سمبولیست ها و داستایوفسکی
مگنوس لینگرن
- مترجم: اسحاق نجم الدین
•
بر اساس مشاهدات بلیچ سمبولیسم مکانی برای مبارزه بین خیر و شر، میان خدا و شیطان است که بنظر داستایوفسکی این جدال در قلب انسان ها رخ می دهد.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۱٣ آذر ۱٣٨۹ -
۴ دسامبر ۲۰۱۰
در ماه نوامبر ۱۹۱۰ میلادی، درست صد سال پیش گفتگویی تحت عنوان تراژدی آفرینش به بهانه نوشته های داستایوفسکی توسط آندره بلیچ در مسکو صورت گرفت. در آن سیمنار که در موزه بلیچ برگزار شد، بسیاری از فیلسوفان مذهبی روسیه، دوستان و نزدیکان الکساندر بلوک و افرادی که هنوز در ادبیات روسیه آن زمان ناشناخته بودند، نظیر بوریس پاسترناک حضور داشتند.
موضوع کنفرانس به بحث و گفتگو در باره انقلاب بورژوایی ۱۹۰۵ روسیه و طبیعأ رابطه اش با سمبولیسم ، جهان رمان های داستایوفسکی و از جهاتی هم به نقش قهرمان های رمان هایش اختصاص داشت.
با آغاز قرن جدید آن ها در جستجوی شکلی برای نوسازی آگاهانه مذهب و فاصله گیری از دگماتیسم و تعصب کلیسا بودند. آن ها با شور و شوق و در انتظار یک نظم نوین جهانی پا در تاریخ پر از فراز و نشیب روسیه گذاشتند- تا اورشلیم تازه ای در خاک روسیه بنا شود. اما انقلاب مانع تحقق این ایده شد و روسیه در عوض در دریایی از خون غوطه خورد، بحران جامعه را فرا گرفت و مسائل دیگری روسیه را تحت شعاع قرار داد.
بر اساس مشاهدات بلیچ سمبولیسم مکانی برای مبارزه بین خیر و شر، میان خدا و شیطان است که بنظر داستایوفسکی این جدال در قلب انسان ها رخ می دهد. بین سال های ۱۹۰۵ تا ۱۹۰۷ میلادی تجربه ای عمیق، ریشه دار و واقعأ روسی میان خشونت و دستجات ترور و شهادت طلبی مذهبی گونه، خشم، شور و شوق، چشم انداز و رنج کشی وجود داشت. آن ها در جستجوی اندام وار خدای انسانی در درون خویش بودند اما در عوض خودشان را در انسان خدایی منش یافتند. نسلی از نویسنده گان، محدوده نوشتاری را گسترش دادند و بشکل کاملأ آشکاری موضوعات بیوگرافی، هنر، فلسفه و سیاست را بهم گره زدند.
در دهه ۱۹۱۰ تنها بلیج نبود که در باره داستایوفسکی می نوشت. بسیاری از چهره های برجسته سمبلیست ها رویای انقلاب را به تبعیت از نوشته های داستایوفسکی بکار بستند.
میخائیل باختین از زمره اولین کسانی بود که از پژوهش در رمان های مدرن داستایوفسکی بهره جست و بتدریج به ارتقا و گسترش آموخته های سمبولیسم پرداخت.
بتازگی در مسکو دو کنفرانس وسیع بین المللی برگزار شد و شرکت کننده گان، ۱۱۵ گزارش در پیوند با اثر های داستایوفسکی و سمبولیسم ارائه کردند. در واقع این دو کنفرانس روح تازه ای به مباحث سمبولیسم دمید.
سه روز آغازین کنفرانس که به نام خانه لوسیف نامگذاری شده بود، به سال های نقره ای و داستایوفسکی پرداختند و در ادامه اش کنفرانس با تشکیل سمپوزیوم حول آندره بلیچ کارش را ادامه داد. دقیقأ ۱٣۰ سال پیش در چنین روزهای موزه بلیچ تقریبأ چنین گردهمایی بخود دیده بود.
آن جا مرکزی غیر قابل کنترل برای داد و ستد تجاری، محلی پرازدحام و اظطراری بود،جایی موثر که برخلاف تفکر سخنرانان جهان وطنی روسی، نمی شد در آن جا به درون مباحث شیرجه عمیق زد: جبهه گیری و جدیت، میدان های هنری و فرهنگ در یک قالب. این ها چیزهایی بود که سیمای روسیه نو را شکل تازه ای می داد.
در خانه لوسیف نام الکسی لوسیف، آخرین و بزرگترین فیلسوف مذهبی بارها یادآوری شد. او در سال ۱۹٨٨ در سن ۹۴ سالگی زندگی را وداع گفت. نام او بارها و بارها از طرف سخنرانان در هنگام خواندن تجارب نویسنده سال های نقره ای، داستایوفسکی بر زبان رانده شد. حاضرین در آنجا بلیج، بلوک،ایوانف، دیمیتری میرژکوفسکی، نیکلای بیرجاجیف، سرگئی بلگانف، وسیلیج روزانف و لیف سیجستف بودند. حتی مسائل کم اهمیت تری نیز در این نشست مطرح بود. میخائیل تارایف در سال ۱۹۱۰ مبحثی در باره آزادی، وجدان و مسئولیت اخلاقی و تأثیر این مقوله ها در نویسنده گی داستایوفسکی، صرفنظر از حس مشترک ارتدوکس روسی در رابطه نسبتأ انسانی و انتخاب یک زندگی انسانی در مقام هستی پژوه مطرح کرد.
آغاز فتودرو داستایوفسکی انقلابی بود. بعد از آزادی اش از اسارتگاه سیبری تصمیم به تغییر ریشه ای در زبانش گرفت و گفتمان خشونت ورزی در نوشتار را در پیش گرفت.
عاقبت جوانان عصیان گر در دهه ۱٨۶۰ با انتخاب راه انقلابی، ناسیونالیسم روسی را بلرزه افکندند. در سال ۱٨٨۱ چند روز بعد از مرگ نویسنده، جوانان موفق شدند که به هدف اصلی شان انفجار تزار در آسمان روسیه نائل شوند. – بعدأ مشخص شد که بمب گذار همسایه داستایوفسکی بوده است. همزمان هم روشن شد که او در پی ارتقای رمان برادران کارامازوف به قتل تزار بوده است. داستایوفسکی در برابر اتوپیای سوسیالیستی، خدامنشی روسی قرار داد. او نوشت: آن ها همیشه اغراق می کنند. آن ها ماتریالیست های معتدل مذهبی هستند که سکولار جلوه می کنند. از این نظر، از نگاه او انقلابی گری روسی خطرناک است، زیرا که بطور حتم ایده انقلابی به افراط گرایی می رسد و از حدود اخلاقی و انسانی دور می شود. او با پیشینه ای که داشت توانست تعصب و عدالت طلبی جوانان را عمیقأ درک کند و از این نظر مباحث اش سنگین و رنج آور بود. او صریح و بی پرده می پرسید که آیا خدای تعالی در آسمان یا زمین جای گرفته است؟
در سال ۱۹۰۵ حقیقتأ هیچ تمایزی میان تعصب و رویا ها و ایده آل ها قایل نمی شدند. بسیاری از گزارشگران از رابطه نزدیک داستایوفسکی و سمبولیست ها سخن بمیان آوردند. فیلسوف و شاعر ولادیمیر سولوفجف که در پایان قرن ۱۹ زندگی را وداع گفت مهمترین منبع و نمونه ای بود که آن ها به آن آشاره می کردند. او تحت تأثیر نیچه بود. علاوه بر این او از دوستان نزدیک داستایوفسکی هم بود.
در آغاز پائیز سال ۱۹۱۱ بلیج توانست اجازه سفر یابد و به مصر سفری داشت و در آنجا از اهرم مصر و مقبره مسیح بازدید کرد.
نقش و حضور پطرزبورگ در انقلاب پائیز ۱۹۰۵ روسیه همانند نقش آن شهر در سه رمان های " جنایات و مکافات"، " ارواح پلید" و " برادران کارامازوف" پر رنگ بود.
پطرزبورگ پایتخت حکومت تزاری در اولین گام بعنوان شهری فلسفی برای جوانان دانشجو نقش محکم و پایداری ایفا می کند و در دومین گام همه فاکت ها و شواهد از این حکایت دارد که چگونه انقلابیون بطرز پیچیده و مبهم مشغول تدارک و طرح در هم شکستن جامعه کهنه هستند و در سومین مرحله پطرزبورگ چگونه برای نابودی پدر با انگیزه قوی سمبولیستی می چرخد.
چکش راسکلینسکوف همانند بمب ساعتی است که در یک قوطی ماهی روغنی کنسرو جاسازی شده که قصد دارد تمامی کشور پدری و روسیه قدیمی را در هوا منفجر کند.
