یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

روزنامه های ایران چه می نویسند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۱۵ آذر ۱٣٨۹ -  ۶ دسامبر ۲۰۱۰


 «در این شلیک نباید شک کرد»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی کیهان به قلم حسام الدین برومند است که در آن می‌خوانید؛هرچند از امروز بخاطر دور جدید مذاکرات و گفت وگوها میان ایران و گروه کشورهای ۱+۵، کانون توجهات کارشناسان و ناظران سیاسی کشورمان و رسانه ها معطوف به این موضوع خواهد بود، اما ترور ۲ دانشمند هسته ای ایران نباید تحت الشعاع این فضا قرار بگیرد.
البته آنچه جمهوری اسلامی در مذاکرات پیش رو با ۱+۵ مطرح می کند بر محور بسته پیشنهادی ایران- و نه مسئله هسته ای- خواهد بود و در این بسته به موضوع تروریسم دولتی نیز پرداخته شده است ولی با توجه به تحرکات و تلاش های عاجزانه و سبعانه موساد، سیا و MI۶ در حوادث تروریستی هفته گذشته، آنچه انتظار می رود و خواسته بحق ملت ایران است، برجسته شدن و در اولویت قرار گرفتن موضوع تروریسم دولتی در مذاکرات است.
اما پیرامون ترور ۲ دانشمند هسته ای کشورمان و زنده نگه داشتن و پیگیری مستمر و نتیجه بخش این موضوع و همچنین اقدامات لازم و در خور شأن با آن، گفتنی هایی هست؛
۱- دیپلماسی قضایی؛ ترور دکتر عباسی و دکتر شهریاری از سوی سرویس های اطلاعاتی آمریکا، انگلیس و رژیم صهیونیستی در حالی بوقوع پیوست که ۱۰ روز قبل از آن- ۲٨ آبان- آمریکا و رژیم جعلی صهیونیستی به همراه یکی، دو کشور غربی، بانیان اصلی صدور قطعنامه ضد ایرانی در زمینه حقوق بشر بودند.
در آن قطعنامه که اکثریت کشورهای عضو سازمان ملل(۱۱۲ کشور) بدان رای نداده بودند و بدرستی آن را قطعنامه ای سیاسی و فاقد وجاهت حقوقی می دانستند، بانیان قطعنامه که کلکسیونی از جنایات و کودک کشی ها و اقدامات ضد حقوق بشری در کارنامه خود دارند، با شلتاق و هیاهو و قلب واقعیت و برجسته نمودن مجازات قانونی اعدام در ایران تصویری ارائه کرده بودند تا القاء نمایند نقض حقوق بشر تا سرحد کشتار و مرگ انسان ها در ایران رخ می دهد!!!
در همین راستا، ستاد حقوق بشر قوه قضاییه در جلسه کمیته سوم مجمع عمومی سازمان ملل به دفاعیات در این زمینه پرداخت و با توجه به فرصت پیش آمده با دلایل و شواهد و مستندات غیرقابل خدشه از انگیزه سیاسی و پشت پرده این قطعنامه پرده برداشت.
اما به نظر می رسد آنچه از آن قطعنامه که مصداق سوءاستفاده از موقعیت سازمان ملل بود و در پی آن عملیاتی کردن ترور ۲ دانشمند هسته ای کشورمان که باید آن را ظلمی آشکار به حقوق حقه ملت ایران خواند، می بایست درس گرفت این است که در اینگونه موارد باید فراتر از دیپلماسی رسمی در حوزه سیاسی، «دیپلماسی قضایی» سرلوحه کار قرار بگیرد.
به تعبیر دیگر؛ باید در برابر ظلم و اجحاف حقوقی آشکاری که به نظام جمهوری اسلامی و ملت ایران وارد می شود و بانیان و طراحان آن چند کشور پرمدعای غربی هستند، ساختار «دیپلماسی قضایی» تعبیه گردد تا حقوق آحاد مردم ایران به یغما نرود.
بنابراین افزون بر آنکه ستاد حقوق بشر قوه قضاییه در زمینه مسایل حقوق بشری و در حیطه کاری خود در سطح بین المللی فعال است و از سوی دیگر دستگاه دیپلماسی فعالیت های رسمی دیپلماتیک خود را در حوزه ها و مقولات مختلف پیگیری می نماید، باید مجموعه ای مرکب از نمایندگان دستگاه قضایی و دستگاه دیپلماسی و همچنین وزارت اطلاعات، شورای عالی امنیت ملی و نمایندگان مجلس شورای اسلامی بستر اجرایی شدن «دیپلماسی قضایی» را مهیا و آماده نمایند؛ با این توضیح که این مجموعه در قالب یک شورا یا مجمع یا کمیته یا هر نام دیگری پیرامون هر ظلم حقوقی که به نظام و ملت ایران رفته ورود نماید و یک مبارزه حقوقی و قضایی تمام عیار را به سروسامان برساند.
در حادثه تروریستی اخیر این دیپلماسی قضایی باید صورت بگیرد و آن مجمع یا شورایی که این وظیفه خطیر و حساس را برعهده می گیرد می بایست با کشورهای مختلف در این زمینه به رایزنی و گفت وگو بپردازد و با ارائه شواهد و اسناد ترور از سوی سرویس های اطلاعاتی غربی و صهیونیستی علاوه بر آنکه اجحاف حقوقی درباره ایران را تشریح نموده، رویکرد تروریستی و خوی جنایتکارانه کشورهای مدعی حقوق بشر را برای افکار عمومی دنیا و کشورهای آزاد و مستقل جهان به تصویر بکشاند.
خلاصه کلام اینکه نباید دیپلماسی قضایی تنها به قوه قضاییه آن هم در قالب ستاد حقوق بشر محدود شود بلکه باید فراتر از اقدامات بخشی و جزیره ای هرکدام از نهادها در کشور، این اقدام و اتفاق مهم که می تواند خروجی بسیار استراتژیکی داشته باشد در قالب و میزان یک مجموعه منسجم و قدرتمند که اعضای آن به مسایل دیپلماتیک و حقوق بین الملل و نظام قضایی ایران اشراف کامل دارند و از اختیارات ویژه برخوردارند انجام شود.
بدیهی است که چنین مجموعه ای که هر یک از سه قوه در آن نماینده دارند بهتر و مقتدرتر می تواند در محافل بین المللی حضور بیابد و با هیئت ها و گروههای حقوقی و سیاسی دیگر کشورها به رایزنی و مذاکره با هدف روشنگری آنچه که حق و حقیقت است بپردازد.
۲- طرح دعوا در مجامع بین المللی؛ علاوه بر «دیپلماسی قضایی» که محق بودن ایران اسلامی را در مقولاتی چون برنامه هسته ای و یا حقوق بشر نشان می دهد و از سوی دیگر بیانگر آن است که در بسیاری از موارد از جمله اقدامات تروریستی، ظلمی آشکار به ایران رفته است؛ آنچه که نباید از آن غفلت کرد طرح دعاوی قضایی علیه کشورها و یا مقامات کشورهایی است که اقدامات تروریستی در خاک ایران را طرح ریزی کرده یا حقوق حقه نظام جمهوری اسلامی و مردم ایران را با سیاسی کاری و دستاویزشدن به زشت ترین و پلیدترین کارها ضایع می کنند.
در همین حادثه ترور ۲ دانشمند هسته ای کشورمان قرائن و شواهد متقن حقوقی دلالت بر نقش موساد، سیا و MI۶ دارد؛ بطوری که: الف) چند هفته قبل از حوادث تروریستی اخیر در ایران، جان ساورز رئیس MI۶ در تشریح برنامه های غرب بر ضد برنامه هسته ای کشورمان صریحاً و گستاخانه گفته بود: «فعالیت های دیپلماتیک برای جلوگیری از دستیابی ایران به تجهیزات هسته ای کافی نیست» و بلافاصله افزوده بود: «عملیات اطلاعاتی امنیتی برای توقف فعالیت های هسته ای ایران حیاتی است...»
ب) در حالی که طبق اساسنامه آژانس بین المللی انرژی اتمی، نباید اطلاعات فنی و اطلاعات دانشمندان هسته ای کشورها به بیرون درز پیدا کند متاسفانه در قطعنامه ۱۷۴۷سازمان ملل به صراحت از دکتر فریدون عباسی نام برده می شود و بالاخره تروریست ها در راستای حذف فیزیکی این دانشمند هسته ای دست به کار می شوند.
ج) جالب اینجاست که رسانه ها و مطبوعات مختلف خارجی نیز ناگزیر بر این مطلب گواهی می دهند که ترور ۲ دانشمند هسته ای ایران کار سرویس های اطلاعاتی آمریکا، انگلیس و رژیم صهیونیستی بوده است.
از خبرگزاری آمریکایی یونایتدپرس و هفته نامه تایم گرفته تا ایندیپندنت و نشریه هرالد اسکاتلند همگی بر نقش این سرویس های اطلاعاتی بخصوص موساد تأکید و تصریح نمودند. حتی سایت وزارت خارجه رژیم صهیونیستی نیز تلویحاً بر نقش موساد در حوادث تروریستی اخیر در تهران اعتراف می کند.
بنابراین با این شواهد و قرائن آشکار و غیرقابل انکار و با توجه به اعلام اخیر وزیر اطلاعات مبنی بر شناسایی و بازداشت شماری از عوامل ترور دانشمندان هسته ای که قطعاً سرنخ های بیشتری را در پی خواهد داشت، باید از موضع پدافندی و دفاعی خارج شد و در یک اقدام آفندی هوشمندانه به طرح دعوا علیه این کشورها یا مقامات آنها در مراجع صالح بین المللی همت گمارد.
شاید گفته شود نتیجه اینگونه طرح دعواها در مجامع بین المللی مشخص است و با توجه به سیطره آمریکا بر دیوان های بین المللی قضایی این اقدام مصداق آب در هاون کوبیدن است؛ اما این یک تصور نادرست است چون آنچه که اهمیت دارد و حداقل فایده را به دنبال دارد این است که طرح اینگونه دعاوی خود یک دیپلماسی خزنده است و می تواند کارکرد یک رسانه و تریبون بین المللی را داشته باشد و بخصوص اگر در این باره بخوبی برای افکار عمومی دنیا روشنگری شود حتی اگر ایران اسلامی به حق اصلی خود نرسد لکن چهره کریه و رتوش شده جنایتکاران بین المللی را به تصویر خواهند کشاند. براستی آیا ارایه شواهد و قرائنی که محق بودن ایران را اثبات می کند قطع نظر از رای مرجع صالح بین المللی، شلیک به تابلوی تقلبی حقوق بشر، مبارزه با تروریسم و... که چند کشور مدعی غربی از آن دم می زنند، نیست؟

