روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۱۶ آذر ۱٣٨۹ -
۷ دسامبر ۲۰۱۰
«جای خالی مدیریت مشارکتی»عنوان یادداشت روز روزنامهی جام جم به قلم مژگان جمشیدی است که در آن میخوانید؛از نخستین روزی که شعلههای آتش توسط عدهای آتشافروز، در جنگلهای استان گلستان زبانه کشید، اکنون نزدیک به ۲۲ روز میگذرد. آتشسوزی از پارک ملی گلستان شروع شد، اما در مدت کمی جنگلهای منطقه لوه، علیآباد، جعفرآباد، مایان، رامیان، مینودشت، کلاله و بسیاری از مناطق این استان را هم فراگرفت به طوری که تا صبح روز پنجشنبه ۱۱/۹/٨۹ نزدیک به ۶۴ نقطه از جنگلهای گلستان طعمه حریق شد.
هرچند به گفته مسوولان محلی بسیاری از این آتشسوزیها در وسعت کمی به وقوع پیوسته اما آن گونه هم که رئیس سازمان محیطزیست اظهار داشته بود که آتشسوزیها سطحی بوده و تنها برگهای کف جنگل سوختهاند، نبوده چراکه اگر قرار بود این آتشسوزیها همگی سطحی افتاده باشند، بدون شک تا امروز مهار شده بودند و هرگز مانند حریق پارک ملی گلستان تا ۲۰ روز به طول نمیانجامید. رئیس سازمان محیط زیست علت بیشتر این آتشسوزیها را بیتوجهی مسافران و بعضا شکارچیان عنوان میکنند. اما به گفته کارشناسان و محیطبانان پارک ملی گلستان، آتشسوزیهای این منطقه و منطقه پیرامونی آن یعنی جنگلهای لوه، عمدتا عمدی و از سوی برخی افراد محلی بوده که پیشتر به دلیل تخلفات، توسط جنگلبانان و محیطبانان دستگیر شده بودند.
حال پرسش این است چرا باید ظرفیتهای مردمی که میتواند بهترین پشتوانه برای حفظ طبیعت و مناطق حفاظت شده باشد، اینچنین در این گوشه از ایران صرف آتشافروزی و نابود کردن میراث ملی شود؟ توجه به این نکته که پارک ملی گلستان از سال ۱٣٨۴ تاکنون ۴ بار دچار آتشسوزیهای وسیع و ویرانگر شده و هر بار نیز حریق توسط کارشناسان مستقر در منطقه عمدی تشخیص داده شده موید این مطلب است که با وجود همه تلاشهای فیزیکی که برای حفاظت از مناطق حفاظت شده و منابع طبیعی صورت میگیرد، اما نحوه مدیریت عرصههای طبیعی در ایران هنوز هم بعد از گذشت بیش از ۴ دهه از ملی شدن جنگلها و مراتع بدون دخالت مردم و به صورت تکبعدی است. در حالی که اگر از رویکرد مدیریت مشارکتی استفاده میکردیم و مردم محلی را در منافع این مناطق اعم از درآمد حاصل از پروانههای شکار، بهرهبرداریهای صنعتی از جنگل و معادن و... دخالت میدادیم، امروز میتوانستیم از مردم محلی انتظار مشارکت در حفظ جنگل و مناطق حفاظت شده را هم داشته باشیم.
اما افسوس که در تمامی این سالها، تمامی درآمد حاصل از صدور پروانههای شکار در مناطق حفاظت شده و مناطق آزاد مستقیما به حساب خزانه واریز شده و درآمد ناشی از انواع طرحهای معدنکاوی و بهرهبرداری از جنگلها نیز عاید شرکتهای دستاندرکار طرحها میشود، بیآن که سهمی برای مردم محلی در نظر گرفته شود. هر چند پارک ملی گلستان همچون دیگر پارکهای ملی، تابع قانون ممنوعیت شکار و صید است، اما واقعیت این است که مردم محلی از این همه مواهب طبیعی که در داخل پارک ملی گلستان و مناطق پیرامونی آن قرار دارد، تاکنون تنها محدودیتهای شکار و صید و چرا و سیلهای ویرانگر و خانمانبرانداز اوایل دهه ٨۰ را که توسط بهرهبرداران جنگل به آنها تحمیل شده، تجربه کردهاند. گلستان را همین امروز باید دریابیم که فردا دیگر دیر است!
کیهان:آیا مصر در دست مبارک می ماند؟
«آیا مصر در دست مبارک می ماند؟»عنوان یادداشت روز روزنامهی کیهان به قلم سعدالله زارعی است که در آن میخوانید؛«دولت مصر حق دارد با تحت الشعاع قراردادن نتایج انتخابات از پیروزی اسلام گرایان جلوگیری کند.»، «یک انتخابات آزاد و قانونی یک دولت اسلام گرا را در قاهره روی کار می آورد.» این دو گزاره دقیق از انتخابات پارلمانی مصر است. گزاره اول یک روز قبل از برگزاری دور اول انتخابات در سرمقاله روزنامه دولتی «الاهرام» مصر درج گردید و گزاره دوم توسط «فتحی سرور» رئیس پارلمان مصر سه روز قبل از برگزاری دور اول انتخابات اخیر بیان شد. این دو گزاره به تنهایی نشان می دهند که دولت حسنی مبارک به قیمت رسوایی آشکار رژیم مصر از برگزاری واقعی انتخابات جلوگیری کرده است.
دور اول و دوم انتخابات پارلمان مصر در روزهای یکشنبه ۷ و ۱۴ آذرماه برگزار شد. در این میان به غیر از حزب حاکم- یعنی حزب ملی دمکراتیک- هیجده حزب دیگر که مهمترین آنها چهار حزب اخوان المسلمین، ناصری، الوفد و التجمع بودند در دور اول انتخابات شرکت کردند این در حالی بود که رژیم مبارک حداقل دوهزار عضو فعال این گروهها که شامل یکهزار و چهارصد عضو اخوان المسلمین بود را دو ماه قبل از روز رأی گیری بازداشت و از انجام تبلیغات انتخاباتی این جریان جلوگیری کرد. این احزاب در دور دوم، انتخابات را تحریم کردند و حزب حاکم به تنهایی با خود رقابت کرد! در مورد این انتخابات گفتنی هایی وجود دارد:
۱- انتخابات مجلس در مصر به خودی خود اهمیت ندارد چرا که رئیس جمهور بعنوان رئیس قوه مجریه مستقیماً اداره کشور را در اختیار دارد و نقش مجلس بسیار محدود است. اما در عین حال حضور گروهها در مجلس از یک سو به معنای قانونی شمردن آنان تلقی می شود و از سوی دیگر وضعیت احزاب در مجلس- تحت شرایطی- می تواند در انتخابات ریاست جمهوری تأثیرگذار باشد به همین دلیل گروههایی نظیر اخوان المسلمین در دوره حکومت مطلقه حسنی مبارک ترجیح داده اند که فقط بخشی از کرسی های پارلمان را در اختیار بگیرند تا از یک سو از حساسیت حکومت نسبت به خود بکاهند و از سوی دیگر راهی به آینده بگشایند.
۲- رژیم مصر در سال هشتاد و چهار شمسی قانون انتخابات را تغییر داد. پیش از این مجلس ملی- مجلس الشعبی- از میان چند کاندیدای ریاست جمهوری یک نفر را برمی گزید و سپس به رفراندوم می گذاشت تا مردم با رأی بله یا خیر نظر خود را در مورد کاندیدای معرفی شده بیان کنند. با تغییر قانون انتخابات، مردم مستقیماً در مورد کاندیداهای ریاست جمهوری رأی می دهند. در سال هشتاد و چهار که قانون انتخابات تغییر کرد، عده ای آن را پایان دوره حکومت خاندان مبارک بر مصر ارزیابی کردند ولی عملکرد این رژیم در انتخابات اخیر مجلس این گمانه زنی را باطل کرد و نشان داد حتی کورسویی از برگزاری انتخابات آزاد و مردمی ریاست جمهوری در سال آینده وجود ندارد. این در عین حال عمق بی ریشگی رژیم مصر را هم نشان داد.
٣- انتخابات هفتم و چهاردهم آذرماه بدون هرگونه نظارتی انجام شد در انتخابات گذشته هیأت قوه قضائیه که ترکیبی از قضات منصوب مبارک و قضات منتخب مجلس ملی بود بر انتخابات نظارت نیم بندی داشت. این نظارت با تغییر قانون به «کمیسیون عالی انتخابات» که توسط قوه مجریه تعیین می شود، واگذار گردید که به معنای لغو نظارت است. کمیته عالی انتخابات هرگونه استفاده از شعارهای اسلامی در انتخابات را ممنوع کرد و این در حالی بود که اخوان در مصر با شعار «اسلام راه حل است» شناخته می شود. رژیم مبارک در بسیاری از استانها، کاندیداهای نمایندگی مجلس اخوان را به زندان انداخت و برگزاری انتخابات در استان های اسکندریه، السویس و اسماعیلیه را لغو کرد.
