روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
٣ آذر ۱٣٨۹ -
۲۴ نوامبر ۲۰۱۰
«تیتر اول: ولایت علی(ع)»عنوان یادداشت روز روزنامهی کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن میخوانید؛در میانه جنگ صفین هنگامی که هاشم مرقال فرمانده شجاع لشکر امیر مومنان(ع) به شهادت رسید، پسر وی پرچم پدر را برداشت و وجدان و فطرت لشکر را خطاب قرار داد: «حتی اگر ثواب و عقاب و بهشت و دوزخی نبود، جنگیدن در کنار علی بر همراهی با معاویه پسر هند جگرخوار فضیلت داشت».(۱)
با همین استدلال باید گفت حتی اگر ماجرای غدیر و ابلاغ رسالت الهی هم نبود، شخصیت و حیات علی بن ابیطالب(ع) جهت ترجیح او برای زعامت و حکومت و «معماری سیاست تراز کرامت انسان» کفایت می کرد؛ سیاستمداری که قول و عملش یکی بود. کدام سیاستمدار را می توان همپای او جست که خطاب به والی خود بنویسد «هرگز هوا و هوس بر من چیره نخواهد شد تا به حرص و آز در گزیدن خوراک وادارم سازد در حالی که ممکن است در حجاز یا یمامه، کسی حسرت گرده نانی برد یا سیر نخورد، و یا من سیر بخوابم حال آن که پیرامون من شکم هایی گرسنه و جگرهایی سوخته باشد؟... آیا به این بسنده کنم که گویند امیر مومنان است و در ناگواری های روزگار شریک آنان نشوم یا در سختی زندگی الگویی برای آنها نباشم؟ من آفریده نشده ام تا مانند چارپایی بسته که به علف پردازد، مشغول سورچرانی باشم».(۲)
علی علیه السلام این جملات را در حالی می گفت که چندی پیش از آن، جمعیت مشتاق عدالت، به خانه او هجوم آورده بودند. دو پهلوی او در ازدحام جمعیت فشرده شد و نزدیک بود حسنین علیهماالسلام زیر دست و پا بمانند. تشنگان عدالت گفته بودند از این جا نمی رویم جز با بیعت؛ «طفره نرو! دستت را پیش آر تا بیعت کنیم». راه عذر بر علی بسته شد.
همان جا بود که تسلیم شد اما در همان موضع تسلیم، سیمای سیاست علوی و حد و مرز حکومت خود را ترسیم کرد؛ «به خدایی که دانه را شکافت و جان را آفرید سوگند! اگر حضور حاضران نبود و یاران به واسطه یاری حجت را بر من تمام نمی کردند و اگر خداوند از دانایان و عالمان پیمان نستانده بود که بر سیری ستمگر و گرسنگی ستمدیده تاب و قرار نداشته باشند، افسار شتر خلافت را پشت کوهانش می افکندم که دنیای شما نزد من از آب بینی بز باارزش تر است».(٣)
هریک از این جملات طلایی و تیتر اولی! لابد صد تکبیر به نشانه تأیید داشت. برای علی، بار امانت و سنگینی مسئولیت همان است که به عثمان بن حنیف نوشت «آیا به این بسنده کنم که گویند امیر مومنان است و در ناگواری های روزگار شریک آنان نشوم یا در سختی زندگی الگویی برای آنها نباشم». و تاریخ جاذبه و دافعه های بلند علی، دوباره از همین جا سرفصل گرفت.
آنچه از تلخی و غصه در جان «مرتضی» ریخت- به تعبیر استاد شهید مرتضی مطهری- جریمه روح و شخصیت بزرگ بود. «والله معاویه زیرک تر و سیاستمدارتر از من نیست اما او خیانت و نیرنگ و گناه می کند. و اگر زشتی غدر و خیانت نبود، من سیاستمدارترین مردم بودم اما هر غدر و نیرنگی، گناه است و هر گناهی، کفر. و برای هر نیرنگ باز خیانتکاری در روز قیامت پرچمی است که با آن شناخته می شود».(۴)
این که چرا علی با آن همه فضیلت بلارقیب، دشمن پیدا کرد، پاسخ را باید در همین روح با کرامت و امانتدار او جست وجو کرد. امام درباره کسی شنید که می گویند همه از او راضی هستند و شهادت داد که قطعا او به جفا و نه به عدل رفتار کرده وگرنه با عدالت نمی توان همه را راضی کرد. و نیز سیره خویش را همان قرار داد که به حارث همدانی نوشت «بپرهیز از هر عملی که صاحب خود را خشنود سازد اما برای عامه مسلمین ناخوش و زشت آید. و بپرهیز از هر عملی که در پنهان انجام گردد و در آشکار، باعث شرمندگی شود. و پرهیز کن از هر عملی که وقتی از آن بپرسند، صاحب عمل انکار کند یا عذر بخواهد... و به صلاح آر هر نعمتی که خداوند به تو ارزانی داشته و آن را تباه مکن. و باید اثر نعمتی که خداوند به تو داده در عمل تو دیده شود. و بدان که برترین مومنان، برترین آنها در تقدیم و بذل جان و مال و خاندان خویش است...».(۵)
غیر از دنیاطلبان، حتی دوستان به ظاهر مصلحت اندیش امام از او می خواستند فعلا با صاحبان امتیاز و قدرت مدارا کند و عدالت را درباره غارت آنها از بیت المال جاری نسازد تا به پیروزی رسد. پاسخ امام به این دو گروه متفاوت هم یکی بود. «آیا مرا فرمان می دهید که پیروزی را در ستم بر کسانی که ولایت مرا پذیرفته اند، طلب کنم؟! به خدا سوگند تا دنیا دنیاست و ستاره ای از پس ستاره ای می آید، هرگز چنین نخواهم کرد. اگر مال از آن من بود، همه را به مساوات تقسیم می کردم چه رسد به این که مال قطعا و منحصرا مال خداست».(۶)
عدم اعتماد و اطمینان به سیاستمداران و هراس از خیانت آنها، همواره نگرانی بشر در طول تاریخ بوده است. آنچه از علی ابن ابیطالب علیه السلام اسطوره سیاست ساخت، عزت(نفوذناپذیری) او بود. روح علی بزرگ بود و روح بزرگ را نمی شد خرید و فروخت و معامله کرد. او چون جان خویش را ارزانی رضایت حق کرده بود، شان نزول این آیه شریفه شد که «و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله والله رئوف بالعباد. و از مردم کسی است که جان خویش را برای کسب خشنودی پروردگار معامله کرده و خدا نسبت به بندگان مهربان است».(۷)
او حاضر نبود جان گرامی را ارزان و به هر ناکسی بفروشد. «آیا آزاده ای نیست که این ته مانده غذا زیر دندان(دنیا) را فرو گذارد؟ بدانید که برای جان های شما بهایی جز بهشت نیست، پس جان خود را جز به همان نفروشید».(٨)
آنها که به دوستی علی گرویدند، برای جهاد و مجاهدت سبکبار و مهیا بودند وگرنه، فربه شدگان و سنگین شدگان از دنیا و «طعمه» قدرت و بیت المال، یا نتوانستند او را همراهی کنند و یا رویاروی او ایستادند در حالی که به فضیلت های بی همانندش شهادت می دادند.
