روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۱۱ آذر ۱٣٨۹ -
۲ دسامبر ۲۰۱۰
«کاری تر از قتل عام هزاران افسر انگلیسی و آمریکایی»عنوان یادداشت روز روزنامهی کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن میخوانید؛۶ ماه پس از صدور آخرین قطعنامه تحریمی و ۱٣ ماه بعد از آخرین مذاکرات هسته ای، غرب دوباره پای میز مذاکره با ایران می آید. قطعنامه ۱۹۲۹ به عنوان چهارمین قطعنامه تحریم، ۲۰ خرداد امسال در حالی صادر شد که محور آمریکا- انگلیس با بیانیه سه جانبه ایران، ترکیه و برزیل مخالفت کرده بودند. کورسوی امید آنها به اتفاقی در سالگرد انتخابات ریاست جمهوری (۲۲ خرداد) بود.
حد فاصل اکتبر ۲۰۰۹ (مهرماه ۱٣٨٨) تا ژوئن ۲۰۱۰ (خرداد ۱٣٨۹) و دهم ژوئن تا ششم و هفتم دسامبر جاری (۱۵ و ۱۶ آذر) اتفاقات چند گانه ای پیش آمد که حاصل جمع آنها «موقعیت» طرف غربی در مذاکرات هفته آینده ژنو را تصویر می کند.
اتفاقات مذکور را بدین ترتیب می توان فهرست کرد ۱-آغاز غنی سازی ۲۰درصدی در ایران که اکنون به حدود ٣۰ کیلوگرم رسیده و همچنین افزایش ذخیره اورانیوم ۵/٣ درصد غنی شده ایران از ۱۵۰۰ کیلوگرم به بیش از ٣۰۰۰ کیلوگرم.
۲-فرو مردن تدریجی شعله امید در «ستاد مشترک» ٣ سرویس جاسوسی سیا، ام آی۶ و موساد نسبت به اثرگذاری فتنه سبز و سرانجام انهدام شبکه براندازی حدفاصل ۹دی و ۲۲ بهمن ٣-صدور قطعنامه تحریمی ۱۹۲۹ و تماشای بی اثری مطلق آن به ویژه بر محاسبات ایران در طول ۶ ماه گذشته
۴-سفر تاریخی رئیس جمهور ایران به بیروت- بلافاصله پس از انفجار خبری سفر نیویورک- با آن اشتیاق و استقبال به یادماندنی مردم لبنان. و بلافاصله، بازدید نخست وزیر ۱۴ مارسی لبنان از تهران. این بار سعد حریری بود که به پاشنه آشیل پروژه ایران هراسی، ضربه جانانه ای می زد
۵-سفر دوران ساز ولی امر مسلمین به قم که به یقین ابعاد آن از کادر دوربین ها بیرون زد و گزارشگران از روایت متن و حواشی و نتایج مهم آن جا ماندند. اما احتمالا برخی از ابعاد مهم این سفر از چشم ناظران اطلاعاتی غربی دور نمانده است.
۶-بسته شدن پرونده پیچیده و پر کش و قوس انتخابات عراق با ابقای حاکمیتی متشکل از نوری مالکی نخست وزیر و جلال طالبانی رئیس جمهور. آمریکا اگر در فرجام جنگ ۷ ساله عراق، شکست سختی از متحدان ایران خورده بود، در این ۷ ماهه سیلی مهیب تری خورد و از بغداد تا قاهره و دمشق و آنکارا و ریاض و امان همه به روشنی دیدند که دست ابرقدرت سابق چه قدر خالی است.
۷-انفجار گرفتاری های اشغالگران در افغانستان که نمادهای کوچک آن را می توان در هلاکت ۶۰۰ نظامی دیگر آمریکایی طی چند ماه، پرخاشگری و استعفای اجباری ژنرال مک کریستال فرمانده آمریکایی نیروهای اشغالگر ناتو، و اعتراضات کم سابقه حامد کرزای به آمریکا مشاهده کرد.
٨- شکست دور جدید مذاکرات سازش در کنار انتشار گزارش های متواتر در اسرائیل (از گزارش شورای امنیت ملی گرفته تا گزارش عاموس یادلین رئیس به تازگی بازنشسته شده رکن اطلاعاتی ارتش) که تصریح می کنند «سال سختی در انتظار اسرائیل است... حزب الله و حماس طی دو سال اخیر کاملا تجهیز شده و به لحاظ نظامی و اطلاعاتی قدرتمندتر از همیشه هستند... تل آویو در تیررس موشک هاست و این بار اگر جنگی دربگیرد پایتخت اسرائیل از چند جبهه درهم کوبیده خواهد شد و...»
۹.-طفره رفتن و مخالفت صریح جنگ سالاران آمریکایی به ویژه رابرت گیتس وزیر دفاع دولت های اوباما و بوش- و رئیس اسبق سیا- از درگیری نظامی با ایران
۱۰-رونمایی سازمان سیا از پروژه ناشیانه و یکی لیکس با محوریت خدشه به «وجاهت، اعتبار، نفوذ مشروع و اقتدار ایران» در منطقه و نیز جنگ روانی علیه متحدان جمهوری اسلامی. در این پروژه از جمله تلاش شد تا اگر در واقع امر، گزینه و حربه نظامی کند شده، اما توهم آن و تمایل همسایگان ایران به استفاده از این حربه پررنگ شود و بدین ترتیب، این بار در ذهنیت ایرانی ها «همسایه هراسی» و «منطقه هراسی»! را جا بیندازد.
طنز ماجرا استناد خانم کلینتون به شبه اسناد ظاهرا سرقت شده از وزارت خارجه آمریکا بود و ادای این جملات معنادار که «هر کس پس از خواندن اسناد محرمانه مذکور به این نتیجه می رسد ]باید به این نتیجه برسد![ که نگرانی از ایران مبنای درستی دارد و به طور گسترده در جهان مشترک است. این اطلاعات نشان می دهد از نگاه همسایه های ایران، خطر این کشور جدی است.
هر کس این گزارش ها را بخواند نتیجه می گیرد نگرانی درباره ایران موجه و فراگیر است»! تأویل و تفسیر واکنش مقامات آمریکایی به چشم بندی ویکی لیکس از سوی روانشناسان و تحلیل گران سیاسی ضرورت دارد و نشان می دهد که یک هفته مانده تا احیای مذاکرات تعطیل شده از ۱٣ ماه پیش با ایران، دست «تنها ابرقدرت قرن ۲۱»- لقبی که کابوی ها باسخاوت به خودشان دادند- چه قدر تهی است.
می توان این ۱۰ تصویر را که قطعات پازل «موازنه قدرت میان آمریکا و ایران» است کنار هم چید و آنگاه نتیجه گرفت که چرا «ستاد مشترک» سرویس های سیا، ام آی۶ و موساد، تروریست هایی را روانه ایران کردند تا دو دانشمند هسته ای را سبعانه ترور کنند، دو استاد دانشگاه و دو شهروندی که به همراه همسران خود به محل کار در دانشگاه می رفتند. به یقین دانش هسته ای بومی شده در ایران «ترور» شدنی نیست همان گونه که دشمنان پیش از این فهمیده بودند «بمباران» شدنی نیست.
اما این اتفاق می تواند هزینه های بزرگی مشخصاً برای سه رژیم آمریکا، انگلیس و اسرائیل در پی داشته باشد. منطقی است تصور شود که با این سه رژیم، مانند قبل از دوشنبه ۹ آذر حساب نخواهد شد. حالا ممکن است- با همان ادبیاتی که آقای جان ساورز رئیس MI۶ می گوید- کار اطلاعاتی! مشابهی روی خود وی یا مقامات موساد و سیا صورت بگیرد... فعلا این نکته را تا همین جا داشته باشید.
مدت هاست جملاتی گویا ورسا، دهان به دهان در محافل سیاسی و اطلاعاتی و رسانه ای آمریکا و اروپا و اسرائیل می گردد، از جمله اینکه؛ ایران با موفقیت چالش هسته ای را مدیریت می کند و از همیشه طلبکارتر است... زمان با سرعت به نفع ایران پیش می رود... آمریکا مقابل ایران «فریز» و «ایزوله» شده است... غرب چاره ای جز پذیرش ایران هسته ای ندارد... ایران تبدیل به مرکز ثقل تحولات خاورمیانه شده است... ایران بازی را در عراق برده و آمریکا پس از ۷ سال باید دست خالی از عراق برگردد.
انبوهی از این گزارش ها و تفسیرها را می توان در نشریات و رسانه هایی چون تایم، نیویورک تایمز، واشنگتن پست، ویکلی استاندارد، هاآرتص، فاکس نیوز، سی ان ان و... مرور کرد. حالا آقای اوباما اذعان می کند «جلوگیری از ایران هسته ای دشواری بزرگ آمریکاست» و سردبیر نیوزویک- فرید زکریا- که از مشاوران دولت اوباماست، با مرور اتفاقات چند سال اخیر عنوان می کند «ما می خواهیم ایران را تضعیف کنیم، اما تقویتش می کنیم و آب به آسیاب جمهوری اسلامی می ریزیم».
اگر مردادماه گذشته لئون پانتا رئیس سازمان سیا گفته بود «تحریم ها نخواهد توانست تلاش ایران برای پیشبرد برنامه هسته ای را به هم بریزد و از ادامه مسیر منحرف کند»، تعبیر نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل در پارلمان نغزتر از همه بود که گفت «برنامه هسته ای ایران با سرعت قطاری تندرو پیش می تازد و ما مانند ماشین قراضه ای که هر قطعه آن به سویی مایل است می خواهیم خود را به پای آن قطار برسانیم و از شتابش کم کنیم».
این برآورد از موازنه قدرت میان ایران و طرف مذاکرات هسته ای را ریچارد دالتون (سفیر سابق انگلیس در تهران) نه امروز بلکه ۷ ماه پیش عنوان کرد که «به نظر می رسد در چالش هسته ای، ایران در موضع نیرومندی است و مذاکرات برای تحریم و مهار ایران با دشواری پیش خواهد رفت». آیا اکنون دست آمریکا و انگلیس- و فرانسه نگون بخت اعتصاب زده- پای میز مذاکره پرتر از ۷ ماه پیش است؟! به کدام قرینه؟ به قرینه ۱۰ رویدادی که گفته شد؟ به قرینه ویکی لیکس و یا ترور ۲ استاد دانشگاه؟! آنها چه چیزی را باید به عنوان برگ برنده روی میز بگذارند، براساس آن چانه زنی کنند، به عنوان امتیاز بفروشند یا فشار بیاورند و به تناسب چیزی بخواهند؟ ته کیسه پاره ۷ قطعنامه و بیانیه به شماره های ۱۶۹۶، ۱۷٣۷، ۱۷۴۷، ۱٨۰٣، ۱٨٣۵، ۱٨٨۷ و ۱۹۲۹ که از اوت ۲۰۰۶ تا ژوئن ۲۰۱۰ صادر شده چه چیزی مانده جز اظهارات عجزآلود نابغه ای اطلاعاتی با مختصات آقای گیتس که در دیدار ۲ هفته پیش با مدیران روزنامه وال استریت ژورنال گفت «تنها راه حل پایدار این است که ایرانی ها خود به این نتیجه برسند برنامه هسته ای و ساخت جنگ افزار اتمی به نفع آنها نیست».
مثلث استکبار همه ترفندها را به کار بست تا برای ایران هزینه بتراشد و محاسبه ایران بر مبنای استراتژی «پایداری و پیشرفت» را به هم بزند. اکنون نوبت ایران است تا کدهای جدید و اطلاعات واقعی را وارد معادلات آن مثلث کند و محاسبات آنها را به هم بزند. حق ایران است که به اعتبار جنایت تروریستی اخیر علیه دو دانشمند هسته ای خود، مذاکرات هفته آینده را تعطیل کند.
همچنین ایران محق است میز مذاکره در ژنو سوئیس را تبدیل به میز محاکمه غرب در زمینه تروریسم کند و بیانیه هفته گذشته پارلمان اروپا در جانبداری از گروهک ورشکسته و تروریستی منافقین را در کنار حکم مشابه یک دادگاه آمریکایی به رخ بکشد. تصاویر جنایات تروریست ها در طول ٣ دهه گذشته به ویژه یک سال و نیم اخیر علیه ملت و حاکمیت ایران را باید در متن و حاشیه مذاکرات ژنو و مقابل دوربین ها سر دست گرفت.
