“کور اوغلو” در برج میلاد تهران
•
hجرایی مدرن از موسیقی فولکلوریک آذربایجان تحت عنوان “کنسرت کوراوغلو ” با اجرای گروه موسیقی دالغا در مرکز همایشهای برج میلاد تهران برگزار شد. این گروه موسیقی آذربایجانی توسط استاد چنگیز مهدیپور نوازنده چیرهدست و توانای ساز عاشیقی رهبری میشود
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۲٨ آبان ۱٣٨۹ -
۱۹ نوامبر ۲۰۱۰
بنا بر خبر منتشره در سایت ashiqchangiz.com اجرایی مدرن از موسیقی فولکلوریک آذربایجان تحت عنوان “کنسرت کوراوغلو ” با اجرای گروه موسیقی دالغا در مرکز همایشهای برج میلاد تهران در تاریخ ۲۷ و ۲۸ آبان ماه ۱۳۸۹ برگزار خواهد شد. این گروه موسیقی آذربایجانی که توسط استاد چنگیز مهدیپور نوازنده چیرهدست و توانای ساز عاشیقی رهبری میشود، در سالهای اخیر کنسرتهایی را در شهرهای مختلف ایران و آذربایجان و کشورهای جهان با موفقیت برگزار کرده است. در کنسرت “کوراوغلو” علاوه بر اجرای مدرن از قطعات موسیقی فولکولوریک آذربایجان، مارش ترک اثر موتزارت و قطعاتی از اپرای کوراوغلو شاهکار اوزئییر حاجیبیگاف نیز اجرا خواهد شد.
گروه موسیقی دالغا دو سال قبل نیز کنسرت بزرگی را با عنوان “ساری گلین” در تالار بزرگ کشور در شهر تهران برگزار کرد که با استقبال بیش از شش هزار نفر از علاقمندان موسیقی آذربایجانی روبرو شد و سایت اذربایجان نیز گزارش مشروح و مصوری از این کنسرت را در همان زمان تهیه و ارائه کرد که در آرشیو سایت قابل دسترسی است.
استاد چنگیز مهدیپور تنظیم کننده و سرپرست گروه موسیقی دالغا یکی از برجسته ترین عاشیقهای نوآور امروز آذربایجان است. او در راه اعتلای هنر عاشیقی کوششهای ارزنده ای کرده ، آهنگ عاشیقی را برای اولین بار به نت در آورده و در دو جلد به چاپ رسانده و در اکثر فستیوالهای موسیقی فولکلوریک جهانی به عنوان تک نواز برتر دیپلم افتخار دریافت کرده است. سال ۱۳۷۰ به عنوان نفر اول در تک نوازی ایران انتخاب شده ، در ۱۳۸۱ به خاطر ساختن آهنگ “نباتی گرایلیسی” مقام اول سال را در آهنگسازی دریافت کرده است. برای فیلم های سینمایی «سارای» و «ماه کامل» آهنگ ساخته است. استاد چنگیز در عین حال که در نواختن ساز ، نوازنده چیره دستی است، بنیان های علمی – نظری موسیقی را هم در نزد اساتید موسیقی بر اساس کتاب «بنیان های موسیقی خلق آذربایجان» اثر اوزئییر حاجی بیگاف فرا گرفته است. به عبارتی میشود گفت که استاد چنگیز هم از سر چشمه زلال آفرینش عاشیقهای برجسته کشور سیراب شده و هم با فرا گرفتن اصول علمی موسیقی از اساتید فن ، خود را به مرتبهای از مهارت و توانائی رسانده که توانسته گروه برجسته موسیقی دالغا را رهبری کند.
گروه موسیقی دالغا در سال ۱۳۶۹ پا به عرصه موسیقی نهاده و اولین برنامه اش را در نمایشگاه بینالمللی صنایع دستی ایران اجرا میکند.
از سال ۱۳۷۰ تا ۱۳۷۸ در جشنوارههای موسیقی دهه فجر در بین حدود ۴۵۰ گروه بصورت فردی یا گروهی عناوین برتر را کسب می نماید.
گروه دالغا در فستیوالهای موسیقی جهانی که در شهرهای مختلف کشورهای: هلند، کانادا، آمریکا، ژاپن، ترکیه، آذربایجان، سوئد، اتریش، دانمارک، آلمان، چین و … برگزار شده، شرکت داشته و برای کشور، مردم و موسیقیمان افتخار کسب کرده و در فستیوالهای موسیقی ایران با اجراهای موسیقی عاشیقی به سبک نوین ، مورد استقبال مردم قرار گرفته است.