امام مرز کشید میان جان های گرامی همطراز رضوان خداوند با فرومایگان مسلمان نما و اهل خدعه، آنجا که فرمود «کجایند برگزیدگان و شایستگان و آزادگان و بزرگواران شما؟!... فساد آشکار شد اما کسی که آن را زشت شمارد و بازدارد و تغییر دهد، نیست. آیا این چنین می خواهید مجاور خداوند در عالم قدس شوید و عزیزترین اولیای او باشید؟ هرگز! با خدا و رضوان او خدعه نتوان کرد و به رضایت او جز با طاعتش نمی توان رسید. لعنت خدا بر آنها که امر به معروف می کنند و خود، آن را فرو می گذارند، و از منکر بازمی دارند و خود به آن عمل می کنند».(۹)
گروه خونی «ابوتراب»- آن افلاکی خاک نشین- نمی توانست با جماعت دنیازده، زراندوز، طرفدار تبعیض، ریاست طلب، خائن به امانت، عافیت طلب، منافق، میانه نما، مقدس مآب آلوده و مستعد سواری دادن به جبهه جور و فساد و تبعیض سازگار باشد که او در روز بیعت، با خدا و خلق هر دو عهد بسته بود خیانت در امانت نکند و حق خدا و خلق را ارزانی زیاده خواهان نکند.
بنابراین جبهه ای مقابل او آراسته شد که یک سر آن معاویه و عمروعاص و ولید و مروان و همه امویان ذاتا کافر بودند و سر دیگر آن، یاران بیعت شکنی چون زبیر و طلحه، و میانه این صف، مقدس مآبان دنیازده و اهل حسادتی چون ابوموسی اشعری و سعد ابی وقاص. و سیاهی لشکر آنها جماعت ساده لوح حیرت زده اما مغرور و لجوجی از تیره خوارج. بیگانه و دوست هریک جدا- و گاه با هم ساخته!- دل مولا را شکستند و جان او را خستند تا یکی از پاک دست ترین و قدرتمندترین سیاستمداران تاریخ، مظلوم ترین آنها شود.
علی مغضوب واقع شد و در کانون انواع هجمه ها از جمله ترور شخصیت قرار گرفت، چون نقطه اطمینان صیانت از سلامت سیاست شده بود. بر او خشم گرفتند و آشکار و پنهان، رشته های اقتدار و سیاست ورزی او را گسیختند چون نفوذناپذیر و غیرقابل معامله بود و به تعبیر حضرت زهرا(سلام الله علیها) امامت او می توانست «امان از تفرقه» باشد. از او انتقام کشیدند چون با حق آمیخته و پرچم شاخص عدالت شده بود.
او علم جهاد را در برابر همه امتیازطلبی ها و برتری جویی ها برافراشته بود و تا این پرچم برپا بود، به بردگی گرفتن مردم امکان پذیر نبود. همه مسئله این بود که با حضور علی، سیاست گرد مدار حق و عدالت می گشت و این محوریت و حکمیت باید از علی ستانده می شد. چنین بود که حکمیت پیش هر کس جز علی بردند، در حالی که فرمان داده شده بودند به طاغوت کافر شوند. ایمان ها را موریانه خورد و پایه های امارت امیر مومنان و امام عدالت شکاف برداشت.
در بحبوحه یکی از ناکامی های صفین بود که امام ابیاتی با این مضمون خواند «اگر اطاعت می کردند آنها را با امنیت و آسایش در جنت الهی پناه می دادم اما چگونه محکم کنم امری را که در آن از من می خواهند اندیشه فرومایگان بی سر و پا را پیروی کنم». و گره در کار امام افتاد وقتی از او نشنیدند و نپذیرفتند که «تا پیروزی بیش از یک نفس نمانده»، حتی اگر مالک اشتر علی به نزدیکی خیمه معاویه رسیده بود و غمگسارانه فریاد می زد «تا پیروزی به اندازه یک کمان باقی نمانده است».
بدن های کنار هم با سوداهای پراکنده از یکدیگر- همان ها که حضرت می فرمود کلامتان صخره سخت را نرم می کند اما عمل شما دشمنان را به طمع می اندازد(۱۰)- امیر عدالت را زمینگیر کردند.
