یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

روزنامه های ایران چه می نویسند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲٣ آذر ۱٣٨۹ -  ۱۴ دسامبر ۲۰۱۰


 «بصیرت نافذ» عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حمید امیدی است که در آن می خوانید:
۱- «فرقان» یکی از اسامی کتاب وحی الهی به معنای قوه تشخیص حق از باطل و به عبارتی دیگر «بصیرت» است. خداوند در قرآن کریم این قوه را خاص انسانهای مومن و پرهیزکار می داند و می فرماید: یا ایهاالذین آمنوا ان تتقواالله یجعل لکم فرقانا. اما برخی اوقات غبار فتنه آنچنان بالا می گیرد و مرزهای حق و باطل را در هم می آمیزد که تشخیص صواب از ناصواب و سره از ناسره آن قدر دشوار می شود که حتی انسانهای حق جو هم ممکن است راه را گم کنند و ناخواسته سر از ظلمت ناکجاآبادی درآورند که گاه بازگشتی هم برای آنان میسر نباشد.
واقعه کربلا از آن دسته حوادثی است که غبار فتنه چشمان خیلی ها را کور کرده بود. عرصه ای که گمراه کنندگان آگاه، باطل را آنچنان در لباس حقیقت عرضه کردند که امر بر طرفداران حق نیز مشتبه گردید. چنان که عمرسعد-لعنه الله علیه- برای آنکه مردم را تحریک کند، حکم قتل حضرت سیدالشهدا (ع) را که شریح قاضی مهر کرده بود در دست گرفته، مردم را دعوت به جنگ می کرد و فریاد می زد: یا خیل الله ارکبی و بالجنه ابشری؛ ای سواران الهی سوار مرکب هایتان شوید که بهشت بر شما بشارت باد!
در آن میانه و در تندباد حوادث و نیرنگ ها، از خواص و عوام، آنان که خود را به صاحب بصیرت ناب و محور و معیار تشخیص سپردند و زیر بیرق حضرت سیدالشهدا(ع) جمع شدند، قدم در مسیر حق و رستگاری گذاشتند و آنان که در صف سپاه یزید درآمده و یا در خیل عظیم مردمانی قرار گرفتند که تشخیصشان «سکوت» بود و «ثارالله» را گذاشتند و گذشتند، هر دو گروه در صف دشمنان خدا پا نهاده و آخرت خود را فدای مردار بدبوی دنیا کردند.
خدا خود را گوش و چشم و زبان و دست «بنده صالح» خود می کند و می فرماید: کنت سمعه الذی یسمع به و بصره الذی یبصر به... من شنوایی او می شوم که با آن می شنود، بینایی او می شوم که با آن می بیند، زبان او می شوم که با آن حرف می زند، دست او می شوم که با آن قدرتمندانه آنچه می خواهد به دست می آورد.
اگر او مرا بخواند اجابتش می کنم و اگر چیزی بخواهد به او عطا می کنم. وقتی اینچنین است، آیا حکم مردم زمانه امام حسین(ع) برای پیروی از امام معصوم و حجت خدا روی زمین معلوم نبود؟! آیا انسان، اگر مومن باشد، نباید قطب نمای دلش به سمت انگشت هدایت گر ولی خدا بگردد؟ اگر بندگی خدا را می کردند و بنده دنیا نمی شدند، شاید. اما آنان سعادت و اجر جاودانه را به جرینگ جرینگ های سکه ابن زیاد فروختند و ای کاش از دنیا چیزی نصیبشان می شد و از ولع و طمع ملک ری به اندک گندمی می رسیدند که نرسیدند!
۲- غبار فتنه ٨٨ فرو نشسته و تشخیص حق از باطل کار دشواری نیست، اما هنوز فتنه گران در فکر دسیسه اند و به هر بهانه ای بیانیه صادر کرده و بدن سیاسی همچو مرده اشان را هر از گاهی حرکتی می دهند که بگویند هنوز زنده اند!
آن روزها مثل روزهای قیام کربلا عده زیادی از عوام و خاص مردود شدند و قافیه را به بی بصیرتی خود باختند. آنان که گوش به ولی زمانه خود داده و زیر علم او ایستادند از مهلکه گمراهی و تباهی جان به در برده و آنان که به هر دلیل از راهبر و نشانه هدایت فاصله گرفتند، در قعر سیاهی این زاویه گم شدند، هر چند که خود را ره یافته پندارند.
امروز استراتژی دشمن عوض شده است. آنها قصد دارند باقیمانده جان و انرژی خود را- به ظاهر هم که شده- صرف منازعات سیاسی نکنند و با تغییر ادبیات تقلب در انتخابات و مسایلی از این دست، ادبیات «رفاه و قانون» را پیش گرفته و وارد مباحث اقتصادی شوند؛ چرا که وجهه سیاسی آنان به شدت ضعیف شده و در جامعه - حتی در بین خواص موافق آنان نیز- کسی برای اظهارات سیاسی اشان تره خرد نمی کند. بزرگانشان هم ظاهراً علاقه ای به بازسازی این وجهه ندارند. هرچند که به نظر می رسد دیگر قابلیت بازسازی و نوآرایی هم نداشته باشد.
در شرایطی که دولت اصولگرا قصد دارد قانون هدفمندی یارانه ها را عملیاتی کند، آنان با تبلیغات مسموم تلاش دارند علیه این تحول بزرگ اقتصادی، سیاه نمایی کرده و وضعیت را تیره و تار نشان دهند تا اعتماد مردم به کارگزاران خود را تا حد توان کم کنند. آنان با این کار قصد دارند هم از دولت مردمی اصولگرا به نوعی انتقام گرفته و هم فضای جامعه را - به زعم خودشان- به سویی بکشانند که بتوانند از این آب گل آلود، ماهی مراد خود را صید کنند.
سال آینده انتخابات مجلس شورای اسلامی را پیش رو خواهیم داشت. ظاهراً جریان فتنه و گروه های همخوان با آن، قصد دارند به هر نحو ممکن این فرصت را از دست ندهند. پیروزی حداقلی و در حد یک یا دو نفر هم برای آنها ارزش حیاتی دارد.
البته آنان خود خبر ندارند که سر در لاک بی خردی و تجاهل خود کرده اند و نمی دانند که دستشان برای مردم آگاه و صاحب بصیرت ایران اسلامی رو شده است.
مردم زمانه ما به حق از مردم زمانه حضرت سیدالشهدا(ع)، امیرالمومنین(ع) و رسول خدا(ص) نسبت به ولی زمانه خودشان بامعرفت تر و وفادار ترند.
این روزها در آستانه ۹ دی یادآور روز حماسه و تجلی باشکوه و پرصلابت حضور مردم مومن و پرهیزکاری بودیم که در سایه ایمان و تقوی، طبق وعده الهی، خداوند نور بصیرت را به آنان عطا نموده و استوار و پابرجا، پای ولی زمانه و آرمانهای انقلاب ایستادند و تومار بدخواهان و فتنه گران را درهم پیچیدند.
٣- «یالیتنا کنا معکم» ورد زبان این شب ها و روزهای مردم خداجوی ایران است. می گویند و می گریند و آرزو می کنند که ای کاش در روز تنهایی و غریبی امامشان، آقا ابا عبدالله الحسین(ع) در کربلا می بودند و جانشان را فدای وجود مقدس آن حضرت می کردند.
امشب شب تاسوعای حسینی است. ذکر امشب عزاداران حضرت سیدالشهدا(ع)، قمر بنی هاشم(ع) است. همان میر علمداری که صاحب بصیرت ناب و نافذ بود. امام صادق(ع) در وصف آن حضرت می فرمایند: کان عمنا العباس بن علی نافذ البصیره، صلب الایمان... عموی ما عباس دارای بصیرتی نافذ و ایمانی محکم بود...
اینک قمر بنی هاشم ، فرزند امیرالمومنین(ع) که وجود او، شمشیر آخته اش و علم در دستش مایه آرامش حرم حسین(ع) است، در مقابل خود می بیند که آل الله یک به یک در خون غلطیده اند.
