سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

شب یلدا با محمد صدیق کبودوند


ابراهیم فرشی


• من و همه آنانیکه مارگزیده بودیم، اشتباه کردیم، اگر شرمساری معنایی داشته باشد، شرمسار روی گشاده و انسانی او هستیم. او "بیزار از جنگ" گرفتار دست "نابکار" است، در "جان و جهان" او آرزوی آزادی و سرفرازی انسان در جریان است، سر سرد و قلب گرم او خواستار آزادی انسان است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۲ دی ۱٣٨۹ -  ۲٣ دسامبر ۲۰۱۰


 سالهاست شب یلدا را با نوشتن به سحر می رسانم، هر سال کسی شمع شب یلدای من است، امسال او روشنایی بخش است.
گاهی به درون اطاقی می خزم، در را بر روی خود می بندم، پلکهایم را برهم می گذارم، شاید احساس او را درون سلول تاریک و کوچک درک کنم، میدانم همهاش خیال است و خودفریبی و نقش بازی کردن، با اینحال زود خسته و کسل می شوم، چشمانم را باز می کنم، گیج و منگ به زندگی می اندیشم!

چرا چنین است؟ در این درازای شب این پرسش را پیش کی ببرم؟ سازمان ملل متحد که خود فرمان جنگ صادر می کند؟ یا دادگاه" نورنبرگ و لاهه" که خود را مسئول بررسی چنین کاری نمی دانند؟ اگر زندهگان پاسخ ندادند بروم پیش مسیح که نتوانست قاتلانش را راضی کند! یا پیش موسی، که ریش فرعون را سوزاند و با دست خود زنان را سنگسار میکرد! یا، بروم پیش آن بازرگان عربستان که "خندق خندق (1)" می جنگید!

پرسش روی دستانم مانده است! او " روز روشن چراغ در دست بدنبال انسان می گردد (2)" به ناگاه فریاد می کشد" یافتم یافتم (3)". حق، انسان و کرد را بهم گره می زند، نه ریش فرعون را می سوزاند، نه زنان را سنگسار می کند و نه خندق، خندق می جنگد.

او فریاد برآورد و سنگ بزرگتراز جثه پهلوانان را به درون برکه دورادور گرفته از سرباز انداخت، " موجی در موجی پیچید (4)"، کسی باور نکرد و کسانی زبان به نمامی و سخن چنینی گشودند و گفتند:" او از خودشان است، در غیر اینصورت چطور می تواند بر روی زمین خدا، فریاد برآورد و بگوید، بشر وجود دارد و حق پایمال می شود؟!"

خودی های از خود بریده، بدگویی را جار کشیدند و ما نیز هرچند اورا بسان "زرتشت (5)" سنگباران نکردیم، لیک او را نیز باور نداشتیم و پنداشتیم که اگر پایش به اینجا و آنجا برسد،" شتر دیدی ندیدی"، پرونده حقو‌‌ق بشر را می بندد و تمام.

من و همه آنانیکه مارگزیده بودیم، اشتباه کردیم، اگر شرمساری معنایی داشته باشد، شرمسار روی گشاده و انسانی اوهستیم. او"بیزار از جنگ (6) "گرفتار دست" نابکار (7)" است، در "جان و جهان (8)" او آرزوی آزادی و سرفرازی انسان در جریان است، سر سرد و قلب گرم او خواستار آزادی انسان است.

شب چله ٢٠١٠
www.gopetition.com



1 - جنگهای رسول خدا: غزوه بدر، غزوه أحد، غزوه الخندق، غزوه تبوک، غزوه حنین، غزوه موته، غزوه خیبر، فتح مکه
2 - دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر
کز دیو دد ملولم و انسانم آرزوست
گفت یافت می نشود جستهایم ما
گفت آنک یافت می نشود، آنم آرزوست
"مولوی"
3 - ارشمیدس، ریاضیدان بزرگ یونانی برهنه از حمام عمومی بیرون دوید و در خیابان های سیراکوز فریاد زد «اورِکا، اورِکا»، «یافتم، یافتم»
4 - یکی از ترانه سرودهای کارگاه هنر ایران
5 - اشارهای به "چنین گفت زرتشت" از نیچه
6 - شعری از استاد همن
7 - شعری از استاد همن
8 - جان جهان! دوش کجا بوده‌ا‌ی؟ نی غلطم در دل ما بوده‌ای
دوش ز هجر تو جفا دیده‌ام ای که تو سلطان وفا بوده‌ای
آه که من دوش چه‌سان بوده‌ام! آه که تو دوش که را بوده‌ای!
"مولانا"


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست