احمدی نژاد: اسلام ایرانی می خواهیم!
•
محمود احمدی نژاد روز دوشنبه در یک سخنرانی، گفته های مشاور و دوست نزدیک خود اسفندیار رحیم مشایی را تکرار و از «اسلام ایرانی» دفاع کرد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
٣ آبان ۱٣٨۹ -
۲۵ اکتبر ۲۰۱۰
اخبار روز: محمود احمدی نژاد روز دوشنبه در یک سخنرانی، گفته های مشاور و دوست نزدیک خود اسفندیار رحیم مشایی را تکرار و از «اسلام ایرانی» دفاع کرد. وی در مراسم افتتاحیه ی «همایش ملی جنگ نرم» در تالار علامه امینی دانشگاه تهران از جمله گفت:
* جنگ نرم یا تقابل نرم را در سه سطح عمومی میتوان مرور کنیم، گفت: یک احساس عمومی این است که نظام سلطه در تمام عرصهها در موضع تهاجم قرار دارد و در سطوح گوناگون با اندیشهها و ملتها درگیر است. سطح اول سطح نظری، سطح دوم سطح برنامه و سطح سوم سطح عملیات است. بدون نظریه تنظیم برنامه منسجم و هدفمند تقریبا غیرممکن است و بدون یک برنامه منسجم انجام یک عملیات منسجم ناممکن است.
* ببینید غربیها چه کردهاند و میکنند.
* آنها در سطح نظریه کار را راحت کردهاند و یک تعریف ساده و تقریبا همه کس فهم از انسان ارائه دادهاند، یک تعریف از جامعه و یک تعریف غایت انسان و جامعه. آنها انسان را چه تعریف کردهاند آنها انسان را در محدوده ۷۰ الی ٨۰ سال تعریف کردهاند و اصل را بر اصالت تمایلات انسانی و لذت حداکثری قرار دادهاند و روابط بین انسانها در واقع براساس تنازع برای بقا است و جامعه هدف یک جامعه لیبرال و حاکمیت یک دموکراسی لیبرال است و در واقع آنها با این تعاریف تکلیف خود را روشن کردهاند و براساس این اندیشه و مبانی ادبیات وسیعی را تولید کرده و میکنند و این بستر همه طراحیهای بعدی است و بر اساس این مبنا برنامه اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی را تنظیم کردهاند. براساس این جهانبینی و فلسفه این برنامهها را تعریف و تنظیم کردهاند و بعد از آن اقدام به عملیات کردهاند.
* برخی از مطالبی که امروز مطرح میشود سطح سوم است ما عملیات دشمن را مدنظر قرار میدهیم و با عملیات دشمن میخواهیم مقابله کنیم در حالی که ما با هر سه سطح مواجه هستیم اگر در سطح اول حرف روشن و پیام دقیقی برای جامعه بشری نداشته باشیم و یا از نظریهها و تئوریهای غنی و قابل پذیرش برای ملتها برخوردار نباشیم و برنامهریزی مناسبی نداشته باشیم در برخورد با سطح اول و دوم راه به جایی نمیبریم. حتما باید در نقطه مقابل یک نظریه روشن و دقیقی نشان دهیم و یک برنامه مبتنی بر آن نظریه روشن و قوی طراحی کنیم و متناسب با آن برنامه عملیات کنیم.
* اگر تصور کنیم در بستر تئوریها و اندیشه مادی ما میتوانیم برنامه غیرمادی و عملیات غیرمادی علیه سلطهگران داشته باشیم این یک اشتباه بزرگ است. آنها مبانی را تعریف کردهاند و براساس آن اقتصاد، جامعه شناسی و دیپلماسی را طراحی و پیش بردند و در واقع اقتصاد و سیاستی که حاکم است مبتنی بر نظریههای آنهاست و ما باید در نقطه مقابل مبانی خود را تعریف و مشخص کنیم.
* یک نکته را بگویم گرچه تلخ است ولی باید بپذیریم که در طراز آن وارد میدان شویم. امروز تقریبا تمام دانشگاهها و مراکز علمی مدیران و برنامهریزان چیزی را مصرف میکنند که در آنجا تولید شده است و هنوز غرب مرکز تولید اندیشه است و حتی در کشور ما بسیاری از تولیدات آنها مصرف میشود باید یک جابجایی و تحولی رخ دهد و البته من امیدوار و مطمئن هستم که این اتفاق میافتد.
* ما باید یک تعریف روشن از انسان و غایت جامعه ارائه دهیم.
* ما باید مشخص کنیم که انسان به کجا باید برسد. آنها تعریف کردند که نقطه کمال انسان جایی است که از حداکثر تمایلات مادیاش ارضا شود و از آن استفاده کند. مزاحمی برای آن نباشد و امنیت داشته باشد. تعریف ما از انسان چیست.
* باید مراکز علمی، حوزوی و دانشگاههای ما یک تعریف روشن و همه فهم از انسان ارائه کنند و اجمال آن این است که ما انسان را یک موجود در حال حرکت و کمالجو میشناسیم. انسان را تجلی خداوند و خلیفه خداوند، انسان را واجد اسمای الهی و صفات الهی میشناسیم ماموریت انسان در زمین را فقط ارضای تمایلات خودش نمیشناسیم. ماموریت انسان حرکت به سمت کمال و خدایی شدن است. انسان خلیفهالله است. رابطه انسانها براساس عشق، محبت، ایثار و فداکاری باید باشد. در مسیر کمال کسی مزاحم دیگری نیست و همه یار هم هستند کمال انسانی از مسیر خدمت به دیگران و برداشتن موانع از مسیر کمال دیگران و از مسیر تلاش برای برپایی سعادت، عدالت و امنیت در جامعه میگذرد.
* جامعهای که ما در انتظار آن هستیم یک جامعه متعالی است، جامعهای است که در آن آحاد مردم احساس مسوولیت میکنند، کرامت و حرمت انسانی محفوظ است، ارامش حقیقی برقرار است و تک تک انسانها میتوانند خدایی باشند. جامعهای که در واقع رودخانه زلالی است که به سمت کمال و انسانیت جاری است.
* اگر بخواهیم بخش اول را خلاصه کنیم باید بگوییم ما به دنبال انسان طراز جامعه مهدوی هستیم ما به دنبال جامعه مهدوی هستیم و باید آن را به جامعه جهانی معرفی کنیم. ما اگر بخواهیم حرفی برای گفتن داشته باشیم و برای اینکه بتوانیم رقابت کنیم، باید جامعه جهانی و انسان جهانی را معرفی کنیم.
* در سطح دوم آنها برنامهریزی توسعه را معرفی کردند و امروز در کشور ما نیز برخی از صاحبنظران به دنبال ادبیات توسعه و برنامهریزی توسعه هستند آیا برنامهریزی توسعه ما را به نقطه مطلوب میرساند؟ این جزو محالات است. حتی اگر قبول کنیم که خود آنها از این برنامهها پیروی کردهاند و مبنای عمل قرار دادهاند باید بگوییم این برنامهها مبتنی بر تئوریهای آنها است و در نقطه مقابل نظام اندیشه و فکری ماست.
* بعد از تبیین تئوریهای خودمان باید به دنبال برنامهریزی مبتنی بر این تئوریها باشیم به نظر من برنامهریزی ایرانی و اسلامی یک عبارت و عنوان جامعی است. ما باید به دنبال برنامهریزی ایرانی و اسلامی باشیم. اگر تئوریها را خوب طراحی کنیم اما برنامهریزی مناسب صورت نگیرد باز هم در معرض آسیب هستیم.
* اینجا میخواهم تاکیدی روی کلمه ایرانی کنم، برخی روی کلمه ایرانی حساسیت نشان میدهند و تصور میکنند که منظور قومگرایی و ناسیونالیستی است، به طور مطلق این طور نیست. ما به دنبال برنامه ریزی اسلامی و ایرانی و برنامهریزی که مبتنی بر نظام اندیشه ایرانی و اسلامی و توانمندی ایرانی و اسلامی باشد هستیم. دریافت ایران از اسلام برای ما مبنای عمل است. دریافتهای فراوانی از اسلام در دنیا در حال حاضر مطرح است. آیا ما در دنیا یک دریافت از اسلام داریم؟ نه. یک برداشت واحد از اسلام میشود؟ نه. برداشتی از اسلام برای ما مبنای عمل است که ایرانی است، البته نه ایران به معنای یک قوم.
* برداشت ایرانی در حقیقت نزدیکترین به حقیقت است و ما با فهم ایرانی از اسلام برنامهریزیهای خود را تنظیم میکنیم و متناسب با توانمندیهای خودمان باید برنامهها را طراحی کنیم. بیش از ۵۰ سال در کشور ما برنامهریزی توسعه داشتیم. چندین سال قبل از انقلاب و همچنین بعد از انقلاب و اکنون در آستانه برنامه پنجم هستیم، ولی در هیچ یک از بخشهای اجتماعی به نقطه حداقلی آرامش نرسیدیم و هرگز نخواهیم رسید به خاطر اینکه این برنامهها مبتنی بر فرهنگ ایرانی و اسلامی از یک سو و از سوی دیگر مبتنی بر توانمندیهای ایرانی نبوده است و اقتباسی بوده است.
* بعد از تنظیم برنامه باید سراغ عملیات برویم. آنها نیز بعد از برنامهریزی سراغ عملیات رفتند و آن طور نیست که عملیات بدون برنامه بتواند اثرگذار باشد. یکی از این عملیاتها داستان تاسیس رژیم صهیونیستی است، اول آنها اندیشه خودشان را همگانی و متناسب با اندیشهشان برنامهریزی کردند، بعد طراحی کردند و رژیم صهیونیستی را ایجاد کردند. آنها خود را معیار حق و اندیشه در عرصه جهانی مطرح کردند، این گونه جا انداختند، برنامه سلطه جهانی را طراحی کردند و بعد عملیات. که عملیات آن تاسیس رژیم صهیونیستی است و عملیاتهای دیگری مثل ۱۱ سپتامبر، اشغال عراق، افغانستان.
* ما باید تئوری، برنامهریزی و عملیات خود را داشته باشیم و اگر صرفا در بخش عملیات و یا برنامه درگیر شویم به نتیجه نمیرسیم.
* ما باید به جایی برسیم که ایران کانون تئوری پردازیهای فکری و اندیشهای و مرجع اندیشمندان جهان باشد.
* ما در بخشهایی از علوم تجربی به مرجعیتهایی دست پیدا کردهایم و این خوب است. ولی با اینها نمیشود وارد جنگ در این میدان گسترده شد و تا زمانی که از لحاظ علوم انسانی و تئوری پردازی به مرجعیت جهانی نرسیم این شرایط ادامه دارد.
* تنها تئوری که در حال حاضر در عرصه جهانی میتواند جایگزین شود انسان طراز جامعه مهدوی و در واقع جامعه مهدوی است و در واقع این بهترین تئوری و تنها تئوری برای جایگزینی است و باید در راستای معرفی آن تلاش کنیم.
* باید بستر را عوض کنیم.
* بستر همان نگرشها، باورها و اندیشههاست و نبرد اصلی نبرد اندیشه و تولید اندیشه و جنبش نرمافزاری است. به نظر من ما نیازمند یک انقلاب رهایی بخش هستیم. باید مراکز علمی، حوزهها و دانشگاهیمان یک انقلاب کنند و خود را از قالبهای موجود نجات دهند و آزاد کنند. حتی باید خود را از برخی چارچوبها و قالبها به نام اندیشه دینی و فقهی جدا کنند و به حقیقت دین برسند.
* بدون اندیشه، معارف، عرفان و فلسفه محال است که در این نبرد علمی بتوانیم موفق شویم.
* به فضل الهی نظام سلطه به لحاظ استراتژیک و در سطح برنامه و اقدام به سرعت به یک بنبست نزدیک میشود و آن تنور داغ که دائم نظریه، تئوری و خلاقیتهای جدید تولید میکرد در حال خاموش شدن است. برنامههای اقتصادی و سیاسی آنها دارد به بنبست میخورد، کارایی خود را از دست میدهد و آنها در سطح عمل نیز با بن بست مواجه هستند. در فلسطین و عراق و افغانستان میبینید که با چه وضعی روبرو هستند. در عرصه اقتصاد و مدیریت اجتماعی به بنبست رسیدهاند یک جایگزین بیشتر ندارد و آن ملت که میتواند این جایگزینی را آن طوری که مناسب است را معرفی و مدیریت کند ملت ایران است آن هم به هزاران دلیل که خودتان میدانید. امروز ورود به این صحنه فقط یک حرکت دفاعی آن هم فقط از ملت ایران نیست اگر ما تصمیم بگیریم که فقط از ملت ایران دفاع کنیم و وارد عرصه جهانی نشویم موفق نمیشویم و باید در عرصه بینالمللی وارد شد و نظریههای اسلام و اسلام ایرانی را معرفی کنیم. این موضوع کسی را ناراحت نمیکند البته ممکن است عدهای از قدرتمندان ناراحت شوند، ولی توده مردم میفهمند که آن فرهنگی که از ایران منتشر میشود به حقیقت نزدیکتر است و کسی از آن ناراحت نمیشود.
* ما باید به جایی برسیم که روزانه اندیشمندن دنیا منتظر شنیدن یک حرف جدید از ایران باشند و آن موقع است که این معادله معکوس است و این شدنی است. ذخیره فرهنگی، توانمندی فرهنگی و برنامهریزی ملت ما بینظیر است. توانمندیهای ملت ایران بینظیر است و در هر عرصهای که جوانان ما فارغ از مدلهای سلطه عمل کردهاند موفق شدهاند.
* اصل تقابل یعنی تقابل اندیشه، فرهنگ و باورها را باید در سه سطح تعریف کنیم سطح تئوری، برنامه و عملی. میتوانیم یک الگوی مناسب را طراحی و به جهان معرفی کنیم. دنیا به شدت نیازمند الگوی جایگزین است و بسیاری از اندیشمندان و مدیران به ناچار محصولات نظام سلطه را مصرف میکنند و جایگزینی وجود ندارد باید دست به دست هم بدهیم و ایران را به عنوان یک الگوی متعالی از اندیشه متعالی و برنامه انسانی و عملی انقلابی تبدیل کنیم.
|