از سوی دیگر فریاد العطش فرزندان خیام ابی عبدالله را به گوش می شنود و در سویی دیگر تنهایی و غریبی برادر را نظاره می کند.
سینه فراخ عباس بن علی(ع) تنگ شده و طاقتش از کف رفته است. برای طلب اذن میدان نزد مولای خود می رود و به امر برادر روانه فرات می شود. ابوالفضل العباس در هوای گرم کربلا پس از جنگی تن به تن و خسته کننده با انبوه محافظین فرات، وارد شریعه می شود.
داغی خورشید، گرمای زره آهنین، خستگی نبرد، لبهای عطشان و حالا فرات خنک! کاش قدری می نوشید و یا لااقل مشتی آب به صورت می زد تا هرم و داغی صورتش را به لختی از خنکای آب بسپارد، اما دل نورانی اش، عطش امام حسین(ع) و لب های ترک خورده کودکان آل الله را یاد کرد...
پر کرد مشک و پس کفی از آب برگرفت
می خواست تا که نوشد از آن آب خوشگوار
آمد به یادش از جگر تشنه حسین(ع)
چون اشک خویش ریخت زکف آب و شد سوار
بر خود خطاب کرد که ای نفس اندکی
آهسته تر که مانده حسین تشنه در قفا
روانه نخلستان شد و جمعی از تیره روزان عالم را روانه نار و حمیم کرد... تا «نوفل ازرق» ضربتی زد و دست راست سقای حسین(ع) را از تن جدا کرد؛
والله ان قطعتم یمینی
انی احامی ابدا عن دینی
عرش خدا لرزید. ملائکه به تب و تاب افتادند... تا آنجا که ماه آسمانی حسین(ع) با صورت بر زمین افتاد و صدا کرد: یا اخی یا حسین علیک منی السلام... به آرزوی خود رسید و سر بر دامان برادر جان داد... همه دیدند حسین(ع) با کمری خمیده از میان نخلستان به طرف خیمه عباس(ع) آمد و عمود خیمه را کشید که این خیمه دیگر صاحب ندارد...

رسالت:«ما یاوران حسینیم؛ هماره عاشورایی»
«ما یاوران حسینیم؛ هماره عاشورایی» سرمقاله روزنامه رسالت به قلم سید مسعود علوی است که در آن می خوانید:
عاشورا فقط یک فصل سرخ از تاریخ شیعه نیست، کل جغرافیای عزت و استقامت و تمامت تاریخ حقیقت است؛ سراج فروزان راه روشن آنانی است که برای رهسپاری خویش از هیچ مانعی نمی‌ هراسند و ملامت لائمین از پارسایی و پایداری و پیوستگی به حق، بازشان نمی‌ دارد و در تمامی برهه‌ های بحرانی، به رویش دوباره می‌ اندیشند و از ریزش همگامان و عقبگرد بدعاقبتان به واحه وحشت و تیه تردید نمی ‌افتند.
در توصیف رزم‌ آوران عاشورا شنیده ‌ایم هر لحظه به موعد موعود، نزدیکتر می‌ شدند حرارت شعله اشتیاق به هماوردی با حرامیان در وجودشان فزونی می ‌یافت و رنگ رخسارشان گلگونه ‌تر می ‌شد و چون حضور در حریم حسینی نصیب‌ شان گردید یکایک آنان با لسان عشق و عطوفت، وفامندی خویش به ساحت مصفای ولایت را به منصه ابراز آوردند و جملگی مذعن این مرتبت شدند که اگر هزاران بار قطعه قطعه گشته و دوباره به اذن الهی زنده شوند،‌ ذره‌ ای غبار غفلت و آژنگ شک بر سیمای حسینی ‌شان نخواهد نشست.
در همان شب عاشورا که محفل دلنثاران ولایت برپا گردید، مولای مجاهدان و سید شهیدان اباعبدالله الحسین(ع) سرانجام، سئوال حضرت قاسم روحی له الفداء را پاسخ داد؛ هم او که مدتی بود به لحاظ نوجوانی‌ اش نگران آن بود که اذن جهاد و حلول در هاله سرخ مهتاب شهادت به او ندهند.
دگر باره از امام خویش پرسید آیا من نیز صبح فردا در زمره زیبای شهیدان خواهم بود؟ حضرت اباعبدالله برای آنکه استقامت و اشتیاق و بصیرت حواری خون و یاران خدا و حماسه ‌وران عاشورا تا روز رستاخیز بر همگان آشکار گردد و شبهه افکنان و شک پیشگان نگویند که رادمردان کربلا را با حربه تهییج به میدان مبارزه آورده ‌اند، ‌از فرزند برادرش پرسید؛ «کیف الموت عندک؟» مرگ و شهادت در راه خدا در نظر تو چگونه است؟ نوجوان نورآگین خاندان بنی ‌هاشم، ‌بلادرنگ عرض کرد؛ «الموت احلی من العسل» شهادت در راه خدا از عسل، گواراتر است؛ و این حاکی از بصیرتی فراتر از حضرت اسماعیل است که در پاسخ پدر بزرگوار خویش گفت مجری فرمان خدا باش که ان‌ شاء الله مرا جزء صابران خواهی یافت. پاسخ سرباز نهضت عاشورا مرتبتی فراتر از «شکیبایی» و ورود در وادی گوارای «شکر» است.
طعم هجرت،‌ تبعید، ‌عطشناکی، قلت عده و عده، ‌بی ‌شماری دشمنان سفیه، محاصره، انتظار مرگ، مشاهده رنجوری کود کان، ‌تبلیغات و ملامت و استهزا از سوی ستمکاران و دهها بلیه ‌دیگر که هر کدامش کوهی را به کرنش می ‌اندازد، ذره ‌ای از حجم حمیت و استواری ایمان عاشوراییان نکاهید بلکه بر یقین و عزم قویمشان افزود و با هجمه ‌ای بی‌ همتا بر جائرین و ستمکاران سلطه‌ جو، آموزه عزت و استقامت به آزادگان جهان آموختند.
رهبر معظم انقلاب، این عصاره اعصار شورایی، بارها حسین آسا بر اهل استکبار خروشیده و فرموده ‌اند در برهه ‌های بحران آمیز و سیل سختیهای دهر، ما یاوران حسینیم؛ هماره عاشورایی.
همه دیده‌ اند که ملت معظم ایران در تمامی آنات حیات انقلاب اسلامی،‌ آیینه ‌دار قیام سرخ و استقامت حسینی است.
ملامت لائمین و هجمه فراگیر تبلیغاتی تمامت خواهان ستم گستر، به گستره حضور حماسی آنان در عرصه ‌های سیاسی و اجتماعی، وسعت بیشتری می‌ بخشد و امواج خیزش خدا خواهانه ‌شان جوشش بهت‌ انگیزتری می‌ یابد و همیشه آن گونه می‌ اندیشند و عمل می‌ کنند که در نهایت، ندای ندامت و حسرت و حیرت بیگانگان و بیگانه باوران به آسمان می‌ خیزد و خرسندی خاصان اهل حقیقت و امت عاشورا اندیش را برمی‌ انگیزند.
راهپیمایی نهم دی ماه ۱٣٨٨، نمونه ‌ای از این حضور حسینی و افروختن رایت رویارویی با کژ اندیشان بود که رجز خوانیهای سپاه کاخ سیاه را در حلقومشان خشکاند و توفان تأسف و سرسام دریغ و درد را بر خیمه ‌گاه سست آنان افکند.
امروز نیز اگر اعتقادات و اعمال و ایمانهایمان، پیوند با والایی ولایت نداشته و عاشورایی نیندیشیم و کربلایی عمل نکنیم و اطاعت و انقیاد از زعامت سلاله پاک حسینی را سرآمد و سرلوحه سطور کتاب نفس خویش نسازیم، نه پایداری در دین نصیبمان خواهد شد، نه عزت و اقتدار میهن.
