بیانیه عبدالمالک بلوچ رهبر جندالله
خطاب به ملت ایران و اقوام تحت ستم در ایران!
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۹ خرداد ۱٣٨۵ -
٣۰ می ۲۰۰۶
مردم ایران؛ ملت های تحت ستم وبرادران وخواهران هموطن:
در روزهای اخیر یکبار دیگر شاهد توهین به اقلیتهای قومی از جمله ملت بزرگ آذربایجان در ایران بودیم . چاپ کاریکاتور موهن بر علیه آذری زبانان موجی از تنفر را در دل ملت آذری زبان وسایرملل تحت ستم در ایران وتمامی آزادیخواهان بوجود آورد؛ هرچند که حاکمیت مستبد روزنامه ایران را توقیف نمود اما ملل های متنوع ایران بخصوص ملت آذر آبادگان خوب می دانند که آمرین این مسئله دست اندرکاران روزنامه ایران نبوده اند بلکه آخوندهای حاکمیت سعی دارند تا ملل های ایرانی را با اصحاب فرهنگ واندیشه درگیر نمایند واز آب گل آلود ماهی بگیرند . ما ملت بلوچ که همواره خود به عنوان یک ملت تحت ستم رژیم آخوندی ؛ انواع ستم ها بر خود دیده ایم توهین به ملت بزرگ آذری زبان را به شدت محکوم می کنیم وسخن ما به برادران وخواهران آذری زبان آن است که آمر و عامل اصلی این مسئله حکومت مستبد آخوندیسم است و آنها باید محاکمه شوند و نباید به دشمنان فرصت داده شود که اقوام را در تقابل با رکن چهارم دموکراسی قرار دهند. ملت ایران و اکنون دیگر تمام دنیا می دانند که تبعیض ونابرابری و بی عدالتی آشکار وپنهان در گستره ایران؛ این میهن عزیز را برای اقوام وملل تحت ستم آن تبدیل به زندان نموده است که بیشتر ملل تحت ستم آن در صدد رهائی از این زندان بزرگ هستند. سیاستهای غلط رژیم حاکم باعث گردیده است تا نارضایتی اقوام وملل ایران شدت یابد واین امر حاکی از آن است که حکومت آخوندی قادر به حکومت کردن به تنوع قومیتی نیست؛همه باید بدانند وبه این امر توجه جدی نمایند که هریک از ملل داخل ایران دارای یک هویت مستقل وتاریخی می باشند که سیاست فعلی حاکمیت ایران شبیه به همان سیاست قومی استالینی در شوروی سابق است وقصد دارد تا فرهنگ و هویت اقوام وملل ایران را محو ونیست ونابود نماید.
سخن ما آن است که آنهائی که ادعا می کنند دغدغه حفظ یکپارچگی وهمبستگی ایران را دارند بدانند که این دغدغه اگر توامان با دغدغه حقوق اقوام وملل ایرانی نباشد هرگز تحقق نخواهد یافت و از دیدگاه تمامی ملل ایران مردود وغیر قابل انجام است. ملت بزرگ ایران بخوبی می داند که حاکمیت فعلی درصدد است تا نبرد وجنگ وضدیت هویت را در ایران بوجود آورد تا شاید اینگونه قومیت های ایرانی را سرگرم دعواهای بین هم نمایند و آنها راحتر و بهتر بتوانند به غارت خود بپردازند؛ چنانکه در استان سیستان وبلوچستان قوم سیستانی را در مقابل ملت بزرگ بلوچ قرار داده اند وآنها خودشان با درگیر نمودن اینها وایجاد ضدیت در بین اینها خود به حکومت وغارت می پردازند و ثمره این تقابل و حمایت سیستانیها از این سیاست ابلهانه حکومت باعث منفور شدن سیستانیها در بین تمام ملت گردیده است در حالی که آنها غافل از اینکه مورد بهره برداری مذهبی رژیم قرار گرفته اند و خود را دربست در اختیار آنها و بنده و برده آنها قرار داده اند و حال و آینده سیاسی خود را به خاطر برخی موقعیتهای گذرا در این بهره برداری به تباهی کشیده اند و در دیگر مناطق نیز از شیوه هائی به مانند این نمونه استفاده فراوان شده است. در ایران امروز هیچگاه بر هویت انسانی وصاحب حق بودن آحاد ملت تاکید نگردیده است و همواره نوعی فارس گرائی افراطی و ایدئولوژیک وجود داشته است واین خود جنگ و نبرد هویتی را به دنبال داشته است و این مسئله موجب گردیده تا ملل ایرانی در واکنش به این مسئله بر هویت قومی خود تاکیدی بیشتر وجدی تر نمایند.
البته ما همه پایبند به هویت ایرانی خویش هستیم و همیشه از آن سخن می گوئیم اما هویت فارسی را به عنوان یک هویت برتر نسبت به سایرین هرگز قبول نداریم و نخواهیم پذیرفت و نیاز است تا تمامی اقوام ساکن در ایران در واکنش به عمل ایدئولوژیک وافراطی هویت سازی رژیم که هویت ایرانی را به هویت فارسی تقلیل داده است مبارزه نمایند وهویت خودشان را بیشتر مورد توجه جدی قرار دهند. چرا که این سیاست تبعیض آمیز رژیم آخوندی باعث گردیده تا احقاق حقوق شهروندان از جمله حق تعیین سرنوشت سیاسی آنها نقض گردد. ملت ایران و اقوام وملل ایران زمین به خوبی بدانند که مبارزه ای را که ما در بلوچستان عزیز آغاز کرده ایم و با همراهی و همت شما بزرگواران دوران تداوم آن را سپری می کنیم؛ مبارزه ای برای کسب حقوق اولیه ی بشر است؛ حقوق اولیه ای که حق تعیین سرنوشت را برای بشر در نظر گرفته است. شاید عده ای بگویند که تنها ساز وکار رسیدن به این حق از راههای مسالمت آمیز واز طریق رقابت سیاسی و انتخاباتی میسر باشد؛ اما هرگز نباید فراموش کرد که حکومتی که هزاران نفر را رد صلاحیت می کند ودر یک انتخابات از بین هزاران نفر کاندیدا فقط ٨ نفر را آن هم تعدادی از آنها را با حکم حکومتی تائید صلاحیت و بقیه را رد و برچسب برانداز و غیر مسلمان و عدم التزام به ولایت فقیه و اینگونه چرندیات می زند. از چنین حکومتی فقط با مبارزه و با شیوه های خودش می شود در جهت تعیین سرنوشت خود اقدام کرد و بس و جز این هرگز راه چاره ای نیست. تمامی نخبگان و روشنفکران ایران و جهان می دانند که رقابت سالم سیاسی و یا اهمیت به رکن چهارم دموکراسی و شنیدن صدای مخالف و توجه به آن به هیچ عنوان در ایران فعلی وجود ندارد و حکومت آخوندیسم بالاترین رتبه توقیف فله ای نشریات و روزنامه ها را دارد و حتی خود نیز با تمام قدرت و قوای حکومتی برای حذف رقبای سیاسی خود از شبنامه و بیانیه های نوشته شده در زیر زمینی ها استفاده می کنند؛ آنوقت چگونه باید انتظار داشت تا در این کشور یک اقلیت قومی و مذهبی بتواند آزادانه فعالیت کند و به حق و حقوقش برسد؟
ما خواستار احقاق حقوق تمامی ملت ایران؛ تمام اقوام و مللهای تحت ستم و تمام ادیان و مذاهب موجود در آن هستیم اما اگر گاها از حقوق اهل سنت سخن می گوئیم بدان معنی نیست که ما سعی داریم یک حاکمیت مذهبی افراطی دیگر در ایران بر روی کار آید؛ سخن ما آن است که همه مذاهب و ادیان در ایران آزاد باشند و به تبلیغ خود نه حذف دیگری بپردازند و هیچکدام در صدد آن نباشد دیگری را متقاعد به پذیرش مذهب خود نماید؛ اما خوب می دانید که اهل سنت ایران در مظلومیت بیشتری به سر می برند آنها با بیش از ۲۰ میلیون جمعیت در واقع تماما رد صلاحیت شدگان رقابتهای سیاسی در ایرانند. به نظر ما قانونی که در دنیای مدنیت امروز یک مذهب را طرد نماید وبه یک مذهب خاص برتری بخشد در هر کجای دنیا که باشد مردود است و نمی توان نام قانون برآن نهاد بلکه آن تبعیض نامه ای بیش نیست؛ حال آنکه قانون اساسی فعلی ایران جمعیت عظیم اهل سنت را از سهیم بودن در حاکمیت طرد نموده است. و گذشته از آن اخیرا در ایران به جز نظامیان دیگر شهروندان از هر قوم ومذهب رد صلاحیت می شوند و شما خوب می دانید بجز اصلاح طلبان حکومتی اکثر کاندیداهای اصولگران در انتخابات اخیر ریاست جمهوری ایران نظامی یا شبه نظامی بوده اند.
برادران و خواهران همرزم ومبارز ملت بزرگ ایران:
هر بی طرفی اگر منصفانه بخواهد تحقیق کند در خواهد یافت که حتی از تحصیلکردگان بلوچ و کرد و ترکمن و سایر اقوام در مشاغل علمی و کارشناسی در دانشگاهها و یا در دستگاههای اداری از طریق بخش گزینش ممانعت بعمل می آید؛ آیا تصور می کنید کمیسیون ماده ۱۰ احزاب برای فعالیت دموکراتیک به اقوام و ملل تحت ستم ایران اجازه تاسیس حزب و فعالیت آزادانه را می دهد؟ ما و مردم ما بارها و بطور مکرر به سراغ این شیوه های مدنی و دموکراتیک رفته اند ولی اجازه به آنها داده نشده؛ هیچ که مورد تعقیب و بازخواست نیز قرار گرفته اند. آیا در انتخابات نظارت استصوابی اجازه رقابت سالم را می دهد؟ آیا حتی در بخش سرمایه گزاری و صنعت و معدن اقلیتها به راحتی می توانند موافقت اصولی بگیرند وبه اعتبارات اساسی دسترسی پیدا کنند؟ حال سئوال ما آن است که آیا به جز مبارزه فراگیر و همه جانبه راه و چاره ای دیگر برای احقاق حقمان وجود دارد؟ محدود نشریات آزاد و احزاب غیرحکومتی در ایران تماما در یک فضای بی ثباتی و دلهره به سر می برند و ترس آن دارند که آلان یا توقیف و به دادگاه احضار و یا توسط جوخه های رژیم تهدید به ترور می شوند و عدم اقبال عمومی رسمی و یا عدم امید بستن به آنها توسط ملت به خاطر نبود ثبات خود آنها می باشد در حالی که هواداران و دوستداران واقعی آنها بی نهایت فراوانند و تیراژ نشریات آزاد گویای این مطلب است اما مردم بیشتر ترس همکاری و عضویت در آنها را دارند. وضعیت نخبگان و کارشناسان و متخصصان و تحصیلکردگان چنان از لحاظ امنیتی وخیم بوده است که بیش از نود درصد آنها راهی دیار بیگانه گردیده اند؟ آیا به نظر شما آنها با رضایت وطنشان را ترک کرده اند؟ ویا جبر و سختگیریهای حکومت باعث گردیده است؟ به جرات می توان گفت تا این رژیم برکشور حاکم است هیچ اهل فکر و اندیشه ای در ایران احساس آرامش نمیکند؛ چنانکه اگر تلفن همراه یک خبرنگار و یک اندیشمند و دگراندیش و یا فعال سیاسی و اجتماعی یا بخصوص منتقد دولت و حاکمیت از دسترس خارج گردد اولین تصوری که در ذهن خانواده نگرانش خطور می کند دستگیری و ترور وی می باشد؛ پس چگونه می شود با یک رژیم مذهبی که استبداد آن با ولایت فقیه آن مشخص است و خود را نمایندگان خدا جهت حاکمیت و حکمرانی بر روی زمین می دانند و معتقدند که در هر حال حق با آنهاست و تفکرات شوم خود را حکم خدائی می دانند؛ کنار آمد. آیا هیچ آزاده ای که کمترین تفکر آزادی و آزادگی را در سر داشته باشد می پذیرد تا دست روی دست گذاشت و در دنیای کنونی به اینگونه حکومتی اقتداء نمود؟ ما مبارزه همه جانبه ای را آغاز نموده ایم که مبارزه مسلحانه فقط بخشی از آن است؛ بخش بزرگی از فعالیتهایمان روشنگری در جامعه و ترویج علم و دانش و تشویق نخبگان و اهل فکر و دانش و تحصیل است چرا که ما همه باید دست در دست هم دهیم و این مملکت را از لوث وجود این عناصر ضدانسانیت همه جانبه پاک نمائیم و با علم و دانش و آزادی و آزادگی و دموکراسی و گسترش نهادهای مدنی به آبادانی آن بپردازیم. ما خشونت و خشونت ورزی را نفی می کنیم همانگونه که حادثه محور بم؛ کرمان را که تعدادی افراد بی گناه در آن کشته شدند به شدت محکوم کردیم. اما با خشونت طلبان حاکمیت باید بگونه آنها و به منطق خود آنها سخن گفت و معتقدیم اگر می خواهید شخص و یا گروهی را توجیه کنید الزاما باید به زبان خود آنها با آنها سخن گفت چرا که در غیر این صورت آنها هرگز سخن شما را نمی فهمند و ما به ناچار جهت متوجه ساختن حاکمیت خشونت طلب؛ با آنها به مبارزه مسلحانه و انقلابی در کنار شیوه های مختلف مبارزاتی پرداخته ایم. ما با آن خشونت طلبانی به مبارزه پرداخته ایم که حتی تاب تحمل یک نشریه زن را در ایران نداشتند و دادگاه انقلاب رژیم آنرا توقیف کرد. ما با آن خشونت طلبانی به مبارزه پرداخته ایم که هیچ اهمیتی به مدنیت و دموکراسی نمیدهند و به تعدادی معدود از زنان آزادیخواه در روز جهانی زن در پارک شهر تهران وحشیانه حمله می برند و همه را با ضربات باتوم خود متفرق و دستگیر می کنند و ما با حاکمیتی به مبارزه پرداخته ایم که دانشجویان عزیز را که منادیان آزادی و دموکراسی و حقوق بشر و عدالت واقعی و انسان سالاری هستند مورد خشونت خود قرار می دهند و آنها را دستگیر و بازداشت و یا از تحصیل علم محروم می کنند. حال شما مردم مبارز و تحت ستم ایران که تشکیل یافته از اقوام و ملل متنوع هستید خود قضاوت کنید که آیا جز مبارزه همه جانبه و فراگیر و هزینه کردن راهی برای نجات مردم ایران از این مروجین خشونت و خشونت طلبان وجود دارد؟ ما اگر به مبارزه پرداخته ایم و اینگونه جانمان را فدا می کنیم و به استقبال شهادت با شهامت می رویم به آن امید است تا نسل آینده ی ما و آیندگان از دست این جلادان مستبد و ستمگر رهائی یابند.
به امید پیروزی واحقاق حق تمامی ملت ایران
عبدالمالک بلوچ
رهبر سازمان جندالله ایران
|