“سایت آذربایجان” ضمن آرزوی موفقیت برای این گروه ارزشمند موسیقی کشورمان و رهبر شایسته آن استاد چنگیز مهدیپور، دو مقاله مرتبط با کنسرت بزرگ کوراوغلو و هنر عاشیقی آذربایجان را به نقل از سایت ashiqchangiz.com به خوانندگان خود تقدیم میکند.
نگاهی به هنر و موسیقی عاشیقی
ممد وطنلی
مقدمه:
در سال ۲۰۰۵ میلادی “رقص سماع” در فهرست میراث ناملموس یونسکو به نام کشور ترکیه ثبت شد و چند ماه پیش در سال ۲۰۰۹ موسیقی “عاشیق” با وجود این که در سال های گذشته پرونده آن در ایران برای ثبت در بخش شاهکارهای فرهنگ شفاهی یونسکو آماده شده بود، برای نخستین بار در جهان به نام کشور جمهوری آذربایجان به ثبت رسید. این کشور در سایه تلاش و سرمایه گذاری های خود توانست در اجلاس میراث ناملموس یونسکو که در کشور امارات برگزار شده بود، پرونده “عاشیق لار” را به نام خود ثبت کند. برای اینکه یک اثر به ثبت جهانی برسد ابتدا باید به عنوان اثر ملی برای مردم کشور خود شناخته و ثبت شده باشد و این در حالی است که موسیقی عاشیق آذربایجان هنوز در کشورمان به ثبت ملی نرسیده است!
با مرور این اخبار این سوال پیش می آید که آیا سهم آذربایجان از فرهنگ ایران حتی در این حد هم نیست که شاخص ترین موسیقی فولکلوریک این سرزمین در داخل کشور به عنوان یک اثر ملی ثبت گردد؟! آیا مسئولین کشور در جهت یکپارچه سازی فرهنگی ایران به دنبال حذف تدریجی هر آنچه مصداق تنوع و چندصدایی در عرصه فرهنگی کشور می باشد، هستند؟! به نظر می رسد تنها در سایه چنین سیاست های پنهانی است که کشورمان فرصت ثبت یک اثر ملی نظیر موسیقی عاشیق را به سادگی از دست می دهد. به هر حال دنیا، دنیای رقابت است و این رقابت فقط در مسائل نظامی و امنیتی خلاصه نمی شود و هستند کشورهایی که تلاش ها و سرمایه گذاری های خود را به حفظ و ثبت میراث های فرهنگی نیز معطوف می نمایند. اقدام جمهوری آذربایجان برای ثبت موسیقی عاشیق به نام خود در همین راستا قابل ارزیابی است.
در هر صورت این موضوع بهانه ای شد تا نگاهی دوباره ای به این هنر و موسیقی و ویژگی های آن داشته باشیم.
تاریخچه هنر عاشیقی
در موزه ایران باستان و موزه لوور در قسمت تاریخ ایلام به مجسمه های کوچک نوازندگانی با قدمت دو هزاره قبل از میلاد بر می خوریم که همچون عاشیق های امروزی سرپا ایستاده و ساز خود را بر روی سینه نگه داشته اند. چنین نوازندگانی را که مشابهش را می توان فقط در میان ترکان امروزی پیدا کرد سرنخی از قدمت هنر موسیقی عاشیقی ترکان به دست می دهد. امروزه هنر عاشیق در میان مردم کشورهای ایران، جمهوری آذربایجان، ترکیه، ترکمنستان، قفقاز و دیگر مناطق ترک نشین رایج است. عاشیقهای آذربایجان وارث یکی از غنیترین بخشهای ادبیات و فرهنگ شفاهی آسیا هستند.