همان گونه که «پدیداری» انقلاب اسلامی ایران، ملهم از فرهنگ عاشورا بود و فکر عاشورایی امام خمینی (ره)، آن را بر اریکه «پیروزی» نشاند، امروز باید برای «پایداری» نهضت عاشوراوش خویش، حسینی بمانیم و بر اعمال و اعتقادات خویش رنگ روشن ولایت زنیم.
همگان می‌ دانیم که یکی از علل و انگیزه ‌های قیام ابا عبدالله الحسین (ع)، اقامه امر به معروف و نهی از منکر و اصلاح امور امت پیامبر اعظم (ص) بوده است.
اگر امروز بخواهیم حسینی بیندیشیم و عاشورایی عمل کنیم، باید به هر طریق ممکن و منطقی، به مقابله با منکرات یزیدیان زمان یعنی صهیونیستهای غاصب برخیزیم و به استغاثه فلسطین مظلوم، که بخشی از امت محمد مصطفی (ص) هستند پاسخ دهیم و دست یاری به سویشان برآوریم.
آنان که در روز عاشورا به حمایت از حریم ولایت پرداختند، نهایت تبعیت خویش را که نثار جان باشد، به منصه ابراز و اظهار آوردند. ما نیز اگر مدعی تأسی به نهضت کربلا و آرمانهای عاشورا هستیم، حد اقل باید اقدامات مادون شهادت و بذل جان را برای رهایی فلسطینیان مظلوم در غزه و رهایی ‌شان از چنگال غاصبان و جانیان اسرائیلی، انجام دهیم، اگر چه مولایمان ولی امر مسلمین فرمود؛ «همه مجاهدان فلسطین و همه مومنان دنیای اسلام به هر نحو ممکن، موظف به دفاع از زنان و کودکان و مردم بی ‌دفاع غزه ‌اند و هر کس در این دفاع مشروع و مقدس، کشته شود، شهید است و امید آن خواهد داشت که در صف شهدای بدر و احد در محضر رسول الله صلی الله علیه و آله، محشور شود.»
فقط حماسه و حرارت عاشورا نیست که پس از گذشت قرنها باقی مانده و موثر بر اعصار و امصار است. ما باید در تمامی ابعاد به جاودانگی و پایداری واقعه بی ‌‌بدیل کربلا بیندیشیم و آثار ایثار عاشوراییان را در سراسر ثانیه‌ ها و تمام آنات حیات خویش، ساری و جاری سازیم و از اعجازات و کرامات آن، دل و جان خویش و عرصه‌ های اجتماعی و بلکه جهانی را مشحون نماییم.
عاشورا، آمیزه‌ ای از عناصری متعالی است که هر یک، دریایی از وجود را به تلاطم و تحول وامی‌ دارد؛ همانند عزت و عاطفه و عقل و عشق، شهادت و شرافت و شهامت و شجاعت، احسان و اقتدار و ایمان و ایثار و... که تمامی اینها و دهها عناصر آسمانی دیگر، در سایه‌ سار پیوند با عاشوراییان و پایداری در راه ولایت و پیروی از اوامر امامت، پدیدار می ‌شوند و همانند قیام حسینی، جلوه جاودانگی به اندیشه‌ ها و اعمال می‌ بخشند و به ایمانها و ایمانیان، ارج و اجر، عطا می‌ کنند.
عاشورا و درس ها و عبرت ها و عبرات آن بوده که از سال ۶۱ هجری تا کنون، عرصه را بر دشمنان اسلام، تنگ نموده و هر جا که مشغول طرح‌ ریزی و دسیسه‌ چینی می ‌شوند، خود را با خیل آزادگان و رزم ‌آوران و استشهادیون ایثارگر، رویارو می‌ بینند و هزار و یک مانع و معضل در برابرشان قد علم می ‌کند.
عاشورا، فقط یک تحول نیست، بلکه منشأ و ممشای تمام تحولات دینی، اجتماعی و فرهنگی تاریخ شیعه پس از ظهور اسلام است.
عاشورا فقط یک رویداد و حادثه تاریخی نیست، بلکه یک جریان و فرهنگ و فکر و منطق مستمر در اذهان و اندیشه ‌ها، یک نهر نورآگین جاری در جغرافیای جهاد و یک خون خدایی ساری در رگهای تاریخ آزادگی است.
اگر غیر از این می ‌بود، اکنون حرارت حماسه و اشتعال شعله عشق عاشورا در قلوب، به این صورتی که مشاهده می‌ کنیم، نبود و تمایل دلها به دینمداری، رو به سردی می‌ گرایید و رسوخ رستگاری دینی در جانها پدید نمی ‌آمد و عنصر امر به معروف و نهی از منکر، به کلی در سرزمین نسیان قرار می‌ گرفت.
به عبارت بهتر، دینی در عرصه دنیا نمی ‌ماند تا گروش و گرایش به آن وجود داشته و به تبع پیروی از آیین آسمانی، ستم ستیزی و مبارزه و رویارویی با ظالمین، استمرار یابد.
از خداوند خبیر، خواهان آنیم که تا رستاخیز ظهور و قیام عاشورایی حضرت موعود (عج)، شور و شراره عشق حسین و انصار حسین علیهم‌ السلام و پیروی از منویات ولایت را در کانون قلب قائمین ایران، منور و پایدار فرماید.

جمهوری اسلامی:«آنچه سفیر انگلیس باید بداند»
«آنچه سفیر انگلیس باید بداند» سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می خوانید:همزمان با سرکوب شدید تظاهرات دانشجویان انگلیسی معترض به افزایش شهریه‌های دانشگاه‌ها در لندن و سایر شهرهای انگلیس توسط پلیس این کشور، سفیر انگلیس در تهران در یک مداخله آشکار به اظهارنظر درباره رفتار دولت جمهوری اسلامی ایران با شهروندان ایرانی پرداخت.
سایمون گس ، در سایت سفارت انگلیس نوشت:«دولت بریتانیا از ایران خواسته از دستگیری‌های خودسرانه خودداری کند و انگلیس به فعالیت‌های خود برای جلب توجه عمومی به موارد حاکی از عدم بهره مندی مردم از این آزادی‌ها ادامه خواهد داد».
این مداخله سفیر انگلیس، مورد اعتراض وزارت امور خارجه کشورمان قرار گرفت و تعدادی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی نیز با اشاره به اظهارات مداخله جویانه سفیر انگلیس در تهران اعلام کردند با مطرح ساختن پیشنهادی به مجلس درصدد کاهش روابط با دولت انگلیس برخواهند آمد.
این، اولین بار نیست که مقامات ا نگلیسی به خود اجازه می‌دهند در مسائل سایر کشورها دخالت کنند و نه تنها با اظهارنظر بلکه حتی در عمل نیز هر کاری که از دستشان بر آید برای مدیریت کشورها و ملت‌های دیگر براساس منافع مورد نظر خودشان اقدام نمایند.
در بخش عملی، البته اکنون ٣۲ سال است که انگلیسی‌‌ها در ایران از هرگونه مداخله محرومند و از اینکه نمی‌توانند مثل گذشته اراده استعماری خود را به مسئولان ایرانی دیکته کنند و در ایران فعال مایشاء باشند بشدت ناراحت هستند.
قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، دولت‌های انگلیس، آمریکا و شوروی از طریق سفرای خود در تهران هرچه می‌خواستند به مسئولان بلندپایه ایرانی از جمله شخص شاه دیکته می‌کردند و آنها نیز بدون آنکه اختیاری از خود داشته باشند مجری دستورات آن کشورها بودند.
این سخن خود محمدرضا پهلوی است که برای بی‌گناه جلوه دادن خود در پیشگاه ملت ایران گفت سفارت آمریکا فهرستی که نام وزرا در آنها بود را به من می‌داد و سفارت انگلیس هم فهرستی به من می‌داد که اسامی نمایندگان مجلس در آنها بود و من چاره‌ای جز این نداشتم که به خواسته آنها عمل کنم.
