سندیکالیسم در ایران
شرکت نفت انگلیس و ایران شرائط کار و زندگی – سندیکای کارگران نفت جنوب (۱۹۴۱ - ۱۹۰۷)
فرهنگ قاسمی
•
قبل از پرداختن به مبارزات سندیکائی کارگران شرکت نفت انگلیس و ایران باید شرائط اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، جغرافیائی، شهری، کاری و کارخانهای، بهداشتی، خوراکی و اصولاً همه عوامل و وسائلی که در ارتباط با زندگی و کار کارگران شرکت نفت قرار دارند، را شناخت. در غیراینصورت ترسیم درستی از مبارزات سندیکائی و کارگری این منطقه نمی توان ارائه داد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۷ خرداد ۱٣٨۵ -
۲٨ می ۲۰۰۶
قبل از پرداختن به مبارزات سندیکائی کارگران شرکت نفت انگلیس و ایران باید شرائط اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، جغرافیائی، شهری، کاری و کارخانهای، بهداشتی، خوراکی و اصولاً همه عوامل و وسائلی که در ارتباط با زندگی و کار کارگران شرکت نفت قرار دارند، را شناخت. در غیر اینصورت ترسیم درستی از مبارزات سندیکائی و کارگری این منطقه نمی توان ارائه داد و ناچار خواهیم شد بجای پرداختن به تحلیل واقعیات و ارائه یک آناتومی (کالبد شکافی) از اوضاع و احوال که لازمه یک کار متدیک و علمی است، به نگارش چند حادثه و زد و خورد و اعتصاب بپردازیم و چندین شعار " انقلابی " در دفاع از کارگران اصل مسأله را لوث کنیم. نوشتههائی از این قبیل بسیار دیده می شوند؛ کار این نوشته آن نیست. همه کوشش ما این است که در حد اطلاعات و امکانات خود یک کار تحقیقی و علمی ارائه دهیم و بدون هیچگونه ادعائی و بی آنکه رسالتی وخشورانه یا از این قبیل حرفها، برای خود قائل باشیم کمبودهای جنبش سندیکائی را بطور منطقی و بدون افق تعصب یادآور سازیم. زیرا به نظر ما این طرز کار می تواند افق تازهای برای مبارزات سندیکائی و کارگری در ایران باز گشاید.
۳ – ۱ : شرائط کار و زندگی
بدینمنظور به بررسی شرائط کار و زندگی کارگران مناطق نفتی مورد بهرهبرداری شرکت نفت سابق می پردازیم.
۳ – ۱ – ۱ : مسکن و محیط زیست
مناطقی مانند آبادان، مسجد سلیمان، آغاجاری، پازنان، لالی، و گچساران قبلاً به هیچوجه قابل سکونت نبودند. چاههای نفت باعث گردیدند این شهرها بدون هیچ برنامه درستی از شهرسازی، بوجود آیند. کمپانی موظف شده بود وسائل زندگی، صحی و صحت عمومی را برای کارگران خود بوجود آورد. ماده ۱۷ قرارداد در این باره این طور صراحت دارد:
ماده ۱۷ - کمپانی تشکیلات و مخارج تأسیسات و تفتیش و اداره وسائل صحی و صحت عمومی را مطابق جدیدترین حفظالصحه معمولی در ایران در تمامی اراضی و ابنیه و مسکن اعضاء و عملهجات خود که در حوزه امتیاز کار می کنند، بعهده میگیرد.
اما آیا کمپانی به این ماده عمل کرد و برای کارگران مسکن تهیه کرد؟ در زیر به این سوال پاسخ داده می شود.
آبادان – در ساحل بستر اروندرود (شطالعرب) قرار دارد و جزیرهای است بطول ۶۴ و عرض ۳ تا ۲۰ کیلومتر و کمپانی نفت با تظاهردادن مناظر و چشماندازهای زیبای آبادان به خود می بالید. روزنامهها، جزوات تبلیغاتی شرکت نفت بیشتر به ظاهر فریبنده آن می پرداختند تا فساد باطن و ظلمی که در این شهر نسبت به کارگران اعمال می شد در پرده ابهام و اختفا بماند.
در این سالها آبادان برای عدهای (کارفرمایان و مأمورین انگلیسی) بهشت موعود و برای کارگران و زحمتکشان جهنم سوزان بود. آبادان برای کارگرانی که برای رهائی از رنج بیکاری، دهقانانی که برای فرار از مظالم طاقتفرسای اربابها و خوانین و بیانصافی پیلهوران، برای فارغالتحصیلانی که به قصد ورود به جامعه کار و کوشش بد آنجا روی می آوردند، قبرستان سوختهای بود که اسکلتهای سیاه و دودزده مردگانش با نیروی مرگآور استثمار در حرکت بود. سنگبنای شهر آبادان همزمان با ساختمان پالایشگاه یعنی در زمستان ۱۹۰۹ میلادی گذارده شد. در فاصله سالهای ۱۹۳۰ – ۱۹۲۰ یعنی بعداز جنگ جهانی دوم بطور متوسط فقط ۴۰ هزار کارگر در آن زندگی می کردند. (۱)
حال ببینیم شهر آبادان از نظر جغرافیای اجتماعی چه شکلی دارد. این مطالعه به ما اجازه خواهد داد تا با وضعیت مسکن کارگران بهتر آشنا شویم.
آبادان خود از لحاظ مناطق مسکونی به دو بخش تقسیم می شد. مناطق مسکونی متعلق به شرکت نفت.
الف – مناطق مسکونی آزاد که خود به دو بخش تقسیم می شوند:
شهر آبادان
این قسمت در بین دو کانال مصنوعی و شطالعرب و خیابان بریم و بوارده قرار دارد.
کانالهای مذکور که در آبادان به نام " حفّار " نامیده می شوند بنبست بوده و فقط بوسیله مجرای باریکی به یکدیگر متصل می گردند. از کانال شمالی که با سیمان ساخته شده و از دو طرف دارای دریچههای تنظیم ارتفاع آب می باشد، بمنظور تنظیم جریان آبروهای شهر استفاده می شود و کانال جنوبی که به شطالعرب راه دارد، چون در کنار کارخانجات و انبارهای مصالح ساختمانی حفر شده برای بارگیری سنگ و آهک و آجر و شن و ماسه که بوسیله کرجیهای بزرگ شراعدار برای بارگیری و باراندازی دیده می شود. این کرجیها برای حمل و نقل کالا بین آبادان و خرمشهر و بصره و کویت و بحرین و بنادر خلیج فارس رفت و آمد می کنند.
کلیه ادارات دولتی و مدارس و بازارها و نمایندگیهای شرکتهای بازرگانی در این قسمت از شهر قرار دارند.
خیابانهای معدود و کوتاه این شهر که طویلترین آنها از چند صدمتر تجاوز نمی کند کموسعت و بطور ناقصی آسفالت شده است. اغلب خانهها کوچک و مصالح ساختمانی عمده آن از آجر و گل و خشت خام می باشد. مجاری عمیق و مکشوف فاضلآب که از وسط کوچهها می گذرد بر تنگی آنها می افزاید.
عده معدودی از این خانهها دارای لوله آب تصفیه شده می باشند و بقیه که سکونت در اطاقهای تاریک و بدون منفذ آن بسیار دشوار است، آب مصرفی را با اشکال زیادی از لولههائی که در وسط هر محلهای نصب شده است تهیه می نمایند. این قسمت از شهر آبادان محل سکونت کسبه و پیشهوران و تجار و اعضای ادارات دولتی و عدهای از کارگران ( که واجد شرایط استفاده از خانههای شرکت نفت نیستند) می باشد.
احمدآباد
این محله که می توان آنرا کوی کارگران نامید بشکل مستطیل در بین خیابانهای آبادان – بهمنشیر و آبادان بوارده و بوارده شمالی و قبرستان مسلمین محصور شده است. این محله نیز نظیر شهر آبادان می باشد با این تفاوت که چون تازهسازتر است بهمین جهت در خیابانبندی آن دقت بیشتری بعمل آمده است ولی در عوض مردمانش فقیرتر و خانههایش پوشالیتر و شلوغتر است بنحوی که حتی دکانهای این ناحیه نیز از این گونه موجودات سرگردان مملو می باشد.
فقط در ابتداء و وسط این محله نیست که کپرهای احداثی از بوریا و تخته باعث رونق خانههای گلی و نیمهآجری اطراف شده است، بلکه در انتهای این محله مساکن مخصوصی دیده می شود که از رویهمگذاشتن چند قطعه حلبی زنگزده، گونی پاره، شاخه درخت خرما، لنگه کفش مندرس و سفال شکسته بوجود آمده.
مهمترین مسئله مشکلی که سکنه آبادان و احمدآباد با آن مواجه هستند، مسئله کمیابی خانه است و این مسئله لاینحل طبق اظهار پیران این شهر با پیدایش آبادان بوجود آمده و هنوز هم ادامه داشته و روز به روز مشکلتر می گردیده همین مسئله است که میزان کرایه خانه را بطرز سرسامآوری بالا برده بطوری که هرکس میتوانست در چند مترمربع زمین با رویهمگذاشتن مقداری گل و بوریا و تخته، دخمههای تنگ و باریکی بنام اطاق بسازد ماهیانه عایدی مهمی بدست آورده و هر کارگری که میخواست در این شهر زندگی کند باید سهم نسبتاً مهمی از دستمزد ناچیز خود را به کرایه خانه اختصاص می داد.
پارک آریا
این ناحیه بشکل ذوذنقه بین شهر آبادان و ادارات استخدام و اوقات شرکت و پالایشگاه قرار دارد. ساختمان این خانهها آجری و منظم و دارای حیاط و باغچه و سالن پذیرائی و حمام و لوله آب و برق و پنکه سقفی می باشد. در این ناحیه کارمندان طبقه ۲ دفتری و فنی که دارای سابقه خدمت نسبتاً طولانی هستند سکونت دارند. (این مناطق بعداز جنگ جهانی دوم ساخته شد)
بهمنشیر
این ناحیه از مقابل دبیرستان رازی و خیابان بریم – بوارده شروع شده و در چندین ردیف در امتداد خیابان آبادان – بهمنشیر از یک طرف و دیوار قسمت مخازن نفت پالایشگاه از طرف دیگر تا روبروی باغات بهمنشیر ادامه دارد.
خانههائیکه در ابتداء و انتهای هر ردیف قرار دارند چهار اطاقی و بقیه سه اطاقی می باشند. ساختمان این خانهها نیز آجری بوده و دارای همان وسائل مذکور در ناحیه قبلی است؛ ولی از لحاظ وسعت و طرز ساختمان در درجه بعداز خانههای پارک آریا قرار دارد، بخصوص اینکه خانههای ۳ اطاقی این ناحیه فاقد باغچه نیز می باشد.
در این ناحیه چند ردیف خانه دو اطاقی نیز ساخته شده که بهیچوجه فاقد سکونت نیست. این خانهها عبارت از یک چهار دیواری محصور و بدون منفذ بوده که از وسط بوسیله دیوار کوتاهی بدو قسمت شده و بوسیله چراغی که در بالای دیوار وسط کار گذارده شده است، روشن می گردد.
در این ناحیه نیز کارمندان فنی و دفتری طبقه ۲ و کارگران با سابقه سکونت دارند. تعداد خانههای این ناحیه بالغ بر ۴۵۵۷ دستگاه است.
کلبههای گلی
این کلبهها که بالغ بر ۸۹۰ دستگاه می باشد در زمان جنگ برای سکونت کارگران ساخته شد.
هنگامی که شخص تازهواردی به حفرههای تنگ و تاریک داخلی آن نگاه می کند شاید فکر کند که شرکت نفت این محل را در زمان جنگ برای نگاهداری چهارپایان ارتش متفقین ساخته باشد ولی موقعی که از خود شرکت نفت سوال نماید فوراً رفع اشتباه شده و معلوم می گردد که شرکت نفت این محل را برای سکونت کارگران ایرانی ساخته است.
در اینجا، ارتفاع خانههای کارگران حومه آبادان از قد معمولی انسان کوتاهتر بود. تازه تعداد این خانهها هم به اندازه کافی نبود و فقط می توانست بخش کوچکی از کارگران را مسکن بدهد.(۲)
اینجا، در اطاقهای قبرمانند این کلبهها که در دیوراهای کج و معوج آن هیچ روزنهای برای تهویه وجود ندارد، در این دخمههائی که در تابستان به گرمی کوره آهنگری بوده و در زمستان از سقف و دیوارهای آن آب سرازیر می شود، موجوداتی زندگی می کنند که از هر چیزی بیارزشتر بوده و کارگر ایرانی نام دارد.
برای تحصیل خانه در نواحی فوقالذکر ظاهراً بایستی شرایطی را که با حقوق و سابقه خدمت در شرکت متناسب می باشد دارا بود. ولی چون کارگران زیادی هستند که با دارابودن این شرایط سالها از تحصیل خانه محروم ماندهاند، معلوم می شود که طالبین سکونت در خانههای شرکت نفت بایستی علاوه بر دارا بودن شرایط بالا مورد توجه خاص شرکت نفت باشند.