با این اوصاف درباره سیره سیاسی امیر مومنان چگونه باید قضاوت کرد؟ آیا او آرمانگرایی بود که شکست خورد و بنابراین باید سیاست را به مفهوم حقیقی سکولاریزه کرد و «زهر ماری» عمروعاص بازی و ماکیاولیسم را بدان آمیخت؟ ادعای شکست منطق علوی، یک مغالطه بزرگ است.
این منطق، منطقی به غایت انسانی و شدنی است و اگر تمام و کمال حاکم نشد، اشکال نه در ذات این منطق بلکه در کم کاری و نقض غرض و ناهمراهی حاملان(برخی همراهان امام) بود. در کارآمدی و ماندگاری سیره علوی همین بس که ۱۴ قرن بعد، انقلابی بزرگ با الهام از آن رویکرد علوی به پیروزی رسید و زنجیره ای از پیروزی های جهانی مستضعفان را در پی آورد.
جهان، در حال انقلابی بزرگ است اما نه به نام معاویه و عمروعاص و اصحاب سقیفه و جمل. پرچمدار اصلی این نهضت(عج) انسان کاملی است از نسل علی که امیر مومنان در بشارت آمدن و پیروزی اش فرمود «جهان پس از سرکشی رو به ما اهل بیت خواهد کرد، همچون ماده شتر بد خو که با طفل خود مهربان شود. و نرید ان نمنّ علی الذین استضعفوا فی الارض...».
۱۴۲۱ سال پس از ماجرای غدیر، جهان آبستن حوادث و جنبش بزرگی است که کانون آن در پایتخت محبت مولا(ایران) قرار گرفته است. اکنون در ایران مردمانی بالیده و برآمده اند که پشت در پشت هم و زیر پرچم ولایت فقیه به مولای متقیان و امیر عدالت(ع) اقتدا کرده اند. عزم جزم آنها «علوی» شدن است چندان که بشارتش را رسول خدا ذیل آیه شریفه «یا ایهاالذین آمنوا من یرتد منکم عن دینه فسوف یاتی الله بقوم یحبّهم و یحبونه...»(۱۱) داده است؛ فروتن با مومنان، نفوذناپذیر و سرسخت در برابر کافران، مجاهد در راه خدا و نترس در برابر ملامت سرزنش کنندگان. و این هنوز از نتایج سحر غدیر است، تا صبح دولت حق بدمد، ان شاءالله.
طالع اگر مدد کند، دامنش آورم به کف
گر بکشم زهی طرب، ور بکشد زهی شرف
حافظ اگر قدم زنی در ره خاندان به صدق
بدرقه رهت شود همت شحنه نجف
۱- فروغ ولایت، آیت الله جعفر سبحانی، صفحه ۱.۶٣
۲- نامه ۵۴ نهج البلاغه.
٣- خطبه ٣.
۴- خطبه ۵.۱۹
۵- نامه ۹۶ نهج البلاغه.
۶- خطبه ۶.۱۲
۷- آیه ۷۲۰ سوره بقره.
٨- نهج البلاغه، حکمت ۶.۴۵
۹- خطبه ۹.۱۲
۰۱- خطبه ۹.۲
۱۱- آیه ۴۵ سوره مائده.
جمهوری اسلامی:خطر میل به تجاوز از قانون
«خطر میل به تجاوز از قانون»عنوان سرمقالهی روزنامهی جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛میل به تجاوز از قانون توسط مسئولان اجرائی در نظام جمهوری اسلامی به دوران ریاست جمهوری آقای خاتمی برمیگردد که دو لایحه برای افزایش اختیارات رئیس جمهور پیشنهاد کرد و البته با مقاومتهای شدیدی که صورت گرفت به جائی نرسید و مسئول اجرائی کشور از پیگیری آن منصرف شد. در آن دو لایحه، که به "لوایح دوقلو" معروف شده بودند، برای رئیس جمهور اختیارات وسیعی در زمینه نظارت بر عملکرد دادگاهها و تأیید یا رد تصمیمات قضات در بعضی پروندهها پیشبینی شده بود که اگر به تصویب میرسید و چنان اختیاراتی به رئیس جمهور داده میشد استقلال قوه قضائیه به خطر میافتاد. به همین جهت، دلسوزان کشور و نظام و ملت، با "لوایح دوقلو" مخالفت کردند و روزنامه جمهوری اسلامی نیز با انتشار مقالات، مصاحبهها و اظهارنظرها در سطح وسیع، در ناکام نمودن آن گرایش فوق قانون نقش ایفا کرد.
امروز که ماجرای میل به تجاوز از قانون، کشمکشهای دامنهداری را میان دو قوه مجریه ومقننه شکل داده و حتی اعتراضاتی از ناحیه نمایندگان مجلس به اظهارات سخنگوی شورای نگهبان را سبب شده است، این احساس در همهی کسانی که ماجرای "لوایح دوقلو"ی رئیس جمهور اصلاحات را به یاد دارند زنده میشود بطوری که میگویند خدا را باید شاکر باشیم که آن زمان بموقع و با هوشیاری کامل در برابر آن میل خلاف قانون ایستادیم و مانع تحقق آن بدعت شدیم. اگر آن دو لایحه به تصویب میرسیدند علاوه بر آنکه قوه قضائیه استقلال خود را از دست میداد، زمینه برای تجاوزهای دیگر به قانون نیز فراهم میشد و امروز میتوانستند قوه مقننه را نیز با استناد به همان بدعت وادار به تسلیم کنند.
آنچه در دوران دولت اصلاحات موجب مخالفت با "لوایح دوقلو" شد این بود که اولا این اقدام برخلاف استقلال قواست و ثانیا دخالت رئیس جمهور در قوای دیگر، زمینهساز استبداد خواهد شد و این هر دو برای نظام جمهوری اسلامی سمی مهلک هستند. فلسفه ایجاد نظام جمهوری اسلامی با ویژگیهائی که در قانون اساسی برای آن درنظر گرفته شده اینست که اداره امور کشور بر محور قانون باشد و هیچکس خود را فوق قانون نداند.