عاشیق ها نوازندگان، آوازخوانان و خنیاگرانی هستند که راوی باورها، دردها، آرزوها، قهرمانی ها و داستان های حماسی مردم بوده و گاه در نقش ریش سفیدان و خردمندان قوم خود از قداست و احترام خاصی در بین اقوام ترک برخوردار بوده اند. آنان با الهام از مفاهیم پاک و انسانی زندگی و طبیعت، احساسات و تمنیات خود و خلق خود را به آواز ترنم کرده اند. این قداست و احترام را می توان در داستان هایی چون “دَدَه قورقود”، “کور اوغلو” و “عاشیق غریب” و … مشاهده کرد که در آنها عاشیق ها نقش محوری در حوادث دارند. عاشیق با نام های متفاوتی همچون اوزان و باخشی در بین ملت ترک شناخته شده است. در کتاب دده قورقود که از نخستین نمونه های ادبیات کتبی آذربایجان بعد از اسلام است، همه جا لفظ “اوزان” برای عاشیق ها به کار می رود. در این کتاب، اوزان در شأن قهرمانان حماسه میخواند و در حالیکه برای آنان دعای خیر میخواند ترانههایی میسراید. در دوران قدیم اوزان ها در میان قبیلهها از حرمت خاصی برخوردار بودهاند و ساز در دست از طایفهای به طایفه دیگر رفته و در شأن قهرمانان و مردان بزرگ وطنشان، منظومهها و داستان ها سروده و شهرت آنها را ابدی میساخته اند. در عین حال، آنها ریشسفیدان، رئیسان، عالمان و روحانی های خلق بوده و در سختی ها و مشکلات زندگی به خلق خود کمک می کرده اند.
امروزه اسنادی از نقش موسیقی اولیه در بین اقوام کهن ترک در برخی از عبادتگاه ها و لوحهای پیدا شده، به دست آمده است. در دورههای مختلف تاریخی در مسایل مختلف زندگی اقوام ترک، جای پای اوزان ها دیده میشود بطوری که بر اساس یافتهها، راوی داستان های کهن ترکان، پیری است که با صنعت عاشیق بیگانه نیست. در دورههای بعد، هنر عاشیق با ویژگیهای خاصاش وارد اسطوره و حماسهها هم شده که نمونه آن “کوراوغلو” قهرمان افسانهای است که هنر عاشیقیاش همیشه در مبارزه همراهی اش کرده است.
اطلاعاتی از وجود اوزان ها یا عاشیق ها در دوران خیلی دور تاریخ در دست است. ادبیات ترک مملو از اشعار و ترانههای ساخته اوزان هاست. اولین آثار و نشانههای مهم ادبیات ترک “ترانههای ستایشی” است که توسط کاهنان ترک در قبل از میلاد مسیح ساخته و گفته شده است. این کاهنان شامل شامانها، گامها، تویونها، باکسیها و اوزان ها بوده اند. این شخصیت ها در زمان های بعد بخصوص در میان اوغوزها، اوزان نامیده شدند. اوزان ها بعدها از وظایف و تکالیف دینی خود دست برداشته، ساز را به سینه آویخته و احساسات، رنج ها، غمها و شادی های مردمشان را ترنم کردهاند. آنها به افسانهها و اسطورهها روح دوباره بخشیدهاند.
امروزه متن منظومهها و ترانههای اوزان ها در دست نیست ولی با استناد به منابع چینی، ترجمه اشعاری در دست است که مربوط به دو قرن قبل از میلاد می باشد. در بیشتر منابع تاریخی، شواهدی دال بر ادامه شاعری و هنرمندی اوزان ها در بعد از میلاد مسیح وجود دارد. در این باره تاریخنویسان با اشاره به مرگ “آتیلا” سردار قوم “هون”، از مراسم عزاداری و مرثیه سرایی اوزان ها در لشگر هون خبر میدهند. در بخشی از این مرثیه سرایی چنین آمده است:
«آتیلا بزرگترین حاکم هون ها و پسر “مونجوق” است و فرمانده کل قدرتمندترین قوم ترک است. با یک لشگر بر “اسکیتا” غالب آمد، شهرها را گرفت، امپراطور روم را به هراس انداخت و …».
این ترانهها و نغمههای مربوط به ترک ها نشان میدهند که در آن زمان شعر اوزان شکل گرفته بود. ترجمه این اشعار به زبان چینی در دسترس میباشد که اطلاعات محدودی از آن اشعار ارائه میدهد. این ترانهها و نغمه ها شامل ۲۴ سرود بوده و موسوم به “نی چالان نغمه لری” (سرودهای نیزنان) است. خصوصیت واضح این اشعار این است که در شکل ترانههای عامه و گاهاً چوپانی بوده و مفهوم عاشقانه دارند. ادبیات عاشیق در واقع ادامه همین سرودهها و ترانههاست و عاشیق ها جانشین اوزان های قدیم هستند.