حلبیآباد و حصیر آباد
تا قبل از ملیشدن در اطراف آبادان شهرکهایی برپا شده بودند که یا از حصیر (حصیرآباد) یا از حلبی (حلبیآباد) ساخته شده بودند. (۳) کارگران علاوه بر خانههای حصیری و ساختهشده از حلبی در آلاچیقهای چوبی نیز زندگی میکردند. این خانهها فقط قادر بودند که یکدهم از نیاز مسکن کارگرانی را که با خانوادههای خود زندگی می کردند، برآورند. در آلاچیقهائی که مجردها زندگی می کردند تعداد افراد به سه تا چهار نفر می رسید. کارگران آب آشامیدنی نداشتند و مجبور بودند از چشمهای که در فاصله نسبتاً دوری از محل زندگی آنها قرار داشت آب مورد نیاز خود را تأمین نمایند. در کنار چشمه همیشه صف انبوهی از کارگران که دنبال آب آمده بودند، وجود داشت. (۴)
بوارده
در جنوب شهر آبادان، در منطقه وسیعی که شامل خانههای قشنگ خیابانهای زیبا، درختهای سبز و خرم، چمنهای شاداب، استخر شنا، زمینهای تنیس و فوتبال، باشگاه و سینما و رستورانهای درجه اول می باشد، ناحیه با صفای بوارده قرار دارد. خانههای این ناحیه به چندین درجه تقسیم شده است که بهترین آنها به کارمندان انگلیسی تعلق دارد. این ناحیه زیبا که محل سکونت کارمندان طبقه اول ایرانی و هندی است اگرچه از هر حیث بمیزان بسیار عالی از نواحی سابقالذکر جلوتر است با اینحال با ناحیه انگلیسینشین بریم نیز قابل مقایسه نمی باشد.
درست است که در این ناحیه کارمندان طبقه اول از قبیل دکتر، مهندس، پزشک، استاد، حسابدار و امثال آنها سکونت دارند و مانند همکاران انگلیسی خود لباس تمیز پوشیده و برای رفع عطش ویسکی و سودا نوشیده و در شبنشینیها و مجالس رقص شرکت می کنند؛ و اگرچه بعضی از سکنه این ناحیه برای اینکه در موقع اضافهحقوق عقبنمانده و یا اینکه مبادا با تظاهر به ملیت شغل خود را از دست داده و بنا به مقتضیات این کشور راه گدائی پیش گیرند؛ به میل یا اکراه ایرانیانی را که در زیر آفتاب سوزان و به کمک عرق بدن و دود نفت پوستشان را سوخته و دباغیشده و از صورت و شکل ظاهری یک بشر طبیعی خارج شدهاند، مورد خشم و غضب قرار می دهند و بالاخره با اینکه عدهای از آنان در این خوشرقصی راه افراط را پیش گرفته و برای اثبات وفاداری خللناپذیر تمام مقدسات ملی خود را نیز در این راه به پستترین وضعی قربانی می کنند؛ با اینحال چون ایرانی هستند، چون نفت مال آنهاست، چون موجر این ثروت ملی می باشند، چون بنا به عرف امپراطوران نفت بایستی با امتیازاتی که خیلی کمتر از امتیازات مستأجرین است ساخت و راضی باشند، لذا بوارده نیز به میزان استحقاق آنها ساخته شده است.
بریم
این نام بر منطقهای اطلاق می گردد که در قسمت شمالی پالایشگاه احداث شده و محل سکونت کارمندان انگلیسی شرکت نفت است.
از ترکیب ویلاهای باشکوه و زیبائی که در میان انبوه درختان سبز و گلهای رنگارنگ قرار گرفتهاند، باغهای باصفائی که در تمام فصول سال شاداب بوده و هر روز به رنگی در می آیند، خیابانهای صیقلی و مشجری که از همه جا گذشته و این عروسکهای زیبا و تپههای گل و سبزه را با نظم و ترتیب جالبی به قطعات مختلف تقسیم میکنند، لطافتی که از وزش نسیم آرام و مطبوع شطالعرب در میان این گلها و سبزهها و خیابانهای قشنگ جریان دارد و همچنین از صدها زیبائی و محاسن دیگر، این ناحیه بوجود آمده که همواره در آغوش یک آرامش مطبوع و سحرآسائی لمیده است.
در درون خانههای پر سعادت این ناحیه همه گونه وسائل آسایش موجود بوده و با بودن این وسائل نه گرما، نه سرما، نه رنج و نه زحمت، نه فقر و نه بیماری به هیچوجه بدرون این خانهها راه ندارند.
اگر بگوئیم که این ناحیه یک بهشت کاملی است در گفته خود هیچ مبالغه نکردهایم. زیرا در اینجا نیز درست مانند همان بهشت مصنوعی و معروف «حسن صباح» رئیس مذهب اسماعیلیه، مقامات مسئول این کشور مسحور اعجاز خدایان نفت گشته بردگی و عبودیت آنان را می پذیرند.
آری از اینجا در این منطقه قشنگ و آرام، در این گلستان بهشتآسا و فریبندهای که از همه جا و همه چیز آن بوی صلح و صفا بر می خیزد، تمام اختلافات طبقاتی که منشاء تمام نزاعهای نژادی و مذهبی، و منبع و تمام فسادهای اجتماعی، تمام فتنههای آبادان سرچشمه می گیرد. (۵)
این مشاهداتی بود درباره شهر آبادان و مسکن کارگران در این شهر که باید آنرا شهر تبلیغات کمپانی نامید. در سایر شهرها وضع بسیار اسفانگیز است.
لازم به یادآوری است که بسیاری از خبرنگاران و نویسندگان که در آن سالها درباره شرائط و اوضاع کار و زندگی کارگران شرکت نفت مطلب می نویسند این اوضاع اسفبار را تأئید می کنند. بطور مثال «عبدالهیف» نویسنده شوروی بدون اینکه به جزئیات بپردازد، چنین می نویسد:
" مساکن شرکت نفت نیز مختلف بود؛ انگلیسها در ویلاهای جداگانه یا در آپارتمانهای وسیع و مجهز زندگی میکردند، ایرانیانی که جزو گروه اول محسوب می شدند در مناطق ویژهائی که برایشان ساخته شده بود زندگی می کردند و کارمندان و متخصصین متعلق به گروه دوم در شرائط مسکنی بدتری قرار داشتند. تنها خارجیان بودند که در همان آغاز به کار در شرکت، خودبخود خانه دریافت می کردند، کارگران و کارمندان محلی می بایست در نوبت بمانند و حتی کارگران ماهر نیز گاهی تا ۳۰ سال می بایست برای دریافت خانه انتظار بکشند. (۶)
در روزنامه پیکار (شماره ۶) که به همت «مرتضی علوی» و شخصی بنام «اسداف» (۷) در آلمان انتشار می یافت درباره آبادان و وضع زندگی کارگران چنین نوشته شده است:
" تا سال ۱۹۱۰ ناحیه آبادان فقط عبارت بود از یک صحرای بدون هیچگونه آبادانی ولی بعداز آنکه کمپانی تصمیم گرفت که لوله نفتی را از مسجد سلیمان بدان طرف بکشد و در ناحیه مزبور شروع به استخراج نفت نماید، بدون اینکه برای کارگرانی که بدین صوب می آیند، تهیه منزل و مأوائی بنماید، عده کثیری کارگران بدبخت ایرانی را روانه نقطه مزبور نمود. کارگران مجبور بودند که برای خود منزلی تهیه نمایند. لذا هرکدام به جهت خود در زیر زمین دخمهای حفر کردند و یا با چوب اطاقهائی ساختند." (۸)
۳ – ۲ – ۱ : بهداشت و ایمنی محیط کار
به هنگام عقد قرارداد ۱۹۳۳ به این نکته توجه شده بود که چون غالب نواحی نفتخیز کشور در بیابانهای سوزان و بین درههای غیرمسکونی و صعبالعبور است و در هیچیک از این نواحی ابنیه جهت مسکن وجود ندارد و مهمتر از آن، نامساعد بودن هوای خوزستان، شرائط زندگی را سخت می کند، بنابراین شرکت ملتزم می شود در امر تهیه مسکن اقدام کرده تأسیسات بهداشتی را از هر حیث برای کارگران شاغل در مناطق نفتی تهیه نماید. ماده ۱۷ از قرارداد ۱۹۳۳ در این مورد به قرار زیر تصریح می کند:
" کمپانی تشکیلات و مخارج تأسیسات و تفتیش و اداره وسائل صحی و صحت عمومی را مطابق جدیدترین طریقه حفظالصحه معمول در ایران در تمام اراضی و ابنیه و مساکن اعضاء و عملهجات خود که در حوزه امتیازیه کار می کنند، بعهده می گیرد."