جمهوری اسلامی:ویکی لیکس و دیپلماسی جدید رسانه‌ای آمریکا
«ویکی لیکس و دیپلماسی جدید رسانه‌ای آمریکا»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛حباب افشاگریهای "ویکی لیکس"، بسیار زودتر از آنچه انتظار می‌رفت، فرو ریخت و چهره‌های پشت پرده هم یکی پس از دیگری خود را نشان دادند تا مشخص گردد آنچه مطرح شده، "دیپلماسی جدید رسانه‌ای آمریکا" محسوب می‌شود که قرار است با بمباران تبلیغاتی و اطلاعاتی، شوک جدیدی به دنیای سیاست در گوشه و کنار جهان وارد کند تا بلکه بتواند کمبودها، شکست‌ها و ناکامی‌های دیپلماسی جهانی آمریکا را پوشش دهد و جبران کند.
۱ - با وجود آنکه کاخ سفید و وزارت خارجه آمریکا مرتباً انتشار اسناد محرمانه توسط "ویکی لیکس" را محکوم می‌کنند، خانم هیلاری کلینتون ترجیح داده از این موقعیت‌های طلائی برای تأمین اهداف خود و جبران بخشی از ناکامی‌های سیاسی - تبلیغاتی واشنگتن سوءاستفاده کند. وزیر خارجه آمریکا در یک اظهارنظر رسمی برمبنای افشاگری‌های ویکی لیکس ادعا کرد این اسناد نشان می‌دهد کشورهای عرب منطقه از فعالیت‌های هسته‌ای ایران نگرانند. این اظهارنظر، یکبار دیگر اهداف آشکار و نهان این به اصطلاح "افشاگریهای برنامه ریزی شده" و مأموریت اصلی "ویکی لیکس" را بازگو می‌کند.
۲ - برخی دبیران ارشد روزنامه نیوزویک در مصاحبه‌های خود تصریح کرده‌اند که در انتشار رسانه‌ای افشاگریهای ویکی‌لیکس با وزارت خارجه آمریکا هماهنگ بوده‌اند و ملاحظات دولت اوباما در دست‌چین کردن اسناد و همچنین انتشار، بزرگنمائی یا عدم انتشار مطالب ویژه را مدنظر قرار داده‌اند. حتی بدون این اعترافات نیز روشن بود که جهت گیری اصلی افشاگری ها، اهداف مشخصی را دنبال می‌کند ولی اظهارات صریح عوامل اصلی انتشار رسانه‌ای این مطالب ثابت می‌کند که مقامات واشنگتن از این افشاگری‌ها نه تنها ناراضی نیستند بلکه دقیقاً سعی دارند از آن جهت تأمین اهداف و برنامه‌های خود بهره برداری سیاسی - تبلیغاتی نمایند.
٣ - "بنیامین نتانیاهو" در یک موضع گیری آشکار ضمن استقبال از افشاگری‌های ویکی لیکس، خاطرنشان ساخت خوشبختانه هیچ یک از این افشاگری‌ها علیه اسرائیل و یا به زیان منافع اسرائیل نیست و رژیم تل آویو از انتشار این اسناد هیچگونه نگرانی ندارد.
با در نظر گرفتن اینکه قرار است ۴ میلیون برگه دیگر از اسناد محرمانه آمریکا به زودی منتشر شود، این اظهارنظر نتانیاهو و استقبال بدون قید و شرط وی از افشاگری‌ها نشان می‌دهد که وی قویاً مطمئن است حتی در افشاگری‌های آینده نیز هیچگونه تهدیدی علیه منافع صهیونیستها وجود نخواهد داشت. این بدان معنی است که مقامات صهیونیستی یقین دارند اطلاعات منتشره دقیقاً "فیلتر" می‌شوند و محال است هیچگونه اطلاعاتی علیه صهیونیستها درز کند.
بدین ترتیب حتی مانور تبلیغاتی پلیس بین الملل، "اینترپل" برای صدور حکم بازداشت "جولین اسانژ" بنیانگذار "ویکی لیکس" نیز اقدامی حساب شده برای ارزشمند معرفی کردن اطلاعات منتشره محسوب می‌شود که با هدف جا انداختن اسناد منتشره ارزیابی می‌شود.
موضوع مهمتر به رفتار مشکوک واشنگتن در قبال نشست اطلاعات در این سطح وسیع باز می‌گردد. پیش از این مقامات آمریکا و دستگاه‌های اطلاعاتی حتی در مورد مظنونین و کسانی که ممکن است به نحوی به اطلاعات طبقه بندی شده دسترسی یابند، بیشترین شدت عمل ممکن را نشان می‌دادند ولی اکنون با علم به اینکه چنین حجم عظیمی از اطلاعات وزارت خارجه آمریکا به بیرون درز کرده، واکنش قابل ذکری که متناسب با ابعاد خسارات و لطمه‌های وارده باشد، به چشم نمی‌خورد چیزی که به شدت مشکوک است. به راستی آیا پس از محرز شدن اینکه ۴ میلیون سند محرمانه در دستگاه دیپلماسی آمریکا لو رفته، باید مقامات واشنگتن با خواهش و تمنا از ویکی لیکس بخواهند که از افشای چنین اسراری منصرف شود؟
بعلاوه، آیا حیثیت ملی و جهانی دستگاههای اطلاعاتی آمریکا با در نظر گرفتن انتشار اینهمه سند و اطلاعات، البته اگر عمدی نباشد، خدشه‌دار نمی‌شود؟ به ویژه آنکه انتشار ۴ میلیون سند را نمی‌توان "درز اطلاعات" نامید. چرا که در سیستم‌های اطلاعاتی، "درز اطلاعات" معنی خاصی دارد که در حد یک یا چند سند خلاصه می‌شود و در نتیجه با علم به لو رفتن ۴ میلیون سند باید به مقامات ارشد اطلاعاتی، "مدال لیاقت" داد. نکته ظریف در این ماجرا اینست که انتشار اسناد مربوط به عملکرد آمریکا و انگلیس توسط ویکی لیکس تاکنون هیچ چیز پنهانی را افشا نکرده بلکه فقط بر حجم اسناد افزوده است، اما همین اقدام مقدمه‌ای شد برای آنکه ویکی لیکس خود را به عنوان یک افشاگر جا بزند و با استفاده از این موقعیت، اهداف خود علیه ملت‌های مسلمان را دنبال کند.
ابهام بزرگتر از این بابت به وجود می‌آید که بر اثر این افشاگریها، تقریباً کسی غافلگیر نشده و حتی در سلسله مراتب فرماندهی و مدیریت اطلاعات هم هیچگونه اتفاقی رخ نداده است. نه کسی برکنار شد، نه کسی استعفا داده و نه حتی کسی مورد بازخواست قرار گرفته که چرا بر اثر بی کفایتی، وی و دستیارانش چنین فاجعه‌ای رخ داده است. حتی این احتمال جدی وجود دارد که طراحان این طرح جدید "یورش اطلاعاتی واشنگتن"، مورد تشویق نیز قرار گیرند. چرا که توانسته‌اند از اسناد اطلاعات "بایگانی راکد" وزارت خارجه آمریکا چنین موج تصنعی و فریبکارانه‌ای را به وجود آورند و آنرا مبنای دیپلماسی جدید رسانه‌ای واشنگتن قرار دهند که به موجب آن، آتش اختلاف میان کشورهای اسلامی شعله ور می‌شود و فرصت جدیدی را برای آمریکا و رژیم صهیونیستی ایجاد می‌کند تا اهداف خصمانه خود علیه ملت‌های منطقه را با خیال راحت دنبال کنند.

رسالت:الگوی اسلامی - ایرانی پیشرفت
«الگوی اسلامی - ایرانی پیشرفت»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی رسالت به قلم سید مرتضی نبوی است که در آن می‌خوانید؛
۱- ولی فقیه معظم و آگاه به زمان ما، نقش رهبری و بسیج جامعه در عرصه‌های تولید فکر، اندیشه، علم و پژوهش را نیز به عهده دارند. خدای علیم و حکیم این توفیق را به ایشان عنایت کرده که اندیشه‌ورزی، پژوهش و تولید علم را در جایگاه شایسته خود قرار دهند و آن را به گفتمان غالب در ایران اسلامی تبدیل کنند.
۲- رهبری معظم انقلاب بعد از ابلاغ سند چشم‌انداز۲۰ ساله که تصویر روشنی از ایران ۱۴۰۴ را ترسیم می‌کند، نخبگان، مسئولین و مردم را به فراهم آوردن لوازم و مقدمات واجب آن توصیه فرمودند. یکی از لوازم مهم تحقق اهداف چشم‌انداز۲۰ ساله، طراحی الگوی اسلامی - ایرانی پیشرفت است.
٣- به تعبیر مقام معظم رهبری، الگوی اسلامی - ایرانی پیشرفت نقشه جامعی است که وضع مطلوب، راهبردها و چگونگی رسیدن از وضع موجود به وضع مطلوب را جلوی چشم مسئولین و مردم قرار می‌دهد. الگوی اسلامی - ایرانی پیشرفت دستیابی به پاسخ‌های دقیق برای صدها سئوال در مورد وضع مطلوب، وضع موجود و چگونگی دستیابی به وضع مطلوب و ملاک‌ها و معیارهای حاکم بر این مسیر را ممکن می‌سازد.
۴- در جهت تحقق مطالبات رهبری از نخبگان دانشگاهی، همایشی با عنوان "الگوی اسلامی - ایرانی پیشرفت" به همت ۲۲ مرکز پژوهشی و برخی شخصیت‌های علمی برگزار شد.
این همایش ۵۰۰ مقاله دریافت کرد که ۱۱۰ مقاله آن از امتیاز لازم برای چاپ برخوردار شد و ان‌شاء‌الله بزودی شاهد چاپ و نشر آن خواهیم بود.
۵- به دنبال این همایش، با ابتکار رهبر معظم انقلاب سلسله نشست‌های "اندیشه‌های راهبردی" تدبیر شد. اولین نشست در این نوع به الگوی اسلامی - ایرانی پیشرفت اختصاص یافت. برای این نشست، رهبر معظم انقلاب بیش از چهار ساعت وقت گذاشتند. ایشان مباحث ۱۴ تن از اساتید و صاحب‌نظران را با دقت گوش کردند و خود مطالب بسیار عمیق و دقیقی در زمینه الگوی پیشرفت اسلامی - ایرانی مطرح کردند که راهگشای ادامه تحقیق در این زمینه است.
۶- به عنوان نمونه‌ای کوچک از تلاش‌هایی که به دنبال دعوت مقام معظم رهبری برای طراحی الگوی توسعه بومی انجام شده، تاسیس یک مرکز پژوهشی با نام مطالعات راهبردی توسعه، با کمک بعضی از اندیشمندان مطرح شده است. این مرکز علاوه بر انجام برخی از طرح‌های پژوهشی، به طور مرتب یک فصلنامه علمی - ترویجی با عنوان "راهبرد یاس" منتشر کرده که در هر شماره آن علاوه بر مقالات پژوهشی، یک میزگرد پیرامون پیشرفت و توسعه و مسائل مربوط به آن تدارک دیده است.
۷- این تلاش علمی که با بسیج مقام معظم رهبری آغاز شده، ان‌شاءالله روزی به بار خواهد نشست و در نتیجه آن ایران اسلامی صاحب نظریه‌های معتبر علمی در سطح جهان پیرامون پیشرفت و توسعه خواهد شد.

