روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
٣۰ مهر ۱٣٨۹ -
۲۲ اکتبر ۲۰۱۰
«مصادیق تحول در حوزههای علمیه»عنوان سرمقالهی روزنامهی تهران امروز به قلم حجتالاسلام محسن غرویان است که در آن میخوانید؛مقام معظم رهبری طی سفرهای پربرکتشان به شهر قم، در طول سالهای اخیر اگرچه فضایی معنوی به این شهر بخشیدند اما در کنار آن توصیههایی ارائه نمودند که تحقق هر یک از آنها میتواند حوزویان را در مسیری قرار دهد که بیش از گذشته در رسیدن به اهداف و آرمانهای تبیینشده موفق باشند. از جمله توصیههای ایشان، ایجاد تحول در حوزههای علمیه است که باید بدان توجه ویژهای شود. اما اکنون این سوال مطرح است که تحول مدنظر مقام معظم رهبری در چه حوزههایی باید صورت گیرد.
به اعتقاد بنده تحول مورد نظر رهبر انقلاب، در موارد درسی و همچنین تحول در اهداف و جهتگیریهای تمامی دروس حوزوی، مصداق دارد. به عبارتی متون درسی باید به گونهای تدوین شود که جنبه کاربردی داشته و توانایی رفع نیازهای روز جامعه اسلامی را دارا باشد. در واقع، متون دروس حوزوی باید به گونهای باشد که قدرت پاسخگویی به شبهات و سوالات جدیدی که نسبت به مکتب اسلام، فلسفه اسلامی، فقه و حقوق اسلامی مطرح میشود را داشته باشد.
همچنین در راستای فرمایشات و بیانات مقام معظم رهبری، اهداف و جهتگیریهای حوزویان باید به سمتی باشد که اندیشه اسلامی و فلسفه اسلامی در دنیای امروز را بتواند در کنار سایر مکاتب و فلسفهها و اندیشهها بر اساس منطق و برهان اسلامی عرضه کند. اما با تاکیدات مکرر مقام معظم رهبری در این باره، سوال دیگری هم پیش میآید و آن، این است که چه قصورات و کاستیهایی از منظر مقام معظم رهبری مشاهده شده است که ایشان در سالهای اخیر بر لزوم ایجاد تحول در حوزهها تاکید کردند.
به اعتقاد بنده، مهمترین کاستی در حوزههای علمیه که از دید ایشان پنهان نمانده است، این مسئله است که متاسفانه باید اقرار کرد به شبهاتی که در فلسفه و اندیشه سیاسی مطرح است، آنگونه که شایسته و مورد انتظار حوزویان است، پاسخ داده نشده و کم توجهی به این بخش را شاید بتوان آفتی در میان حوزویان دانست.
البته خلاف انصاف است که مدعی شویم طی سالهای اخیر، تلاشی برای رفع این کاستیها صورت نگرفته است، چرا که تلاشهایی صورت گرفته که غیر قابل انکار است و زحمات زیادی کشیده شده است اما متاسفانه سرعت این تلاشها و تحرکات پایین است.
باید حوزویان به این نکته توجه داشته باشند که مقام معظم رهبری تاکید دارند که همگام با تحولات سریعی که در دنیای امروز شاهد آن هستیم، حوزه هم بایستی در راستای به روز رسانی خود حرکت کند. از سوی دیگر، زباندانی نیز از نکات لازم دیگری است که حوزویان باید همواره مدنظر داشته باشند.
بنده به سفری که اخیرا به ژاپن داشتم اشاره میکنم که طی آن سفر مشاهده کردم افراد دارای دو مذهب بودایی و شینتوئیسم بودند ولی به زبانهای زنده و فراگیر دنیا مسلط بودند و برای ترویج آموزههای مدنظر خودشان، از آن بهره میبردند. واقعا بنده به عنوان یک حوزوی، نیاز حوزه به آموختن زبانهای روز دنیا را احساس کردم.
این در حالی است که اگر الان آماری از حوزههای علمیه قم داشته باشیم، به روشنی خواهیم دید که حوزویان مسلط به زبان ژاپنی به عدد انگشتان یک دست هم نمیرسند، در سایر زبانهای مهم دنیا هم وضع مطلوبی حاکم نیست. لذا باید تاکید کنم که حوزه باید مرکز زبانهای روز دنیا شود و افرادی که در حوزه حضور دارند، بایستی بتوانند با آگاهی از زبانهای روز دنیا به تبلیغ اسلام و فقه و حقوق اسلامی بپردازند که حتما یکی از خواستههای مقام معظم رهبری هم این موضوع است.
به هر حال سفر پر برکت مقام معظم رهبری طبق سنوات گذشته دارای برکاتی برای مردم قم و به ویژه حوزویان است که با رهنمودها و تدابیر حکیمانه ایشان، میتوانند در راه صحیح که همان رسیدن به پیشرفت و عدالت در کشور است، گامهای اساسی بردارند، انشاءالله .
سیاست روز:اعتراضات ایران، اعتراضات فرانسه
«اعتراضات ایران، اعتراضات فرانسه»عنوان سرمقالهی روزنامهی سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن میخوانید؛هنگامی که آشوبها و اغتشاشات پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران سرگرفت، غربیها گمان میکردند که کار نظام جمهوری اسلامی ایران دیگر تمام است. آنها همه هم و غم خود را بر این اساس نهادند تا بتوانند از این اعتراضات، سود ببرند.
در امور داخلی ایران دخالت کردند، از اغتشاشگران حمایت کردند. سفارتخانههایشان به تکاپو افتادند که ایهاالناس کار انقلاب اسلامی ایران تمام است و به آخر خط رسیده بیایید تا از قافله حمایت از آشوبطلبان و فتنهگران عقب نیفتید!
فتنه ٨٨ چیزی حدود ٨ ماه طول کشید و هر چه در چنته داشته روی خیابانهای شهرها ریختند. اما آن چیزی که تصورشان بود، بروز نیافت.
فتنه توسط رهبری فرزانه انقلاب و همراهی مردم بصیر، خاموش و در نخستین روز سفر به قم بود که ایشان درباره فتنه ٨٨ گفتند، «فتنه پس از انتخابات بصیرت ملت ایران را بیشتر کرد.»
و این بصیرت امروز بیشتر از گذشته در قم شهر خون و قیام با استقبال پرشور مردم از رهبر فرزانه نمود یافت.
تفاوت ماهوی نظام جمهوری اسلامی ایران با دیگر کشورها در همین است.
اگر نظامی به جز نظام اسلامی ایران با آن فتنه گسترده و آشوب و اغتشاش که از سوی کشورهای غربی تمام قد حمایت میشد، در کشور حاکم میبود چیزی از نظام حاکم کشور باقی نمانده بود و اکنون شاهد حضور نیروهای بیگانه در اداره امور کشور خود بودیم. اما مردم آگاه از آن دوران عبور کردند.
اما عبرتهای آن دوران، هم برای ما و هم برای دیگران درسآموز ا ست.
چند زمانی است، شاهد اعتراضات گستردهای در برخی کشورهای اروپایی از جمله فرانسه، یونان و ... هستیم.
فرانسه اکنون گستردهترین اعتصابات و اعتراضات را پشت سر میگذراند.
شاید غریب باشد برای برخی که بگوییم، فرانسه تاوان سیاستهای خود را در قبال جمهوری اسلامی ایران پس میدهد.
فرانسه اکنون ششمین دور اعتصابات و اعتراضات را پشت سر میگذارد و همین امر باعث از کار افتادن ۱۲ پالایشگاه در این کشور شده است بحران اقتصادی و اجتماعی در این کشور از آنچه که تصور میشود فراتر رفته و دامنه آن با توجه به اوضاع اقتصادی و سیاسی اروپا به دیگر کشورهای اقماری اتحادیه اروپا نیز خواهد رسید.
دخالتهای اتحادیه اروپا در امور داخلی دیگر کشورها، سیاستهای اقتصادی که باعث هزینههای مالی و سیاسی برای آنها شده است، برنامههای اقتصادی که باعث تنگ شدن عرصه زندگی مردم گردیده است و ... همه و همه باعث اعتراضات گسترده است.
فرانسه، مهد آزادی، دموکراسی و رعایت حقوق بشر اکنون دچار گرفتاری شده است که سال گذشته، همین کشور به همراه دوستانش آتشبیار معرکهای بودند که در ایران برپا کردند.
مردم واقعا با فتنه ٨٨ در مقابل میکروبهای سیاسی و اجتماعی واکسینه شدند و به بصیرت و آگاهی بیشتری رسیدند.
مردم سالاری:دقت دراجرای هدفمند کردن یارانه ها
«دقت دراجرای هدفمند کردن یارانه ها»عنوان سرمقالهی روزنامهی مردم سالاری به قلم مهدی عباسی است که در آن میخوانید؛بالا خره با واریز هشتاد و یک هزار تومان علی الحساب برای دو ماه به حساب شهروندان ایرانی در استانهای خراسان شمالی، رضوی و جنوبی، شمارش معکوس برای اجرای یکی از مهمترین قوانین کشور طی سال های اخیر شروع شد.
هدفمندکردن یارانه ها از آن جمله موضوعاتی است که اگرچه تبدیل به قانون شده و اکثریت قریب به اتفاق کارشناسان اقتصادی اجرای آن را ضروری می دانند، اما به دلیل برخی ابهامات، ماه هاست ذهن و فکر ایرانی ها را به خود مشغول کرده و همه منتظرند که ببینند در نهایت با اجرای این طرح قرار است چه اتفاقاتی در کشور رخ دهد؟
در حالی که دولتمردان مدام از این موضوع سخن به میان میآورند که همه چیز تحت کنترل است و باید شاهد روزهای خوبی باشیم اما به دلیل روشن نبودن شرایط آینده، کارشناسان غیر همسو با دولت همچنان دغدغه ها و نگرانی های خود را نسبت به اجرای صحیح و کامل این طرح عنوان می کنند.
با نظر به اینکه دولت قصد جدی برای اجرای هدفمند کردن یارانه ها را دارد وواریز قسط اول به حساب شهروندان ایرانی در چند استان نشانگر آن است که باید منتظر اجرای طرح طی روزهای آینده باشیم بیان چند نکته ضروری است.
اول آنکه دولت باید باروشن کردن شرایط کشور پس از اجرای هدفمند کردن یارانه ها، جامعه را از نگرانی تورم خارج کند; چرا که استرس و فقدان آرامش روانی در بین مردم،آن هم به دلیل شفاف نبودن قیمت ها پس از اجرای طرح، قطعا صدمات فراوانی در اجرا به این جراحی اقتصادی وارد می کند.
مردم، تحلیل گران دقیقی هستند و باید با آمار و ارقام، شرایط مطلوب را برایشان توضیح داد. نمی توان با بیان لغاتی نظیر «کیفیت مناسب»، «مدت زمان مناسب»، «قیمت مناسب»، که از زبان دولتمردان مطرح می شود، شرایط روانی جامعه را آرام کرد. به طور کلی بهتر است دولت سیاست سورپرایز اقتصادی را در دستور کار خود قرار ندهد و اذهان و افکار عمومی را آماده اجرای این طرح سازند.
دوم آن که، هدفمند کردن یارانه ها، یک اقدام اقتصادی است. لذا بهتر است به جای آن که مدام برخی مقامات غیراقتصادی از آماده بودنشان برای اجرای طرح تحول اقتصادی سخن به میان آورند، دولت و به خصوص بخش اقتصادی و سخنگوی اقتصادی به بیان شرایط بپردازند و از آماده بودن دولت برای اجرا خبر دهند.
لذا، با نظر به این که قرار است هدفمند کردن یارانه ها در یک شرایط مطلوب اجتماعی و اقتصادی اجرایی شود، بهتر است دست اندرکاران اقتصادی کشور، به آماده بودن دولت ها و دستگاه های اجرایی جهت اجرای هدفمند کردن یارانه ها بپردازند. سوم آن که، دولت بهتر است باز هم بررسی های کامل را صورت دهد و آمادگی لا زم برای اجرای چنین طرح بزرگی که ضرورت اجرایش بر کسی پوشیده نیست، را لحاظ کند، چرا که نقص در اجرا تبعات جبران ناپذیری بر اقتصاد کشور وارد می کند.
کیهان:چگونه دروغ می گویند؟
«چگونه دروغ می گویند؟»عنوان یادداشت روز روزنامهی کیهان به قلم مهدی محمدی است که در آن میخوانید؛در آستانه مذاکرات نوامبر ۲۰۱۰ شاید وقت آن است که به یکی از مهم ترین ویژگی های پرونده هسته ای ایران یعنی ماهیت عمیقا تبلیغاتی آن، نگاهی عمیق تر بکنیم. یکی از بدیهی ترین مشخصات این پرونده در ٨ سال گذشته این است که همواره جنبه رسانه ای آن بر دیگر جنبه ها غلبه داشته است. تنها چیزی که در این مدت تغییر کرده سناریو ها و بازیگران بوده اند اما قواعد بازی و ماهیت عمیقا تبلیغاتی مسئله هیچ گاه دگرگون نشده است.
پرونده هسته ای ایران از جنبه های بسیار متفاوتی قابل تحلیل است. یک بعد از مسئله بعد سیاسی و استراتژیک آن است که تلاش می کند به این سوال جواب بدهد که هسته ای شدن ایران به معنای مسلط شدن آن بر کاربردهای صلح آمیز این فناوری در ابعاد صنعتی، موازنه قدرت و حوزه نفوذ استراتژیک کشورها در منطقه و فرامنطقه را چگونه جابجا خواهد کرد. بعد دیگر، جنبه فنی و حقوقی مسئله است. در اینجا بحث بر سر این است که ایران از حیث فنی تا کجا پیش رفته و چه هدف گذاری هایی دارد و این پیشرفت و هدف گذاری، تا چه حد با الزامات بین المللی آن طبق مقرراتی که آنها را پذیرفته منطبق است. وجه مهم دیگر مسئله، جنبه رسانه ای و تبلیغاتی آن است.
مسئله در اینجا دیگر این نیست که ماهیت واقعی برنامه هسته ای ایران و اهداف آن چیست بلکه اینجا با پدیده ای کاملا متفاوت مواجهیم. در اینجا مسئله این است که چه تصویری از ایران و ماهیت فعالیت های آن به جهان ارائه می شود. میزان صادقانه بودن این تصور به انطباق آن با واقعیت بستگی دارد و این موضوعی است مهم که بسیار کم به ابعاد آن پرداخته شده است.
یک نگاه کلان به ابعاد پرونده هسته ای ایران در سال های گذشته نشان می دهد که ما همواره با دو مسیر مواجه بوده ایم: مسیر واقعیت و مسیر رسانه. این دو مسیر هیچ گاه لزوما بر هم منطبق نبوده اند. تا آنجا که به غربی ها مربوط می شود وظیفه مسیر رسانه ای هیچ گاه این نبوده که مسیر واقعیت را صادقانه و امانتدارانه تصویر کند، بلکه وظیفه آن این بوده است که ضعف ها و کاستی های مزمن غرب در مواجهه با ایران را بپوشاند و با این فرض که «واقعیت آن چیزی نیست که واقعا وجود دارد، بلکه آن چیزی است که مردم تصور می کنند وجود دارد» تلاش کند با تولید فشار روانی روی ایران، بر واقعیت اهداف، تصمیم ها و فعالیت های آن اثر بگذارد.
با این نوع نگاه به مسئله، گاه وسوسه می شویم اینطور تصور کنیم مقام ها و استراتژیست های غربی درگیر با این مسئله هم کاری غیر از پذیرش و ایفای نقش در عملیات رسانه ای علیه ایران نمی کنند و در واقع کل ماجرا یک جنگ تبلیغاتی بزرگ و پیچیده است برای اینکه هیچ وقت هیچ کس حقیقت را نفهمد.
اجازه بدهید با چند مثال موضوع را روشن کنیم. این مثال ها در قالب عمده ترین محورهای عملیات روانی که ظرف ۷ سال گذشته علیه ایران در فضای رسانه های غربی به کار گرفته شده مطرح خواهد شد.
۱- برنامه هسته ای ایران یک تهدید است. شاید مهم ترین جنبه از عملیات رسانه ای غرب علیه ایران تاکید مستمر و بدون وقفه بر این امر بوده است که ایران هسته ای یک تهدید بالفعل برای صلح و امنیت بین المللی است. رسانه ها و مقام های غربی (به عنوان بازیگران نقش هایی که رسانه ها به آنها واگذار می کنند) این موضع را به گونه ای خستگی ناپذیر در سال های گذشته تکرار کرده اند. اما هیچ وقت به این سوال پاسخی درست داده نشده است که منظور از تهدید در اینجا چیست. مقام های ایرانی بارها برای طرف های غربی خود استدلال کرده اند که استراتژی نظامی ایران یک استراتژی بازدارنده و مبتنی بر راهبرد ضربه دوم است.
ایران قصد حمله به هیچ کشوری را ندارد و هیچ هدف نظامی در خارج از مرزهای خود برای خویش تعریف نکرده است. همه کاری که ایران می کند این است که مطمئن باشد لب مرزهای خود قادر به دفاع مطمئن از خویش در مقابل هر نوع تهاجمی خواهد بود. بسیار خوب، کدام استراتژیست نظامی است که بتواند تصور کند می توان ابزاری مانند سلاح هسته ای را در این دکترین نظامی گنجاند؟ ایران کاملا به این موضوع واقف است که ساخت سلاح هسته ای توان دفاعی آن را افزایش نمی دهد و چیزی هم بر امنیت آن نخواهد افزود.
