داستان غم انگیز محیط زیست در ایران
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۱ آذر ۱٣٨۹ -
۲۲ نوامبر ۲۰۱۰
محمد درویش در وبلاگ مهار بیابان زایی نوشت: عباس رجایی، رییس کمیسیون کشاورزی، آب و منابع طبیعی مجلس شورای اسلامی اخیراً پرده از یک بیقانونی بزرگ به بهانهی احداث آزادراه تهران شمال برداشته است که شگفتی و افسوس نگارنده و بسیاری همچون او را به همراه داشته است. ایشان گفتند : «عرض آزاد راه تهران ـ شمال را به جای ۵۰ متر ۱۵۰ متر کردهاند و حجم وسیعی از جنگلها را تخریب نمودهاند. ولی زمانی که از وزیر سوال میکنیم، میگوید این کار را کردهایم شاید بعداً بخواهیم توسعه دهیم!»
استدلال جناب وزیر راه و ترابری مملکت، حقیقتاً دردناک و غمانگیز است و نشان میدهد که تا چه اندازه سرمایههای طبیعی و بی نظیر ما در هیرکانی که در شمار میراث یگانهی جهانی، مورد توجه یونسکو هم قرار گرفته است، از منظر مردان شماره یک کابینهی دولتی که باید پاسدار اجرای درست اصل ۵۰ قانون اساسی باشد، حقیر است. از سوی دیگر، عرض ۱۵۰ متر یعنی بیش از ۵ برابر عرض پرترافیکترین آزادراه کشور (آزادراه تهران کرج) که روزانه تا ۲۰۰ هزار خودرو در آن تردد میکند. تصورش را بکنید که روزانه ۲۰۰ هزار خودرو بتوانند وارد نوار باریک ساحلی شمال کشور شوند! به راستی چه خواهد شد؟ همین الآن که چنین بزرگراهی وجود ندارد، در روزهای تعطیل، رفت و آمد خودروها در اغلب محورهای مواصلاتی استانهای شمالی کشور، به ویژه مازندران مختل میشود! نمیشود؟
اما دردناکتر و غمانگیزتر آن است که چرا باید این خبر را پس از مدتها از زبان رییس کمیسیون کشاورزی مجلس بشنویم و نه سازمانی که متوّلی حفظ و حراست از جنگلهای ارزشمند هیرکانی – یعنی سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری کشور - است؟
چگونه امکان دارد در کشوری که فقط ۷ درصد از خاکش را پوششهای جنگلی دربرگرفته، اینگونه سهلانگارانه با ارزشمندترین منابع جنگلیاش برخورد شود؟ مگر نه این است که هماکنون هم سهم سرانهی فضای سبز دردسترس برای هر ایرانی کمتر از یک چهارم میانگین جهانی آن – یعنی فقط دو دهم هکتار است؟
این در حالی است که تاکنون مساحتی حدود ٣ میلیون هکتار از اراضی ملی برای طرحهای متفاوت واگذار شده و تعهد احیای ۲۵ درصد فضای سبز (یعنی: ۷۵۰ هزار هکتار) توسط مجریان بسیار محترم و کارآفرین! طرحهای تولیدی به اجرا در نیامده است. و باز این در شرایطی است که مطابق ماده ۱۵ قانون افزایش بهره وری باید بیش از ۵۰۰ میلیون اصله درخت برای احیا و توسعه منابع طبیعی در کشور کاشته شود؛ تکلیفی که مطابق قانون اجرای آن برعهده دولت نهاده شده است.
پسین گفتار:
خواستم به نمونههای مشابه جهانی اشاره کنم؛ به ماجراهایی نظیر اشتوتگارت ۲۱، یا آن همه سختگیری که در پارکهای ملی آمریکا نظیر یوسمیت (Yosemite National Park) اعمال میشود تا مبادا حتا انتخاب مسیر نادرست پیادهروی کوهنوردان منجر به آسیب رسیدن به گلسنگها شود، چه رسد به درختچهها و بوتهها و نهالها و درختانشان ...
اما دیدم، تلاش بیحاصلی است! نیست؟ ما داریم در باره مملکتی صحبت میکنیم که پلنگهایش از ترس جان به دکلهای فشار قوی برق پناه میبرند!
مملکتی که رییس سازمان محیط زیستش به دفاع از استخراج و اکتشاف نفت در بزرگ ترین پارک ملی اش در کویر می پردازد!
مملکتی که سوختن هزار هکتار از پارک ملی گلستان، می تواند یک خبر خوش باشد و همه خوشحال باشند که بیشتر نسوخت!
و مملکتی که در روز روشن به دیرینهترین باغ اکولوژیاش در نوشهر حمله شده و بیش از ۱۱ هزار نهال و درختش در کمتر از ۷۰ دقیقه تخریب میشود و همچنان آن طبیعتستیزانی که عامل این تخریب بودهاند، آشکارا از حرکت خود دفاع هم میکنند؛ در حالی که تقریباً همهی توان کارشناسی و پژوهشی کشور در حوزه منابع طبیعی و محیط زیست این عمل را محکوم کرده است!
شما بگویید: آیا مجالی برای یافتن دریچهای به نور میماند؟
|