قدس: ژنو ٣ و الزامهای آن
«ژنو ٣ و الزامهای آن»عنوان سرمقاله روزنامه‌ی قدس به قلم غلامرضا قلندریان است که در آن می‌خوانید؛دور جدید مذاکرات هسته ای در حالی امروز به درخواست اتحادیه اروپا برگزارمی شود، که ترور دانشمندان هسته ای کشور بر اساس راهکارهای رئیس MI۶ و راهبردهای دیوید پترائوس فرمانده نیروهای آمریکایی در خاورمیانه مبنی بر گسترش سلسله عملیاتهای امنیتی و نظامی در ایران برای توقف برنامه هسته ای پس از ناامیدی غرب از کارایی ابزار تهدید و تحریم، در دستور کار قرار گرفته است.
جمهوری اسلامی قطعاً با عنایت به مسیر طولانی و پر پیچ و خم مذاکرات که در هر مرحله از سوی طرف غربی با بهانه های گوناگون بی نتیجه می ماند، باید الزامهایی را تعیین کند و بر اساس آنها در گفتگوهای هسته ای حضور یابد.
ایران باید در مذاکرات بر تبادل سوخت هسته ای بر اساس مقررات آژانس که این حق را برای همه اعضا در نظر گرفته است، وارد مذاکره گردد و موضوع مبادله سوخت در چارچوب بیانیه تهران صورت پذیرد که در صورت توافق می تواند به عنوان یک موضوع اعتمادساز، فضای جدیدی را برای تداوم مذاکرات به وجود آورد. اما شواهد موجود نشان می دهد تصور دستیابی به یک توافق و ایجاد اعتماد بین طرفین، بسیار دور از ذهن است.
موضوع زرادخانه رژیم صهیونیستی نباید مغفول واقع گردد. کشورهای داعیه دار امنیت جهانی باید بر اساس واقعیتها این رژیم نامشروع را در خصوص بمبهای اتمی اش پاسخگو بدانند. پر واضح است، مناسبات جهانی قدرتها تاکنون آنها را از پرداختن به این موضوع بازداشته است، به نحوی که در نشست منامه دو طرف آمریکایی و اسرائیلی درصدد برآمدند تا کشورهای منطقه را نسبت به برنامه هسته ای ایران نگران کنند و در حقیقت دست به ایران هراسی زدند؛ موضوعی که می تواند بسیار به اسرائیل کمک کند و باورها را در باره اینکه صهیونیستها عامل بحرانهای پی در پی درمنطقه هستند، تغییر دهد.
موضوع بانک هسته ای اکنون با مختصات ارائه شده از سوی غربیها، ابزاری برای تحت فشار قرار دادن کشورهای غیرهمسوست تا از این منظر دیدگاه های خود را به آنها تحمیل کنند. در واقع، بانک هسته ای را بستر قانونی نمودن اقدامهای خلاف رویه خویش قرار داده اند و جمهوری اسلامی با هر اقدامی که منجر به تضعیف حقوق ملت ایران گردد، قطعاً مخالفت خواهد نمود. تاکنون مشی سیاسی کشورهای طرف مذاکره بیانگر این حقیقت بوده که آنها صداقتی در خصوص انجام تعهدها از خود نشان نداده اند، لذا نمی توان به وعده های فاقد ضمانت اجرایی آنان امید بست.
شایسته است، مذاکره کنندگان ایرانی بر پایه تولید اورانیوم ۲۰ درصد تأکید نمایند، زیرا آقای البرادعی مدیرکل سابق آژانس غنای ٣/۵ درصد ایران را پذیرفت و اکنون اصرار جمهوری اسلامی شاید بتواند منجر به ابتکار دبیرکل، آقای آمانو، گردد و ایشان نیز همچون سلف خویش، دستاورد جدید ایران را به عنوان پایه جدید غنی سازی بپذیرد.
از سوی دیگر، اصرار بر عملیاتی ماندن قطعنامه ۱۹۲۹ و بسترسازی مذاکرات نمی تواند قابل توجیه باشد. اگر مسیر تحریم و تشدید تحریمها را در پیش گرفته اند، موضوع گفتگو نمی تواند وجاهتی داشته باشد. اگر بر مذاکره تأکید می نمایند و ساز و کار برون رفت از شرایط موجود را دیپلماسی بر مبنای حقوق متقابل ارزیابی می کنند، قطعنامه باید تعلیق گردد. اگر قرار باشد همچنان تحریمها بر روابط ایران با گروه مذاکره کننده غربی سایه بیندازد و جمهوری اسلامی مورد تهدید واقع شود، دلیلی برای ماندن در مرز غنی سازی ۲۰ درصد هم وجود ندارد.
اعلام خودکفایی ایران در تولید انبوه کیک زرد، در حالی است که ایران پیش از این نیز کیک زرد را تولید کرده بود، اما آنچه اکنون اتفاق افتاده این است که ایران این محصول را که ماده اولیه تمام فعالیتهای چرخه سوخت است، در حد «تن» و به طور انبوه در داخل تولید کرده و به طور کامل از واردات آن بی نیازشده است. جمهوری اسلامی با وجود تشدید تحریمها از سوی طرف غربی، به میزانی از توانمندی دست پیدا کرده است که آنها انتظار آن را نداشتند، دستاورد جدید ایران در واقع بی اثر کردن بندهایی از قطعنامه ۱۹۲۹ و کنفرانس امنیت هسته ای واشنگتن است که تلاش کردند با ممنوعیت دسترسی ایران به منابع مواد اولیه هسته ای کشور را دچار مشکل کنند. اعلام این موضوع در آستانه مذاکرات راهبردی با ۱ + ۵ حاکی از آن است که ایران با آمادگی کامل وارد مذاکرات می شود و برگها و اهرمهای قدرت فراوانی در اختیار دارد و در مذاکرات با ۱ + ۵ کاملاً دست بالا دارد.
دشمن باید بداند که اقدامهای بی نتیجه صرفاً بر حماقت آنها مهر تأیید می زند، زیرا آنها نیک می دانند جنگ پنهانی شامل ترور و حملات سایبری فقط برنامه هسته ای ایران را کمی به تأخیر می اندازد. ایران با بی اثر کردن استاکس نت، خود را با شرایط تطبیق می دهد و از دانشمندان هسته ای اش بیشتر محافظت و افراد از دست رفته را با دیگر دانش آموختگان جایگزین می کند. از همین رو، دشمن از این پس، نفوذ به محدوده امنیتی ایران را دشوارتر می بیند. لذا تنها مسیر دستیابی به نتیجه، تسلیم در مقابل مقررات بین المللی است تا از این رهگذر ضمن محترم شمردن حقوق ملتها، ثبات و تحکیم ضوابط حقوق بین الملل نیز از ضمانت اجرا برخوردار گردد.

سیاست روز:ترور و مذاکرات
«ترور و مذاکرات»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن می‌خوانید؛مذاکرات از امروز آغاز می‌شود. مذاکراتی که برای برگزاری آن فراز و نشیب‌های بسیاری را هردو طرف پشت سر گذاشتند.
اما این دور از مذاکرات به خاطر ترور دو دانشمند هسته‌ای کشورمان رنگ و بوی خون گرفته است. خونی که به ناحق به زمین ریخت.
تحولاتی که در چند روز گذشته روی داده است ، نشان می‌دهد که غرب و اتحادیه اروپا با سیاست‌های خود باعث شدند بار دیگر در یک اقدام تروریستی ، خون یکی از دانشمندان هسته‌ای کشورمان باعث ‌شود ماهیت اصلی غرب و آمریکا و مدعیان حقوق بشری آشکار گردد.
پیش از آن که ترور دکتر شهریاری و دکتر عباسی انجام شود ، اتحادیه اروپا در یک اقدام حمایت آمیز از گروهک تروریستی منافقین ، از آمریکا درخواست کرد که اسم این گروهک از لیست گروهک‌های تروریستی آمریکا خارج شود.
متعاقب آن و پس از گذشت چند روز ، در یک اقدام تروریستی و برنامه‌ریزی شده ، دو استاد دانشگاه ترور می‌شوند که یکی از آن دو به شهادت می‌رسد. دو روز پس از ترور دو دانشمند هسته‌ای اتحادیه اروپا از مریم رجوی سر کرده گروهک تروریستی منافقین استقبال می‌کند و او را مورد تمجید قرار می‌دهد . اتحادیه اروپا حتی سکوت اختیار می‌کند و از پس واگرایی و انفعال این اقدام تروریستی را محکوم هم نمی‌کند. حال آن که این اتحادیه به خاطر حکم اعدام یک مجرم جنایتکار در ایران بیانیه‌ها می‌دهد، اعتراض‌ها می‌کند و واسفا می‌گوید که مردم دنیا کجایید که حقوق بشر در ایران پایمال شد.
محکوم نکردن اقدامات تروریستی در ایران حمایت از سر کرده گروهک منافقین ، نشان از دست داشتن برخی کشورهای غربی و اروپایی در اینگونه ترورها دارد.
اکنون که در آستانه مذاکرات ایران و ۱+۵ هستیم ، با توجه به این که جمهوری اسلامی ایران پیش از این و بارها تاکید کرده است ، محور مذاکرات بر اساس بسته پیشنهادی تهران است ، و بر سر حقوق هسته‌ای خود مذاکره نمی‌کند ترور دانشمندان هسته‌ای کشورمان نیز می‌تواند یکی دیگر از محورهای گفت‌و گو در این دور از مذاکرات باشد.
اکنون مشاهده می‌شود که پس از شکست طرح تحریم اقتصادی و خارج شدن گزینه‌ نظامی از دستور کار غرب علیه ایران، برنامه‌های دیگری برای ایجاد مشکل در دستیابی ایران به انرژی هسته‌ای صلح آمیز در دستور کار قرار گرفته است و برای جلوگیری از پیشرفت هسته‌ای ایران، اینگونه اقدامات تروریستی بازهم ادامه خواهد یافت.
برای همین خاطر در این دور از گفت و گو‌ها باید به این نکته توجه داشت که اگر بازهم اینگونه اتفاقات روی دهد ، علاوه بر این که مقصر اصلی غرب ، اتحادیه اروپا و آمریکا خواهد بود بر روند گفت و گو ها نیز تاثیر خواهد گذاشت و حتی می‌تواند روند مذاکرات را قطع کرد.با توجه به این که غرب و ۱+۵ محور گفت و گوها را تنها مسائل هسته‌ای ایران مطرح کرده‌اند نشان دهنده سیاست عدم تعامل غرب با ایران است.
در کنار این سیاست ، اعمال تروریستی که با حمایت غرب و آمریکا صورت می‌گیرد ابزار مناسب و کاربرد خوبی برای جمهوری اسلامی ایران خواهد بود تا بتواند روشن کند که غرب در پی حل و فصل مسائل خود با ایران نیست.

