روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۱۶ مهر ۱٣٨۹ -
٨ اکتبر ۲۰۱۰
کیهان:نگاه از چهار زاویه
«نگاه از چهار زاویه»عنوان یادداشت روز روزنامهی کیهان به قلم حسام الدین برومند است که در آن میخوانید؛آمریکایی ها پس از سناریوی ساختگی حادثه ۱۱ سپتامبر- ۲۰ شهریور ٨۰- که زمینه ساز حمله نظامی به افغانستان در سال ۲۰۰۱ و لشکرکشی به عراق در ۲۰۰٣ بود چون تبعات غیرقابل پیش بینی استفاده از گزینه نظامی علیه ایران را بخوبی برآورد کرده بودند و می دانستند ایران اسلامی، افغانستان یا عراق نیست به حربه نخ نما شده تحریم ها متوسل شدند و دوره جدیدی از تحریم های اقتصادی را از آن تاریخ بر ضد ایران به تصویب رساندند. البته از همان ابتدا که دور جدید تحریم ها از سوی آمریکا بطرفیت ایران کلید خورد چون سابقه این داستان تکراری به اوایل پیروزی انقلاب اسلامی برمی گشت و از سال ۱۹٨۰ برای اولین بار گزینه تحریم به کار گرفته شد ناظران و تحلیلگران سیاسی معتقد بودند که در فرجام کار ایالات متحده از درخت تحریم ها ثمره ای نخواهد چید که تا به امروز نیز چنین شده است.
اما در ادامه پروژه آمریکایی تحریم ها بر ضد ایران که با گذشت زمان به پروسه ای ناموفق مبدل گشته و هر روز این مسئله آشکارتر می شود باز هم ایالات متحده بر سنت معمول و نامعقول خود پافشاری کرده و هفته گذشته رییس جمهور آمریکا ٨ تن از مقامات کشورمان را مشمول تحریم به اصطلاح بین المللی اعلام کرد.
جالب اینجاست که این ٨ مقام ایرانی به این دلیل مشمول محرومیت و تحریم قرار گرفته اند که در مبارزه با اغتشاشات بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال ٨٨ و مهار جنگ نرم و فتنه های فتنه گران و آ شوبگران- که رد پای مثلث آمریکا و انگلیس و صهیونیسم به وضوح در آن دیده شد- نقش ویژه و برجسته ای را ایفا کرده اند.
با این اقدام باراک اوباما بار دیگر نقاب از چهره کنار زده و صریحاً با صدور این فرمان تحریم اعلام می کند که ٨ مقام ایرانی (محصولی- نجار- رادان- مرتضوی- اژه ای- مصلحی- تائب و جعفری) حق مسافرت به کشورهای خارجی و آمریکا را نداشته و اموال آنها در خارج از کشور مصادره و افراد مذکور از نظر بین المللی ممنوع المعامله و مشمول ضبط و مصادره اموال می باشند!
هرچند داستان بلند و بی نتیجه تحریم ها طی ٣۰ سال گذشته نتوانسته در عزم و اراده ملت ایران خدشه ای وارد کند و عموم مردم بخوبی و با بصیرت از بی خاصیتی تحریم ها باخبرند اما این نوشته درصدد است تا از ۴ منظر سیاسی، دیپلماسی، حقوقی و اقتصادی علت تحریم اخیر آمریکایی ها علیه ٨ مقام ایرانی را واکاوی کند.
۱- به لحاظ سیاسی علت تحریم ٨ تن از مقامات کشورمان از سوی آمریکا حمایت از جریان فتنه اعلام شده است.
مقامات آمریکایی پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران در خرداد سال ٨٨ چندین بار بی پرده و گستاخانه به میدان آمدند و از آشوب ها و اغتشاشات و قانون شکنی ها حمایت کردند.
این حمایت ها که حتی در سطح رییس جمهور و وزیرخارجه ایالات متحده انجام شد از سویی مکمل اسناد غیرقابل انکاری بود که نشان می داد کمک های مالی گسترده ای به جریان فتنه شده است و از سوی دیگر در ادامه اعترافات و اقاریر متهمانی از حوادث پس از انتخابات بود که در جریان محاکمه قضایی خود و به گواهی اسناد به دست آمده از آنان بر دخالت آمریکا و انگلیس، تأکید و تصریح داشتند.
از همین روی؛ آمریکایی ها با تحریم ٨ تن از کسانی که به اقتضای وظیفه و مسئولیت شان در مقابل آشوبگران خیابانی و فتنه گران گمارده کاخ سفید ایستادگی کردند نمی خواهند قبول کنند و بپذیرند- علی رغم اینکه خوب می دانند- کسانی که آنها به صحنه آورده اند اینک مرده اند و بوی جسد بی جان آنها به مشام می رسد.
خب، این سوال به میان کشیده می شود که اگر آمریکا می داند جریان فتنه ماههاست که مرده و هیچ شوکی نمی تواند آن را زنده کند چرا با توجیه حمایت از فتنه گران دست به اقدامات واهی و پوچ همچون تحریم ٨ مقام مسئول در ایران می زند؟
پاسخ سخت به نظر نمی رسد و با کمی تأمل می توان پی برد که هدف از اینگونه اقدامات و اعلام حمایت از فتنه گران برای این است که از دنباله های داخلی و بقیه گمارده ها و عوامل شان در منطقه حمایت کنند و به اصطلاح امید آنها را زنده نگه دارند. اگر خاطرتان باشد جرج بوش رییس جمهور پیشین آمریکا مکرراً در سخنرانی خود می گفت: «ما از اصلاح طلبان و دموکرات ها در جای جای خاورمیانه از بیروت گرفته تا دمشق و از تهران تا بغداد حمایت می کنیم.»
۲- از منظر دیپلماسی نیز اگر به موضوع تحریم ٨ تن از مقامات کشورمان از سوی رییس جمهور آمریکا بنگریم آشکارا مشاهده می شود که آمریکایی ها در مواجهه با ایران اسلامی در کارزار دیپلماسی و محیط بین الملل دچار عارضه استیصال و سردرگمی شده اند. بنابراین این اقدام آمریکایی ها را باید در راستای سفر اخیر رییس جمهور کشورمان و هیئت همراه وی به نیویورک ارزیابی کرد چرا که رییس جمهور ایران با سخنانی مستدل از تریبون سازمان ملل مقامات زیاده خواه واشنگتن را به محاکمه کشاند.
پیشنهاد تشکیل کمیته حقیقت یاب سازمان ملل برای حادثه مرموز ۱۱ سپتامبر از سوی رییس جمهور ایران پاشنه آشیل آمریکا را بیش از گذشته عیان و نمایان ساخت.
بازتاب مثبت سخنان رییس جمهور ایران در صحن علنی مجمع عمومی سازمان ملل و مصاحبه های هوشمندانه وی با رسانه های برجسته و پرمدعای غربی نشان از به چالش کشیدن سیاست های دوگانه و مزورانه آمریکا در عرصه تصمیم گیری های جهانی داشت. به همین خاطر طبیعی بود آمریکایی ها که از پس دیپلماسی موفق و افشاگرانه احمدی نژاد برنیامدند درصدد انتقام بربیایند و با تحریم ٨ مقام مسئول در کشورمان به زعم خودشان انتقام گرفته باشند.
٣- از دریچه حقوقی نیز اگر به موضوع تحریم ٨ مقام ایرانی نگاهی گذرا داشته باشیم مطالب و نکات قابل اعتنا و مهمی استخراج می شود.
باراک اوباما که خود ظاهراً دانش آموخته رشته حقوق است درحالی با توجیه و ادعای نقض حقوق بشر از سوی ٨ مقام ایرانی فرمان تحریم علیه آنها را صادر کرده است که اقدام او هیچ تناسب و سنخیتی با آموزه های اولیه علم حقوق و حقوق بین الملل ندارد بلکه نقض صریح اصول و مسلمات قوانین بین المللی است.