آیا رسانه های غربی هرگز مایل بوده اند این منطق روشن را برای مخاطبان خود مطرح کنند یا اینکه عمدا آن را مخفی نگذاشته اند تا بتوانند نیات ایران را در افکار عمومی جامعه غربی مشکوک جلوه بدهند؟ گذشته از این، غربی ها تا امروز همواره تاکید کرده اند که تصمیم های ایران در حوزه سیاست خارجی و امنیت ملی ایدئولوژیک است. بسیار خوب، اگر غرب واقعا به آنچه می گوید عقیده دارد، چرا به لحاظ رسانه ای فتوای صریح و روشن رهبر معظم انقلاب اسلامی در مورد حرام بودن استفاده از سلاح هسته ای را بایکوت کرده است؟
نکته دیگر در اینجا این است که آژانس بین المللی انرژی اتمی هرگز در بیش از ٣۰۰۰ نفر روز بازرسی دقیق و سخت گیرانه خود از برنامه هسته ای ایران -که شاید در طول تاریخ همکاری کشورها با آژانس بی سابقه است- حتی یک شاهد جدی پیدا نکرده است که نشان دهد یک برنامه تسلیحاتی هسته ای در ایران وجود داشته است. حتی سازمان های اطلاعاتی غربی هم که محدودیت های آژانس را ندارند هیچ وقت قادر به عرضه حتی یک دلیل متقاعدکننده در این مورد نبوده اند؛ بلکه کاملا برعکس همانطور که به عنوان نمونه برآورد اطلاعات ملی آمریکا در سال ۲۰۰۷ و اظهارات دیروز مایکل هایدن نشان داد، در مقاطعی ناچار شده اند اذعان کنند برنامه هسته ای جاری ایران هیچ بعد نظامی ندارد.
نکته بسیار جالب توجه در اینجا این است که منابع غربی و مشخصا صهیونیست ها بیش از ۷ سال است که هر روز می گویند ایران قصد ساخت سلاح هسته ای دارد، یا در آستانه ساخت سلاح هسته ای است یا حتی گفته شده که ایران سلاح هسته ای ساخته است، اما همچنان جهان می بیند که هیچ خبری از بمب اتمی ایران نیست در حالی که اگر بنا بود این حرف ها درست باشد ایران باید تا امروز ده ها بمب ساخته بود!
۲- محور تبلیغاتی بعدی که بیشتر برای تحریک دوستان و همسایگان ایران علیه آن مصرف شده و تقریبا هر روز به اشکال و زبان هایی مختلف تکرار می شود، این است که ایران قصد دارد با مجهز شدن به برنامه هسته ای منطقه را تحت کنترل خود در بیاورد و با استفاده از چتر هسته ای اهداف خود در منطقه را پی گیری کند.
جالب است این حرف از جانب کسانی مطرح می شود که خود صدها هزار نیروی نظامی و مقدار غیر قابل محاسبه ای ادوات و تجهیزات نظامی در منطقه دارند و به یک معنا تمام منطقه را به یک پادگان نظامی بزرگ تبدیل کرده اند. پادگانی که در آن با آسودگی تمام و بدون کوچکترین توجهی به مقررات بین المللی، اصول انسانی و خواست و منافع مردم منطقه به هر جرم و جنایتی دست می زنند و اغلب حتی نیازی به توجیه آن هم نمی بینند.
واقعیت این است که برنامه هسته ای ایران تاثیر منطقه ای بسیار مهمی دارد اما این تاثیر دقیقا عکس آن چیزی است که ماشین تبلیغاتی غرب صبح تا شام فریاد می کند. به طور بسیار ساده و خلاصه قضیه از این قرار است که برای ایران مسلم شده است که عقب نگهداشتن و جلوگیری از پیشرفت تکنولوژیک کشورهای اسلامی و تعریف آنها به مثابه کشورهایی که جزتولید مواد خام نقش دیگری در صحنه جهانی ندارند، یک سیاست استراتژیک در غرب است و به همین دلیل تردیدی در این نیست که تا آنجا که به کشورهای غربی مربوط است هرگز اجازه ورود کشورهای خاورمیانه -حتی کشورهای متحد خود- را به عرصه فناوری های سطح بالا نخواهند داد. این موضوعی است که یک نگاه ساده به وضعیت فعلی منطقه هم آن را به خوبی ثابت می کند.
نقشی که ایران برای خود تعریف کرده مستقیما محصول درک این سیاست غرب است و آن نقش هم این است که ایران عمیقا باور دارد و در این مسیر گام برمی دارد که آنچه به دست می آورد یا آنچه موفق به ساخت و توسعه آن می شود، متعلق به تمام مسلمانان و ملت های رنج کشیده جهان است و همه آنها باید از مواهب و نتایج آن استفاده کنند. به این ترتیب ایران قصد دارد محرومیت تاریخی ایجاد شده در منطقه را که بدون شک کشورهای غربی انگیزه ای برای شکستن آن ندارند، بشکند و پایان این گزاره تاریخی و متاسفانه عموما درست در منطقه را که می گوید «سقف پیشرفت ما همان است که غرب برای ما تعریف می کند» اعلام کند.
در نتیجه، اگر غربی ها از چیزی نگران باشند این نیست که ایران با استفاده از چتر هسته ای منطقه را تحت کنترل خود دربیاورد بلکه کاملا برعکس نگرانی غربی ها این است که ایران با بسط روحیه خوداتکایی سلاح های هسته ای غرب را از کار بیندازد و این فرایندی است که ایران اطمینان دارد در زمانی کوتاه بساط اشغالگری را از منطقه جمع خواهد کرد.
٣- با هسته ای شدن ایران مسابقه هسته ای در منطقه راه می افتد. محور بعدی که تقریبا به موضوع ثابت در اظهارنظرها و سخنرانی های مقام های آمریکایی درباره برنامه هسته ای ایران تبدیل شده این است که با هسته ای شدن ایران، دیگر کشورهای منطقه هم به این سمت خواهند رفت و یک مسابقه تسلیحاتی بزرگ در منطقه به راه می افتد که ممکن است هر لحظه از کنترل خارج شود. این نوع نگاه به مسئله شاید در بادی امر خردپذیر جلوه کند اما یک اشکال کوچک دارد و آن هم اینکه واقعیت ندارد! اگر منظور از مسابقه هسته ای، مسابقه برای ساخت سلاح هسته ای است باید گفت اولا اگر بنا بود چنین مسابقه ای راه بیفتد تا امروز و با وجود بیش از ۲۰۰ کلاهک پلوتونیومی که غربی ها سخاوتمندانه در اختیار رژیم صهیونیستی قرار داده اند راه افتاده بود. این مسابقه راه نیفتاده است به این دلیل که قضیه اساسا به این شکل نیست که همه چیز برای ورود کشورهای منطقه به مسابقه ساخت سلاح آماده است و فقط مانده که آنها تصمیم سیاسی برای ورود به این مسابقه را بگیرند، بلکه برعکس ورود به چنین بازی ای مستلزم در اختیار داشتن حجم وسیعی از امکانات مالی و فنی درکنار توان تامین مواد خام، نیروی متخصص و دانش فنی است که محرومیت های تحمیل شده با منطقه دسترسی به آنها را غیرممکن کرده است. ثانیا ایران اساسا قصد ساخت سلاح هسته ای ندارد که بنا باشد در پاسخ به آن یک مسابقه ساخت سلاح هسته ای در منطقه راه بیفتد.
ثالثا با وجود همه تبلیغاتی که غربی ها تا امروز کرده اند ملت های منطقه خاورمیانه به هیچ وجه از جانب برنامه هسته ای ایران احساس تهدید نمی کنند که چنین پاسخی به آن را ضروری ببینند. مطالعه ای که ماه گذشته موسسه زاگبی و دانشگاه مریلند به طور مشترک منتشر کردند نشان می دهد که ۹۲ درصد مردم منطقه و کشورهای عربی عقیده دارند برخورداری از فناوری صلح آمیز هسته ای حق ایران است و حتی بیش از ۷۰ درصد آنها می گویند که ایران حق دارد سلاح هسته ای بسازد. و نکته آخر که رسانه های غربی هیچ علاقه ای به بحث درباره آن از خود نشان نمی دهند این است که اگر منظور از مسابقه هسته ای، مسابقه برای دستیابی به فناوری صلح آمیز هسته ای باشد، این اتفاقی است که همین الان هم رخ داده و بسیاری از کشورهای منطقه سرمایه گذاری در این زمینه را آغاز کرده اند.
سوال این است که چه مقدار از این واقعیات را از رسانه های غربی شنیده اید؟ اینها واقعیات عینی و ثبت شده برنامه هسته ای ایران است اما رسانه های غربی عمدا آن را سانسور می کنند و چیزهای دیگری به جای آن می نشانند تا بتوانند نتایج مورد نظر خود را بیرون بکشند. این نوشته بسیار مجمل است و به برخی مباحث بسیار مهم دیگر درباره برنامه هسته ای ایران نمی پردازد اما از همین مقدار که گفته شد به آسانی می توان این نتیجه را گرفت که پر کردن شکاف واقعیت- رسانه شاید مهم ترین کاری است که آن دسته از اهالی رسانه که هنوز علاقه ای به واقعیت دارند، باید درباره برنامه هسته ای ایران بکنند.