ثروت‌های ایران نیز توسط دولت‌های استعماری غارت می‌شد بطوری که نفت را انگلیس و آمریکا چپاول می‌کردند و گاز را نیز شوروی می‌برد. در آن زمان، حتی اسرائیلی‌ها هم بخش‌هائی از زمین‌های حاصلخیز ایران را در اختیار خود گرفته بودند و محصولات آنرا غارت می‌کردند کما اینکه تجارت کشور نیز در اختیار چند شرکت صهیونیستی و آمریکائی و انگلیسی یا وابسته به آنها بود که با دادن سهام به اعضای خاندان شاه، کلیه واردات و صادرات را در قبضه خود داشتند و هرچه می‌خواستند انجام می‌دادند و به مردم ایران هیچ اعتنائی نمی‌کردند.
در بخش فرهنگ، وضع بدتر از سایر بخش‌ها بود. کشورهای استعماری در تهران و بعضی شهرهای ایران نمایندگی‌های باصطلاح فرهنگی و هنری داشتند و با القاء آنچه خود می‌خواستند برای نابود ساختن فرهنگ و هنر و سنت‌های اسلامی و ایرانی تلاش می‌کردند و تا حدود زیادی نیز به اهداف خود نزدیک شدند.
آنها این بخش را بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز در قالب تهاجم فرهنگی ادامه دادند و با استفاده از ابزارهای رسانه‌ای و ارتباطی همچنان اهداف شوم خود را دنبال می‌کنند.
در این میان، دولت انگلیس به دلیل سابقه طولانی استعماری در جهان و نفوذ دیرینه در ایران، از اینکه با پیروزی انقلاب اسلامی مجبور شده به مداخلات عملی خود در امور مردم ایران پایان دهد سخت ناراحت است و به همین دلیل هر وقت فرصتی به دست بیاورد درصدد انتقام گرفتن از این ملت و از انقلاب اسلامی این ملت بر می‌آید.
اینکه در بحبوحه تظاهرات سنگین و پرخشم و خروش دانشجویان انگلیسی در اعتراض به افزایش شهریه دانشگاه‌ها، یکباره سفیر انگلیس به این فکر می‌افتد که برای شهروندان ایرانی دل بسوزاند، روشن است که یک دلسوزی و حمایت واقعی نیست بلکه از یکطرف با هدف سرپوش گذاشتن بر خشونت دولت متبوع خود علیه دانشجویان انگلیسی مبادرت به این کار می‌نماید و از طرف دیگر درصدد انتقام گرفتن از ملت ایران است که با انقلاب اسلامی خود ، نفوذ استعمارگران از جمله دولت انگلیس را در این کشور قطع نموده و ٣۲ سال است که برای افادات مقامات انگلیسی و همپالگی‌های استعمارگر آنها پشیزی ارزش قائل نیست.
سفیر انگلیس اگر قرار است برای کسی دل بسوزاند، به سراغ دانشجویان انگلیسی برود که زیر ضربات پلیس لندن با صورت خون آلود می‌گویند:«دولت انگلیس با سه برابر کردن شهریه دانشگاه‌ها می‌خواهد فقط ثروتمندان امکان درس خواندن داشته باشند».
آقای سفیر اگر راست می‌گوید به اعتراض مقامات ایرانی و جوانانی که روز یکشنبه همین هفته در برابر سفارت کشور متبوعش در تهران تظاهرات کردند که چرا دولت انگلیس، ترورهای دانشمندان ایرانی را محکوم نمی‌کند پاسخ بدهد. آنهمه جنایت که ارتش انگلیس در افغانستان و عراق در سالهای اخیر و در شبه قاره هند و کشورهای آفریقایی و فالکلند و ایرلند و بسیاری نقاط دیگر مرتکب شده، آنهمه خیانت که سازمان‌های جاسوسی انگلیس علیه ملت‌های مختلف انجام داده و آنهمه حمایت که مقامات انگلیسی از رژیم صهیونیستی برای اشغال فلسطین و آواره ساختن ملت مظلوم آن سرزمین و کشتار آنان نمودند، هرگز از حافظه ملت‌ها و تاریخ جهان محو نخواهد شد. با داشتن چنین پرونده سیاهی، انگلیسی‌‌ها چگونه می‌توانند به خود اجازه بدهند در امور سایر کشورها دخالت کنند؟
سفیر انگلیس در تهران و کلیه مقامات انگلیسی باید این واقعیت را به درستی درک کنند که ایران بعد از انقلاب اسلامی که با نظام مردمی و دینی «جمهوری اسلامی» اداره می‌شود تفاوت زیادی دارد. دولتمردان انگلیسی گویا هنوز نفهمیده‌اند که در ایران انقلاب شده و مردم و مسئولان ایران مسائل خود را بدون دخالت خارجی حل و فصل می‌کنند و به هیچ دولت و کشور بیگانه‌ای اجازه دخالت در امور خود را نمی‌دهند و همه استعمارگران باید آرزوی باز گرداندن نفوذ خود به ایران را به گور ببرند.

سیاست روز:دوستان ملاحظه کنید!
«دوستان ملاحظه کنید!»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن می‌خوانید؛فتنه ٨٨ که از ادعای تقلب در انتخابات ریاست جمهوری آغاز شد و البته مدعیان آن هم سند و مدرکی ارائه ندادند، باعث شده در حواشی آن نیز مسائلی پیش بیاید که ناصواب است.
فتنه که آغاز می‌شود ، به سلامت درآمدن از آن کار دشواری است. برای شناختن فتنه، راه‌های برون رفت از آن ، دوری جستن از همراهی با آن در دام فتنه نیفتادن ، مقابل فتنه ایستادن ، همگی به یک عنصر اساسی و حیاتی نیاز دارد و آن بصیرت است. بصیرتی که بارها رهبر فرزانه انقلاب به آن تاکید کرده‌اند.
بصیرت از مسائلی است که رهبر معظم انقلاب اسلامی در یکسال گذشته به صورت روشن و پررنگ به آن پرداخته‌اند. که البته دلیل آن هم واضح است. اگر بصیرت نداشته‌ باشیم ، یا از این طرف بام سقوط می‌کنیم یا از آن طرف بام برای جلوگیری از سقوط از هر دو طرف بام نیازمند همان بصیرتی هستیم که ایشان بارها درباره آن گفته‌اند و شنیده‌ایم. ملاک و معیار ما هم باید برای دریافت بصیرت، رهبری نظام باشد.
هنگامی که رهبر فرزانه انقلاب می‌فرمایند ؛ برخی اوقات چهره‌های موجه نیز مسیر را به اشتباه می‌روند، بنابراین باید با بصیرت ، حق و باطل را تشخیص داد و نه با چهره‌ها و اشخاص...
اشاره مستقیم جمله حضرت آیت الله خامنه‌ای به اتفاقات و عملکرد برخی از همان چهره‌های موجه است که در یکسال گذشته با دوری از بصیرت به بیراهه رفتند و کشور و مردم را به زحمت انداختند.
اما باید توجه داشته باشیم که این جمله در همه حال می‌تواند مصداق روز داشته باشد. شاید ما هم یکی از همان اشخاص و چهره‌هایی باشیم که گرچه از پس فتنه‌های یکسال گذشته بر آمدیم اما پس از آن نیز باید با همان بصیرت ، کاری نکنیم که بی‌بصیرتی تلقی شود. مدتی است بر سر همین فتنه شوم، بحث و جدل‌هایی می‌شود. خودی‌ هااز هم ایراد و اشکال می‌گیرند. اشخاصی که پیش از این مسئولیتی داشتند و یا دارند و خود را در جرگه با بصیرتان می‌دانند مطالبی را مطرح می‌کنند و ارگان و نهادی را متهم به عملکرد ناموفق و نادرست می‌کنند. این همان موضوعی است که فتنه‌گران می‌خواهند، کوبیدن یکدیگر در درون یک خانواده ، قوه قضاییه ، که ریاست آن به طور مستقیم توسط رهبر معظم انقلاب منصوب می‌شود ، چند روزی است که آماج سخنان و مطالبی از سوی برخی عزیزان است.