نیروهای امنیتی در روز رأی گیری دور اول صدوهشتاد و شش عضو اخوان را بازداشت کردند. در استانهای پورسعید، دمیاط، الشرقیه، البحیره و الا قهلیه و شهرهای سمنود و کفرالزیات و منطقه قنا در جنوب مصر میان مردم معترض به روند انتخابات و پلیس درگیری روی داد که به کشته شدن حداقل ۴ نفر و زخمی شدن بیش از پنجاه نفر منجر شد. در نهایت رژیم مصر پس از پایان شمارش آراء در دور اول اعلام کرد که هیچکدام از کاندیداهای وابسته به اخوان المسلمین به مجلس راه نیافته اند!
۴- انتخابات دور اول براساس اعلام رسمی دولت با شرکت تنها بیست و پنج درصد- از چهل میلیون- واجدان شرایط رأی برگزار شده است و حال آنکه حتی حامیان غربی رژیم مبارک عدد واقعی شرکت کنندگان را حداکثر ده درصد برشمرده اند. روزنامه انگلیسی «فایننشال تایمز» پس از اعلام رسمی نتایج انتخابات نوشت: «این یک تئاتر کمدی بود. دولت مصر دیگر نه می تواند مردم خود را بفریبد نه متحدان بین المللی خود را.
نتایج اعلام شده رسمی بیان کننده واقعیت نیست چرا که شرکت واقعی مردم کمتر از ده درصد بوده است.» با این وصف می توان گفت اگرچه رژیم مبارک درصدد بود از طریق برگزاری انتخاباتی کنترل شده، موقعیت خود را تحکیم بخشد، روند انتخابات چالش فراروی این رژیم را بسیار گسترش داد به گونه ای که احزاب مسالمت جویی نظیر اخوان، ناصری و الغد را به سمت خیابانها کشانده است در واقع رژیم مبارک اینک اقدامات اعتراضی و حتی انقلابی را به تنها راه استیفای حقوق مردم تبدیل کرده است.
۵- اخوان المسلمین در این انتخابات حداکثر حسن نیت خود را نشان داد. تا جایی که این جریان بسیار ریشه دار مصر از سوی رقبای خود به مماشات با رژیم نامشروع مبارک متهم گردید. در این انتخابات، اخوان المسلمین- به دلیل غیر قانونی قلمداد شدن از سوی رژیم- تنها می توانست کاندیداهایی را بصورت منفرد و مستقل معرفی کند. این جریان یکصد و سی کاندیدا را معرفی کرد و تنها به سی درصد کرسی ها نظر دوخته بود و حال آنکه در یک انتخابات آزاد قادر است بیش از هشتاد درصد کرسی ها را بدست آورد.
جریان اخوان که اینک در بیش از هفده کشور اسلامی فعال بوده و در سه کشور -ترکیه، فلسطین و سودان- دولت سازی کرده است، بر مبنای مبارزه پارلمانتاریستی و مسالمت آمیز حرکت می کند و شعار خود را آشکارا تشکیل حکومت اسلامی قرار داده است. روند کنونی مصر اعضای این جریان پرقدرت را به سوی تجدیدنظر در روش های مسالمت آمیز سوق می دهد این نکته ای است که از نگاه ناظران مخفی نمانده است. وقتی محمد بدیع رهبر اخوان المسلمین شرکت در دور دوم انتخابات را تحریم کرد مورد استقبال شدید رهبران احزاب دیگر قرار گرفت و «بدیع» گفت راهی جز تجدیدنظر در روش ها باقی نمانده است.
۶- آمریکایی ها در این انتخابات از روش نفاق آمیز پیروی کردند آنان از یک سو اعلام کردند که از نحوه برگزاری انتخابات «متأثر» و «نگران» هستند و از سوی دیگر نتایج را پذیرفتند. فیلیپ کرولی سخنگوی وزارت خارجه آمریکا در روزی که رسماً نتایج دور اول انتخابات مصر اعلام شد به خبرنگاران گفت «اعمال محدودیت ها در روز رأی گیری، آمریکا را متأثر و نگران کرده است» در واقع این سطح از انتقاد به معنای پذیرش نتایج تلقی شد تا جایی که «فایننشال تایمز» نوشت: «زمانی که آمریکا درباره این انتخابات ابراز ناامیدی کرد، در حقیقت تعبیر بسیار سطحی برای این امر به کار برد» بعضی از تحلیلگران سیاسی با اشاره به اجازه مصر به حضور اخوان در انتخابات پنج سال پیش نوشتند در آن شرایط سیاست دولت آمریکا این بود که رژیم های هم پیمان عرب خود را به پذیرش سطحی از دمکراسی- برای ابقاء این رژیم ها- وادار کند از این رو فضای انتخابات در مصر و فلسطین تا حدی باز شد که به ورود ٨٨ عضو اخوان به پارلمان مصر و کسب هفتاد و پنج درصد کرسی های پارلمان فلسطین توسط حماس انجامید، آمریکا این بار نمی خواست شاهد به قدرت رسیدن اسلام گراها از طریق انتخابات باشد.
۷- رژیم مبارک در مصر دو رقیب بالقوه دارد که یکی اخوان المسلمین بانفوذ گسترده در میان توده های مردم و دیگری «جبهه ملی تغییر» به رهبری محمد البرادعی با نفوذ قابل توجه در میان سطحی از نخبگان.
این انتخابات نشان داد که سیستم سیاسی مصر در برابر مخالفانش ناتوان است و دیری نخواهد پائید که در موج مخالفت های سیاسی غرق شود. از منظر سیاسی جریان دیرپای اخوان مترصد فرصت است تا از طریق معرفی کاندیدای خود و یا ائتلاف با کاندیدایی که می تواند «حلقه وصل به آینده» تلقی شود قدرت را بدست بگیرد. اما انتقال قدرت در رژیمی که پیوندهای مستحکمی با خارج از مرزهای خود دارد و علیرغم فقدان مقبولیت داخلی می تواند با دست باز مخالفانش را سرکوب کند، پیچیدگی خاص خود را دارد. رژیم مبارک در این ماجرا هوشمندانه عمل نکرد چرا که می توانست حضور یک فراکسیون کوچک از مخالفان را در پارلمانی که خیلی هم اقتدار ندارد، تحمل کند و آنان را شریک سرنوشت رژیم گرداند. کنار زدن جنبش اخوان، جبهه ملی تغییر، حزب الوفد، حزب الغد و... رژیم مبارک را در وسط میدانی بی شریک قرار داد این درحالی است که تکیه بر کمک خارجی تا حدی می تواند یک رژیم را حفظ کند و حد آن برای مبارک تا آنجاست که دولت آمریکا بگوید بقای این دولت بر هرج و مرج ترجیح دارد.
٨- این انتخابات با همه آنکه تحت کنترل شدید رژیم مبارک برگزار گردید، برای مبارک بسیار تلخ بود.روزنامه «الدستور» مصر تیتر خود را اینگونه انتخاب کرد: «مصر زیر آتش انتخابات است» و «سخت ترین نبرد انتخاباتی از اوایل دهه هشتاد میلادی» این روزنامه با نگاه به برخوردهای امنیتی شدید رژیم مصر، آن را «نبرد تسویه» خواند. روزنامه الجمهوریه وابسته به مبارک نوشت: «دولت از سوی جنبش اخوان، جنبش قبطی ها- مسحیان و دولت آمریکا تحت فشار است و در مقابل هرج و مرج مقاومت می کند» همطراز خواندن اخوان با قبطی ها که کمتر از ۷ درصد جمعیت مصر را شامل می شوند و یا مشابه خواندن اخوان با آمریکا برای آن بود که رژیم راهی برای فرار در مقابل هواداران مصمم اخوان پیدا کند و حال آنکه خود دولت مصر برای آنکه غرب را به نتیجه بخش بودن روش برخورد با اخوان دلگرم کند با صراحت می گفت اگر کوتاه بیائیم دولتی اسلامی گرا در قاهره مستقر می شود.
روزنامه الاهرام نیز روز قبل از دور اول انتخابات در تیتر اصلی خود نوشت: «خطرناک ترین انتخابات در مصر» این روزنامه اضافه کرد مصر باید بین ثبات و هرج و مرج یکی را برگزیند.الاهرام آشکارا نفی انتخابات را مطلوب می دانست و لذا سردبیر آن در سرمقاله این روزنامه نوشت: «هیتلر هم از طریق انتخابات به قدرت رسید.» این مواضع بخوبی نشان می دهد مصر قافیه را باخته است و توسل به دیکتاتوری را تنها راه بقاء خود می داند و حال آنکه همه می دانند دوره دیکتاتوری به پایان رسیده است.