اولا؛ اوباما در شرایطی خواسته از اهرم الزام حقوقی بهره ببرد که فرمان او در تحریم ٨ تن از مقامات ایران هیچ گونه توجیه حقوقی ندارد و چون از یک مرجع بین المللی حقوقی- همچون شورای حقوق بشر سازمان ملل یا شورای امنیت- صادر نگشته است بنابراین دستور او تنها برای شخص خودش می تواند عنصر الزام آوری را به همراه داشته باشد آنهم قطع نظر از اینکه قابلیت اجرا دارد یا نه.
ثانیاً؛ این فرمان رییس جمهور آمریکا برخلاف منشور ملل متحد است چرا که به صراحت در مفاد منشور تأکید شده که هیچ کشوری حق دخالت در اموری که ذاتاً جزو صلاحیت داخلی یک کشور است را ندارد.
ثالثاً؛ فرمان تحریم ٨ مقام ایرانی که آشکارا دخالت در امور داخلی ایران است برخلاف مفاد معاهده الجزایر است.
آمریکایی ها در ماده نخست معاهده الجزایر- ۱۹ ژانویه ۱۹٨۱- که بعد از حادثه تسخیر لانه جاسوسی بین این کشور و جمهوری اسلامی منعقد گردید متعهد شدند که در امور داخلی ایران مداخله ننمایند.
رابعاً؛ این اقدام رییس جمهور آمریکا بر خلاف بسیاری از نصوص و متون حقوق بشری از جمله اعلامیه جهانی حقوق بشر (که حق مالکیت اشخاص را به رسمیت شناخته است) و میثاق بین المللی حقوق مدنی- سیاسی (که بر حق عبور و مرور آزادانه افراد تصریح می کند) و... است طرفه آنکه نشریه «فارین پالیسی» هم نسبت به اقدام رییس جمهور آمریکا در تحریم ٨ مقام ایرانی واکنش نشان می دهد و با انتقاد از سیاست های دوگانه و متناقض ایالات متحده می نویسد: «ظاهراً تاریخ معاصر خود آمریکا در زمینه تجاوز و اشغال کشورها، آدم ربایی، بازداشت نامحدود و بدون تفهیم اتهام و اعمال شکنجه های جسمی و روحی علیه هزاران نفر از جمله در مکان هایی مانند گوانتانامو، بگرام و ابوغریب با ادعاهای آمریکا و جنگ روانی واشنگتن بر ضد ایران بی ارتباط است.»
فارین پالیسی همچنین خاطرنشان می کند: «در حالی که اوباما همچنان ادعا می نماید مایل است دستش را به سوی دولت ایران دراز کند به نظر می رسد او فراموش کرده که ابتدا باید خون روی دستش را بشوید.»
۴- اما فراتر از منظرهای سیاسی، دیپلماسی و حقوقی آنچه حائز اهمیت است اوضاع بلبشو اقتصادی آمریکاست که نباید از آن غفلت کرد. همین چند روز پیش بود- دوم اکتبر- که میلیون ها نفر از مردم آمریکا در سراسر این کشور در اعتراض به مشکلات اقتصادی دست به تظاهرات گسترده ای زدند به طوریکه بیش از ۴۰۰ سازمان و نهاد غیردولتی آمریکا حضوری فعال در این اعتراض گسترده داشتند. چندی پیش نیز در واشنگتن تظاهراتی ۵۰۰ هزار نفری تحت عنوان «اعاده حیثیت ملی» برگزار شد و اکنون مشاهده می شود که فاصله برگزاری این تجمعات انبوه اعتراضی کمتر و کمتر می شود و این نشانه یک هشدار جدی برای مقامات کاخ سفید است.
شخصیت های سیاسی آمریکایی نیز در موج این اعتراضات لب به سخن گشوده اند. به عنوان نمونه -و تنها یک نمونه- بیل کلینتون رییس جمهور سابق آمریکا و همسر هیلاری کلینتون وزیر خارجه فعلی این کشور صریحاً با اشاره به مشکلات و بحران اقتصادی در آمریکا تصریح می کند: «آمریکا نفوذ خود را به عنوان یک ابرقدرت از دست داده است.»
از سوی دیگر؛ دیروز دفتر حسابرسی آمریکا طی گزارشی اعلام کرد ۱۶ شرکت نفتی بین المللی، تحریم های یکجانبه آمریکا علیه ایران را نادیده گرفته اند.
در همین زمینه، استانلی کوهن حقوقدان بین المللی و فعال سیاسی در آمریکا نیز اقدامات سیاسی آمریکا علیه ایران را یکی از راه های احتمالی باراک اوباما برای فرار از مشکلات داخلی آمریکا و حزب دموکرات می داند.
بنابراین با توضیحات یاد شده به وضوح می توان فهمید یکی از دلایل تحریم ٨ مقام ایران به مشکلات اقتصادی و بحران مالی آمریکا برمی گردد با این امید که طرح آن به انحراف افکار عمومی منجر شود.
در نهایت باید گفت آمریکایی ها علی رغم آنکه ترفندها و دسیسه های مختلفی را در مواجهه با ایران به کار گرفته اند اما طرفی نبسته اند و اقدام اخیر رییس جمهور آمریکا که مدعی «دیپلماسی هوشمند» بود نشان داد که «هوشمندی» از دیپلماسی دولت او رخت بربسته است و فرمان تحریم ٨ مقام ایران مصداق بارز یک ترور نافرجام است چرا که «ترور» عکس العمل فرد یا گروه و یا دولتی است که در برابر منطق مستدل و متقن حریف کلافه و سردرگم شده است و «نافرجام» بدین دلیل که اصلا شلیک مشقی بوده و تنها سروصدا داشته بی آن که تأثیر و مابه ازاء عملی داشته باشد.
مردم سالاری:از استیضاح نترسیم
«از استیضاح نترسیم»عنوان سرمقالهی روزنامهی مردم سالاری به قلم کوروش شرفشاهی است که در آن میخوانید؛مدتی است که نمایندگان در واکنش به عملکرد دولت، بحث بازخواست را جدی گرفته و به ابزارهای گوناگون قانونی متوسل می شوند اکنون در هر جلسه علنی مجلس یکی از وزرا برای پاسخ به سوال نمایندگان حاضر می شود و تا کنون دو وزیر بازرگانی و امور خارجه درکابینه دهم از مجلس کارت زرد گرفته اند اما نمایندگان مردم در خانه ملت همچنان اصرار دارند که تغییر محسوسی پس از طرح سوال رخ نمی دهد لذا به ابزارهای قانونی جدی تر استیضاح متوسل شده اند اما اشکال اینجاست که هر از چند گاهی با امضای نمایندگان، طرح استیضاح مطرح می شود اما پس از مدتی و بدون آن که هیچ تغییری در رفتار وزارتخانه صورت گیرد استیضاح با کم شدن امضاها رنگ می بازد. اکنون سوال اینجاست که چرا وزرا از استیضاح تا به این اندازه هراس دارند که لابی های گسترده ای را در مجلس آغاز می کنند.