این قوه از سوی این عزیزان به حمایت از سران فتنه متهم می‌شود و جالب آنجاست که همین قوه از سوی فتنه‌گران هم متهم است.
دوستانی که قوه قضاییه را متهم می‌کنند دلیلشان این است که با سران فتنه برخورد قاطع صورت نگرفته است و قوه قضاییه در این زمینه سهل انگاری کرده و لایق انتقاد است.
قوه قضاییه همچون دیگر قوای نظام از استقلال برخوردار است اگر هم مشکلی در کارکرد این قوه وجود دارد که وجود هم دارد ، ( این اشکالات در دیگر قوا هم دیده می‌شود) دلیلی بر کوبیدن و انتقاد غیر منطقی و غیر اصولی نیست. هجمه به یک قوه ، هر قوه‌ای که باشد ، پایه و اساس کار کرد واقعی آن را زیر سوال می‌برد و باعث تضعیف آن می‌شود.
سری به برخی کشورهای دیگر بزنیم . آیا در همین کشورهای اروپایی آزاد به همین راحتی می‌توان عملکرد یک قوه از ریاست جمهوری گرفته تا پارلمان و قوه قضاییه را زیر سوال برد؟ قطعا نه ، مگر آن که موضوعی پیش آمده باشد ، تا رسانه‌ها و منتقدین به عملکرد آن خرده بگیرند.
دوستانی که به خاطر چند مهره سوخته در جریان فتنه که اکنون محلی از اعراب هم ندارند ، اینگونه قوه قضاییه نظام اسلامی را زیر سوال می‌برند . این عملکرد خوشحالی دشمنان داخلی و خارجی را در پی خواهد داشت. دوستان عزیز ، عصر عصر ارتباطات است به راحتی دیده می‌شویم.

تهران امروز: «بگذارید یکدیگر را تحمل کنیم»
«بگذارید یکدیگر را تحمل کنیم» عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم محمد عزیزی است که در آن می خوانید:
خبر برکناری وزیر خارجه توسط رئیس‌جمهور در حالی منتشر شد که ایشان برای ابلاغ پیام آقای احمدی‌نژاد در سنگال به‌سر می‌برد. معلوم نیست تا زمان نوشتن این یادداشت ایشان از حکم برکناری خود باخبر شده است یا نه.
فارغ از اینکه آقای متکی در مقام خود چگونه عمل کرده این نحوه برکناری وزیر خارجه آثار منفی بر چهره جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور دارد.
تصور کنید وزیر خارجه روسیه یا ژاپن یا هر کشور دیگری برای مذاکره به تهران آمده اما در نیمه راه و در حین ماموریت حکم برکناری وی ابلاغ می‌شود.
این فرد با چه پشتوانه‌ای و به چه اعتباری می‌تواند از منافع ملی حمایت کند. اگر یک وزیر‌خارجه‌ای اینگونه برکنار می‌شود، چه تضمینی وجود دارد که جانشین وی هم به این سرنوشت دچار نشود و اگر چنین است، وزیر خارجه یا هر وزیر دیگری چگونه می‌تواند از جانب خود وعده‌ای بدهد و دیگران چگونه می‌توانند به وعده‌های او اطمینان کنند.
به هر حال درست یا غلط، وزیر خارجه و نماینده نظام در خارج از کشور و در مذاکرات بین‌المللی است و حرف‌های او مواضع رسمی نظام تلقی می‌شود. آیا نمی‌شد چند ساعت اضافه‌تر صبر کرد و حکم برکناری را امضا نمود.
بگذارید خودمان را جای وزیر خارجه بگذاریم؛ در ماموریتی هستیم و در حال آماده شدن برای ابلاغ پیام و بحث در مورد لزوم گسترش روابط و تبیین مواضع نظام و پاسخ دادن به انتقادات در گرماگرم کار خبر برکناری را در وب‌سایت‌ها می‌بینیم.
چه حالی به ما دست می‌دهد؟ جز اینکه اطرافیان‌مان در وهله نخست در دل خود بگویند فلانی خواست فلانی را تحقیر کند! گذشته از این، خارجی‌ها چگونه به این مسئله نگاه می‌کنند.
می‌گویند اختلافات چقدر عمیق و جدی بوده که وزیر‌خارجه در ماموریت برکنار شده است؟ ما که همواره شعار وحدت در برابر دشمن را سر می‌دهیم شایسته است اختلاف‌های داخلی‌مان را در معرض دید خارجی‌ها قرار ندهیم.
در همه جای دنیا به عنوان یک اصل پذیرفته شده که اختلاف‌های داخلی در عرصه سیاست خارجی وارد نشود و به یک‌تعبیر در همان محدوده مرزهای ملی بماند. همه ما باید به اختیارات رئیس‌جمهور در انتخاب همراهان و همکاران خود احترام بگذاریم.
این یک اصل بدیهی است که هر رئیس دولتی حق دارد وزیری را برکنار کرده و فرد دیگری را جایگزین کند. آقای رئیس‌جمهور معتقدند وزارت‌خارجه در حد دولت نهم نیست و به این نتیجه رسیده‌اند برکناری وزیر خارجه می‌تواند حلال برخی از مشکلات باشد.
ما هم به نظر رئیس‌جمهور احترام می‌گذاریم اما نمی‌توانیم انتقاد خود را از این نحوه برکناری پنهان نماییم. مهم شخص نیست، رویه‌ای است که شکل می‌گیرد. باید حرمت افراد را نگه داشت و رئیس‌جمهور باید در این مورد، الگوی سایرین باشد.
فرهنگ ایرانی و عادت و سنت‌های مذهبی، همه به ما یادآور می‌شوند حرمت افراد و بالاخص برادران مومن خودمان را نگه داریم. نباید اقدامات ما طوری باشد که خدایی ناکرده انگیزه دیگران را برای خدمت کاهش دهد.
جوانانی که این حرکت را می‌بینند، چه تصوری از اختلاف‌ها در ذهن آنها شکل می‌گیرد و چگونه به حل اختلاف‌ها می‌اندیشند؟ ماهیت سیاست چیزی جز اختلاف‌نظر نیست اما نحوه حل این اختلاف‌ها رابطه مستقیمی با فرهنگ سیاسی آن جامعه دارد.
اینجا دیگر مخاطب، شخص خاصی نیست، خود ما هستیم. از من تا شما. نمی‌توانم با قاطعیت بگویم اگر جای وزیر خارجه با رئیس‌جمهور عوض می‌شد و همین اختلاف وجود داشت، در آن‌صورت برکناری شکل دیگری به خود می‌گرفت. دولت‌های قبلی هم در این مورد مستثنا نبودند تا جایی که برایمان عادی شده است که بشنویم فلان مسئول بدون اینکه اطلاع داشته باشد از حکم برکناری‌اش از طریق رادیو، تلویزیون یا فلان سایت خبری مطلع شد.
بغل‌ گوش خودمان همین آقای اردوغان با برخی از وزرایش مشکل داشت و دارد اما به هر حال همدیگر را تحمل کرده با یکدیگر کار می‌کنند. ما همواره استقبال کننده خوبی بودیم اما بدرقه‌کننده خوبی نبوده‌ایم. بگذارید این بار قاعده فوق را نقض کنیم و نشان دهیم می‌توانیم با وجود اختلاف‌نظرها در کنار یکدیگر بنشینیم و به روی هم لبخند بزنیم و گذشته را فراموش کنیم.

ابتکار: «تحقیر و تخریب دیگران وزن هیچکس را نمی‌افزاید»
«تحقیر و تخریب دیگران وزن هیچکس را نمی‌افزاید» سرمقاله امروز روزنامه ابتکار به قلم غلامرضا کمالی پناه است که در آن می خوانید:
در اکثر روزنامه‌های این هفته،به نقل از دکتر علی لاریجانی، رئیس محترم مجلس شورای اسلامی، آمده بود که«تحقیر علما وزن این آقایان را اضافه نمی‌کند».مصداق این سخن، شعر معروفی است که می‌گوید:
بزرگش نخوانند اهل خرد
که نام بزگان به زشتی برد
اساساً تحقیر وتخریب هیچ کس، حتی دشمنان، آن هم از مواضع ناعادلانه،نادرست و غیر اخلاقی است. چه برسد به اینکه برادر مسلمان و هم کیش و آیین و هم وطن ما باشد.
الگوی ما پیامبر(ص) و خاندان بزرگش است که در ایام مظلومیت وشهادت فرزند مبارک پیامش قرار گرفته ایم.قطعاً برترین پیامی که از دریای بی کران قیام کم نظیر حسین(ع)می توان گرفت،آزادگی وشرف وانسانیت است.
مشهور است که جد بزرگوارش به هنگام فتح مکه ، دشمن سرسخت مسلمانان رایعنی ابوسفیان که سردسته ی مشرکان بود ودر آذار واذیت مسلمانان وپیامبر(ص) از هیچ کوششی دریغ نمی‌کرد - به خاطر این که روزگاری نزد بخشی از مردم آن شهر مورد احترام بوده، حفظ حرمت کرد - و حتی حرمت خانه وی را به اندازه کعبه اعلام نمودند.
می گویند در فرانسه برسر دروازه ی گورستان مشاهیر آن کشور نوشته شده است «ملت مردان بزرگ خود را پاس می‌دارد» این طورما می‌بینیم که در کشور آمریکا ، شخصیت‌های بزرگ سیاسی ، فرهنگی ، اقتصادی و... نزد جامعه آن کشور،همواره مورد احترام وتکریم بوده اند.
به عنوان نمونه روسای جمهور پیشین کشور از ابتدا تا کنون حرمت وجایگاه شان محفوظ مانده و روسای بعدی،از هر حزبی،از پیشینیان به نیکی یاد کرده اند. تا جایی که برای پاسداشت قدر و منزلت شان،نام شان را بر ناوهای جنگی، شرکت‌ها و... حک کرده اند وبه آنان افتخار می‌کنند.
اگر چه خزانه فرهنگی ودینی ما سرشار از اندرزهای بزگان مبنی بر حفظ حرمت دیگران و رعایت اخلاق در سخن و رفتار و ترس از عواقب بدگویی از دیگران است ، مع هذا ، نخبه کشی و تخریب دیگران برای برکشیدن خویش و زشت کردن نام دیگران برای بزرگ جلوه دادن خود و ویران ساختن شخصیت و گذشته دیگران برای آباد ساختن نام و اکنون خویش به یک رویه و عادت مبدل شده است.
مع الاسف در سال های اخیر سیلاب حوادث و گرداب‌های سیاسی و اجتماعی آن گونه نخبگان سیاسی برخی از بزرگان مذهبی مارا گرفتار خود ساخته که در انتساب القاب زشت و تهمت‌های ناروا به مخالفان خویش هر چه در چنته داشته اند به کار گرفته اند تو گویی اشخاص و جناح‌های مختلف در مسابقه ای شرکت جستند که برای پیروزی در این مسابقه شوم ، لازم است تیغ زبان خویش هر چه تیز تر کنند و شخصیت حیثیت دیگران را مجروح کنند و از پای درآورند ؛ غافل از این که هیچ کس در این نبرد پیروز نخواهد شد.
گر شد از جور شما خانه موری ویران
خانه خویش محال است که آباد کنید
بزرگان کشور به مراقبت بیشتری در سخن نیاز دارند ، زیرا مردم به زبان و کلام آنان پیشتر می‌نگرند. در بوق و کرنا کردن اشتباهات همدیگر چه در حال و چه در گذشته ، حاصلی جز خراشیدن چهره ی هم و بی اعتبار کردن هم در نزد بخش زیادی از مردم نداشته است. تردیدی نیست که انسانها در معرض خطا و گناه قرار دارند ؛ به گفته حافظ
جای که برق عصیان بر آدم صفی زد
مارا چگونه زیبد دعوی بی گناهی
باید پذیرفت که بزرگان و نخبه‌های سیاسی کشور انسان هستند و امکان خطا و تخلف از آنان دور از ذهن نیست. به همین سبب برای پرهیز از تخلفاتی که به حقوق مردم مربوط می‌شود ، باید قانون حکم باشد و برای حفظ و جایگاه و احترام خویش و دیگران از فرشته «وجدان» باید کمک گرفت.
شهید آوینی در توصیف دریا دلان صف شکن عادت تامل برانگیزی دارد و می‌نویسد که بچه‌های رزمنده در حاشیه اروند رود در انتظار حمله «گذشته خویش را با وسواس یک قاضی می‌کاوند و سراپای زندگی خویش را محاسبه می‌کنند».
خدا وکیلی سیاست مداران ما کارنامه اعمال و رفتار خویش را در همین سالیان اخیر محاسبه کنند و ببینند چه به دست آورده اند و چه از دست داده اند غیر از این است که باورهای مردم را به همه چیز و همه کس سست کرده اند.
انتساب القابی نظیر دزد ، خائن ، سست عنصر ، دروغگو ، رمال و ... به همدیگر ، کدام نتایج سازنده و مثبت را برای کشور و خودشان به ارمغان آورده است ؟ فرصت را غنیمت شماریم و به دنبال آسایش دو جهان خویش باشیم که:
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است
با دوستان مروت با دشمنان مدارا

قدس: «هشدار سیدالشهدا(ع) به آثار مخرب اسلام اموی»
«هشدار سیدالشهدا(ع) به آثار مخرب اسلام اموی» عنوان یادداشت روز روزنامه قدس به قلم آیت الله عبدالله جوادی آملی است که در آن می خوانید:
همانطور که در تاریخ آمده از نامه ها و خطابه های سالار شهیدان به دست می آید که تنها هدف امام حسین(ع) احیای دین بود و تنها راه احیای دین نیز تأسیس نظام اسلامی در جامعه است و یگانه راه تأسیس نظام اسلامی نیز نثار و ایثار جان و مال است و تنها گروهی که آن هدف و این راه را می پذیرند، مردان الهی اند.
برنامه قیام سالار شهیدان را تنها قرآن مجید و سنت رسول خدا(ص) تنظیم و تدوین کرده است. جهاد خالص حسین بن علی(ع) همتای جهاد ناب نبوی و علوی بود که جامعه آن روز تجربه کرده است.
روش مناسب تربیتی این است که ابتدا کسی به این قانون عمل کند تا دیگران ببینند که می شود به گونه ای زندگی کرد که دین خدا عزیزتر از حیات دنیا باشد.این مطلب، تنها مسأله ای فکری نیست، بلکه بخشی از این کار به عهده عقل عملی است. سالار شهیدان(ع) نمونه تام این صحنه است.
ایشان فرمودند: نفس کشیدن در فضای ستم برای من دردآور است و زندگی در نظام گناه برایم تلخ و دشوار است. من از زندگی در نظام ستم به ستوه می آیم؛ مانند پرنده زندانی در قفس صیاد. من احساس می کنم که در قفسم و از محبوس بودن در رنجم و برای آزادی کوشش می نمایم.
ادراک این معنا زمینه جهاد را فراهم می کند و تا زمانی که مردم از خفقان رنج نبرند و در خود ضرورت پرواز را احساس نکنند و به ستوه نیایند، توان جنگ با ظالم را ندارند بنابراین، جهاد با صرف مسأله جزم علمی حل نمی شود و سالار شهیدانی می خواهد تا جامعه انسانی مصمم و عازم باشد.
بشری که به همراه دو بال نظر و عمل، قدرت پر کشیدن دارد و احساس می کند که در نظام سلطه و استبداد، استعمار، استعباد و استثمار باطل و جاهلیت است و در زندان یا قفس جاهلیت اسیر است، بی صبرانه منتظر فراهم شدن دفاع از حق و براندازی باطل است.
سالار شهیدان(ع) در نامه رسمی خود به مردم بصره می نویسند:«من شما را به کتاب خدا و سنت پیامبر او فرا می خوانم؛ زیرا سنت خدا سنت پیامبر(ص) تبیین، تفسیر، تعلیل، اجرا و حمایت قرآن کریم است».
تنها عامل پیروزی صوری طاغیان اموی بر امام حسین(ع) و تنها راه شکست ظاهری آن حضرت(ع)، همان اسلام امویان بود.از این رو، سیدالشهدا(ع) باید این راز را بازگو کند که اسلام امویان، نابودی اسلام است.
پس از اینکه سالار شهیدان خبر شهادت مسلم بن عقیل و هانی بن عروه را دریافت نمودند و معلوم شد که بدن های آن شهیدان را در کوی و برزن کوفه گرداندند و توده مردم با ابن زیاد بیعت کردند، حسین بن علی(ع) به جای گلایه عاطفی و قهر اجتماعی، صحنه سیاست و مبارزه را ترک نکرده، بلکه مجدداً سخنرانی نمودند و به مردم کوفه نامه نوشتند تا آنان بفهمند که در چه نظامی زندگی می کنند.
آن حضرت چنین نگاشتند که: آیا نمی بینید که از باطل پرهیز نشده و به حق عمل نمی شود. چنین می بینم که زندگی با ستمکاران انسان را به ستوه می آورد. تا کسی به ستوه نیاید، دست به اسلحه نمی برد... آگاه باشید که در جای بدبو زندانی هستید؛ ولی شم سیاسی ندارید و در فضای مسموم و بسته با جناح مقصوص و پربریده به سر می برید.
از این رو، به ستوه نمی آیید. اگر بال و پر می داشتید، زندان شما را به ستوه درمی آورد؛ چنان که پرنده بی بال و پر از زندان رنج نمی برد، اما پرنده سالم از میله های قفس احساس سختی دارد و به ستوه می آید.
نامه سالار شهیدان به مردم آن عصر برای این بود که به آنان تفهیم کند امویان، پیشوایان جورند و حکومت آنها از سنخ حکومت ائمه جور است، همه تلاش سالار شهیدان(ع) تا آخرین لحظه این بود که مردم را به حقایق آگاه کند.
آن حضرت با اینکه مطمئن بودند پیک نامه رسان شهید می شود و نامه سالار شهیدان به دست مردم نمی رسد، از ارسال نامه درنگ نکردند زیرا می دانستند که قاصد آن حضرت پیام امام زمان خود را با خونش به مردم کوفه می رساند و دشمنان نیز این نامه را می گیرند و در تاریخ ثبت می کنند؛ چنان که چنین شد.

آفرینش: «خط لوله گاز تاپی و ایران»
«خط لوله گاز تاپی و ایران» سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم علی رمضانی است که در آن می خوانید:
سران کشورهای پاکستان،هند، افغانستان و ترکمنستان سرانجام پس از سالها پیگیری خط لوله گاز ترکمنستان به پاکستان و هند از طریق افغانستان قرارداد احداث پروژه گازی موسوم به تاپی را که به عنوان پروژه رقیب خط لوله صلح شناخته می شود را امضا کردند.
در واقع این پروژه که از ۱۵ سال پیش مطرح شده است ولی به علت چالش‌ها و مشکلات امنیتی به خصوص در افغانستان متوقف شده بود اما با توجه به دیپلماسی انرژی موفق و روبه جلو تر کمنستان همسایه شمالی ما نتیجه داد و در روزهای گذشته این قراردادبه امضای چهار کشور رسید.
در این راستا این خط لوله ۱۶٨۰ کیلومتری که مورد حمایت بانک توسعه آسیا و نهاد های مالی بین المللی است قرار است روزانه ٣.۲ میلیارد فوت مکعب گاز را از میدان گازی دولت آباد ترکمنستان و از راه غرب افغانستان به پاکستان و هند منتقل می کند وبناست تا سالهای ۲۰۱٣ و ۲۰۱۴ میلادی نیزتکمیل شود و نیاز رو به رشد گاز ی دو کشور پر جمعیت پاکستان و بویژه قدرت رو به رشد هند را بر طرف کند.
آنچه مشخص است پروژه تاپی یا ترانس افغان موجب افزایش همگرایی بین کشورهای منطقه و تقویت همکاری های اقتصادی و تجاری و گسترش همکاری های راهبردی ومنافع اقتصادی زیادی برای کشورهای منطقه خواهد شد جدا از آن مهر تاییدی بر عملکرد موفق و دیپلماتیک مقامات عشق آباد است چه اینکه این کشور در چند سال گذشته عملا توانسته با پشت سر گذاشتن ایران به عنوان دومین دارنده گاز جهان جدا از افزایش صادرات به ایران وتداوم صادرات به روسیه خط لوله صادارت گاز خود را به چین افتتاح کند و اینک نیز در رقابت با ایران بازار هند را از آن خود سازد و عملا به مرکز مبادلات انرژی گاز در منطقه تبدیل گردد.
در این راستا رئیس جمهور ترکمنستان در آستانه امضای این قرار داد (خط لوله گاز تاپی) گفت این خط لوله به پل انرژی در منطقه آسیا تبدیل خواهد شد در این حال به راستی چرا ایران با داشتن دو مین ذخیره گاز طبیعی جهان یارای شرکت در چنین پروژه بزرگی را ندارد و این عشق آباد است که در نبود سیاست منسجم انرژی ما، همچنان یکه تاز بازار انرژی منطقه شده است.
در این بین باید به یاد داشت که هر چند منافع اقتصادی کوتاه مدت و بلند مدت این امر برای کشور های منطقه مشهود است اما به راستی این خط لوله چه تاثیری بر روی منافع ملی ایران خواهد گذاشت در این راستا باید گفت که هر چند تامین امنیت در مناطق غربی و جنوبی افغانستان که همزمان با راه اندازی این خط لوله پیگیری می‌شود به نفع ما خواهد بود اما نباید از دو نکته به آسانی گذشت نخست آنکه چرا مقامات کشور هند را به عنوان بازار بزرگ ورو به رشد انرژی آینده مورد توجه بیشتر قرار نداده اند و این رویکرد عملا در آینده باعث از دست دادن همیشگی بازار بزرگ این کشور نخواهد شد دوم آنکه ما تا چه زمانی باید نظاره گر پیشی گرفتن ترکمنستان از کشور در بدست گرفتن بازار های انرژی منطقه باشیم و ماهم چنان در پی واردات بیشتر از این کشور؟

جهان صنعت: «کدام تئوری؟»
«کدام تئوری؟» عنوان بخش تلنگور روزنامه جهان صنعت به قلم مریم باستانی‌ است که در آن می خوانید:
وقتی سخن از کاهش نرخ بیکاری و اقدامات دولت برای ایجاد اشتغال به میان می‌آید، معمولا اولین موضوعی که به ذهن خطور می‌کند رشد اقتصادی و رونق تولید است، آن هم به وسیله حضور پرقدرت بخش خصوصی. این راهی است که کشورهای صنعتی و موفق طی کردند و امروز اقتصادهای نوظهور هم با تکیه برآنها قدرتمند می‌شوند.
نمی‌توان گفت آنچه اقتصاددانان توصیه می‌کنند، بیراه است‌ اما این روزها این اندیشه باب شده که اقتصاد لیبرالی به پایان عمر خود رسیده و همین روزها فرومی‌پاشد، حال آنکه در گوشه دیگری از دنیا می‌بینیم که همین دیدگاه‌ها اسباب رونق برای اقتصاد کشورهای دیگری شده است.‌
تجربه نشان داده که سیاست‌های بستن درهای کشور به روی واردات و تکیه به تولیدات داخل هم راه به جایی نمی‌برد.
چه‌آنکه اقتصاد هر کشور به دلیل مراودات با دنیا زنده است و رشد می‌کند. اگر عنوان شود که بحران اقتصادی دنیا هیچ تاثیری براقتصاد ایران ندارد، بی‌شک سخنی بی‌ارتباط است.
با این حال دیده شده که برخی مسوولان هنگام اوج گرفتن بحران اقتصاد جهانی عنوان کردند که این بحران هیچ تاثیری بر اقتصاد ایران ندارد اما چندی بعد آثار آن بر صنایع کشور پدیدار شده و رکود به اقتصاد ایران کشیده شد.
با این حال باز هم برخی‌ها اصرار می‌کردند که این بحران هیچ تاثیری بر اقتصاد ایران ندارد و گواه سخن خود را افزایش شاخص‌های بورس عنوان می‌کردند.
در حالی که واقعیت این است که آنچه شاخص‌های بورس را اینچنین رونق داده عرضه سهام اصل ۴۴ است و اگر خریدهای دولتی نبود که چنین رشدی اتفاق نمی‌افتاد.
افزایش نرخ بیکاری هم یکی از پیامدهای رکود در اقتصاد است. البته این بدان معنا نیست که افزایش نرخ بیکاری در ایران صرفا به دلیل بحران جهانی است. چه آنکه ده‌ها عامل دیگر می‌توان نام برد که ارتباطی با بحران جهانی اقتصاد ندارد و صرفا به دلیل تصمیمات کلان اقتصادی است.
این در حالی است که معاون وزیر کار برای توجیه افزایش این نرخ عنوان کرده که بالا رفتن نرخ بیکاری در همه دنیا اتفاق افتاده و در ایران نیز دلیل افزایش نرخ بیکاری همین عامل است.
اگر اظهارات معاون محترم وزیر کار را به عنوان دیدگاه دولت در نظر بگیریم، این ابهام ایجاد می‌شود که چگونه بحران اقتصاد بر بورس تاثیر نمی‌گذارد اما بر نرخ بیکاری تاثیر می‌گذارد؟ مگر می‌شود گفت که اقتصاد ایران راه خود را می‌رود و از سویی مشکلات آن را به دوش اتفاق‌هایی که در دنیا می‌افتد، گذاشت؟ اظهارات معاون وزیر کار موضوع افزایش، نرخ تورم به ۲۵ درصد را تداعی کرد که برای توجیه این افزایش سخن از تورم جهانی به میان آمد حال آنکه بعدها مشخص شد آنچه تورم ۲۵ درصدی را رقم زده فشار به بانک‌ها برای پرداخت تسهیلات تکلیفی است.

دنیای اقتصاد: «ریشه‌یابی افزایش تورم»
«ریشه‌یابی افزایش تورم» سرمقاله امروز روزنامه دنیای اقتصاد به قلم حمید زمان زاده است که در آن می خوانید:
تغییر مسیر نرخ تورم پس از مدت‌ها سیر نزولی، موجب تحلیل‌های متفاوتی از سوی کارشناسان اقتصادی و نیز تصمیم‌سازان اقتصادی شده است.
به عنوان مثال، رییس کل بانک مرکزی دلیل افزایش تورم را انتظاری ارزیابی کرده که ناشی از جو روانی اجرای قانون هدفمندی یارانه‌ها است. وزیر اقتصاد نیز، افزایش تورم را وارداتی ارزیابی کرده که ناشی از افزایش قیمت جهانی نفت و برخی اقلام وارداتی است.
اکنون سوال این است که افزایش نرخ تورم انتظاری است یا وارداتی؟ پاسخ این است که هیچ کدام! البته افزایش مجدد نرخ تورم توسط کارشناسان پیش‌بینی می‌شد. این پیش‌بینی افزایش نرخ تورم، نه بر اساس افزایش قیمت‌های جهانی و تورم وارداتی بود و نه بر اساس اجرای طرح هدفمندی یارانه‌ها و تورم انتظاری.
پیش‌بینی افزایش نرخ تورم بر اساس مهم‌ترین عامل تعیین‌کننده تورم؛ یعنی نرخ رشد حجم پول و نقدینگی در اقتصاد بود.
همان‌طور که میلتون فریدمن اقتصاددان شهیر جهان بیان می‌کند، نکته مهم این است که رشد حجم پول با یک دوره تاخیر اثر خود را بر تورم آشکار می‌نماید. البته این دوره تاخیری با توجه به شرایط اقتصادی می‌تواند متفاوت بوده و از چند ماه تا حدود دو سال را در برگیرد؛ اما افزایش رشد حجم پول در نهایت و ضرورتا به افزایش تورم منتهی خواهد شد.
تجربه تاریخی تغییرات نرخ رشد نقدینگی و نرخ تورم در اقتصاد ایران نیز همین امر را تایید می‌کند و نشان دهنده این است که تغییر نرخ رشد نقدینگی با یک دوره تاخیر (حدودا چهار تا پنج فصل) اثر خود را بر نرخ تورم آشکار می‌نماید.
کاهش سریع رشد قیمت‌ها از نزدیک ٣۰درصد در تابستان ٨۷ به حدود ۷.۵ درصد در پاییز ٨٨ که یکی از موفق‌ترین تجربه‌های اقتصاد ایران در کنترل تورم بود، مدیون اعمال یک سیاست پولی انقباضی شدید بود که طی آن نرخ رشد حجم نقدینگی از حدود ۴۰ درصد در اواسط سال ٨۶ به حداقل خود؛ یعنی کمتر از ۱۲ درصد در پاییز ٨۷ رسید.
ثبت حداقل نرخ رشد نقدینگی (۱۲ درصد) در پاییز ٨۷، موجب رسیدن تورم نقطه به نقطه به حداقل خود (۵.۷ درصد) در چهار فصل بعد؛ یعنی پاییز ٨٨ گشت. اما پس از آن سیاست انقباضی شدید پولی کنار گذاشته شد و نرخ رشد نقدینگی رو به افزایش گذارد.
نرخ رشد نقدینگی از زمستان ٨۷ تا زمستان ٨٨ به ترتیب ارقام ۱۵.۹ درصد، ۲۱.۴ درصد، ۲۶.۷ درصد و ۲۷.۴ درصد را ثبت‌ کرده است.
ارقام رشد نقدینگی فراتر از ۲۰ درصد به وضوح با حفظ تورم یک رقمی سازگار نیست و البته جای تعجبی نیست که با افزایش نرخ رشد نقدینگی از زمستان ٨۷ تا زمستان ٨٨ نرخ تورم در سال ٨۹ در مسیر افزایش قرار گیرد و انتظار می‌رود که فرآیند افزایش تورم تا انتهای سال جاری ادامه یابد.
بر این اساس، عامل اصلی مسیر افزایشی نرخ تورم در سال جاری، نه تورم انتظاری ناشی از نزدیک شدن زمان اجرای طرح هدفمندی یارانه‌ها است و نه تورم وارداتی ناشی از افزایش قیمت نفت و برخی اقلام وارداتی.
عامل اصلی مسیر افزایشی نرخ تورم در سال‌جاری، مسیر افزایشی نرخ رشد نقدینگی در سال ٨٨ بوده است بنابراین بهتر است دولت و بانک مرکزی مسوولیت پیامد تورمی سیاست‌های قبلی خود را در مدیریت نرخ رشد نقدینگی بپذیرند و برای کنترل تورم در آینده، در صدد کنترل نرخ رشد نقدینگی در اقتصاد ایران باشند البته باید توجه کرد که در صورت اجرای طرح هدفمندی یارانه‌ها از ابتدای زمستان، مسیر نرخ تورم در آینده، علاوه بر مسیر نرخ رشد نقدینگی در گذشته، تحت تاثیر اجرای طرح هدفمندی یارانه‌ها و افزایش قیمت حامل‌های انرژی و سایر کالاهای یارانه‌ای نیز قرار خواهد گرفت.

منبع: جام جم آنلاین


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست