سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

معمای هنوز حل نشده ی داستان‌های هزار ویک روز


جلال رستمی


• در داستان‌های هزار ویک روز برعکس، شاهزاده خانمی براثر دیدن یک خواب، از مردان متنفر می شود. اوخواب می‌بیند که گوزن نری که به دام صیادی افتاده‌است توسط یک ماده گوزن نجات می یابد. اما هنگامی که خود ماده گوزن در پی این فداکاری، اسیر بندها ی دام صیاد می‌شود، گوزن نراورا به حال خود می گذاردو می گریزد. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲۶ آبان ۱٣٨۹ -  ۱۷ نوامبر ۲۰۱۰


 فرانسوا پتی دلاکروا در مقدمه چاپ اول فرانسوی کتاب هراز ویک روز(1710-1713) می‌نویسد:
» ما به خاطر این داستان‌ها باید از درویش مخلص، که درایران جز شخصیت‌های معروف است تشکر کنیم.« دلا کروادر توصف درویش مخلص می‌ افزاید:»... اومرشد دراویش، در اصفهان است که هم نزد مردم وهم نزد پادشاه صفوی،شاه سلیمان ، ارج وقرب بسیاری دارد. این احترام به حدی است که اگر شاه تصادفا درحال عبور ازجایی با اوبرخورد کند از اسبش پیاده می شود ورکاب اسب درویش را می بوسد.« دلاکرواشرح می‌دهد که این شیخ زمانی که جوان بوده نسخه‌ای از «فکاهی هندی»که در تمامی کشورهای شرقی ترجمه‌ها ی آن موجود است و نیز نسخه ی ترکی آن به نام» فرج بعدازشدت« نام داردویک نسخه ازآ ن در کتابخانه ی سلطنتی فرانسه موجود است، ترجمه کرده و نام آنر« هزار ویک روز» نهاده است. پتی دلا کروا می‌گوید درویش مخلص با اعتمادی که به وی داشتته، نسخه ی دست نوشته ی کتاب را در اختیاردلاکروا گذاشته واجازه داد که ازآن رونویسی کند.
دلا کروا می افزید:» این‌گونه به نظر می‌رسد، داستان‌های هزار ویک روز چیزی جزتکرار داستان های هزار ویک شب نباشد ودر حقیقت این دوکتاب، هم به لحاظ نحوه ی داستانسرایی وفرم و هم ازنظزمحتوا مانند هم اند. در داستان‌های هزار ویک شب شاه به علت بی اعتمادی به‌ زنان آن‌ها رابه قتل می‌رساند و درداستان‌های هزار ویک روز این شاهزاده خانمی است که چنان از مردان متنفردشده است که با وجود خواستگار فراوان نمی خواهد ازدواج کند. برای همین این احتمال وجود دارد که این داستان‌ها یکی از دیگری تأثیر پذیرفته باشد .البته ازآنجا که تاریخ نوشتن این داستان‌ها مشخص نیست نمی‌توان با صراحت گفت که کدام یکی بردیگری تأثیر گذاشته است.«
یکی از ویژه گی های هردوی این داستان هااین است که قهرمان ویا شخصیت محوری در آنها زن می‌باشد. در داستان‌های هزار ویک شب شخصیت اصلی دختر وزیر ی است که زن پادشاه بیماری می‌شود که به سبب بی اعتمادی به زنان، آن‌ها رابعد از گذراندن وتحمل یک شب به قتل می رساند. دختر وزیر که با وجود این خطر و به رغم نظرپدر دواطلبانه وبه میل خودهمسر این پادشاه که بیمار روانی است شده می کوشد باحکایت داستان‌های به اصطلاح امروزی «دنباله‌دار»، هم مرگ خود را به تعویق اندازذ وهم با تعریف آنها پادشاه بیمار را روان درمانی کند.
در داستان‌های هزار ویک روز برعکس، شاهزاده خانمی براثر دیدن یک خواب، از مردان متنفر می شود. اوخواب می‌بیند که گوزن نری که به دام صیادی افتاده‌است توسط یک ماده گوزن نجات می یابد. اما هنگامی که خود ماده گوزن در پی این فداکاری، اسیر بندها ی دام صیاد می‌شود، گوزن نراورا به حال خود می گذاردو می گریزد. شاهزاده خانم به این ترتیب با دیدن این خواب ،اعتمادش را به حد تنفربه جنس مذکر از دست می دهدوزیر بار هیچ ازدواجی نمی رود. پادشاه که نگران حال دختر وکشورش است، این نگرانی را با دایه او در میان می‌گذارد. دایه قول می‌دهد که اگر به او اجازه ووقت لازم داده شود دختر پادشاه را سالم تحویل او دهد. در حقیقت درداستان‌های هزار ویک روز این دایه ی سرد وگرم روزرگار چشیده وآگاه و با تجربه است که سعی می‌کند با تعریف داستان‌های هر روزه ی خوداین احساس تنفرشاهزاده از مردان از بین ببرد و سلامت شاهزاده رادوباره به اوباز گرداند. درداستان‌های هر دو کتاب ، درایت وذکاوت زنان برجسته می شود.

برای آشنایی بیشتر باسرگذشت داستان هزار ویک روز ونویسنده ی آن، لازم دیدم که مقدمه ی مترجم آلمانی کتاب، "یورن اشتاین برگ "* را، به فارسی ترجمه کرده وضمیمه ی این مطلب بیارم . به نظرمن این مقدمه، اطلاعات کلی ولازم در مورد این اثرزیبا وقدیمی را ، که سرنوشت خلق آن با ابهام روبرواست ،در اختیار ما می گذارد.

مقدمه مترجم چاپ جدید آلمانی داستانها ی هزارویک روز
فرانسوا پتی دلا کروا* در پاریس به دنیاآمد. پدراو یک خاور شناس معروف فرانسوی است، که در سال 1652 به عنوان منشی و مترجم در دربار پادشاه فرانسه،به خدمت مشغول بود. فرانسواپسراو در سن شانزده سالگی توسط وزیر وقت لویی چهاردهم کلبرت ( Colbert) به مشرق زمین فرستاده شد.
اودر آغاز، چهار سال در حلب اقامت گزید. در آنجا زبان عربی آموخت و به مطالعه ی ادبیات عرب پرداخت. فرانسواهم‌زمان با آموختن زبان عربی، به عنوان مترجم، برای پادشاه فرانسه به کارمشغول شد. اومترجم قردادهای سودآوری برای پادشاه فرانسه، لویی چهاردهم بود.
در آوریل 1674، فرانسوا به ایران سفر کرد و تقریبا دو سال در اصفهان ( پایتخت صفویان) اقامت گزید وبه یادگیزی زبان فارسی پرداخت.
او درسال 1680، پس از سفری طولانی درسرزمین امپراتوری عثمانی وخریداری تعدادزیادی نسخه ی خطی ارزشمند برای کتابخانه ی سلطنتی فرانسه، به پاریس بازگشت. دو سال بعد راهی مراکش شدو در آن جا و معتاقب آن دردیگر کشورهای شرق، ماموریت های دیپلماتیک بسیاری برای لویی چهاردهم انجام داد.اوپس ازخاتمه این ماموریت ها، در سال 1692، به فرانسه بازگشت ودر پاریس اقامت گزید. پس از اقامت درپاریس لویی چهاردهم او را به سمت پرفسورو استاد زبان عربی در کالج رویال فرانسه منصوب ساخت.
می‌توان حدس زد فرانسوا دلاکوا درسال 1707 تحت تأثیر موفقیت آنتوان گالان (1646-1715) قرارگرفت .گالان باترجمه وچاپ داستان های عربی» هزارویکشب« که اولین جلد آن تحت عنوان داستان "شهریارو دختروزیر" در1704 انتشاریافت به شهرت رسید. بقیه جلدها قراربود تا سال 1717 در 11 جلد منتشر ‌شوند. شاید به همین خاطردلاکروا در سال 1710 اولین جلد ترجمه ی داستان‌های» هزار ر یک روز«خود رامنتشر ساخت. بقیه ی این داستان ها در چهارمجلد تاسال 1712 منتشرشدند . فرانسوا پتی دلا کروا در سال 1713 درپاریس درگذشت.
هزار و یک روز
بعد از مرگ فرانسوا پتی دلاکروا تجدید چاپ ها ی متعدداز داستان‌های هزار ویک روز در فرانسه وهمچنین ترجمه و چاپ و انتشارآن به زبانهای انگلیسی ، آلمانی ، ایتالیایی ، روسی و... نشان دهنده ی موفقیت بزرگ این مجموعه در در زمان خود بود.اما درست در پی اولین چاپ این اثر، انتقادها ی زیادی هم به آن صورت گرفت که تا امروز ادامه دارد. شباهت عنوان کتاب وهمچنین ساختاروچارچوب و محتوای کتاب با داستان‌های هزار ویکشب اساس وانگیزه ی منتقدان این اثر بود که آنرا گرده ‌برداری از داستان‌های هزار ویک شب می دانستند. انتقادی که خود دلاکروا از قبل آن را پیش‌بینی کرده و به این انتقادها در مقدمه‌ای که برداستان‌های هزار ویک روز نوشته، اشاره دارد.
نکته ی دیگری که بر این انتقادها افزود، یافته نشدن متن اصلی کتاب بود.دلاکروا مدعی بود که داستان های هزارویک روز را از فارسی ترجمه کرده است اماهیچ متن فارسی‌ ای نه در آثار و وسایل به جا مانده از او و نه اساساً در جای دیگری دیده شده است.به همین دلیل خیلی از منتقدین او و از جمله هامر پرگشتال(مترجم دیوان حافظ؛ تـرجمه ای که گوته از طریق آن با حافظ آشنا شد) را واداشته تا داستان های هزار ویک روز پتی دلاکروا را یک اثر جعلی بدانند که داستانهای آن نه به فارسی یافت می شود ونه به عربی.هامر پرگشتال معتقد است که پتی دلاکروا بخشی از داستان‌های کتاب هزار ویک روز را از زبان ترکی ترجمه وبخشی را نیز خود تصنیف کرده است. برخی ار منتقدین، خود تا آنجا پیش می‌روند که در مجموع به نویسنده بودن پتی دلاکوا در خلق اثر داستان‌های هزار ویک روز با دیده ی شک و تردید می نگرند. بعنوان مثال کالین دو پلانسی Collin de Plancy می نویسد:» از آنجا که دلاکروا مدتها در شرق به عنوان وطن دومش زندگی کرده بود درنوشتن با زبان مادریش مشکل داشت. به همین خاطر آلن رنه له ساژ، نویسنده ی فناناپذیر رمان ژیل بلا(Gil Blas) ، تما م داستا ن های هزارویک روز را خوانده وآنهارا تصحیح کرده است. علاوه بر آن له ساژ ازداستان های» هزار و یک روز «برای نوشتن متن اپراهای خودنیز استفاده های فراوان کرده است؛ از آن جمله »اپرای شاهزاده خلف و شاهزاده خانم چین« که توسط جان کلود گلیلر(1667-1737) موسیقدان فرانسوی با نام اپرای شاهزاده خانم چینی اجرا شد که درحقیقت اولین اجرای اپرای» توراندخت« است که بعد ها توسط پوچینی تنظیم واجرا گردید.
پل ارنست در1925 ، درمقدمه ی ترجمه ی خود از هزار ویک روز به زبان آلمانی می نویسد:«... ازآنجایی که پتی دلاکروا بخاطر اقامت طولانیش درشرق تسلط واحاطه ی کاملش را به زبان مادریش ازدست داده بود، به لاساژ این اجازه را داد که اثر کامل اش را بخواند و باز نوسی کند. امادر اثر این باز خوانی وتصحیح:“ تقریباً یک اثر جدید بوجود آمد.“ به همین خاطر است که نویسندگان» دایره المعارف نویسندگان فرانسوی تا آنجا پیش می‌روند که داستان‌های «هزار ویک روز» را اثر لاساژ می دانند.«
خاور شناس فرانسوی، پاول سباک دریاداشت خود براولین نسخه ی فرانسوی کتاب می نویسد: پتی دلا کروا بیشتر داستان‌ها ی هزار ویک روز را ازروی مجموعه داستا نهای ترکی به نام فرج بعد ازشدت که در کتابخانه ی ملی فرانسه در پاریس موجود است، استفاده کرده وهمچنین در کنار آن از منابع شرقی دیگرنیز استفاده نموده است. او باآزادی وفراغ بال زیاد متن هایی را که دراختیار داشته تنظیم دوباره می‌کرده و داستان‌های تازه ای پدید می آورده تا آن جا که تقریبا این داستان ها را می توان از ابداعات او دانست امری که نشانه ی استعداد دلاکرواست.
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------
* - یورن اشتاین برگ Jörn Steinberg
François Petis de La Croix*


 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست