روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۶ آبان ۱٣٨۹ -
۲٨ اکتبر ۲۰۱۰
روزنامه کیهان: «نمی پرسید کجا بودیم؟!»
«نمی پرسید کجا بودیم؟!» عنوان یادداشت روز کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن می خوانید:
غرق شدن در خود نهایت ندارد. کسانی هستند که همیشه حواسشان جمع است و مدام محیط پیرامون و جایی را که ایستاده اند رصد می کنند.
از این دایم الذکرهای همیشه هوشیار که بگذریم، بسیاری از مردم- کم یا بیش- گاه گداری در خود غرق می شوند آن قدر که از اطراف و موقعیتی که قرار گرفته اند- مثلا وسط خیابان و بی خیال همه چیز- یا بیراهه هایی که به جای راه رفته اند غافل می مانند.
بعضی ها در این حیص و بیص به خود می آیند و از خود می پرسند من اینجا چه می کنم؟ من که نباید اینجا می بودم. من کجا و اینجا کجا؟ یکی ممکن است زودتر به خود بیاید و محیط و موقعیت را یادآور شود و دیگری دیرتر.
اما طایفه چهارمی هم هستند که حافظه شان کمابیش پاک می شود به نحوی که اگر بپرسند «اینجا کجاست»، پیش یا پس از آن می پرسند «من کی هستم؟ تو کی هستی؟» (چیزی شبیه دیالوگ طنز آقای پورمخبر)! کسانی هم هستند که نوزاد- بخوانید خود- را پرت می کنند آسمان و... یادشان می رود که دوباره بگیرندش! اگر روزگاری در خود غرق شوند، چنان غوطه می خورند و غواصی می کنند که... فاتحه! ناگهان بانگ برآمد که خواجه مرد!
سخن از «یاد» است و «مروّت». سخن از آنهاست که خود را جزو رجال می شمارند. فراموشی، نامردی می آورد. گاه انسان روحیه نامردی ندارد اما فراموشی، او را بی چشم و رو می کند.
درمان درد چنین کسی یادآوری است. و گاه یادآوری برای کسانی، مانند «بارشک» ابری است که وسط گرما در میانه تابستان بگیرد و بگریزد، نباریده. به سرابی می ماند که برای لحظه ای چشم را بنوازد و دیگر هیچ! هیجانی است که بیاید و بگذرد و باز جای خود را به عادات جاگیر شده در روح و جان انسان بدهد.
مال دوستی، جاه طلبی، نخوت و تعصب کور، لجاجت یا شهوت بارگی از همه انواع آن؛ اینها آتش های افروخته ای در جان آدمی نیست که مجال جولان به یاد حق و انصاف و مروت بدهد.
رسم جوانمردان اهل فتوت است که مدام از خود بپرسند کجا ایستاده ام؟ اینجا که ایستاده ام سزاوار است؟ کلام شریف صادق آل محمد (علیهم السلام) است آن هنگام که از حضرتش پرسیدند مروت چیست؟ «لایراک الله حیث نهاک ولا یفقدک من حیث امرک. مروت این است که خداوند تو را آنجا که نهی فرموده نبیند و از آنجا که امر فرموده مفقود نیابد». گاه انسان می داند و خلاف مروت، آنجا که نباید هست یا آنجا که باید نیست. و گاه نمی داند و به یادی تغییر موضع می دهد.
و سومی هم هست که به یادش می آورند، هیجانی در او پدید می آید اما باز در همان موضع و موقف «ناحق» و «ناسزا» و «اتهام» می ایستد! امیرمومنان(ع) به دو سرکرده -بازی خورده- معرکه جمل فرمود «فارجعا ایها الشیخان عن رأیکما. برگردید- شما دو پیرمرد!- از تصمیم تان»، و کلام پیامبر(ص) را به زبیر یادآور شد که «علی را دوست داری؟! اما تو روزی با او می جنگی درحالی که شورشی و ستمگری».
و این کلام آن قدر بحق و تکان دهنده و یادآورنده بود که جناب زبیر فریاد زد «انالله و اناالیه راجعون». یعنی که من مصیبت زده ام! اما تذکر حیات بخش علی بن ابیطالب(ع)، گویا پتک بر آهن سرد بود.
اگر آن هشدارها شنیده و به جان خریده می شد امام مجبور نبود بر سر جنازه برخی شورشیان جمل گریه کند و درباره ماهیت ماجرا بگوید «ناشنوا باد گوشی که نصیحت رسا را نشنود! و چگونه از صدای آهسته متأثر شود کسی که فریاد بلند، گوش او را کر ساخته است؟! بر جای و استوار باد دلی که هرگز از ترس و یاد خدا جدا نشد.
هیچ زمانی سپری نشد جز اینکه ]همواره[ منتظر عواقب خیانت شما بودم و آثار فریب خوردگی را در سیمای شما بافراست دریافته بودم. لباس دین شما را بر من می پوشاند و صدق نیت و باطنم، مرا بر حقیقت شما بصیر و بینا می کرد» (خطبه ۴ نهج البلاغه).
فتنه هایی که در سال های ۶۰-۵٨، ۶۵-۶۴، ۷۴-۷٣، ۷۹-۷٨ و سرانجام ٨٨ امکان حلول و بازتولید یافتند، اگر به دقت نگریسته شود خللی بود که در «بصیرت» یا «مروت» برخی دوستان انقلاب افتاده بود، دوست نمایان که بماند. اگر مروت باشد، اشتباه کرده ها و راه به خطا برده ها، پس از آن که متذکر شدند، باز می گردند و جبران می کنند.
اما اگر مروت غارت شده بود، یادآوری ها هم راه به جایی نمی برد و می شود قصه جمل و «ما زلت انتظر بکم عواقب الغدر»؛ زخم خیانت است که بالاخره سر باز می کند و «خوب نما»ها و ظاهرالصلاح ها هیزم فتنه می شوند تا تشخیص جبهه حق و باطل دشوار گردد.
یعنی عبرت های سیدکاظم شریعتمداری و بنی صدر و منتظری کافی نبود برای ترس از «غرق شدن در خویش» که جماعتی پس از رحلت حضرت امام و به ویژه در دهه هفتاد پای در راه غفلت و غرقه گذاشتند؟ چرا باید فتنه ۷٨ دوباره در سال ٨٨ بازسازی می شد؟
اگر رهبر فرزانه انقلاب از سال ۶۹ بحث رخنه جویی و شبیخون فرهنگی دشمن را پیش کشیدند و سال های ۷۹-۷٨ هشدار دادند که دشمن پایگاه مطبوعاتی در کشور زده و دنبال اجرای مدل فروپاشی شوروی است، یکی با مختصات آقای خاتمی سال ٨٣ بود که علنا هشدار داد «صدای دشمن از اردوگاه اصلاحات به گوش می رسد». نه، سخت نمی گیریم. قرار نبوده و نیست که همه بینش نافذ ولایت و رهبری را داشته باشند.
اما آیا نباید از خاتمی سال ٨٨ و ٨۹ پرسید که چگونه پشت پا به باور با صدای بلند گفته خود زدی و وسط همان اردوگاه ماندی بی آن که ذره ای اصلاح و پالایش در این اردوگاه شده باشد؟ آن روز که کسانی ضمن شعار «عبور از خاتمی» گفتند باید از قانون اساسی هم عبور کرد، همین آقای خاتمی بود که گفت عبور از قانون اساسی خیانت است.
یعنی اگر کسانی از خاتمی عبور کردند، عبور آنان از قانون اساسی خیانت می شود اما اگر جماعتی با بلوا و آشوب، از امام و اسلام و ولایت فقیه و استقلال و جمهوریت- تمام مبانی قانون اساسی- عبور کردند، همان خیانت تبدیل به خدمت و خیرخواهی و اصلاح طلبی می شود؟!
مگر نه اینکه تیرماه سال ۷٨ در بحبوحه آشوب های خیابانی، نخست وزیر رژیم اشغالگر صهیونیست گفت «من جزء به جزء بحران در ایران را توسط موساد دنبال می کنم، این قضیه معادلات صلح خاورمیانه را به نفع ما تغییر می دهد» و مگر در حوادث سال گذشته شیمون پرز تصریح نکرد «اپوزیسیون سبز به نیابت از ما با رژیم اسلامی می جنگند» یا به قول نتانیاهو «جنبش سبز بزرگ ترین سرمایه اسرائیل است»؟! دو حال بیشتر ندارد؛ یا مدعیان خط امام در اردوگاه اصلاحات اعم از مجمع روحانیون و مشارکت و مجاهدین و کارگزاران و اعتماد ملی و...، از این مواضع علنی فراوان باخبرند- بعضاً باخبر و هماهنگند- که قطعاً خائنند و یا آن قدر در خود غرق و مشغولند که از شنیدن حقایق و دیدن جایی که ایستاده اند، غافلند. خب! نهایت این غرق شدن کجاست و این راه را نهایت صورت کجا توان بست؟
زمانی- اواخر اسفند ۱٣۷۹- آقای مجید انصاری به خبرنگاران گفته بود «رئیس جمهور (خاتمی) هم از خواندن خاطرات آیت الله منتظری خشمگین شد.
این بی انصافی ها و تهمت های ادعا شده نشانه شجاعت نیست». ۹ سال بعد آیا می شد خاتمی را جایی جز حول و حوش رویکرد منتظری و باند مهدی هاشمی جست؟ راستی امروز آقای انصاری کجاست که فرزند آقای منتظری با گستاخی، مرحوم حاج سید احمد خمینی(ره) را به جعل نامه به جای امام خمینی(ره) متهم می کند اما بسیاری از همین مدعیان خط امام- از موسوی و کروبی تا مجمعی ها و مجاهدینی ها- لام تا کام زبان باز نمی کنند؟ و چه بگویند حال آن که اغلب آنها خود در جبهه معارضه با مبانی خط امام ایستاده اند؟ چاقو چگونه دسته خود را ببرد؟
اگر روزگاری گری سیک می گفت «عملکرد رهبری ایران نشان داده که بسیار زیرک و رقیب خطرناکی برای آمریکاست که نباید دست کم گرفته شود»، باز همو بود که چند سال بعد (۴ تیر ۱٣۷۹) در مصاحبه با خبرنگاران آمریکایی اعلام کرد «من در ایران روشنفکرانی را دیدم که اشارات ما را دنبال می کنند.
آنها شش لولی بالا برده اند تا هر کس و هرچه را با ما ناسازگار است هدف قرار دهند، مثلا ولایت فقیه را که تکنولوژی برتر ما را در اراده خود دفن کرد». اگر کنت تیمرمن در طرح ۱۹ صفحه ای خود که سال ٨۰ منتشر شد تصریح کرده بود «اصل جمهوری اسلامی، منافع آمریکا را تهدید می کند.
پس باید در تغییر ماهیت و جوهره آن کوشید که نتیجه این تغییر ماهیت با سرنگونی یکی است»، روایت دیگری از گزارش یک سال پیشتر شورای روابط خارجی آمریکا بود که تصریح کرده بود «باید روی جریان سکولار متظاهر به دین در ایران برای فروپاشی اقتدار جمهوری اسلامی و نظام ولایت فقیه سرمایه گذاری کنیم».
و اگر در سی ام دی ۷٨ نامه نوری زاده- جاسوس بدنام لانه جاسوسی و مرتبط با حزب خلق مسلمان و سیدکاظم شریعتمداری- به احمد منتظری منتشر می شد که «لطف کنید مطالب و بیانیه های حضرت آیت الله را خودتان یا اخوی (سعید) سریعاً به دستم برسانید تا در رسانه های خارجی انعکاس پیدا کند»، حالا در سال ٨٨ همان چهره بدنام، هواخواه دو آتشه شجاعانی! چون موسوی و کروبی و خاتمی می شد. یعنی او توبه کرده بود یا دوستان سابق انقلاب یکجا با باور و اعتقاداتشان دزدیده شده بودند؟
براستی یکی مثل موسوی احساس تحقیر نمی کند وقتی می شنود کسی با مختصات اکبر گنجی که به واسطه حلقه معتمدان فتنه سبز در لندن، ابوذر سبزها و یکی از ۵ عضو اتاق فکر جنبش سبز در خارج معرفی می شود - در کنار انکار امام زمان عج- با گستاخی می گوید «موسوی فتیله دفاع از آیت الله خمینی را پایین کشیده چون می داند که دفاع از خمینی باعث فرار جمع زیادی از دلبستگان جنبش می شود»؟!
یعنی می شود جماعتی همزمان، ابوذر و ولید یا مالک اشتر و عمروعاص باشند؟ می شود همزمان خط امامی ضد خط امامی یا انقلابی ضد انقلاب (تز و آنتی تز انقلاب) بود؟ می شود مدعی اجرای بدون تنازل قانون اساسی بود و همزمان به روی جمهوریت و اسلامیت و ولایت و تمامیت قانون شمشیر کشید؟ تا کجا می توان به این مسلک شترمرغی ادامه داد؟
آیا در میان این جماعت، خردمند و آزاده ای نیست که بگوید رفقا ما کجا بودیم و حالا کجا و با چه کسانی همسایه و همسفر شده ایم؟! یکی نیست سوره مائده را بگشاید و یادآور شود که «ای کسانی که ایمان آورده اید، یهود و نصارا را به دوستی نگیرید... هر کس با آنها دوستی کند از آنهاست. خدا گروه ستمکار را هدایت نمی کند. پس بینی گروهی را که قلب هایشان بیمار است و به سوی دشمنان می شتابند، می گویند می ترسیم که مصیبتی به ما برسد.
چه بسا باشد که خداوند برای مسلمین فتح یا امر دیگری را پیش آورد و این گروه منافق از آنچه- از نفاق- پنهان کرده اند ، پشیمان شوند... ای کسانی که ایمان آورده اید هرکس از شما از دین خویش برگردد، بزودی خداوند قومی را می آورد که آنان را دوست دارد و آنها هم او را دوست دارند، بر مومنان فروتن و در قبال کافران سخت گیر و نفوذ ناپذیرند، در راه خدا مجاهدت می کنند و از سرزنش ملامت کنندگان نمی هراسند...» (آیات ۵۱ تا ۵۴).
بار امانت و مجاهدت بر زمین نمی ماند. من و تو و سومی نشدیم، گروهی دیگر. در اتوبان حق بسیاری راه پیمودند و به فلاح و رستگاری رسیدند. مهم این است که در این اتوبان پر ازدحام بلکه جبهه بزرگ حق و باطل، ما در این میانه «میدان» را بلکه «خود» را گم نکرده باشیم، یا اگر به ما حقیقت را شنواندند و نمایاندند، کور و کر نمانیم، که آنجا باید گفت «فذالک میت الاحیاء. این مرده ای است میان زندگان».
هر آن کسی که در این حلقه نیست زنده به عشق
بر او نمرده به فتوای من نماز کنید
رسالت: «دیپلماسی در خدمت بحران»
«دیپلماسی در خدمت بحران» سرمقاله روزنامه رسالت به قلم دکتر حشمتالله فلاحت پیشه است که در آن می خوانید:
در حالی که هنوز موضوع درخواست مذاکره خانم اشتون مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپایی با ایران در محافل سیاسی مطرح است، کشورهای عضو اتحادیه در اقدامی متفاوت، تحریمهای اضافه بر قطعنامه ۱۹۲۹ علیه ایران را تصویب کردند و جالب اینکه جلسه سهشنبه اتحادیه در حضور خانم «اشتون» برگزار شد.
تداوم موضعگیریها در رفتارهای متناقض نزد مخالفین جمهوری اسلامی ایران در غرب، منجر به تطویل دوران تعلیق در مذاکره شده است. بویژه اینکه در هر دوره تعلیق، آن کشورها تلاش میکنند تا با اقدامات تقابلی خود، موضع ایران را در مذاکرات احتمالی آینده تضعیف نمایند.
صدور قطعنامههای تحریم ، تصویب تحریمهای فراتر از قطعنامهها، فضای جنگ روانی، به تبانی کشاندن قدرتهای شرق سابق و بویژه تلاش برای شکستن وحدت موضع داخلی در قبال مسائل حساس سیاست خارجی همچون موضوع هستهای، از جمله اقدامات تقابلی مربوطه است.
نکته اساسی این است که در دنیای امروز هیچ کشوری به اندازه جمهوری اسلامی ایران، در اثر تقابل با تحریمها، تجربه ندارد. تبدیل الگوهای انفعالی به روش فعال «مقاومت» از جمله دستاوردهای بزرگی است که حاصل ٣۱ سال تحمل و مدارای ملت ایران و مدیریت عقلانی بحرانها توسط مسئولان کشور به شمار میآید.
بنابراین بخش عمده پیشرفتهای اقتصادی و فناوری و خاصه دستاوردهای راهبردی سیاسی جمهوری اسلامی ایران در شرایط سخت تحریم به دست آمده است. به همین دلیل در دوران تعلیق مذاکرات ۱+۵ با ایران، سیاست «فشار و انتظار» آمریکا و همپیمانان آن به نتیجه دلخواه منجر نشد.
واقعیت این است که موضوع فراتر از برنامهریزی دیپلماتیک برای حل موضوع توسط طرفهای غربی است. ما معتقدیم که آنها هنوز به این نتیجه نرسیدهاند که پرونده ادعاهای هستهای علیه ایران را ببندند.
به عبارتی در سطح بالاتر، هنوز «راهبرد مبتنی بر بحران» بر سیاست به اصطلاح آتلانتیکی غربیها حاکم است. تجربه پایان دادن به ابهامات ششگانه دو سال پیش در قالب دیپلماسی مدالیتی «وین» مقدمه «لیسبون» به خوبی ادعای فوق را اثبات کرد.
دو سال پیش قرار بود در صورت رفع ابهامات ششگانه مربوط به برنامه هستهای ایران از سوی کشورمان، در روند مذاکره و بازرسی به محوریت «وین» و آژانس هستهای، مذاکرات سیاسی با هدف طراحی راهکارهای تعاملی و پایان دادن به تقابل در «لیسبون» پرتغال برگزار شود ولی این گونه نشد چون که طرفهای غربی بعد از رفع ابهامات فوقالذکر در رابطه توام با حسن نیت ایران با آژانس، بلافاصله با طرح ادعاهای دیگر، مانع رفع اختلاف شدند.
آنها به دنبال حفظ شرایط ابهام و بحران در منطقه خاورمیانه هستند و موضوع هستهای ایران تنها یکی از پرونده های مفتوح مانده آن بازیگران است لذا این شرایط «پات» شطرنجی ادامه دارد، مگر اینکه «استراتژی مبتنی بر ثبات» جایگزین «استراتژی مبتنی بر بحران» شود.
متاسفانه واقعیات موجود، این امر را به یک آرزوی آرمانگرایانه تبدیل کرده است. چون تازه با دریافت ۴۰۰ میلیون دلار غرامت جنگی آمریکا از عراق، انعقاد قرارداد عظیم نفتی شرکت اکسون موبیل جهت استخراج روزانه ۲.۵ میلیون بشکه نفت عراق (بیش از کل صادرات روزانه امروز آن کشور) و بویژه تداوم انعقاد قراردادهای فروش اسلحه به کشورهای مرعوب منطقه، فاز اقتصادی لشکرکشی غرب به خاورمیانه شروع شده است.
به این رقابت باید رخنه فرهنگی و ساختار سازی سیاسی و بویژه پرورش و چینش سیاستمداران وابسته را نیز اضافه کرد و به دلایل فوق، غرب کماکان نیازمند دشمنی است و اگر دشمنی وجود ندارد، باید آن را ساخت.
البته آنچه تاکنون بر تحولات منطقه حاکم بوده است، تقابل راهبرد «ثبات محور» جمهوری اسلامی ایران با راهبرد بحران محور فوق بوده است. ما معتقدیم که هم جنگ و هم دیپلماسی غرب تاکنون در خدمت بحران بوده است.
جنگ عراق و افغانستان و سیاستهای دو طرف در قبال شورای همکاری خلیج فارس به خوبی مبین این واقعیت است که ایران فضا را به حدی بحرانی نمیداند که نیازمند لشکرکشی و پایگاه سازیهای بعد از آن باشد و در مقابل آمریکا و همپیمانان آن، حتی تحولات و اتفاقات مشکوک در داخل آن کشور را بهانهای برای لشکرکشی و تداوم حضور در خاورمیانه میدانند و بعد از چند سال ارگانهای اطلاعاتی و امنیتی وابسته به همان قدرت از چند برابر شدن نیروها و تجهیزات القاعده، طالبان، تروریسم مواد مخدر و... خبر میدهند و جالب اینکه در یک آمد وشد سیاسی - انتخاباتی، موضوع شکست هشت ساله سیاست خارجی آمریکا را با زبان نرم اوباما به عنوان جایگزین بوش، تحت الشعاع قرار میدهند. در حالی که رئیس جمهور جدید نیز همان سیاستهای گذشته را ادامه میدهد.
جمهوریخواهان خاکریزهای نظامی را برانداختند و دموکراتها برای انعقاد قراردادها و توافقات عمده سیاسی، نظامی، اقتصادی و رخنه فرهنگی به یکسان به منافع ملی ایالات متحده خدمت میکنند.
نتیجه اینکه گناه ایرانیان این است که به این تبانی بزرگ پی برده و در مقابل آن ایستادهاند و این دعوا تا زمان انکار واقعیت از طرف ایران و یا تعدیل و تغییر رفتارهای آمریکا در منطقه ادامه دارد.
هر روز موانعی تازه بر این دیوار بی اعتمادی طبیعی افزوده میشود و آنچه در این میان واجد اهمیت میباشد، این است که زمان به سود ایران سپری میشود. فنی سازی هستهای ادامه دارد و پیشرفت کمی با سیاست کیفی سازی و توسعه و پراکنده سازیهای علمی، فناوری و تاسیساتی دستاوردهای بزرگ هستهای، ادامه مییابد.
تولید داخلی به تدریج نیاز به سوخت ۲۰ درصد را نیز رفع می کند و بالاخره اینکه با تکمیل نیروگاه بوشهر، سوخت هستهای به عنوان حاصل «تعصب ایرانی - اسلامی» ملت ما به رگهای انرژی ایرانیان طراوت میبخشد بنابراین لزومی ندارد به درخواستهای صوری، بدون حسن نیت و فاقد محتوای موضوعی برای مذاکره پاسخ دهیم.
جمهوری اسلامی: «تحلیل سیاسی هفته»
تحلیل سیاسی هفته عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی درباره سفر مقام معظم رهبری به شهر خون و قیام ، قم ، سوختگذاری در قلب راکتور اتمی نیروگاه بوشهر ، انتخابات عراق ، ماجرای ویکی لیکس و... است که در آن می خوانید:
بسمالله الرحمن الرحیم
هفته جاری شهر قم از حال و هوای ویژهای برخوردار بود. سفر رهبر معظم انقلاب به شهر خون و قیام، مهد علم و مهد نشر معارف اسلامی جان تازهای بخشید و مجاوران حرم کریمه اهل بیت عصمت و طهارت شور و نشاط خاصی یافتند. مرکز انقلاب و خاستگاه جمهوری اسلامی در این هفته میزبان گرمی برای رهبری بود و انصافا حق مطلب را ادا کردند.
حضرت آیتالله خامنهای در جریان این سفر پرکار، ضمن تشرف به مضجع شریف حضرت معصومه سلامالله علیها، برنامههای متعددی را با اقشار مختلف مردم انقلابی قم داشتند، دیدارهای پرباری با مراجع، علما، اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، فضلا، محققین و مسئولان اداری شهر انجام داده و در جمع پرشور طلاب خارجی، دانشجویان، جوانان، بسیجیان و خانوادههای معظم شهدا و جانبازان حضور یافته و رهنمودهای مهمی ارائه کردند.
محورهایی که در این دیدارها از خلال بیانات رهبری برجسته مینمود، لزوم تحول در حوزهها با برنامهریزی، هدایت و مدیریت مراجع و بزرگان حوزه، حفظ و تقویت ارتباط جامعه مدرسین با مراجع، حفظ هویت و خط شاخص جامعه مدرسین برای فضای عمومی کشور ، رفع نقایص حوزه در جهت دهی صحیح فرهنگی و منطبق با ارزشها واعتقادات دینی، تحرک حوزهها در بیرون از حوزهها، مقابله با ترویج تفکر اسلام منهای روحانیت، ایستادگی در مقابله با مستکبران، جدی گرفتن وحدت ملی توسط خواص و عوام، دوری از افراط و تفریط در حرکت های بسیج، هوشمندی در تحلیل وقایع پس از انتخابات، عدم همراهی با خط دهی دشمن، پایبندی به خط امام و پیشه کردن صبر و پایداری، ادامه مسیر انقلاب توسط جوانان و توجه به منافع ملی بود که منشورات رهبری مورد تاکید قرار گرفت.
طبعا این سفر و عملی کردن منویات رهبری از وظایف خطیر حوزویان، آحاد مختلف مردم و مسئولان است که باید به دقت برای اجرایی کردن آن برنامه ریزیهای لازم انجام شود.
در این هفته خبر انجام عملیات سوختگذاری در قلب راکتور اتمی نیروگاه بوشهر از دیگر رویدادهای مهم کشور بود که مقدمهای است برای آغاز کار این نیروگاه که گفته میشود انرژی حاصل از آن از بهمن ماه سالجاری وارد شبکه سراسری برق کشور میشود.
از تحولات دیگر در بخش هستهای، مصوبه مجلس پیرامون الزام سازمان انرژی اتمی به بومی کردن ساخت نیروگاه هستهای در کشور است که مقدمهای برای وابستگیهای خارجی در این زمینه خواهد بود تا از وارد شدن ضربههای سیاسی، بینالمللی و مالی به طرف های خارجی از قبیل روسیه که لطمات زیادی به کشور در زمینه طولانی شدن زمان اجرای این طرح و تحمیل هزینههای اقتصادی وارد کرد، جلوگیری مینماید.
در موضوعات خارجی، ادامه بلاتکلیفی در صحنه سیاسی عراق، تداوم و گسترش اعتصابات در فرانسه و افشای موارد جدیدی از اختلاسهای کلان توسط شرکتهای آمریکایی در افغانستان از رخدادها و خبرهای مهم هفته بودند.
در عراق، پس از گذشت نزدیک به ٨ ماه از انتخابات ، تلاشها برای تشکیل دولت جدید بی ثمر مانده و هیچ نشانهای هم دال بر اینکه در آینده نزدیک، گشایشی در گره موجود حاصل شود، مشاهده نمیگردد.
تازهترین تحول حاکی از آن است که دادگاه فدرال عراق سهشنبه آینده را ضرب الاجل برای تشکیل جلسه مجلس جدید عراق به منظور تعیین دولت اعلام کرده است. فواد معصوم رئیس موقت مجلس نیز در این باره تاکید کرد که سهشنبه آتی باید جلسه مجلس تشکیل و قضیه تعیین نخستوزیر و تشکیل دولت جدید فیصله داده شود.
در همین حال، رقابت و تلاش فشرده میان نوری مالکی از یکسو و عادل عبدالمهدی، از سوی دیگر برای جلب حمایتهای بیشتر داخلی و خارجی افزایش یافته است. پس از دیدار نوری مالکی با سران جناحهای مختلف، به ویژه مقتدی صدر و سفر وی به چند کشور منطقه، عبدالمهدی نیز با سران کردستان به رایزنی پرداخت و اخیراً نیز با جیمز جفری سفیر آمریکا در بغداد دیدار و گفتگو کرد. با این حال، شرایط جاری و شواهد موجود حکایت از ادامه اختلافات دارد و بعید به نظر میرسد که سه شنبه آینده جلسه مجلس برگزار شود و درصورت برگزاری نیز احتمال حصول به یک توافق جامع، ضعیف است.
از دیگر تحولات هفته جاری عراق، صدور حکم اعدام برای طارق عزیز معاون صدام و چند تن دیگر از سرکردگان رژیم بعث بود. طارق عزیز یکبار در اسفند ۱٣٨۷ محاکمه و به ۱۵ سال حبس محکوم شد. علاوه بر طارق عزیز، دادگاه عراقی برای سعدون شاکر و عبد حمید حمود ، دو تن دیگر از اعضای باند جنایتکار رژیم بعث نیز حکم اعدام صادر کرده است.
ماجرای ویکی لیکس ، این هفته با اعلام افشای حدود ۴۰۰ هزار سند درباره جنگ عراق، که به گفته متولیان این پایگاه اینترنتی، جزو اسناد محرمانه پنتاگون میباشد، بار دیگر به جنجال رسانهای در رسانههای غرب تبدیل شد. ویکی لیکس که هنوز هویت کامل و واقعی آن در ابهام است چندی قبل نیز ۷۰ هزار سند را درباره جنگ افغانستان منتشر کرد که در آن زمان نیز سرو صدای زیادی بپا کرد. این در حالی است که تحرکات این پایگاه اینترنتی با شک و تردید افکار عمومی بینالمللی مواجه شده است.
اولاً حدود ۵۰۰ هزار سندی که تاکنون این سایت منتشر کرده، نکته قابل ملاحظهای که حساسیت آن چنانی داشته باشد و محرمانه تلقی شود، به چشم نمیخورد و دوم اینکه، اگر این سایت مدعی است اسناد مذکور سری هستند چگونه ۵۰۰ هزار فقره از آن به دست این تشکیلات افتاده است.
اکنون برای ناظران تردیدی نمانده که این تشکیلات مشکوک، ساخته و پرداخته دستگاه جاسوسی آمریکاست و سیا هدفهای خاصی را از این بازی جدید دنبال میکند که توجیه جنایات آمریکا در عراق و افغانستان و محدود ساختن ابعاد این جنایات به مواردی که در اسناد منتشر شده است، از جمله اهداف مورد نظر سیا است.
این هفته تظاهرات و اعتصابات در فرانسه گسترش یافت و شرایط بگونهایست که به نظر میرسد اوضاع این کشور را به مرز فلج کامل نزدیک کرده است. اگرچه بهانه اعتصابات، اعتراض به لایحه تجدیدنظر در بازنشستگی و افزایش سن بازنشستگی از ۶۰ سال به ۶۲ سال بود ولی اکنون فرانسویها با گسترش تظاهرات به بیش از یکصد شهر، نوک پیکان اعتراضات را به سیاستهای کلی سارکوزی، رئیسجمهور این کشور نشانه رفتهاند و به نظر میرسد تا خروج سارکوزی از قدرت از پای ننشینند.
گردانندگان اعتصابات هشدار دادهاند درصورت تسلیم نشدن دولت، ابعاد تظاهرات را در روزهای آینده گسترش خواهند داد. اوضاع هم اکنون نیز به قدری ملتهب و متشنج است که کنترل تقریباً از دست دولت خارج شده است.
از ۱۲۵۰۰ جایگاه عرضه سوخت، بیش از یک سوم آن، به دلیل اعتصابات تعطیل است و مردم برای تامین سوخت خودروها به کشورهای مجاور، از جمله اسپانیا و بلژیک سفر میکنند.
مخالفت مردم با سارکوزی اکنون از مرز ۷۰ درصد گذشته است و این مسئله نشان میدهد سارکوزی برای ادامه حکومت خود با دشواریهای جدی مواجه است، از اینرو روزهای آینده میتواند بسیار برای سارکوزی حیاتی تلقی شود.
در افغانستان، در حالیکه بحران امنیتی و سیاسی ادامه دارد، انتشار اخبار فساد مالی و اختلاس که هر از گاه منتشر میشود، پیچیدگی و عمق بحران این کشور را بیش از پیش نمایان میسازد.
هفته جاری حامد کرزای در یک افشاگری جدید اعلام کرد که شرکتهای امنیتی آمریکایی نزدیک به یک و نیم میلیارد دلار را طی یکسال گذشته اختلاس کردهاند. رئیسجمهور افغانستان در رد جنجال محافل سیاسی و تبلیغی غرب درباره کمک ایران به رئیس دفتر خود، غربیها را متهم به اختلاسهای کلان در افغانستان کرد.
کرزای گفت شرکتهای آمریکایی که تحت پوشش امنیتی در افغانستان فعالیت میکنند سالانه یک و نیم میلیارد دلار بودجه اختلاس میکنند.
کرزای به این واقعیت نیز اعتراف کرد که از طرف دولتهای اشغالگر برای پذیرش ادامه حضور شرکتهای امنیتی تحت فشار قرار دارد.
اینها نشان دهنده شرایط غیر عادی افغانستان، هم برای اشغالگران و هم برای مسئولان و دولتمردان است. مردم نیز در شرایط سختی قرار دارند و چشم انداز روشنی برای آینده این کشور وجود ندارد.
تهران امروز:«نیروگاه بوشهر نماد عزم ملی ایرانیان»
«نیروگاه بوشهر نماد عزم ملی ایرانیان» یادداشت روز تهران امروز به قلم دکتر محمد مهدی مظاهری استاد دانشگاه است که در آن می خوانید:
بارگذاری نیروگاه اتمی بوشهر را باید بهرغم کارشکنی
همه جانبه غرب و تشدید تحریمها و فشارهای سیاسی آنان برای توقف فعالیتهای صلحآمیز هستهای ایران، نمادی از شکوفایی نبوغ ایرانی در این عرصه دانست. این اقدام نشان میدهد که فعالیتهای صلحآمیز هستهای با نظارت آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA) با وجود فشارهای رسانههای رژیم صهیونیستی و حامیان آن به مرحله برگشت ناپذیر رسیده و با بومی شدن این تکنولوژی در داخل، تلاش غرب برای انصراف کشورمان از تداوم فعالیتهای صلح آمیز بیاثر شده است.
در ارتباط با تحولات اخیر عرصه هستهای ایران مسائل زیر قابل تامل است:
۱ - با بارگذاری نیروگاه اتمی بوشهر و شروع فعالیتهای رسمی آن در آینده نزدیک، دکترین برچیدن ایالات متحده آمریکا در مقابل ایران بیثمر گشته است. آمریکا و دیگر کشورهای اروپایی مجبور به پذیرش واقعیتهای موجود هستند. دولت آمریکا در دوره بوش تلاش کرد به یکباره و به شیوه «چماقی» در کوتاهترین مدت، فعالیتهای هستهای را یکسره کند.
تهدید تلویحی و ضمنی، حمله به تاسیسات ایران و ارجاع پرونده هستهای ایران به شورای امنیت و تصویب قطعنامه ضد ایرانی نمونهای از اقدامات خصمانه آمریکا بود. در دوره اوباما، وی با تغییر چهره و دیپلماسی پنهان و با شعار «تغییر» تلاش کرد که خواستههای قبلی بوش را عملی سازد ولی با این وجود پایداری ایران در حوزه هستهای تلاشهای آمریکا و متحدان این کشور را با ناکامی مواجه کرده است.
۲ - تصمیم ایران در تکمیل و راهاندازی نیروگاه اتمی بوشهر بهرغم تاخیر چندین ساله آن هم به دلیل تخلف روسها در عمل به وظایف خویش بر اساس تفاهمنامه مشترک نشان میدهد که در ایران بهرغم اختلاف نظرهای سیاسی، اجماع برای حفظ منافع راهبردی در حوزه هستهای وجود دارد، بهطوریکه تصمیمسازیها و تصمیمگیریها و رای رقابتهای سیاسی در این حوزه، اتخاذ میگردد.
این امر مهم موجب عقب نشینی قابل پیشبینی برای غربیها حتی سران رژیم صهیونیستی گردیده است. بهطوریکه اخیرا روزنامه جروزالم پست با اشاره به پیشرفتهای ایران در فنآوریهای هسته ای، ضمن اشاره به پذیرش ایران هستهای به عنوان یک واقعیت ملموس، خواهان برقراری موازنه نظامی بین تهران – تل آویو همانند دوره جنگ سرد بین آمریکا و شوروی (سابق) گردیده است.
٣ - بهرغم موفقیتهای ایران در حوزه هستهای و اعتراف غربیها نسبت به این دستاوردها، مسائل را نباید حلشده تلقی نمود. چراکه با توسعه فنآوریهای صلحآمیز هستهای در داخل شاهد تشدید فشارها و تحریمها هستیم و در این مسیر حتی منتفی شدن گزینه نظامی برای بازداشتن ایران از تداوم فعالیتهای صلح آمیز نباید به مفهوم کنار آمدن غرب با ایران هستهای قلمداد گردد.
بالاخره رژیم صهیونیستی و کشورهای غربی از گزینههای متفاوتی برای مقابله با ایران استفاده میکنند. بهطوریکه در مذاکرات اخیر گروه ۵+۱ با ایران همچنان آمریکا از طریق دیپلماسی با دکترین برچیدن فعالیتها هستهای ایران در دستور کار خویش دارد.
۴ - یکی از گزینههای اصلی رژیم صهیونیستی و حامیان غربی برای مواجهه با فعالیتهای صلحآمیز هستهای ایران و بهکارگیری جنگ سایبری و اقدامات تخریبی برای وقفه کوتاه مدت در این فعالیت هاست.
اخیرا برخی از کارشناسان امنیتی و اطلاعاتی رژیم صهیونیستی با به کارگیری ویروس استاکس نت تلاشهایی را برای تخریب در فعالیتهای نیروگاه بوشهر انجام دادند البته این اقدامات خرابکارانه با هوشیاری تیم سایبری ایران خنثی گردید. جادارد مقامات امنیتی و اطلاعاتی کشور با تجهیز نیروگاههای هستهای به سیستم پدافندی و تشکیل کارشناسان زبده در این عرصه امکان هر گونه فعالیت ایذایی را از دشمن سلب نمایند.
۵ - تکرار بدعهدی گروه ۵+۱ در مذاکرات قبلی و عدمپایبندی به تعهدات نشان میدهد که ایران باید خود را برای افزایش فعالیت در عرصه غنی سازی اورانیوم تا مراحل بالاتر برای سوخت رسانی به نیروگاههای اتمی آماده سازد و این چرخه تولید سوخت تا ٣۰ نفر در سال را پوشش دهد البته این آمادگی هم به تحول در ساختار و هم تحول در راهبرد سیاست خارجی بهطور اعم و همدیپلماسی هستهای بهطور اخص نیاز دارد.
۶ - مهمترین اصل در دیپلماسی فعال برای حفظ حقوق هستهای این است که مذاکره فقط به خاطر مذاکره صورت نمیگیرد. بلکه مذاکره برای حفظ دستاوردهای ملی انجام میگیرد بنابراین دیپلماسی و مذاکره روی دیگر میدان جنگ است. گفتگو و مذاکره آوردگاه قدرت نرم دولتهاست.
در مذاکرات آتی نیز اگر گروه ۵+۱ واقعا به دنبال دریافت تضمین عینی از ایران مبنی بر عدم انصراف فعالیتها از مسیر صلح آمیز به نظامی هستند باید متقابلا به ایران در مسائل مختلف تضمین دهند از جمله شناسایی حقوق حقه ایران در حوزه هستهای بر اساس بند ۴ پیمان NPT و تعهد رسمی مبنی بر الزام رژیم صهیونیستی در پیوستن به پادمانها و کنوانسیونهای بینالمللی و پذیرش بدون شرط نظارت آژانس بر فعالیتها در راستای تحقق خاورمیانه عاری از سلاحهای هستهای، همچنین یادآوری این نکته ضروری است که مذاکره در سایه تهدید و تحریم و اعمال همه جانبه فشار سیاسی ارزشی ندارد بنابراین آمریکا و اروپا باید با خودداری از بهکارگیری الفاظ تهدیدزا، مخالفت علنی خویش را نسبت به هرگونه حمله به تاسیسات اتمی ایران علنا اعلام نمایند.
خراسان: «روایتی از حماسه قم»
«روایتی از حماسه قم» عنوان سرمقاله امروز روزنامه خراسان است که در آن می خوانید:
تاکنون تمامی راه هایی که می توانسته انواع فشارهای گوناگون اقتصادی، سیاسی و حتی روانی را بر مردم تحمیل کند، توسط دشمنان، مخالفان و بدخواهان ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی، طراحی و به مرحله اجرا درآمده است.
اما واقعیت های موجود و غیرقابل انکار به خوبی نشان می دهد که مردم علی رغم تحمل بسیاری از سختی های ناشی از انواع فشارهای سران برخی کشورهای قدرتمند و سلطه گر و دشمن استقلال ایران، تمامی این مشکلات و سختی ها را به جان خریده اند و با عزت و سربلندی از پس امتحان های بسیار بزرگ برآمده اند.
تحمیل هشت سال جنگ، تحریم های سیاسی، اقتصادی سی و دو ساله، ایجاد موانع فراوان برای جلوگیری از دستیابی دانشمندان و مردم ایران به تکنولوژی های برتر و مدرن و حتی تلاش برای جلوگیری از توان تولید رادیوداروهای حیاتی وضروری برای نجات جان بیماران، از جمله فشارها و ظلم های آشکار بر ملت ایران بوده که البته مردم با توکل به خدا، دلدادگی به مکتب اسلام، هوشیاری، حضور در صحنه، حفظ وحدت، اعتقاد وپایبندی به آرمان بلند انقلاب و امام و امید به آینده، از تمامی این گردنه های خطرناک و تاریخی با قوت و قدرت و سرافرازی گذر کرده اند این مقاومت ها و تلاش ملت برای حفظ استقلال و دستیابی به توسعه معنوی و مادی متناسب با شأن ایران اسلامی موجب شده، بدخواهان و دشمنان ایران به اهداف خود نرسند و بی گمان پس از لطف خداوند، اساسی ترین دلیل بیمه شدن نظام اسلامی و مقاومت جمهوری اسلامی در برابر همه این مسائل، پشتوانه مردمی نظام و اتکای جمهوری اسلامی به ملت هوشیار وحضور پرشور و آگاهانه آنان در تمامی صحنه ها است.
به همین دلیل دشمنان برای گرفتن این سرمایه اساسی از جمهوری اسلامی تلاش های فراوانی انجام داده اند واگر چه این تلاش از همان اوایل پیروزی انقلاب وجود داشته اما هراز گاهی و با توجه به شرایط، این گونه تلاش ها شدت و حدت بیشتری پیدا کرده است، طی سال های اخیر بعد از حوادث تیرماه سال ?? و اتفاقاتی که در آن برهه زمانی رخ داد که با هوشیاری رهبری و مردم آن غائله ختم شد، دشمنان و بدخواهان ملت تلاش گسترده ای انجام دادند تا شاید بابرنامه ریزی های میان مدت وبلند مدت وانجام اقداماتی پیچیده ، پشتوانه مردمی را از نظام اسلامی بگیرند.
اوج اجرای این طرح در جریان انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری بروز و ظهور پیدا کرد. دشمنان ملت با استفاده از تمامی ابزارهای اطلاعاتی ، رسانه ای و «قدرت نرم» خود تلاش کردند مردم را از شرکت در انتخابات منصرف و مایوس کنند، اما شرکت بیش از ?? درصد حائزین شرایط در انتخابات و حضور ?? میلیون نفر در پای صندوق های رای پاسخ دندان شکنی به طراحان این ماجرا داد، اما پس از آن «حماسه ملی» فاز بعدی نقشه خود را طراحی وبا ایجاد «فتنه ??» و سوء استفاده حداکثری از عدم هوشیاری برخی مدعیان و متوهمان و بی بصیرتی آنان وبرخی دیگرو همچنین سوء استفاده از افراط و تفریط های برخی مسئولان و جریانات افراطی، ادامه دادند و اگرچه هوشیاری و حضور مردم و تدبیر رهبری باز هم کشور را از گذرگاهی سخت عبور داد اما واکاوی دقیق جریانات ماقبل و مابعد فتنه ?? به خوبی از این واقعیت پرده برداشت که تمامی تحرکات دشمنان مردم ادامه همان پروژه قدیمی براندازی نظام است و بر همین اساس تمامی تلاش خود را مصروف کردند تا اولا کلیدی ترین پشتوانه پایداری، دوام و قوام جمهوری اسلامی ایران یعنی مردم را از نظام بگیرند و ثانیا تضعیف مبانی «ولایت فقیه» و شخص «ولی فقیه» که در واقع عمود خیمه نظام محسوب می شود را این بار به صورت جدی و آشکارا در برنامه کاری خود قرار دادند.
گرچه هوشیاری و حضور حماسی مردم در۹دی و ?? بهمن بخش اعظم و اساسی پروژه دشمن را خنثی کرد اما تبلیغات و تحرکات گسترده دشمنان مردم و انقلاب در آستانه سفر ?? روزه رهبری به قم نشان داد که دشمن هنوز پی گیر فازهای دیگری از نقشه خود است، بدون تردید القای این که مردم و خصوصا مراجع و علمای قم استقبال چندانی از سفر رهبری نخواهند کرد و نشان دادن این که مراجع و حوزه های علمیه از نظام و رهبری فاصله گرفته اند، اصلی ترین برنامه دشمنان و مخالفان مردم و نظام جمهوری اسلامی بود، اما استقبال بی نظیر مردم و دیدارهای صمیمی مراجع، علمای بزرگ ، استادان و فضلای حوزه علمیه قم با مقام معظم رهبری نه تنها این طرح دشمنان را نیز نقش بر آب کرد بلکه موجب به نمایش گذاشته شدن استحکام پایه های نظام مردم سالاری دینی و همچنین نشان دادن پشتیبانی مراجع و حوزه علمیه قم از انقلاب و نظام اسلامی به عنوان «فرزند حوزه» شد.
سفر تاریخی و ده روزه رهبر انقلاب به قم پس از ده سال در این مقطع زمانی، علاوه بر برکات پیش گفته، ثمرات و نکات بسیار قابل ملاحظه دیگری نیز در بر داشت. تصریح و تاکید مکرر رهبری بر لزوم ایجاد تحول در حوزه و تبیین دقیق مولفه ها، لوازم و شاخص های تحول محتوایی در حوزه و ترسیم نقشه راه و منشور تحول در حوزه و لزوم برخورداری حوزه از«چشم انداز»وبرنامه های راهبردی یکی از اساسی ترین ،مهم ترین و مبارک ترین نتایج وبرکات این سفر بود.
تشریح دقیق معناو مفهوم استقلال حوزه و تبیین دقیق نسبت حوزه های علمیه با نظام که همانا«دفاع و اصلاح» است یکی دیگرازنکات ومسائل بسیار دقیق و مورد اشاره رهبری در این سفر بود. همچنین تاکید رهبری بر تلاش هرچه بیشتر برای ایجاد «فکر نو» در حوزه های علمیه و آماده کردن پاسخ برای سیل سوالات و شبهات گوناگون و نیازهای نو به نو در جهان و همچنین غایب نبودن از هیچ یک از عرصه های علمی جهان و خصوصا تلاش برای تولید و بازتولید علوم انسانی بر مبنای آموزه های اسلامی ، به دست گرفتن پرچم علمی نظریه پردازی در علوم انسانی و تولید پشتوانه های قوی نظری خصوصا در علوم گوناگون از جمله علوم انسانی و تاکید بر توجه به کلام و فلسفه اسلامی در کنار توجه جدی به فقه و اصول و تفسیر از دیگر مسائل مورد تاکید رهبری به طلاب و فضلای حوزه بود و در کنار همه این ها البته بر تداوم روش جاری و سنت حسنه شیوه تعلیم و تعلم در حوزه تاکید کردند.
اما نکته پایانی این که رهبری با تاکید بر ضرورت تلاش هرچه بیشترحوزه برای پاسخ گویی به سوالات و شبهات گوناگون، علاوه بر این که تلاش حوزه برای پر کردن این خلاء را ضروری دانستند ،به نوعی از فاز دیگرادامه پروژه دشمنان نظام پرده برداشتند ، این تاکید رهبری به خوبی نشان می دهد که اگر انواع فشارهای سیاسی، اقتصادی، روانی و ... تاکنون نتوانسته دشمنان را به مقصود خود برساند اما آنان هیچ گاه از تلاش های گسترده وجدید خود دست بر نمی دارندو اگر با تحمیل جنگ و تحریم و القاء ناکارآمدی نظام،ایجاد فتنه و القای جدایی حوزه و مراجع از ولایت و نظام نتوانستند به مقصود خود برسند تلاش هایی از جمله مشوه نشان دادن مبانی نظری مردم سالاری دینی،ساماندهی هجمه عظیم فرهنگی وتشکیل ناتوی فرهنگی و ایجاد شبهات گوناگون نظری در اصالت مبانی دینی و نظام اسلامی را گسترده تر وجدی تر ازهمیشه، در دستور کار قرار داده اند و تاکید رهبری به تلاش برای حضور حوزه ها در تمامی عرصه های علمی دنیا ، ایجاد کرسی های نظریه پردازی و پاسخ گویی به نیازهای نو به نو و همچنین پاسخ گویی به شبهات گوناگون مطرح شده و مقابله با مکاتب و فرقه های منحرف و عرفان های دروغین از این واقعیت حکایت می کند که دشمنان نظام امروز این فاز از پروژه خود را با قدرت هر چه بیشتر و استفاده از تمامی ظرفیت های قدرت نرم خود ،جدی تر از همیشه در دستور کار قرار داده اند و پیگیری میکنند.
مردمسالاری:«موانع در مسیر اطلا ع رسانی»
«موانع در مسیر اطلا ع رسانی» سرمقاله روزنامه مردمسالاری به قلم مهدی عباسی است که در آن می خوانید:
هفدهمین نمایشگاه بین المللی مطبوعات و خبرگزاری ها در مصلا ی تهران در حال برگزاری است، این نمایشگاه علت مناسبی است تا نگاهی به برخی مشکلا ت و موانع در عرصه خبری کشور صورت گیرد:
۱- قوانین مربوط به مطبوعات و خبرگزاری ها، جامع و کامل نیست و همین امر سبب شده تا گاه برداشت های مختلفی از قوانین صورت گیرد. کوچک ترین اشتباه و یا تخلف از تفسیر قانون، حتی اگر به صورت سخت افزاری و براساس مشکلا ت چاپی نیز باشد، آخرین اشتباه است و تمام پرسنل - تحریریه و فنی- باید به پای این اشتباه و یا خلف از تفسیر قانون فدا شوند.
قطعا تدوین یک نظام جامع رسانه ای در کشور که تمام حساسیت های این حوزه را در بر بگیرد و برای اشتباهات و تخلفات از تفاسیر قانون، همچون اصناف دیگر، مجازات هایی پیش بینی شود که به تعطیلی رسانه نیجامد، از ضروریات قوانین اجرایی کشور است.
۲- تفسیرهای نادرست از اطلا ع رسانی در بخش های مختلف کشور، سبب شده تا پاسخگویی، تعریف دیگری در دستگاه های اجرایی پیدا کند.
مشاهده شده که برخی مدیران ارائه آمار از عملکرد دستگاه تحت مدیریت و اطلا ع رسانی از آنچه انجام گرفته را پاسخگویی تعریف می کنند این در حالی است که نمی توان گزارش دهی را پاسخگویی در عرصه رسانه نامید.این برداشت، سبب شده که جامعه خبری کشور، با مشکلا تی در عرصه اطلا ع رسانی ونقد عملکرد مدیران روبه رو باشند.اما نقص در عرصه اطلا ع رسانی، تنها بر این اشتباه برداشت ختم نمی شود، بلکه، سیستم «سخنگویی» نیز در دستگاه های اجرایی با نواقص و کمبودهای فراوانی روبروست.
به طور مثال اگر رسانه ها در کشور سوالی از عملکرد دولت داشته باشند و یا اگر بخواهند پاسخی رسمی از سوی دولت برای شایعات که له یا علیه دولت بیابند، نمی توانند کسی را بیابند که پاسخگوی رسانه ها باشد. دولت اگر چه ۲ سخنگو برای خود معرفی کرده است، اما یافتن سخنگویان دولت، سخت تر از یافتن پاسخ سوالا ت است.
این نواقص در سیستم اطلا ع رسانی، تاثیر به سزایی در مطلوب نبودن فضا برای عرصه خبری کشور دارد.
٣- مشکلا ت معیشتی قشر خبرنگار و روزنامه نگار، نیز از آن جمله موضوعاتی است که همواره در ردیف مشکلا ت جامعه خبری کشور قرار دارد. به طوری که خبرنگارانی در روزنامه ها وجود دارند که حقوقشان از حداقل اعلا می توسط وزارت کار نیز کمتر است.
چه برسد به ارقامی که برای خط فقر و یا هزینه متوسط یک خانوار اعلا م می شود.لذا می بایست، دولت به عنوان وظیفه و آن هم به صورت غیر مستقیم ، مکانیزم هایی برای ارتقای سطح زندگی این صنف در نظر بگیرد.مکانیزم های حمایتی که به نوع تفکر روزنامه نگاران ربطی نداشته باشد.
۴- بالا بودن هزینه های چاپ و نشر، سبب شده که روزنامه های غیر دولتی نتوانند در بخش کیفیت چاپ و نوع کاغذ با رسانه های دولتی رقابت کنند. چرا که بالا بردن کیفیت چاپ و کاغذ، به افزایش قیمت روزنامه می انجامد و قطعا در جامعه ای که خرید روزنامه در سبد کالا ی معدود خانواده هایی جا دارد، این امر سبب می شود که بخش غیر دولتی با مشکلا ت فراوانی در فروش روزنامه روبه رو باشند.لذا دولت می بایست به عنوان یک وظیفه برای ارتقای فکری سطوح مختلف جامعه جهت توسعه کشور، به رشد مطبوعات توجه کند.
در جوامع در حال توسعه، نیاز است که دولت به عنوان یک وظیفه، آن هم بدون در نظر گرفتن خط و سلیقه سیاسی مطبوعات ، بودجه های لازم برای ارتقای رسانه ها را در نظر بگیرد. چرا که افزایش فضای نقد در جامعه مطبوعاتی کشور، سبب می شود تا نقاط ضعف اصلا ح شود.
رفع نقاط ضعف نیز به توسعه کشور می انجامد.
ابتکار:«حریم خصوصی آماج لشکر چشمهای شیشهای»
«حریم خصوصی آماج لشکر چشمهای شیشهای» عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم سید علی محقق است که در آن می خوانید:
این روزها دیگر دیده نشدن دغدغه هیچ کسی نیست چرا که در هر لحظه زندگی، بدون اینکه ببینیم در حال دیده شدن و زیر ذره بین بودن هستیم. اگر روزی فقط یک آقای دوربینی در ایران داشتیم امروز اما همگی بی آنکه بخواهیم همه جا در مقابل دوربینها قرار داریم از لحظهای که ازخانه بیرون میآییم تا لحظهای که به چاردیواری خود برمی گردیم.
ما لحظه به لحظه زیر ذره بینیم ورصد میشویم فرقی هم نمیکند کجا باشیم. در دفتر کاریا دانشگاه و مدرسه، بازار و حتی مسجد، فلان خیابان و میدان یا حتی پارک و بانک. راهرو و آسانسور فلان برج دولتی یا خصوصی، اداری یا مسکونی یا کنج اتاقی که خیال میکنیم یک چاردیواری حریم ما را از دیگران جدا کرده است.
درست در همان لحظاتی که در تنهایی خود غرق هستیم و فارغ البال در پیاده روی شهری غریب گام برمی داریم و یا در بزرگراهی بی انتها پدال گاز را میفشاریم یا بر رو نیمکت پارکی و صندلی انتظارسازمانی و بانکی و یا آسانسور فلان سازمان اداری، دور ازگوش و چشم نامحرمی درباب مشکلات فردی و اجتماعی و شاید سیاسی با رفیقی مباحثه و شاید شکوه میکنیم چشمهایی مارا میپایند و گوشهایی ما را میشنوند تا در عصر انهدام نسل موش ها همچنان دیوار موش داشته باشد و موش هم گوش.
فرقی هم نمیکند چه جایگاه و شخصیتی و مقام و منصبی داریم. از این جهت عدالت برقرار است و به همه به یک اندازه زل زده میشود و بجای ثبت عکس مان در خاطره آب برکه در حافظههایی از جنس مگابایت ثبت میشویم .
ازهمه اینها که فارغ شده باشیم بازهم بعید نیست در موقعیتی حساس در خیابان گرفتار دوربین مخفی فلان کانال تلویزیون که پشت شمشادها کمین کرده است بیفتیم و یا در بیابان و جادهای دورافتاده اسیر کمین شبکه دوربینهای پلیس شویم.
بله، انسان عصر فناوریهای نوین ارتباطاتیم و هرچقدر هم که در کنج انزوای فردی خود خزیده باشیم مارا حصارهایی از جنس شیشه احاطه کرده اند. حصارهایی که از جنس شیشههای رفلکس هستند و جنس آن برای آنکه ما را میپاید شیشه است و برای ما تنها افتادگان عصرتکنولوژی آینه.
درباب کارکردها و مزایای لشکر دوربینهای شهر بسیار سخن رفته است وبا طرح مباحثی ازقبیل حفظ و تامین امنیت اجتماعی و فردی، حفاظت از منافع شخصی و سازمانی و تامین امنیت ملی، نظارت مستمر بر عملکرد سازمانها و انسانها و اجرای بهینه برنامههای مدیریت شهری به اندازه کافی توجیه فنی و فرهنگی و اجتماعی پشت ماجرای نصب هر کدام از اینگونه دوربینها قرار داده شده است.
اما در این میانه آنچه که بی مصرف مانده است، تعاریف و مفاهیم قانونی از جنس حقوق فردی و اجتماعی، حریم و حق عمومی و خصوصی انسانهاست و آنچه که غریب و بلاتکلیف افتاده است اصطلاحاتی از قبیل فضای خصوصی و حائل محرم و نامحرم و ضرب المثلهایی پر کاربرد و آهنگین مانند «چهار دیواری اختیاری» و انچه که بی متولی و بی پاسخ است تهدیدی است که از سوی لشکرچشمهای شیشهای متوجه جوامع سنتی شده است.
در این بین گونهای دیگر از به هم ریختگی حدود و ثغور حریمهای خصوصی و عمومی را فضای مجازی و ارتباطات و تعاملات موجود، بخصوص شبکههای اجتماعی شکل یافته در قالب این فضا بوجود آورده است.
علیرغم حجم چند میلیونی کاربران و اعضای شبکههای اجتماعی مجازی و اینترنتی از قبیل فیس بوک و... این پدیده نیز به لحاظ تغییر و واژگونه سازی محدوده حریمهای فردی و عمومی و بلاتکلیفی در رد یا تایید این شبکهها و همچنین خلاهای قانونی دست کمی از لشکر چشمهای شیشهای فضای واقعی ندارد.
با وجود گذشت سالها ازفراگیرشدن کاربرد انواع تجهیزات و فناوریهای دیداری و شنیداری ارتباطاتی، اطلاعاتی و امنیتی و شبکههای اجتماعی متاثر از این گونه فناوریها خلاهای قانونی قوانین مربوطه اما بار کهنه و قدیمی بودن و ابتلا به سنت و تاریخ و دوران ماقبل فناوری را یدک میکشند.
انقلاب در ابزارهای ارتباطی و اطلاعاتی که به اصطلاح به بهانه تسهیل زندگی مشروعیت یافته است سوالات و اما و اگرهای بسیاری را در ساختار جدید جوامع انسانی بوجود آورده است. سوال محوری این است که مرزهای حقوق خصوصی و عمومی کدام است؟
این میزان از همپوشانیها و اورلبهای حریمهای خصوصی و عمومی که تا پیش از این وجود خارجی نداشته است را در قالب مفاهیم حقوقی و فقهی چگونه میتوان تفسیر و تاویل کرد؟ یا اصلا بعبارتی آیا دیگر حریمی به نام حریم خصوصی معنا و مفهوم دارد؟
متولی واقعی حقوق عمومی متاثر از فناوریهای نوین ارتباطی و اطلاعاتی کیست و در شرایط کنونی آیا دولت صلاحیت و توانایی تولیت حقوق عمومی را دارند و از عهده اجرای چنین حقی بر میآیند؟
آفرینش:«کالای خارجی یا کالای داخلی»
«کالای خارجی یا کالای داخلی» سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم علی رمضانی است که در آن می خوانید:
سالهاست کشور ما با معضلی به نام ترویج مصرف کالاهای خارجی روبرو بوده است روندی که پس از گذشت دهه ها تبدیل به فر هنگی گشته است که همواره کالای خارجی را بر کالای تولید وطن تر جیح داده است و این کالای ایرانی یا تولید داخل بوده است که همچنان از عدم توجه و نگاه منفی به آن رنج برده است.
در این حال به راستی چرا بسیاری از ما ایرانیان بیش از آنکه به مصرف تولیدات داخلی و بومی خود بپردازیم در دور باطل و ترویج مدام کالاهای خارجی فرو رفته و برای مصرف هر چیزی باید به دنبال مارک خارجی ان می رویم ؟
از دهه های گذشته همواره کار شناسان بر این نکته تاکید کرده اند که دو عنصر مهم قیمت و کیفیت سبب می شود تا برای کالایی تقاضا وجود داشته باشد در این حال در گذشته و حال در بسیاری از کالاها نمونه خارجی بوده است که کیفیتی بالاترداشته است و عملا باعث استحکام فرهنگ خرید کالاهای خارجی شده است اما به راستی امروزه نیز کالاهای ایرانی قدرت رقابت با کالاهای خارجی را دارا نیستند یا این فرهنگ و رفتارهای غلط ما در کنار سیاست های اشتباه مقامات اقتصادی است که باعث شده است کالای ایرانی در کشور مهجور باشد و گاه زمانی باعث شده است همان کالا با نام کشوری دیگر در کشور عرضه گردد.
در واقع با نگاهی به سیاست های اقتصادی کشور های پیشرفته ودر حال توسعه در گذشته و حال در می یابیم که بسیاری از کشور های توسعه یافته در دوره هایی از مراحل رشد صنعتی خود و حتی اینک با قدرت تمام از کالاهای تولیدی داخل کشور حمایت کرده و با در نظر گرفتن سیاستهایی چند جانبه در عین اینکه کیفیت کالاهای داخلی را بالابرده اند مصرف کالاهای داخلی را هم در بین مردم و شهروندان رواج داده در این بین این نگاه در واقع باعث افزایش تولید داخلی و افزایش رشد اقتصادی و صنعتی در این کشور ها شد به طوری که زمینه صادرات گسترده را برای محصولات داخلی فراهم کرده است.
در مقایسه با این کشورها ما در کشورمان شاهد آن هستیم که در واقع کالاهای تولیدی داخل به هر دلیلی نتوانسته جایگاه مهم و اصلی خود را در سبد خرید شهرو ندان باز کند چه اینکه در زمان هایی این واردات گسترده بوده است که عملا در بخش هایی از تولید داخلی را ورشکسته کرده است.
آنچه مشخص است عقیده بسیاری از کارشناسان، چالش بزرگ پیش روی محصولات صنعتی داخلی در حال حاضر، انبوه کالاهای مصرفی بادوام و کم دوامی است که به شکل قانونی و یا غیرقانونی وارد کشور می شود، اما مسلم است که برای برخورد بااین چالش نمی توان تنها به برخوردهای قانونی اکتفا کرد و باید با توجه به شیو های گوناگون فر هنگی از مردم خواست تا مصرف کالای ایرانی را افتخار ملی بدانند علاوه بر این باید به یاد داشت تا وقتی که بازار و خانه های ما از کالاهای خارجی پر باشد، نه صنعت ما پیشرفت خواهد کرد و نه توسعه شکل خواهد گرفت و نه لشکرگسترده بیکاران کمتر خواهد شد و راه ایجاد اشتغال و کاستن از تعداد بیکاران فراهم آوردن زمینه توسعه تولید در کنار افزایش کیفیت کالاهاو تشویق خرید کالای ایرانی در کوتاه مدت و میان مدت در داخل کشور است در این راستا دولت باید به گونه ای عمل کند که قدرت و میل به خرید مردم برای خرید کالای داخلی تقویت شود امری که پیامدهای مثبت و مهمی نظیر بالارفتن رشد اقتصادی و صنعتی در کنار قدرت مند شدن صنعت و توان برای صادرات بیشتر به همراه دارد.
دنیای اقتصاد:«پایان عصر کالاهای ارزان چینی؟»
«پایان عصر کالاهای ارزان چینی؟» سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم محمود صدری است که در آن می خوانید:
ایرانیان عادت دارند کالاهای هر کشوری را با ویژگی و صفتی خاص بشناسند. یکی پردوام و زمخت؛ دیگری ظریف و زیبا، سومی زیبا و دقیق و بادوام و....در این میان، کالاهای چینی با صفت ارزانی و البته در پارهای موارد نامرغوبی، شناخته میشوند. چینیها قبول ندارند که کالاهای آنها، بیکیفیت هستند و این گونه استدلال میکنند که در بازار پرتنوع آنها همهجور کالایی با کیفیتها و قیمتهای متفاوت یافت میشود و اگر کالاهای نامرغوب چینی به بازارهای ایران میرسد، علت آن، انتخاب بازرگانان ایرانی و میل آنها به کسب سود بیشتر است.
اما گویی مسیر اقتصاد جهانی، قرار است تقدیر تازهای برای تولیدکنندگان چینی و مصرفکنندگان ایرانی رقم بزند. کشاکش چند ماهه آمریکا و چین درباره مسائل تجاری، اندکاندک به جایی میرسد که به احتمال زیاد بر بازارهای آینده کالاهای چینی و از جمله بازار ایران تاثیری عمیق خواهد گذاشت و شاید در سالهای پیشرو، افسانه کالاهای ارزان چینی فرو بریزد. در پی مذاکرات اصلی و حاشیهای دو اجلاس اخیر گروه ۲۰ (بیست کشور صنعتی جهان) و درخواست اعضا از چین برای اصلاح برخی روشهای تجاریاش، اکنون به نظر میرسد چینیها خود را برای انعطاف نشان دادن، آماده میکنند.
آن گونه که یک مقام بانک مرکزی چین گفته است، در مذاکرات اخیر آمریکا و چین راجع به آینده پول چین (یوآن) پیشرفتهایی حاصل شده و ممکن است دو کشور در اجلاس آینده گروه ۲۰ به توافقهایی دست یابند. آمریکا و اروپا معتقدند چین به منظور پایین نگهداشتن هزینه تولید داخلی و افزایش صادرات، ارزش پول خود را به صورت مصنوعی پایین نگه میدارد.
چین تا چندی پیش این موضع آمریکا و اروپا را اتهام تلقی میکرد و حاضر به اصلاح نرخ برابری یوآن نبود؛ اما از چندی پیش رویهای منعطف پیش گرفته و حالا از احتمال توافق در این زمینه خبر میدهد.
اگر چینیها در مذاکرات ماه آینده با آمریکا و اروپا، متقاعد شوند که ارزشزدایی از یوآن را متوقف کنند، حادثهای مهم در تجارت جهانی رخ خواهد داد زیرا اصلاح ارزش یوآن هم تولید چین را کاهش خواهد داد و هم اینکه کالاهای صادراتی این کشور را گرانتر خواهد کرد.
آخرین آمارهای فصلی درباره اقتصاد چین که هفته گذشته منتشر شد، نشان میدهد که آهنگ رشد اقتصادی، حتی پیش از اصلاح ارزش یوآن، رو به کاهش گذاشته است. رشد اقتصادی چین در سه ماهه اول امسال ۱۱.۹ درصد بود ، در سه ماهه دوم به ۱۰.٣ درصد کاهش یافت و براساس پیشبینیها، سال آینده به ۹ درصد میرسد بنابراین، با توجه به کاهش رشد اقتصادی چین و افزایش احتمالی نرخ برابری یوآن در ماههای آینده، میتوان تصور کرد که دوران کالاهای ارزان چینی اندک اندک به خط پایان نزدیک میشود.
این اتفاق نزدیک نیست اما ظاهرا گریزناپذیر است. این تحول بر همه کشورهای جهان تاثیر خواهد گذاشت و سهم هر کشوری از این تاثیرپذیری به میزان واردات آن از چین بستگی دارد. ایران از مصرفکنندگان اصلی کالاهای چینی است و لاجرم بیش از بسیاری از کشورها از تحولات اقتصادی چین تاثیر خواهد پذیرفت.
جهان صنعت:«پنهان کردن آمار کارگشا نیست»
«پنهان کردن آمار کارگشا نیست» عنوان یادداشت روزنامه جهان صنعت به قلم محمد حسین مهرزاد است که در آن می خوانید:
چند روزی است که بازار ارایه آمارهای جهانی در بخش های مختلف اقتصاد ایران رونق تازهای گرفته است و ما جماعت روزنامهنگار هم که در فقر شدید اطلاعات آماری به سر میبریم مجبوریم با همین آمارهای ارایه شده سر کنیم.
وقتی مسوولان کشور از همه جا و همه چیز سخن میگویند اما بیتفاوت از کنار ارایه آمارهای مهمی چون نرخ رشد اقتصادی، رشد صنعتی، شاخص رفاه و بسیاری دیگر از شاخصهای مهم میگذرند باید به نتیجه نظرسنجی موسساتی دلخوش کنیم که در آن تاکید میکند حدود ۴۰ درصد ایرانیان خود را بی پشت و پناه حس میکنند.
خبرگزاریهای نزدیک به دولت با افتخار از صعود دو پلهای شاخص رفاه میگویند اما انگار برایشان مهم نیست بین ۱۱۰ کشور رتبه ۹۴ قبلی و ۹۲ کنونی چندان تفاوتی ندارد.
این همه سکوت از سوی مسوولان بانک مرکزی و مرکز آمار ایران باعث میشود تا کمکم به آمار خارجیها بیش از داخل اعتماد کنیم.
آنها اگرچه دوست ما نیستند و بدشان هم نمیآید هرازگاهی بگویند در این گوشه دنیا اتفاقاتی نظیر فاجعه رخ میدهد اما چه کسی مقصر است؟ آیا مقامات دولتی ایران مقصر نیستند؟ طبیعی است وقتی کانالهای ارتباطی داخل به بهانه صلاح نیست فلان آمار منتشر شود بسته میشود مردم و تحلیلگران اقتصادی روی به کانالهایی بیاورند که صحت و سقم آمارهایشان مشخص نیست.
شاید وقت آن رسیده است که مسوولان با مردم شفاف باشند و واقعیات را هرچند تلخ به آنها بگویند. اگر نرخ تورم در ایران بالا میرود، اگر نرخ بیکاری در بسیاری استانها نگرانکننده است و اگر اعتماد مردم رو به کاهش است راهحل آن مخفی کردن این اطلاعات نیست.
مردم ایران نشان دادهاند در شرایط سخت قادرند با سیلی صورت خود را سرخ نگه دارند. هنوز برای فراموش کردن وضعیت اقتصادی دوران دفاع مقدس زود است.
در آن دوران اگرچه اکثر مردم از وضعیت اقتصادی دل خوشی نداشتند اما درک میکردند که کشور در شرایط ویژهای قرار دارد. دقیقا به دلیل همین درک بالا بود که اگرچه در سفرهها خبری از پول نفت و یارانه نقدی نبود اما کامیونهای کمک مردمی به جبههها همیشه سرریز از مهر مردمی بود که میخواستند فرزندانشان در سرما و گرما فقط به دفاع از میهن بیندیشند نه چیز دیگری.
حالا نیز اگرچه جنگ تمام شده و دیکتاتور همسایه مرده اما این مردم همان هستند که بودند. هنوز هم حاضرند برای کشور از رفاه بگذرند اما به شرطی که رابطه دولت- ملت همان شود که باید باشد.
|