نکته مهمتر آن است که استیضاح باید تابع شرایط خاصی باشد بدین معنا که نمایندگان امضاکننده باید اطلا عات و آمار دقیق از عملکرد نادرست وزیر داشته باشند که بحث استیضاح را مطرح کنند. اما چه اتفاقی می افتد که در عرض یک هفته تا نهایت یک ماه هم این آمارها رنگ می بازد و عملکرد اشتباه توجیه پذیر می شود. چرا حتی برخی از نمایندگان دولت گرای مجلس از نمایندگان امضاکننده می خواهند که استیضاح شان را پس بگیرند به عنوان مثال مگر در بحث معضل واردات بی رویه همه کشور درگیر نیست؟ مگر کشاورزی در همه استان ها مشکل ندارد؟ مگر استخدام معلمان حق التدریس یا پرستاران ویژه استان تهران است؟ و مگر هر یک از نمایندگان مردم در خانه ملت، نماینده کل کشور نیستند؟
نکته بعدی آن است که طی ماه های اخیر بارها از هیات رئیسه به دلیل اعلا م وصول نکردن استیضاح انتقاد شده و در نادرترین اتفاق، پس گرفتن امضای استیضاح وزیر آموزش وپرورش بود زیرا استیضاح اعلا م وصول شده باید به جریان بیفتد مگر هیات رئیسه از حقوق نمایندگان دفاع نمی کند؟
مهمتر آن که چرا باید از استیضاح تا بدین حد وحشت داشت؟ اگر وزیر مربوطه برای عملکرد خود توجیه دارد و می تواند نمایندگان مردم را قانع کند، آیا بهترین مکان برای توجیه عملکرد ها، صحن علنی مجلس و حضور در بین نمایندگان مردم نیست؟
به هر حال چنین به نظر می رسد که اجرای قانون قدری غیرقابل پذیرش شده است و اکنون که نمایندگان می خواهند با استفاده از ابزار قانونی استیضاح، قوه مجریه را نسبت به عمل به قانون متعهد کنند. این اتفاق رخ نمی دهد البته اکنون نمایندگان به دنبال طرحی هستند که امضاکنندگان استیضاح دیگر نتوانند امضایشان را پس بگیرند تا این ابزار نظارتی مجلس بر قوه مجریه رنگ نبازد و وزرا بر این باور نباشند که هر امضایی را می توان پس گرفت.
اکنون که همه روزه نمایندگان در نطق ها و تذکر ها یشان سعی دارند در راس امور بودن مجلس را اثبات کنند بهتر است یک بار هم شده اجازه دهند استیضاح مطرح شود و این تابوی ترس از پاسخگویی برای همیشه شکسته شود تا مجلس به معنای واقعی در راس امور بودن خودش را ثابت کند.
رسالت:دهه ۹۰، دهه تجاری کردن علم و تولید فناوریها
«دهه ۹۰، دهه تجاری کردن علم و تولید فناوریها»عنوان سرمقالهی روزنامهی رسالت به قلم صالح اسکندری است که در آن میخوانید؛رهبر معظم انقلاب روز گذشته در دیدار نخبگان ضمن تاکید بر اهمیت علم به عنوان یک محاسبه دقیق و تشخیص عمیق در چشم انداز نظام مقدس جمهوری اسلامی فرمودند: "تا سال ۱۴۰۴ باید بتوانیم ۲۰ درصد درآمد کشور را از تجارت محصولات علمی تامین کنیم." معنی فرمایش معظم له این است که در مقایسه با حدود ۱۰۰ میلیارد دلار درآمد ارزی هر ساله کشور اعم از درآمدهای نفتی و غیر نفتی طی ۱۵ سال آینده حداقل ۲۰ میلیارد دلار می بایست از طریق تجارت محصولات علمی تحصیل شود.
این رقم به اضافه ۲۰ درصد درآمدهای داخلی رقمی حدود ۶۰ میلیارد دلارمی شود که در طول تاریخ ایران بی سابقه است. البته ایران و ایرانیان در چند سده گذشته تولید کننده مطرح علم و فناوری بوده اند اما این حجم از درآمدزایی از محصولات علمی و برقراری پیوند مستمر بین دانش و ثروت کمتر در ایران اتفاق افتاده است. در واقع تجارت محصولات علمی و ابتنای مالیه عمومی بر علم یکی از مولفه های درآمدزایی جدید است که مبتنی بر محاسبات دقیق و تشخیصات عمیق و انیق در چشم انداز نظام جمهوری اسلامی قرار گرفته است.
منظور از تولید ثروت از دانش این است که در نظام واره دانایی انسان بتواند با تولید محصولات علمی قیمت افزوده آنها را افزایش دهد تا در دنیای رقابتی از استانداردهای لازم برخوردار باشد و مطلوبیت خود را برای مشتریان حفظ نماید.
امروزه دانش مهم ترین دارایی یک کشور است و سرمایه های فکری (Intellectual Capital) ابزار اصلی توسعه و پیشرفت محسوب می شوند. عصر ما عصر گذار از اقتصاد منابع محور به اقتصاد دانش بنیان است. لستر تارو در کتاب ثروت آفرینان می نویسد:" پایه های قدیم کامیابی، فروریخته است. در تمام طول تاریخ بشر، منشأ کامیابی دستیابی به منابع طبیعی مانند زمین، طلا و نفت بوده است.
ناگهان ورق برگشته و دانش به جای آن نشسته است. این عصر، عصر صنایع انسان ساخته بر پایه دانایی و توانایی های مغزی است.بیل گیتس، ثروتمندترین مرد دنیا، مالک چیزهای ملموس نیست: نه زمین دارد، نه طلا، نه نفت، نه کارخانه، نه فعالیت صنعتی دیگر و نه ارتش و سپاهی. این نخستین بار در تاریخ بشر است که ثروتمندترین مرد دنیا فقط دانش دارد و بس.سومین انقلاب صنعتی دارد عناصر سازنده هرم ثروت را به ترتیبی جدید از نو می چیند. کسی به درستی نمی داند که قاعده بازی چیست. برندگان کسانی خواهند بود که ماهیت هرم ثروت را در اقتصادی متکی به دانش، زودتر دریابند.."
واقعیت همین است در این عزیمت پرشتاب، نظام دانایی حرف اول را می زند و دانش محوری مقدمه اقتدار، رفاه، پیشرفت و آبادانی است. یعنی بر خلاف گذشته که سرمایه، منابع طبیعی، نیروی کار و ... فاکتور اصلی در پیشرفت کشورها به حساب می آمد در قرن بیست و یکم در کنار سایر عوامل دانش و تکنولوژی عامل اصلی توسعه و جبران عقب ماندگی ها به حساب می آید.
بدیهی است ایران اسلامی نیز که داعیه پیشتازی تمدنی در دنیای امروز دارد نمی تواند از قافله پیشرفت عقب بماند. اما تفاوت اینجاست که حرکت علمی در ایران می بایست بر منهج معنویت تنظیم و بازسازی گردد.
در واقع آرمان نهایی توسعه دانش بنیان در جامعه اسلامی افزایش کیفیت حیات معنوی و مادی نوع انسان است. دانش زمانی رشد می کند که تبدیل به قدرت و ثروت شود.
برقراری پیوند مستمر بین دانش، ثروت و اقتدار ملی قادر است مزیتهای نسبی دانشمندان ایرانی از قبیل هوش بالا، اعتماد به نفس ملی، ایمان به عنایات الهی و ... را بالفعل کند و مسیر تحقق الگوی اسلامی جنبش نرم افزاری را هموار نماید.
این ایده تنها زمانی محقق می شود که بین دانش و ثروت ارتباط منطقی برقرار شود. کلید این ارتباط شرکت های دانش بنیان و حمایت مستمر و هوشمندانه دولت از این دست شرکت هاست. دهه ۹۰ باید دهه تجاری کردن علم و تولید فناوریها باشد. بر اساس نقشه جامع علمی کشور در سال ۱۴۰۴، حدود ۴۵۰ هزار شرکت دانشبنیان باید به وجود بیاید. شایسته است در مدت باقی مانده تمام دستگاه های دولتی بسیج شوند تا ایده تحقق تعداد شرکت دانش بنیان در کشور محقق شود.
البته طی چند سال گذشته به خصوص در دولت نهم و دهم توجه و التفات ویژه ای به این موضوع صورت گرفته است. در واقع امروز یکی از گفتمان های پایه ای کشور، گفتمان پیشرفت علم و فناوری است و با هدایت و التفات ویژه رهبر فرزانه انقلاب کارهای بزرگی برای جبران عقبماندگیهای کشور صورت گرفته است. این موضوع مرهون الگوی اصلاحی جمهوری اسلامی در نهضت تولید علم و جنبش نرم افزاری است که روز به روز جایگاه ایران را در جامعه علمی ارتقا می دهد.
تهران امروز:علوم انسانی و لزوم طرح ایدههای نو
«علوم انسانی و لزوم طرح ایدههای نو»عنوان سرمقالهی روزنامهی تهران امروز به قلم دکترمصطفی ملکوتیان است که در آن میخوانید؛اشاره رهبر معظم انقلاب اسلامی به لزوم اهتمام محققان علوم انسانی و اجتماعی به ارائه ایدههای نو، نکتهای بسیار شایسته و درخور توجه است. آشکار است که از نظر موضوع، ماهیت و پیچیدگی تفاوتهای آشکاری میان علوم انسانی و اجتماعی و علومی که اصطلاحا علوم دقیقه یا علوم محض خوانده میشوند مانند فیزیک، شیمی و علوم تجربی وجود دارد و در حالی که موضوع علوم محض، جهان طبیعت و ماده بیجان یا جنبههای جسمی جانداران است، موضوع علوم انسانی و اجتماعی، عامل انسان و رفتارهای بشری است و به همین دلیل به نتیجه رسیدن تحقیق در علوم انسانی و اجتماعی بسیار مشکلتر از علوم دقیقه است. شاید مهمترین دلایل وجود نظریههای متعارف و زیاد در موضوعات علوم انسانی و اجتماعی به این واقعیتها برمیگردد که:
۱ - در علوم انسانی و اجتماعی ادغام موضوعی بسیار گستردهای وجود دارد و برای تحقیق در یک مسئله گاهی باید وارد حیطه علوم مختلف از جمله جامعهشناسی، روانشناسی، اقتصاد، سیاست و... گردید.
۲ - برخلاف علوم دقیقه، در علوم اجتماعی و انسانی آزمایشگاه دراختیار نداریم و نمیتوانیم بلافاصله درستی و نادرستی یافتههای خود را به بوته آزمایش بگذاریم و بدین ترتیب فرضیهها و نظریهها روی هم انبار میشوند.
٣ - با توجه به اینکه موضوع علوم انسانی – اجتماعی عامل انسان و رفتارهای اوست و انسان دارای جنبههای غیرمادی مانند اراده، اندیشه، اختیار، حافظه، احساسات، خیالات و... است، برخلاف موضوع علوم محض که طبیعت بیجان است، امر پژوهش و تحقیق در این علوم مشکلتر جلوه میکند.
حال بهرغم لزوم توجه به این واقعیت یعنی سختی پژوهش و تحقیق در علوم انسانی – اجتماعی و رفتاری در مقایسه با علوم دقیقه و محض، باید به واقعیت تلخی اشاره کنیم که کمتر مورد موشکافی و دقت قرار گرفته است؛ تحقیقات در علوم انسانی و اجتماعی در کشور ما در سالهای گذشته مسیری مستقل و پویا نداشته و نتوانسته آنچنان که شایسته یک جامعه انقلابی - اسلامی و مستقل است رشد نماید و در مقایسه با پیشرفتهای علمی در علوم مقابل چندان پیشرفتی نداشته است.
به عبارت دیگر مراکز علمی کشور و پژوهشگران علوم اجتماعی و انسانی کمتر به این واقعیت توجه کردهاند که یافتههای علمی در این دسته از علوم به دلیل پیوند با رفتارهای بشری با موضوعی نسبتا سیال و تغییرپذیر مواجهند و نمیتوان مانند علوم تجربی یا علوم محض، یافتههای مربوط به جوامع دیگر از جمله جوامع غربی را مستقیما به جوامع مشرق زمین و از جمله کشور ما منتقل نموده و تحلیل واقعیات، پدیدهها و تحولات اجتماعی این سرزمینها مورد استفاده قرار داد. بهویژه این فرضیهها و نظریهها در تحلیل کشورهای اسلامی و کشور ما آشکارا از خود عدم کارایی بروز میدهند.
در سالیان طولانی گذشته ترجمه آثار نویسندگان غربی در علوم اجتماعی بر نوشته و آثار این دسته از علوم سیطره داشته و این امر منشأ بسیاری از سوءبرداشتها و اشتباهات در تحلیل قضایای اجتماعی و سیاسی شده و انحرافات مشکلساز بسیاری را در مسیر حرکت اجتماعی ایجاد کرده است.
این خود بازگوکننده یک سطحینگری تاسفبار در این علوم است و جای بسی نگرانی است که حاملان این نظریهها توجهی جدی به نتایج زیانبار برداشتهای خود نداشته و با مبنا قراردادن تعدادی از این نظریههای غربی منظومههای فکری خود را بر این ستونهای نادرست علمی بنا نموده و راه را بر ابتکارات علمی صحیح و منطقی در حیطه این علوم بستهاند.واقعیت دیگری که فرضیهسازان و نظریهپردازان علوم اجتماعی و انسانی باید بدان توجه شایسته نشان دهند این است که ما گنجینه بسیار باارزشی از مواد خام لازم برای توسعه نظریههای علمی در این دسته از علوم را در اختیار داریم که میتواند زمینه پژوهشها و تحقیقات شایسته در علوم انسانی و اجتماعی قرار گیرد.
در اینجا، در مقابل غرب مادی، انسان غربی، تمدن مادی غرب و فرهنگ غرب که زمینه توسعه علوم انسانی و اجتماعی غرب بوده است انسانهای معنوی و غیرمادی و فرهنگ و تمدن انسانی و عدالتمحور قرار میگیرد و هرگونه فرضیه و نظریه اجتماعی باید با توجه به این واقعیات جامعه خودی صورت گیرد. بدین صورت، ما باید به فرضیهها و نظریههای غربی در باب تحولات اجتماعی و سیاسی به دیده تردید بنگریم و با تلاشهای جامع علمی بر مبنای واقعیتهای فرهنگی و اجتماعی و سیاسی جامعه خود زمینه رشد و توسعه واقعی علمی علوم اجتماعی و انسانی را فراهم کنیم.
جمهوری اسلامی:تحلیل سیاسی هفته
«تحلیل سیاسی هفته»عنوان سرمقالهی روزنامهی جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛در میانه هفته، که زمین و زمان در غم ماتم صادق آل محمد(ص) سوگوار بود، جای خالی یک جنبش فرهنگی به تاسی از حرکت موج آفرین دوران امامت امام جعفر صادق علیه السلام احساس شد. دوشنبه این هفته یعنی ۲۵ شوال ۱۴٣۱، سالروز شهادت شیخ الائمه، رئیس مذهب جعفری روزی است که مدافع حقانیت تشیع و ناشر معارف صحیح اسلام در سن ۶۵ سالگی در سال ۱۴٨ هجری قمری شربت شهادت را نوشید و برای همیشه تاریخ، حجت را بر شیعیان تمام کرد که لحظهای از پاسداری فرهنگ حیاتبخش شیعه باز نایستند و "فرهنگ" را فدای "سیاست" نکنند.
آن حضرت عمر شریف خود را وقف نهادینه کردن معارف دینی و تربیت شاگردانی کردند که حاضر نشدند مسائل فرهنگی را فدای شرایط اجتماعی و مناصب اقتصادی کنند و لذا جهاد علمی و مبارزه با بدعتهای اجتماعی را بر آرامش شخصی ترجیح دادند.
