روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۱۱ آبان ۱٣٨۹ -
۲ نوامبر ۲۰۱۰
«کدام یک سوال برانگیز است؟!»عنوان یادداشت روز روزنامهی کیهان به قلم حسین شریعتمداری است که در آن میخوانید؛در خبرها آمده است که ۷ تن از نمایندگان فراکسیون اقلیت مجلس شورای اسلامی با طرح سوالی از وزیر امور خارجه کشورمان از وی درباره کمک های نقدی جمهوری اسلامی ایران به حامد کرزای رئیس جمهور افغانستان توضیح خواسته اند. این سوال با استناد به گزارش اخیر روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز مطرح شده است و در نگاه اول می تواند برخاسته از رسالت نمایندگی مردم و ضرورت نظارت بر عملکرد دولت در سیاست خارجی تلقی شود ولی این سکه روی دیگری نیز دارد که یادداشت پیش روی به آن پرداخته است، با این احتمال که نمایندگان طرح کننده سوال از آن غفلت ورزیده اند و انگیزه دیگری - انشاءالله- در میان نبوده است.
اوایل هفته گذشته، روزنامه آمریکایی «نیویورک تایمز» در حالی که ادعا می کرد به یک «خبر سری» و طبقه بندی شده دست یافته است از کمک نقدی جمهوری اسلامی ایران به «عمر داودزای» رئیس دفتر حامد کرزای خبر داد و از آن با عنوان «رشوه» ای یاد کرد که پنهان از نگاه رئیس جمهور افغانستان به رئیس دفتر وی پرداخت شده است. گزارش نیویورک تایمز بلافاصله پس از انتشار با استقبال گسترده رسانه های آمریکایی و اروپایی روبرو شد و جنجال تبلیغاتی تازه ای علیه جمهوری اسلامی ایران شکل گرفت. چند ساعت بعد از انتشار این خبر، حامد کرزای رئیس جمهور افغانستان در مصاحبه ای ضمن تشکر از جمهوری اسلامی ایران، اعلام کرد که کمک های نقدی مورد اشاره نیویورک تایمز، بخشی از توافقنامه جامعه جهانی در اجلاس «بن» بوده است و «داودزای» به نمایندگی از وی آن را دریافت کرده است. کرزای در این مصاحبه مطبوعاتی که خشم آمریکایی ها و عکس العمل شتابزده نیویورک تایمز را در پی داشت، گفت؛ «من سال گذشته که به هرات رفته بودم در سخنرانی خود از کمک نقدی ایران به دولت و دفتر ریاست جمهوری افغانستان خبر داده و موارد هزینه این کمک ها را نیز اعلام کرده بودم و تعجب می کنم که نیویورک تایمز از کدام دریافت پنهانی یا خبر ناگفته ای گزارش داده است.»
«نیویورک تایمز» یکی از سه روزنامه اثرگذار و جریان ساز در آمریکا است و از آن با عنوان روزنامه نزدیک به کاخ سفید و بازتاب دهنده مواضع دولت آمریکا یاد می شود. این روزنامه به خانواده یهودی و معروف «سولز برگر» -SULZBERGER- تعلق دارد.
با این وصف می توان - و باید- گزارش نیویورک تایمز را برگرفته از نظر و تصمیم دولت آمریکا تلقی کرد. اما، این گزارش برخلاف ادعای نیویورک تایمز، حاوی خبر تازه ای نیست و رخداد پنهان و اعلام نشده ای را فاش نکرده است، پس ماجرا چیست و چرا آمریکایی ها شرایط کنونی را برای این نوع از جنجال آفرینی علیه جمهوری اسلامی ایران مناسب تشخیص داده اند؟
پاسخ این سوال را می توان با مروری گذرا به ناکامی های زنجیره ای اشغالگران در افغانستان که همزمان با تحکیم و تقویت جایگاه جمهوری اسلامی ایران در آن کشور صورت پذیرفته است، جستجو کرد. کشورهای شرکت کننده در اشغال افغانستان، مخصوصا دوقلوی آمریکا و انگلیس، علی رغم هزینه های سنگین مالی و نظامی نه فقط به اهداف از قبل تعریف شده خود در افغانستان نرسیده اند، بلکه به اعتراف مقامات آمریکایی و اروپایی از «باد»ی که با حمله نظامی به افغانستان و اشغال این کشور کاشته بودند، «طوفان» درو کردند، تا آنجا که ٣ ماه قبل ژنرال «مک کریستال» فرمانده نیروهای آمریکایی مستقر در افغانستان، در اقدامی کم سابقه و غیرمنتظره، حمله نظامی و اشغال افغانستان را پروژه ای پرهزینه، بی حاصل و محکوم به شکست معرفی کرد. مک کریستال ادامه اشغال نظامی افغانستان را اشتباه بزرگ دیگری دانست که به گفته وی نباید به خطای بزرگ حمله نظامی به این کشور افزوده شود. پاسخ دولت آمریکا به نظر کارشناسی فرمانده نظامی نیروهای خود در افغانستان، بازنشستگی زودتر از موعد و بدون اطلاع وی بود. در انتخابات اخیر افغانستان برخلاف انتظار آمریکا و متحدانش، نامزدهای مخالف اشغال و اسلامگرایانی که خواستار خروج بی قید و شرط اشغالگران از کشورشان هستند، با استقبال چشمگیر مردم روبرو شدند و بیشترین کرسی های مجلس این کشور- و در نتیجه برخورداری از اعضای بیشتر در لویی جرگه- را به خود اختصاص دادند.
آمار تلفات نظامیان ناتو در افغانستان همه روزه با افزایش- به قول واشنگتن پست- نگران کننده ای روبروست. قتل عام مردم عادی به بهانه جستجوی اعضای القاعده و طالبان، نفرت شدید افغانی ها از آمریکا و متحدانش را در پی داشته است. دولت انگلیس تحت فشار افکار عمومی اعلام کرده است که به زودی نظامیان خود را از افغانستان خارج می کند و هفته گذشته دولت فرانسه نیز اعلام کرد نیروهای نظامی فرانسوی را که در پوشش ناتو به افغانستان اعزام کرده است، فرا می خواند. هرج و مرج و ترور و آشوب مردم این کشور تحت اشغال را به تنگ آورده است و... تحلیلگر روزنامه آمریکایی یو.اس.ای.تودی با تاسف اعتراف می کند اشغال افغانستان و عراق به جای آن که جمهوری اسلامی ایران را از دو سوی شرق و غرب به محاصره آمریکا درآورد، دامنه نفوذ ایران را در شرق و غرب این کشور به وسعت دو کشور افغانستان و عراق گسترش داده است.
با این نگاه به افغانستان امروز و موقعیت متزلزل اشغالگرانی که از پروژه حمله نظامی و اشغال نتیجه معکوس گرفته اند، به آسانی می توان انگیزه «نیویورک تایمز» از انتشار گزارش مخدوش مورد اشاره و جنجال سیاسی و رسانه ای آمریکا و متحدانش علیه جمهوری اسلامی ایران را درک کرد ولی آنچه با معیارهای مبتنی بر «منافع ملی» قابل فهم نیست سوال ۷ نماینده فراکسیون اقلیت مجلس شورای اسلامی از وزیر امور خارجه کشورمان است که با طرح سوال درباره چگونگی و چرایی کمک مالی جمهوری اسلامی ایران به دولت افغانستان - آن هم با استناد به گزارش نیویورک تایمز- خواسته یا ناخواسته به استقبال ترفند اشغالگران علیه میهن اسلامی خود رفته اند. چرا که؛
۱- سرنوشت افغانستان و ماهیت دولتی که زمام امور این کشور را به دست می گیرد، با امنیت ملی ما رابطه ای مستقیم دارد. اگر نیروهای اشغالگر که دشمنان تابلودار جمهوری اسلامی ایران هستند در پروژه اشغال به پیروزی می رسیدند- که نتیجه معکوس گرفته و حاکمیت آنان بر افغانستان امکان پذیر نیست- امتیازی به نفع خود و علیه ایران اسلامی به دست آورده بودند و از آنجا که درگیری جمهوری اسلامی ایران با نظام سلطه یک درگیری ماهوی است و دشمنان از هیچ اهرمی برای مقابله و کینه توزی علیه ایران اسلامی دریغ نکرده و نخواهند کرد، حاکمیت دولت های دست نشانده آمریکا در همسایگی ما برای امنیت ملی کشورمان بی هزینه نبود. بنابراین کمک مالی جمهوری اسلامی ایران به افغانستان، مخصوصا با توجه به کانون دریافت کننده و محل هزینه آن که با هوشمندی از سوی مسئولان کشورمان انتخاب شده بود، کمترین هزینه ای است که برای حفظ امنیت جمهوری اسلامی ایران و در راستای استراتژی منطقه ای و بلند مدت کشورمان پرداخت شده است.
۲- توده های مردم کشورمان اگرچه بارها بصیرت مثال زدنی خود در بزنگاه های پیچیده و غبار گرفته را به اثبات رسانده اند ولی چنانچه از نکته مورد اشاره و شرایط کنونی کشور افغانستان اطلاع چندانی نداشته باشند به هیچ وجه قابل ملامت نیستند چرا که کنکاش در این زمینه وظیفه همگان نیست اما از نمایندگان مجلس شورای اسلامی که به عنوان برگزیدگان و «عصاره ملت» بر کرسی های تصمیم ساز و سیاست پرداز کشور تکیه زده اند، انتظار دیگری می رود و غفلت آنان از این نکته بدیهی که نه پیچیده است و نه پر رمز و راز، پذیرفتنی نیست.
آنها به خوبی می دانند- و باید بدانند- که افغانستان تحت اشغال یکی از میدان های پرچالش میان اسلام انقلابی با پرچمداری ایران اسلامی و نظام سلطه بین الملل به سرکردگی آمریکاست. مردم شریف ایران اگرچه نسبت به آنچه از سوی جمهوری اسلامی ایران در این آوردگاه می گذرد، نامحرم نیستند ولی اعلام عمومی همه تصمیم ها و سیاست های مربوطه به گوش و چشم نا محرم دشمنان نیز می رسد. بنابراین، چنانچه ۷ نماینده محترم فراکسیون اقلیت مجلس آنگونه که ادعا می کنند دغدغه نظارت بر سیاست خارجی کشورمان را دارند، چرا با وجود امکان پرسش غیرعلنی از وزیر امور خارجه- که برای آنان فراهم است- به خود اجازه طرح علنی این سوال را می دهند؟!
اگرچه، اکنون با توجه به گزارش مخدوش و جعلی نیویورک تایمز، شاید توضیح درباره کمک های مالی ایران به افغانستان و چگونگی هزینه آن بار اطلاعاتی و امنیتی چندانی نداشته باشد.
٣- حالا به چند خبر زیر هم توجه کنید؛
- وزیر دارایی افغانستان با ابراز تعجب از جنجال رسانه ای نیویورک تایمز، اعلام کرد که دولت های خارجی تنها ۲۰ درصد از تعهدات مالی پذیرفته شده خود در اجلاس «بن» را به وزارت مالیه- دارایی- پرداخت می کنند و ٨۰ درصد آن را به افراد و شرکت های هم سو با سیاست های خود، از جمله، به برخی از گروه ها، تعدادی از وزرا، روسای قبایل، اعضای پارلمان و مخصوصاً شرکت های خصوصی امنیتی پرداخت می کنند و آن را به حساب دولت افغانستان می نویسند. در این حال جریان سازی نیویورک تایمز درباره کمک نقدی تهران به «داود زای» که کمک به دولت قانونی افغانستان است، عجیب به نظر می رسد.
- روزنامه انگلیسی گاردین از کمک نقدی ۱۴۶ میلیون دلاری آمریکابه شرکت امنیتی بلک واتر -BLACK WATER- خبر داد و از آن فقط به عنوان یک قلم از کمک های مالی فراوان آمریکایی ها به این شرکت یاد کرد. گاردین در همین گزارش خود توضیح می دهد که شرکت بلک واتر به آدم کشی در عراق متهم است و هم اکنون در افغانستان نیز به کشتن مردم عادی مشغول می باشد.
- مسئول بنیاد کوثر در کابل اعلام کرد ،کشورهای غربی چند «ان.جی .او» و موسسه فرهنگی در افغانستان تأسیس کرده اند و بیشترین کمک های مالی تعهد کرده خود در اجلاس «بن» را مستقیماً به این «NGO» ها پرداخت می کنند. وظیفه اصلی این موسسات، تبلیغ مسیحیت با بهره گیری از فقر مردم و اسلام زدایی از فرهنگ افغانستان است.
- نیویورک تایمز بعد از پاسخ کرزای به جریان سازی این روزنامه در واکنشی شتابزده، از انگیزه اصلی خود پرده برداشت و نوشت؛ کنفرانس مطبوعاتی حامد کرزای مثل همیشه خصومت آمیز بود. وی آمریکا را به قتل افغان ها از طریق پرداخت پول به شرکت های امنیتی خصوصی و طرف قرارداد متهم کرد. به درخواست موسسات آمریکایی و اروپایی برای به تعویق انداختن زمان خروج این شرکت ها از افغانستان اعتنایی نکرد و در همان حال گفت کمک های مالی ایران برای حفظ امنیت افغان ها و ثبات و آرامش در این کشور هزینه می شود.
۴- اکنون باید از ۷ نماینده مدعی اصلاحات پرسید؛ کمک مالی جمهوری اسلامی ایران که براساس توافقنامه اجلاس «بن» و مشخصاً به دولت قانونی افغانستان با تعیین محل هزینه آن پرداخت شده و کمترین هزینه ضروری برای حفظ امنیت ملی کشورمان محسوب می شود، سوال برانگیز است یا مبالغ نجومی و پنهانی که آمریکا و متحدانش برای اسلام زدایی، حاکمیت دشمنان ایران اسلامی و تهدید امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران هزینه کرده و می کنند؟!
مردم سالاری:بلدیه زیر گیوتین
«بلدیه زیر گیوتین»عنوان سرمقالهی روزنامهی مردم سالاری به قلم علی ودایع است که در آن میخوانید؛اختلا ف میان دولت و شهرداری تهران، فعالیت های عمرانی و حمل ونقل شهری را با مشکل مواجه کرده است. شکاف خیابان پاستور- بهشت قدمتی دارد به طول عمر دولت نهم و دهم. شهرداری تهران که برخی از آن با عنوان قلب تپنده پایتخت ایران اسلا می یاد می کنند با مشکلا ت رنگارنگی دست به گریبان است; از بی توجهی دولت و عدم اختصاص بودجه های مورد نیاز گرفته تا طرح هایی که روی میز تحمیل به تهران ظهور می کند.
به رغم آن چه که دولت می گوید بودجه و یارانه مورد نیاز شهرداری به خصوص در زمینه حمل ونقل شهری اختصاص داده، مدیریت شهری این موضوع را رد می کند و از معضلا ت مالی و عدم توانایی اداره آن سخن می گوید. بحث مترو یا زیرگذر توحید را می توان نمونه بارز اختلا فات تلقی کرد. چند جلسه تعاملی بین شهردار و آقای رئیس جمهور تشکیل شد اما ثمره ای نداشت یا نتایج آن در روابط این دو دیده نشد و در عوض بی توجهی دولت به امور شهر تهران ادامه یافت; هر چند که این بی توجهی گاه به ارائه طرحهایی تبدیل شد که استقلا ل مدیریت شهری را زیر سوال می برد.
به عنوان نمونه کمتر از یک سال پیش گفته شد تهران باید به ۱۴ منطقه تقسیم شود که توسط فرمانداران آن اداره می شود. این موضوع گرچه فعلا مسکوت مانده است اما ذهن مدیران شهری را درگیر خود کرده و آنها نگران تداخل امور شهری شده اند. در این کشاکش سخن از انتخاب شهردار توسط رای مستقیم مردم به میان آمد که با رای منفی بهارستان مواجه شد. چند روز پس از این رخداد، دوم آبان ماه با حضور تعدادی از نمایندگان عضو کمیسیون شوراهای مجلس شورای اسلا می موضوع دولتی شدن شهرداران تصویب شد.
کمیسیون در مصوبه جدید خود اعلا م کرد شهردار با پیشنهاد وزیر کشور یا استاندار با رای شورای شهر انتخاب شود. بر اساس این مصوبه در صورتی که شورا دوبار با خواست وزیر کشور مخا لفت کند این وزیر کشور و استاندار است که بدون رای شورا با استفاده از حق وتو شهردار را انتخاب می کند و این یعنی فرمایشی شدن شوراهای اسلا می شهر که بود و نبود آن تفاوتی نمی کند.
با این روال نظارت مردم بر شهرداری که توسط نمایندگان آنها در شوراها انجام می گرفت از بین خواهد رفت. این درحالیست که امام خمینی (ره) همواره برمشارکت مردم در امور کشور تاکید می کردند و می گفتند. «دنبال این نباشید که هی هر چیزی را دولتی کنید». این مطلب در کلا م مقام معظم رهبری نیز دیده می شود که بر مشارکت مردم در اداره کشور و حتی نظارت برکارکرد دولتمردان تاکید دارند.
در کشورهای اروپایی از دو، سه قرن پیش تر، شهر وحتی پلیس توسط شوراهای محلی اداره می شود و حتی عزل ونصب فرمانداران نیز با نظر این شورا صورت می گیرد و دولت مرکزی حق دخالت در امور شهری را ندارد. درواقع اروپایی ها سال ها پیش به این نتیجه رسیده اند که برای اداره بهتر امور و پیشرفت جامعه از تمرکز گرایی امور اجرایی باید پرهیز شود.
بر این اساس در کنار دولت برخی امور به صورت مردم نهاد اداره می شود که درواقع تکمیل کننده چرخه حکومت است نه رقیب! از دولتی ها که خود روزی ساکن بهشت بودند انتظار می رفت دردهای شهر تهران- و البته سایر شهرهای بزرگ- را بیش از دیگر دولت ها درک کنند اما این اتفاق نه تنها رخ نداد بلکه نزاع ها نیز افزایش یافت; درحالی که می توانستند در بهبود کیفیت زندگی تهرانی ها نقش مهم تری ایفا کنند. رسالت:نمایشگاه مطبوعات؛ رسالتها و ماموریتها
«نمایشگاه مطبوعات؛ رسالتها و ماموریتها»عنوان سرمقالهی روزنامهی رسالت به قلم محمد مهدی انصاری است که در آن میخوانید؛دیروز هفدهمین جشنواره و نمایشگاه بینالمللی مطبوعات و خبرگزاریها در تهران به کار خود پایان داد. رویداد بزرگ فرهنگی و رسانهای که اصحاب مطبوعات و ارباب رسانهها و جراید را که بیتردید از نخبگان جامعه هستند گرد هم جمع میکند تا با تبادل تجربیات و طرح مباحثات سیاسی و فرهنگی، بلوغ سیاسی و تعالی فرهنگی جامعه را ارتقا بخشند. بیگمان نقش مطبوعات و خبرگزاریها در عرصه اطلاع رسانی، بالندگی و رشد افکار و اندیشههای افراد جامعه حائز اهمیت است. مطبوعات میتوانند تجلی گاه خواستها، نیازها و تمایلات یک ملت بوده و در همین حال مظهر رشد فرهنگی و
تحمل پذیری سیاسی و نشانه وجود آزادی در جامعه باشد.