در فصل مربوط به مسکن دیدیم که شرکت در مورد تعهد به ساختمان مساکن هیچگونه اقدام موثری نکرد. در این بخش بر اساس اسناد و مدارک گوناگون نشان خواهیم داد درباره وسائل بهداشتی و صحت عمومی چه برای بیماران و چه برای بهداشت محیط کار وسائل ایمنی نیز شرکت بر تعهد خود عمل نمی کند.
«اِل وِل ساتن» پس از یادآوری قرارداد و تعهد موضوع ماده ۱۷ می نویسد: اما در سراسر منطقهی فعالیت شرکت، یک زایشگاه و در برخی مناطق حتی یک قابله هم وجود نداشت. (۹) در همین زمینه «عبدالهیف» اضافه میکند: در حالیکه کارکنان اروپائی شرکت، از کمکهای طبی و بهداشتی همهجانبهئی برخوردار بودند.(۱۰)
«ابوالفضل لسانی» درباره وضع بهداشتی کارگران می نویسد:" باید دولت بر اجراء ماده ۱۷ مراقبت نماید "، "هیچگونه دقت و کنترلی در کار نیست و دولت آماری صحیح یا ناصحیح در این باب تهیه نکرده است. ولی آنچه محرز و مسلم است آنستکه، تشکیلات بهداشتی کمپانی نفت چه از حیث کیفیت و چه از جهت کمیت به هیچوجه متناسب با گروه انبوه کارگران و کارمندان شرکت نفت نیست."(۱۱)
روزنامه پیکار درباره وضع بهداشتی کارگران چنین اظهارنظر میکند:" به علت نداشتن مسکن مناسب و غذای کافی کمتر کارگری سلام و تندرست دیده میشوند و همگی مبتلا به مرضهای مختلف بودند و از طرف کمپانی حتی یک دکتر ناشی هم برای حفظ ظاهر به محل مذکور فرستاده نشده و یک مریضخانه موقتی هم دائر یا تأسیس نکرد. بهمین علت کارگران سالم مجبور بودند کارگر مریضی که در حال مرگ است را، یا به توسط قایق و یا روی دوش خود کشیده تا محمره برای معالجه و مداوا ببرند." (۱۲)
۳ – ۱ – ۳ : بیماری و ازکارافتادگی
این بود وضعیت بهداشتی و صحی کارگران شرکت نفت سابق علیرغم این وضعیت کارفرمای انگلیسی با انتشار جزوات و مقالاتی در کشورهای اروپائی و در ایران چنان وانمود می کرد، گویا سرویسهای پزشکی و بهداری وجود دارد. علاوه بر این برای کارگران از کارافتاده که تعدادشان به علت عدم وجود ایمنی و تأمین بهداشت کارگاه زیاد بود، هیچ خسارت وجود نداشت و تازه کارگر مریض یا از کارافتاده کار خود را از دست میداد.
نداشتن مسکن مناسب و غذای کافی عدم بهرهبرداری از شرائط مناسب کار در کارخانه باعث شده بود که کمتر کارگری به امراض مختلف دچار نبوده باشد. " کارگران نفت، معمولاً از جراحات وارده در موقع کار زجر می کشیدند که این خود نتیجه عدم توجه کارفرمایان به استفاده از سیستمهای حفاظتی بود. معمولاً کارگران که به هنگام کار جراحات سخت پیدا میکردند به سادگی تمام از کار اخراج می شدند و شرکت، حقوق استمراری به آنها پرداخت نمی کرد، که هیچ، حتی از یک حداقل مساعدت مالی برای یک بار نسبت به آنها نیز خودداری می کرد." (۱۳)
۳ – ۱ – ۴ : وضعیت غذائی کارگران
براساس مدارک متعدد موجود کارگران شرکت نفت بین ۱۱ تا ۱۲ ساعت کار می کردند. تهیه مواد غذائی لازم و مناسب به دو جهت برای کارگران مقدور نبود. یکی کمی دستمزد – دستمزد در سالهای ۱۹۲۰ بین ۲ تا ۳ قران در روز بود – دیگر اینکه، در مناطق و نواحیای که کارگران کار می کردند، واحدهای توزیع مواد غذائی یا وجود نداشتند و یا اگر پیدا می شدند قیمت مواد غذائی دو یا سه برابر شهر بود. با روزی ۱۱ تا ۱۲ ساعت کار، دیگر وقتی برای تهیه غذا نمی ماند. در این باره روزنامه " پیکار " می نویسد:" بیچاره کارگر در مدت یک ماه یک دفعه هم رنگ گوشت را نمی بیند، زیرا مزد او بقدری کم و ناچیز است که بیشتر از اینکه یک سیر خرما یا نان خالی بخرد، کفایت نمی کند." (۱۴) در مورد وضعیت غذائی کارگران نفت در بخش مربوط به سطح دستمزد و شرائط استخدام باز بحث خواهیم کرد.
۳ - ۱ – ۵ : ترکیب شغلی کارکنان
قبل از پرداختن به ترکیب کارکنان و مشاغل آنها باید به اصلیت کسانی که در مناطق نفتی برای شرکت نفت کار میکردند (۱۹۰۵ - ۱۹۴۰) پرداخت. وقتی شرکت نفت تأسیس شد و «دارسی» شروع به اقدامات حفاری نمود برای حفاظت از تأسیسات خود از ایلات جنوب: بختیاریها و ایلات عربزبان استفاده می کرد. وی با بختیاریها پیمان متقابلی بست و بخشی از درآمد را به آنها وعده داد. اصلیت کسانی که در شرکت نفت کار می کردند، بیشتر از ایلات جنوب چه بختیاری و چه ایلات عربزبان یا از کسانی بودند که از جزائر اطراف خلیج فارس به مناطق نفتی آبادان، مسجد سلیمان، آغاجاری، دوگنبدان و ... آمده بودند. علاوه بر این، بخش دیگری از کارگران را کارگران هندی تشکیل می دادند که بوسیله انگلیسها به ایران کوج داده شده بودند؛ هندیها بیشتر از کارگران ایرانی از کارفرمای خود اطاعت می کردند و تا مدتی کارفرمای انگلیسی از وجود ملیتهای مختلف برای بهتر حکومتکردن خود استفاده می کرد. وجود ملیتهای مختلف اجازه میداد تا کارفرما بتواند " تدبیر " آن سیاستمدار انگلیسی «لرد باتوم» را به کار گیرد که می گفت:" تفرقه بیانداز و حکومت کن."