در زمانهای قدیم و نیز در قرون وسطی به عاشیق ها، “وارساق”، “یانشاق”، “قوسان”، “تویون” نیز گفته میشد و به باارزشترین و لایقترین عاشیق، اصطلاح “دَدَه” اطلاق میشد که معروفترین آنها دده قورقود است.
همانگونه که اشاره شد عاشیق در گذر زمان نام های مختلفی به خود گرفته و تثبیت نام عاشیق به این هنرمندان دوره گرد مربوط به بعد از ورود اسلام به آذربایجان است. در بین قزاق ها با عناوینی چون “باکسی” و “آگین” نیز روبهرو میشویم.
باخشی:
بر اساس متون موجود، باخشیها افرادی در بین قوم اوغوز بودند که ساز میزدند و به ایفای نمایش و رقص میپرداختند. زبان شناسان ریشه این واژه را در زبان ترکی قدیم جستجو کردهاند و واژه امروزی “باکی یاباق” که به معنی تقلید صدای حیوانات است و در زبان قرقیزی کاربرد دارد، را هم ریشه با باخشی تشخیص داده اند. با این وجود بین اوزان و باخشی تفاوتهایی نیز وجود داشته است. در بین اقوام آذربایجان، باخشی به فردی اطلاق می شده که از غیب و آینده خبر میداد ولی اوزان این مسئولیت را عهدهدار نبوده بلکه فقط افرادی را در بر میگرفت که به کمک ساز خود درس های اخلاقی میدادند و به درمان بیماران روحی میپرداختند. نشانه های علاقه مردم آذربایجان به باخشی، امروزه از روی اسامی برخی مناطق قابل تشخیص است. برای نمونه می توان به روستای باخشی کندی در شهرستان سلماس و یا دژ باخشی قلعه سی در ارومیه اشاره کرد. باخشی بعدها به عاشیق های اوزبک و ترکمن نیز اطلاق شده است.
اوزان:
اوزان ها در بین ترکهای اوغوز شخصیت هایی بوده اند که امروزه عاشیق ها بلحاظ کارکرد و جایگاه معادل آنها هستند. در کتاب دَدَه قورقود به عاشیق اوزان و به ساز “قوپوز” گفته میشود. شخص دده قورقود خود متفکر و عاشیق هنرمند قوم اوغوز است که در بین قبیله خود ساز (قوپوز) مینوازد و آنها را هدایت و ارشاد میکند. او یک عاشیق حماسی است که ساز در دست، در مجالس شرکت میکند، در شأن قهرمانان حماسه میسراید و دعای خیر بدرقه راه آنان میکند و بعد از غالب آمدن قهرمانانِ داستان هایش، آنها را تحسین میکند. مسئولیت اوزان ها گاهی هم شامل حل مشکلات مردم، قضاوت در امور قوم، راهنمایی وظایف مردم، حتی معلمی فرزندان قوم و آموزش آنها، ریش سفیدی و دانایی قوم و نظایر این بوده است. واژه اوزان را می توان در سرودههای حکیم نظامی گنجوی نیز سراغ گرفت و در اشعار برخی از شاعران همدوره و متقدم و متاخر مولوی از جمله یونس امره به لفظ اوزان بر میخوریم.
درباره کلمه اوزان نظریات مختلفی ارائه شده است. محمدحسن طهماسب این کلمه را از ریشه “اوْز” و آن را به معنی پیوند زدن و با یکدیگر ارتباط دادن، میداند. به نظر وی اوزان شاعر هنرمندی است که قافیهها را به یکدیگر و شعر را به نثر میزند. عاشیق ها به هنگام هنرمندی، در بین ترانهها، حوادث موجود در اشعار را بصورت نقل و قول و صحبت یعنی به نثر به مستمعین میرسانند. اوزان یعنی “اوْزَن” به معنای کسی که کلمهها را دنبال هم چیده و شعر می سازد.
در میان قوم ارمنی نیز هنرمندانی از این قبیل وجود داشته که به آنها “قوسان” میگفتند. در برخی از نوشته ها، قوسان از ریشه قوسماق(قوشماق) و به معنای سراینده آمده است که بعدها با حذف حرف “ق” از اول کلمه به شکل اوسان / اوزان در آمده است. این کلمه آذربایجانی حتی در زبان دری هم وارد شده و گوسان به همین معنای خنیاگر در متون دری ثبت شده است.