جمهوری اسلامی:پشت پرده چرخش دولت ترکیه
«پشت پرده چرخش دولت ترکیه»عنوان سرمقالهی روزنامهی جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛دولت ترکیه در اقدامی به ظاهر انسان دوستانه و در واقع منفعلانه برای از سرگیری روابط با رژیم صهیونیستی، هواپیماهای خود را به اسرائیل گسیل داشت تا در حادثه مهار آتش در جنگلهای "حیفا" به این رژیم کمک کنند. این اقدام به واقع سیاسی که به معنای برداشتن گام نخست از سوی آنکارا برای پایان دادن به سردی روابط میان ترکیه و رژیم صهیونیستی تفسیر میشود، نمایشی بودن سیاستهای ضداسرائیلی خود را آشکار ساخت.
به گزارش خبرگزاریها، بنیامین نتانیاهو نخستوزیر رژیم صهیونیستی در مکالمه تلفنی با رجب طیب اردوغان نخستوزیر ترکیه از وی به خاطر اعزام دو فروند هواپیمای ویژه برای کمک به مهار حریق در شمال فلسطین اشغالی تشکر کرد و به این ترتیب با انجام این مکالمه، رسماً سردی روابط میان دو کشور که پس از حمله رژیم صهیونیستی به کشتی امدادرسان ترکیه به غزه و کشته شدن چند تن از اتباع این کشور ایجاد شده بود، پایان یافت. این درحالی است که مقامات ترکیه پس از حمله خرداد ماه نظامیان اسرائیلی به کشتی حاوی کمکهای انسان دوستانه ترکیه با احضار سفیر خود از تل آویو، مقامات رژیم صهیونیستی را ملزم به عذرخواهی از مردم و دولت ترکیه کرده بودند.
در تجزیه و تحلیل این اقدام شگفت انگیز و واپسگرایانه که گامی در جهت مخدوش کردن وجهه ضداسرائیلی اخیر ترکیه محسوب میشود، دقت در نکات و ظرایف زیر ضروری بنظر میرسد:
۱ - ترکیه یک کشور عضو پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) است و براساس تعهداتی که امکان سرباز زدن از آن برای مقامات ترکیه وجود ندارد، ملزم به در اختیار قرار دادن پایگاههای متعدد نظامی از جمله اینجرلیک و تبعیت از سیاستهای ابلاغی آمریکا و متحدان اروپایی این کشور میباشد.
واقعیت اینست که برای مقامات دولت ترکیه هر چند که اسلامگرا نیز باشند، امکان تخطی از استراتژی ناتو که خود را موظف به حمایت از موجودیت غیرقانونی و غاصبانه اسرائیل میداند، وجود ندارد. از این رو مواضع ضداسرائیلی آقای اردوغان در ماههای اخیر را اگر نوعی کار تبلیغی برای در اختیار گرفتن افکار عمومی مسلمانان ترکیه و مسلمانان جهان ندانیم، باید برخاسته از مواضع شخصی او تلقی کنیم که امکان اجرایی شدن آن در چارچوب تعهدات کلی رژیم لائیک این کشور که یکی از اعضای متعهد ناتو میباشد، وجود ندارد و صرفاً جنبه شخصی و تبلیغاتی خواهد داشت. اینکه اردوغان خطاب به سران رژیم صهیونیستی اعلام کند "برقراری روابط میان دو کشور بدون عذرخواهی رسمی از آنکارا و محاکمه عاملان حمله به کشتی امدادرسان به غزه وجود ندارد" و "اگر اسرائیل بار دیگر به لبنان و غزه حمله کند ترکیه پاسخی نظامی به تل آویو خواهد داد که تاکنون مانند آن را ندیده باشد" باید صرفاً در چارچوب تمایلات شخصی او به عنوان یکی از شهروندان ترکیه و نه رئیس یک دولت تلقی گردد که از بسیاری از اختیارات لازم به دلیل وابستگیهای ترکیه به ناتو و حاکمیت ارتش و ژنرالها بر این کشور محروم است و متأسفانه ماهیت عمیق روابط ترکیه و ناتو آنچنان هویت اسلامی ترکیه را مخدوش کرده و در معرض تهدید قرار داده که سیاستمداران مسلمان این کشور قدرت تعیین و اجرای جهتگیریها و سیاستهای کلی کشورشان را ندارند.
۲ - از روابط ترکیه و رژیم صهیونیستی همواره به عنوان یک رابطه "استراتژی و "پیچیده" نام برده میشود که ریشههای اصلی و دیرینه آن به همکاریهای گسترده نظامی و امنیتی باز میگردد، حتی زمانی که تنشهایی بین کشور بوجود آمده، کاملاً سطحی و مقطعی بوده است.
ترکیه و رژیم صهیونیستی ۶۰ سال پیش درحالیکه مسلمانان و کشورهای خاورمیانه و اسلامی با شکل گیری رژیم غاصب صهیونیستی و توسعه طلبیهای آن مخالفت میکردند، با یکدیگر رابطه برقرار کردند و حکومت ترکیه از سال ۱٣۲٨ بر اثر فشار آمریکا، رژیم صهیونیستی را با این توجیه که رابطه با رژیمی که در سازمان ملل پذیرفته شده، در زمره نیازهای حقوق بین الملل است، به رسمیت شناخت و در بالاترین سطح با آن روابط استراتژیک برقرار کرد و این رابطه هیچگاه تحت الشعاع تحولات خاورمیانه قرار نگرفت.
در سالهای اخیر و حتی پس از جنایات رژیم صهیونیستی در حمله به مسلمانان بی دفاع لبنان و غزه، روابط نظامی و مانورهای مشترک و حجم مبادلات اقتصادی دو کشور هرگز کاهش نیافته، بگونهای که بازسازی ارتش ترکیه از سوی آمریکا به نظامیان اسرائیلی واگذار شده و حمایت آشکار رژیم صهیونیستی از شورشیان جدایی طلب "پ. ک. ک" نیز بر آن تأثیر نگذاشته است. نکته قابل توجه اینست که سطح اول و زیرین در روابط استراتژیک آنکارا و تل آویو را مناسبات امنیتی، نظامی و اقتصادی تشکیل داده که همواره و در هر شرایطی برقرار بوده و حتی نقش جدیدی که به نظام ترکیه برای بهره برداری از هویت دینی و تاریخی مردم این کشور داده شده و مأموریت ورود به صفوف کشورهای اسلامی و پیشگامی در این زمینه به سیاستمداران ترک واگذار گردیده، تغییری در ماهیت این روابط ایجاد نکرده است.
٣ -چگونگی نگاه به رژیم صهیونیستی در میان برخی از کشورها از جمله ترکیه و حتی بعضی مسلمانان، از موضع عدم شناخت صحیح شرایط موجود ناشی میشود. ترکیه به جای نگاه استراتژیک به تحکیم روابط با رژیم صهیونیستی باید براساس شناخت دقیق از ماهیت تجاوزکارانه رژیم صهیونیستی به نگاهی استراتژیک و ایدئولوژیک در مقابله با سیاستهای فریبکارانه صهیونیستها دست یابد و این واقعیت را درک کند که نگاههای تاکتیکی و کاسبکارانه که با توجیه کسب منافع ملی انجام میشود، دقیقاً در ضدیت با منافع ملت ترکیه و مواضع ضد صهیونیستی آنهاست.
۴ - شاید مهمترین عامل در سیاست خارجی دولت ترکیه، نقش پذیری و تبعیت دستگاه دیپلماسی این کشور از سیاستهای آمریکاست که در مرحله اول در ژنرالهای این کشور که ساختار نظام ترکیه را تشکیل میدهند و در مرحله بعدی در میان سیاستمداران لائیک نهادینه شده است. این سلطه و نفوذ از آنچنان شدتی برخوردار است که حتی دولت اسلام گرای این کشور خارج از این حوزه قادر به تصمیم گیری نیست. این ضعف در قدرت، آنچنان چشمگیر است که دولت اردوغان طی چند سالی که روی کار آمده، نتوانسته مهمترین شعار خود را مبنی بر آزادسازی حجاب در دانشگاههای این کشور محقق سازد.