اگر قانون، محور اداره کشور باشد، ارزشها و اصول نیز رعایت خواهند شد، زیرا تدوینکنندگان قانون اساسی نظام جمهوری اسلامی این قانون را بر مبنای شریعت و حقوق انسانی تنظیم کردهاند و قوانین فرعی بعدی که بر مبنای این قانون اساسی تدوین و تصویب میشوند و به تأیید شورای نگهبان میرسند دربرگیرنده ارزشها و اصول هستند. در مقابل، عدم پایبندی به قانون و دخالت یک قوه در قوای دیگر، موجب پیدایش هرج و مرج و بازگشت به استبداد خواهد شد و این نقض غرض و بازگشت به دوران قبل از نظام جمهوری اسلامی است.
این خطر، فقط مربوط به دخالت قوه مجریه در دو قوه دیگر نیست، اگر قوه قضائیه هم در قوه مجریه و مقننه دخالت کند و یا قوه مقننه در امور مربوط به قوه مجریه و قوه قضائیه دخالت نماید در آنصورت نیز علاوه بر از دست رفتن استقلال قوا، زمینه برای پیدایش استبداد فراهم خواهد شد. البته بعضی وظایف ذاتی قوه قضائیه ایجاب میکند به تخلفات مسئولان اجرائی کشور رسیدگی نماید و این چون طبق قانون اساسی و مقتضای فلسفه وجودی قوه قضائیه است دخالت در قوه مجریه محسوب نمیشود.
قوه قضائیه، همین وظیفه را نسبت به قوه مقننه نیز برعهده دارد کما اینکه قوه مقننه نیز طبق آنچه قانون اساسی مقرر نموده عهدهدار نظارت بر دو قوه دیگر است و حق تحقیق و تفحص در آنها را دارد و این کار نیز چون از وظایف ذاتی نمایندگان مجلس است، دخالت در دو قوه دیگر محسوب نمیشود.
روح قانون اساسی نظام جمهوری اسلامی، تفرق قدرت و استقلال قواست. همین نکنه است که "قانونمندی" و آزادی در پرتو قانون را در کشور نهادینه میکند و مانع بروز استبداد میشود.
واقعیت اینست که در منازعاتی که مدتی است میان رئیس جمهور و نمایندگان مجلس شورای اسلامی بر سر مصوبات مجلس و چرائی عدم اجرای بعضی از قوانین توسط رئیس جمهور وجود دارد، بهترین داور، خود قانون است و نیازی به داوریهای دیگر نیست. اصول قانون اساسی کاملا صریح و روشن هستند و خود قانون اساسی این را هم مشخص کرده است که کدام نهاد میتواند ابهامات یا اختلافات موجود بر سر تفسیر قانون اساسی را برطرف کند. وظایف و اختیارات مجلس و رئیس جمهور نیز از نظر قانونی کاملا مشخص و روشن است و اگر آنها به آنچه قانون مقرر داشته پایبندی نشان دهند هرگز مشکلی پیش نخواهد آمد.
نکتهای که باقی میماند ایرادی است که ممکن است کسانی به قانون اساسی داشته باشند. تمایل به برخورداری از اختیارات بیشتر نیز ممکن است یکی دیگر از عوامل بروز منازعات میان قوه مجریه و قوه مقننه باشد.
در این دو صور ت، باز هم عمل به آنچه قانون مقرر داشته، انتظاری است که از مسئولان وجود دارد. ترمیم قانون اساسی نیز راهکار مشخصی دارد که در خود قانون اساسی پیشبینی شده و این کار در نظام جمهوری اسلامی یکبار (در سال ۱٣۶٨) صورت گرفته و در صورتی که ضرورت داشته باشد قابل تکرار است، ولی تا زمانی که این کار صورت نگرفته، عمل به همین قانون اساسی و عدم تخلف از آن وظیفه همهی مسئولان است.
کسانی که این قانون اساسی و هر قانون ناشی از آنرا ناقص میدانند نیز باید به این واقعیت توجه نمایند که عمل به قانون حتی اگر ناقص و معیوب باشد بهتر از تجاوز از قانون است. میل به تجاوز از قانون یا عمل نکردن به قانون، موجب پیدایش دیکتاتوری و استبداد میشود، خطری که ملت ایران برای در امان ماندن از آن قیام کرد و انقلاب اسلامی را به رهبری امام خمینی به پیروزی رساند.
رسالت:از مشرق غدیر
«از مشرق غدیر»عنوان سرمقالهی روزنامهی رسالت به قلم سید مسعود علوی است که در آن میخوانید؛نه برکه غدیر، که هستی، شکوفه باران باغ ولایت شد.
عجبا که وسعت اقیانوس آفرینش در برکه ای به یکباره گنجید و تمامت قامت عشق در آیینه قلب مولا پیدا شد.
بنفشه های عاطفه در پای قدوم بهشتی اش پرنیان ارادت گسترانیدند و ابروان سیاه نبی، محراب نماز علی شد.
شکرا که در ضیافت الهی، امانت عظیم عرش از فراز دستان رسول اعظم یار به مقیمان خاک عطا گردید.
خوشا ساغر از دست ساقی گرفتن؛
به یاد جلوه اعصار نوشیدن.
خوشا مستی مستان و خوشا بر درگه میخانه بنشستن؛
و آنگه روی مهر و ماه را بوسیدن.
سجاده های طراوت گشایید و یاس سپاس بیفشانید و سحر را صدا کنید که خورشید رسالت و ماه ولایت از مشرق غدیر، تابان شد.
امشب، لیله القدر اهل ولاست و فردا نوید احیای عاشقان را از زبان صبای صفا می توان شنید؛
«یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک...»
مهر ولایت از کوهسار کرامت دست رسول، طلوعی دوباره
می یابد؛
«عم یتسائلون»؟
تشنه کامان ولایت چه می جویند و سراغ که را می گیرند؟
«عن النبأ العظیم».
حادثه ای سترگ و تحولی بزرگ.
فردا نشاط بهار و رونق باغ بر بسیط خاک می گسترد.
فردا بشارتی شگرف از ملکوت می تراود و بر دلهای مشتاقان، نزول می یابد.
شجر رنج رسولان یار به بار می نشیند. عسرت صالحین، ثمرات یسیر و خوشگوار می دهد؛
«فان مع العسر یسرا».
غدیر، پرنیان قدوم آل یاسین است.
غدیر، نه یک برکه؛ بلکه اقیانوسی است که امواج امید از آن
می خیزد و گوهر اسرار عرش را در ژرفای خود نهفته است.
غدیر، آغاز حکومت بندگان صالح خدا و وارثان زمین است.
ای امیر غدیر! ای ساقی صفا! عدل، نام تو را زمزمه می کند. فضیلت، تو را می خواند. اشک یتیمان و ضعیفان به اشتیاق شمشیر ستمسوز تو بر رواق دیده می ریزد.
کجاست دستهای دوست داشتنی ات که نوازشگر عاشقان بود و آتش گداخته در کف امتیازطلبان می گذاشت؟
تو رنجدیدگان تاریخ را به ضیافت عدالت بردی و جانمایه شرافت را که در قفس اشرافیت، پژمرده بود، رهانیدی و به بوستان شرف و آزادگی آوردی.
طلحه ها و زبیرها، تاب عدل تو را ندارند و سینه تنگشان برای
بی کران حکمت تو، حقیر و بی مقدار است.
تو میان اهل زمین، غریبی و تلألو لطفت را کسی تاب نمی آورد.
کجاست مالک اشتر که نگاه ناز تو را بشناسد؟
کجایند عمار و قیس و عدی و میثم و حجر و صعصعه که سقیفه های ستم را به هیچ انگارند و ارادت را در چکاچک شمشیرهای جهاد، جویند و به درخشش زرهای بیت المال، دیده ندوزند.
یا علی! کوفه لایق گامهای عرشی تو نیست. کانون حکمت تو دلهای دلخستگان سقیفه ستیز تمامی اعصار است.
اگر تمامت خاک را سقیفه کنند و در زرینه ها و قصرها غوطه ور شوند، شیعه فقط خاکبوس آستان عدالت گستر علی است.
شیعه، سیمای نور آسمانها و زمین را در خشت خانه محقر مولا
می بیند.
ای خدای قدیر! در غدیر با علی بیعت کرده ایم و تا حشر، معتکف کوی آل اوییم. از ازل، خاک وجودمان را با باده ولایت مولا سرشته اند و میثاق ما با خمینی و بیعتمان با خامنه ای، بازتاب نور غدیر در تاریخ سرخ شیعه است.
سبزترین بهار ولایت، عید جلیل امامت، بر ساکنان حصن توحید و مقیمان هماره غدیر، خجسته باد.
مردم سالاری:عیدسعید غدیرخم برترین عید
«عیدسعید غدیرخم برترین عید»عنوان سرمقالهی روزنامهی مردم سالاری به قلم سید رضا اکرمی است که در آن میخوانید؛
۱- هیجدهم ذی حجه هر سال، یادآور خاطره ای دل نشین است که حق بود و عدل بود و وحی خداوندی، و در سوره مائده «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس، ان الله لا یهدی القوم الکافرین، آیه ۶۷» را دارد که در آن روز علی علیه السلا م به صورت رسمی و علنی و درحضور جمعیت معتنابهی «۱۲۰تا ۹۰ هزار نفر مرد و زن » به عنوان وصی، خلیفه، ولی مسلمین بعد از پیامبر اعظم معرفی شده و حاضران بیعت کردند و دستور گرفتند که به غائبان«فلیبلغ الشاهد الغائب و الوالد، الولد» موضوع را خبر دهند و این رویداد را اطلا ع رسانی کنند. خداوند سپس فرمود«الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الا سلا م دینا» امروز دین شما به اکمال رسید و نعمت های خدا برشما به تمامیت و اسلا م دین مرضی خداوند شد و اعلا م شد که کافران با این نصب و انتصاب نومید گشتند«الیوم یئس الذین کفروا من دینکم» و دیگر آسیبی ازناحیه آنان مسلمانان و اسلا م را تهدید نمی کند.
«فلا تخشو هم واخشون» نا گفته نماند که همه آیات مربوط به غدیر خم حالت انحصاری دارند و تنها یک بار در قرآن، ذکر شده اند همچون آیه تطهیر و سوره کوثر و شجره طیبه، و آیات غدیر و ولا یت «انما ولیکم الله و رسوله والذین آمنوا» نیز در همین سوره وجود دارند.
۲-این رویداد ضروری ترین موضوع را یادآوری می کند. پیامبر خاتم پس از خود جانشین می خواهد ودین اسلا م جهانی، ماندگاری می طلبد و آینده نگری درهمه امور از جمله تداوم و توسعه اسلا م و جهانی شدن«هوالذی ارسل رسوله بالهدی ودین الحق، لیظهره علی الدین کله، ولوکره المشرکون. صف» در اراده الهی وجود دارد، وقتی ارسال رسول و انزال کتاب آسمانی قرآن به پایان می رسد، ضرورت دارد کسی و کسانی باشند که این دین وکتاب را تعلیم دهند و تدریس کنند و تفسیر نمایند و توضیح دهند و خودآموزش دیده و تربیت شده وآزمایش شده در این مکتب و دین باشند و از هرجهت مورد اطمینان و اعتماد، آورنده دین و مقبول خداوند، باشند و بدین جهت است که خداوند وقتی ابراهیم خلیل را امام «قال انی جاعلک للناس اماما» معرفی کرد ازخداوند برای ذریه خود این منصب و مسوولیت را خواست «و من ذریتی» ندا آمد «قال لا ینال عهدی الظالمین» این مسوولیت و منصب به ستمگران نمی رسد، کسی مسوولیت را دارا می گردد که از هرجهت مصونیت و مشروعیت و مقبولیت داشته باشد، بنابراین خداوند به رسول خدا دستور می دهد در بیابان«حجفه» بماند و علی علیه السلا م را که از هر جهت حائز شرایط است به مردم به عنوان مولی «من کنت مولا ه فهذا علی مولا ه» معرفی نماید و از مردم بیعت بگیرد. در منصب امامت، نصب وجود دارد از جانب خدا و نص وجود دارد که پیامبر حضرت علی و امامان بعدی را معرفی نمود و با شفافیت آنان را نام«اسم و لقب و کنیه» برد و هر امامی، امام بعدی را معرفی نمود.
٣- اگر این رویداد رخ نمی داد جامعیت اسلا م و ماندگاری آن و خاتمیت نبوت و رسالت مخدوش می شد، که این چه دینی است که می خواهد بماند ولی معلم و مفسر و رهبر پس از پیامبر ندارد، مگر می شود رسول خدا در یک سفر معمولی از مدینه به بیرون شهر، کسی را به جای خود بگمارد ولی برای پس از خود هیچ اندیشه ای نداشته باشد. در عصر حاضر هر رئیس جمهور و پادشاه برای روز مبادا «معاون، ولیعهد، گاهی دو نفر ولیعهد» دارند و احدی این کار را منفی نمی داند و به عکس، اگر نفر دومی در هر کشور برای اداره کشورنباشد و منظور نشده باشد مورد خدشه خواهد بود و آینده نگری در همه مباحث «اعتقادی، اجتماعی، اقتصادی» و از جمله سیاسی وجود دارد، جمله رسول اکرم «الا ئمه بعدی اثناعشر» در متن کتب حدیثی از اهل سنتند و شیعه از رسول خدا آمده است، هم جانشینان معلومند و هم عدد آنها.
۴- ممکن است سوال شود چگونه و چرا خداوند و مردم حضرت علی را پذیرفتند و توسط رسل خدا معرفی شد، که پاسخ این است، اولا خداوند حکیم علیم و خبیر بصیر، که بنده شناس است و انسان شناس، او می داند چه کسی شایستگی برای این مسوولیت سنگین دارد و حضرت علی را لا یق این عنوان دیده است و اگر بنا بود پیامبر انتخاب کند و مردم گزینش نمایند غیر از علی ابن ابیطالب مولود خانه کعبه، کسی این امتیازات را نداشت، و نمی شد به او اعتماد و اطمینان کرد، چون حضرت «اعلم الناس» بود رسول خدا فرموده بود «انا مدینه العلم و علی بابها» و حضرت «اشجع الناس» بود که در نبرد خندق ندای آسمانی آمد «لا فتی الا علی، لا سیف الا ذوالفقار» و در شب هجرت وفاداری و فداکاری را تمام و کمال نشان داد که آیه «و من الناس من یشری نفسه ابتغا» مرضات الله»درباره وی نازل شد، چه کسی جز علی (ع) علم الکتاب دارد، چه کسی در حال نماز و رکوع، انفاق می کند و مدال «انما ولیکم الله رسوله و الذین آمنوا» را دریافت می نماید، چه کسی جز علی (ع) در آیه مباهله جان پیامبر «ندع ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم و انفسنا و انفسکم» معرفی می گردد، اما در بین انصار و مهاجرین، صحابه و معاشرین، از هر جهت ممتاز بود و اگر معیار واگذاری مسوولیت، داشتن ارزش ها و برتریهای مناسب مسوولیت می باشد جز علی (ع) چه کسی آنها را دارد، پس علی (ع) اهل است و محل اولی است و الیق، اعلم است و ازهد، اشجع است وادهی، اعقل است و اتقی.
۵- اینک در این عید سعید، چه مسوولیتی داریم، نخست باید حضرت را بشناسیم و بدانیم در زندگی ۶٣ ساله وی با آن همه فراز و فرود، چه گذشت، و سپس حضرت را به دیگران بشناسانیم و در مرحله بعد، به مزار حضرت مشرف شویم و به دربار وی عاجزانه عرض ارادت و تجدید عهد نمائیم و النهایه به مقدار میسور فهم و فکر خود به حضرت نزدیک شده و خود را همرنگ وی بسازیم، باید فداکاری مالی و مادی و معنوی نمود تا از دست حضرت مدال بگیریم و از شفاعت و زیارت وی بهره مند شویم، کتاب درباره حضرت بخوانیم و برای دیگران تبیین کنیم، توسل به حضرت جوئیم و از برکات وجودی امام (ع) بهره بگیریم.
ایران:ستاره غدیر
«ستاره غدیر»عنوان یادداشت روزنامهی ایران است که در آن میخوانید؛غدیر، تنها نام یک منطقه نیست، نماد جریانی است که فرهنگ ایستادگی، مظلومیت و شهادت را در ظرف بینهایتی به نام شیعه قرار داده است: ایستادگی در کنار رسول خدا(ص)، مظلومیت در برابر حملات به دختر رسول خدا و شهادت از برای تداوم راه رسول خدا.
غدیر، تنها یک واقعه نیست، نمایش همه تلاشها و مجاهدتها و جراحتهایی است که پیامبر اکرم(صلّیالله علیه و آله و سلّم) در راه اعتلای اسلام با آن، گامهای قبلی خود را استوار ساخت تا هزار و ۴۰۰ سال بتواند چراغ هدایت بشریت برای دوری از شرک و نفاق باشد.
