یادها
دکتر غلامحسین ساعدی
دکتر بیژن باران
•
نخستین بار بعدازظهری در تابستان بود که به خانه ساعدی وارد شدم. او تازه از چاپخانه برای کارهای مربوط به الفبا آمده بود. با خوشرویی مرا به مهمانخانه برد و همسرش را صدا زد تا ما را بهم معرفی کند. بدری خانم گویا با حسام لنکرانی، فرزند حسین، شوهر صفا حاتمی، خواهر سرهنگ حاتمی، نسبت داشت. حسام کمی پس از ترور مسعود روزنامه نگار در ۱۳۲۶ بقتل رسید.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۲۶ آبان ۱٣٨۹ -
۱۷ نوامبر ۲۰۱۰
جا. خانه او، پاریس
زمان. تابستان و پاییز 1364/ 1985
افراد. ساعدی، همسرش- بدری لنکرانی، ب.ب.
یادها. نخستین بار بعدازظهری در تابستان بود که بخانه ساعدی وارد شدم. او تازه از چاپخانه برای کارهای مربوط به الفبا آمده بود. با خوشرویی مرا به مهمانخانه برد و همسرش را صدا زد تا ما را بهم معرفی کند. بدری خانم گویا با حسام لنکرانی، فرزند حسین، شوهر صفا حاتمی، خواهر سرهنگ حاتمی، نسبت داشت. حسام کمی پس از ترور مسعود روزنامه نگار در 1326 بقتل رسید.
روی مبل نشسته از نشریات جهان، آهنگر در تبعید، الفبا، کتابهای تازه، پر، علم و جامعه، اجرای ننه انسی در شهرهای آمریکا گپ زدیم. ساعدی 20 الفبا برای پخش در آمریکا داد؛ مقداری هم مجلات چاپ آمریکا را گرفت. او عکسی رنگی از "آقا بزرگ"/ بزرگ علوی را بمن داد که در فیسبوک گذاشته شده. از بزرگ علوی با مهر و شادی حرف می زد.
کتاب شعر 2زبانه ام، راه و رود، را باو دادم. از اجرای موفق نمایش ننه انسی در 10 شهر بزرگ آمریکا، محتوای جهان، پخش آهنگر در تبعید، ترانه ها و سرودهای کانون موسیقی مترقی ایران، شمارهای 6 و 7 و 8 الفبا سخن گفته شد. در سالهای 1981-1982 کانون هنری نمایش ننه انسی ساعدی را همراه با اجرای ترانه ها و سرودها موسیقی در برخی شهرهای آمریکا اجرا کرد. این نمایش بکارگردانی ج. پ. و تیم هنری دانشجویی ایرانیان مرکز بسیار موفق بود؛ در هر شهر با استقبال ایرانیان مواجه شد. بهمراه تور هنری به شهرها، کتاب ننه انسی، نوارها، پوسترها، دیگر کتب نظری و ادبی سازمان روی میزها مطلوب حضار واقع شدند.
برایش یک بطری گالنی اسمیرنوف از فرودگاه گرفته بودم. برایمان ودکا در لیوان ریخت؛ با مهربانی سلامت گفته، نوشیدیم. صحبت از این شد که در ایران ساعدی "باب" خروج از داستان و ورود به نمایش است. صادق هدایت با تخیل، غربگرایی، موضوع بکر داستان را به ادبیات مدرن فارسی بطور جدی وارد کرد. ساعدی با تجسم، تخصص در کنه ضمیر ایرانی، حرکت نمایش نویسی مدرن را وارد ادبیات فارسی کرد. زاویه دید در ننه انسی درمیان توده هاست. بساعدی از دیداری با فریدون تنکابنی و صحبت از زاویه دید گفتم. زاویه دید صمد بهرنگی از پایین به بالا، از خلق به قصر است؛ درحال که زاویه دید در داستان تنکابنی از بالا به پایین، از قصر به توده هاست. تنکابنی زاده 1316 مقیم پاریس، بعد به کلن رفت، بسته سیگار وینستون خود را تو یخچال می گذاشت.
کلام شیرین ساعدی مخاطب را به دنیای شخصیتهایی از تبار انسان می برد که همه آنها بوسیله ساعدی بهم مرتبطند. خود ساعدی راوی تاریخ در فلات است که با تمام انسانهای سترگ تاریخ جهان مرتبطند. سلطانپور با لورکا و خارا، شاملو با نرودا و عزیز نسین، بهرنگی با پاموک و ناظم حکمت. یاد این شعر فروغ افتادم: سفر حجمی در خط زمان/ و به حجمی خط خشک زمان را آبستن کردن/ حجمی از تصویری آگاه/ که ز مهمانی یک آینه بر می گردد/ و بدین سان ست/ که کسی می میرد/ و کسی می ماند. – تولدی دیگر، ص 160.
ساعدی در جنوب شهر تهران مطبی داشت که به تنگدستان کمک طبی و دارویی می کرد؛ پاتوق روشنفکران عدالتخواه بود. خاطرات فراوان از انسانهای ایثارگر برای روایت داشت. شکنجه او در 1353 توسط ساواک شاهنشاهی و فعالیت سازمان دانشجویان برای رفع شکنجه و آزادی او در جهان مثل توپ رژیم را بی آبرو کرد. خواندن آثار، فرد را به دنیایی تخیلی می برد؛ ولی در مصاحبت با نویسنده آثار، فرد به جهان پرتپش زندگی اجتماعی، سیاسی، ادبی تصعید می کند. ساعدی با حافظه فوق العاده، نظم موثر در روایت، لحن شیرین، چهره بشاش تاریخ یک بازه زمانی ایران را چون جادوگری متبحر در برابر چشم شنونده تجسم می کرد. تجربه های این دوران به شناخت عمیق تر او از انسان و پیچ و خم های روح و روان کمک کرد.
از شاخه تبریز گفت. بهروز دهقانی 1318- 9خرداد 1350، با خواهران رزمنده اش اشرف و روح انگیز، نویسنده، مترجم، چریک فدایی، شکنجه ساواک کلیه هایش را آسیب رساند. روح انگیز بدست رژیم جدید در 8 تیر 60 اعدام شد. از نابدل، شاعر جوان آذربایجان، مناف فلکی، کاظم سعادتی گفت. آنها در روزنامه مهد آزادی آثارشان را منتشر می کردند. نابدل اسطوره مقاومت در برابر شکنجه شد؛ شعرهایی از او را مفتون امینی بفارسی ترجمه کرده. از صمد گفت که در رود تنها غرق شد؛ دسیسه ساواک در مرگ او را رد می کرد. صمد بهرنگی کتاب الدوز و کلاغها را به روح انگیز، همسر کاظم سعادتی، تقدیم کرد. بهروز دهقانی نویسنده مقالات شناخت ادبیات و اجتماع، مترجم افسانه های ایتالیایی ماکسیم گورکی، زندگی و آثار شون اوکیسی بود؛ او برای تحصیل مدتی به امریکا رفت.
دیدار اتفاقی با یکی از چریکها را در فرودگاه فرانکفورت با چنان مسرتی می گفت که مستمع ساعدی را می دید که در شلوغی ساختمان، برادری از دیدن برادری، به شادی کودکانه تصعید می کند. او از دیدار بدرودی با یک انسان سترگ می گفت که در تاریخ راه میرود و نامیراست. پای گپ ساعدی، مخاطب از دالان زمان به جهان بیزمان با ساکنان بیمرگ زنده عبور می کند.