نیروهای مسلح ترکیه که تحت انقیاد آمریکا و ناتو قرار دارند از آنچنان نفوذی در عرصههای مختلف حیات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی این کشور برخوردارند که حیاط خلوتها و مناطق ممنوعه بسیاری را در اختیار دارند و روابط استراتژیک با رژیم صهیونیستی یکی از آنهاست. دراین میان آنچه مایه تأسف ملتهای مسلمان است، اینست که چگونه دولت آقای اردوغان حاضر شده وجهه تازه به دست آمده ضد صهیونیستی خود را فدای سیاستهای آمریکا و منافع ژنرالهای لائیک نماید!
رسالت:گفتگو برای روشنگری
«گفتگو برای روشنگری»عنوان سرمقالهی روزنامهی رسالت به قلم محمد کاظم انبارلویی است که در آن میخوانید؛دیروز سعید جلیلی دور تازهای از گفتگوها را در ژنو با ۱+۵ آغاز کرد. وی در تیر ماه سال جاری طی نامهای به اشتون رئیس سیاست خارجی اتحادیه اروپا ادامه گفتگوها را منوط به پاسخ صادقانه به سه سئوال زیر کرد.
۱- هدف از گفتگوها برای تعامل و همکاری است یا ادامه دشمنی و تقابل با حقوق ملت ایران؟
۲- آیا به منطق گفتگو که لازمه آن اجتناب از هر گونه تهدید یا فشار است التزام خواهید داشت؟
٣- برای روشن شدن مبانی مشترک گفتگو، نظر صریح و روشن شما درباره سلاحهای هستهای رژیم صهیونیستی چیست؟
ایران یک روز قبل از گفتگوها با اعلام خبر تولید انبوه کیک زرد هستهای، این پیام را به ۱+۵ داد که در رسیدن به حقوق ملت ایران ذرهای غفلت ندارد. ٨ روز قبل از گفتگوها ترور دو دانشمند هستهای توسط جوخههای مرگ ۱+۵ این پیام به ایران رسید که هدف گفتگوها تعامل و همکاری نیست بلکه تداوم دشمنی و تقابل با حقوق ملت ایران است.بنابراین غرب به سئوال اول با ادامه خصومت و پرهیز از تعامل و همکاری پاسخ روشن داد.
غرب در پاسخ به سئوال دوم جمهوری اسلامی ایران در خصوص منطق گفتگو از مدتها پیش با صدور قطعنامههای شورای امنیت پاسخ روشن داشت. اما در آستانه گفتگوهای تازه یک پاسخ جدید هم داشت و آن این بود که به "تهدید" و "تحریم" مقوله "ترور" را هم اضافه کرد. لذا عدم التزام خود به منطق گفتگو را هم اعلام کرد.
اما در خصوص سئوال سوم که اعلام نظر صریح و روشن در خصوص سلاحهای هستهای رژیم صهیونیستی است، ما با یک منطق دوگانه روبهرو هستیم و آن اینکه سلاح هستهای برای ۱+۵ به علاوه رژیم صهیونیستی آری، برای دیگر کشورها بویژه ایران هرگز. آنها به این پاسخ یک تبصره هم اضافه کردهاند و آن تبصره این است نه تنها سلاح هستهای برای ایران هرگز، بلکه فناوری صلحآمیز هستهای هم هرگز!لذا گفتگوها فاقد مبانی مشترک است.
با این همه اختلاف در علایق دو طرف، این سئوال مطرح است که چرا غرب این قدر اصرار و اشتیاق برای گفتگو دارد و به همان میزان جمهوری اسلامی پرهیز از گفتگو ندارد. غرب گفتگو برای گفتگو را جهت گرفتن امتیازات بیشتر در دستور کار خود دارد این استراتژی در دولت اصلاحات مقداری جواب داد. اما با آمدن دکتر محمود احمدینژاد در دولت نهم ودر پاسخ به شعار مردم "انرژی هستهای حق مسلم ماست" به این سیاست پایان داده شد و از موضع عزت و با تکیه به دستاورد دانشمندان هستهای ایران زمین، بدون دعوت قبلی، جمهوری اسلامی وارد باشگاه هستهای جهان شد. از آن زمان تاکنون گامهای بزرگی برداشته شده است و نیازهای علمی و عملی ما در زمینه فناوری هستهای به همت مسئولان یکی پس از دیگری بر طرف شده است. آژانس به صلح آمیز بودن روند فناوری هستهای ایران شهادت داده است و جهان به مظلومیت ملت ما و ستم و
زیاده خواهی قدرتهای جهان پی برده است. به همین دلیل جنبش
غیر متعهدها و کنفرانس اسلامی منطق برخورد غرب با ایران را نپذیرفتند و بارها از حق هستهای ایران دفاع کردند.
لذا اجماع جهانی علیه ایران شکسته شد. اکنون جهان به شورای امنیت و ۱+۵ به عنوان یک باند تبهکار هستهای نگاه میکند که نه تنها میخواهد مانع حقوق هستهای ملت ایران شود بلکه میخواهد همه ملتها را از این حق محروم کند. اما سئوال دوم؛ چرا جمهوری اسلامی ایران از گفتگو پرهیز ندارد؟ جمهوری اسلامی ایران به دو دلیل با ادامه گفتگوها مخالف نیست. دلیل اول اینکه جمهوری اسلامی خود را محق میداند و به دنبال تبلیغ و ترویج منطق حقانیت خود است. هیچ کس در جهان نمیتواند بپذیرد که یک ملت از دستاوردهای علمی خود در فناوری هستهای بهرهمند نباشد و فقط چند کشور محدود از این نعمت برخوردار باشند لذا غرب هم مجبور شده ولو به ظاهر این حق را به رسمیت بشناسد. دلیل دوم اینکه جمهوری اسلامی واقعا به دنبال ساخت بمب اتم نیست. لذا موضوع گفتگوها از قبل منتفی است. دلیل سوم اینکه ایران به دنبال خلع سلاح هستهای ۱+۵ و بویژه خلع سلاح هستهای رژیم صهیونیستی به عنوان بزرگترین تهدید در منطقه خاورمیانه است. اگر روند گفتگوها در مسیر منطقی ایران پیش برود به چنین نقطه روشنی خواهیم رسید.
چهارمین دلیل برای رضایت دادن به ادامه گفتگوها این است که جمهوری اسلامی میخواهد نشان دهد غرب در آنچه مدعی است صادق نیست به همین دلیل به تهدید و تحریم و ترور روی آورده است. ایران با پذیرش هزینههای گفتگو در حقیقت به "درآمد" آن که اصل روشنگری است میاندیشد. محاسبات ایران در این "هزینه - فایده" درست است. دیروز دکتر جلیلی اولین دور مذاکرات با ۱+۵ را با اشاره به ترور دانشمندان هسته ای ایران به صحنه محاکمه غرب تبدیل کرد.این اولین درآمد گفتگو های دیروز بود.
مردم سالاری:راز ماندگاری عاشورا
«راز ماندگاری عاشورا»عنوان سرمقالهی روزنامهی مردم سالاری به قلم سیدرضا اکرمی است که در آن میخوانید؛
۱- محرم سال ۱۴٣۲ فرا رسید، که محرم آغازین ماه سال قمری می باشد و با آمدن ماه محرم سال قمری ورق می خورد و از ۱۴٣۱ به ۱۴٣۲ تبدیل می شود و بدین جهت عاشورایی جدید فرا می رسد و به «۱٣۷۱» سال می رسد و با نو شدن سال و ماه و عاشورای نو، گویا همه چیز تجدید می شود و فرصتی فرا می رسد تا درباره نهضت ویژه و استثنایی تاریخ در اسلا م و جهان و به ویژه تشیع یعنی عاشورای حسینی گفتگو شود وبرای معرفی آن گامی به جلو نهاده شود و تکریم و تجلیل نوین از این حماسه و نهضت و انقلا ب و ثوره، به عمل آید; گوارا باد بر عاشورائیان و تسلیت باد بر حسینیان.
۲- قرآن کتاب الهی است که هرچه بیشتر مورد تجلیل و تحلیل و تلا وت قرار می گیرد بر طراوت و شادابی و تازه بودن آن افزوده می گردد «ما بال القرآن لا یزاد علی الدرس و انشر الا غضا، امام ششم» و اینگونه است نهضت حسینی، که هرچه درباره آن بحث و گفت وگو و مناظره و مباحثه می شود هرگز از شگفت بودن و معنوی بودن و الهی بودن آن کاسته نمی شود و در هر زمان و همه زمان تازه و شگفت آور است که رسول خدا فرمود «ان لقتل الحسین حراره فی قلوب المومنین لا تبردابدا»
شهادت حسین بن علی، شور و شعاری دارد که سرد شدنی نیست و حضرت فرمود «ان دمی لا یسکن ابدا» خون من آرام و قرار نخواهد داشت و در تاریخ جریانی مستمر و پایدار خواهد بود و معجزه بودن هر دو کلا م روشن است.
٣- راز ماندگاری عاشورا تا حال و برای آینده، خدائی بودن نهضت و برای خدا بودن و تثبیت و تداوم دین پیامبر اسلا م «ان کان دین محمد لم یستقم الا بقتلی فیاسیوف خذینی» می باشد وهرچیزی «از فکر و فقه و فلسفه تا دین و عقیده و مذاهب و مسلک» برای خدا باشد ماندگار خواهد «کل شی هالک الا وجهه، کل من علیها فان و یبقی وجه ربک ذوالجلا ل و الا کرام، الرحمن۲۷» ماند و جاودانه «وجعلها کلمه باقیه فی عقبه لعلهم یرجعون، زخرف» خواهد گشت.
۴- همه می گویند چند موضوع در مذهب تشیع وجود دارد که آن را جهانی ساخته است که مبعث پیامبر، مکتب اسلا م وی، عاشورای حسین، غدیر خم، قرآن در «بین الدفتین» و انتظار مواردی از این مقوله می باشند، راز ماندگاری و جهانی شدن «عاشورا» در حق و عدل، توحید و وحدت، ایثار و فداکاری، اخلا ص و اخلا ق، سالا ر شهیدان حسین بن علی و اصحاب و یاران و کارنامه جامع و جاذب این نهضت است. بعثت و غدیر و عاشورا با انتظار عجین شده و پیوند روحی و فکری و عقیدتی وحماسی بین این واژه ها و اندیشه های آنها وجود دارد.
۵-حادثه ای در سال ۶۰ و۶۱ قمری در جغرافیای حجاز و عراق و شامات به وجود آمد ولی به تدریج طول و عرض و عمق جغرافیا و تاریخ را در نوردید و دلها را دگرگون ساخت و شعاع کربلا ی حسینی همه جا را روشن ساخته و همگان می بینند با عناوین سوم شعبان، عاشورا، اربعین، شب جمعه، جمعیت میلیونی برگرد حرم و مرقد و قبر شش گوشه امام وارد می شوند وامام ششم فرمود در صورت دسترسی نداشتن به قبر و حرم امام حسین علیه السلا م هر روز روی به قبله نموده و سه بار بگو «صلی الله علیک یا ابا عبدالله» که امام حسین هر روز در اندیشه و عمل و عقیده و زبان هر علا قمند و ارادتمند باشد.
۶- بعد از تفسیر قرآن و زندگی رسول خدا، نهج البلا غه امام علی علیه اسلا م، بیشترین کلمه به صورت فعل و اسم و حرف، بر زبان و بر روی کاغذ و بیشترین زمان به امام حسین علیه السلا م اختصاص دارد، تالیفات بسیاری درباره امام حسین از ولا دت تا شهادت به زبان های مختلف و در قالب نظم و نثر تا حال نوشته شده و مجالس میلیونی برای معرفی حضرت و عاشورای وی برپا نموده اند و این جریان فکری ادامه خودهد داشت تا به رستاخیز الهی برسد، که خود فرمود: «ان دمی لا یسکن ابدا» خون من قرار و آرام ندارد، می جوشد و می جوشاند، در حرکت است و تحرک به وجود می آورد.
۷- در عاشورای امسال می بایست با نگاهی نوین آیات قرآن درباره حضرت را «مرج البحرین یلتقیان، بینهما برزخ لا یبغیان، یخرج منهما اللولو» و المرجان و ندع ابنائنا و ابنائکم، ویطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا، یا ایتها النفس المطمئنه ارجعتی الی ربک راضیه مرضیه» و آیات دیگر، مطالعه کنیم و از تنزیل و تاویل آن آگاه گردیم، روایات وارده در معرفی حضرت از زبان و لسان رسول خدا و امام علی و فاطمه زهرا و امام حسن و امامان دیگر را واکاوی نمائیم و حقایق آنها را به دست آوریم. تاریخ دوست و دشمن را درباره سالا ر شهیدان بخوانیم و از جمله فرهنگ سخنان خود امام «موسوعه الا مام الحسین» را ارزیابی کنیم، اشعار شاعران از هر ملت و مکتب را بخوانیم. آنان که به زیارت در طول تاریخ رفته اند و توسلا ت داشتند و به اهداف خویش رسیدند، موقوفات درباره حضرت در کشورهای مختلف و ایده و اندیشه واقفان را وارسی نمائیم، تا شاید به برخی حقایق درباره حضرت سیدالشهدا برسیم.
٨- پس از شناخت حضرت و لو به طور اجمال، وظیفه داریم حضرت را به دیگران بشناسانیم آن هم علمی و عقلی و عاطفی و عقیدتی و سیاسی و حماسی، زیرا امام برای هر طبقه و گروه، حرف ویژه دارد، گاهی از خواب دیدن رسول خدا می گوید که فرمود به عراق برو، خداوند می خواهد تراکشته ببیند و خانواده ات را اسیر، گاهی از قضا و قدر می گوید و خود را تسلیم آن اعلا م می دارد، گاهی با صراحت اعلا م می دارد، همانند من با همانند یزید بیعت نخواهد کرد، گاهی از عصر خویش به عنوان عصر غارت شده و اندکی از حق مانده «فلم یبق منها الا صبا به کصبابه الا نا» و خسیس عیش کالمر عی الوییل» یاد می نماید، گاهی از جفای وارده بر یحیی شهید وقربانی آرزوی هوس ستمکاران بنی اسرائیل یاد می کند، گاهی نامه می نویسد و استنصار می کند و حتی در آخرین دقایق فریاد «هل من ناصر ینصرنی» دارد، وصیت نامه می نویسد و از خط مبارزه و نهضت یاد می کند و بدانیم، در زمانی که ۵۰ سال از رحلت رسول خدا می گذشت و بیست سال از شهادت امام علی علیه السلا م، اگر قیام و نهضت امام نبود، اسلا م به آخر خط رسیده بود.
تهران امروز:تولید علم اولویت جنبش دانشجویی
«تولید علم اولویت جنبش دانشجویی»عنوان سرمقالهی روزنامهی تهران امروز به قلم دکتر عبد الصالح جعفری است که در آن میخوانید؛۱۶ آذر که به نام روز دانشجو شناخته میشود، دو محور اساسی را دنبال میکرد. یکی مبارزه با استعمار و دیگری مبارزه علیه استبداد.
کسانی که فعالیتهای سیاسی شان در ۱۶ آذر سال ۱٣٣۲ منجر به شکل گیری این اعتراض شد، در خیزش اعتراضآمیز خود علیه دولت شاه و مهمترین حامی و پشتیبان آن یعنی آمریکا، مبارزه با استبداد و استعمار را در تاریخ ثبت کردند. آذر سال ٣۲، به لحاظ زمانی و تاریخی، چند ماه بعد از کودتایی است که کودتاگران آن را موفق ترین و ارزان ترین کودتای سیاسی در جهان میدانستند.
طی فرآیند کودتا علاوه بر ساقط کردن دولت ملی ایران، همه گروهها و نیروهایی که در شکلگیری دولت ملی مصدق نقش داشتند نیزسرکوب شده بودند. بر همین اساس کودتاگران و عوامل داخلی آن تصور نمیکردند که در چنین شرایطی صدای اعتراض کسی بلند شود. بر این اساس و با این فرض که در ایران همه چیز آرام شده و صدای اعتراضی وجود ندارد، نیکسون معاون رئیسجمهور آمریکا به ایران میآید تا در جشن کودتا شرکت کند.
در چنین شرایطی ما شاهد خیزش دانشجویان هستیم که منجر به حادثه ۱۶ آذر میشود. حادثهای که نماد مبارزه با استعمار و استبداد شد. شعار اصلی و محوری که در این خیزش ضد استعماری و ضد استبدادی مشهود است، استقلال و آزادی است که یکی مسئله استعمار را هدف قرار داده و دیگری موضوع استبداد داخلی را. در حقیقت این دو شعار
دو ضلع مثلث براندازانه رژیم شاه است که ۱۰ سال بعد با آغاز نهضت امام خمینی، ضلع سوم آن یعنی «اسلامیت» هم به آن اضافه میشود.
خیزش و اعتراض دانشجویان طی سالهای بعد قشرهای مختلف جامعه را در گیر میسازد و در فرآیند مبارزات مردم ایران علیه نظام استبدای پهلوی، در سال ۵۷ در قالب شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی متجلی میشود. جنبش دانشجویی ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی هم در تحولات سیاسی- اجتماعی نقش آفرین بوده است. با این تفاوت که از نقطه ثقل و تمرکز خارج شده است.
پیش از انقلاب به خاطر جو سیاسی مستبدانهای که در کشور حاکم بود، جریانها و قشرهای دیگر چندان قدرت حضور در فعالیتهای سیاسی را نداشتند و ناخواسته بار اصلی مبارزه با استبداد و استعمار به دوش جنبش دانشجویی افتاده بود. اما بعد از انقلاب این فرصت برای سایر اقشار فراهم آمد که بتوانند آزادانه وارد عرصههای مختلف شوند و لذا بخش زیادی از وظایفی که بر عهده دانشجویان بود، تعدیل یافت. با این حال این به معنی عدم فعالیتهای دانشجویی نیست. رهبر معظم انقلاب در اوایل دهه ۷۰ به صراحت تاکید کردند که خداوند لعنت کند کسانی را که نمیخواهند دانشگاههای ما سیاسی باشند. این ناظر بر این مسئله است که دانشگاه همیشه باید در عرصه حضور داشته باشد. اما به اقتضای شرایط وظایف آن ممکن است تغییر کند.
زمانی اقتضا میکرد دانشجویان در ۱۶ آذر سال ٣۲ آن خیزش اعتراضی را انجام دهند و شهید شوند و زمانی مثل شرایط فعلی اقتضا میکند که دانشجویان ما با جهاد علمی و تولید علم به مقابله با دشمنان بروند. دانشگاههای ما امروز باید مراکز تولید علم در جهان باشند. اعتراض امروز ما به آمریکا مثل سابق انفعالی نیست. امروز باید فعالانه و با تولید علم علیه زیاده خواهیهای استعمارگران فعالیت کنیم.
شهادت دکتر مجید شهریاری ادامه شهادت دانشجویان در ۱۶ آذر است. اگر در سال ٣۲ دانشجویان ما در مبارزه با استبداد و استعمار شهید شدند، امروزه دکتر شهریاریها، عباسیها و علیمحمدیها در راه تولید علم ترور میشوند. اگر قندچی، شریعت رضوی و بزرگ نیا در ۱۶ آذر ٣۲ شهید شدند، دکتر شهریاری شهید آذر ٨۹ است. اولویت اول امروز جنبش دانشجویی و جامعه علمی ما تولید علم در سطح جهانی است.
ابتکار:عصر علنیت
«عصر علنیت»عنوان سرمقالهی روزنامهی ابتکار به قلم محمدعلی وکیلی است که در آن میخوانید؛تنها چند هفته کافی بود تا وب سایت” ویکی لیکس” به آن میزان از شهرت برسد که در کنار ویکی پدیا به معروفترین ویکیهای جهان تبدیل شوند . ویکی لیکس، با انتشار اسناد محرمانه وزارت خارجه آمریکا ، خشم کشورهای مختلف را برانگیخته است و البته متناسب با ماهیت اسناد، واکنشهای متفاوت و متناقضی را در پی داشته است .
طی روزهای گذشته، پیرامون اصالت یا غیر واقعی بودن این اسناد و نیات طراحان در داخل کشور، سخن بسیار گفته شد و قلم فرسایی فراوان صورت پذیرفت . هر کس به سلیقه خود و متناسب با برداشت خود، اقدام به تحلیل پدیده ویکی نمود . اکنون فارغ از داوری در خصوص محتوا و اهداف طراحان، نیم نگاهی به واقعیت برآمده از جریان رسانه ای ویکی لیکس خواهیم انداخت و به نکاتی اشاره خواهد شد.
نکته اول: پدیده” ویکی لیکس” حکایتگر، انقلاب صورت پذیرفته در نظام ارتباطی میباشد و نشانگر قدرت سایبری است و اینکه دیگر هیچ اطلاعاتی در جهان دیجیتالی، قابل پنهان ماندن نیست . شاید در تاریخ بشر، هیچ چیز به اندازه اینترنت دنیا را به این سرعت تغییر نداده باشد. شبکه ای که در کمتر از بیست سال، حدود دو میلیارد کاربر را به خود اختصاص داده است و به صورت آن لاین و در لحظه، آنها را به هم مرتبط میسازد.
اینترنت که اکنون با سرعت غیر قابل تصور در حال گسترش است، توانسته است همه عرصههای زندگی از سیاست تا اقتصاد، از خانواده تا فرهنگ و هنر و علم را شامل شود نکته دوم: تاکنون پیچیدگی و رازداری دو اصل مهم حاکم بر دیپلماسی کشورها بود این دو اصل خود اصل سومی را به صورت نانوشته تولید میکردند و آن تفاوت سیاستهای علنی با سیاستهای اعمالی است . بسیاری کشورها که در سیاستهای علنی دوست نشان میدهند ، در سیاستهای اعمالی دشمن و به دنبال توطئه علیه همدیگر هستند .
گاهی هم دیده میشود، کشورهایی که در ظاهر رودر رو میباشند و سیاست علنی آنها بر دشمنی استوار است اما در سیاستهای اعمالی، نقش دو دوست را ایفا میکنند و به صورت پنهان بر سر منافع مشترک متحد میباشند . بنابراین رازداری و پیچیدگی دو اصلی است که ضمانت حفاظت از تفاوت سیاستهای علنی و اعمالی را عهده دار هستند .
اکنون با پدیده” ویکی لیکس” این اصول نقض گردیده است و دوگانگی سیاستهای کشورها به چالش گرفته شده است. در نتیجه از این به بعد، شاهد تحول در چگونگی روابط کشورها خواهیم بود و باید انتظار سیاست، آشکارسازی به جای سیاست پنهان کاری را داشت . به نظر نگارنده این تحول آنچنان خواهد بود که میتوان، عصر کنونی را عصر”علنیت” نام گذاری کرد. شاید اغراق نباشد اگر بگوئیم تمامی کشورها میل به پلیسی کردن اطراف خود دارند چیزی که بعد از واقعه ۱۱سپتامبر به سرعت رخ داد .
آمریکا تمام تلاش خود را صرف امنیتی کردن فضای دنیا نمود و البته پشت سیاست امنیتی کردن دنیا، اتفاقات ناگواری چون اشغال عراق ، افغانستان و فروش تسلیحات به کشورهای منطقه رخ نمود. بدیهی است سالها، جهان مجبور به پرداخت تاوان این اقدامات خواهد بود . به عبارت دیگر، اقدام ویکی لیکس نقطه مقابل نظم نوین و موجب فرو ریختن دیوارهای بتنی به دور سیاست کشورهاست و گامی مهم به سوی شیشه ای شدن، اتاق سیاستمداران و حاکمان کشورهای مختلف میباشد. دیپلماسی کشورها شیشه ای خواهد شد و به سوی سیاست علنیت حرکت خواهد کرد.
نکته سوم: آنچه تا کنون پیرامون کشور ما ایران در این سایت مشاهده شده است بیشتر مجموعه ای تحلیل بوده است و کمتر شاهد سند معتبر میباشیم . بنابراین نمیتوان گفت هرآنچه را که ویکی منتشر کرده است از ارزش سندیت برخوردار میباشد بخشی از آنچه در این اسناد وجود دارد ارزش خبری دارند ولی بخشی از آن تنها ارزش تحلیلی و برداشت یک نویسنده را داراست که فاقد ارزش داوری خواهد بود. به هر حال ویکی لیکس نشان داد که انقلاب سایبری اتفاق افتاده است و آثار این انقلاب هر روز نمایان میگردد.
آفرینش:مردم و انتظارات از حمل و نقل عمومی
«مردم و انتظارات از حمل و نقل عمومی»عنوان سرمقالهی روزنامهی آفرینش به قلم علی رمضانی است که در آن میخوانید؛مردم کشور و بویژه شهر های بزرگ در چند هفته اخیر با اضطراب و نگرانی اخبار آلودگی هوا را دنبال میکنند و از اینکه اینک جدا از تهران، اصفهان نیز به مدار شهر های نیاز به تعطیلی افزوده شده نگرانند.
در این حال آنچه اینک مهم است وضعیتی است که مردمان شهرهای بزرگ در ان گرفتار شده و را ه حلی نیز برای آن تاکنون یافته نشده است در این حال هرچند در سالهای اخیردولت همواره برای کاهش و کنترل آلودگی هوای تهران طرحهایی مثل تقویت حمل و نقل عمومی را ارائه کرده و نهاد هاو بخش های گوناگونی نیز مردم را تشویق به استفاده از وسائل حمل و نقل عمومی برای کاهش ترافیک وآلودگی تهران کرده اما این تشویق ها و سیاست ها نه تنها از دامنه استفاده از وسائل شخصی نکاسته بلکه همچنان روند روبه رشدی را در مورد استفاده از وسائل شخصی باعث شده است.