براستی پشت میز مذاکره، طرفی که زخم جنگ و جنایت تحمیلی را بر تن دارد نماینده ایران(دکتر جلیلی) است یا مسئول انگلیسی سیاست خارجی اروپا؟!
عقلانیت و تدبیر و طمأنینه ایران جای خود محفوظ. اما طرف غربی نباید خیال کند نجابت- آمیخته با پیروزی- ایران، بدیلی از شدت و ضربه ندارد. «ولیجدوا فیکم غلظه ، باید در شما شدت و خشونت را بیابند». جمهوری اسلامی تاکنون اعلام کرده علاقه ای برای تولید سلاح هسته ای ندارد، اما اگر قرار باشد سرویس های جاسوسی جبهه استکبار، انواع عداوت و عقده گشایی- از تحریم تا ترور و تهدید- را به کار گیرند تا به خیال خود اصل برنامه صلح آمیز هسته ای ایران را متوقف کنند، باید پای میز مذاکره به آنها تفهیم کرد که اگر زبان نصیحت راه سبعیت و تروریسم سرویس های جاسوسی آمریکا و انگلیس و رژیم صهیونیستی را نبست، تلافی و مقابله به مثل ممکن است به بهترین وجهی به آنها شیرفهم کند که «اگر خانه ات از شیشه است، سنگ نینداز».
امنیت برای دو طرف و ناامنی هم- اگر حربه شد- برای هر دو! به راستی اگر قرار بر تهدید ایران و دانشمندان و تأسیسات اتمی آن است، چرا افراد و مراکز مشابه در لندن و تل آویو و واشنگتن از این به بعد باید امنیت داشته باشند؟! جهان- به ویژه در طلیعه قرن۱۲- جهان عمل و عکس العمل است، «زدی ضربتی ضربتی نوش کن» است نه بزن و دررو! می توان حتی نگفته به آمریکایی ها و انگلیسی ها و صهیونیست ها شیرفهم کرد که گرفتن نفس ژنرال ها و نظامیان آنها یا غیب کردن شماری از این جماعت که خاورمیانه را مرتعی امن می پندارند- ترجیحاً قبل از شروع مذاکرات- یعنی چه؟ و ظرفیت های بسیاری که به نوشته و گفته نمی آید اما به رأی العین قابل نشان دادن به افسران نظامی یا اطلاعاتی آنهاست.
به واقع امنیت برای ما از عمق لندن و واشنگتن آغاز می شود. برخلاف طرف ناتوان غربی، می توان هزینه واقعی و صورت حساب جدیدی برای آنها نوشت. آنها- به تعبیر امیرمومنان علی علیه السلام- هنوز «صولت کریم» را ندیده اند.
کرامت و نجابت ایران، بی حد و مرز نیست و اگر تاکنون خویشتنداری کرده، صرفاً به اعتبار سرعت شتابان پیشرفت و زنجیره انباشته پیروزی هاست. به راستی آیا اگر چند ده هزار ژنرال و تفنگدار و افسر اطلاعاتی آمریکا و انگلیس و اسرائیل به هلاکت می رسیدند، به شیرینی هزیمت و خوار کردن آنها در عراق و افغانستان و لبنان و فلسطین می شد؟ این تفاوت جنگ هوشمند و پیروز ما با رگبار بی هدف و از سر ترس و هزیمت مستکبران است.
رسالت:مبانی عقلانیت سیاسی در مردمسالاری دینی
«مبانی عقلانیت سیاسی در مردمسالاری دینی»عنوان سرمقالهی روزنامهی رسالت به قلم صالح اسکندری است که در آن میخوانید؛عقلانیت سیاسی فضای کلی حاکم بر اولویت های سیاست گذاری، قوانین، تصمیمات، کردارهای استراتژیک ... را در بر می گیرد و به سان کمربندی است که به دور فرهنگ سیاسی در یک جامعه بسته می شود تا مانع از ریزشها و سایشهای غیر عقلانی و احساسی گردد. در نظام های سیاسی پیشرفته شهروندان به خاطر اعتماد به روح عقلانی حاکم بر تصمیمات و سیاست گذاری ها به باید ها و نباید های حاکمیتی تن در می دهند حتی اگر این قوانین در مقطعی به ضرر آنها باشند.
