جنبش خودمان را یکسره با وقایع اخیر تونس مقایسه کردن خطاست
محمدعلی اصفهانی
•
این یادداشت مختصر، بیشتر برای کسانی نوشته شده است که بسا به آشکارا، و بساتر در نهان ضمیر خویش، و بسا بساتر، در ضمیر نهان خویش، با نگاه به آنچه در تونس گذشت، از این که جنبش آزادی خواهانه ی یک سال و نیم اخیر ایران، هنوز به نتیجه ی مطلوب نرسیده است، خود را و جنبش خود را بی رحمانه ملامت می کنند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۲۵ دی ۱٣٨۹ -
۱۵ ژانويه ۲۰۱۱
در تونس انقلاب نشده است؛ و شاید انقلابی در چشم انداز های نزدیک نیز دیده نشود. اگرچه آنچه پیش آمده است را «انقلاب گل یاس» نامیده اند. خشم برافروخته ی مردم، در پی سال ها مبارزه ی پی گیر، و سرکوب پی گیر، یکباره طی چند هفته ی اخیر خود را به گونه یی متفاوت بارز کرد: در قالب بی قالب اعتراضات خیابانی، اعتصاب، درگیری با نیرو های امنیتی، و سرانجام نیز فراری دادن دیکتاتوری که مثل تمام دیکتاتور های دیگر جهان پیام مردم را دیر تر از آنی شنید که می بایست.
نقطه ی انفجار، مهم نبود. مسیری که به نقطه ی انفجار رسید مهم بود. مثل همیشه.
پنجاه و پنج سال نظام دیکتاتوری یی سر برآورده از مبارزه برای بازیافتن هویت ملی، و کسب استقلال از فرانسه ی عهد استعمار کلاسیک (۱)
و پس از آن: تداوم مبارزه، در شکلی دیگر: علیه حبیب بورقبه؛ و بعد تر علیه «یار وفادار» ش بن علی فراری که علیه او کودتا کرد و خودش جای او را گرفت.
نقطه ی انفجار:
خودسوزی جوانی با تحصیلات دانشگاهی، اما ناچار به سبزی فروختن در میدانی یا معبری در شهری کوچک، بدون برخورداری از مجوز حتی این کار؛ و همیشه ملازم مزاحمت های مأموران حکومتی، به جرم تلاش برای نکه نانی را شبانگاهان با تن و جان درهم کوفته به خانه بردن.
و مسیری که به نقطه ی انفجار رسید:
فقر، و بی کاری یی که شاید در مناطقی به چهل درصد و بیشتر نیز بالغ می شد. اختناق و خفقان مطلق یک دیکتاتوری مهیب. فساد مالی فوق العاده گسترده، که دراین اواخر در دزدی ها و چپاول های خاندان همسر دوم بن علی، خاندان «طرابلسی»، خود را بارزتر می کرد. زندان و شکنجه و قتل. و نسلی جدید که دیگر همچون نسل های ییشین نیست و در جهانی زندگی می کند که همه چیزش با همه چیز زمان جوانی نسل های پیشین متفاوت است. نسلی که خود را بیرون راه و رسم دیرین، و بیرون تعریف ها تعریف می کند.
و «خود را تعریف کردن»، یعنی در پی تعریف خود برآمدن، و اندک اندک تعریف شدن. مثل مفهوم انسان: تنها مفهوم عینی و ملموسی که شاید به این دلیل هرگز کسی نتوانسته است «تعریف» ی از او به دست دهد که تعریف ندارد؛ بلکه تعریف می شود. همزمان با خویش. همپای با خویش. و از خویش ِ شکل گرفته و شکل گیرنده، به سوی خویش بی شکل.
رهرو، تویی و راه، تویی، منزل: تو
هشدار که راه خود، به خود، گم نکنی!
این یادداشت مختصر، بیشتر برای کسانی نوشته شده است که بسا به آشکارا، و بساتر در نهان ضمیر خویش، و بسا بساتر، در ضمیر نهان خویش، با نگاه به آنچه در تونس گذشت، از این که جنبش آزادی خواهانه ی یک سال و نیم اخیر ایران، هنوز به نتیجه ی مطلوب نرسیده است، خود را و جنبش خود را بی رحمانه ملامت می کنند.
نخست، این که:
به عنوان یک اصل کلی، آنچه سازنده است، نه ملامت، بلکه اعتماد به نفس است. اعتماد به نفسی که طبعاً باید در پی ارزیابی، مرور، تصحیح، و ادامه ی مجموعه گام های به هم پیوسته ی حرکت، حاصل شده باشد، و نه از چشم فروبستن بر اشتباهات.
اعتماد به نفسی چنین، توانمندی می آورد. و ملامت اما نا امیدی و سرخوردگی و شکست و تفرق و تفرقه و عداوت و ناهماهنگی.
دوم این که:
به عنوان موضوعی معین، گرچه مقایسه ی جوهر و ذات جنبش ایران، با قیام مردم تونس، مقایسه یی طبیعی است، ولی درست به همان اندازه نیز، یکی دانستن و یا یکسان دانستن آنچه در ماجرای قیام اخیر تونس گذشت و آنچه در ماجرای جنبش کنونی ما می گذرد، نادرست است.
و اگر بخواهیم «داده» های نادرست را در یک معادله ی چند مجهولی وارد کنیم، نتیجه ی حاصل از آن نیز نادرست از کار در خواهد آمد.
تونس، کوچک ترین کشور ناحیه ی بزرگی در شاخ آفریقاست که «مغرب» یا «مغرب عربی» نامیده می شود.
کشوری با حدود یازده میلیون جمعیت. یعنی جمعیتی تقریباً معادل فقط جمعیت تهران کنونی ما. و با مساحتی در حدود صدو شصت هزار کیلومتر مربع. یعنی کم و بیش، یک دهم مساحت ایران.
در حدود یک سوم این مساحت اندک را نیز «صحرا» تشکیل می دهد. با بافت ویژه ی زندگی صحرایی.
تنوع قومی در تونس، عملاً بی معنی است و مسأله یی به نام قومیت ها و ملیت ها ـ که در ایران ما پارامتری بسیار تعیین کننده، بسیار حساس، و بسیار ظریف است ـ در تونس وجود ندارد.
تونس، مستعمره یی بوده است که از زمان استقلال آن، و رهایی اش از استعمار بی رحم فرانسه، روی هم رفته، بیش از پنجاه و پنج سال نمی گذرد.
نه اقتصاد بالفعل، و نه اقتصاد بالقوه ی تونس ـ هیچکدام از این دو ـ با مورد مشابه در ایران، که از سویی سرشار از نفت و منابع بزرگ دیگر زمینی و دریایی است، و از سویی مراحل مختلف سیر تکامل ِ مورد بحث در جامعه شناسی و اقتصاد را طی کرده است و در حال طی کردنِ بازمانده ی این سیر است همخوان نیست.
عملاً با توجه به قرار گرفتن در مجموعه یی همگون به نام مغرب عربی، و کوچکی و کم جمعیتی، و عوامل دیگر، موقعیت بین المللی تونس و موقعیت سوق الجیشی آن، و موقعیت سیاسی آن، و ـ در یک کلام ساده سازانه و ساده گیرانه ـ موقعیت استراتژیک آن، مطلقاً با ایران قابل قیاس نیست.
این ها، اشاره یی بود به خطوط کلی و شاید بشود گفت عمومی منطقه یی که بر روی نقشه ی جغرافیای جهان، تونس نامیده شده است.
اما در باره ی آنچه اکنون پیش آمده است، و باعث مقایسه یی نه چندان درست و منطبق بر محتوا، بلکه بیشتر منطبق بر شبیه سازی های شکلی، میان آن، و آنچه در یک سال و نیم اخیر در ایران رخ داده است و به پیش می رود، لازم است به مواردی دیگر هم اشاره کرد:
تازه ترین خبر هایی که در هنگام نوشتن این سطور در اختیار است از این قرار است:
اپوزیسیون تونس، که مهم ترین تشکل اسلامگرای تونس ِ تا حدود زیادی به دور مانده از نفوذ سلفی ها ی از نوع القاعده را نیز شامل می شود، در کلیت خود، بر سه محور زیر به توافق رسیده است:
۱ ـ آزادی تمام زندانیان سیاسی.
۲ ـ لغو کلیه ی محدودیت های مربوط به آزادی های سیاسی.
۳ ـ برگزاری انتخابات آزاد ریاست جمهوری، با شرکت تمامی نیرو های سیاسی و مدنی، در مدت دو ماه آینده.
چهره های تبعیدی اپوزیسیون برون مرزی، شامل سیاسیون و فعالان حقوق بشر، اعلام کرده اند که طی روز ها و شاید هم ساعات آینده به میهن باز خواهند گشت.