در این بین از یک سو اگر به اهمیت حمل و نقل عمومی نگاهی داشته باشیم در می یابیم که تجربه دنیا نشان میدهد که برای ریشه کن کردن معضل ترافیک و آلودگی هوا راهکار و سیاست بنیادین و اصلی، توسعه و گسترش حمل ونقل عمومی بویژه حمل ونقل ریلی امری مهم در راستای حل معضلات ترافیکی و آلودگی هوا بوده است.
در این حال باید اضافه کرد که اینک نیز بیش از ٨۰درصد آلودگی هوای شهری همانند تهران ناشی از حرکت خودروهاست خود رو هایی که بیش از هر چیزی بنا و بر اساس ناکافی و نامطمئن بودن وسائل حمل و نقل عمومی است که به راه می افتندو معادله آلودگی و ترافیک در شهر هایی نظیر تهران را مداوم تکرار میکنند در این حال آنچه در شهر های بزرگ ما وجود نداشته است شبکهای منسجم از وسایل نقلیه عمومی بوده تا شهروندان خود و به دلخواه سفری سریعتر، ارزانتر و ایمن تر را با وسایل نقلیه عمومی بر سفر با خودرو شخصی ترجیح دهند چرا که زمانی که شهروندی بنا به مسئولیتهای اخلاقی و شهروندی خود در شهری نظیر تهران رو به استفاده از وسائل حمل و نقل عمومی می آورد کمبودهای اساسی و مشکلات چند لایه آن نظیر کمبود وسائل ,ناکافی بودن آن و عدم دسترسی ان به بسیاری از مناطق شهر را مشاهده کرده و این گونه است که نگاه وی بیش از هر چیزی به استفاده از وسائل حمل و نقل شخصی معطوف میشود یعنی دور باطلی که تنها به دلیل ناتوانی سیستم حمل و نقل عمومی بسیاری را ناگزیر میکند تا در سایه این مشکل رو به استفاده از خودرو های شخصی بیاورندو روز به روز نیز در کنار ناکارآمدی حمل و نقل عمومی بر ترافیک و آلودگی در شهری نظیر تهران بیافزایند .
در این راستا باید پرسید تا چه زمانی باید تجهیز ناوگان حمل و نقل عمومی وضعیتی پیش بیاورد که مردم به استفاده از ناوگان حمل و نقل عمومی تشویق شوند و آیا به راستی خسارت سالانه ۱۰ میلیارد دلاری کشور از آلودگی هوا بر اساس آمار بانک جهانی دولت و مسئولان ما را مجاب به لزوم گسترش فوری حمل و نقل عمومی در شهرها خواهد کرد؟
آرمان:آقای یوسفیانملا شما چرا؟ / یک پیشنهاد وچند نکته
«آقای یوسفیانملا شما چرا؟ / یک پیشنهاد وچند نکته»عنوان سرمقالهی روزنامهی آرمان به قلم نعمت احمدی است که در آن میخوانید؛شنیدن بعضی مطالب ازسوی افرادی که درآن رشته تخصصی ندارند و اظهارنظرشاق و شاذی میکنند را با اغماض میتوان به لحاظ بی اطلاعی آنان ازاصل مطلب نادیده گرفت، هرچند افرادی که دارای پست و عنوان خاصی میشوند حداقل باید به اعتبارپست و مقام خود، اگرچه درموضوعی تخصص ندارند، ازاظهارنظرغیرتخصصی خودداری نمایند،
اما این نظرآقای عزتالله یوسفیانملا یکی از قضات با سابقه دادگستری که مدتی مسئولیت آموزش حین خدمت قضات دادگستری استان تهران را برعهده داشت و با تکیه برهمین تخصص خود با رأی مردم آمل به مجلس شورای اسلامی رفت و هم اکنون عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس شورای اسلامی و نماینده قوه مقننه درستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی است، نگارنده با همه علاقهای که به سوابق قضائی، خصوصاً مدیریت ایشان دردوره تصدی آموزش حین خدمت قضات دادگستری تهران داشتم نتوانستم قلم را به دست نگیرم و ازایشان نه به عنوان نماینده مجلس بلکه هنوز به عنوان قاضی دادگستری سئوال کنم با کدام قانون؟ به گزارش خبرگزاری مهر آقای یوسفیانملا اعلام داشته اند... دستگاه قضائی و مسئولان اجرایی کشورباید برای افراد و عوامل سازمان یافتهای که قصد برهم زدن و تخریب دراجرای طرح هدفمند کردن یارانهها را دارند، مجازات اعدام درنظربگیرند، همچنین عزت اله یوسفیان ملا اظهارداشت: طرح هدفمند کردن یارانهها درکشورمان به یک قانون تبدیل شده و دراجرای این طرح و قانون نوپای کشور، دستگاههای نظارتی نظیرتعزیرات حکومتی، دادگاههای عمومی و انقلاب و اصناف درنظارت و بازرسی ازواحدها نقش تعیین کننده و وظیفه مهمی دارند، یوسفیانملا با بیان اینکه اجرای طرح هدفمند کردن یارانهها مسأله عدالت و شعاراصلی نظام است تصریح کرد، این طرح با موجودیت بخش اقتصادی گره خورده و نمی توان این بخش ازنظام را فراموش کرد.
دراجرای این طرح مهم و انقلابی، نباید به خاطرچند نفررفاه طلب و فرصت طلب که قصد اختلال و بی نظمی دارند کوتاه آمد بلکه باید با آنان قاطعانه برخورد کرد و حتی مجازات اعدام را برای آنان به مرحله اجرا گذاشت.
فی الواقع آدمی میماند ، اگرآقای یوسفیانملا با قانون آشنا نبود میشد اغماض کرد، فرض کنیم ایشان هنوزپشت میزدادگستری مشغول قضاوت باشند ، یکی از همان چند نفر- رفاه طلب و فرصت طلب – را که درلایحه یا قانون هدفمند کردن یارانهها اخلال کرده، را نزد ایشان بیاورند با کدام قانون و چه مجوزی میخواهند این فرد را اعدام کنند؟ به گفته رئیسجمهور، قراراست با اجرای لایحه یا قانون هدفمند کردن یارانهها دیگردرمملکت فقیری نباشد وقتی که هدف این قانون یا لایحه این است چه کسی دنبال بازارسیاه اجناس میرود؟ اصلاً مگرقرارنیست که اجناس به قیمت واقعی خود برسند و طبیعتاً بهای اجناس با نرخ فعلی متفاوت است کدام عقل سلیم میپذیرد که کسی بتواند خارج از چرخه عرضه دولتی، جنسی را با قیمت ارزان ترپیدا کند وگران تربفروشد.
قانونی میخواهد اجرا شود که یارانههای دولتی را هدفمند کند، دولت هم قبل ازعملیاتی کردن این قانون به هرنفر٨۱ هزارتومان پرداخته است که تفاوت قیمت را بپردازد و رئیسجمهورهم گفته است علاوه برپرداخت مابه التفاوت مبلغی هم اضافه خواهد ماند و توصیه به پس انداز آن نمودهاند. حال اگر آقای یوسفیان ملا برداشت دیگری دارند، آن را اطلاعرسانی کنند.
دنیای اقتصاد:انشاءالله کار به فرسایش نکشد
«انشاءالله کار به فرسایش نکشد»عنوان سرمقالهی روزنامهی دنیای اقتصاد به قلم محمدصادق جنانصفت است که در آن میخوانید؛
۱- محمود احمدینژاد، رییسجمهور، در آخرین گفتوگوی خود با رسانهها – و در حالی که انتظار میرفت جزئیات بیشتری درباره قانون هدفمندکردن یارانهها ارائه دهد- درباره زمان شروع اجرای کامل این قانون پاسخ روشنی نداد.
شاید مجموعه دولت در تاخیر اجرای هدفمند کردن یارانهها دلایل نیرومندی دارد که ترجیح میدهد آن را فعلا با شهروندان در میان نگذارد، اما واقع این است که این رویداد، روزگار کسبوکار و معیشت شهروندان را ناشفاف و سردرگم کرده است.
۲- رحیم ممبینی، معاون بودجه معاونت برنامهریزی و نظارت راهبردی نیز روزگذشته و در جمع خبرنگاران در پاسخ به این پرسش که چرا دولت قانون الزام ارائه لایحه بودجه تا نیمه آذرماه را بازهم رعایت نکرده، گفته است: «میدانید بودجه ارتباط تنگاتنگی با برنامه پنجم توسعه دارد، ضمن اینکه ماده ۱۹۹ برنامه کاملا به بودجه ارتباط دارد؛ بنابراین تا زمانی که تکلیف آن روشن نشده بود دولت نمیدانست چه اقدامی کند» و در پاسخ به پرسش دیگری نیز گفت: «... منابع ناشی از هدفمند کردن یارانهها در بودجه سال آینده هنوز قطعی نشده است...».