غدیر، تنها نام یک روز نیست، رمزی است که امتداد خدا را نشان میدهد، امتدادی که کوثر زلال هستی در رودخانه نبوت خود را نمایان می سازد و همه را سیراب میکند.
مسلمانان، غدیر را جشن میگیرند از آن رو که برترین عید امت حضرت پیامبر است و روز بیعت مجدد با همه نعمتهایی است که خداوند به آن حضرت عطا کرد. بیعتی که در آسمانها مشهورتر از زمین بوده و عظمت آن یادآور کامل شدن دین خدا و آمرزش بندگان است.
امام صادق علیهالسلام میفرمایند: «بخششهای خداوند به کسی که (حقیقت) آن روز را شناخته است، قابل شمارش نیست.» زیرا ستاره غدیر همانند ستارههای فطر و قربان و جمعه درخشان است و نور هدایت آن بر همگان، تابان.
آفرینش:بیتفاوتی به سنت های اجتماعی، خطر بیهویتی
«بیتفاوتی به سنت های اجتماعی، خطر بیهویتی»عنوان سرمقالهی روزنامهی آفرینش به قلم علی رمضانی است که در آن میخوانید؛هر چند تغییر، جزیی از زندگی بشر و هر جامعه ای است و در گذر زمان بسیاری از امور تغییر می کنند، اما مهم تر از خود تغییر، آمادگی انسان ها برای مواجهه با آثار آن تغیرات و توجه به بنیان ها، رسوم، سنت وهویت گذشته آنها است در این بین است که باید به یاد داشت که این سنت هاو آداب ورسوم گذشته هستند که در واقع بنیانی اساسی برای هر جامعه ای محسوب می شوند و همواره در طول تاریخ هر جامعه ای اصل تفکیک ناپذیری از آن جامعه بود ه اند و با عملکرد خود باعث تقویت بنیان های هر جامعه ای وهمگرایی شده و به خودی خود میتواند وجه مشخصه آن جامعه وکشور بوده باشد در این راستا این سنت و رسوم ها گاه آنقدر اهمیت پیدا می کند که در واقع نشانگرو نماد هویتی هر کشوری شده است این اهمیت است که امروزه با وجود تحولات دنیای جدید و پیشرفت های بسیاری که رخ داده است خیلی از کشورها را به سمت حفظ و نگهداشت آداب وسنن قدیمی و گذشته خود کشانده است در این حال وضعیت امروز جامعه ما نیز مصداقی از این موضوع است چه اینکه در گذار از سنت به مدرنیته و به همراه تغییرات آشفته فرهنگی جامعه ها، جامعه ایرانی دگرگونی های گستردهای را تجربه کرده و درک این دگرگونی و پیش بینی آثار و عواقب آن، از ابعاد مختلف حائز اهمیت باشد در این حال مفاهیمی و سنت هایی مانند توجه به فامیل، فرمانبری و احترام به بزرگتر ها، آبرو و حیثیت خانوادگی و غیره، به دلیل شرایط یاد شده، در خانواده های مختلف، معانی و تعبیرهای متفاوتی پیدا کرده اند و راه و روندی نامتناسب و متضاد با آداب و رسوم گذشته ایرانی می پیمایند به طوری که امروزه بسیاری بر بروز پدیده فراموشی سنتهاو آداب نیک و گرانبهای ایرانی هشدار داده و بر این نظرند که در صورت عدم توجه جدی و بنیادین به مساله حفظ و باز شناسی و یاداوری رسوم و آداب عمدتا گرانبهای گذشته جامعه در آینده خطرات متعدد اجتماعی و فرهنگی کشور را تهدید خواهد کرد چه اینکه با کم رنگ تر شدن تدریجی این ارزش هاو سنت ها در جامعه عملا جایگزین مناسب برای آنها یافت نخواهد شد بطور مثال ارتباطات فامیلی و خانوادگی در ایران که جزء سنت های ما است و دین اسلام نیز همواره بر آن تاکید کرده است.
به مرور زمان با توجه به بهانه هایی مانند مشغله های زندگی، کمبود فرصت، بعد مسافت و غیره کم و کمتر می شود و جایگزین مناسبی هم برای آن وجود ندارد علاوه بر ان نیز ممکن است به افزایش احساس تنهایی و ناموزون شدن روابط اجتماعی و فرهنگی در نسل ها و خانواده های ایرانی نیز بینجامد .
آنچه مشخص است در حال حاضرو باو جود تعارض بین سنت و مدرنیته است انسان وخانواده ایرانی اصول و مفاهیمی از سنت را هنوز یدک می کشد در این حال باید دانست که این دوگانگی بین سنت و مدرنیته همیشه مستلزم تقابل نیست و همانند بسیاری از کشور ها می توان در سایه توجه به مدرنیته سنت ها و آداب نیک گذشتگان که به خودی خود نمادو مقوم جامعه امروز نیز هستند حفظ گردد امری که در کشور ما نیز می تواند مورد توجه بیشتر مسئولان فرهنگی، آموزشی و شهروندان قرار گیرد.
جهان صنعت:درسی از بعضی کشورهای آفریقایی
«درسی از بعضی کشورهای آفریقایی»عنوان سرمقالهی روزنامهی جهان صنعت به قلم روژیا یکتا است که در آن میخوانید؛ دورههای قبل نه تنها کمتر از این امر برخوردار میشدند بلکه نامشان را هم اگر میشناختیم دیربهدیر به گوشمان میرسید.
در اولین روزهای دولت نهم این مساله را به عنوان پرسش با یکی از همکاران اصولگرا مطرح کردم و وی در پاسخ از من خواست تا به فرستادن کارشناسان و متخصصان در این کشورهای ثروتمند دقت کنم که این حرکت از نگاه وی به لحاظ اقتصادی بسیار سودمند خواهد بود.
اما حال که چند سال است از این اتفاق و پرسش میگذرد نه تنها سود اقتصادی قابل لمسی ملاحظه نشده بلکه آنچه دیده میشود هزینههای سیاسی است.در این ارتباط جا دارد که اشاره شود چندی پیش دولت کشور کومور اعلام کرد که برای ارتباط با ایران ریسک کرده است.
دولت نیجریه به بهانهای سیاستهای ایران را مورد پرسش قرار داده و حالا کشور گامبیا به گزارش سایت تابناک تمامی مناسبات خود را با ایران قطع کرده است.کارشناسان پیش از این ادعاها گفته بودند که اعتمادکردن به کشورهای کوچکی که برای کسب کمترین سود به سرعت تغییر موضع میدهند، چندان منطقی به نظر نمیرسد.
بنابراین به نظر میرسد با گرفتن این درس از غیرقابل اعتماد بودن بعضی کشورها حداقل در خطه آفریقا از این پس در انتخابها برای کسب اهداف سیاسی و اقتصادی در سطح جهان دستگاه دیپلماسی کشور دقت بیشتری به خرج دهد زیرا مردم کشورمان شایسته چنین توهینهایی آن هم از سوی سرزمینهایی که خواب رابطه با ما را میدیدند، نیستند.
دنیای اقتصاد:اقتصاد سالم و هوای پاک
«اقتصاد سالم و هوای پاک»عنوان سرمقالهی روزنامهی دنیای اقتصاد به قلم محمود صدری است که در آن میخوانید؛همه کشورهای جهان از نیمقرن پیش با آلودگی هوا دست به گریبانند. ایران هم یکی مانند همه است؛ اما داستان پایتخت ایران قدری متفاوت است. تهران جزو ۱۰ شهر آلوده جهان نیست؛ اما آلودگی آن به علت شمار ساکنان و تراکم جمعیت، تهدیدکنندهتر از دیگر شهرهای آلوده جهان است.
مجموع جمعیت آلودهترین شهرهای جهان که در جمهوری آذربایجان، اوکراین، چین، پرو، زامبیا و روسیه واقعاند، مجموعا کمتر از ۹ میلیون نفر است، حال آنکه جمعیت شب خواب تهران حدود ٨ میلیون نفر و جمعیت روز زیست آن بیش از ۱۰ میلیون نفر است.
معنای ساده این ارقام این است که شهروندان تهرانی به شدت در معرض آلودگیاند و معضل آلودگی را میتوان نوعی آسیب ملی تلقی کرد. اما با این آسیب چه میتوان کرد؟ راهحلهایی که به طور معمول پیشنهاد یا اجرا میشود، مبتنی بر اندرز و هشدار است و گاهی نیز از ضرورت مهاجرت از تهران سخن گفته میشود. اما اگر کسی به اندرزها و هشدارها گوش نکند و حاضر به ترک تهران نباشد، تکلیف چیست؟
برای معضل آلودگی، کارشناسان محیطزیست، جامعهشناسان و سیاستمداران نسخههای پرشماری پیچیدهاند، اما تاکنون آنچه که اجرا شده (یا اجرا نشده) محصول اراده و تصمیم سیاستمداران بوده است. در این میان توصیههایی هم اقتصاددانان دارند که اساسا به آنها توجهی نشده است.
اقتصاددانان به ویژه آنهایی که طرفدار نظام اقتصاد بازار هستند، همه اشکال تخریب محیطزیست از جمله آلودگی هوا را محصول اقتصادهای نابسامان و گسترش مدیریت متمرکز دولتی میدانند و معتقدند موثرترین راهحل اقتصادی برای جلوگیری از ویرانی طبیعت و محیط زیست و مهار آلودگی؛ تقویت مسوولیت شهروندی از طریق ایجاد و بسط مالکیت خصوصی است.
در چنین وضعی دادگاهها که دیگر با گروهها و نهادهای متنفذ دولتی روبهرو نیستند میتوانند با اقتدار و شجاعت، کار خود را انجام دهند. یعنی اینکه میتوان هر گونه فعالیت اقتصادی و صنعتی را که عامل آلودگی است با شکایت مدعیان خصوصی یا اقدام مدعیالعموم مورد مواخذه قرار داد.
مثلا در مورد آلودگی تهران، سوخت ناقص خودروها و دستگاههای گرمایشی و سرمایشی خانگی و واحدهای صنعتی واقع در شرق و غرب تهران، منابع اصلی آلودگی هستند. اگر این بنگاهها و فعالیتها همگی خصوصی باشند و قاعده مسوولیت مدنی در نظام حقوقی کشور با قدرت عمل کند، حتما میتوان از ابعاد آلودگی کاست.
علاوهبر این اقتصاد خصوصی، بهویژه وقتی که پاسخگوی ضرر و زیان وارده به افراد و جامعه باشد، رقابت و بهسازی روشهای تولید را جدیتر میکند و راه را برای بر صدر نشستن شایستگان اقتصادی هموارتر و راه صعود بنگاههای ناکارآمد و آلودهکننده را ناهموارتر میکند.
تاثیر غیرمستقیم اقتصاد آزاد بر محیط زیست نیز این است که شهرهای بزرگ از جمله تهران با مشوقهای یارانهای خود جذبکننده مهاجران نخواهند بود و دولت دیگر ناگزیر نخواهد بود با خواهش یا اجبار مردم را به ترک محل زندگی و انتخاب جاهای دیگر وا دارد.
اندرزهای اخلاقی، هشدارهای بهداشتی و فرمانهای سیاسی، احتمالا برای مردمانی که مسوولیت اداره اموال و دارایی خود را بر عهده دارند کارسازتر خواهد بود تا کسانی که چشمشان در همه حال به دست دولت است. خیر دولت و ملت از این طریق بهتر حاصل میشود.
منبع: جام جم آنلاین
|