مردمسالاری دینی نیز مانند سایر حکومت ها به عنوان یک نظام سیاسی منحصر به فرد در دنیای معاصر به طور خودکار واجد درجه مشخص و در حال تکاملی از عقلانیت سیاسی است اما علی رغم پژوهش های عقلایی صورت گرفته هنوز خط کشی برای درجه بندی این میزان عقلانیت سیاسی طراحی و ساخته نشده است. فقدان تعریف عمیق، انیق و مورد توافق از مبانی و مناشی عقلانیت سیاسی در نظام مردمسالاری دینی موجد چالشها، پرسشها و پاسخ های صحیح و سقیمی گردیده است که بعضا حاکی از تعارضات فلسفی و بنیادین از مفهوم عقلانیت در فضای نخبگی جامعه است. رنگین کمان تفکرات فلسفی که حتی قصد تقاعد یکدیگر، معاضدت و تفاهم را ندارند باعث شده است اغلب نخبگان سیاسی برآورد درستی از وضعیت و موقعیت حال، گذشته و آینده خود و کشور نداشته باشند و به تبع آن فرایندهایی مانند پل زدن بین منافع مختلف و اینکه افراد بیاموزند بخشی از منافع خود را کنار بگذارند و منافع دیگران را بپذیرند و یا اینکه درجات قابل توجهی از تحمل را در خود تقویت کنند و یا حتی دست به تعدیل منافع بزنند با اختلالات ساختاری و کارکردی روبرو گردد.
عقلانیت سیاسی نخبگان ایرانی در دو پارادایم فکری متفاوت و حتی متعارض سبب شده است در برهه ها و دولت های مختلف تصمیماتی گرفته شود که از اساس با یکدیگر مخالفند و این فضای آشفته و آنومیک مسئله کارآمدی را با مشکل مواجه نماید. هیچ دولتی خود را ملزم به برنامه ای که دولت سابق نوشته، نمی داند البته مقصر نیست چرا که التزام و اعتقادی به انگاره ها و بایسته های حاکم بر پارادایم جریان مقابل ندارد. تنها یک نمونه ساده آن در موضوع اولویت های سیاست گذاری سیاست های کنترل جمعیت است. دولتی به ضرس قاطع معتقد است به علت کمبود امکانات و منابع باید مانع از تزاید نسل شد و دولت دیگر بر این باور است مگر نه اینکه هر که "دندان دهد نان دهد" یا اینکه مسئله کشور ازدیاد جمعیت نیست بلکه مشکل نحوه توزیع جمعیت است. در این تنازع هر دو طرف بر عقلانی بودن سیاست های بعضا نامیرای خود پای می فشرند و به آمار ها و ارقام استناد می کنند اما موضوع اینجاست که یکی عقلانیت را در پارادایم مدرن و سکولار ترجمه می کند و دیگری عقلانیت سیاسی را در اتصال لاینفک با آموزه های دینی در می یابد. این امر سبب می شود نقاط مشترک این دوجریان به حداقل برسد.
مضاف بر این تجربه نشان داده است در سه دهه گذشته دست هایی در کار است تا با چوب گذاشتن در چرخ عقلانیت سیاسی کشور مقوله کارآمدی در ساحتهای مختلف اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و امنیتی را با مشکل مواجه کند تا زمینه های نارضایتی مردم فراهم شود. در ٣۱ سال گذشته عقلانیت و کارآمدی مردمسالاری دینی زیر چکش جنگهای سخت و نرم، تهدید، تحریم، ترور و ... بوده است.
با این اوصاف به نظر می رسد ارائه یک تعریف جامع و مانع از عقلانیت سیاسی در مردمسالاری دینی به نحو ایجابی و سلبی در گریز از تعارضات فلسفی و جبهه بندی در برابر دشمن مثمر ثمر باشد.
روشن است مناشی عقلانیت سیاسی در مردمسالاری دینی را که برایند آن به هیبت عقل کلی جامعه اسلامی ایران نمود می یابد و متاعی خاص در جامعه فکور ایران است باید در نصوص دینی و رفتار انبیا، و اولیای الهی جستجو کرد. علاوه بر تخصیص و معروفیت مکتب تشیع به عقل گرایی، عاقل بودن و به تبع آن بصیرت داشتن در مردمسالاری دینی که بر بستر ولایت می روید این امکان را می دهد که با توجه به این اصل که "اِنَّما عَلَیْنا اَنْ نُلقِی اِلیْکُمُ الأُصُولَ وَ عَلَیْکُمْ اَنْ تُفَرِّعُوا" مبانی عقلانیت سیاسی را در احادیث ائمه اطهار(علیهم السلام) جستجو کرد.
در این مجال و مجلا، تلاشمان بر این است با استناد به حدیث شریف ثامن الحجج علی بن موسی الرضا(علیه السلام) معروف به "ویژگی های دهگانه عاقل" برخی از اصول و مبانی عقلانیت سیاسی در نظام مردمسالاری دینی را به قدر بضاعت و فهم اندک خود مورد امعان نظر قرار دهیم. این حدیث اگر چه به ظاهر اخلاقی است اما حاوی دقایق و ظرایف فراوانی است که می تواند رهیافت مورد وثوقی در واکاوی و فهم مبانی و اصول عقلانیت سیاسی قرار گیرد.
علی بن موسی الرضا(علیه السلام) در حدیث شریفی می فرمایند:
لایتـم عقل امـرء مسلـم حتـی تکون فیه عشر خصـال: الخیـر منـه مـأمول. و الشر منه مأمون. یستکثر قلیل الخیر من غیره، و یستقل کثیر الخیر مـن نفسه. لا یسأم من طلب الخـوائج الیه، و لا یملّ مـن طلب العلـم طول دهره. الفقر فی الله احب الیه من الغنی و الذل فی الله احب الیه مـن العز فی عدوه. و الخمـول اشهی الیه من الشهره. ثـم قال(ع): العاشره و ما العاشره؟ قیل له: ما هی؟ قال(ع): لایری احدا الا قال: هو خیر منی و اتقی.( تحف العقول ، ص۴۴٣)
عقل شخص مسلمـان تمـام نیست، مگر ایـن که ده خصلت را دارا بـاشـد: ۱ـ از او امید خیر باشد. ۲ـ از بدی او در امان باشند. ٣ـ خیر اندک دیگری را بسیار شمارد.
۴ ـ خیر بسیار خود را اندک شمارد. ۵ـ هـر چه حـاجت از او خـواهنـد دلتنگ نشـود. ۶ـ در عمر خود از دانش طلبی خسته نشود. ۷ـ فقـر در راه خـدایـش از تـوانگـری محبـوب تـر بـاشد. ٨ـ خـواری در راه خـدایـش از عزت بـا دشمنـش محبـوب تـر بـاشد. ۹ـ گمنـامـی را از پـرنـامـی خـواهـان تـر بـاشـد. ۱۰ـ سپس فـرمـود: اما دهمی! و چیست دهمی؟ به او گفته شـد: چیست؟ فـرمـود: احـدی را ننگـرد جز ایـن که بگـویـد او از مـن بهتـر و پـرهیزکـارتـــر است.
ادامه دارد...
ایران:کور خواندهاند…
«کور خواندهاند…»عنوان سرمقالهی روزنامهی ایران به قلم مرتضی قمریوفا است که در آن میخوانید؛در سراسر تاریخ حربه «ترور و حذف فیزیکی» آخرین راه سلطهگران برای مقابله با ملتهای آزاده و مستقل بوده است. هماکنون افکار عمومی دنیا «تروریسم وحشی» را در عراق نظارهگر است و در این میان، جمهوری اسلامی ایران در طول سی و چند سال اخیر هزاران تن از بهترین یاران و اقشار ملت را به خاطر اعمال تروریستهای مزدور از دست داده است.
این روزها در ایران دیگر هیچکس نسبت به وابستگی گروهکهای تروریستی رنگ به رنگ به قدرتهای استکباری که هر کدامشان در دورانهای متفاوت در کشورمان فعال بودهاند، تردید ندارد و اسناد و مدارک و قرائن این جیرهخواری علنی شده است. براساس همه بررسیهای سیاسی و امنیتی ،«امریکا، انگلیس و رژیم صهیونیستی» بیشک طراح مشترک اعمال تروریستی و عملیات براندازی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران هستند و برای این هدف شوم ستاد مشترکی دارند. جالب اینکه در سالهای اخیر که امریکا و انگلیس سردمدار به اصطلاح مبارزه جهانی با تروریسم بودهاند، اعمال تروریستی بویژه بدترین شیوه آن (تروریسم وحشی) را نه به عنوان تاکتیک، بلکه به مثابه استراتژی علیه کشورهایی چون عراق، افغانستان، لبنان و ایران برگزیدهاند که طبل رسوایی عاملان این جنایتها در افکار عمومی دنیا به صدا درآمده و همه ملتها را به اعتراض واداشته است.
گروهک ریگی معدوم، گروهک جنایتپیشه منافقین، گروهک پژاک و چندین گروه و هسته تروریستی دیگر در اقصینقاط ایران با پول، توجیه و طرح عملیاتی این ستاد مشترک تنها در طول ۵ سال اخیر صدها اقدام فجیع تروریستی را رقم زدهاند و در جایجای کشور مردم بیگناه را به خاک و خون کشیدهاند. بهراستی اگر قرار میشد سران انگلیس، امریکا و اسرائیل به خاطر طراحی و حمایت از هزاران عملیات تروریستی در دادگاه جنایتکاران جنگی محاکمه شوند، چه غوغایی در دنیا بهوجود میآمد و چه کیفرخواست بلندبالایی تدوین میشد و مردمان جهان بر آن مهر تأیید میزدند.
ملت ایران این روزها متأثر از ترور دو استاد برجسته فیزیک هستهای دانشگاه شهید بهشتی هستند. دکتر شهریاری در این عملیات تروریستی وحشیانه به شهادت رسید و دکتر عباسی هم خوشبختانه از این اقدام جان سالم بهدر برد. دیماه سال گذشته هم دشمن غدار دکتر علیمحمدی، استاد فیزیک لیزر دانشگاه تهران را در اقدامی تروریستی به شهادت رساند. چقدر در اشتباهند امثال «جان ساورز» رئیس سفاک سرویس امنیت خارجی انگلیس (MI۶) و همکارانش در سازمانهای موساد و سیا که فکر میکنند با طراحی این ترورها میتوانند جلوی پیشرفت توفانی ایرانیان در حوزه دانش و فناوری را که به جهش قدرت نرم و سخت جمهوری اسلامی ایران انجامیده است، بگیرند و سد کنند؛ آن هنگام که برای مرعوب کردن ملت ایران، در استفاده از مسیرهای دیپلماسی و تحریم و تهدید ناکام ماندهاند و به اهدافشان نرسیدهاند؟!
و اما سنت الهی همواره بر این امر مقدر شده که این خونها و شهادتها درخت اسلام و انقلاب را آبیاری کرده و این ملت را پای اهدافش ثابت قدمتر کرده است. بیش از سه دهه از عمر انقلاب اسلامی میگذرد و همه حوادث این حقیقت را به اثبات رسانده است، ولی دشمن کودن برای به رخ کشیدن دشمنی با ایرانیان دوباره از همان خانه اول شروع کرده است؛ اما پاسخ همان است. قافله پیشرفت و حرکت مستقل ایرانیان همچنان با شتابی افزونتر به پیش میرود و این بار که دانشگاهیان هدف آماج بدخواهان قرار گرفتهاند، توطئه دژخیمان را در نطفه خفه کردهاند چرا که آنها در طول چند سال اخیر در مقابل همه پالسها و رجزهای تهدید و تطمیع، با استواری و رشادت تاریخی ایستادند و مقاومت کردند و دشمن را مأیوس! و به واقع استکبار اکنون به عقدهگشایی روی آورده است اما این بار هم سیلی جانانهای از استاد و دانشجوی ایرانی خواهد خورد مثل آن ۱٣ آبان و ۱۶ آذر تاریخی.
آرمان:پاسداشت «حقوق مردم» درقانون اساسی
«پاسداشت حقوق مردم درقانون اساسی»عنوان سرمقالهی روزنامهی آرمان به قلم بهمن کشاورز است که در آن میخوانید؛اصول قانون اساسی را صرف نظر از تقسیمبندی که خود قانونگذار قائل شده است میتوان به پنج گروه به شرح ذیل تقسیم کرد: اولا اصول ناظر به شکل و ساختار حکومت و نظام و حواشی و متفرعات آن که این اصول اجرا شده است. ثانیا اصول ۴تا۱۱ قانون اساسی. ثالثا اصول مربوط به شناسنامه و معرفی کشور و حکومت در دنیا یعنی اصول ۱۵ تا ۱٨ قانون اساسی که کلا اجرا شده است.
رابعا اصول مربوط به حقوق ملت، یعنی اصول ۱۹ تا ۴۲ قانون اساسی که در مورد اجرا یا عدم اجرای آنها نگرش متفاوت وجود دارد. مثلا؛ یک، اصل ۱۹ که در مقام بیان تساوی حقوق مردم ایران است و عبارت «مانند اینها» این معنا را میرساند که هیچ چیز نمیتواند باعث نوعی تبعیض بین آحاد مردم شود.
بحث دوم، بحث حمایت یکسان قانونی از زن و مرد نیز محل تامل و بحث بوده است،سوم، اصل ۲۱ قانون اساسی در مورد تضمین حقوق زن.مورد چهارم، بحث منع تفتیش عقاید موضوع اصل ۲٣ قانون اساسی و منع هر گونه تجسس موضوع اصل ۲۵ قانون اساسی محل بحث و تامل است و پنج، مسئله آزادی بیان و آزادی مطبوعات موضوع اصل ۲۴ قانون اساسی.
ششم، مفاد اصل ۲۷ قانون اساسی در خصوص آزادی تشکیل اجتماعات و راهپیماییها و اینکه آیا برای این مورد کسب اجازه قبلی لازم است یا خیر،هفت، در خصوص نحوه اجرای اصل ٣۲ و ٣۴ قانون اساسی که راجع است به حقوق متهم و حق مردم در مراجعه آزادانه به دادگاهها، همچنین اصل ٣۶ قانون اساسی و اصل ٣۹ قانون اساسی در مورد حرمت کسی که قانونا بازداشت شده است، بحثهایی وجود دارد. برخی عقیده دارند که این اصول اجرا شده و میشود، بعضی اجرای آنها را ناقص میدانند و گروهی در مورد پارهای از این اصول معتقد به این هستند که اصولا اجرا نشدهاند.
خامسا، اصول ناظر به آرمانهای رفاهی مثل بند ٣ اصل سوم در خصوص آموزشوپرورش و تربیت بدنی رایگان، بند ۶ اصل مذکور و بند ۷ آن و مواردی نظیر تامین خودکفایی، تامین مسکن برای همگان، آموزش رایگان در سطوح مختلف، تامین اجتماعی همگانی، رفاه عمومی و جلوگیری از فشار اقتصادی بر مردم و امثال اینها که گمان میرود بخشی از آنها به ویژه با توجه به وعدههای داده شده، به نحو مطلوب اجرا نشده است.
به نظر میرسد با توجه به این که قانون اساسی ما ساخته ذهن و فکر بشر است و بشر جایزالخطاست و از اشتباه مصون نیست.به نظر میرسد قانون اساسی در قسمتهایی مورد تجدیدنظر قرار گیرد و تکلیف بهطور جدی و بنیادی روشن شود. ممکن است چاره بعضی از آنها قانونگذاری عادی و درمان برخی دیگر اصلاح قانون اساسی باشد.
عمده مشکلات مربوط به مسایل اقتصادی وسیستمهای نظارتی است. واضح است از دیدگاه هر یک از گروهها و جناحها مسئله میتواند متفاوت باشد؛ بنابراین پیش از هرچیز باید همگان در مواضع مشترکی به توافق برسند. بهترین راهکار برای اجرای قانون اساسی این است که مجریان در هر سطح، قانون اساسی را اجرا کنند. اگر این آگاهی و باور بهطور فراگیر تحقق یابد برداشتن گامهای بعدی آسانتر خواهد بود.
در عین حال از آموزش رسمی و همگانی حقوق اساسی و قانون اساسی به مردم نیز نباید غافل شد. قسمتهای مربوط به حقوق مردم یعنی فصل سوم و قسمت مربوط به امور اقتصادی و بالاخره اصول مربوط به قوه قضاییه میتواند در اولویت مورد توجه قرار گیرد.
منبع: جام جم آنلاین
|