ابتکار:انحراف در اصولگرایی یا رقابت زود هنگام برای قدرت؟!
«انحراف در اصولگرایی یا رقابت زود هنگام برای قدرت؟!»عنوان ستون نگاه ویژهی روزنامهی ابتکار به قلم دکتر محمود شریف زادگان است که در آن میخوانید؛در طول یکی دو هفته اخیر یک خط تبلیغاتی از سوی برخی سایتها و نشریات موسوم به "اصول گرا" دیده شده که بر گرد یک محور پیش میرود. عباراتی همانند «انحراف در اصولگرایی» یا «جریان انحرافی اصولگرایی» از سوی سایتهایی همچون پایگاه خبری جوان، جهان نیوز، مرکز اسناد انقلاب اسلامی و مشرق نیوز و دیگر سایتهای همسو، در این خط تبلیغاتی مطرح میشوند.
این خط تبلیغاتی چنین ادعا میکند که جناحی در اردوگاه اصولگرایی برنامه انتخابات نهم مجلس شورای اسلامی و یازدهم ریاست جمهوری را از هم اکنون آغاز کرده است. هر چند که این دست سایتها در اخبار خود فقط به عبارت «جریان انحرافی اصولگرایان» بسنده کرده و معلوم نساخته اند که منظور آنان از این عبارت چه فرد یا گروه و حزبی است اما هفته نامه پنجره در شماره ۶٣ مصاحبهای با آقای محمد یزدی منتشر کرد که تا اندازهای به روشن شدن این قضیه کمک میکند.
آقای یزدی در آن مصاحبه به طور مشخص نام مشایی را برد و ادعا کرد «در حال حاضر ایشان در خیلی استانها کارهایی را شروع کرده و با پول بی حساب مردم که خیلیها از آن اطلاع دارند و در جریان هستند، درصدد رئیس جمهور شدن است». با توجه به قرار گرفتن مجله پنجره در جبهه سیاسی آن سایت ها، به سختی میتوان منظور آن اخبار را به فردی غیر از آقای مشایی و هواداران وی نسبت داد و از این رو، روشن میشود که هدف این اخبار ایجاد خط تبلیغاتی هماهنگ بر ضد مشایی و گروه وی است.
آیا مشایی و گروه او به عنوان قدرتمندترین بخش دولت دهم از هم اکنون برای انتخابات یازدهم ریاست جمهوری شروع به فعالیت کرده تا آنجا که حتی ستادهای مرکز و استانها و نیروهای آن را مشخص کرده و به قول آقای یزدی پولهایی نیز تا کنون پرداخت کرده اند؟ صحت و سقم این اخبار به عهده آن سایتها و آقای یزدی است اما از مجموع این اخبار و گفتهها چند نکته به دست میآید که میتواند چشم اندازی را برای وضعیت سیاسی فعلی کشور و حتی چند سال بعد ایجاد کند.
نخستین نکته در مورد همین عبارت و اذعان به انحراف در اردوگاه اصولگرایی است.
چهرهای شاخص و جریانهای مختلف اردوگاه موسوم به اصولگرایی از سالها قبل و به خصوص در جریان اتفاقات سال گذشته همواره سعی داشتند تا اردوگاه خود را به عنوان میراث دار اصیل انقلاب اسلامی مطرح کنند و مدام اردوگاه اصلاح طلبی را متهم به انحراف از خط انقلاب و امام راحل (ره) میکردند. عبارت «جریان انحرافی اصولگرایان» از سوی سایتهای موسوم به اصولگرا به معنای اذعان به انحراف در این اردوگاه است که تا پیش از این سابقه نداشته است.
البته از چند ماه پیش هشدارهایی از سوی کسانی چون محمد رضا باهنر و مرتضی نبوی داده میشد و قریب به این معنا بود به صورتی که اولی از تهدید در اردوگاه اصولگرایی سخن گفت و دومی از نگرانی ایدئولوژیک در اصولگرایی. نقطه مشترک سخنان این دو شخصیت مطرح اردوگاه به اصطلاح اصولگرایی در این بود که درون اصولگرایی جریانی در حال رشد است که خود را مستقل از هدایت روحانیت میداند و به قول مرتضی نبوی، با ادعای ارتباط مستقیم با امام زمان (عج)، قائل به حذف وساطت روحانیت در این پیوند است و خود را مستغنی از تکیه کردن بر روحانیت میداند. یک نکته از این اظهارات، روشن میشود و آن این که اتهام انحراف به درون اردوگاه اصولگرایی راه یافته و مطرح کنندگان آن نه خارج از این اردوگاه، بلکه افرادی مطرح در آن هستند.
به عبارت دیگر، اکنون اتهام انحراف به عنوان حربهای موثر برای از دور خارج کردن رقیب در داخل این اردوگاه به کار برده میشود و این امر نشان میدهد که رقابت درون گروهی از حد اختلاف سلیقه گذشته و به حد حذف درون گروهی رسیده است.
نکته دوم این است که آیا میتوان دولت نهم و دهم را به واقع دولتیهای اصولگرا نامید و جبهه قدرتمند آن را در این اردوگاه تعریف کرد؟ علی اکبر جوانفکر، مدیر عامل ایرنا و مشاور مطبوعاتی رئیس جمهور، پاسخ قاطعی به این مسئله داده و گفته «برخی دنبال این هستند که احمدی نژاد را به جریان اصول گرایی منتسب کنند و باید از آن جلوگیری کرد». با توجه به گذشته میتوان گفت که آقای احمدی نژاد و جبهه قدرتمند دولت وی در هر دو دوره انتخابات ریاست جمهوری نهم و دهم، دست استمداد به احزاب اصولگرا دراز نکردند، موضوعی که حتی مرتضی نبوی نیز آن را تایید کرد، و در نتیجه، به صراحت خود را منتسب به اردوگاه اصولگرایی نکردند.
از این رو، ادعای جوانفکر تا اندازه زیادی قابل تایید است و دولت نهم و دهم احمدی نژاد تنها از حمایت اردوگاه موسوم به اصولگرایی بهره برداری کرده است بدون این که خود را برآمده از آن بداند. پس چگونه میتوان اتهام انحراف در اصولگرایی را به جبههای در این دولت نسبت داد؟! به عبارت دیگر، نخست باید دریافت که این دولت یا حداقل جبهه قدرتمند درون آن آیا قبول دارد که جزو اردوگاه اصولگرایی است یا نه، تا بعد بتوان چنین اتهامی را به آن نسبت داد.
نکته سوم در این است که چرا عبارت «جریان انحرافی اصولگرایی» به صورت هماهنگ در سایتهای همسو منتشر میشود و طرح چنین موضوعی در فضای کنونی سیاسی کشور از چه رو است؟ چنین عبارتی قبل از هر چیز ناظر به انتخابات ریاست جمهوری یازدهم است و به نوعی خبر از رقابت زود هنگام انتخاباتی میدهد. چنین رقابتی با توجه به دو سال و نیم باقیمانده تا انتخابات یازدهم، خلاف رویه سه دهه گذشته و در نتیجه، کاملا غیر طبیعی است اما از سوی دیگر و با توجه به وقایع رخ داده در یک سال و نیم گذشته باید اعتراف کرد چنین رقابتی چندان هم غیر طبیعی نیست.
در واقع، اتفاقات یک سال و نیم گذشته کار افراط گرایی را به آنجا رساند که در عمل به برچیده شدن بازار اردوگاه اصلاح طلبی ختم شد و فضای سیاسی را با انسداد رو به رو کرد. در این میان، تلاش برخی چهرهای اصولگرا همانند علی مطهری یا حجت الاسلام و المسلمین صدیقی در خطبههای نماز جمعه نیز باعث بازگرداندن اصلاح طلبان به صحنه رسمی سیاسی نشد. در خلاء حضور اصلاح طلبان، استفاده گروهی از ظرفیتهای موجود برای ریاست جمهوری یازدهم طبیعی است.
شاید ویژگیهای این گروه مطابق با معیارهای اردوگاه موسوم به اصولگرایی نباشد، اما این دلیل نمیشود تا خود را محروم از وضعیت موجود کند به خصوص این که چندان هم خود را در این اردوگاه نمیداند. به عبارت دیگر، رقابت زود هنگام انتخاباتی، نتیجه بارز و مشخص افراط گرایی در اتفاقات گذشته است که با ایجاد انسداد سیاسی، فضای مناسب را برای گروهی خارج از معیارهای اصلاح طلبی و اصولگرایی ایجاد شده کرده است.
رقابت زودهنگام انتخاباتی از وجه دیگر حاکی از به صدا در آمدن زنگ خطر در اردوگاه اصولگرایی است تا با عبارت «جریان انحرافی اصولگرایی» و عباراتی از این قبیل زمینه برای وارد کردن اتهام انحراف بر این گروه آماده شود و بتوان به این وسیله آن را از صحنه سیاسی حذف کرد.