بنظر میرسد که تروریست ها در لباس سمبولیستیک و اهل تصوف متافیزیک آماده اند. آنان خواهان تغییر جهان هستند و نه چیزی کمتر از این.
بلیج، داستایوفسکی قرن نوزدهم است. او امتداد زبان سمبولیک داستایوفسکی است و تحت نفوذ و توانایی ویژه کیهان نوردی رادلف استاینژ راه روانشناختی این موضوع را تا ستاره گان کهکشان می گشاید.
او فضای بیشتری از وهم و کابوس شبانه نسبت به پیشینیان ایجاد می کند. او همه دریچه ها سوی ناخودآگاهی می گشاید و حداقل نتوانست طنز کارآمدی داشته باشد. در این جا ما با موضوع درونی متن در متن روبرو هستیم. مفهومی که بیشتر میخائیل باختین مطمئنأ تحت تأثیر بی ریختگی متن بلیج بتدریج بدان دست یافت.
بلیج به هیج شکلی نقش و تأثیر داستایوفسکی را پنهان نمی کند، هر چند که در مواردهایی از تأثیر پوشکین و گوگول نیز ثمر برده است.
در رابطه با کنفرانس زمینه و اساس رمان تازه چاپ شده ای از داستان نمایشی که بلیج در دهه بیست نوشته بود، به کنفرانس ارائه شد که برادر آنتون چخوف (میخائیل) بطرز موفقعیت آمیزی بر صحنه تئاتر هنری تجربی نمایش داد. میخائیل خودش نقش پدر آهکی را بشکل کاملأ زیبایی نمایش داد. میخائیل از فروید آموزه های فراوانی کسب کرده بود. روزی قرار بود که او نقش کاوشگر روانکاو پیر همراه با وینسنت، اینگرید برگمن و گئورکی پک در فیلم شیفته هیچکاک بازی کند. او می توانست ستاره هالیود شود. امروزه به نگاه و نقش او در هنر تئاتر از توجه و اهمیت بیشتری برخوردار است.
در حاشیه کنفرانس توسط معاون وزیر فرهنگ روسیه نمایشگاه بزرگی گشایش یافت. رنگ های بلیچ در برگیرنده گستردگی معنوی هستند. تلاشی منسجم برای تصحیح، خودشناسی و در مجموع نوسازی روسیه، جستن شیوه هماهنگ کردن هرج و مرج و خردورزی، کنترل و فوران. اما در جایی از طرح رشته قطع می شود. در بهار ۱۹۱۴ بلیج به رودلف اشتاینر گوش می سپارد و اسیر فروریختگی و اضمحلال اروپایی شد.
امروز ما مشخص تر از پیش به نیت تعصب گرایی و فناتیسم بلشویکی آشنا هستیم. ما آگاهیم که هیچ آینده روشنی در سایه بلشویسم در پیش نبود. قربانیان نظام بلشویسم شاهد این ادعا است. به همت داستایوفسکی بلیج توانسته بود ویرانگری و فاجعه را پیش بینی کند. او به لرزش تاریخی و خشونت گرایی که تا کنون روسیه تجربه نکرده، هشدار داد. از این پس باید دید و درک کرد که حضور نسبتأ چشم گیر مردم در لوای اقلیت نیرومند بلشویسم محتاج ضرورت زمانی تغییر روسیه و جایگاه روسیه در جهان است. علیرغم هر چیز بلیج ناکامی پیامبرمنشانه اش را درک می کرد. او به دفاع از لنین برنخاست. پاسخ او به انقلاب اکتبر شاید شاعرانه بنظر برسد. " رستاخیز مسیح در بهار ۱۹۱٨ است. این گفته کمی بعد از انتشار مجموعه شعر آن ۱۲ الکساندر بلوک ایراد شد. این گفته غیر قابل قبول می توان توجیهی برای تصرف پطروگراد توسط سربازان ارتش سرخ در کوران سرما و برف تلقی کرد. آنچه که پدیدار شد، بی نتیجه ماند و به رستاخیز مسیح موکول شد. این پژواکی بود که در دفتر خاطرات نویسنده گی داستایوفسکی هست و بصورت پراکنده در نوول "ولس" آمده است. او نوشت: کفر تا این درجه سیطره یافته است که بجای توزیع نان و شراب بمثابه جسم و خون در کلیسا، شلیک رگبار انقلابیون شنیده می شود.
|