سخنان سید حسن نصرالله و فوران آتش برتری جویی پارسی!
تهمورث کیانی
•
بکوشیم تا به جای آنکه همدیگر را مسئول عقب ماندگی یکی دو سده اخیر خود معرفی کنیم، یا با توسل به گذشته به همدیگر فخر فروشی کنیم، راه هایی برای گفتگو و مشارکت و همکاری بیشتر برای استقرار دموکراسی، و سپس همکاریهای منطقه ای بیابیم. نخستین گام در این فرآیند آن است که خردورزی سیاسی قربانی رجزخوانی های ملی گرایانه و سیاست های نژاد پرستانه برخی از سران حکومت ها یا سیاستمداران نگردد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۲٣ آبان ۱٣٨۹ -
۱۴ نوامبر ۲۰۱۰
سخنان اخیر سید حسن نصرالله، دبیرکل جزب الله لبنان، درباره ایران و تمدن ایرانی موجب خشم فراوانی در میان ایرانیان شده است. بسیاری از ایرانیان به حق از سخنان آقای نصرالله به خشم آمده اند. این سخنان هم توهین آمیز، سست و بی پایه است، هم به لحاظ سیاسی غیرمسئولانه است. این سخنان، اما، میدان تازه ای در اختیار برخی افراد قرار داده است تا آن را بهانه قرار داده و سخنان نژادپرستانه آقای نصرالله را با سخنان نژادپرستانه در باره اعراب پاسخ گویند. به نظر می رسد، بسیاری از اعراب و ایرانیان هر اختلافی با هم داشته باشند در یک نکته با هم شریک اند؛ هر دو گروه به آسانی در برابر هر سخنی درباره هویت ملی خود به خشم آمده و خشک و تر را با هم می سوزند. همچنین هر دو گروه دارای احساسات ملی گرایانه ی - که گاه به نژاد پرستی پهلو می زند- شدید و حس برتری جویی ملی هستند. اشاره به چند نکته در این ارتباط مهم است:
یکم، بی شک این سخنان هم نژاد پرستانه و هم بی پایه و سست است. به نظر میرسد آقای نصرالله چنان در برابر فشار ملی گراهای عرب عاجز شده بوده است که به یاوه سرایی پناه برده است. بنابراین، حق همه گروهها و افراد ایرانی است که از آن به خشم آمده و اعتراض خود را به آن نشان دهند. دولت جمهوری اسلامی، نیز، می باید مخالفت خود را به طور آشکار با این سخنان اعلام کند و خواستار پوزش آقای نصرالله از ملت ایران بشود. این سخنان بی شک آقای احمدی نژاد و آقای مشایی را در برابر آزمون بزرگی قرار داده است تا عیار نظرات میهن دوستانه و تأکید مکرر آنها بر تمدن ایرانی و عباراتی نظیر "اسلام ایرانی" را بسنجد و آشکار کند.
دوم، این سخنان بی پایه و سست اند. تمدن، مانند زبان که جزئی از آن است، هیچگاه خالص نبوده و نیست. هر تمدنی فراز و فرود دارد و در مسیر خود با جذب پاره های مفید و متنوع تمدن های دیگر بر غنا و ارزش خود افزوده است. تمدن ایرانی و عربی نیز از این فرآیند استثناء نبوده اند. در هر دوره ای از تاریخ،ا لبته، یک، یا گاهی دو تمدن، از سایرین برجسته تر و درخشان تر بوده اند. تمدن های درخشان به تدریج و به علل گوناگون رو به زوال می گذارند و اجزا قوی و مثبت آنها جذب تمدن های بعدی می گردد. تمدن ایرانی پیش از اسلام از تمدن های آرامی، آشوری، بابلی، و تا حدی یونانی بهره ها گرفت و تمدنی غنی ساخت. برخلاف سخنان سست آقای نصرالله، کورش کبیر یکی از معدود کسان در تاریخ بشری است که بنا به گفته همه تاریخدانان و مردم شناسان برجسته سزاوار لقب "کبیر" است. اغلب این داشنمندان،مثلأ، در باره لقب "کبیر" برای اسکندر مقدونی تردید داشته یا مخالفت می کنند. تمدن عربی- اسلامی نیز با بهره گیری از تمدن های ایرانی، مصری، یهودی- اسرائیلی (خاصه دوران پادشاهی داود و سلیمان) سوری- لبنانی (آرامی ها و فنیقییان) و تمدن یونانی تمدنی غنی ایجاد کرد که برای یک دوره در شمار برجسته ترین تمدن های جهانی بوده است. همچنانکه این تمدن سپس سنگ زیرین تمدن اروپایی و رنسانس اروپایی شد. سخنان آقای نصرالله درباره "سید"، نیز، بی پایه و سست است چون حتی "سید" بودن یک فرد به معنای عرب بودن او نیست. این حکم را حتی درباره لغات با ریشه خارجی در یک زبان نمی توان صادر کرد چه رسد به انسانها. نمی توان با استناد به نژاد یا محل سکونت اجداد مردم در قرنها پیش، ملیت کنونی آنها را تعیین کرد. به قول علامه قزوینی حتی لغات عربی رایج در زبان پارسی با گرفتن شناسنامه ایرانی دارای کاربردی کاملأ متفاوت از کاربرد سابق یا موجود آنها در زبان مبدأ شده و بنابراین ایرانی اند. یعنی زبان فارسی آنها را تبدیل به چیز دیگری کرده است. همچنانکه نمی توان یک آمریکایی را که اجداد مثلأ آلمانی یا روسی او یکصد سال پیش به ایالات متحده آمده اند اکنون آلمانی یا روسی نامید.
سوم، این سخنان یا هر سخن مشابه دیگری از سوی سیاست مداران عرب نمی تواند و نباید موجب بروز احساسات و سخنان نژادپرستانه و برتری جویانه ایرانیان درباره اعراب یا هر ملت دیگری گردد. سخنان بی مایه و نژادپرستانه ای نظیر: "قران در سوره توبه کفر و نفاق را از ویژگی های اعراب می داند و ایرانیان نخستین قوم یکتا پرست جهان بوده اند"، نه تنها نژادپرستانه و توهین آمیز است، بلکه به لحاظ علمی و تاریخی بی پایه، فاقد ارزش سیاسی، و مضحک است. اینگونه سخنان و جملاتی نظیر: "ایرانیان متمدن ترین مردمان جهانند"، که این روزها اغلب بر قلم برخی روان می گردد، نیز، در سستی همسنگ سخنان منسوب به آقای نصرالله است. خشم از جمهوری اسلامی و دولتمردان فعلی در ایران، نمی تواند و نباید موجب بروز احساسات نژاد پرستانه، و خودستایی های بی ارزش گردد. دنیای آزاد اینترنت فضای بی ادیتوری را در اختیار همه ما قرار داده است که گاه در آن چنان درباره دیگران سخن می گوییم که بازتاب هر کدام از آن سخنان در رسانه های جهان ِ آزاد موجب خشم عمومی و اخراج نویسنده یا گوینده آن می گردد. طنز نویسمان به خود اجازه می دهد تا به سبب خشمش از سفر مثلأ،رئیس جمهور بولیوی به ایران هر چه می خواهد در توهین و تمسخر مردم بومی آن کشور بنویسد و نویسندگانی دیگر همین کار را در و اکنش به سخنان رهبر "حزب الله" ،درباره اعراب انجام می دهند.
چهارم، گروههایی که احساسات ملی گرایانه شان جریحه دار شده و از خشم زیاد می کوشند تا برتری نژاد ایرانی را بر دیگران، خاصه اعراب، "اثبات" کنند، باید بگویند منظورشان از "ایرانی" چیست. اگر منظور آنها پارسیان است که آنها بخشی از ملت ایران هستند و از قضاء در اقلیت هم هستند. اگر همه اقوام ملت ایران منظور آنهاست، باید بدانند این ملت از اقوام ترک، پارس، کرد، بلوچ، و البته، عرب تشکیل شده است. (نگارنده ترکمن ها را از جمله اقوام ترک و لرها را از جمله اقوام پارسی آورده است). بنابراین، نباید فراموش کرد اگر تمدن ایرانی غنی است، غنای آن محصول امتزاج و امیختگی تمدن همه اقوامی است که ملت- کشور ایران را تشکیل داده اند. تغییر نام "پرشیا" به "ایران" در زمان دولت رضا شاه- که از جمله کارهای بزرگ و دوراندیشانه آن دولت بود- به همین سبب بود تا نام جدید دربرگیرنده همه اقوام کشور- ملت تازه باشد. بزرگی کوروش کبیر یا برجستگی تمدن ایرانی در دوره هایی از تاریخ، البته،به معنای برتری نژاد پارسی یا ایرانی بر دیگر مردمان نیست. تمدن درخشان ایران باستان نیز موجب آن نمی گردد تا مثلأ افرادی که هنوز در یک صف ساده بانک از مراعات نوبت خود عاجزند یا تحمل گفتگوی آزاد با همدیگر را ندارند، صرفأ به سبب ایرانی بودن، متمدن ترین افراد جهان شده و به دیگر مردمان فخر فروشند. از یاد نبریم که حزب بعث عراق با ادعای میراث بری تمدن بابلی، زادگاه تمدن بشر، فخر فروشی ها کرد. تاریخ تمدن درخشان ایران، اما، می تواند سست بودن سخنان آقای نصرالله را نشان دهد.
پنجم، نه حزب الله در آقای نصرالله خلاصه می گردد،نه شیعیان لبنیان تنها در حزب الله خلاصه می گردند، و نه سیاست خارجی ایران در لبنان محصول و ابتکار دولت آقای احمدی نژاد است. سیاست خارجی ایران در برابر مسئله فسطین و لبنان محصول اختلاف این حکومت با ایالات متحده، از یک سو، و و تلاش ایران برای مقابله با نظم سیاسی پیشتر حاکم برمنطقه - نظمی که در آن دولت های ملی گرای عرب با توسل به اسلام سیاسی - سنی تا پیش از تحولات یک دهه اخیر و برکناری رژیم بعثی در عراق حاکم بودند- می باشد. این موضع که برخی از تحلیلگران عربی سیاست های دو دهه اخیر ایران را به نوعی ادامه سیاست توسعه طلبانه دوران محمد رضا شاه، با پوشش اسلامی، برآورد می کنند دارای عنصری قوی از حقیقت است. نقد و ارزیابی این سیاست - که بسیار لازم است- نباید قربانی خشم از جمهوری اسلامی یا مخالفت با دولت آقای احمدی نژاد گردد. جنبش سبز و گروههای عمده اپوزیسیون می باید در فضای سالمی درباره رویکرد ِ درست درباره منازعه اعراب - اسرائیل و سیاست منطقه ای مطلوب ایران گفتگو و بحث کنند.
نمی توان هنگام خشم از برخورد دولت اسرائیل با کشتی های امداد رسانی به غزه ناگهان خواستار محو اسرائیل شده، بر حق مشروع و قانونی مردم اسرائیل برای امنیت و صلح چشم پوشی کرده، و با نام بردن از دولت اسرائیل به مثابه "مادر فساد روی زمین"، عملأ گوی سبقت از سیاست ضد اسرائیلی آقای احمدی نژاد برباییم، و هنگام خشم از سخنان منسوب به آقای نصرالله، یا سرکوب مردم معترض در خیابانهای تهران، به خشم آمده و خواستار قطع ِ هر گونه رابطه با حزب الله لبنان شده و بر ضد اعراب به رجز خوانی بپردازیم . قرار نیست ملت ما دوپاره گردند؛ یگ گروه با در پیش گرفتن سیاست ضدیهودی و ضد اسرائیلی خواسته ای فراتر از فلسطینی ها و اعراب در مناقشه اعراب- اسرائیل داشته، و دسته دیگر به سبب خشم از دولت، سیاست ضد عربی را ترویج کنند.
ششم، سیاست خارجی و مسائل اقتصادی مانند مسائل مربوط به حقوق بشر و آزادی های سیاسی نیستند که راحت بتوان درباره آنها اظهار نظر کرد و درست یا غلط بودن آنها را نشان داد. نیز، نمی توان از رهگذر "مقالات ِ" شبیه ِ اعلامیه ی احزاب سیاسی، که برای اعلام مواضع است، اینگونه مسائل را بررسی کرد. کار پژوهشگر سیاسی، تحلیل بر اساس داده ها و مستندات است نه انتشار اعلامیه های اعلام مواضع حاوی "مرگ باد آن"، زنده باد این"، "برقرار باد آن"، درباره مسائل پیچیده سیاست خارجی و سیاست اقتصاد ی. مثلأ، هر روز در دنیای مجازی، افراد مختلف مدام از "برباد رفتن خزر" ، "برباد رفتن خلیج فارس"، "تسخیر بازار ایران با کالاهای بنجل چینی و روسی"، "سرکوب مردم تهران بدست افراد حزب الله" (مانند همان شایعه ای که برخی در آستانه انقلاب بهمن درباره سرکوب تهرانی به دست سربازان اسرائیلی انتشار دادند) و غیره سخن می گویند. اینهمه در حالی است که بنا به آمار مراجع مستقل بین اللمللی، آلمان و ایتالیا و اسپانیا همچنان در صدر کشورهای صادر کننده به ایران قرار دارند، در حالیکه تنها قرارداد مهم و بالنسبه بزرگ روسیه همان قرار داد نیروگاه بوشهر و قرار داد لغو شده موشک های اس ٣۰۰ است. نیز، برخی از قرارداد نفتی تنها پس از آنکه ژاپنی ها تحت فشار ایالات متحده چند سال در کار آغاز پروژه های نفتی خود در ایران تعلل کردند،به چین واگذار شدند. درباره کالاهای چینی نیز باید گفت کالاهای ارزان این کشور همه بازارهای جهان را پر کرده است و شرح علت این کار نیز از مجال این مقال خارج و هم اکنون موضوع بحثی جاری و دراز دامن درمیان اقتصاددانان جهان است. روزی نیست که سران قدرتهای بزرگ غربی در چین، هند، یا برزیل نباشند. نگارنده بر آن نیست تا از سیات خارجی دولت فعلی دفاع کرده یا از چین و روسیه ستایش کند. نکته، اما، درباره روشی است که برخی در پیش گرفته اند. هشدار، که منطقی که درسخنان این گروه نهفته است همان منطقی است که سی سال پیش موجب شد تا دانشجویان انقلابی مسلمان با یورش به سفارت ایالات متحده دست به کاری بزنند که عواقب مصیبت بار آن همچنان دامنگیر ملت ایران است. اگر در آن زمان انقلابی گری و گفتمان رادیکالیسم در میان همه گروهها بر عقلانیت چیره بود، امروز، که آن گفتمان پندار از آب درآمده است، کار کسانی که می کوشند با منطق مشابه آن دانشجویان انقلابی، مصداق دیگری برای بروز خشم خود از عقب ماندگی کشور، فقدان دموکراسی، و مخالفت با سیاست های حکومت اسلامی بیابند، نماد تراژدی- کمدی سیاسی ماست.
در آن زمان گفتمان انقلابی مانع از آن شد تا دانشجویان دریابند که ایالات متحده، به رغم دوستی با دولت شاه، نه موجب عمده فقدان دموکراسی در ایران بوده و نه مشوق دیکتاتوری. امروز نیز این کسان توجه نمی کنند که جهان در حال تغییر و دگرگونی کامل قرار گرفته است. تشکیل "گروه بیست" یکی از نمادهای آن است. قدرتهای تازه اقتصادی مانند چین، برزیل، ترکیه، هند، و کره جنوبی در حال افزایش سهم خود از بازار جهانی هستند. این قدرتها همچنین خواستار تغییراتی در مناسبات و نظم اقتصادی بین المللی هستند، که از سوی کشورهای غربی پیروز جنگ جهانی دوم تعیین شد و در همه دوران پس از جنگ تا پیش از بحران جاری بر مناسبات جهانی حاکم بوده است. البته، جای تأسف فراوان است که ایران در دوره ای که می توانست یکی از اعضای جدی گروه کشورهای قدرتمند تازه باشد به سبب سیاست های اغلب نکبت بار اقتصادی- سیاسی، غلبه گفتمان انقلابی بر دانش و تخصص، اقتصاد دولتی، و حاکمیت مطلق و بی قید و بند روحانیون بر سیاست در سی سال گذشته، از این فرصت محروم گشته است. این محرومیت، اما، به سبب نزدیکی یا دوری ترکیه، چین، روسیه، ایالات متحده و یا هر کشور دیگری نبوده است. این کشورها نه موجب جنگ قدرت در ایران اند، نه موجد اصلاحات و دموکراسی اند، و نه ضرورتأ مخالف آنند. این دولتها، البته، قرار نیست بر اساس خوشایند گروههای اپوزیسون این کشور یا آن کشور هر روز در مناسبات اقتصادی خود - که بر اساس محاسبات استراتژیک و منافع ملی آنها تنظیم شده و می شود - تجدیدنظر کنند. ایالات متحده بر اساس منافع و امنیت ملی خود، نقض حقوق بشر در عربستان سعودی، نیجریه، مصر و شمار فراوانی از کشورها را نادیده می گیرد، و چین نیز همین کار را در ایران و سودان و غیره می کند. ایالات متحده و کانادا در همان روزی که مانع عضویت جمهوری اسلامی در کمیته زنان سازمان ملل شدند، از عضویت عربستان سعودی – که بنا بر آمار گروههای حقوق بشر مستقر در ایالات متحده در زمینه دموکراسی به ویژه حقوق زنان رکوردی به مراتب بدتر از جمهوری اسلامی ایران دارد- ،پشتیبانی کردند. از قضا چین قدم در راهی می گذارد که ایالات متحده سالها است انجام داده است؛ نگرانی و برنامه ریزی برای تهیه مواد خام به هر بهایی. اینکه در ایالات متحده یکی از بهترین دموکراسی های لیبرال جهان مستقر است، یا سیاست های داخلی دمکراتیک و جامعه مدنی قدرتمند این کشور اصلأ قابل مقایسه با جامعه چین نیست، نیز، تفاوت زیادی در اصل مسئله ایجاد نمی کند. در این میان نه سودانی ها باید سفارت چین را به اشغال درآوردند نه سعودی ها باید سفارت ایالات متحده را. اگر اینگونه باشد، در ایران یک گروه هر روز باید از دیوار سفارت بریتانیا، فرانسه، و ایتالیا بالا روند و گروه دیگر همین کار را با سفارت های روسیه، چین، برزیل و ترکیه انجام دهند. مثلأ، دولت چین که تاکنون بهترین روابط را با دولت مرکزی سودان داشته و سالهاست چشم خود را بر جنایات این دولت در دارفور و جنوب سودان بسته است، هم اکنون در حال گفتگو با دولت محلی جنوب سودان است تا در صورت جدایی از سودان بتواند ارتباط اقتصادی خود را با آنها حفظ کند. جنوبی ها هم البته از این کار استقبال می کنند چون آنها - بر خلاف برخی از افراد عصبانی اپوزیسیون ایران که به محض ورود رئیس جمهور یک کشور به ایران و گفتگو با آقای احمدی نژاد در صدد جر دادن سینه خود و سینه آن رئیس جمهور می گردند- درک واقع بینانه ای از سیات های جهانی دارند. برخی از ما ایرانی ها، اما، تنها روی دیگر سکه ای را تندورها در جمهوری اسلامی سی ساال است در حال بازی با ان هستند، نمایش می دهیم.
سرانجام، انتشار سخنان خشمگینانه و نژاد پرستانه،خاصه بر ضد اعراب، ممکن است کوتاه مدتی برخی را که از جمهوری اسلامی به خشم آمده اند به وجد آورده، یا در میان میلیونها ایرانی کاربر اینترنت چند هزار خواننده با خواندن چنین اعلامیه های ملی گرایانه ای برای نویسنده آن کف زنند. اینگونه سخنان، اما، سودی برای ملت ایران در بر نخواهد داشت. اعراب، ترک ها، اسرائیلیان، و ایرانیان- به شمول همه اقوام آن- به رغم اختلافات مختلف دارای مشترکات تاریخی و فرهنگی فراوان، و از همه مهمتر، همسایه هستند. بکوشیم تا به جای آنکه همدیگر را مسئول عقب ماندگی یکی دو سده اخیر خود معرفی کنیم، یا با توسل به گذشته به همدیگر فخر فروشی کنیم، راه هایی برای گفتگو و مشارکت و همکاری بیشتر برای استقرار دموکراسی، و سپس همکاریهای منطقه ای بیابیم. نخستین گام در این فرآیند آن است که خردورزی سیاسی قربانی رجزخوانی های ملی گرایانه و سیاست های نژاد پرستانه برخی از سران حکومت ها یا سیاستمداران نگردد. قضاوت درباره تمدن های بشری و نقش آنها در فرآیند تکامل جوامع انسانی را به دانشمندان، مورخان و مردم شناسان واگذاریم. آقای نصرالله بی شک در زمره این گروه نیست.
تهمورث کیانی، سیاتل (ایالات متحده)،۲۲ آبان ماه،یکهزار و سیصد و هشتاد و نه هجری- خورشیدی
|