اینان عمدهترین درصد کارکنان شرکت نفت را تشکیل می دادند که اکثریت قریب به اتفاق آنها کارگران ساده بودند. درباره تقسیمبندی کارگران ساده کمی بعد گفتگو خواهیم کرد. گروه دیگر کارکنان اروپائی بودند که مشاغل تخصصی و فنی و حساس را در دست داشتند. اما بطور کلی میتوان مشاغل موجود در شرکت نفت را به شکل زیر بیان کرد: کارگران حفاری، کارگران شاغل در بخش ساختمان کارگاهها، کارگران فعال در ساختمان لولههای نفتی، کارگران راهساز، کارگران ساختمان، کارگران زهکش آب در امر حفاری برای جلوگیری از نفوذ آب در امر حفاری، کارگران کارگاههای الکتریکی و مکانیکی و آهنگری، راهداران، نقشهکشها، مهندسین، کارکنان بخش اداری، متخصصین شیمی، مکانیسینها، رانندهها و ...
همانطور که گفتیم، بخش بزرگی از کارکنان را کارگران ساده تشکیل می دادند. آماری که بوسیله دفتر بینالمللی کار – B.I.T.- (۱۵) انتشار یافت نشان میدهد فقط در آبادان تقریباً ۸۷% از کارکنان شرکت را این کارگران تشکیل می دادند. آنها خود به چهار درجه تقسیم می شدند: کارگران ساده، کارگران درجه ۳، کارگران درجه ۲، کارگران درجه ۱. (۱۶) درباره دستمزد این کارگران در بخش استخدام و دستمزد بحث خواهیم کرد. مقاطعهکاران سهم بزرگی در استثمار کارگران داشتند. شرکت نفت بجای استخدام کارکنان و بعهدهگرفتن مدیریت عملیات حفاری، ساختمان، لولهکشی و غیر از اینها، برای اینکه تعهدی در برابر کارگران پیدا نکند بخش قابل اهمیتی از کارهای خود را به مقاطعهکارها می داد. مقاطعهکارها کارگران را با قیمت خیلی پائین استخدام کرده پس از پایان عملیات بدون هیچگونه تعهدی آنها را بیکار می کردند.
۳ – ۱ – ۶ : استخدام و سطح دستمزد
مسئله استخدام کادر و کارگر از ابتدای شروع فعالیت شرکت بوسیله «دارسی» همیشه مشکل برانگیز بوده است. دولتهای ایران به شرکت نفت فشار می آوردند تا کادرها را نیز از ایرانیان استخدام نمایند ولی شرکت نفت زیر بار نمی رفت. سیاستاش همواره بدین منوال بود که کارمندان و تکنیسینها و مهندسین و مدیران خود را از میان انگلیسیها و گاهی هندیها، کارگران ساده و درجه اول را از میان ایرانیان استخدام نماید. کارگران ایرانی اغلب پستترین مشاغل را در طبقهبندی شغلی شرکت نفت بعهده داشتند و وضع دستمزدشان از همه بدتر بود. (۱۷)
حال آنکه شرکت نفت طبق امتیازنامه موظف شده بود به مرور بر تعداد ایرانیان شاغل در بخشهای تخصصی و اداری و مدیریت بیفزاید، ولی هرگز زیربار این کار نمی رفت و بیشتر ترجیح می داد فقط کارگران ساده را از ایرانیان استخدام نماید. در هر صورت، اختیار از دست دولت خارج بود. زیرا کمتر دولتی دیده شد که در مقابل این مسئله استقامت کند و از شرکت جداً بخواهد به تعهد خود عمل کند. مگر مصدق که همین امر را بشدت دنبال کرد هم در جریان ملیشدن و هم در موقع تخمین خسارت از آن بعنوان حربهای علیه شرکت استفاده کرد. ما در جلد دوم به این مسئله به دقت خواهیم پرداخت.
بهرحال شرکت بنا به سیاست و گردش کار خود و با توجه به منافع و مضار خود، بدون کوچکترین احساس تعهدی به هر طریقی که خودش می خواست درباره استخدام اقدام می کرد.
" در موسسات شرکت نفت انگلیس و ایران سیستم حقوق ماهانه معمول بود. بنا به نوشته " اِل وِل ساتن " – که در طول خدمتش شرکت نفت را از جهات مختلف مورد مطالعه قرار داده است – کارمندان و کارکنان شرکت به سه گروه تقسیم می شدند:
گروه اول را اروپائیان تشکیل می دادند که در ضمن، چندتن از کارمندان ایرانی هم که تحصیلات عالیشان را در انگلستان انجام داده بودند جزو این گروه محسوب می شدند. گروه دوم از کارمندان هندی و پاکستانی و ایرانی و تکنیسینهای متوسط تشکیل می شد. گروه سوم، خود از سه دسته بوجود می آمد: ۱ – کارگران ماهر و سر کارگران. ۲ – کارگران متخصص. ۳ – کارگران غیر ماهر. دو دسته اخیر را منحصراً کارگران تشکیل میدادند. شرکت نفت این دسته از کارگران را بیشتر از طریق پیمانکاران استخدام می کرد و در نتیجه در مقابل آنان رسماً تعهدی نداشت و شیوه مرسوم دستمزد در شرکت، شامل حالشان نمی شد. این دسته از کارگران از لحاظ مسکن هیچ نوع تأمینی نداشتند و پیمانکاران در هر لحظهئی که می خواستند می توانستند اخراجشان کنند. این شیوه خرید نیرویکار در کشورهای نیمهمستعمره و مستعمره رواج داشت و غیرانسانیترین شکل آن بود." (۱۸)
اما در رابطه با نیروی انسانی باید گفت استخدام قسمت اعظم کارگران در مناطق نفتی بنا به درخواست کارگران صورت می گرفت. آنها از نواحی ایلاتی و کوهستانی جنوب ایران برای کار و دریافت دستمزد روزانه ۳ تا ۴ قران می آمدند.
استخدام کارگران ماهر و غیرماهر که سابقه کار در صنایع کوچک و دستی ایران را داشتند بوسیله دفتر مرکزی که در تهران واقع بود انجام گرفت. علاوه بر این، دفاتر توزیع نفت، شبکه اصلی استخدام کارگران ماهر و نیمه ماهر را تشکیل می دادند.
کارکنان متخصص اروپائی هم با دستمزدی چندبرابر دستمزد معمول در کشورهای اروپائی، استخدام می شدند. تا این سالها که ما در فصل اول جنبش سندیکائی ایران مورد مطالعه قرار می دهیم: (۱۹۴۱ میلادی) قانون کاری وجود ندارد. کارفرمای انگلیسی بهر نحو که صرفه، سیاست و بهرهوریش اجازه می دهد کارگران را استخدام و از کار بیکار می کند. مبارزات سندیکائی علیرغم کوششهای فراوان هنوز قادر نیست کارفرما را وادار به قبول تعهدات معمول و متعارف درباره روابط کارگر و کارفرما سازد. تبعیض نژادی بین مستخدمین شرکت نفت به شدت به چشم می خورد. " حتی موارد استفاده از اتوبوس استراحتگاههای جداگانه را نیز شامل می شد." (۱۹) اخراج کارگران به سادگی انجام می شد:" شیوه معمول استخدام و اخراج کارگران، به مدیران شرکت نفت امکان می داد که کارگران " حرفنشنو " را بی هیچ دردسری اخراج کنند. این سیاست در ضمن برای شرکت نفت منافعی نیز در بر داشت. شرکت نفت بنا بر نوشته «اِل وِل ساتن» می بایست به هر کار اخراجی در ازای هر سال سابقه کار او حقوقی معادل یک هفته بپردازد. در نخستین سالهای پس از جنگ دوم جهانی قریب ۶۰% از کارگران اخراجی حتی یک سال سابقه کار مداوم نیز نداشتند و در نتیجه بدون پرداخت دیناری وجه، اخراج شده بودند." (۲۰)
در مورد استخدام هم مانند دیگر موارد از قبیل شرائط بهداشت و ایمنی محیط کار، وضع مسکن، دستمزد و غیره نه مقامی وجود داشت که مدافع حقوق کارگران باشد ( دولت همواره طرف کارفرمای انگلیسی را می گرفت، زیرا غالب دولتها بوسیله انگلیسها و عوامل شرکت نفت روی کار می آمدند. ) و نه تشکیلات کارگری قوی و با تجربهای بود که بتواند در چنین مواردی در مقابل کارفرمای غاصب ایستادگی کند. اوضاع استخدامی کارگران فعال در سندیکاهای آن زمان از هیچگونه ثباتی برخوردار نبود. شرکت نفت به انواع و اقسام بهانهها متعذر می شد و کارگران فعال را از شرکت اخراج می کرد.
اما وضع دستمزد به مراتب اسفناکتر بود. اگر کارگران ایرانی شاغل در تأسیسات نفتی می خواستند از مواد غذائی لازم برای زندگی که معمولاً باید هر کارگر بطور طبیعی از آن برخوردار باشد، بهرهمند شوند با دستمزدی که دریافت می کردند به هیچوجه قادر به خرید مواد غذائی لازم نبودند. همانطوریکه گفتیم اکثریت کارگران شاغل را مردم روستا و ایلات ایران تشکیل می دادند که از نظر غذائی به حداقل عادت کرده بودند. و با نان و ماست یا دوغ و یا با نان و خرما و کشمش و قدری سبزیجات شکم خود را سیر می کردند. شاید این مواد برای مردم روستاها و ایلات که از میوهجات موجود در دهات نیز استفاده می کردند و از طرف دیگر کار سختی نیز انجام نمی دادند می توانست کافی باشد؛ زیرا شرائط تاریخی کار احتیاجات طبیعی زندگی روستائی را آنچنان رقم زده بود. اما برای کارگری که ۱۱ تا ۱۲ ساعت زیر آفتاب سوزان جنوب کارهای سخت بدنی را انجام می داد شرائط کار عوض می شد و آن ترتیب مواد غذائی به هیچ روی کفایت نمی کرد. پس باید یعنی حق انسانی و بشری کارگر بود که از مواد غذائی کافی استفاده کند تا بتواند بطور طبیعی زندگی کند. اما چون دستمزد به اندازه کافی نبود هرگز مواد غذائی کافی به بدن کارگران شاغل در شرکت نفت نمی رسید. یعنی نخستین احتیاج طبیعی برای تولید و بازتولید توان کار کارگر که مورد نیاز حتمی کارفرمای استثمارگر می باشد برآورده نمی شد. چه برسد به اینکه حداقل مایحتاج زندگی او تأمین شده باشد. شرکت نفت از پائینبودن سطح احتیاج و حوائج کارگران ایرانی و عادت به کممصرفی سنتی زندگی ساده روستائی آنها، سود می جست. زیرا در ایران به دلائل تاریخی، طبقه زحمتکش زیادهخواه نبود و به حداقل رضایت می داد و " مطلوبیت " می یافت. از سوی دیگر وجود انبوه دهقانان بیکار و فقیر که در شهرها بدنبال کار می گشتند عرضه نیروی کار را افزایش می داد و توازن را بین عرضه و تقاضا به نفع کارفرما تغییر می داد. در نتیجه، نیروی کار به بهائی پائینتر و در بسیاری از موارد ناچیز خریداری می شد. بطوریکه مزد حاصل از کار نمی توانست حداقل مایحتاج لازم برای زندگی کارگری از قبیل غذا، پوشاک، مسکن و استراحت را تأمین کند. پس کارگران، در شرائط بسیار سخت کار می کردند. این شرائط به اندازهای غیرانسانی بود که باعث کوتاهی عمر کارگران می گردید. بسیار دیده می شدند کارگرانی که پس از پانزده سال کار، دیگر توان تولید نیروی کار را نداشتند. یا در اثر بیماریها تلفن میشدند و یا به ده بازگشته بقیه عمر خود را در بستر بیماری و فقر و ازکارافتادهگی می گذراندند، بدون اینکه دیناری از شرکت نفت دریافت دارند. طبق اسناد و مدارک موجود دستمزد کارگر غیرمتخصص شاغل در شرکت نفت از روزی ۳ قران تجاوز نمی کرد. از سال ۱۹۳۰ پس از اعتصاب کارگری و بروز اختلاف بین حکومت ایران و شرکت با عقد قرارداد ۱۹۳۳ دستمزد به ۵ قران رسید. (۲۱)
برای بهتر روشنشدن سطح دستمزد، درست این است که دستمزد را با سطح قیمتها و میزان حوائج کارگران و خانواده آنها مقایسه کنیم. متاسفانه برای این دوره آماری درباره سطح قیمتها در مناطق نفتی بدست نیاوردیم. مثلاً اگر می دانستیم قیمت یک کیلو نان چقدر بود و یک کارگر در ماه به چند کیلو نان احتیاج داشت و همینطور بقیه مواد لازم را اگر می توانستیم دقیقاً بدست آوریم، آنوقت می شد به میزان بیانصافی کارفرمای انگلیسی و شدت استثمار کارگران و شرائط غیرانسانی حاکم از نظر سیاست پرداخت دستمزد بطور دقیقتر پی ببریم. اما برای جلد دوم این کتاب که مربوط به سندیکالیسم در سالهای ۱۹۴۱ – ۱۹۵۳ است چنین آماری بدست آوردهایم که آنرا مورد تحلیل و بررسی علمی و متدیک قرار خواهیم داد.
مسئله اختلاف دستمزد در بین کارگران نیز از اهمیت ویژهای برخوردار است. در شرکت نفت از نظر دستمزد، اختلاف قابل توجهی بین کارگران وجود داشت. در آماری که سازمان جهانی کار ارائه می دهد، برای چهار دسته از کارگران که قبلاً نام برده شد، تفاوت دستمزد را به قرار زیر ذکر می کند. لازم به یادآوری می باشد این آمار تحت مراقبت و همکاری شرکت نفت تهیه شده است. کنترلی بر آن نیست و آمار دیگری در همین زمینه برای مقایسه وجود ندارد.
کارگر ساده حداقل دستمزد
کارگر درجه ۳ ۲۰% بالاتر از حداقل دستمزد
کارگر درجه ۲ ۴۰% بالاتر از حداقل دستمزد
کارگر درجه ۱ ۷۰% بالاتر از حداقل دستمزد (۲۲)
از این گذشته، سطح دستمزد نیز براساس تبعیض نژادی بود. بخشی از این تبعیض در اثر مهارت و عدممهارت و تخصص و عدمتخصص بوجود می آمد. اما بخش دیگر به علت تفاوتی بود که کارفرما نسبت به کارگر ایرانی با هندی و پاکستانی و اروپائی و غیره قائل می شد. «عبدالهیف» در این باره می نویسد:" در صنعت نفت، اختلاف دستمزد براساس تبعیضنژادی بود. شرکت نفت انگلیس و ایران، بطور ماهانه، به یک کارگر ایرانی هشت، به کی کارگر هندی سی، و به یک کارگر اروپائی یکصد و بیست تومان حقوق می پرداخت. هرچند که حقوق اروپائیان در حقیقت از این هم بیشتر بود، زیرا شرکت خانههای بزرگ و خدمتکار در اختیار آنان می گذاشت و خرج سفر مرخصی استحقاقی آنان را نیز می پرداخت. کارکنان هندی نیز از مزایائی برخوردار بودند. اما افراد گروه کوچک متخصصان ایرانی با حقوقی که از شرکت نفت می گرفتند به هیچ وجه نمیتوانستند زندگی نسبتاً قابل قبولی برای خود تأمین کنند." (۲۳)
تابلو زیر، شرکت کارگران را از نظر ملیت، در سال ۱۹۳۱ در آبادان نشان میدهد
مشاغل/ملیت ایرانی انگلیسی دیگر ملیتها
کارمند ۱۲ ۱۰۴۷ ۶
کارکنان اداری مرئوس ۸۵۵ - ۷۸۱
کارگر متخصص ۲۶۰۴ - ۸۵۴
کارگر ماهر ۲۶۴۳ - ۵۲۵
کارگر ساده ۸۸۰۸ - ۵۰۱
کارگر روز مزد ۲۰۸۹ - -
جمع ۱۹۰۱۱ ۱۰۴۷ ۲۶۶۷
منبع این جدول رساله دکترای «عبدالحمید اعظمزنگنه» تحت عنوان " نفت ایران " می باشد. (۲۴)
بدین ترتیب میتوان چنین نتیجه گیری کرد که در سال ۱۹۳۱ ۹۴% کارگران شاغل در شرکت نفت انگلیس و ایران را کارگران ایرانی تشکیل می دادند، حال آنکه این درصد برای کارمندان ۱۲,۱% بود.
همانطوریکه گفتیم این وضعیت در اثر مبارزات کارگری در سالهای بعد تغییر پیدا کرد.
۳ – ۲ : سندیکاهای کارگران نفت جنوب
کارگران نفت جنوب در تمام طول مبارزات سندیکائی و کارگری ایران همیشه قویترین سندیکای کارگری را داشتهاند. آنها در حساسترین مراحل تاریخی ایران با اعتصابات خود توانستهاند به یاری مبارزات مردم ایران برخاسته و دشمنان میهن خود را به زانو در آورند.
۳ – ۲ – ۱ : انجمن هموطنان
انجمن هموطنان را باید نخستین اتحادیه کارگری به شمار آورد؛ یکی از انگیزههای تأسیس این انجمن گردآوری کارگران ایرانی در یک تشکل بوده است، زیرا در ابتدای شروع فعالیت شرکت، کارگران هندی و عربنژاد بخش بزرگی از کارگران نفت انگلیس و ایران را شامل می شدند. باوجود اینکه این انجمن بعنوان نخستین اتحادیه کارگری در تاریخ کارگری نفت ایران ثبت است، اما در کمتر جائی از آن ذکر شده است. انجمن مذکور، پس از مدت کوتاهی با طرح شعارهای همهجانبه و پرداختن به خواستها و مطالبات واقعی کارگران توانست قریب ۹۵% از کارگران را به خود جلب کند. متأسفانه اساسنامهای از این انجمن در دست نیست.
۳ – ۲ – ۲ : شرکتهای تعاونی و اعضای آنها
کارفرمای انگلیسی برای اینکه بتواند از قدرت " انجمن هموطنان " بکاهد در مقابل این انجمن تشکیلاتی بوجود آورد تحت عنوان " شرکتهای تعاونی و اعضای آنها " که مستقیماً زیر نظر انگلیسیها فعالیت می کرد و مدیریت انگلیسی داشت. آنها با سیاستهای خاص خود بالاخره توانستند پس از مدتی همبستگی " انجمن هموطنان " را از هم بپاشند و بین اعضا و گروههای کارگری متشکل در انجمن کشمکشهائی بوجود آورند.
در این هنگام چند اعتصاب بوجود آمد که مشهورترین آنها اعتصاب آذرماه ۱۲۹۹ شمسی بود.
۳ – ۲ – ۳ : اعتصاب آذرماه ۱۲۹۹
در آذرماه ۱۲۹۹ ( ۱۹۲۰ میلادی ) کارگران شرکت نفت انگلیس و ایران بدنبال تقاضا برای افزایش حقوق و در اعتراض به شرائط محیط کار و کارخانه دست به یک اعتصاب زدند. این اعتصاب همگانی سه روز طول کشید. در این اعتصاب همه کارگران از جمله کارگران هندی شرکت داشتند.
کارفرمایان انگلیسی ابتدا با استفاده از نیروهای نظامی مستقر در شرکت، سعی کردند اعتصاب را در هم کوبند ولی موفق نشدند و نیروی کارگری در مقابل آنها ایستادگی کرد و از پس آنها برآمد. قوای مسلح «شیخ خزعل» باتفاق ۵۰۰ ملوان انگلیسی دست به سرکوب زدند و کارگران را بزور وادار به از سرگرفتن کار کردند. بدنبال این اعتصاب عدهای از کارگران از شرکت اخراج شدند. درخواست کارگران در این اعتصاب افزایش دستمزد بود. برای سرکوبساختن این اعتصاب کنسول انگلیس در بوشهر با کشتی جنگی با عده زیادی وارد بندر شد. قوای نظامی انگلیس عده زیادی از کارگران هندی و آفریقائی را دستگیر و از ایران خارج نمود. " کارگران در این اعتصاب قادر به افزایش ۷۵ درصد دستمزد خود شدند." (۲۵)
در سال ۱۳۰۰ (۱۹۲۲) کارگران هندی صنعت نفت دست به اعتصاب زدند. از خواستهای آنان اطلاع دقیقی در دست نیست، کارگران ایرانی نفت در این اعتصاب به اعتصابیون پیوستند. انگلستان با دخالت قوای نظامی اعتصاب را سرکوب کرد و ۲۰۰۰ نفر از کارگران هندی را به هندوستان فرستاد.
در سال ۱۹۲۵ از حاصل کشمکشها و مبارزات کارگران با " اتحادیه " وابسته به کارفرما " سندیکاهای کارگران نفت جنوب " بوجود آمد. " سندیکاهای کارگران نفت جنوب " صورتی از مطالبات کارگری تهیه کرده و به دولت و به شرکت نفت انگلیس و ایران ارائه داد. در این مطالبات، پس از ذکر مسائل کارگری و خواستهای اقتصادی، کارگران خواستار آزادی کامل بوجود آوردن تشکلهای کارگری شدند. سندیکای فوقالذکر، دست به یک سلسله آموزشها در بین کارگران زد که وجدان اجتماعی و سیاسی و مبارزاتی آنها را بیدار می کرد و آنها را با حق و حقوقشان آشنا می ساخت.
عمدهترین فعالیت این سندیکا مبارزه علیه دفتر امنیت بود. اما دفتر امنیت چه بود؟ دفتر امنیت واحدی بود که از مدتی پس از شروع فعالیت شرکت تأسیس گردیده هدفش برقراری " نظم " در مناطق نفتی و سرکوب کارگران بود. این مرکز پلیسی، بوسیله «دکتر ام.وای.یونگ» (M.Y.Uaung) پزشک شرکت و یک گروهبان سابق انگلیسی که سابقاً در ارتش هند کار می کرد، بنام «ای.اچ.او.الکینگتن» (E.H.O.Elkington) اداره می شد. دفتر امنیت ایلات مسلح جنوب را در اختیار خود داشت و از آنها بعنوان عامل سرکوبکننده کارگران استفاده می کرد.
مدتی پس از نخستین کنگره حزب کمونیست، هنگامیکه سیاستاش تغییر پیدا کرد، (۲۶) عدهای از فعالین و مبارزین سندیکاهای کارگری برای سروسامان دادن به سندیکاهای نفت جنوب عازم این مناطق شدند. آنها توانستند اعتصابی را در سال ۱۳۰۴ (۱۹۲۵) یعنی نخستین سال تأسیس سندیکای کارگران نفت جنوب به راه اندازند که خصوصاً به افزایش دستمزد کارگران توجه داشت و با شورای مرکزی سندیکاهای کارگری ایران در ارتباط بود.
از سال ۱۳۰۴ سندیکای شرکت نفت به دفعات مختلف زیر یورش قوای نظامی قرار گرفت. حکومتهای وابسته در این دوره که عامل مشروعیتدادن و رویکار آوردن رضاخان بودند. حکومت رضاشاهی در سرکوب حرکتهای انقلابی کارگران که برای بدستآوردن حقوق و مطالبات مبارزه می کردند، نقش بزرگی بازی می کند. در بخش چهارم خواهیم دید چگونه «رضاشاه» به قدرت می رسد و چگونه دمار از روزگار سندیکاها در می آورد و همه مردم فعال و مبارز و مترقی و آزادیخواه را روانه سیاهچالها و زندانها و حبسهای طویلالمدت می کند یا به تبعیدگاهها می فرستد و یا می کُشد.
۱- بقیه کارگرانی که برای شرکت نفت در سایر نقاط نفتی کار می کردند، ۳۰ هزار نفر بودند. در این سالها شرکت نفت حدود ۷۰ هزار کارگر در استخدام خود داشت.
۲- «عبدالهیف»، " وضعیت مادی طبقه کارگر ایران " تلخیص «فرهاد کشاورز»، انتشارات پادزهر، صفحه ۱۳۴
۳- «فاتح مصطفی»، " پنجاه سال نفت ایران "، صفحه ۴۳۵
۴- «پرویز داور»، " رساله دکترای سیکل سوم "،
Les fondements de la Nationalsation de l’industrie Pétrolière en Iran, P.٣۱٨ Bruxelles ۱۹۷٣-۱۹۷۴
۵- نقل تلخیص از «ابوالفضل لسانی»، " طلای سیاه یا بلای ایران "، انتشارات امیرکبیر، تهران چاپ دوم، صفحه ۲۸۴ – ۲۹۴. آقای «لسانی» این فصل را از مشاهدات یکی از نویسندگان ایرانی نقل می کند اما نام وی را نمی برد.
۶- «عبدالهیف» تلخیص از «فرهاد کشاورز»، صفحه ۱۳۴
۷- بنا به قول «انور خامهای» «اسداف» بعداً با پهلویها همکاری کرد، ثروتی اندوخت، حتی به نمایندگی مجلس نیز رسید. اما همانطوری که می دانید «علوی» در زندان روسها کشته شد.
۸- از شماره ۶ " پیکار " اول ژوئن ۱۹۳۱، نشریه حزب کمونیست ایران.
۹- « ِال ِول ساتن» به نقل از مقاله «عبدالهیف»، تلخیص «فرهاد کشاورز»، همانجا صفحه ۱۳۵
۱۰- اثر پیشین.
۱۱- «ابوالفضل لسانی»، " طلای سیاه یا بلای ایران "، صفحه ۳۲۴
۱۲- روزنامه پیکار شماره ۶ اول ژوئن ۱۹۳۱
۱۳ - «عبدالهیف»، تلخیص «فرهاد کشاورز» ، همانجا، صفحه ۱۳۵
۱۴ - روزنامه " پیکار "، همانجا،
۱۵- Bureau International du Travail
۱۶-
Les Conditions de Travail dans l’ Industrie du Pétrale en Iran, Genève ۱۹۵۰, P.۱۲
۱۷-
G.Lencyowski, Oil and States in Middele, op.cit, p.۲۹۶
۱۸- « اِل وِل ساتن »، به نقل از «عبدالهیف»، به تلخیص «فرهاد کشاورز» همانجا، صفحه ۱۲۸
۱۹- « اِل وِل ساتن »، به نقل از «عبدالهیف»، به تلخیص «فرهاد کشاورز» همانجا، صفحه ۱۳۶
۲۰- « اِل وِل ساتن »، به نقل از «عبدالهیف»، به تلخیص «فرهاد کشاورز» همانجا، صفحه ۱۳۶
۲۱- نگاه کنید به «عبدالهیف» به تلخیص «فرهاد کشاورز» همانجا صفحه ۱۳۰
۲۲- نگاه کنید به
Les Conditions de Iravial dans L’ Industrie du Pétrole en Iran, bureau International du Travail ۱۹۵۰, P.۲۵
۲۳- «عبدالهیف»، همانجا، صفحه ۱۳۲ – یادآوری می شود این آمار باید مربوط به سالهای بعداز ۱۹۴۰ باشد.
۲۴-
Azam – Zanganeh, Abdul Hamid, Le Pétrole en Perse, Thèse, Paris, Domat – Montchrestien ۱۹٣٣
۲۵- «ابوالفضل لسانی»، " طلای سیاه یا بلای ایران "، صفحه ۳۵۴ و ۳۵۵
۲۶- نگاه کنید به تشکیل شورای مرکزی سندیکاهای کارگران ایران فصل دوم (۲-۳)
|