مطبوعات به عنوان حد واسط مردم - حاکمیت و نخبگان قادرند نقش ممتاز و بی بدیلی در طی مسیر یک ملت و کشور به سوی سعادت و بصیرت همگان ایفا کنند. انتظار قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و قانون مطبوعات نیز همین است که مطبوعات و رسانههای ما بتوانند به ارتقای آگاهیهای عمومی و ترویج و تبلیغ فرهنگ اصیل اسلامی و دینی بپردازند و این همان رسالت مطلوب مطبوعات در نظام اسلامی است و البته ما با این وضعیت مطلوب فاصله داریم، اما نفس حرکت به سمت اهداف مورد نظر، عین موفقیت و تعالی است.
طبیعی است مطبوعات ما برای تحقق رسالتها و ماموریتهای والای خود زمانی میتوانند در جبهه بزرگی همچون جبهه رسانهای انقلاب اسلامی نقش آفرینی کنند که از یک بنیه و ساختار قوی فکری برخوردار بوده و دارای ظرفیتهای فنی و علمی گستردهای باشند. برای نیل به چنین مقصودی، ضروری است بنیانهای علمی و تئوریک موجود تقویت شده و عرصه فکری جدیدی فرا روی مقالات حوزه مطبوعات و رسانه گشوده شود. نمایشگاه مطبوعات که امسال ۱۷ سالگی خود را سپری کرد، از این حیث فرصت مغتنمی بوده که نخبگان و سرآمدان این حوزه را گردهم آورد.
چهار سال است که این همایش رسانهای با مشارکت کشورهای مختلف دنیا همراه گشته و صبغه "بینالمللی" نیز پیدا کرده تا نمایندگان رسانههای خارجی نیز با حضور در این نمایشگاه و جشنواره با رسانههای کشورمان به تعامل اندیشه و تبادل تجربه بپردازند و با کم و کیف فعالیتهای مطبوعاتی و رسانهای در جمهوری اسلامی آشنا شوند. امسال نمایشگاه هفدهم، بیش از هر چیز رویکردی کاملا کیفی و محتوایی داشت.
بر پایی بیش از۵۰ برنامه گوناگون اعم از سخنرانی، نشستهای تخصصی و هماندیشی، همایش، رونمایی از چندین سامانه نرم افزاری فرهنگی و رسانهای، کنفرانسهای خبری وزرا با نمایندگان رسانههای خارجی، مراسم انتخاب برترین خبرنگار زن جهان اسلام، فراخوان مقاله، برپایی کارگاههای آموزشی فشرده، ارائه محصولات متنوع مکتوب و دیجیتال با موضوعات رسانه در قرن ۲۱، جنگ نرم، وبلاگ نویسی پیشرفته، آینده پژوهی رسانه در ایران و موضوعات دیگر که از سوی دفتر مطالعات و برنامهریزی رسانهها ارائه شد، به علاوه دهها جلسه بحث و مباحثه درداخل غرفهها همه و همه نخبگان دانشگاهی و جوانان علاقهمند را به نمایشگاه کشاند تا این بار نمایشگاهی متفاوت، علمی و محتوایی را تجربه کنند. حضور ۱۶ غرفه فعال بسیج دانشجویی و شرکت نشریات دانشجویی سراسر کشور برای اولین بار در جشنواره و نمایشگاه مطبوعات، تجربهای موفق از آب درآمد که شایسته و بایسته است در تمام نمایشگاهها و همایشها، دنبال شود. نمایشگاه مطبوعات و خبرگزاریها که یک مقوله سیاسی و فرهنگی حساس را در بر میگیرد، در شرایطی آرام و معقول با نمایش فهم و شعور سیاسی غرفهداران و ارباب جراید برگزار شد.
ما این وضعیت را به فال نیک میگیریم و امیدواریم اهالی قلم و رسانهها بتوانند نقش تاریخی و سازنده خود را در پیشرفت و تعالی ایران اسلامی، مهندسی فرهنگ عمومی کشور، بلوغ سیاسی و مطالبه گری اجتماعی ایفا کنند.
ابتکار:اسلام ایرانی از کدام نوع است؟
«اسلام ایرانی از کدام نوع است؟»عنوان سرمقالهی روزنامهی ابتکار به قلم غلامرضا کمالی پناه است که در آن میخوانید؛طرح مکتب و اسلام ایرانی مدتی است در فضای سیاسی جامعه آهسته آهسته چتری افشاند.بانیان و حامیان این طرح که در دو تعبیر ولی با یک مفهوم بیان شده،اتفاقاً رئیس جمهور محترم و سر دفتر ایشان آقای مشایی هستند .برخی از علمای مذهبی و سیاسیون غالباً اصولگرا،در برابر این نگرش علم اعتراض افراخته و به انتقادهای شدیدی پرداخته اند.داغ ترین انتقادی که تازه از تنور سیاسی بیرون آمده مربوط به آقای آملی لاریجانی،رئیس محترم قوه قضاییه است .وی طرح مکتب و اسلام ایرانی را کاملا انحرافی و مخالف آیات قرآنی و روایات و اعتقادات اسلامی قلمداد نموده است.
ایشان البته توصیه نموده که مسئولان در بیان ایدههای خویش دقت بیشتری نمایند. اگر چه این روزها دغدغههای مردم چیزهای دیگری است و هیبت ظهور غول اجرای هدفمندی یارانهها آنها را به وحشت انداخته و بیم خرد شدن استخوان هایشان در زیر پای این غول دلهرهها آفریده است و هرم نفس این هیولا(یعنی گران شدن زودرس برخی کالاها) آن قدر رعب انگیز و جان سوز است که قدرت شنیدن و اندیشیدن به حرفهای دیگر را از آنها گرفته است؛ با وجود این، اگر این ایدهها اصالت داشته باشند و صاحبان آنها در اجرای افکار طرحهای خویش جدیت به خرح دهند به سادگی نمیتوان از کنار این طرحها گذشت.
خاصه که حامیان اسلام ایرانی (نه ایران اسلامی) مهمترین و قدرتمندترین قوه کشور یعنی قوه مجریه را در اختیار دارند و در طول دوره حکمرانی خود ثابت کرده اند جسارت و لجاجت لازم را برای پیگیری خواستهها و افکار خویش و به عمل رساندن آنها دارند.
بی اعتنایی قاطبه جامعه و نخبگان سیاسی به طرح این موضوعات و عدم واکنش لازم به آنها،دلایل گوناگون میتواند داشته باشد .یا از این جهت است که از پستوی این ایدهها بی خبرند و درباره مبنای این طرحها و سابقه اهداف و انگیزهها و فواید و زیانهای آنها اطلاعات چندانی ندارند یاواقعاً برخی به عمد سکوت کرده اند و این سکوت معانی متفاوتی میتواند داشته باشد، از جمله این که بی واکنش موجب مطرح نشدن آنها میشود یا این که به این موضوع پی برده اند که دولتیها کار خود را میکنند و از دست کسی کاری بر نمیآید و...
خلاصه هر دلیلی که داشته باشد،صحیح نیست که این بحث نوظهور و شگفت انگیز مسکوت گذارده شود.
واقعیت این است که اسلام منحصر به قوم یا ملت ونژاد خاصی نیست،بلکه دینی فراگیر وانسان محور است. این دین مرزهای قومیت را درمی نوردد و نور هدایت خود را در قلمرو سرزمین انسانیت در همه زمانها ومکانها میگستراند. این همان اسلامی است که امام(ره)از آن بعنوان اسلام ناب محمدی(ص) تعبیر کردند.
همین اسلام انسان را صاحب خرد و اندیشه ورزی میداند. انسانهایی که با توجه به تجربیات و مطالعات وقدرت اندیشه ورزی متفاوت میتوانند برداشتهای متفاوتی داشته باشند.اما سوالی که پیش میآید این است که اسلا مهایی که مطرح میشود، اسلام آمریکایی، اسلام طالبانی، اسلام ایرانی و... تا چه اندازه به برداشتها و قرائتهای اصیل و متفاوت مربوط است و تا اندازهای رنگ و بوی منفعت طلبی و سیاسی کاری دارد .
امام (ره) که حقاً یک اسلام شناس واقعی بود، به حق به مسلک و آیین کسانی که خشونت و کج اندیشی و تعصب کور و همیتهای جاهلانه داشتند، لقب اسلام آمریکایی داد سازندگان این نوع اسلام،آن چنان خارستانی ساختند که در چشم و دست و پای خود آنها فرو رفت.
ترویج و تهیج و شکنجبینی از افراطیون به قصد مخدوش نمودن چهره اسلام واقعی،امروز از قضا صفرا فزوده و کشتی حامیان و بانیان آن نوع اسلام را در افغانستان و عراق به گل نشانده است .موضوعی که گرباچف علناً به آن اشاره نمود .
اکنون یک نوع اسلام دیگر از طرف مقامات رسمی جمهوری اسلامی، تحت عنوان اسلام ایرانی،مطرح شده است .آیا این ایده سابقه دارد یا نوظهور است؟
مشخصات این نوع اسلام چیست؟چه تفاوتی با اسلام سیاسی دارد؟و اصلا چندتا اسلام داریم؟آنچه تاکنون از این نوع اسلام برداشت میشود در همان سخن آقای مصباح یزدی نهفته است که راجع به این طرح مکتب و اسلام ایرانی گفته،این طرح تعبیر دیگری از همان ایده مرحوم مهندس بازرگان است که اسلام را برای ایران میخواست،فکر دیگر اینکه نمیتوان در باره این طرح پیش داوری کرد.
پیشنهاد میشود رئیس جمهور محترم و سایر حامیان این ایده،کمیتهای از کارشناسان و پژوهشگران را انتخاب کنند،تا به چند و چون این موضوع بپردازند و اگر واقعاً فکر گره گشا و پر برکتی است به صورت پخته تر مطرح ،تبلیغ شود وکارشناسان نیز به جای برخورد سلبی با تبیین ابعاد مسئله امکان طرح آن در فضای رسانهای را فراهم آورند.
جمهوری اسلامی:انتخابات آمریکا و آینده دشوار اوباما
«انتخابات آمریکا و آینده دشوار اوباما»عنوان سرمقالهی روزنامهی جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛امروز مردم آمریکا به پای صندوقهای رای میروند تا تمامی ۴٣۵ عضو مجلس نمایندگان، یک سوم از ۱۰۰ عضو سنا و همچنین ٣۶ فرماندار ایالتی آمریکا (دو سوم از کل فرمانداران) را انتخاب کنند.
انتخابات امروز اگرچه میان دورهای است ولی این موضوع چیزی از اهمیت و حساسیت این رخداد سیاسی آمریکا به ویژه برای دمکراتها و مشخصاً باراک اوباما، که طی ماههای اخیر به سرعت بیاعتبار شده است، نمیکاهد.
براساس پیشبینیها و نظرسنجیها در انتخابات امروز، شکست سنگینی در انتظار دمکراتهاست و جمهوریخواهان حدود ٣۹ کرسی جدید را در مجلس نمایندگان به دست خواهند آورد و به این ترتیب اکثریت را از چنگ دمکراتها خارج خواهند ساخت که این امر از چندی پیش یک کابوس برای اوباما شده است.
در صورت تحقق این پیشبینیها و تسلط جمهوریخواهان بر کنگره، اوباما را هم باید در ادامه دوره ریاست جمهوریش "اردک لنگ" دیگری به حساب آورد. اردک لنگ اصطلاحاً در صحنه سیاسی آمریکا به روسای جمهوری اطلاق میشود که پشتیبانی اکثریت کنگره را از دست میدهند و طبعاً قدرت عمل آنها در تصویب قوانین و تایید اقداماتشان به شدت محدود میشود. شاید تنها دلگرمی اوباما این باشد که مجلس سنا همچنان در اختیار دمکراتها میماند.
در یک سال و نیم گذشته، اوباما رای اکثریت قاطع کنگره را به همراه داشت و این وضعیت به او کمک کرد تا لوایح مورد نظر خود، ازجمله لوایح اصلاح نظام خدمات درمانی، بیمه و نظام مالی را به تصویب برساند. این درحالی بود که جمهوریخواهان با اتفاقنظر کامل به آن لوایح رای منفی دادند و این رویداد، هشداری بود برای اوباما که در صورت کسب اکثریت توسط جمهوریخواهان، ادامه راه برای وی شدیداً ناهموار خواهد بود.
شرایط حاضر، حاکمیت فضای دوقطبی شدید در صحنه سیاسی آمریکا را علنی میسازد و به این علت هم بود که اوباما از چندی پیش، شخصاً با هدف انجام تبلیغات برای نامزدهای هم حزبیش به ایالتهای متعدد سفر کرد.
افزایش نرخ بیکاری به حدود ۱۰ درصد و عدم تحقق وعدههای اوباما در زمینه بهبود اقتصادی مردم، و تداوم شکست سیاستهای واشنگتن در صحنه خارجی، از مهمترین عوامل در رویگردانی مردم آمریکا از اوباما و دمکراتها بوده است. در صحنه خارجی، وخیمترشدن اوضاع افغانستان و افزایش تلفات نیروهای آمریکا و ناتو و همچنین شرایط سردرگم در عراق، از دیگر نقاط منفی کارنامه یک و نیم ساله اوباما میباشد.
البته بدیهی است که بخش عمده نابسامانیهای گریبانگیر اوباما، میراث سیاستهای ماجراجویانه جورج بوش، رئیسجمهور سابق آمریکا میباشد ولی این نمیتواند مجوزی باشد برای اینکه جمهوریخواهان، با فرصتطلبی، عامل عمده این مصیبتها و فلاکتها را باراک اوباما و سیاستهای وی معرفی نکنند.
جمهوریخواهان، به ویژه جریان محافظهکار درون این حزب، از همان ابتدای کار اوباما کوشیدند با طرح مسائلی از قبیل هویت خانوادگی و اصل و نسب اوباما و ایجاد تردید در مسیحیبودن وی، اوباما را به موضع تدافعی و انفعالی بکشانند. این جریان اخیراً نیز در پوشش تشکلی موسوم به "تی پارتی" چنین تبلیغ میکند که سیاستهای اوباما، کمونیستی - سوسیالیستی است و او با اقداماتش، به اصطلاح ارزشهای آمریکا را زیر سئوال برده است.
اصطلاح "تی پارتی" از واقعهای در تاریخ در سال ۱۱۵۲ هجری شمسی اقتباس شده است که در جریان آن، مردم آمریکا در اعتراض به وضع مالیاتهای سنگین توسط دولت انگلیس، صندوقهای چای را به دریا ریختند که این واقعه، به جرقهای در مسیر استقلال این کشور تبدیل شد.
در تشکل "تی پارتی" که اخیراً و از سال ۱٣٨٨ فعال شده است عمدتاً افراد سفیدپوست با دیدگاههای راست افراطی حضور دارند و اولین اعتراضات گسترده پس از تصویب لوایح اصلاحی اوباما نیز از سوی همین تشکل راهاندازی شد. اگرچه این تشکل اعلام کرده است که از سیاست دوری میکند ولی وجود افرادی همچون "ساراپیلین" نامزد سابق معاونت ریاستجمهوری آمریکا از حزب جمهوریخواه، به عنوان یکی از گردانندگان این تشکل، ادعای غیرسیاسیبودن این تشکل را مردود میسازد و وابستگی آن به جمهوریخواهان را تأیید میکند.
نکته قبل تامل در شرایط سیاسی آمریکا این است که مردم آمریکا از سیاستهای کلی حاکمیت این کشور ناراضی هستند و تغییر فاحش رویکرد رایدهندگان در فاصله تنها دو سال، از انتخابات گذشته، موید این نارضایتی و انزجار افکار عمومی آمریکا از شرایط حاکم و عملکرد دولتمردان این کشور است.
چرخش نظر رایدهندگان آمریکایی از دمکراتها به جمهوریخواهان و بالعکس که همواره رخ میدهد بیانگر این واقعیت است که افکار عمومی آمریکا براساس عملکردهای این دو حزب به تصمیمگیری میرسد و گرایش اخیر آنها به جمهوریخواهان نیز، نه به دلیل رضایت از عملکرد این حزب، بلکه به دلیل خشم و نارضایتی از عملکرد حزب مقابل میباشد که فعلاً حاکم است.
اوباما که در تبلیغات انتخاباتیش با طرح شعار "تغییر"، وعده ایجاد گشایش عمده در زندگی مردم آمریکا و تصحیح سیاستهای غلط خارجی و ترمیم وجهه آمریکا در جهان را میداد تاکنون نتوانسته است به هیچ یک از وعدههایش جامه عمل بپوشاند. وی نتوانسته اوضاع معیشتی مردم آمریکا را آنطور که وعده داده بود بهبود ببخشد، ضمن اینکه در سیاست خارجی نیز، به دنبالهروی از سیاستهای جورج بوش پرداخته و کشورش را بیش از گذشته در باتلاق افغانستان و عراق فروبرده است.
اوباما نهتنها نیروهای آمریکا را از عراق و افغانستان خارج نکرده بلکه ٣۰ هزار نیروی اضافه نیز به افغانستان اعزام نموده است. وی اگرچه تا به امروز با مشکلات و معضلات عمدهای در کاخ سفید مواجه بوده ولی قطعاً از این به بعد و با مسلطشدن جمهوریخواهان بر کنگره، با شرایط دشوارتر مواجه خواهد شد.
این یک واقعیت است که در ساختار سیاسی آمریکا که بر پایه استعمارگری و تامین مصالح شبکه صهیونیسم بینالمللی استوار است تغییر چهرهها نمیتواند تغییر عمدهای در عمل ایجاد کند زیرا در ترسیم و تدوین اساس استراتژی کلی آمریکا، شبکههای قدرتمند ولی نامرئی، نقش ویژهای دارند.
اکنون یکبار دیگر مردم آمریکا به پای صندوق رای میروند تا نارضایتی خود را از شرایط حاکم کنونی نشان دهند. انتخاباتی که بار دیگر دمکراتها با فرصتطلبی و بهرهبرداری از نابسامانیهای موجود، خیز بلندی را برای تصاحب کرسیهای قدرت برداشتهاند.
آرمان:چانهزنیاروپا وآمریکا درباره ایران
«چانهزنیاروپا وآمریکا درباره ایران»عنوان سرمقالهی روزنامهی آرمان به قلم احمد بخشایشی است که در آن میخوانید؛ اهداف آمریکا از پیشنهاد جدیدش در رابطه با تبادل سوخت ۱۹۹۵ کیلو به جای ۱۲۰۰ کیلو چیست؟ آمریکاییها گفتهاند که به جای ۱۲۰۰ کیلوگرم ۱۹۹۵ کیلوگرم اورانیوم باید مبادله شود.
طرح این پیشنهاد به این دلیل است که از یک سو آمریکا فکر میکند که ایران طی این مدت ذخایر استراتژیکاش را افزایش داده و میزان اورانیوم غنی شده ۵ درصدی ایران در حدود ۲۰۰۰ تا ٣۰۰۰ کیلوگرم است.
بنابراین آمریکا با طرح این پیشنهاد میخواهد ذخایر ایران را از دستاش خارج کند. از سویی دیگر چون در بیانیه تهران به طور مشخص بیان شده است که میزان اورانیوم مورد مبادله ۱۲۰۰ کیلوگرم است، آمریکا با طرح این پیشنهاد میخواهد به این بیانیه نیز بی توجهی کند.
اوباما، داسیلوا را مامور کرد تا مسئله تبادل سوخت را حل کند، آمریکا احساس میکرد که ایران پیشنهاد برزیل و ترکیه را نخواهد پذیرفت و در نتیجه آمریکا با انجام تبلیغات منفی علیه ایران خواهد توانست این دو را در کنار خود قرار دهد. زمانی که ایران حاضر شد این بیانیه را امضا کند، بیشتر از همه روسیه ناراحت شد. چون روسیه این امتیازات را حق خودش میدانست.
به همین دلیل است که الان فشار روسیه بر ایران افزایش پیدا کرده است. روی هم رفته فضا به نفع ایران است، با این وجود آمریکا فکر میکند که ایران در حال ضعف بسر میبرد و به همین دلیل دست برای مذاکره دراز کرده است.
در هر حال از نظر آمریکا همین که گفته شود ایران حاضر به مذاکره شد، یک نقطه ضعف برای ایران و پیروزی برای آمریکا محسوب میشود. اروپاییها منافع خودشان را دنبال میکنند و دوست ندارند مشکل ایران با آمریکا به سرعت حل شود. در واقع اروپا میخواهد با آمریکا بر سر ایران چانه زنی کرده و امتیاز بدست بیاورد.
آمریکا علاقمند است بگوید که تحریمهای هوشمند اثر گذار بوده و باعث شده است ایران هزینههایی را بپردازد، اگرچه ایران اعتقاد دارد که این هزینهها به اندازهای نشده است که ما را تسلیم کند.
آفرینش:هدفمندی و صنایع
«هدفمندی و صنایع»عنوان سرمقالهی روزنامهی آفرینش به قم علی رمضانی است که در آن میخوانید؛با نزدیک تر شدن به زمان آغاز اجر ای طرح هدفمند سازی یارانه ها اینک این صنایع کشور است که به عنوان یکی از مهمترین بخش های اقتصادی که یکی از بیشترین سهم مصرف انرژی در کشور را دارد باید با توجهی مضاعف به آن نگریسته شود در این بین تاثیرات کوتاه مدت و بلند مدت منفی آغاز هد فمند سازی یارانه ها بر صنایع و نوع اقدامات حمایتی دولت از این صنایع همواره از مباحث مهمی است که اینک بیش از هر زمانی باید با جدیت بدان نگریسته شود.
در واقع طبق بر خی از امار ها حدود ۷ هزار واحد وبنگاه تولیدی معادل ۱۰درصد از اجرای قانون هدفمند سازی یارانه ها تاثیرپذیری بالا یا متوسط دارد که از این بین ۷۰۰ واحد معادل یک درصد کل واحدهای تولیدی تاثیرپذیری بالایی بر خود خواهند داشت در این حال این طیف گسترده از تاثیر پذیری و آسیب پذیری کم ,متوسط و بالا باید مورد نظر مقامات دولتی و صنعتی باشد در این راستا قابل توجه است که از انجا که رقم دقیقی از نوع تاثیر منفی اجرای هدفمند سازی یارانه ها بر روی بخش های مختلف صنایع نمیتوان ارائه داد دولت باید با تدوین سناریو هایی برای مقابله با هر نوع تاثیر گسترده و منفی اجرای طرح برروی صنایع آمادگی خود را حفظ کند گذشته از این باید به یاد داشت که مسلما بخشی از صنایع گوناگون کشور خصوصی است در این حال عدم توجه لازم دولت به این صنایع چه قبل از اجر ای طرح و چه پس از آن میتواند تاثیرات اصلی و جانبی زیادی را ایجاد کند .
در این حال به نظر میرسد دولت با طرحهای حمایتی از بخش صنعت از اجرای طرحهای مختلف برای بهینهسازی مصرف انرژی و همچنین حمایت مالی از بنگاهها و واحدهای صنعتی در زمان اجرای طرح هدفمند کردن یارانهها وطرح های حمایتی یا از طریق تحقیق و توسعه، توسعه خطوط تامین نقدینگی برای تولید محصولات بهینه و یا اصلاح روش تولید جدید تسهیلاتی را برای حمایت از بخش صنعت در راستای اجر ای هدفمند سازی یارانه ها مورد نظر قرار داده است اما باید گفت آیا این حمایت دولت میتواند همه گیر باشد و تمام بخش های صنعت را در بر گیرد و میتواند باعث کنترل قیمت محصولات صنعتی و عدم رشد بالای آنها گردد,علاوه بر این آیا دولت کوشیده است تا صنایع با تاثیر پذیری بالا را مورد حمایت حداکثری قرار داده و این حمایت در بخش های مختلف میتواند به عدم ایجاد مشکل برای برخی صنایع از جمله بخش های صادرا تی نینجامد و یا اینکه به کاهش ظرفیت تولیدی آنها و بیکارشدن بخشی از نیرو های کار آنان نینجامد؟ آنچه مشخص است از انجا که دولت به مثابه سازماندهنده بخشهای متعدد اقتصادی کشور، مسئولیت اجرای صحیح نظام پرداخت یارانهها را برعهده دارد، بدیهی است در چنین شرایطی نیز تمام ملاحظات و سناریو های مربوط به اجرای صحیح طرح هدفمند کردن یارانهها نیز باید مد نظر باشد یعنی هر چند نمی توان آینده را دقیق پیشبینی کرد اما با تدوین سناریو ها و پیش بینی هایی میتوان از هر گونه وقوع مشکل یا بحرانی در بخش صنعت کشور در فردای اجرای طرح هدفمند کردن یارانه ها کاست. و با جدیت و دقتی که مسئولان در اجرای این طرح ملی مینمایند چنین هم خواهد شد.
دنیای اقتصاد:پیروزی اقتصاد بر تفنگ
«پیروزی اقتصاد بر تفنگ»عنوان سرمقالهی روزنامهی دنیای اقتصاد به قلم محمود صدری است که در آن میخوانید؛پیروزی خانم دیلما روسف در انتخابات ریاستجمهوری برزیل از جهات گوناگون شگفتانگیز و عبرتآموز است.
این سیاستمدار ۶۲ ساله برزیلی، چهار دهه پیش تفنگ بر دوش بود و با دولت وقت برزیل میجنگید. از مبارزه مسلحانهاش خیری ندید و وارد دنیای سیاست شد.
معبر ورود او به سیاست، علم اقتصاد و مهمترین شغلش وزارت نفت برزیل بود. روسف نخستین زنی است که در برزیل به ریاستجمهوری میرسد.
وجه دیگر این انتخاب نیز درخور تامل است. روسف زیر سایه و تحت حمایت داسیلوا، رییسجمهور کنونی برزیل رشد کرد و با حمایت این رهبر چپگرا به قدرت رسید. اما در همین دوران رشد سیاسی، از عیار چپگراییاش کاسته شد و به اقتصاددانی میانه رو و متمایل به اقتصاد آزاد تبدیل شد. این درست همان راهی است که رییسجمهور کنونی برزیل پیمود.داسیلوا در سال ۲۰۰۲ میلادی با شعارهای چپگرایانه وارد عرصه انتخابات شد و به عنوان رهبر «حزب کارگران» به ریاست جمهوری رسید.
اما در هفتههای نخست ریاستجمهوریاش در سال ۲۰۰٣ رفتاری عجیب از خود نشان داد. در حالی که رهبران کشورهای فقیر جهان در پورتوالگره میهمان او بودند و قرار بود نقشه راه مبارزه با «ثروتمندان جهان» را طراحی کنند، داسیلوا میهمانان را رها کرد و به داووس سوئیس رفت تا خود میهمان باشگاه توانگران شود.
او در آنجا تقاضای سه میلیارد دلار وام کرد و این درخواست مقدمه آشتی او با صندوق بینالمللی پول شد. نزدیک شدن داسیلوا به غرب، نگرانی پیشین درباره اینکه مبادا او هم راه هوگوچاوز رییس جمهور چپگرای ونزوئلا را در پیش گیرد، برطرف کرد. البته داسیلوا در زمینه تامین اجتماعی و حمایت از کمدرآمدها کوشش بسیار کرد، اما بنیان برنامه اقتصادی خود را بر اقتصاد آزاد گذاشت.
خانم دیلما روسف، برائت از چپ را زودتر از داسیلوا و پیش از انتخاب شدن آغاز کرد به همین علت اکنون در زمره سیاستمداران واقعگرا به شمار میرود. روسف وارث اقتصاد با ثبات، سیاست داخلی متعادل و سیاست خارجی فعال شده است و به نظر میرسد در دوران ریاست جمهوری وی این شاخصها حفظ شود. زیرا تعهد او به علم اقتصاد و تقیدش به رفتار مصلحت جویانه بیش از داسیلوا است؛ و دست آخر اینکه او فرق قدرت آنی تفنگ و قدرت همیشگی اقتصاد را میشناسد.
از این جهت میتوان انتخاب این بانوی برزیلی را به ریاست جمهوری بزرگترین کشور آمریکای جنوبی و یکی از مهمترین کشورهای جهان، پیروزی اقتصاد و واقعبینی بر تفنگ و خیالپردازی دانست.
جهان صنعت:بمب دستساز پولی
«بمب دستساز پولی»عنوان سرمقالهی روزنامهی جهان صنعت به قلم نرگس حسینزاده است که در آن میخوانید؛ هشدار قائممقام بانک مرکزی به حضور فعال موسسات غیرمجاز پولی در شرایطی مطرح میشود که سابقه تشکیل این موسسات بیش از عمر دولت نهم و دهم است. حضور و گسترش این موسسات از ابتدای انقلاب آغاز شده و ادامه دارد از همین رو اگر بانک مرکزی عزم کرده که بازار غیرمتشکل پولی را ساماندهی کند شاید بهتر باشد ابتدا قانون بانکداری بدون ربا را به صورت کامل تعریف کند.
بانک مرکزی بارها عنوان کرده که هر نوع تصمیمی در حوزه پولی و بانکی براساس قانون بانکداری بدون ربا اخذ میشود حال آنکه برخیها معتقدند آنچه بانک مرکزی به عنوان ابزار در هدایت سیستم بانکی به کار میبرد براساس شرع و قوانین اسلام نیست و بانک مرکزی در واقع ابزار ربا را در حوزه بانکی گسترش میدهد.
وقتی بر سر ربا در سیستم بانکی اجماع کاملی وجود ندارد، پرواضح است که در سایه نبود همین توافق گروهی خود را مقید به اجرای قوانین و ضوابط بانک مرکزی نمیبینند و به گفته آقای پورمحمدی، ۹۷ هزار میلیارد تومان پول را به این راحتی جذب میکنند. حال آنکه بانکها با تمام امکانات و ابزارهای تبلیغاتی قادر به حفظ منابع خود نیستند.
بمب ساعتی که قائممقام بانک مرکزی به آن اشاره میکند، بیتردید بمبی دستساز است که میتوان با تدبیر آن را خنثی کرد به شرط آنکه بانک مرکزی هم با مردم صادق باشد.
منبع: جام جم آنلاین
|