مردم سالاری:بحران آلودگی و مدیریت آن در تهران
«بحران آلودگی و مدیریت آن در تهران»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی مردم سالاری به قلم حمیدخوش آیند دولت آباد است که در آن می‌خوانید؛آلودگی هوای تهران طی روزهای اخیر به معضلی پر دردسر برای همه تبدیل شده است که فکر مردم و مسوولا ن شهری را به خود مشغول ساخته است. اما این که در برابر آلودگی هوا ومعضل به وجود آمده متولیان اداره امور پایتخت باید چه راهکارهائی ارائه کنند و چه برنامه هایی برای این معضل داشته باشند ازنکات حائز اهمیت و قابل تامل است که به دقت نظر و توجه فراوان نیاز دارد.
اگر بخواهیم تعریفی ساده از بحران ارائه کنیم شاید ساده ترین تعریف و برداشتی که می توانیم داشته باشیم این خواهد بود که وضعیت و شرایط به وجود آمده غیرعادی و اضطراری را که باعث بروز و وقوع مشکلا تی برای جامعه می شود و در روند زندگی عادی مردم اختلا ل به وجود می آورد بحران می نامند.
با استناد به این تعریف ساده وضعیتی را که طی روزهای اخیر شهر تهران را دچار خود ساخته می توان بحران نامید اما با پسوند آلودگی هوا یعنی بحران آلودگی هوا در تهران اما نکته مهم راهکارهایی است که باید برای مقابله با بحران اندیشید.
مهمترین و اصلی ترین راه برای مقابله با بحران همان مدیریت صحیح و حساب شده بحران است که بتوان شرایط غیرعادی را به حالت اولیه و عادی خود بازگرداند. یا حداقل از بروز مسائل و مشکلا ت بعدی به وجود آمده جلوگیری کرد. اما آیا تعطیلی و به طور کلی تعطیلی همگانی تنها راه مقابله با بحران آلودگی هوااست یا سرپوش گذاشتن به آن یا...؟ قبل از پرداختن به موضوع اصلی ذکر مواردی مختصر لا زم و ضروری می نماید. می دانیم که تهران و شهرهای حومه بیشترین حجم سرمایه، مراکز صنعتی، تولیدی، علمی، کارخانجات، وزارتخانه ها، ادارات مهم و... در کشور را به خود اختصاص داده است و چه بسا بیش از نیمی از سرمایه و ثروت کشوری که دارای ٣۰ استان است در تهران انباشته شده است.
درواقع استان تهران را می توان با تمرکز بالا ی سرمایه و ثروت و مراکز صنعتی و... عصاره همه استان ها در کشور دانست. سرمایه بیشتر، مراکز صنعتی و تولیدی و علمی فراوان، جمعیت بالا ، وسایل حمل ونقل زیاد، تردد بیشتر و این قبیل موارد پدیده هایی مثبت و تاثیرگذار در رشد و توسعه یک کشور است اما تراکم و تمرکز بیش از اندازه و خارج از تعادل آنها در یک منطقه خاص به ویژه اگر آن منطقه پایتخت یک کشور باشد سبب عقب ماندگی سایر شهرها و مشکلا تی از قبیل مهاجرت، ایجاد ترافیک سنگین، آلودگی شدید هوا،کاهش بازدهی، بروز معضلا ت اجتماعی و روانی و فرهنگی و اقتصادی، اختلا ل زندگی ساکنان وموضوعاتی از این قبیل در آن شهر می شود و مدیریت و کنترل آنجا را با مشکلا ت اساسی مواجه می سازد. ولی مهم تر از همه این مشکلا ت همانگونه که بیان شد مدیریت آن شهر است که اگر صحیح و اصولی نباشد مشکلا ت جانبی فراوانی را هم در پی خواهد داشت. همان موضوعی که چند روز است پایتخت نشینان را با خود درگیر ساخته است.
آلودگی هوای تهران پدیده ای نیست که مختص این چند روز باشد بلکه قبلا نیز سابقه داشته و در آینده نیز همچنان شاهد بروز آن خواهیم بود. به هر حال آلودگی پدیده ای طبیعی است و همواره به خصوص در دنیای صنعتی امروز وجود دارد. این که آلودگی تهران الا ن تبدیل به یک مشکل اساسی شده و زندگی پایتخت نشینان را با اختلا لا تی روبرو ساخته تماما به آلودگی هوا بر نمی گردد بلکه همانطور که ذکر شد آلودگی هوا یک امر طبیعی است; آنچه غیرطبیعی است آماده نبودن برای مقابله یا مدیریت بحران این آلودگی است.
باید طرح   و برنامه از قبل پیش بینی شده برای مدیریت نه تنها آلودگی بلکه سایر بحران های زیست محیطی داشت. بحران را بایستی مدیریت کرد و از اثرات منفی آن کاست این که آخرین راه حل را همان ابتدا و در مرحله اول انتخاب و عملیاتی کرد راهکار صحیحی نیست. تعطیلی پایتخت شاید باعث کاهش میزان آلودگی هوا شود اما تبعات منفی این تعطیلی ها هم که در آینده خود را نشان خواهد داد کمتر از اثرات منفی آلودگی هوا نیست به ویژه تاثیراتی که این تعطیلی های پی درپی در آینده توسعه و اقتصاد و بهره وری کشور خواهد داشت.
این یک امر مسلم است که پایتخت هر کشوری نماد توسعه و پیشرفت، فرهنگ و تمدن همگانی، ارزش ها و هنجارهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و... آن کشور است و بنابرین هر اتفاقی که در آن روی دهد کل کشور را تحت تاثیر خود قرار می دهد. کشورهای در حال توسعه این خصوصیت را دارند که سطوح بالا ی سرمایه، صنعت، اقتصاد، سیاست، جمعیت، مراکز کلیدی و استراتژیکی و... را در پایتخت هایشان مستقر می سازند.
این که چرا این چنین است به بحث مطروحه مربوط نیست بلکه موضوع این است که این سطوح بالا ی تراکم و انباشت نه تنها باعث رشد و توسعه همگانی نمی شود بلکه سبب بروز اختلا لا ت و معضلا ت و به تبع آن عقب ماندگی نیز می گردد. به موضوع سرفصل باز می گردیم که چگونه باید از مشکلا ت به وجود آمده در تهران از جمله آلودگی هوا و ترافیک و مشکلا ت جانبی آن کاست؟ البته مسوولا ن شهری و کارشناسان حوزه های گوناگون طرح ها و برنامه های مختلف را در این زمینه ها از جمله طرح های کنترل ترافیک، طرح خروج از تهران، انتقال ادارات و نهادهای دولتی و غیردولتی به سایر شهرها، کاهش ساعات کاری ادارات و... ارایه داده و اجرا کرده اند اما نباید فراموش کرد که دو اصطلا ح «مشکل و معضل» پدیده هایی نیستند که از بین رفته و به طور کلی مرتفع شوند بلکه مشکلا ت همیشه بوده و هست و در آینده نیز خواهد بود.
مثلا همین پدیده آلودگی که از قبل بوده و همچنان نیز خواهد بود. بنابراین اگر تمام سعی و کوشش مان بر این باشد که کل آلودگی را از بین ببریم شاید به دور از منطق و عقلا نیت باشد به هر حال برای توسعه و پیشرفت بالا جبار نیاز به کار و تلا ش و کارخانه و صنعت و ترافیک و آلودگی و این قبیل مقولا ت است و این پدیده ها نیز طبعا آلوده زا هستند.
بنابراین باید به صورت برنامه ریزی شده و دقیق دنبال طرح های دیگر رفت که شاید پایه و اساس این طرح ها و برنامه ها کاستن از حجم بالا ی تراکم و تمرکز در شهر تهران است. دولت و نمایندگان مجلس و مسوولا ن شهر تهران بایستی برنامه های منظم و دقیق و کارشناسی شده ای در سند چشم انداز آینده کشور برای کاهش این تراکم و تمرکز بالا در تهران داشته باشند.
باید حجم بالا ی سرمایه و صنعت و جمعیت را به سایر نقاط کشور سوق داد و بخش خصوصی و سرمایه گذاران را با ارایه مشوق و فراهم سازی بسترهای مناسب سرمایه گذاری در سایر شهرها، ترغیب شان کرد تا فقط در تهران متمرکز نشوند بلکه سایر استان ها هم به رشد و توسعه و سرمایه گذاری نیاز دارند و ایران فقط تهران نیست. دولت و مسوولا ن پایتخت باید مقررات قانونی قوی داشته باشند تا از افزایش مهاجرت و جمعیت و ترافیک در تهران بکاهند.
چرا شهری که شاید کمتر از یک سی ام فضای مسکونی کشور را دارد یک ششم جمعیت را که بیشتر کارآمد و فعال هستند در خود جای دهد؟ دولت باید برنامه هایی برای ایجاد روزافزون مراکز صنعتی، تولیدی، عمرانی و ایجاد اشتغال و... در سایر استانها داشته باشد تا بدون اینکه نیازی به اصرار و تمنا و ابلا غ و بخشنامه و... به ادارات باشد متقاضیان با میل و اراده و اشتیاق تهران را ترک کنند و در شهرهای خودشان که امکانات فراهم خواهد شد به زندگی بپردازند تا هم شاهد به وجود آ مدن این مشکلا تی که الا ن در تهران می بینیم نباشیم و هم توسعه و رفاه عمومی در کل کشور را شاهد باشیم.

تهران امروز:ترورهای اتمی و نقض اعلامیه جهانی حقوق بشر
«ترورهای اتمی و نقض اعلامیه جهانی حقوق بشر»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی تهران امروز به قلم حسین قشقایی است که در آن می‌خوانید؛در روزهای اخیر و بررسی ترور دانشمندان هسته‌ای ایران، شاید کمتر محفل و رسانه‌‌ای به یکی از ابعاد مهم و خطرناک این موضوع یعنی تلاش برای نقض حقوق بشر در ایران از سوی نهادهای بین‌المللی و رسمی، اشاره کرده باشد.
متاسفانه روشنفکران و حتی نهادهای رسمی به خوانشی که غرب از حقوق بشر دارد روی آورده و به نکاتی مهم و اصلی در این باره توجه ندارند که حقوقی مانند حق توسعه و دسترسی به علم هم جزو اصلی‌ترین و حیاتی‌ترین حقوق بشر قلمداد می‌شود که با اقداماتی مانند قرار دادن اسامی دانشمندان هسته‌ای در لیست‌های سیاه به‌صورتی واضح و آشکار نقض می‌شود. قطع نامه‌های تحریمی مانند قطع‌نامه ۱۷۴۷ بهانه‌ای برای ترور دکتر عباسی دانشمند هسته‌ای ایران شده، موضوعی که از دو جنبه قابل بررسی و تامل است.
نخست آنکه شورای امنیت سازمان ملل متحد با رسانه‌ای کردن اسامی دانشمندان هسته ای، حیات این افراد را پرریسک کرده و در همین ابتدا حتی اگر هیچ اقدام تروریستی هم بر ضد این دانشمندان تا پایان عمرشان صورت نمی‌گرفت باز اقدام این نهاد به‌طور واضح سلب کردن حق حیات این دانشمندان آن هم به‌خاطر فعالیت‌های علمی بوده است.
دوم اینکه جدای از این بحث که حق حیات و زندگی اولین حق بشری به شمار می‌آید، از بعدی دیگر حق توسعه و پیشرفت علمی هم یکی از حقوق اساسی بشر بوده و نمی‌توان با نگاهی نژادپرستانه حق برخورداری و تولید علم را برای یک کشور یا کشورهایی خاص مجاز دانست و گفت در هر کشوری هر دانشمندی روی مباحث علمی کار کند خطری برای امنیت بین‌الملل محسوب شده و با این سخن او را به یک هدف متحرک برای ترور تبدیل نمایند.
ه عبارتی اگر بپذیریم که حق کسب علم، دانش‌افزایی و توسعه جزو حقوق بشر است اراده‌ای جدی در نهادهایی مانند شورای امنیت بر این راستا شکل گرفته تا باقی ملت‌های منطقه که عموما مسلمان هستند و به قول غربی‌ها جهان سوم نه تنها از این حق سلب شوند بلکه بر اساس این ممانعت اقدام به ترور دانشمندانی کنند که می‌خواهند کشورهای مسلمان جهان سوم را به چنین چشم‌اندازی از توسعه برسانند.
به همین دلیل است که قطعنامه شورای امنیت و اقدام تروریستی علیه دانشمندان هسته‌ای ایران باید در یک راستا و همسو با یک اقدام ضد بشری قلمداد شود. متاسفانه در شرایطی که مسئولان سیاست خارجی و حتی وزارت امور خارجه غافل از این اشتراکات، به این مهم توجه ندارند که اراده‌ای در کار است تا مونوپلی علم و دانش را به انحصار خودشان درآورند و این اراده از قطعنامه‌های شورای امنیت آغاز شده و تا ترور فیزیکی ادامه دارد.
اسرائیل به عنوان مهم‌ترین دشمن ایران در منطقه بر این اعتقاد است که اگر در کشورهای دیگر دانشمندانی باشند که به این علوم دست یابند قدرت استراتژیک این رژیم، که همان برخورداری از این علوم است، رفته رفته از دست می‌رود. به عبارتی پیش از آنکه مشکل شورای امنیت و این کشورها سلاح باشد، مشکل روند افزون سازی دانش درایران است، چرا که اگر این دانش به دست دانشمندان ایرانی بیفتد این برتری راهبردی اسرائیل مخدوش شده و به این دلیل باید به هر شکل با آنها برخورد می‌کند.
درست بر اساس همین نگاه است که غرب دوست دارد تعبیر خاص خود را از حقوق بشر داشته باشد و ما هم گویا فراموش می‌کنیم همان قدر که اعدام و نقض آزادی بیان از موارد نقض حقوق بشر است پرریسک کردن زندگی دانشمندان و همچنین گرفتن حق توسعه از یک کشور جزو موارد بارز نقض حقوق بشر تلقی می‌شود.

ابتکار:گفتگو با زبان دشنه
«گفتگو با زبان دشنه»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی ابتکار به قلم فضل الله یاری است که در آن می‌خوانید؛
۱- جملات عاشقانه و زمزمه های دل انگیز جای خود را به بددهنی و زشت گویی می دهد . واژه هایی در محیط خانواده از دهان ها بیرون می آید که پیش از این در جمع هایی گفته می شد که حضور خانواده احساس نشود .
گفتگو که جزیی از فرهنگ این سرزمین بوده است جای خود را به بگو مگو داده است. تحکم و دستور دادن به جای با آرامش سخن گفتن نشسته است. واژه ها مشت دارند و به جای گوش به دهن طرف مقابل کوبیده می شوند. خطابه ها به تیزی تیغ دشنه می مانند. جملات شمشیرهای از نیام درآمده ای هستند که جز به دریدن پهلو راضی نمی شوند . زبان تکامل تدریجی خود به سمت خنجر شدن می پیماید . تربیت کردن فرزندان گویی جز به مدد مشت و لگد امکان پذیر نیست و هر خانواده ای صاحب سبک شده است و گاه آنرا به دیگران نیز عرضه میکند.
۲- کم کم کلمات کاربرد خود را از دست می دهد. زبان الکن می شود و از وظیفه اصلی خود (سخن گفتن) باز می ماند. مشت به نیابت از منطق وارد گفتگو می شود. لگد رسالتی عظیم را بر دوش خود احساس می کند و آن اقناع طرف مقابل است که البته خود نیز راه گوش را بر کلمات بسته است .
زندگی در چهار دیواری خانه به فیلمی پرحادثه می ماند که در آن خبری از جلوه های ویژه نیست و بازیگران خود سختی ها را به جان می خرند و کارگردانی نیست که پایان فیلم برداری را اعلام کند که:” کات .بچه ها خسته نباشین. خوب بود».
٣ – واژه ها و جملات از گفتگو ها پاک شده اند . مشت و لگد هم دیگر مفهومی را به طرف مقابل انتقال نمی دهند . اساسا دیگر گفتگو هم محلی از اعراب ندارد. اهالی خانه در یک موضوع به تفاهم رسیده اند و آن این که” دیگر گفتگو کارساز نیست”. ناچار پای کارد به میان می آید .همان که برای تقسیم سیب مهربانی در جهیزیه ها گذاشته می شود و شاعر آرزو کرده بود “هیچ کس کاردش را بیرون نیاورد جز برای تقسیم نان “. واژه که نتوانست از گوش ها و چشم ها نفوذ کند بر تیغه کاردی می نشیند تا به پهلوها و قلب ها نفوذ کند .
دیگر در لفافه سخن گفتن کافی است. این روزها در کشور ما زنگ هشدار دیگری به صدا در آمده است:”رواج پدیده همسر کشی”.با نگاهی به صفحه حوادث روزنامه ها خبرهای زیادی از قتل یکی از زوجین به مباشرت و یا آمریت طرف دیگر را می توان خواند . فاجعه ای که در آن یکی از کسانی که روزی زیباترین واژه های زندگی را در گوش دیگری زمزمه کرده بودند، جز به مرگ دیگری راضی نمی شود.
اما چرا؟ چرا این دگردیسی از عاشق یا معشوق بودن به سمت قاتل یا مقتول شدن اتفاق می افتد. روان شناسان هرچه می خواهند بگویند.از افسردگی دوران کودکی و بحران های روانی تا پرخاشگری،دیگر آزاری ، وسواس و شکاکی و...
یک موضوع اما خود را بسیار پررنگ به رخ می کشد و آن “عدم امکان ادامه گفتگو”ست . زن و شوهری که گفتگوهایشان را در عاطفی ترین لحظات آغاز کردند آن را در بحرانی ترین شرایط به پایان می برند . گویی معضلی ملی به درون خانواده نفوذ کرده است.ما اگر بتوانیم گفتگو را آغاز کنیم نمی توانیم آن را ادامه دهیم و گویی شق دیگری نمی توان متصور شد . یا باید گفتگو ادامه یابد و یا پایان گفتگو باید پایان دیگری هم باشد . خانواده بدون تردید مقیاسی کوچک از جامعه است وجود هر مشکلی در این جامعه کوچک نشان از معضلی با همان مقیاس در همان جامعه بزرگتر دارد.
ما البته چندان هم بی منطق نیستیم اول گفتگو را آغاز می کنیم .طرف مقابل اگر به “زبان خوش” حرف ما را فهمید که هیچ ،اشکال ندارد زنده بماند. اما اگر نشد،منطق محکم وآهنین مشت مجابش خواهد کرد و اگر آنقدر نفهم(!) بود که دیگر چاره ای نیست ، منطق باید برنده تر باشد. اینجاست که طرف مقابل همزمان با گفتگو به پایان می رسد .
نکته اما این جاست که طرف بازمانده پیروز این گفتگو نیست حالا باید بنشیند و برای مجاب کردن خودش وقت بگذارد. خدا کند که نخواهد با منطق دشنه خودش را هم مجاب کند .

آفرینش:کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس و نگاه به ایران
«کشور های عرب حاشیه خلیج فارس و نگاه به ایران»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی آفرینش به قلم علی رمضانی است که در آن می‌خوانید؛دشمنی کشورهای عربی حوزه خلیج فارس با ایران به دوران بعد از انقلاب محدود نمی شودبلکه کشورهای فعلی عضو شورای همکاری خلیج فارس بویژه عربستان در دوره شاه نیز سیاست مهار ایران را دنبال می کردند.
در این حال بنیان نهادن شورای همکاری خلیج فارس ازنزدیک به سه دهه دور دیگر و مهمتری از رقابت و مقابله با نقش منطقه ای ایران بود که در واقع بیش از هر چیزی ریشه در نگرش سیاسی وروانی اعراب نسبت به ایران داشت چنانچه در جنگ هشت ساله عراق بر ضد ایران اعراب(به جز کشور هایی چند)حمایت از عراق را با اهرم های حمایت سیاسی تبلیغاتی مالی و... در پیش گرفتند در این حال آنچه اکنون مهم و اساسی می نماید نقش فعلی این کشورها در سیاست خارجی خویش نسبت به ایران است در این راستا ما در دو سال گذشته با دو رویکرد اعمالی و اعلانی از سوی این کشور ها روبرو بوده ایم در رویکرد اعلانی هر چند در محافل رسمی بیشتر کشورهای این حوزه کوشید ه اند تا رویکردی تقابلی نسبت به ایران نداشته باشند اما در همین حال برخی اظهارات مقامات وسیاست‌های کشور های عرب حاشیه خلیج فارس بویژه امارات وعربستان در مواردی همچون حمایت از حمله به ایران، مقایسه ایران با اسرائیل و همکاری بیشتر با تحریم ها بر ضد ایران نشان از افزایش همگرایی با غرب در این کشور ها بر ضد ایران است تا جایی که حتی اظهارات خیلی عریان وگستاخانه‌ای نیز انجام گرفته است .
علاوه بر این در رویکرد اعمالی و در صحنه واقعی سیاست خارجی این کشور ها بویژه کشور هایی نظیر عربستان امارات وبحرین و... کوشید ه اند تا با استفاده از ابزار های گوناگون اقتصادی وسیاسی فشار هایی را بر ایران وارد کنند در این حال انتشار اسناد ویکی لیکس خود حکایت از تلاش های دو چندان این کشور ها در تحریک واشنگتن به حمله به ایران داشته است در این حال هر چند نمی‌توان به طور قاطع از صحت این اسناد و سخنان مقامات و رهبران کشور های این حوزه بر افزایش فشارها و حمله به ایران سخن گفت اما شواهد و دلایل فراوانی در دو سال گذشته نشان داده است که باید با نگاهی جدی و محتاطانه به سیاست خارجی این کشور‌ها در قبال ایران پرداخت در این بین نباید با دیدی سیاه وسفید به این کشورها نگریست و انا ن را دشمنان مطلق یا دوستان متحد دانست چه اینکه واقعیات سیاست خار جی هر کشوری بویژه کشورهای شورای همکاری خلیج فارس متاثر از دلایل چندی است دلایلی که از یک سو به منافع ملی این کشور های کوچک و بزرگ ارتباط دارد و از سوی دیگر پیوند های سیاسی و امنیتی این کشور ها با غرب بویژه واشنگتن مرتبط است همین امر است که بیش از هر زمانی باید از نگاه های صرفا خوش بینانه به رویکرد این کشور ها در قبال ایران پرهیز کرد .

آرمان:نشست ژنو، توان آمریکا- ایران
«نشست ژنو، توان آمریکا- ایران»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی آرمان به قلم حسن بهشتی‌پور است که در آن می‌خوانید؛اگر قرار است راه‌ حلی در موضوع هسته‌ای کشورمان حاصل شود باید از طریق مذاکره به آن رسید. استناد به اسنادی که مبتنی بر مذاکرات آمریکا با مقامات برخی از کشورها می‌باشد و از سوی ویکی‌لیکس منتشر شده نمی‌تواند سنخیتی با مذاکراتی با این ابعاد داشته باشد.
تنها و بزرگترین ضرر انتشار این اسناد برای آمریکا این است که طرف مقابل مذاکره بعد از این در ملاحظات خود در برابر ایالات متحده تجدیدنظر می‌کند. اسناد منتشر شده توسط ویکی‌لیکس نقطه ضعفی به آن معنا محسوب نمی‌شود تا بتوان از آن در مذاکرات استفاده کرد، این اسناد مربوط به یکسری تعاملات سران آمریکا با سایر کشورها و ارزیابی رفتار مقامات آمریکایی و دیپلماسی آنان است، بنابراین چیزی که با افشای آن غرب را در موضع ضعیف‌تر نسبت به مسئله مربوط، قرار دهد، نیست.
در خصوص موضوع ترورهای اخیر در تهران و تاثیر آن بر فضای مذاکرات، بایدگفت، اسرائیل مهمترین متهم است، زیرا قبلاً نیز از سوی این رژیم اعلام شده بود که تحریم‌ها علیه ایران بی‌اثر است و باید به روش‌های دیگری در برابر فعالیت هسته‌ای ایران متوسل شد. یکی از آن روش‌ها حذف فیزیکی و ترور است. اگر ایران بتواند با کمک اسنادی اثبات کند که رژیم صهیونیستی در موضوع ترور دانشمندان هسته‌ای ایران دست داشته ، در این صورت می‌تواند در روند مذاکرات تاثیر داشته باشد، بدین صورت که سر منشا تروریسم در تل آویو است.
همانطور که موضوع ترور در دبی توسط اسرائیل لو رفت و موجب رسوایی رژیم صهیونیستی شد، اگر ارتباط مستقیم در خصوص این ترورها به دست بیاوریم برای ما برگ برنده‌ای مبنی بر تناقض در رفتار و گفتار غرب خواهد بود. بهر حال اصل مذاکره را خوب می‌دانم، زیرا اگر قرار است راه‌ حلی حاصل شود باید از طریق مذاکره به آن رسید.
البته باید دید خانم کاترین اشتون در عمل چقدر دیپلمات هستند و تا چه اندازه می‌توانند به حل موضوع کمک کنند. نقش مذاکره کننده‌ها نیز حائز اهمیت است، اصل بحث در مذاکرات این است که غرب همواره می‌خواهد نظر خود را بر ما تحمیل کند.
توقف غنی‌سازی خط قرمز ما به شمار می‌رود و غرب نیز این موضوع را می‌داند ،زمانی که ۲ سال و نیم غنی‌سازی را متوقف کردیم غرب هیچ اقدام مناسبی در برابر حسن نیت ما انجام نداد. اگر رویه غرب در برابر موضوع هسته‌ای ایران تغییر کند آنوقت می‌توان بحث تغییر که از سوی آنها مطرح شد را باور کرد.

دنیای اقتصاد:از مالیات تورمی تا مالیات تنفسی!
«از مالیات تورمی تا مالیات تنفسی!»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی دنیای اقتصاد به قلم مهدی نصرتی است که در آن می‌خوانید؛یکی از ابزارهای سیاستی منحصربه‌فرد در کشور ما وضع مالیات تنفسی است که اتفاقا شباهت‌های جالبی با مالیات تورمی دارد.
برای این که با ابعاد این ابزار جدید آشنا شویم مناسب است ابتدا نگاهی داشته باشیم به مالیات تورمی که یکی از سیاست‌های قدیمی و البته بسیار پر کاربرد است.
مالیات تورمی که از آن با عنوان مالیات خاموش (silent tax) یا مالیات پنهان (hidden tax) نیز یاد می‌شود دارای این سازوکار است: دولت‌ها به جای اینکه مستقیما از مردم مالیات و عوارض بگیرند، اقدام به انتشار پول کرده و کسری بودجه خود را از این طریق جبران می‌کنند. اما این اقدام منجر به افزایش تورم می‌شود و باعث می‌شود قدرت خرید مردم کمتر شود. بدین‌ ترتیب مردمی که قرار بوده پول بیشتری برای عوارض و مالیات بدهند آن ‌را در جای خود نمی‌دهند و در عوض از طریق کاهش قدرت خرید پولشان این موضوع را جبران می‌کنند.
حال ببینیم مالیات تنفسی چیست.
موضوع از این قرار است که جهت مقابله با آلودگی هوا باید اقداماتی انجام گیرد: مثلا قیمت بنزین افزایش یابد، ممنوعیت‌های بیشتری برای تردد خودروها وضع شود، حمل و نقل عمومی و مترو توسعه یابد.
اما همه این اقدامات هزینه‌هایی را به صورت مستقیم و غیرمستقیم بر مردم و بودجه دولت تحمیل می‌کند. اینجا هم مثل موضوع مالیات تورمی این مساله وجود دارد که این هزینه از چه کسانی چگونه و به چه میزان اخذ شود. همان‌طور که در مالیات تورمی، راه‌حل ساده و دم دستی، افزایش نقدینگی و تحمیل هزینه‌ها به‌صورت نامحسوس بر مردم بود، اینجا هم به جای اینکه از جیب افراد و جامعه هزینه شود از نفس‌کشیدن شهروندان مالیات گرفته‌ می‌شود.
به این ترتیب ما نه تنها نفت و سرمایه‌های تجدیدناپذیرمان را هزینه می‌کنیم، بلکه بر مهم‌ترین سرمایه شخصی افراد- یعنی سلامتی- نیز چوب حراج می زنیم. به غیر از بیماران قلبی و افراد کهنسالی که مالیات تنفسی خود را نقدا- و در قالب سکته و بیماری‌هالی قلبی می‌پردازند!- هزینه‌هایی نیز به حساب کل شهروندان واریز می‌شود تا با ابتلای تدریجی به انواع و اقسام بیماری‌ها، در آینده دوران بازنشستگی خود را سپری کنند.
البته متخصصین پزشکی عقیده دارند که آلودگی هوا آثار دیگری همچون کم‌حوصلگی، عصبی‌شدن،‌ خستگی مزمن‌، سوزش چشم و... هم دارد که البته در مقایسه با هزینه‌های جانی آلودگی هوا چندان مهم نیست! اما مزیت‌های مالیات تنفسی چیست؟ مهم‌ترین مزیت این روش این است که مقصر معلوم نیست.
رانندگان بی‌ملاحظه،‌ خودروهای تک‌سرنشین، فرهنگ ترافیک و چندین عامل موهوم را می‌توان به عنوان مقصر و متهم ردیف کرد. همچنین می‌توان حرف‌های قشنگ ولی بی‌محتوا زد مثلا: «برای بیرون آمدن از این هوای سنگین، تهرانی‌ها چاره‌ای جز یاری یکدیگر ندارند»، «هنوز چنین مساله‌ای وارد فرهنگ ما نشده است»، «برای نفس کشیدن در هوایی سالم، باید دست به دست هم داد.»
به‌هرحال این هم یک الگوی مدیریت است. می‌توانیم این الگو را به مردم جهان معرفی کنیم و به این‌ترتیب بسیاری شهرهای گران دنیا مانند مسکو، لندن و توکیو با به کاربردن ابزار مالیات تنفسی تبدیل به شهرهایی ارزان و البته غیرسالم خواهند شد! اما یک نکته را فراموش نکنیم: در دنیای صنعتی و شهرنشینی امروز،‌ داشتن هوای پاک، مجانی نیست و باید برای آن هزینه کرد. اگر حاضر نیستیم این هزینه را بپردازیم،‌ باید از سلامتی شهروندان مایه بگذاریم!

جهان صنعت:۲مصوبه مجلس و یک سوال‌
«۲مصوبه مجلس و یک سوال‌»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی جهان صنعت به قلم
طهماسب طلایی‌ است که در آن می‌خوانید؛ مصوبه‌های جدید نمایندگان مجلس شورای اسلامی طی روز گذشته که در قالب برنامه پنجم توسعه کشور بود دو نکته جالب به همراه داشت که اندکی تامل‌برانگیز نیز بود.
اول آنکه دولت باید تا سال دوم برنامه چهار وزارتخانه را منحل کند و از ۲۱ وزارتخانه به ۱۷وزارتخانه برسد. موضوع دیگر هم اجازه‌ای بود که مجلس به دولت داد و در قالب آن دولت می‌تواند بدون جلب‌نظر موافق کارمندان، آنها را از اداره‌ای به اداره دیگر در سطح شهرستان منتقل کند.
حال در این رابطه باید یک سوال جدی را مطرح کرد که چرا در شرایطی که دولت از استخدام‌های جدید می‌گوید، لایحه‌اش برای چهار انحلال بزرگ توسط مجلس تصویب می‌شود و مجلسیان این سوال را نمی‌پرسند که این دو اقدام دولت چگونه در یک اقلیم گنجیده است.
از سوی دیگر انبوه کارمندان این وزارتخانه‌ها و احتمال ریزش بخشی از آنها با چه تدبیری مواجه است که سرنوشت طرحی چون انتقال از تهران را نبینیم و آیا مصوبه‌ای برای آنکه دولت بر کارمندان خود مسلط باشد نقض حقوق کارمندان برای آسایش دولت در انحلال چهار وزارتخانه نیست؟
دو نکته از مصوبات روز گذشته را به عنوان یک سوال مطرح می‌کنیم تا شاید ذهن انبوه کارمندانی که از شنیدن این خبر نگران می‌شوند را پاسخگو شود؛ باشد که شنیده شود و توضیحی درخور از سوی مجلس و دولت بیاید که قرار است چه شود؟

منبع: جام جم آنلاین


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست