یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

عبور از خط قرمز در جنگ بین مذاهب


اردشیر زارعی قنواتی


• تاریخ نشان داده است که تا به امروز هیچ کسی، هیچ ملتی، هیچ فرهنگی، هیچ ساخت سیاسی، هیچ ایدئولوژی و هیچ دولتی از سیاست یکدست سازی نژادی – مذهبی بهره مطلوبی نبرده است و پایان غم انگیز تمام این بازی های خطرناک هزینه های بزرگی بوده است که که دیون آن بر دوش میراث داران نسل بعدی به شدت سنگینی می کند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲۲ دی ۱٣٨۹ -  ۱۲ ژانويه ۲۰۱۱


 جشن های سال نو میلادی برای بسیاری از مسیحیان در خاورمیانه و به خصوص اقلیت های مسیحی در کشورهای عربی چندان خوش یمن نبود و آنان به جای شادی جشن، اشک های خود را نثار "کریسمس خونین" کردند. چند روز مانده به جشن سال نو در اسکندریه مصر یک حمله انتحاری به کلیسای قبطی این کشور حداقل ۲۱ کشته و ۴۰ زخمی بر جای گذاشت و متعاقب آن درگیری های بین جوانان خشمگین مسیحی و پلیس این کشور اتفاق افتاد. حدود ۲ ماه قبل از آن نیز حمله سازماندهی شده پیکارجویان اسلامگرا به کلیسایی در بغداد که موجب گروگان گیری و مرگ حدود ۴۰ نفر گردید، زنگ خطر را برای اقلیت های مسیحی در خاورمیانه به صدا در آورده بود. چهارشنبه ۱۰ نوامبر نیز با حملات خمپاره یی به مناطق مسیحی نشین بغداد حداقل ٣ تن کشته و ۲۴ نفر زخمی شدند تا این نکته اثبات شود که حمله به کلیسای نزدیک سازمان بورس یک حمله تصادفی نبوده است. در مورد اخیر مصر، بلافاصله "حسنی مبارک" رئیس جمهوری مادام العمر این کشور با محکوم کردن این اقدام آن را در راستای تفرقه ملی قلمداد کرد در صورتی که جوامع قبطی این حملات را در راستای مخالفت خود با جانشینی "جمال مبارک" پسر وی به حساب آوردند. در عراق نیز حمله به مسیحیان در حالی توسط دولت "نوری مالکی" نخست وزیر این کشور محکوم گردید که "ژان بنجامین سلیمان" اسقف بلندمرتبه مسیحیان عراقی در مصاحبه با هفته نامه فوکوس هشدار داد "بسیاری از مسیحیان درمانده و خسته شده، خواهان ترک کشور می باشند چون در محیطی که خشونت ها هر روز گسترش می یابد، نمی توان حس زیستن در وطن را داشت". هشدار گروه های مرتبط با بنیادگرایان و القاعده به اقلیت های مسیحی در کشورهای عربی نشان می دهد که این حملات کاملا برنامه ریزی شده و در راستای یک پاکسازی نژادی – مذهبی اتفاق می افتد. ابعاد ماجرا از آنجا به یک بحران گسترده تبدیل می شود که جمعیت مسیحیان قبطی در مصر حدود ۱۰ درصد جمعیت کل کشور و در عراق بیش از یک میلیون نفر تخمین زده می شود. حملات مداوم به اقلیت مسیحی در عراق، حمله به ۵ کلیسا در اوت ۲۰۰۴ که منجر به کشته شدن ۱۱ تن گردید، کشته شدن یک کشیش ارتودوکس در اکتبر ۲۰۰۶ در موصل، حمله به کلیسایی در ژوئن ۲۰۰۷ که منجر به کشته شدن کشیش "رغید عزیز غنی" و ٣ تن از همراهانش گردید، انفجار ۴ بمب در چند کلیسای کلدانی و آشوری در بغدا، موصل و کرکوک در ژانویه ۲۰۰٨، قتل اسقف اعظم کلدانی "پولس فرج رحو" در فوریه ۲۰۰٨، کشته شدن کشیش آشوری "عادل یوسف" در آوریل ۲۰۰٨ و قتل ٨ تن از مسیحیان ساکن موصل در فوریه ۲۰۱۰، تماما قطعات یک پازل خونین می باشند که زوایای یک جنگ پنهان و آشکار جهت کوچ اجباری آنان از موطن اصلی را نشان می دهد. اتفاقی تلقی کردن این وقایع در سیر تاریخی موضوع و گسترش تضادهای قومی – مذهبی در این مناطق بحرانی به هیچ وجه منطقی به نظر نمی رسد. اسناد و شواهد نشان می دهد که تمام این حوادث از یک پیوند ارگانیک و سیاست پاکسازی نزادی – مذهبی برخوردار است که نمونه مشابه و بدیل آن قبلا در جریان یهودی سازی کشور اسرائیل توسط بنیانگذاران این کشور انجام گرفته است. با فروکش کردن ناسیونالیسم عربی بعد از فوت ناصر در مصر و سرنگونی صدام حسین در عراق، هم اکنون بنیادگرایان مذهبی گزینه ی یکدست سازی مذهبی را در مناطق عربی دارای اقلیت های مذهبی در پیش گرفته اند.
آنچه هم اکنون در مصر و عراق اتفاق افتاده است زنگ خطری خواهد بود برای اینکه جنگ نرم بین مذاهب هم اکنون به مرحله جنگ سخت ارتقا یافته که مسبب آن نیز بنیادگرایانی می باشند که در رویای بازسازی جنگ های صلیبی هستند. این تفکر که شوربختانه در زیرین ترین لایه های اجتماعی نیز حامیانی دارد قادر است در آینده، ثبات منطقه یی و ملی در کشورهای هدف را از مرز هشدار به ورطه ی مخاطرات عینی افکنده و معادلات نامیمون جدیدی را وارد چرخه ی معیوب سیاسی – اجتماعی منطقه خاورمیانه کند. شکاف و گسست های قومی – مذهبی در مصر و عراق نه تنها وحدت ملی در درون این جوامع را بر هم می زند که تداوم و تاثیر پیرامونی آن می تواند دیگر جوامع مسلمان در خاورمیانه را نیز دستخوش تنش های فرقه یی کند. تاثیر متقابل این تنش ها حتی به مرزهای جوامع اروپایی – آمریکایی نیز سرایت کرده و هم اکنون قوانین مهاجرت و نگاه به اقلیت های مسلمان را در مسیر یک مهاجرستیزی در حال رشد و محدودیت های ناعادلانه در برخورد با لایحه های غیربومی به خصوص اقلیت های مسلمان سوق داده است. تسامع و تساهل قومی – مذهبی در مرتبه های متفاوت در جوامع دمکراتیک و غیردمکراتیک که تا قبل از هزاره سوم تا حدود زیادی نهادینه شده بود در طی سال های اخیر جای خود را به تغافل و تقابل هیستریکی داده است که ادامه این مسیر جامعه بین المللی را با یک بحران حذفی گسترده روبه رو می کند. سیاست یکدست سازی نژادی – مذهبی نه تنها هیچ بهره یی برای جوامع بومی نخواهد داشت که به طور یقین چنین جوامعی را از پتانسیل های عینی و ذهنی رشد، توسعه، جهانی شدن اجتماعی، گسترش ارتباطات بین المللی و تنوع فرهنگی مطلوب برای زیست بهنجار و شادمانه تهی خواهد کرد. در زیر پوسته تفکر یکدست سازی نژادی – مذهبی یک اژدهای هفت سر از جنس حذف فیزیکی، ایدئولوژیک، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، قومی، شهروندی و مدرنیزاسیون نهفته است که در آینده می تواند هر جامعه متکثری را در افکار و اعمال فاشیستی غرق کند. تاریخ نشان داده است که تا به امروز هیچ کسی، هیچ ملتی، هیچ فرهنگی، هیچ ساخت سیاسی، هیچ ایدئولوژی و هیچ دولتی از سیاست یکدست سازی نژادی – مذهبی بهره مطلوبی نبرده است و پایان غم انگیز تمام این بازی های خطرناک هزینه های بزرگی بوده است که که دیون آن بر دوش میراث داران نسل بعدی به شدت سنگینی می کند.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست