فوبیای "حزب توده هراسی" شصت و نه ساله می شود!
در حاشیه متن "احمد شاملو هشتاد و پنج ساله می شود" آقای قراگوزلو
نامی شاکری
•
گونه ای از چپ ایرانی وجود دارد که در هر متنی اگر "چیزی" حواله حزب توده ایران نکند، منزه طلبی چپی اش را جریحه دار می یابد. در این گونه، انواعی وجود دارند که اصولا هر متنی را، فرصتی برای عقده گشایی تاریخی با حزب توده ایران می یابند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۲٣ آذر ۱٣٨۹ -
۱۴ دسامبر ۲۰۱۰
گونه ای از چپ ایرانی وجود دارد که در هر متنی اگر "چیزی" حواله حزب توده ایران نکند، منزه طلبی چپی اش را جریحه دار می یابد. در این گونه، انواعی وجود دارند که اصولا هر متنی را، فرصتی برای عقده گشایی تاریخی با حزب توده ایران می یابند. در میان این انواع، "افرادی" هستند که دچار فوبیای غیرقابل درمان "حزب توده هراسی" هم هستند! متن آقای قراگوزلو در یاد و گرامی داشت شاملوی شاعر، حاصل چنین فوبیایی ست. حاصل قلمی که به اعتبار چیزهای درستی که گاه می نویسد و جوزدگی ناشی از هورای حواریون، آسمان و ریسمان به هم می بافد تا اوهام سیا پرداخته بر ضد حزب توده ایران، از یادها نرود! دلیلش؟:
"... در مقابل، پیروان مستقل ارانی معتقد بودند که اگر او نمی مرد هرگز اجازه نمی داد امثال عبدالصمد کامبخش و نورالدین کیانوری حزب توده۲ را به آلت دست روس ها و مجری محض دستورات KGB تبدیل کنند..." و در پانویس مربوط به رقم ۲ که در مقابل نام حزب توده گذاشته، می نویسد:
۲ - "... حزب توده متشکل از بقایای گروه ارانی در اکتبر ۱۹۴۱ (۱۵ مهر۱٣۲۰) تاسیس شد. غالب موسسان این حزب مورد عفو ملوکانه!! قرار گرفته و "آزاد" شده بودند... "
تصورش را بکنید. در مهر ۱٣۲۰. پس از تبعید پادشاه مستبد ... اشغال کشور توسط متفقین و آمیزه هرج و مرج و آزادی و درست یک ماهی پس از شهریور ۲۰، اصلا چنان مَلِکی در کار هست تا عفو ملوکانه ای در کار باشد؟ این کلمات برای تحقیر حزب توده ایران که در مهر ۱٣۲۰ بی تردید مترقی ترین تشکیلات سیاسی ایران است ناشی از ذهنی بیمار نیست؟ موسسان حزب توده ایران آنها نبودند که مورد "عفو ملوکانه!!" قرارگرفته بودند. آنها بودند که بار مبارزه ضد استبدادی دوران رضا شاه را بردوش کشیده و از بند رهاشده بودند. در میان آنها از "پیروان مستقل ارانی" هم چندان خبری نبود.
متن به همین تحقیر قناعت نمی کند و ادامه می دهد: "... پس از مرگ تقی ارانی حزب توده او را – که مبارزی خوش نام بود – به خود منتسب و مصادره کرد..." می توان پرسید در مهرماه سال ۱٣۲۰ از میان آنهمه آدم و تشکیلات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی نوپدید، غیر از حزب توده ایران ، کدامیک جسارت آنرا داشت که تقی ارانی را به خود منتسب کند و مدعی خون او از دستگاه جابر استبداد و تداوم آرمان او باشد؟ این حرف ها رجزخوانی ها بر جنازه پهلوانی برخاک افتاده نیست؟
بسیاری از "پیروان مستقل ارانی" که احتمالا افرادی نظیر نویسنده این متن در چند دهه بعدی جبش چپ ایرانند، یا در جنبش چپ نماندند یا ماندند و مصداق بارز "چپ آمریکایی" شدند! سمپاتیزان های پرسر و صدای بازار آزاد، سوسیالیسم با چهره انسانی، American Style Of Life و...
دیگر، اگرچه ما در رویکرد "چپ" در تحلیل جهان، چندان نمی توانیم دربند چنین "اگر"هایی باشیم، اما از کجا که "اگر" دکتر ارانی نمی مرد، بعدها در شمار امثال کامبخش و کیانوری نمی بود؟ به لحاظ "جنم" مبارزاتی، ارانی که بیشتر از جنس کامبخش و کیانوری بود تا امثال "پیروان مستقل ارانی"!
کلمات و تعبیراتی چون آلت "...دست روس ها و مجری محض دستورات KGB ..." هم بیشتر در شان نویسنده متن و بسیاری از "پیروان مستقل ارانی" است تا مبارزان نستوه و آزاده (و پر اشتباهی) چون کامبخش و کیانوری!
دیگر، در ستایش شاملو هم (که نویسنده متن معمولا به رفاقت با وی مباهی است)، متن از فوبیای "حزب توده هراسی" در امان نمانده و از بغض حزب توده، حب شاملو را فراموش می کند. این جا که خیال می کند شعر شاملو در ستایش "انسان بهمن" به سفارش برخی رفقای توده ای آن سال ها سروده شده: "این شعر - جدا از تأثیرپذیری شاملو از وقایع اتفاقیه ی آن سال ها - شعری فوتوریستی و سفارشی به نظر می رسد که احتمالاً به توصیه ی چپ های مبارز - امثال مرتضا کیوان- شکل بسته است..." لازم نیست که رفیق گرمابه و گلستان شاملو بوده باشی تا دریابی، اصولا نه شاملو شاعری سفارشی کار بوده و نه ارانی مردی چنان خرد که شاملو عظمتش را درنیافته و به سرودن "انسان بهمن" یا "نازلی" منتظر سفارش این و آن مانده باشد! البته بیشتر محتمل است که شاملو هم در "دوازده سالگی" توده ای بوده و بعدها به منزلت "پیروان مستقل ارانی" ارتقاء یافته باشد و نویسنده این متن، "کاشف فروتن" این سیروسلوک شاملو باشد! این سیر و سلوک نه چیزی از ارزش های شاملوی شاعر کم می کند نه از منزلتی که دکتر ارانی در تاریخ ما دارد و نه از مقام تاریخی حزب توده ایران به عنوان معتبرترین جریان چپ تاریخ ایران!
دیگر، بگذارید در خاتمه با شاملو (و جای خالی اش در "راه سبز امید" ) زمزمه کنیم:
"پردگیان باغ
از پس معجر
عابر خسته را
به آستین سبز
بوسه ای می فرستند.
برگُرده ی باد
گَرده ی بوئی دیگراست
درخت تناور
امسال
چه میوه خواهد داد
تاپرندگان را
به قفس
نیاز
نماند ؟"
نامی شاکری – تهران ۲۲/مهر/٨۹
|