واژه اوزان هنوز هم در پاره ای از نقاط آذربایجان به اشکال مختلف در فرهنگ گفتاری استفاده می شود. اسامی برخی روستاها نظیر اوزان کندی در شهرستان ارومیه و روستای گلعذان (گُل اوزان) در شهرستان سلماس نمونه ای از آنهاست. همچنین در شهر گنجه (جمهوری آذربایجان) به منطقهای به نام محله اوزان ها بر می خوریم.
عاشیق:
درباره کلمه عاشیق، تعابیر مختلفی وجود دارد. در کتاب دده قورقود این لفظ(ashiq) به معنای “دگمه” مورد استفاده قرار گرفته است. همچنین به آلت های کوچک واقع در انتهای ساز که سیم ها را به وسیله آن کوک و تنظیم میکنند، عاشیق گفته میشود. اما محمدحسن طهماسب معتقد است که این کلمه برگرفته از کلمه “عاشق” بوده و عربی است؛ یعنی کسی که عاشق و طرفدار خلق و طایفه خود است.
حسین محمدزاده صدیق معتقد است خاستگاه لفظ عاشیق در لوحهای سومری و بصورت واژهashuq بوده و مرکب از دو جزء ash از مصدر ashmaq در معنای خنیاگری و جوش و خروش و uq پسوند اتصاف ترکی باستان در معنای سرود و ساز سخنگو و کسی که با پیغام موزون خود نظم و نشاط و شادی می آفریند، است. پس از منسوخ شدن الفباهای سومری، اورخونی و اویغوری در میان ترکان اصیل ایرانی و پذیرش الفبای قرآنی، لفظ ashuq با واژه و معنای عاشق عربی در هم آمیخت و در شکل و معنا یکسانی یافت.
تاریخ مدون و نهضت شعری عاشیق از قرن نهم هجری و از زمان نهضت فرهنگی شاه اسماعیل ختائی هم زمان با حکومت قاراقویونلوها در آذربایجان شروع میشود. البته از وجود عاشیق ها و ادبیات عاشیق و عاشیقنامهها در زمان های قبل از این، نیز اطلاعاتی در دست است. ولی اولین عاشیق که دیوان مدون او به دست رسیده است، “عاشیق قوربانی” است که معاصر با شاه اسماعیل ختائی بوده است.
از آن زمان به بعد ادبیات عاشیق، به دنبال ادبیات رسمی و کتبی بدون هیچ وقفهای قدم برداشته و گسترش مییابد. از بنیانگذاران این نهضت می توان عاشیق قوربانی، عاشیق عباس توفارقانلی(توفارقان همان آذرشهر کنونی میباشد)، عاشیق واله، عاشیق جنون، خسته قاسیم و عاشیق علعسگر را نام برد. این عاشیقها از قرون وسطی به بعد، زندگی سخت و رقتآمیز مردم ستمدیده و محروم شهرها و روستاها را در اشعار و ترانههای خود ترسیم و تصویر کردهاند و همواره پشتیبان آنها بودهاند. بعضی از این عاشیقها مثل عاشیق جنون در مبارزات خلق علیه ظلم و ستم، ناحقی و خانخانی شرکت کرده و با شعر و ساز خود هوادار و پشتیبان قهرمانانی چون “کوراوغلو” شدهاند.
عاشیق قوربانی در نیمه اول قرن ۱۶ میلادی می زیسته و اولین عاشیقی است که دیوان شعر از او باقی مانده و در دسترس است. او شاعر و غزل پردازی ماهر و هنرمند بوده است. قسمتی از اشعار او مضمون اجتماعی و سیاسی دارد. او در این اشعار از ظلم و ستم فئودال ها و زورگویان سخن میگوید. او شاه اسماعیل را مرشد کامل خطاب کرده و با او درباره مسائل سیاسی و اجتماعی زمان خود مباحثه میکند. عاشیق قوربانی در اشعار خود به پیروزی حق و عدالت یقین دارد و ایمان دارد که بهاری در پی زمستان خواهد آمد. عاشیق های آذربایجان او را “استاد عاشیق ها” خطاب کرده و همواره از او الهام گرفتهاند.
معروفترین عاشیق های آذربایجان از قرن ۱۶ تا ۲۰ میلادی به شرح زیر است:
- عاشیق های قرون وسطی (از قرن ۱۶ تا ۱۸): عاشیق قوربانی، عاشیق عباس توفارقانلی، ساری عاشیق، عاشیق واله و خسته قاسیم.
- عاشیق های قرن ۱۹ و۲۰: عاشیق محمد، عاشیق عباس گویچهلی، عاشیق آیدین، عاشیق چوبان افغان، عاشیق علی گویچهلی، عاشیق موسی، عاشیق پری، عاشیق رجب، عاشیق علعسگر، عاشق قشم و عاشیق آزافلی.
ویژگی های شعر و موسیقی عاشیقی
در آذربایجان، از نظر کارکرد هنری به شاعر، نوازنده و آهنگساز و کسی که عنصر های ادبیات، موسیقی، رقص و تئاتر را در خود گرد هم آورده و یک هنرمند همه جانبه است، عاشیق گفته میشود. او فرزند هنرمند خلق است؛ هم شعر و آهنگ میسازد و هم ساز میزند، میخواند و رقص میکند.
در اجرای “اپرای کوراوغلو” صدها هنرمند و نوازنده شرکت میکنند تا نقش کوراوغلو را در صحنه خلق کنند؛ در حالیکه یک عاشیق به تنهایی میتواند بخش های مختلف اپرا را یکبه یک در مجالس بصورت کامل اجرا کند.
فرق عاشیق و خواننده در این است که عاشیق در حالیکه میخواند، ایفای نقش (رُل) نیز میکند و فرق عاشیق و هنرپیشه در این است که عاشیق در یک صحنه تمام نقشها و رُل ها را اجرا میکند و در عین حال ماجرا و داستان را نقل می کند. مهمتر از همه اینکه عاشیق برخلاف خواننده و هنرپیشه، مکان ماجرا را خود خلق میکند و خودش مولف و آهنگساز است و گاهاً فیالبداهه میتواند در مجالس شعر بگوید.
عاشیق ها بلحاظ نحوه اجرا، همواره بصورت ایستاده و با قامتی افراشته و ترجیحاً با لباس ویژه و رسمی به اجرای هنر می پردازند و گاهاً برای به هیجان آوردن شنوندگان و ناظرین، در حین ایفای برنامه از حرکاتی چون بالا و پایین بردن کاسه یا بازوی ساز یا قرار دادن ساز در پشت گردن یا کوبیدن پای بر زمین به خصوص به هنگام اجرای آهنگ های حماسی استفاده میکنند. عاشیق، هنرمندی ساز زن و ترانهسراست. او با ساز خود موجودیت مییابد. عاشیق بیساز، هنرمندی کامل نیست.
بنا به بررسیهای محققان، آهنگ های عاشیقی به همراه خلق داستان ها ایجاد شدهاند؛ به اینصورت که همراه با تعریف یک داستان آهنگ ها در روایت آن ایفای نقش میکردند که بعدها آهنگ های این موسیقی به صورت مستقل نیز به اجرا درآمدند.
تعداد آهنگ های عاشیق (عاشیق هاوالاری) که در طول تاریخ تکوین این موسیقی ایجاد شده است، ۷۲ و گاهاً ۷۳ آهنگ ذکر شده است. برخی از این آهنگ ها به نام ایجاد کنندهی آن یا به افتخار برخی از افراد (نظیر شاه ختایی، کسمهکرم، حبیبی، امراهی، پناهی و حیدری) و برخی نیز به نام مکان های جغرافیایی (نظیر اوردوباد گوزه للمهسی، ترکیه گرایلیسی، شماخی، قرهعینی، میصری، قرهباغی) مشهور شدهاند.
شعر عاشیق در آذربایجان از نظر فرم بسیار متنوع بوده و متناسب با آهنگ های موجود در موسیقی عاشیق خلق می شود. فرم های مختلف شعر عاشیق در وزن هجایی سروده می شوند و شعر عروضی کمتر در میان شعرهای عاشیقی دیده میشود، به همین دلیل با زبان ترکی و ساختار این زبان مانوس تر است. تقسیم بندی انواع شعر عاشیقی بر اساس قافیه، وزن و کاربرد کلمات و نیز مضمون صورت می گیرد. رایج ترین فرم های شعری در ادبیات عاشیق عبارتند از: دییشمه، قوشما، گرایلی، دیوانی، مخمس، مستزاد، تصنیف، بایاتی، تجنیس، دوداق گلمز، اوستادنامه، تاپماجا، باغلاما، قیفیل بند و . . . .