٣- وزیر کار و امور اجتماعی نیز روزگذشته در جلسه شورایعالی اشتغال گفته است: «... جمعبندی نهایی درباره نرخ بیکاری تابستان ۱٣٨۹ وجود ندارد... دلیل اعلام نشدن نرخ بیکاری تابستان امسال را نمیدانم و باید از مسوولان پرسید...».
۴- بانک مرکزی ایران در آخرین آماری که از شاخصهای کلان اقتصادی ایران در نشریه نماگرهای اقتصادی منتشر کرد، نرخ رشد تولید ملی، نرخ رشد تولید صنعتی و تغییرات مربوط به سرمایهگذاری ثابت در بخشهای اقتصادی را اعلام نکرده و جای آنها را خالی گذاشته است... آخرین آمار اعلام شده درباره نرخ رشد تولیدات صنعتی و تولید ملی مربوط به نیمه اول ۱٣٨۷ بوده و هنوز عدد رسمی از تحولات پس از آن به اطلاع افکار عمومی نرسیده است.
۵- مجموعه رویدادها، اخبار و گزارشهای یاد شده در بندهای ۱ تا ۴ این نوشته نشان میدهد که بهرغم همه خوشبینیهای دولت و البته انتقادهای کارشناسان و منتقدان درباره فضای کسبوکار ایران در دوره اخیر، ابهام و ناشفافی جایگاه ویژهای دارد. مساله مهم در چنین فضایی، سرگردانی و سردرگمی فعالان اقتصادی، صنعتی، بازرگانی و اکثریت شهروندانی است که باید دخل و خرج خود را برای یکسال بعد تنظیم کنند.
فعالیتهای اقتصادی در سطوح ملی، بنگاه و خانواده، یک کل واحد است و هر کدام از دیگری تاثیر گرفته و بر دیگری تاثیر میگذارد. باید از کجا شروع کرد؟ به نظر میرسد کلید حل این تاخیرها و ابهامهایی که گوشهای از آن بیان شد را باید در اجرای قانون هدفمندشدن یارانهها دانست.
فرسایشیشدن اجرای این قانون، علاوه بر اینکه تنظیم لایحه بودجه ۱٣٨۹ را با دشواری مواجه میکند، اجرای قانون برنامه پنجم را با مشکل مواجه میکند و... بلاتکلیفی خانوادهها و بنگاهها را نیز افزایش میدهد. میدانیم که دولت هرگز قصد ندارد که این طولانیتر شدن را ادامه داده و نوعی فرسودگی ذهنی و عملی در صحنه کسبوکار فراهم کند، اما نتیجه عمل چه چیزی را نشان میدهد؟
جهان صنعت:درآمدهای مالیاتی و بودجه
«درآمدهای مالیاتی و بودجه»عنوان سرمقالهی روزنامهی جهان صنعت به قلم
پویا نعمتاللهی است که در آن میخوانید؛اساسا در تعریف سیاستهای مالیاتی چند وظیفه را برای اصلاح و تعدیل این سیاستها موردنظر قرار میدهند. از آن جمله میتوان به:
- برقراری جریان درآمدی مناسب (با هدف بهبود کسریهای تراز پرداخت و تامین مالی هزینههای دولتها)
- کاهش تاثیرگذاری هزینهای مالیات (به شیوهای که باعث اختلال در فرآیند رشد و رفاه نشود و کاهش چشمگیری را به درآمدهای واقعی افراد تحمیل نکند)
- کاهشپذیر بودن بار مالیات در نزد خانوارهای صاحب درآمد اندکتر و بالاخره سادهبودن ساختار مالیاتگیری در عین نظاممند بودن آن اشاره کرد.
صندوق بینالمللی پول در یکی از گزارشهای سالانه خود پیشنهاد کرده بود که ایران برای تقویت هرچه بیشتر اوضاع مالی و اقتصادیاش به ویژه در میانمدت باید میزان هزینه و نرخ بهره را کاهش دهد، یارانههای مشخص را از میان ببرد، افزایش میزان مالیات را به اجرا درآورده و نظام پرداخت مالیات را سروسامان دهد.
موضوع مالیات بر ارزشافزوده و همچنین واکنش شدید برخی اقشار کشور از جمله بازاریان نسبت به آن به روشنی نشان داد که چه دیدگاه معوجی درباره مفاهیم اقتصادی نزد فعالان اقتصادی در کشور (خصوصا همان قشری که بیشترین اعتراض را به این مساله داشتند) وجود دارد.میدانیم کاهش دریافت مالیات موجب افزایش شیب تقاضای کل میشود به این ترتیب که مصرفکنندگان در واقع بخش اندکتری از درآمد خود را از دست داده و از این منظر، قاعدتا درآمد شخصی کل در سطح اقتصاد نیز بیشتر خواهد شد.
دقت داریم که مالیات را یکی از مهمترین و موثرترین ابزارهای سیاست مالی در اقتصاد تلقی میکنند (دیگر ابزار موثر سیاست مالی، مخارج دولت است).
صندوق بینالمللی پول بر ضرورت قالببندی سیاست مالی بر پایه یک چارچوب میانمدت تاکید میکند و آن را برای کاهش سیاستهای چرخهای و بهبود هماهنگیهای سیاست تجاری لازم میداند.به همین خاطر است که در دورههای رکود، دولت نسبت به کاهش مالیات (در کنار افزایش مخارج خود) اقدام میکند. این اقدامات همگی مسبوق به سابقه هستند و بارها از این ابزارها استفاده شده است. برای مثال هر وقت درآمد دولت از محل مالیاتها کاهش یابد به طور همزمان درآمد سرانه هم دچار کاهش میشود. مورد استثنای این وضعیت، مقاطعی است که قیمت نفت افزایش پیدا کند که عملا دولت برای جمعآوری مالیاتها از حساسیت لازم برخوردار نیست.در کشورهایی که به مالیات به عنوان یکی از ارکان تامین مالی هزینههای دولت نگاه میکنند، عملا ضریب کشش مالیاتی از رقم یک بیشتر و بالطبع این ضریب از افزایش سریعتری به نسبت تولید ناخالص ملی برخوردار است.
همچنین میزان کششپذیری مالیاتهای مستقیم در مقایسه با مالیاتهای غیرمستقیم هم بیشتر است اما در ایران چنین وضعیتی برقرار نیست، یعنی مالیاتهای مستقیم به خاطر سهلالوصول بودن از محبوبیت بیشتری برخوردار است و اتفاقا نقش مهمتری را در تامین مخارج دولت ایفا میکند. از سوی دیگر تعدد نرخهای مالیاتی و خصوصا ویژگی تصاعدی بودن دریافت مالیات هم از دیگر مشخصههای ساختار مالیاتی کشور است (یعنی مودیان مالیاتی با افزایش کمتر درآمد ناگزیر از پرداخت بیشتر مالیات هستند).
به طور کلی مالیاتهای تصاعدی دارای ضریب کششی بیشتر از یک هستند. به بیان دیگر افزایش درآمدها یا افزایش در تولید ناخالص ملی در ساختار فعلی موجب میشود که مالیاتدهندگان به سطح بالاتری از پرداخت مالیات منتقل شوند. دقیقا به همین دلیل کارشناسان معتقدند بهبود سیستم مالیاتگیری منجر به تحرک مطلوبتر منابع در راستای مصارف عمومی دولت خواهد شد.
آنچه مسلم است اینکه عمیقتر شدن شکاف بین هزینهها و درآمدهای دولت نتیجهای جز تشدید معضلات تورمی نخواهد داشت چون فرآیندهای غیرتورمی عملا یا مهجور هستند یا فاقد محبوبیت و یا فراروی اعمال آنمقاومت میشود به همین خاطر است که در بودجه مصوب سال گذشته سهم مالیاتهای مستقیم و غیرمستقیم از کل درآمدهای مالیاتی به ترتیب معادل ٣۵ و ۶۵ درصد بوده است.
به نظر میرسد کشور در حال حاضر هیچ گزینه بهتری جز افزایش سهم مالیات در فرآیند تولید ناخالص ملی ندارد.برقراری انواع معافیتهای مالیاتی مالا تاثیر مهمی در تصمیم برای سرمایهگذاری ندارد و فقط به عنوان یک فاکتور در کنار دهها و صدها فاکتور دیگر معنی پیدا میکند (اگر این معافیتها تاثیری داشت عملا باید شاهد سرمایهگذاری باارزش و مهمی در نقاط محروم میبودیم که البته چنین اتفاقی نیفتاده است)
منبع: جام جم آنلاین
|