بعدها هر وقت پاریس رفته ام؛ سری به پرلاشز زده بر مزار ساعدی و هدایت، 2 عزیز ایرانی، چند دقیقه ای در مراقبه فرو میروم. یاد کافه نادری پاتوق هدایت و خنده های بی شیله پیله ساعدی می افتم. زندگی هر دویشان برای بهبود فرهنگ ایرانی قطره قطره در هاون مبارزه با خرافات و استبداد تبخیر شد. ولی زندگی ادبی آنها در بسیاری دیگران ادامه یافت. آیا مرگ آیینه ای بیش نیست که در آن فرد فرهیخته هبوط می کند؛ در جهان تصاویر آیندگان خود حاضر می شود؟ آیا اصلا مرگ برای آنها مفهومی دارد؟ اگرچه زندگی آنها پر از درد و تنهایی بود؛ ولی آثارشان چون کبوتران صلح از بام بدنشان بسوی نسلهای درراه پرواز می کنند – تا لایتناهی و آینده های دور تداوم دارند.
*
در بررسی آثار ساعدی و هدایت یک پرسش کانونی این می شود: تفاوت ساختاری داستان و نمایش چیست؟ روایت در داستان و نمایش، داستانی در نمایش، داستان کوتاه و سناریو چگونه پیش می رود؟ نمایش برای دیدن نوشته می شود؛ داستان برای روایت، نه اجرا، می باشد. واشکافی آثار این 2 نویسنده کمک به نگارش خصیصه های شخصیت پردازی، صحنه پردازی، دیالوگ، دیدگاه راوی، پلات، تم/ موضوع می کند.
دو نقطه عطف در ادبیات فارسی مدرن وجود دارند. یکی هدایت در مونولوگ نویسی که اوج این سبک در بوف کور است. دیگری ساعدی در دیالوگ نویسی که منطبق با قواعد اجرایی نمایش و فیلم است. البته هدایت هم در نمایشنامه نویسی تمرینی کرد؛ ولی در اختناق ماقبل دهه 20ش نمایش در ایران تازه آغاز شده بود. هدایت باتوشه فرهنگی کهن ایرانی و سبک نوین غربی به نویسش می پرداخت. پروین دختر ساسان 1307، افسانه آفرینش، مازیار - آثار نمایشی هدایت اند که بچاپ رسیدند؛ ولی اجرای آنها دانسته نیست. ساعدی با تخصص در خلق و خوی ایرانی، در زمانه ای جدید با رسانه های تصویری، به خلاقیت ادبی پرداخت.
نمایشنامه های ساعدی سریع به سناریوی فیلم و تلویزیون تبدیل شدند. هدایت بهترین مونولوگها را با راوی اول شخص مفرد در ادبیات فارسی پدید آورد؛ اوج آن "من" در بوف کور است. ساعدی دیالوگ را در ادبیات فارسی رایج کرد. دانش تخصصی، روحیه مثبت، آزادگی ساعدی توشه های بیشتری برای ارایه به فرهنگ فارسی بودند. پس اگر هدایت داستانسرایی متنی را در فارسی پدید آورد؛ ساعدی حرکت و محاوره را در ادبیات رایج کرد. اگر هدایت به السنه عتیق فارسی میانه در هند خود را آشنا کرد. ساعدی روان ایرانی را شکافت که بار 3 هزار سال فرهنگ را در خود انبار کرده؛ این واشکافی را برای فارسی زبانان چه در متن چه در اجرا آشکار کرد.
هدایت 1281- 1330 با قضیه parody یا نقیضه یک ژانر ادبی ایجاد کرد که در آن مطایبه، هجو، هزل دست بالا را در دست انداختن ابتذال و نقد اجتماعی داشت. او گاهی با نظم و نوعی قافیه گاهی با نثر مسجع آنها را نوشت. قضیه های تیارت طوفان عشق خون آلود، نمک ترکی، ساق پا، عشق پاک، توپ مروارید، تقریظ نومچه، اختلاط نومچه نمونه اند. لحن او با نوعی تفرعن ملی گرایی همراه بود. شاید نوشین "در" بین نمایشهای تاریخی پیش از ج ج 2 و نمایشهای هنری و اجتماعی پس از آن باشد.
ساعدی لال بازی pantomime را در ادبیات فارسی پروبال داد؛ این ژانر ادبی در اختناق ساواکی دهه 40 خود استعاره ی گویایی برای شرایط اجتماعی ایران بود. در لال بازی از زمان رومیها بازیگر با حرکات سر و تن و بدون سخن پندار، محرکه، عاطفه، روایت، و شخصیت خود را ورای کلمات ارایه میدهد. او نام مستعار گوهر مراد را از سنگ گور دختر جوانمرگی در گورستان نزدیک خانه اش در تبریز گزید.
ساعدی یک از بنیانگزاران کانون نویسندگان در ایران در 1347 و هم در تبعید در 1361 بود. چندین بار به زندان انداخته شد. شاملو آزادی ساعدی در ۱۳۵۴ از زندان را چنین می نویسد: آنچه از ساعدی، زندان شاه را ترک گفت جنازه نیم جانی بیشتر نبود. ساعدی با آن خلاقیت جوشان پس از شکنجه های جسمی و بیشتر روحی زندان اوین، دیگر مطلقا زندگی نکرد. آهسته آهسته در خود تپید و تپید تا مرد.
کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی – اتحادیه ملی- برای آزادی ساعدی از زندان آکسیونهای گوناگون در جهان راه انداخت. پس از خروج از زندان ساعدی درهم شکسته یکی از سازمان دهندگان و برگزار کنندگان شب های شعر انستیتو گوته در مهر ۱۳۵۶ بنام ده شب شعر شد. این ده شب برای اعتراض مدنی و آشکار کانون نویسندگان و روشنفکران به رژیم شاه بود. او همان سال در لندن به شاملو پیوست و با هم نشریه ایرانشهر را منتشر کردند.
15/11/2010
منابع.
• ساعدی، غلامحسین، غریبه در شهر، تهران: انتشارات بهنام: ۱۳۷۸، پشت جلد.
• الفبا شماره ۷، ص۱۰، چاپ پاریس، ۱۳۶۵.
• ویژه نامه غلامحسین ساعدی، مجله قابیل.
• حیی آرین پور، از صبا تا نیما، ج 1، ص 366-322، از نیما تا روزگار ما، ج 3، ص 441-433.
• ابوالقاسم جنتی عطائی، بنیاد نمایش درایران، تهران، 1333
• بهرام بضائی، نمایش درایران، تهران، 1344
• جمشید ملک پور، ادبیات نمایش درایران، تهران، 1363.
• جنون شجاعان در تاتار خندان، نگاهی به رمان تاتار خندان از غلامحسین ساعدی، علیرضا ذیحق.
• ده شب شعر، کوشش ناصر موذن، انتشارات امیر کبیر، تهران، 1357.
• تولدی دیگر، فروغ فرخزاد، انتشارات مروارید، تهران، 1342.
• غلامحسین ساعدی و رزم نامه غریبه در شهر، نگاهی به رمان غریبه در شهر از غلامحسین ساعدی، علیرضا ذیحق. mandegar.info
• تمثیل و نماد در نمایشنامههای غلامحسین ساعدی، با نگاهی به نمایشنامه ضحاک، علیرضا ذیحق
• غلامحسین ساعدی و اثری روان محور، یادداشتی بر نمایشنامه وای بر مغلوب، علیرضا ذیحق
• بیست سال از مرگ غلامحسین ساعدی گذشت، بیبیسی فارسی.
• ویژه نامه زندگی و آثار غلامحسین ساعدی، علیرضا ذیحق
• ایرج پارسی نژاد، قضیه در آثار صادق هدایت fis-iran.org
• ویژه نامه ساعدی ـ ماهنامه مهرهرمز www.aliaram.com
daneshnameh.roshd.ir
fa.wikipedia.org
asre-nou.net
|