این تبلیغات نشان میدهد که اردوگاه موسوم به اصولگرایی خود را مواجه با رقیبی قدرتمند در انتخابات آینده میبیند و با وارد کردن این اتهام فعالیت انتخاباتی را در عمل آغاز کرده است. به نظر میرسد که این وضعیت کماکان ادامه داشته باشد و حتی اتهامها جدی تر شوند.اما باید توجه داشت که تا وقتی اصلاح طلبان معتقد به نظام و رهبری در فضای سیاسی از لاک حضور غیر رسمی خارج نشده و مجوز فعالیت رسمی پیدا نکنند، چنین اتهامهایی نمیتواند رقیب تازه به میدان آمده را حذف کند و حتی همین امر بیشتر باعث تقویت آن خواهد شد.
در واقع، تقابل "اصلاح طلب معتقد به نظام و ولایت فقیه" و "اصولگرا" تعادلی در فضای سیاسی ایجاد میکرد که با حذف یک سو، وضعیت به نفع طرف دیگر ختم نشده، بلکه باعث ظهور گروهی با ظرفیت و ادعاهایی تازه شده و تا برقراری تعادل پیشین، این گروه است که از ظرفیتهای موجود بهره برداری خواهد کرد و به موفقیتهای چشمگیر احتمالی خواهد رسید.
جمهوری اسلامی:تحلیل سیاسی هفته
«تحلیل سیاسی هفته»عنوان سرمقالهی روزنامهی جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛روزها و هفتهها هر چند به سرعت بر یکدیگر سبقت میگیرند ولی دهم ذیقعده مصادف با سالروز میلاد با سعادت هشتمین خورشید درخشان آسمان امامت، عالم آل محمد(ص) حضرت ثامن الحجج علی بن موسی الرضا علیه السلام برای مردم ایران که در سایه رحمت و عنایت بیکران حضرتش زندگی میکنند، از جلوه و عظمت خاصی برخوردار است.
این هفته در سالروز ولادت گوهر تمام نمای شریعت نبوی و مروج آئین محمدی(ص)، زمین و آسمان چراغ بندان طلوع خورشیدی شد که آسمان فیروزهای خراسان را دردل خود جای داده و سرزمین طوس را به حریم ملائک تبدیل کرده است؛ امام رئوفی که قرنهاست ملت ایران در پرتو عنایت و در سایه مهربانی اش، در امن و امان بسر میبرند و از گزند حوادث و خطرات ایمن هستند.
یکی از جلوههای کمال حضرت رضا(ع) برای شیعیان، دامنه بی انتهای علم حضرتش است که همگان را در طول اعصار، مبهوت خویش ساخته است. پرتوافشانی علوم رضوی آنچنان گسترده بود که نه تنها در زمان حضورشان در میان مردم بلکه پس از آن نیز فاروق بین حق و باطل بودند. شاید امروز مهمترین وظیفه برای ملت و مسئولان این سرزمین اسلامی این باشد که بتوانند مروج علوم شکوهمند رضوی بوده و جهانیان را از سفره پربرکت معنوی آنحضرت بهرهمند گرداند.
هفته جاری و در سالروز میلاد ا مام رضا علیه السلام، سفر رهبر معظم انقلاب به قم آغاز شد و ایشان در میان استقبال باشکوه مردمی وارد این شهر شدند. حضرت آیتالله خامنهای پس از زیارت حضرت معصومه(س) در اجتماع عظیم مردم قم، این شهر مقدس را در پرتو بیداری مردم و وجود حوزه پربرکت علمیه، پایگاه بصیرت و جهاد نامیده و مردم این شهر را مردمی صادق و پرصفا خواندند.
رهبر انقلاب اسلامی در تشریح تاکتیکهای جبهه استکبار، به ترویج "اسلام منهای روحانیت" اشاره کرده و افزودند: آنها تاثیر شگرف روحانیت را در حرکات مردم و بیداری ملت درک کردهاند به همین علت به دنبال ترویج اسلام منهای روحانیت هستند که باید هوشیارانه با این جهت گیری دشمنان مقابله کرد. ایشان ترویج جدایی دین از سیاست و "اسلام منهای سیاست" را از دیگر تاکتیکهای استکبار خوانده و افزودند: نقشه راه و طرح کلی دشمن برای مقابله با نظام اسلامی، میتواند برای ما نیز یک نقشه راه ترسیم کند به گونهای که هر مسئلهای که آماج حملات آنهاست باید مورد تأکید ما قرار گیرد.
رهبر انقلاب همچنین با اشاره به تشدید تحریمهای ایران افزودند: ملت و کشور ایران از اولین سالهای انقلاب مورد تحریم بودهاند و راه مقابله با آن را بلدند و به همین علت، تحریمهای اخیر نیز که با هدف تشدید فشار برروی مردم و جدا کردن آنها از نظام اسلامی طراحی شده بود، همچنانکه مسئولان و مردم میگفتند و عملاً نیز ثابت شد نتوانست اثر قابل توجهی بر زندگی مردم بر جای بگذارد. رهبر انقلاب اسلامی در همین زمینه تأکید کردند ملتی که دهه ۶۰ را با آن دشواریها و کمبودها تحمل کرده است، امروز در پرتو پیشرفتهای عظیم، به آینده خود امید و اعتماد بیشتری دارد و به همین علت در مقابله با توطئه گران میایستند.
در این هفته ایران اسلامی میزبان دو هیأت عالیرتبه خارجی بود که برای رایزنی به کشورمان آمدند. نخستین میهمان، آقای نوری مالکی نخستوزیر کشور عراق بود که به واسطه اشغال عراق با بحرانها و ناامنیهای ناخواسته بسیاری مواجه است و هنوز پس از گذشت ۷ ماه از انتخابات مجلس این کشور با عدم توفیق برپایی جلسات مجلس و بلاتکلیفی در انتخاب نخستوزیر دست به گریبان میباشد. مالکی و هیات همراه در این سفر با حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب دیدار کرده و از نقطه نظرات ایشان بهرهمند شدند. رهبر انقلاب اسلامی در این دیدار، تشکیل هرچه سریعتر دولت و برقراری کامل امنیت را از موضوعات مورد نیاز عراق خوانده و تاخیر چند ماهه در این مهم را مخل امنیت و آبادانی این کشور دانستند. ایشان خاطرنشان کردند باید همه مسئولان، سیاستمداران و دلسوزان عراق بر موضوع تشکیل هرچه سریعتر دولت متمرکز شوند. رهبر انقلاب همچنین اظهار امیدواری کردند هرچه زودتر شر آمریکا از عراق کوتاه شده و مشکلات مردم این کشور برطرف گردد.
دومین میهمان، رئیسجمهور ونزوئلا بود که برای نهمین بار برای استمرار رایزنی با مسئولین و توسعه روابط با کشورمان به تهران آمد.
در این هفته همچنین شاهد تحولات چشمگیر و مثبتی در زمینه انسجام امت اسلامی بودیم که سخنان شجاعانه و تاریخی شیخ احمد الطیب، رئیس جامعه الازهر مصر نقطه عطفی در این رابطه بود. شیخ الازهر که مدت کوتاهی است به این سمت برگزیده شده، با اشاره به وجود توطئههای سنگین برای ایجاد تفرقه یان مسلمانان، با صراحت اعلام کرد "ما اختلافی با شیعیان نداریم و پشت سر آنها نماز میخوانیم." این سخنان از این جهت مهم و ستودنی است که این روزها پس از اظهارات وی، فشارهای زیادی از ناحیه برخی سلفیها و محافل وابسته به وهابیت به او وارد شده و جوسازیهایی برای متهم کردن و طرد وی صورت گرفته است. او به این دلیل مورد فشار قرار گرفته که علناً اعلام کرد شاهد طراحی توطئههایی از سوی محافل افراطی علیه امت اسلامی است که صدور حکم تکفیر علیه شیعیان از جمله آنست. وی این قبیل اقدامات فتنه گرانه علیه شیعه را غیرقابل قبول خوانده و تصریح کرد "ما هیچ توجیهی برای این کار در اسلام نداریم و در قرآن و سنت رسول خدا هیچ مستندی برای آن وجود ندارد." وی اقدامات گروههای تکفیری و وهابیون علیه شیعه را در راستای دامن زدن به اسلام ستیزی دشمنان و برافروختن تنور اختلافات میان سنی و شیعه خواند که سعی دارند نوکری خود را به استعمار اثبات کنند.
این فتنه انگیزیها و تفرقه افکنیها برای تضعیف بنیه امت اسلامی هر چند دارای سابقهای طولانی است لکن در سالهای اخیر در قالبها و اشکال مختلف توسط عناصر وهابی و ایادی استکبار و با کمکهای مالی و رسانهای که اکنون در اختیار توطنه گران قرار دارد با شدت بیشتری دنبال میشود اما خوشبختانه هوشیاری علما و بزرگان شیعه و سنی در افشای این توطئه، در شرایطی که امت اسلامی به وحدت نیاز دارد، بیش از پیش موثر خواهد بود.
صحنه بینالمللی نیز، این هفته، شاهد حوادث و تحولات مختلفی بود. در فرانسه، اعتصابات و اعتراضات علیه دولت به اوج خود رسیده و سارکوزی را برای ادامه حکومت با معضلات جدی مواجه کرده است. دولت سارکوزی از زمان به قدرت رسیدنش با مشکلات جدی اقتصادی مواجه بوده است تا این که چندی پیش دولت تصمیم گرفت برای مهار و جبران کسری بودجه شدیدش، هزینههای دولتی را کاهش دهد و اقدام به اصلاح نظام بازنشستگی و کاهش بودجه هزینه درمان کرد. این طرح جنجالی دولت فرانسه مدت ۴۰ روز است فرانسه را در التهاب سیاسی و اعتراضات اجتماعی قرار داده است به گونهای که روز سه شنبه گذشته حدود ۵/٣ میلیون فرانسوی برای نشان دادن نارضایتی خود از سیاستهای دولت سارکوزی به خیابانها ریختند.
پیوستن کارکنان پالایشگاه و جایگاههای عرضه سوخت و همچنین دانش آموزان و دانشجویان به اعتصاب، روند ا مور این کشور را کاملاً مختل کرده است. هم اینک ۱۲ پالایشگاه فرانسه در اعتصاب کامل قرار دارند و حدود ۵۰ درصد پروازهای داخلی و خارجی فرانسه لغو شده است.
دولت سارکوزی در برابر اعتراضات سراسری و کم سابقه مقاومت میکند و اعتراضات را کم اهمیت تلقی کرده و سعی دارد خود را مسلط بر اوضاع نشان دهد ولی ناظران نظر دیگری دارند و معتقدند عمق نارضایتی فرانسویها از سیاستهای دولت سارکوزی بیش از آنی است که دولت جلوه میدهد. سارکوزی هم اکنون بر سر یک دو راهی دشوار قرار دارد. مقاومت بر سر مواضع و سیاستهای خود، که قطعاً سارکوزی را با موج بیشتری از اعتراضات و اعتصابات مواجه خواهد ساخت و کوتاه آمدن در برابر معترضین نیز که دولت سارکوزی را با افزایش بار مالی و تشدید بحران اقتصادی کمرشکن مواجه خواهد ساخت.
این هفته نیز بلاتکلیفی در تشکیل دولت در عراق ادامه یافت و گره انتخاب نخستوزیر برای هفتمین ماه همچنان ناگشوده ماند. درحالی که نوری مالکی تلاش کرد تا با دیدار و مذاکره با مقتدی صدر، توافق جناح صدر را با نخست وزیری خود جلب کند، جناح العراقیه وابسته به ایاد علاوی و گروه "ائتلاف ملی" به رهبری سید عمار حکیم بار دیگر تاکید کردند نظر آنها بر روی "عادل عبدالمهدی" برای تصدی پست نخست وزیری است.
در این زمینه یکی از مسئولان العراقیه از رایزنی با کردها برای جلب توافق آنها با نخست وزیری عبدالمهدی خبر داد و کردها، نیز آنچنانکه پیشتر نشان دا دهاند به دنبال امتیازات مورد نظر خود هستند. این مسائل حکایت از آن دارد که اوضاع سیاسی عراق همچنان پرابهام است و امید گشایشی در اوضاع، دست کم در آینده نزدیک، نمیرود. قطعاً این وضعیت به نفع ملت عراق نیست و در این میان، تنها طرفهایی که سود میبرند اشغالگران، گروههای زیادهطلب عراقی، و برخی کشورهای عرب منطقه هستند که منافع آنها در تداوم بحران در این کشور است.
چ
هفته جاری، اوضاع افغانستان نیز کماکان بحرانی بود و شمار دیگری از افغانیها و نیروهای خارجی مستقر در این کشور در جریان خشونتها و ناآرامیها کشته شدند. در این میان اظهارات وزیر دفاع آلمان که در جریان دیدار با نیروهای این کشور در افغانستان بیان داشت به روشنی وضعیت نامساعد حاکم بر افغانستان و عمق مشکلات اشغالگران را نشان میدهد. وزیر دفاع آلمان، اوضاع افغانستان را دیوانه کننده خواند.
واقعیت این است که غرب در چگونگی برخورد با بحران افغانستان درمانده و توان تدبیر و تعقل را از دست داده است. ناتو به سرکردگی آمریکا تاکنون همه تدابیر ممکن را در افغانستان به کار بستهاند که حاصل و نتیجهای در برنداشته است. تازهترین راهکار ناتو یعنی مصالحه و مذاکره با گروه طالبان نیز تاکنون نتیجه ملموسی نداشته است. هر چند دولت کرزای و مقامات غربی میکوشند این طرح را درحال پیشرفت جلوه دهند ولی سران طالبان هرگونه مصالحه را رد کردهاند و ناظران نیز معتقدند این طرح اساساً قابل تحقق نیست چرا که اهداف گروه طالبان و طرفهای مقابل در تضاد کامل قرار دارد. مجموعه اینها موید این نگرانی آمریکایی هاست که باتلاق افغانستان روز به روز عمیقتر میشود و این کشور درحال تبدیل شدن به یک ویتنام دیگر برای آمریکاست.
هفته جاری یک نظرسنجی نشان داد که اوضاع و شرایط دمکراتهای تحت رهبری اوباما در آمریکا روز به روز نامساعدتر میشود. در این نظرسنجی مشخص شد که ۱۵درصد از رای دهندگانی که در انتخابات ریاست جمهوری گذشته به اوباما رای دادند اعلام کردهاند به جمهوری خواهان رای خواهند داد. باراک اوباما نیز در سخنرانی سالانه خود در میان هواداران دمکرات خود به آنها توصیه کرد که امید داشته باشند و همان شور و شوقی را که در انتخابات گذشته به خرج دادند در انتخابات آتی میان دورهای کنگره نیز داشته باشند. با اینحال روند تحولات سیاسی داخلی آمریکا بیانگر آن است که این دعوت اوباما برای طرفدارانش نمیتواند چندان موثر و سودمند واقع شود.
هم اکنون پس از گذشت حدود دو سال از ریاست جمهوری اوباما، بسیاری از آمریکاییها وعدههای وی برای ایجاد تغییر و تحول در شرایط زندگی خود را تحقق نیافته میدانند. همچنین در سیاست خارجی نیز اوباما سیاستهای جورج بوش را دنبال کرده و آمریکا در صحنه جهانی با همان معضلات و شرایط بغرنج گذشته دست به گریبان است. از اینرو انتخابات میان دورهای کنگره میتواند محکی مهم برای موقعیت اوباما باشد و نشان خواهد داد که آیا وی میتواند به حیات سیاسی خود ادامه دهد و یا اینکه باید شکست را بپذیرد.
رسالت:وحدت ملی را جدی بگیریم
«وحدت ملی را جدی بگیریم»عنوان سرمقالهی روزنامهی رسالت است که در آن میخوانید؛
۱- سفر به یاد ماندنی مقام معظم رهبری به قم، ام القرای جهان اسلام و استقبال تاریخی مردم قم به نمایندگی از مردم ایران و ملتهای جهان اسلام را باید از ابعاد گوناگون مورد بررسی قرار داد و پیامهای ویژه نشاط دینی و ملی مردم و بصیرت مثال زدنی ملت را ادراک کرد. مهمترین محوری که مقام معظم رهبری در دیدار پر شکوه مردم قم مطرح کردند موضوع پاسداشت وحدت ملی بود.
۲- وحدت و همگرایی ملت، خار چشم دشمنان اسلام و انقلاب است وحدت و همگرایی سکه ملت ایران در بازار دیروز، امروز و فردای سیاست و خنثی کننده توطئههای ریز و درشت طراحان نبرد نرم علیه انقلاب است.
رهبر انقلاب در بیانات خود در قم، هم مردم و هم خواص را مورد خطاب قرار دادند و فرمودند؛ "وحدت ملی را جدی بگیرید"
٣- مهمترین وظیفه انقلابیون در حال حاضر ارتقای وحدت ملی و انسجام اسلامی است. تاکید معظم له بر این امر که کلید هوشیاری و بصیرت مردم و مسئولان است، باید به صورت یک گفتمان مسلط در آید.
اگر آتش افروزیهای بد خواهان خوب رصد شود متوجه میشویم که آنها فقط و فقط وحدت ملی را - برای بازگشت استعمار و استبداد -
نشانه گرفتهاند.
حرکت به سوی وحدت همان طور که مقام معظم رهبری فرمودند؛ "صرف حرف زدن از وحدت کافی نیست" باید با طراحی مکانیسمهای دقیق ساختاری به مرزهای وحدت و همگرایی رسید.
۴- گفتمان وحدت و همگرایی در برابر گفتمان فتنه و آشوب قرار دارد. فتنه گران شبانه روز با دروغ، تهمت، تشویش اذهان عمومی و اهانت و مسخرگی میخواهند از ابهت و عظمت وحدت ملی بکاهند اما با سد آگاهی و بصیرت مردم روبهرو شدهاند دشمن از مردم ناامید است لذا میخواهد دستکاری در ذهن مردم را از طریق غفلت و فریب برخی نخبگان انجام دهد. لذا برخی نخبگان که در معرض هستند باید هوشمندی خود را حفظ کنند.
۵- یکی دیگر از راهکارهای ایجاد همگرایی و وحدت تاکید روی پیشرفت کشور، خدمت به مردم و بسط عدالت در جامعه است گرمی و حرارتی که از این حرکت ایجاد میشود، هر توطئهای را در نطفه خفه میکند. چون اهل آشوب و فتنه و تفرقه عزم خود را جزم کرده است که مملکت را عقب مانده نگه دارد.
۶- مدیریت گفتگوها و مدیریت نقد درون گفتمانی بر اساس عقلانیت اسلامی راهکار دیگری برای رسیدن به وحدت و همگرایی است. عقل حکم میکند از مطالبی که دشمن از رسانهای کردن آن سود میبرد، پرهیز شود.
آفرینش: شفافسازی در اجرای هدفمند کردن یارانهها
«شفافسازی در اجرای هدفمند کردن یارانهها»عنوان سرمقالهی روزنامهی آفرینش است که در آن میخوانید؛در چند وقت اخیر بحث هدفمندی یارانه ها و نحوه اجرای آن از سوی دولت سبب افزایش گمانه زنی ها و نظرات ضد و نقیضی در این زمینه گردیده است. به طوری که به علت عدم شفاف سازی جزئیات طرح از سوی دولت مردم و دیگر مسولین دچار نوعی سردرگمی نسبت به این طرح شده اند.اما آنچه به نظر می رسد و اکثر کارشناسان بر آن معتقدند آن است که با اجرای این طرح با یک سری چالش ها و مشکلات رو به رو خواهیم شد. اما آنچه دور نمایی سخت و مشقت آوری را برای مردم و جامعه فراهم می کند عدم آموزش لازم و اطلاع رسانی کافی نسبت به آینده پیش روی آنهاست.
از طرفی قانون هدفمندی هنوز اجرا نشده، ما شاهد افزایش قیمت کالاها از جمله برق بودیم که تبعات آن را در استان های شمالی دیدیم. این برخورد و واکنش مردم به این معناست که هنوز زمینه ذهنی اجرای این طرح برای مردم فراهم نشده و مردم نمی توانند به خوبی این وضعیت را درک کنند و برایشان نا مأنوس است. از طرفی اگر قرار باشد در اجرای این قانون قیمت برق و یا سایر حامل های انرژی به این میزان افزایش یابد پرداخت آن در توان مردم نخواهد بود.اینکه اجرای طرح هدفمندی یارانه ها باعث تورم می شود امری است که اکثر کارشناسان اقتصادی بر آن اتفاق نظر دارند. و نرخ این تورم را بین ۲۰ تا ٣۰ درصد می دانند. و ما پیش لرزه های این تورم را می توانیم در بازار مصرفی کالا و سایر خدمات مشاهده کنیم .
در وضعیت کنونی که هنوز این قانون اجرا نشده اوضاع گرانی و قیمت کالا ها وضعیت مناسبی ندارد و همین امر باعث ایجاد نوعی نگرانی و استرس در مردم شده که نمی دانند بعد از اجرای این طرح چه وضعیتی در انتظار آنها است.نمی توان گفت که مردم انتظار سختی و مشقت را نداشته باشند اما با این شیوه که دولت اجرای این طرح را مدام به تاخیر می اندازد باعث فشار بیشتر بر مردم می شود. بدیهی است که باید تمامی زوایای این قانون و نحوه اجرای آن برای مردم و تولید کنندگان روشن و شفاف سازی شود.
افزایش قیمت تمام شده کالاها و خدمات یکی از تبعات اجرای قانون هدفمندی یارانه ها می باشد و از آنجا که واحدهای تولیدی از نحوه عملکرد و اجرای این قانون مطلع نیستند نمی توانند خود را برای این وضعیت آماده نمایند و بالتبع نمی توانند ثبات و میزان مشخصی را برای قیمت کالاهای خود تعیین کنند. و تا مادامی که زمان اجرای این طرح مشخص نباشد به علت سردرگمی تولید کنندگان و استرس آنها از اجرای این قانون نمی توان انتظار داشت بازار دارای ثبات قیمت شود. باید به این نکته توجه کرد که با وضعیت کنونی گرانی و قیمت ارز و طلا در بازار نمی توان انتظار داشت که بعد از اجرای طرح هدفمند کردن یارانهها این افزایش قیمت ها کاهش یابد و یا تعدیل شود.
بلکه مردم بر این عقیده هستند که با اجرای این طرح میزان قیمت کالا و خدمات رشد چشم گیری خواهد داشت . واین ترس و نگرانی در مردم وجود دارد که با آزاد سازی قیمت ها و میزان درآمد آنها نتوانند از عهده مخارج زندگی بر آیند.لذا لازم است تا دولت محترم هرچه سریعتر نسبت به شفاف سازی و نحوه اجرای این طرح اطلاع رسانی نماید تا مردم و تولید کنندگان از آینده خود با خبر شوند و خود را برای مواجه شدن با رخداد آتی آماده نمایند. و از طرفی دیگر لازم است دولت از به تاخیر افتادن دوباره اجرای این طرح جلوگیری نماید تا از فشارهای روانی بر مردم و جامعه کاسته شود.
آرمان:این یک تاکتیک سیاسی است
«این یک تاکتیک سیاسی است»عنوان سرمقالهی روزنامهی آرمان به قلم صادق زیباکلام است که در آن میخوانید؛ درباره اظهارات جوانفکر و وضعیت پیشآمده در جبهه اصولگرایان باید گفت که آقای جوانفکر و مشاوران نزدیک به رئیس جمهور بعد از انتخابات ریاست جمهوری دهم سعی کردند که به شکلی آقای احمدینژاد را در ورای جریانات سیاسی اصولگرایی مطرح کنند. به نظر من این تلاش بیهوده است و آقای احمدینژاد جایگاهش در میان جریان اصولگرایان بوده است. حلقه نزدیک به رئیس جمهور میخواهند که ایشان و جریان منتسب به ایشان را در انتخابات آینده ریاست جمهوری
به شکلی مطرح کنند که بتوانند از آرای اصلاح طلبان بهره برداری نمایند و بگویند آقای احمدینژاد در ورای جریان اصولگرایی قرار دارد. اینها میخواهند به شکلی آقای احمدینژاد را برای اقشار و لایههای جوان و ۱٣میلیونی که به ایشان رای ندادند جدای از جریان سنتی اصولگرایان تعریف کنند. در عین حال نمیخواهند از اردوگاه اصولگرایان هم جا بمانند.
البته این کار شاق و دشواری است، «آقای جوانفکر و دوستانشان میگویند که ما اصولگرایان را همراه خود داریم اما چه کنیم که برای آینده بخشی از تحصیلکردهها و جوانان را از اصلاحات جدا کنیم و آنها را به اردوگاه خود بیافزاییم . بنابراین نه صددرصد میگویند رئیس جمهور اصولگرا است و نه صددرصد میگویند ایشان اصلاحطلب است. لذا وارد مفاهیمی میشوند که این مفاهیم اصلا در جامعه ما معنایی ندارد. مانند این که میگویند "اصولگرایی و اصلاحطلبی موضوعیت ندارد و عمرش به سر آمده"، این افراد تلاش میکنند به شکلی آقای احمدی نژاد را در ورای جریانات سیاسی مطرح کنند.
تصور میکنم که قطعا این یک تاکتیک سیاسی است ،البته نکته دیگر این است که جریان منتسب به دولت احتمالا معتقدند که پیروزی در انتخابات به خود احمدینژاد ربط دارد نه جریانی که برآمده از آن بودند. درباره ظهور "جریان سوم" از دل اردوگاه اصولگرایی ؛دو نکته اساسی در این جا وجود دارد، هر قدر به انتخابات مجلس و ریاست جمهوری نزدیک میشویم، جریاناتی ظاهر میشوند که سعی میکنند بگویند ما جریان سوم هستیم.
فقط آقای جوانفکر و اصولگرایان منتقد نیستند که این ادعا را دارند، ما شاهد جریانهای دیگری هم خواهیم بود که در آینده نزدیک سعی میکنند خود را به عنوان جریان سوم معرفی کنند. دلیل این مسئله هم این است که آنها میخواهند رای اصلاح طلبان، جوانان، زنان و... را جذب کنند. بنابراین اصرار ندارند که خود را اصولگرا معرفی کنند و در عین حال تلاش دارند که به اصلاحطلبان هم نزدیک نشوند. در نتیجه سعی میکنند در وسط جاده حرکت کنند. تا هم با اصولگرایان باشند و هم با اصلاح طلبان میانهرو و میگویند ما جریان سوم هستیم.» جریان اصولگرا به هیچ وجه یک دست و منسجم نیست.
در میان اصولگرایان شخصیتهای تندرویی وجود دارد که مفهوم اصولگرایی از نظر آنها حذف اصلاحطلبان مهم است. اما از سوی دیگر چهرهها و شخصیتهای دیگر اصولگرایان وجود دارند که دغدغه مشکلات معیشتی مردم را دارند و این افراد از واقعیات فرار نمیکنند کسانی هم چون دکتر خوش چهره، توکلی، مهندس باهنر، قالیباف و برادران لاریجانی و اعضای موتلفه... این افراد مسائل کشور را میبینند و نمیتوانند مشکلات را نادیده بگیرند.
این اصولگرایان طبیعتا با اصولگرایان دسته اول آبشان توی یک جوی نمیرود، اما وقتی که جریان اصلاحطلب به عنوان یک تهدید برای اصولگرایان مطرح نیستند اختلافات اصولگرایان از عمق به سطح میرسد. بنابراین بخشی از "خود را متفاوت دانستن" برای رای است اما بخش دیگری از آن نشان دهنده وجود اختلاف در میان برخی اصولگرایان است.
اختلافات اصولگرایان بر سربرخی حقایق است بخشی از آنها نمیخواهند مشکلات را ببینند و برخی دیگر مشکلات را میبینند اما در مورد آنها به خاطر پیشگیری از تضعیف روحیه سخن نمیگویند با اینحال میدانند که مشکلات هست و انتظارشان این است که با سیاستهایی که نظام در پیش میگیرد این مشکلات را رفع کنند. موفقیت اصولگرایان منتقد که مدعی "جریان سوم" بودن است در آینده سیاسی ایران بستگی به این دارد که اصولگرایان رادیکال چقدر اصرار دارند که یکه تاز باشند ،اگر این جریان حاضر نشود دیگر اصولگرایان را همراهی کند شانس زیادی برای جریان سوم ،وجود ندارد.
جهان صنعت:اقدام دولت در منع جایگزینی حامل های انرژی
«اقدام دولت در منع جایگزینی حامل های انرژی»عنوان سرمقالهی روزنامهی جهان صنعت به قلم پویا نعمتاللهی است که در آن میخوانید؛ در خبرها آمده بود که دولت در نظر دارد در زمان مورد نظر خود قیمت ۷ حامل انرژی (شامل بنزین، گازوییل، نفت سفید، نفت کوره، گاز مایع، گاز طبیعی و برق) را افزایش دهد.
سوال در این است که دولت بهکدام دلیل تصمیم گرفته تا قیمت اینحاملها را در کنار هم و به صورت موازی افزایش دهد؟
پاسخ این است که دولت با هدف جلوگیری از اقدام شهروندان به پدیده جانشینسازی حاملهای انرژی دست به این افزایش موازی بزند.
به این ترتیب که بهطور طبیعی، عامه مردم در صورت افزایش قیمت یک حامل انرژی به سراغ حامل دیگر انرژی (به صورت جایگزین) خواهند رفت و مصرف آن حامل را افزایش میدهند.
برای مثال فرض کنید دولت قیمت گاز طبیعی را دچار یک افزایش جدی کند اما قیمت برق را فقط در اندازه اندکی افزایش دهد بدیهی است در این صورت عموم مردم که افزایش قیمت گاز را بهمثابه پرداخت هزینه بیشتری برای خود تلقی میکنند، ممکن است برای گرمایش محیط خود به مصرف برق روی آورند.
این افزایش مصرف برق همچون اختصاص یارانه بیشتر به برق است که اساسا موضوع کاهش یارانه بخش گاز طبیعی را کمرنگ میکند.
نمونههای زیادی از اینگونه جانشینیها وجود دارد. در هر حال دولت معتقد است که اصلاح قیمت در یک بخش از حاملهای انرژی، عملا واجد اصلاح در رفتار مصرفکننده نخواهد بود و این به معنای بلااثر شدن اهداف هدفمندسازی یارانهها و ظرفیتهای اجرایی قانون است.
در مثالی که ذکر شد، فقط اگر قیمت گاز طبیعی و برق هردو بهصورت جدی افزایش یابد آنگاه مصرفکننده دست به مدیریت مصرف خواهد زد.دولت بر این اعتقاد است که در این صورت رفتار مصرفی مردم اصلاحپذیر نخواهد بود و چهبسا بر اثر این فشار مصرفی، بازتوزیع حمایتی موثر هم ممکن نشود.
دنیای اقتصاد:جنگ ارزی از طریق کاهش مصرف ملی
«جنگ ارزی از طریق کاهش مصرف ملی»عنوان سرمقالهی روزنامهی دنیای اقتصاد به قلم مهران دبیرسپهری است که در آن میخوایند؛آمریکا پس از بحران مالی و در دو سال گذشته، سیاست کاهش نرخ بهره و افزایش عرضه پول را جایگزین سیاست استقراض از دیگر کشورها کرده است و برنانکی رییس بانک مرکزی آمریکا در راه انجام این سیاست، تعیین هدف تورمی ۲ درصد را اعلام کرد.
بدیهی است که دلیل اجرای این سیاست کینزی برای تحریک تقاضا، افزایش مصرف و مقابله با رکود بوده است. اما از آن طرف، سوال این است که این افزایش مصرف را کدام تولید کننده قادر است پاسخ دهد. طبیعی است که آمریکا مایل است تولیدکنندگان این کشور از سیاست انبساطی مذکور منتفع شوند. اما میدانیم در رقابت آزاد در جهان، چینیها از بیشتر تولیدکنندگان دیگر کشورها سبقت خواهند گرفت.
در واقع خشم آمریکا نسبت به چین از همین موضوع سرچشمه گرفته است؛ ولی معلوم نیست که آیا آمریکاییها این موضوع را میدانند و خود را به نادانی زدهاند یا اینکه دچار توهم کینزی شده و چین را طراح یک تئوری توطئه اقتصادی میدانند.
حال آنکه هیچ کدام از شاخصهای اقتصادی نشان از افزایش عرضه پول در چین ندارد و اتهام آمریکا در این خصوص وارد نیست. با وجود این گاهی میشنویم یا میخوانیم که پایین بودن ارزش پول چین و رخدادهایی مانند کاهش نرخ برابری لیر ترکیه نشانه امری جهانی و همهگیر است.
ما هنوز دقیقا نمیدانیم علت تغییر ۱۲ درصدی ارزش لیره ترکیه نسبت به دلار آمریکا چه بوده است، ولی حتی اگر دلیل آن، افزایش عرضه پول توسط بانک مرکزی ترکیه باشد دلیلی بر صحت این ادعاها نیست و نشان از فریب مسوولان اقتصادی ترکیه دارد که خود را وارد یک بازی سراسر باخت نمودهاند؛ با این تصور اشتباه که چین نیز همین کار را میکند.
میدانیم ترکیه در اجرای سیاستهای کینزی سابقه طولانی دارد و در گذشته یک بار تلویحا به اشتباه بودن آن سیاستها اعتراف نموده است. البته اگر چین تصمیم بگیرد برای مثال بخشی از ذخایر ارزی خود را به لیره ترکیه تبدیل کند، در این صورت ترکیه خواهد توانست به همان میزان بر عرضه پول ملی خود بیفزاید و به همان مقدار، دلار آمریکا را خریداری کند.
در غیر این صورت، جنگ ارزی از طریق کاهش ارزش پول ملی، تنها به یک روش، امکان وقوع موفق دارد و آن کاهش تقاضای ارز از طریق کاهش مصرف ملی است. البته اگر کاهش ارزش پول ملی به صورت اجباری و از طریق کاهش عرضه ارز باشد، نتیجه آن چیزی جز تورم و بحرانهای اقتصادی و اجتماعی نخواهد بود.
نکته دیگر آن است که افزایش قیمت طلا بر خلاف پندار کارشناس مزبور، تنها مربوط به روزهای اخیر نیست و این افزایش، حداقل از چهار سال پیش شروع شد و دلیل آن هم آن بود که چینیها تصمیم گرفتند ذخایر ارزی خود را تنوع ببخشند و در راه انجام این هدف حتی از مردم کشور خود خواستند بخشی از پساندازهای خود را به صورت طلا نگهداری نمایند. حتی این احتمال وجود دارد که روی آوردن چین به افزایش ذخایر طلای خود در ایجاد یا تعمیق بحران عظیم مالی جهانی نقش داشته باشد. البته در این صورت نمیتوان چین را مورد سرزنش قرار داد؛ در واقع کشوری که مستحق سرزنش میباشد، آمریکا است.
منبع: جام جم آنلاین
|