنهانی، علیه تحریم و تهدید جنگی و علیه مسئولیت مستقیم سران کشور بلند نشده است. در این باره همگی نیروهای سیاسی بایست به مسئولیت خود عمل کنند. چنین موضع و صدای مشترکی البته انعکاس خود را در جامعه خواهد داشت و نیروی خود را خواهد یافت. همانگونه که در گذشته انعکاس چنین صدایی را در مورد اعدام زندانیان سیاسی دیده ایم. اگر چنین صدایی با یک فعالیت رسانه ای قوی در سطح بین المللی از سوی اپوزیسیون همراه شود، دیگر محدود به جامعه نخواهد ماند. این صدا با جلب همبستگی بین المللی، می تواند به مبارزه ای وسیع نه تنها محدود به مخالفت با آمریکا و موتلفین آن و یا محدود به ضد امپریالیسم، بلکه به مبارزه ای هماهنگ با مبارزه اپوزیسیون ایرانی بیانجامد. این همبستگی، نیروهای اپوزیسیون و جنبش اعتراضی را در مبارزه برای دوری گزینی رژیم از ماجراجوئی اتمی و قطع تحریم ها و رفع خطر جنگ یاری می رساند. علاوه براین، این همبستگی پایگاه اصلی خارجی رژیم اسلامی را نیز تضعیف خواهد کرد. تضعیف بیشتر رژیم در میان افکار عمومی منطقه که تا حدی صورت گرفته ، تضعیف سیاست ماجراجویانه آن نیز می باشد.
آیا نمی توان خواست که برنامه پنهانی اتمی رژیم را به رفراندوم گذاشت؟
مسلم است که رژیم جمهوری اسلامی، سردمداران بسیجی و پاسدار در آن حد از فهم سیاسی و دیپلماتیک برخوردارند که اوضاع خود شهادت می دهد. بنابراین، آنان بدون فشار به دوری گزینی از برنامه ماجراجویانه اتمی گردن نخواهند گذاشت. اپوزیسیون برای به چالش کشیدن برنامه و سیاست آنان باید به ابتکارات جسورانه دست زند. آیا نمی توان با صدای مشترکی خواست که برنامه پنهانی اتمی رژیم را به رفراندوم گذاشت؟
نادر عصاره
چهاردهم مهرماه ۱٣٨۹
ششم اکتبر ۱٣٨۹
(۱) این مقاله در پاسخ به سئوالات نشریه «کار آنلاین» تهیه شده است. «کار آنلاین»، تریبونی را باز نموده و نظرات مختلفی را در باره موضوع این مقاله منتشر کرده است. www.kar-online.com
|