نگاهی به هنر و ادبیات عاشیق نشان می دهد که بخشی از این ادبیات به صورت داستان توسط عاشیق ها ساخته و پرداخته شده و برای مردم نقل شده است. عاشیق های آذربایجان در ساخت داستان، شعر و نثر را با هم ترکیب کرده اند. در داستان های عاشیقی، افسانه، اسطوره، حماسه، عشق، محبت و صمیمیت از عناصر ذاتی به حساب می آید. داستان های عاشیقی آذربایجان در دو دسته اصلی جای می گیرد: دسته اول داستان های حماسی است که داستان های دده قورقود و کوراوغلو از این دسته اند. دسته دوم داستان های غنایی است که در فرهنگ عامه به “محبت داستانی” مشهورند. اصلی و کرم، عاشیق غریب و شاه صنم از نمونههای مهم این دسته اند. در داستان های حماسی، عاشیق دلیریها، مبارزات و پیکارهای قهرمانان قوم را در مقابل زورگویان تاریخ نقل می کند و از قول آن قهرمانان، آرزوهای مرد ترنم می شود.
و کلام آخر اینکه “عاشیق” در طول تاریخ اجتماعی و فرهنگی آذربایجان و حتی در فضای مبارزاتی چند دهه اخیر همواره همراه و همدل مردم در شادی ها و غم ها بوده اند و در عین حال، هنر و ادبیات شفاهی این مرزوبوم را سینه به سینه تا به امروز حفظ کرده اند. آنان دین خود را پرداخته اند، اما براستی مسئولین فرهنگی کشور برای این هنرمندان چه کرده اند؟!
منابع:
- تحقیق پیرامون ادبیات شفاهی آذربایجان(مجموعه مقالات). آکادمی علوم جمهوری آذربایجان.
- عاشیق لار. حسین محمدزاده صدیق، آذر کتاب، تهران.
نوآوری خلاقانه در موسیقی عاشیقی
حسن ایلدیریم
نو شدن، ذاتی هر پدیدهی اجتماعی – فرهنگی و هنری از جمله موسیقیست. این روند خود بازتاب تحرکات و تغییرا ت درنگناپذیر اجتماعیست. هر چه این تغییرات عمیقتر و پر دامنهدارتر باشد،دگرگونی در ذوقها و سلایق هنرآفرینان و هنرپذیران نیز ژرفتر و پویاتر خواهد بود. از این روست که هنر همگام و همسو با تغییرات و تحولات اجتماعی به سوی اعتلا پیش می رود. شاهد این مدعا دگرگونیهای عمیق و پویا در صد سالهی اخیر در موسیقی آذربایجان و به ویژه موسیقی عاشیقی است. روند تحولات اجتماعی – فرهنگی و همچنین تحرکات و تغییرات اجتماعی قرن موجب شده که موسیقی عاشیقی از محافل و مجالس محدود پر و بال گرفته تا سالن های بزرگ موسیقی ایران و جهان خود را به نمایش بگذارد.
امروز دیگر مخاطب موسیقی عاشیقی گروهی محدود ومعدود نیست، بلکه این موسیقی در میان اقشار و طبقات گوناگون اجتماعی با سطوح فرهنگی متنوع و ملیتها و فرهنگهای متعدد در جای ـ جای جهان طرفداران خود را دارد. پر واضح است که این اعتبار در پرتو فعالیتهای شبانه روزی و از خود گذشتگی عاشقان و کوشندگان و ایفاگران این موسیقی به دست آمده. این هنرمندان مردمی با نو آوریها در ایفای موسیقی عاشیقی و تطبیق آ ن با سلایق و ذوق وذائقهی هنری هنردوستان و همنوا و همآهنگ ساختنشان با زمانهی ما، موسیقی عاشیقی را در میان انواع موسیقیهای فولکوریک به جایگاه حقیقی خود رسانده و آنرا به مثابه یکی از پربارترین و زیباترین موسیقیهای فولکولوریک جهان در عرصهی جهانی معرفی نموده است.
در این کار عظیم فرهنگی و ملی البته چنگیز مهدیپور سهم و جایگاه ویژهای دارند. این هنرمند فرهیخته در پی تلاش هایش متوجه شد که هر سازی بر اساس یک کوک بندی ویژه کوک میشود و متدهای همان ساز نیز بر مبنای همان ویژگی نوشته میشود بنابر این، دریافت که ساز نیز به عنوان یک آلت موسیقی از این قاعده مستثنی نیست و آزمایشها باید بر پرده بندی و نحوهی استفاده از سیمهای بالایی، پائینی و میانی ساز متمرکز شود و همچنین تغییر در نحوه پردهبندی و شیوه استفاده از سیم ها یک اکتاو به وسعت صدای ساز اضافه گردد و او نهایت گم شده اش را باز می یابد و ساز را با این ویژگی در جرگه آلات مشهور موسیقی جهانی وارد میسازد و برای اولین بار برای ساز موسیقی “نت» می نویسد و کتاب “قوپوز مکتبی” را به جهان موسیقی عرضه می دارد .و این موضوع تحول بزرگی در موسیقی عاشیقی پدید می آورد.
چنگیز برای به کارگیری آموختهها و نیز رواج موسیقی عاشیقی با رویکردی جدید گروه موسیقی دالغا را با انتخاب زبده ترین نوازندگان و خوانندگان تشکیل میدهد. در قسمت سازی این گروه علاوه بر سازها معمول یعنی ساز، بالابان و قاوال، از سازهای تمپو و پرکاشن نیز بهره میگیرد که با این سازبندی ملودی، ریتم و آکوردهای متنوع و در نتیجه آهنگها و ترانه های ابتکاری و زیبایی را خلق میکند.
چنگیز در این ترکیب برای هر سازی شخصیتی قائل می شود. این سازها علاوه بر همنوازی، هر کدام بنا به ماهیت و ویژگی خود شخصیت مییابند. ابتکاردیگر چنگیز به کار بستن سازهای “جوره” ، “تاوار» و “آنا” می باشد، که برای اولین بار این سه ساز در یک همنوازی شرکت میکنند. ما قبلا راجع به این سازها از زبان عاشیق زیاد شنیده یا در نوشته ها خوانده بودیم. اما اجرایشان را ندیده بودیم. به گفته استادان فن به کاربردن یکجای این سه ساز در یک گروه برای اجرای آهنگی واحد مبتکرانه است. هم چنین (برای اولین بار) استفاده از باس بالابان در متن موسیقی عاشیقی از ابتکارات استاد چنگیز می باشد.
اجرای قطعه” مارش ترک” اثر موتزارت که برای سازهای غربی تنظیم گردیده با سازها موسیقی عاشیقی به سرپرستی و تنظیم زیبای چنگیز قابل توجه و تامل است. این نو آوری که زاییده نبوغ و دانش و عشق و در تاریخ موسیقی عاشیقی، بی سابقه است بر اینکه این موسیقی وارد مرحلهی نوین تکاملی خود شود و این کم کاری نیست.
گروه موسیقی دالغا با ویژگی خود هم اکنون از نام آورترین گروهای موسیقی ایران است. به جرئت می توان گفت که این گروه درنوع خودبی نظیر بوده و خود مرحله دیگریاز تکامل هنر عاشیقی می باشد. چنگیز و گروهش همهی دانش، استعداد و مهارتشان را بکاربسته اند تا هنر عاشیقی را هماهنگ و همگام با موسیقی آذربایجانی و جهان ترقی و تکامل بخشند.
گروه “دالغا” در فستیوالهای موسیقی جهانی که در شهرهای مختلف کشورهای: هلند، کانادا، آمریکا، ژاپن، ترکیه، جمهوری آذربایجان، سوئد، اتریش، دانمارک، آلمان، چین و… بر گزارشده، شرکت داشته و برای کشور،مردم و موسیقیمان افتخارات زیادی کسب کرده اند و در فستیوالهای موسیقی کشورمان با اجراهای متعدد و مبتکرانه، مورد استقبال مردم هنر پرور و فرهنگ دوست قرار گرفته است.
چنگیز با درایت و رهبری و همچنین پشتکار و تلاش شبانه روزیاش توانسته آرزوهای دیرینهاش را با یاری این گروه جامه عمل بپوشاند وروز به روز با ارتقای کیفی اجرا ها، موسیقی آذربایجان را سرزندهتر پر شورتر در سالنهای بزرگ موسیقی ایران و جهان به نمایش گذاشته است .
|