امام جعفر صادق(ع) در حوزه فرهنگی دانشگاه بزرگی را تاسیس کردند که هزاران شاگرد در آن تربیت یافته و امروز با ٣۶ هزار حدیثی که از آن امام به یادگار مانده، فضائل و مناقب فقه جعفری در جهان نورافشانی میکند. ایشان از هر فرصتی در دوران عمر پربرکت خویش برای دفاع از دین و حقانیت تشیع و نشر معارف استفاده برده و استدلالهای متین و استوارشان در مناظرات، راههای جدیدی در مقابل دیدگان بشریت میآفرید. ایشان در کلیه صفات نیکو و سجایای اخلاقی سرآمد بود از جمله آنکه مخالفین آنحضرت به این فضیلت امام صادق(ع) اعتراف دارند که در تمام عمر، حتی کلمهای نادرست از ایشان صادر نشد و از این رو حضرتش را میزان صدق، نیکوکرداری و اخلاق لقب دادند. پس چه شایسته و نیکو خواهد بود که امروز نیز ۱۴ قرن پس از دوران امامت ناشر معارف حقه الهیه، پیروان آنحضرت به اقامه فضائل علمی جعفریه و مناقب اخلاقی صادقیه در حوزههای مختلف اجتماعی همت گمارند و در تربیت انسانهای شایسته و متخلق و شکل دهی جامعه به سمت صفات نیکو و سجایای رفتاری کوشا باشند.
یکی از مناسبتهای هفته جاری، روز نیروی انتظامی بود. هدف از این روز که پس از انقلاب اسلامی در تقویم کشور قرار داده شده، تقدیر از تلاشهای مرزداران و حافظان امنیت جامعه و تلاش برای ارتقاء امنیت عمومی است. به طور مسلم، یکی از مولفههای اساسی پیشرفت و پویایی هر نظام سیاسی، موفقیت در مسیر ایجاد آرامش و امنیت اجتماعی است که براساس آن، سایر ارکان سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و علمی قادر خواهند بود به کارکردهای اصلی خود ادامه دهند. قطعاً بدون تامین امنیت مناسب اجتماعی، سایر بخشهای یک نظام سیاسی نخواهند توانست توقعات عمومی را برآورده سازند. از این رو هر چند پس از انقلاب اسلامی به رغم توطئههای گوناگون دشمنان نظام، کشور از امنیت مناسبی برخوردار بوده ولی تا رسیدن به سطح قابل قبول و تامین رضایت عمومی که در آن مردم احساس آرامش کامل کرده و بزهکاران و نااهلان احساس ناامنی کنند، فاصلههای ناپیموده زیادی وجود دارد که نیازمند همت و تلاش مضاعف دست اندرکاران نیروی انتظامی است. به همین دلیل این روزها ارتقاء امنیت اجتماعی و برخورد با افراد لاابالی، اشرار و مفسده جو که حریم عمومی امنیتی و اخلاقی جامعه را خدشهدار میکنند به یک مطالبه ملی تبدیل شده که مسئولان وزارت کشور و نیروی انتظامی باید به طور جدی در جهت تامین آن بر آیند.
در این هفته سفر چند ساعته رئیسجمهور سوریه به تهران و رایزنی با مقامات جمهوری اسلامی ایران برای تحکیم مقاومت اسلامی علیه تهدیدات صهیونیستی و موضوعات منطقهای از اهمیت ویژهای برخوردار بود. آقای بشار اسد در این سفر به حضور رهبر معظم انقلاب اسلامی رسید و حضرت آیتالله خامنهای در این دیدار خواستار شتاب بیشتر روند جذب همکاریهای ایران و سوریه به عنوان دو کشور خط مقدم مبارزه با توسعهطلبیهای رژیم صهیونیستی شده و تاکید کردند تلاشهای مقامات آمریکایی برای از بین بردن محور مقاومت در منطقه به نتیجه نخواهد رسید که از جمله آنها به شکست انجامیدن آخرین تلاشهای اوباما برای برقراری مذاکرات سازش است.
در موضوعات خارجی، این هفته نیز شاهد تحولات تازهای در صحنه بینالمللی بودیم. در عراق توافق اولیه بر سر نامزدی نوری مالکی برای تصدی نخست وزیری برای یک دوره دیگر، درحالی حاصل شد که شواهد نشان میدهد هنوز اختلافات میان گروههای سیاسی شاخص به طور کامل رفع نشده و این مسئله به تداوم بلاتکلیفی دامن زده است.
با اینکه حزب "اتحاد ملی" متشکل از دو جناح بزرگ شیعه یعنی گروه "دولت قانون" و "ائتلاف ملی" اجماع خود را بر سر نخست وزیری اعلام کرد ولی گروه مجلس اعلای اسلامی عراق، به رهبری سید عمار حکیم، از اجزای این ائتلاف و از وزنههای اصلی صحنه سیاسی عراق، پذیرش نخست وزیری مالکی را منوط به تامین شروط این گروه کرد. همچنین گروه "العراقیه" نیز اعلام کرد اگر در برابر نامزد شدن مالکی برای نخست وزیری کوتاه آمد، در قبال پست ریاست جمهوری هرگز کوتاه نخواهد آمد. این مطالب بیانگر آن است که پیچیدگیها و ابهامات سیاسی در
عراق همچنان تداوم خواهد یافت.
"العراقیه" به ریاست ایاد علاوی، سیاستمدار شیعه سکولار و نخستوزیر اسبق، به بهانه کسب دو کرسی بالاتر در انتخابات مجلس، تاکنون خود را محق تصاحب نخست وزیری عراق میدانست ولی به دلیل عدم توانایی در تشکیل ائتلاف و تامین حدنصاب لازم کرسیها برای تشکیل دولت، از خواسته خود عقب نشینی کرد. با اینحال این گروه هفته جاری صراحتاً خواستار کسب ریاست جمهوری شد که این خواسته معضل تازهای را ایجاد میکند زیرا کردها، پست ریاست جمهوری را هم اکنون دردست دارند و اعلام کردهاند قصد عقب نشینی از این مسند را ندارند. به هر حال اگرچه اعلام غیررسمی نامزدی نوری مالکی امیدواری زیادی برای شکسته شدن بن بست سیاسی هفت ماهه عراق ایجاد کرده، ولی با توجه به واقعیات موجود، هنوز تا رسیدن به یک نقطه روشن و نتیجه ملموس مسیر دشواری در پیش است.
این هفته در فلسطین، مذاکرات سازش به شکست منجر شد و جناح سازش کار ساف به ریاست محمود عباس، در اثر فشار افکار عمومی فلسطینیها اعلام کرد به دلیل از سرگیری شهرک سازی توسط صهیونیستها، تا اطلاع ثانوی مذاکرات را معلق میکند. دور جدید مذاکرات سازش که اوایل شهریور ماه با پا در میانی آمریکا آغاز شد از همان ابتدا مسجل بود که راه به جایی نخواهد برد و به نتیجه نخواهد رسید چرا که این مذاکرات فاقد اساسیترین ملزومات میباشد. جناح محمود عباس که از طرف فلسطینیها در مذاکرات شرکت داشت از اعتبار چندانی در میان فلسطینیها برخوردار نیست و در موضع بسیار ضعیفی قرار دارد.
از سوی دیگر رژیم صهیونیستی نیز در مقطعی قرار دارد که افراطیترین صهیونیستها بر این رژیم حاکم هستند و علناً و بدون پرده پوشی اعلام کردهاند امتیاز قابل ملاحظهای به فلسطینیها نخواهند داد. کابینه کنونی رژیم صهیونیستی به سرکردگی بنیامین نتانیاهو، صهیونیست جنایتکار و افراطی، حتی حاضر نشد برای جلب نظر اعراب و پاسخ به درخواستهای مصلحت جویانه اوباما، از سیاست شهرک سازی در اراضی اشغالی، ولو به طور موقت، دست بکشد. علاوه بر این، ملت فلسطین به عنوان طرف اصلی این بحران اساساً اعتقادی به مذاکره ندارد و با تجربه ۲۰ سالهای که کسب کرده است ادامه این مذاکرات را بیهوده و اتلاف وقت و از دست دادن فرصتها میداند و به سیاستمدارانی که در چنین شرایطی با صهیونیستها بر سر میز مذاکره مینشینند به چشم خیانتکار مینگرند. مردم فلسطین راه خود را که احقاق حق از راه مبارزه و مقاومت است پیدا نموده و این خواسته و موضع خود را در انتخابات گذشته و با رای به جنبش حماس اعلام کردهاند.
با توجه به تحولات اخیر میتوان دریافت که دور جدید مذاکرات سازش به مرگ زودرس دچار شده است.
این هفته، بیل کلینتون رئیسجمهور اسبق آمریکا در یک اعتراف مهم اعلام کرد آمریکا باید خود را برای از دست دادن ابرقدرتی آماده کند. کلینتون که در یک جلسه اقتصادی در اوکراین صحبت میکرد تاکید کرد با بروز رقبای جدی همچون چین و هند و رشد سریع اقتصادی این رقیبان، موقعیت آمریکا در معرض تهدید است. این واقعیتی است که بسیاری از کارشناسان مسائل اقتصادی و ناظران سیاسی از مدتها پیش مورد تاکید قرار میدادند ولی اذعان به آن از سوی یک مقام ارشد آمریکا، رخداد جدیدی است و بر اهمیت این موضوع دلالت دارد. اکنون چین به مدت نزدیک به دو دهه است که پیشتازی خود را در رشد نرخ اقتصادی در جهان حفظ کرده و هند نیز در سالهای اخیر به پیشرفتهای قابل ملاحظهای در این زمینه دست پیدا نموده است و اکنون شرایط و ساختار اقتصادی هند مشابه شرایط دهه ۱٣۷۰ چین است.
علاوه بر جنبه اقتصادی در زمینه سیاسی نیز آمریکا سال به سال هیمنه و اعتبار خود را از دست میدهد به گونهای که این کشور حتی قادر نیست در همسایگیاش در آمریکای لاتین که روزگاری حیات خلوت واشنگتن محسوب میشد عرضاندام نماید ملتهای دنیا از سیاستهای مداخله جویانه و سلطه طلبانه آمریکا خسته شدهاند و دیگر حاضر نیستند این شرایط ناعادلانه حاکم بر جهان و رویه قلدرمآبی را بیش از این تحمل کنند. شاخصترین مصداق و نشانه افول سریع آمریکا را میتوان در شرایط مبتلا به این کشور در عراق و افغانستان مشاهده کرد که علیرغم صرف هزینههای سنگین نظامی و مالی و نزدیک به یک دهه تلاش، نتوانسته است موفقیتی برای خود کسب کند و کشتی سیاستهای این کشور کاملاً به گل نشسته است.
سیاست روز:دانشگاهها؛ کانون نخبهپروری
«نگاه از چهار زاویه»،«از استیضاح نترسیم»،«دهه ۹۰، دهه تجاری کردن علم و تولید فناوریها»،«علوم انسانی و لزوم طرح ایدههای نو»،«دانشگاهها؛ کانون نخبهپروری»عنوان سرمقالهی روزنامهی سیاست روز به قلم دکتر سید عبدالعزیز رضوانی است که در آن میخوانید؛
یکم) نسبت دانش و توانائی
اندیشمندان جهان اسلام از دیرباز رابطه مستقیمی بین دانائی و توانائی ترسیم میکردند. با مطالعه اجمالی روند ظهور تمدن اسلامی می توانیم رابطه مستقیم این تمدن و شکوفائی دانش مسلمین را دریابیم. شهید مرتضی مطهری، محمدرضا حکیمی، علی دوانی، جلال همایی، علی اکبر ولایتی، موسی نجفی، کریم مجتهدی، رضا داوری اردکانی و... هریک آثاری درباره دانش مسلمین یا تمدن اسلامی دارند که میتوان در ضمن آنها شکوفائی توأمان تمدن اسلامی و علوم مختلف را مطالعه کرد.
دوم) کانون تقلید
دانشگاههای ایران، به عنوان مراکز علمی نوین، حدود یک قرن است که پدید آمدهاند. البته اگر تاسیس دارالفنون را مبدأ شکلگیری دانشگاههای نوین در ایران بدانیم، عمر این مراکز به بیش از یک و نیم قرن می رسد. با این وصف، تا پیش از انقلاب اسلامی، مدیریت حاکم بر دانشگاهها به گونهای بود که این مراکز به کانون تقلید محض علمی از مدرنیته تبدیل شده بودند.
مدیریت مراکز علمی، با گذراندن جوانان نخبه از مراحل تحصیلات کارشناسی و گاه کارشناسی ارشد، شرایطی را فراهم میکردند که آنان ناگزیر شکوفایی استعدادهای خود و طی تحصیلات تکمیلی را تنها در هجرت به غرب ببینند. به علاوه در علوم و فنون و نیز دانشهای عقلی، حکمی و کلامی فضایی را فراهم می کردند که فارغالتحصیلان گرفتار باورهای بشرمدارانه و ناسوتی مدرنیت گردند. اگر هم دانشجویانی بودند که میخواستند دامن از این دام فراهم چینند باید به حلقههای علمی غیر رسمی علامه طباطبائی، علامه جعفری، شهید مطهری، شهید مفتح و... راه یابند. البته همین نور فروزان چراغی که این اندیشمندان در حلقههای علمی خود برافروختند، راه انقلاب اسلامی و تاسیس نظام فکری-سیاسی را روشن کرد و بسیاری از جوانان دانشجو را به انقلاب اسلامی رهنمون ساخت.
سوم)دانشگاه و تولید علم
پس از انقلاب اسلامی، با وجود تلاشهای وافر، گروهی کمخرد پرادعا که بر مناصب وزارت علوم و ستاد انقلاب فرهنگی و... راه یافته بودند، کوشیدند همچنان دانشگاه را کانون مقلد پروری نگه دارند. اینان از یک سو میکوشیدند دانشگاهها به دروس، رشتهها، سرفصلها و محتوای ناسازگار با آزاداندیشی و اندیشههای اسلامی مشغول بمانند و از سوی دیگر با اتکا به دستگاههای تبلیغاتی چندرسانهای و پرهیاهو، مباحث مرتجعانه پوزیتویستی، ابطالگرایانه، دهریزده و... را به خورد دانشجویان ما میدادند.
با این حال، محصولات مختلف علمی جوانان دانشگاهی در سالهای اخیر آن قدر قابل توجه هستند که بتوانیم ادعا کنیم، دانشگاهها، در آستانه نهضت عظیم تولیدات علمی قرار گرفتهاند. جوانان امروز ایران، همانند برادران سلف خویش که در دفاع مقدس، مجاهدهای فراتر از نبردهای مدرن را به نمایش گذاشتند، ارادههای خویش را جزم کردهاند که با جهاد و مجاهدت بی وقفه علمی از چرخه تقلید در حلقههای علمی نیز عبور کنند.
بدیهی است که اگر این ارادهها، با حسن مدیریت فضاهای دانشگاهی، اولویت یافتن اهتمام دانشگاه به تولید علم، تلاش برای مسئلهیابی بومی، سازگاری سرفصلهای دروس با نیازهای فکری جامعه مسلمان ایران و... همراه گردد، دانشگاهها، راه نهضت تولید علمی را هموارتر خواهند ساخت.
آفرینش:یک قطر دیگر در راه است
«یک قطر دیگر در راه است»عنوان سرمقالهی روزنامهی آفرینش به قلم علی رمضانی است که در آن میخوانید؛با اعلام جدید وزیر نفت عراق، حسین شهرستانی در مورد ذخایر نفتی این کشور، این کشور جایگاه جهانی کشور مان را در ذخایر نفتی در سطح جهان و همچنین سازمان اوپک از آن خود کرد . شهرستانی ذخایر نفتی در میدان های نفتی عراق را در مجموع دست کم ۱۴٣/۱میلیارد بشکه نفت اعلام کرد که بیش از ۲۴ درصد بیشتر ازآماری است که تا کنون به حساب می آمد .
در این راستا اینک این کشور در فهرست بین المللی کشورهای دارای ذخایر نفت پس از عربستان سعودی، ونزوئلا و کاناد از مقام پنجم به چهارم رسید و در سازمان اوپک نیز پس از عربستان و ونزوئلا جایگاه سوم را از آن خود کرد .درواقع این اعلام جدید وزیر نفت عراق در مورد ذخایر نفت این کشور بی شک تاثیرات مهم کوتاه مدت وبلند مدت داخلی وخارجی در این کشور و منطقه وهمچنین کشور ما بر جای خواهد گذارد تاثیراتی که بیشک بر توانایی این کشور در ابعاد اقتصادی وسیاسی خواهد افزود و روند جلب سرمایه گذاری خارجی را در بخش انرژی این کشور گسترش خواهد داد .
در این بین باید یاد اور شد که عراق در دو سال گذشته کوشیده تا با دیپلماسی انرژی قدرتمندی تقریبا تمام شرکت های بین المللی و فعال در حوزه نفت را به این کشور گسیل دارد روندی که با سرمایه گذاری افزون قرار است رویای رقابت با عربستان درزمینه تولید نفت را با تولید ۱۲ میلیون بشکه تحقق بخشد روندی که بیشک در سالهای اینده ایران را در زمینه تولید نفت پشت سر خواهد گذارد و متنابع با آن سهمیه این کشور را در سازمان کشورهای تولید کننده نفت(اوپک) افزایش خواهد داد .
علاوه بر این باید دانست که از انجا که کشور عراق در نزدیکی مرز ایران دارای ۱۲ میادین نفتی مجنون، سیبا، سندباد، هویزه، الشهابی، م، جریا پیکا، چیا سرخ، نفت خانه و..و ما نیز دارای ۷ میدان نفتی مشترک با این کشور به نام های دهلران، پایدار غرب، نفت شهر، یادآوران، آزادگان، اروند و آذر هستیم هر گونه فعالیت نفتی این کشور در حوزه اکتشاف نفت وگاز افزایش تولید وصادرات بویژه در میدان های مشترک با ایران و میدان هایی نزدیک به مرز با ایران مسلما بر روی منافع ملی واقتصادی کشور تاثیر خواهد گذارد .
بطور مثال برنامه افزایش تولید و اکتشاف نفت در عراق جایگاه این کشور را در اوپک تقویت کرده و سهم صادراتی این کشور را افزون می کند در این حال اگر این برنامه افزایش تولید از میدان های مشترک با ایران باشد تاثیری دوچندان و منفی بر روی منافع ما می گذارد و این یعنی تکرار تجربه تلخ بهره برداری از مخازن مشترک با دیگر همسایه جنوبی امان قطر که سالهاست به زیان کشورمان ادامه یافته است.
آنچه مشخص است دیپلماسی انرژی عراق بسیار جلوتر از کشور ما گام بر می دارد گاه هایی که در کنار عدم سرمایه گذاری مناسب در بخش انرژی ایران چندان دور نیست که عراق جایگاه دومی ما را در تولید نفت اوپک گرفته و عاملی گردد برای کاهش سهمیه تولید نفت ایران .
آرمان:دلایل عدم تشکیل دولت در عراق
«دلایل عدم تشکیل دولت در عراق»عنوان سرمقالهی روزنامهی آرمان به قلم احمد بخشایشی است که در آن میخوانید؛عدم تشکیل دولت باعث میگردد نفوذ بیگانگان در عراق افزایش یافته و مردم به این نتیجه خواهند رسید که تأمین امنیت نیازمند دموکراسی استبدای و دیکتاتور افرادی مانند صدام حسین است و گروههای سیاسی در عراق لیاقت و مردمسالاری در تشکیل دولت را ندارند.خاورمیانه دو جبهه را در خود میپروراند: یکی جبهه مقاومت که از دستاوردهای انقلاب اسلامی ایران بوده و نفرت از آمریکا و فرهنگ سلطه و خواست ملتها را دنبال میکند.اعضای این جبهه عبارتند از :
ایران اسلامی (که رهبری جبهه را در دست دارد)،عراق که پس از اشغال در مدیریت گروههای شیعه به شکل مدل دموکراسی انجمنی به سر میبرد و همچنین حزبالله لبنان و حماس در غزه.دراین میان جبهه سازش به رهبری عربستان سعودی نیز تلاش میکند به مدد ارسال چندین میلیارد دلار به عراق و راهاندازی گروههای ترور و افراط، روند سیاسی عراق را مطابق منافع خود بپیچد. جبهه اخیر بقای خود و حفظ موازنه ثبات در خلیجفارس را در حمایت ایالات متحده آمریکا میبیند.این جبهه به دنبال حضور ایالات متحده آمریکا در منطقه بوده ،از رشد جبهه اسلامگرا در مقام عمل ناراحت است و علاقهای به مردمسالاری و انتخابات ندارد. اعضای این جبهه عبارتند از: عربستان سعودی ،اردن،مصر،کویت و امارات. اعضای این جبهه به دنبال سازش و صلح در خاورمیانه با اسراییل هستند . آنها اعتقاد دارند مقاومت اسلامی به جز خشونت، ترور و ناامنی دستاورد مثبتی برای منطقه به ارمغان نمیآورد. در مقابل جبهه مقاومت بر این باور است که حتی طرحهای صلح خاورمیانه به واسطه مواضع مقاومت و انتفاضه بوده است به نحوی که از دیرباز رابطه مستقیمی بین مقاومت و طرحهای صلح وجود داشته است. شش ماه از انتخابات پارلمانی در اسفند ماه ۱٣٨٨ میگذرد و هنوز دولت جدید در این کشور شکل نگرفته است. دلایل ذیل را میتوان برای بحران عدم تشکیل دولت ذکر کرد.
۱-انتخابات عراق نشان داده است که سرنوشت مردم منطقه به دست خودشان تنظیم میگردد. درست است که هر دو جبهه مقاومت و سازش به همراهی نیروهای اشغالگر یعنی ایالات متحده آمریکا به عنوان مانع در تشکیل دولت عمل میکنند ولی هیچکدام از دو جبهه و به خصوص نیروهای آمریکایی و جبهه سازش نتوانستهاند معادلات خود را بر مردم عراق تحمیل کنند. این در حالی است که در پنجاه سال گذشته هر طرحی را که نیروهای آمریکایی اراده مینمودند، میتوانستند به راحتی در منطقه پیاده کنند. لیکن تاکنون نیروهای اشغالگر توسط جو بایدن معاون رئیسجمهوری آمریکا طرحهای متعددی را برای تشکیل دولت عراق به نخستوزیری ایاد علاوی رهبر فراکسیون العراقیه در ائتلاف مالکی با یکی از دو ائتلاف شیعه یعنی دولت قانون به رهبری نوری مالکی و ائتلاف ملی به رهبری حکیم مطرح نمودند اما همگی با شکست مواجه شده است.
۲-با عنایت به مدل حاکم بر کشور عراق که مدل دموکراسی قومیتی نامیده میشود و در ادبیات سیاسی با عنوان دموکراسی انجمنی شناخته میشود،اولاً:این مدل برای کشورهای ناهمگن از لحاظ قومی و نژادی بسیار باارزش است و در درازمدت میتواند نوعی ثبات سیاسی را به ارمغان آورد.ثانیاً،طبق این مدل ریاست مجلس به اهل سنت ،ریاستجمهوری به کردها و نخستوزیری به گروههای شیعی میرسد.طبق این مدل، مجلس با حضور نمایندگانی از گروههای متفاوت و به نسبت جمعیت شکل میگیرد.
دوسوم اعضای مجلس، رئیسجمهور کرد را انتخاب میکنند و رئیسجمهور نیز رهبر فراکسیون شیعه را که نیم به اضافه یک کرسی از مجلس را به صورت فراکسیونی و یا ائتلافی دارد را به عنوان نخستوزیر به مجلس معرفی میکند تا با اخذ رأی اعتماد به ایفای تعهدات خود بپردازد. در بین گروههای چهارگانه فراکسیونی ،ظاهراً فراکسیون کردها ،علیرغم اختلافات خود یکصدایی را حفظ کردهاند. آنها ۵۷ کرسی دارند و چهار هدف را دنبال میکنند.
الف- تثبیت موقعیت خود در ریاستجمهوری
ب-حل و فصل منطقه نفت خیز کرکوک به نفع بخش شمالی
ج-اجرای ماده ۱۴۰ قانون اساسی عراق برای بازگشت گروههای مهاجرکرد به کرکوک.
د-چانهزنی برای اخذ کرسیهای وزارتی در کابینه.
٣-مرجع شیعه یعنی آیتالله سیستانی علاقمند است از وضعیت حساس حاکم بر گروههای شیعی کاسته و هر چه زودتر این خلأ حاکمیتی پر شود. ایشان تلاش میکنند تا فراکسیون شیعی یعنی دولت قانون و ائتلاف ملی(موسوم به همپیمانی ملی) به اجماع نسبی برسند و به نحوی نوعی عقلانیت سیاسی در آنها دیده شود.
۴-ایالات متحده آمریکا نیز بین خروج تدریجی تا مرز مدیریت تثبیت حضور تا ده هزار نفر و سناریوی افزایش ناامنی به طور طبیعی سناریو اول را دنبال میکند.لیکن علاقمند است نخستوزیر از گروه العراقیه باشد،چون در راستای اهداف آمریکا عمل مینماید ولی عربستان سعودی به دنبال افزایش ناامنی است تا از دل ناامنیها بتواند فرصتی مهیا سازد تا دولتی را بر عراق مسلط سازد که در جهت سازش حرکت کند.
۵- آنچه که از وضعیت فعلی حاکم بر گروههای چهارگانه عراق یعنی العراقیه ، دولت قانون،ائتلاف ملی و کردها پیداست،این مسئله باید به دموکراسی انجمنی بینجامد و ایستار حاکم بر این گروهها که از نوع احساسی- عاطفی است باید به ایستار عقلی تبدیل گردد.
دنیای اقتصاد:بدهکاران بزرگ بانکی را چرا معرفی نمیکنید؟
«بدهکاران بزرگ بانکی را چرا معرفی نمیکنید؟»عنوان سرمقالهی روزنامهی دنیای اقتصاد به قلم محمد صادق جنانصفت است که در آن میخوانید؛سیدشمسالدین حسینی وزیر اقتصاد و سخنگوی دولت در آخرین گفتوگوی خود با رسانهها، نکاتی را از روزگار امروز کسب و کار ایرانیان در سطح کلان و در سطح میانه، یادآور شد که برخی از آنها جای بحث بیشتر دارد.
یکی از بحثهای وی که اتفاقا مورد توجه رسانههای گوناگون قرار گرفت، عبارت «حتما، شاید بشود» بود که درباره قیمت هر لیتر بنزین پس از اجرای قانون هدفمند شدن یارانهها مطرح کرد. برخی تحلیلگران باورشان این است که سخنگوی اقتصادی دولت و وزیر اقتصاد نیز احتمالا در جریان قیمت تعیین شده این کالای حساس قرار ندارد و اطلاعاتش کافی نیست.
برخی تحلیلگران نیز میگویند، این احتمال وجود دارد که قیمت بنزین هنوز در هیات وزیران نیز تصویب نشده است که داوری رییس مجلس این گزینه دوم را تقویت میکند، اما نکته بسیار مهمی که شاید از شدت تکرار، اهمیت آن نادیده گرفته شده است، خبری بود که وزیر اقتصاد درباره «مطالبات معوقه بانکها» داد و تاکید کرد: «وقتی درباره افراد بدهکار بانکی از چند نفر نام برده میشود، منظور بیشتر شخصیتهای حقوقی هستند که از جمله شرکتهای دولتی هم جزو آنها هستند». به این ترتیب وزیر اقتصاد و سخنگوی دولت، آب سردی بر آتش روشن شده توسط جریانی ریخت که میخواهند از این داستان به زیان بخش خصوصی شعلهور کنند. درباره مطالبات معوقه بانکها که رقم آن به ۵۰ هزار میلیارد تومان رسیده و برخی معتقدند این رقم غیر از وجوه اداره شده است که با محاسبه این وجوه، مطالبات بسیار بیشتر از رقم یاد شده میشود، طرح دو نکته ضروری است.
یکم: اکنون که سخنگوی اقتصادی دولت یکگام در ابهامزدایی به جلو برداشته و صراحتا بدهی شرکتهای دولتی را بخشی از مطالبات معوقه میداند، میتواند و باید کار را ادامه داده و اسامی همه بدهکاران بزرگ را به اطلاع افکار عمومی برساند.
این اقدام ضرورت است و چیزی نیست که دلبخواه باشد. شهروندان مستاصلی که پول خود را به بانکها دادهاند، آیا نباید بدانند کدام شخصیت حقوقی(دولتی یا خصوصی) دسترنج آنها را با قیمتهای ارزان از بانکها گرفته و حاضر به استرداد آن نیست؟ در حالی که بدهکاران کوچک بانکی زیر شدیدترین فشارهای روحی و روانی از طرف بانکها قرار دارند و با شنیدن صدای گویندهای که آنها را زیر ضرب قرار میدهد تا بدهی ماهانه ۱۰۰ تا ۲۰۰ هزار تومان خود را بدهند، آیا شهروندان نباید از نام و نشان بدهکاران بزرگ مطلع باشند؟
دوم: واقعیت تلخ این است که برخی رسانهها به عمد یا به سهو برای برجستهتر کردن اخبار مطالبات معوقه بانکی به ویژه بدهکاران بزرگ به گونهای رفتار میکنند که گویی همه ۱۰۰ نفری که بدهکاران بزرگ نام گرفتهاند، از بخش خصوصی یا از مقامات دولتی سابق هستند. همانطور که پیش از این، رییس سازمان بازرسی کل کشور خبر داده بود که اسامی آنها نزد دولت است و گفته وزیر اقتصاد نیز این خبر را تایید میکند، فاشکردن نام بدهکاران به تفکیک نوع شرکت، میزان و سهم بدهی هر کدام از بدهکاران، مدت زمانی که از سر رسید بدهی آنها میگذرد و میزان خسارتی که به شهروندان وارد شده است، یک ضرورت است که باید به آن عمل شود. استخوان لای زخم نگهداشتن در این حوزه و برطرف نکردن ابهامها، به سود چه کسانی است؟
جهان صنعت:تاخت و تاز به ادبیات
«تاخت و تاز به ادبیات»عنوان سرمقالهی روزنامهی جهان صنعت به قلم محمدحسین مهرزاد است که در آن میخوانید؛ چندی است که پس از روی کار آمدن دولت دهم شاهد به کار بردن ادبیاتی از سوی دولتمردان هستیم که نه تنها درخور شان و جایگاه آنان نیست بلکه امروزه اینگونه سخن گفتن در بین عوامالناس هم جایی ندارد.
روز گذشته حاجیبابایی، وزیر آموزشوپرورش که به تازگی از تیغ استیضاح رهانده شده است در جمع خبرنگاران گفت: یکبار به فرهنگیان افطاری دادیم، گفتند از کجا آوردی؟ از قبر جنابعالی.
جای تعجب نیست. وقتی رییس دولت از لولو سخن میگوید و جای سوخته ، توقعی از وزرا نباید داشت.
جالب آنجاست که سوالی که حاجیبابایی پاسخ داده از محورهای سوالاتی است که نمایندگان مجلس از او پرسیدند. همان نمایندگانی که هنوز هم مماشات میکنند و یکییکی امضاهایشان را از پای برگه استیضاح پس گرفتند تا امروز شاهد باشند اینگونه بر حرمتشان تاخت و تاز میشود.
|