رهبر حزب کمونیست تونس، هما حمامی، که از چهارشنبه ی پیش در بازداشت نیرو های امنیتی بن علی بود، از دیروز آزادی خود را باز یافته است.
انتظار می رود که احزاب اپوزیسیون ـ و آن گونه که از شواهد بر می آید، حزب حاکم در عصر بن علی، یعنی حزب «الدستور» نیز ـ همراه با سندیکا ها و فعالان حقوق مدنی، مشترکاً در چهارچوب همین نظام موجود، و همین قانون اساسی حاکم، در محیطی (احتمالاً) به دور از فضای به شدت متشنج و سرانجام هم منفجر شده ی چند هفته ی اخیر، به فعالیت (و طبعاً رقابت) در جهت کسب قدرت سیاسی بپردازند.
آیا چنین موقعیتی (و موقعیتی که در چند هفته ی اخیر، به پیش آمدن چنین موقعیتی انجامید) می تواند در ایران امروز، و در نبردی که میان مردم و مجموعه ی حکومت در جریان است فراهم آید؟
به نظر من:
اولی، یعنی رفرمی با حفظ ساختار نظام در شکل فعلی آن، نه. و این، بحثش جداست، و قبلاً تا حدودی به عنوان مقدمه ی بحث، در نوشته هایی به آن پرداخته ام (۲) که البته باید از مقدمه وارد متن نیز شد.
و دومی، یعنی موقعیتی که در چند هفته ی اخیر، باعث به نتیجه ی کیفی رسیدن شورش مردم تونس شد، نه درست به همان صورت، بلکه با تفاوت های شاید بسیار جدی تر، آری.
شورش و قیام (نه انقلاب) مردم تونس، اگرچه از آغاز دارای مایه ها و بن مایه های مدنی ـ در تعریف خاص کلمه ی «مدنی» ـ نیز بود، از اعتراض به بی عدالتی اقتصادی و فقر و بی کاری آغاز شد، و با خواست های سیاسی و مدنی درآمیخت.
اما جنبش یک سال و نیم اخیر ایران، از خواست های مدنی و سیاسی آغاز شده است، و هنوز آنگونه که شایسته است و بایسته است و راهگشاست و تعیین کننده است، با خواست های ویژه ی زحمتکشان، در هم نیامیخته است.
هر کسی آزاد است هر طور بیاندیشد، و روند هر پدیده یی را همانگونه که خود می خواهد، بررسی کند یا ببیند یا فرض کند. اما به نظر من، جنبش ما، بر خلاف آنچه پاره یی مدعیان (اجازه هست از حق انسانی خود استفاده کنم و بگویم قالبی اندیش و جزمگرا؟) می گویند، ابداً در چهارچوب یک جنبش بورژوایی و خرده بورژوایی و غیره و غیره، و یا حتی ـ در مرحله ی پیشرفته ی کنونی ـ در چهار چوب یک جنبش مدنی، تعریف نمی شود.
اما خواهی نخواهی، یک جای کار می لنگد: نه «عدم حضور»، بلکه «عدم حضور فعال و متشکل» زحمتکشان شهر و روستا در جنبش و در ساز و کار و جهت گیری های آن.
و این سخن، بگذار تا وقت دگر... (۳)
تا همین امروز ظهر، این بیم می رفت که محمد الغنوشی، که رییس جمهوری فراری، در حین فرار، او را به عنوان متصدی مسئولیت ریاست جمهوری تعیین کرده بود، بتواند نقش پلی را برای بازگشت بن علی به تونس ایفا کند.
حتی کم مانده بود که عصر دیروز، بعضی از سران اپوزیسیون نیز با او دیداری داشته باشند. اما هوشیاری مردم، به علاوه ی غیر قانونی بودن تصدی ریاست جمهوری به وسیله ی او، حتی به هنگام غیبت رییس جمهوری، باعث شد که ظهر امروز شورای قانون اساسی تونس، با استناد به قانون اساسی (که از محور توافق ها خارج نشده است و همچنان به عنوان مرجع از آن استفاده می شود) رییس سالمند مجلس تونس، فواد المُبَزَع، را به عنوان رییس جمهوری تونس برای دوران انتقال اعلام کند.
فواد المبزع، البته عضو دفتر مرکزی همان حزب بن علی است، و بعد از چند دوره وزارت و مسئولیت های دیگر، از سال ۱۹۹۷ بی وقفه، ریاست مجلس را عهده دار بوده است.
شاید تفاوت او با محمد الغنوشی، در دور بودن او از پست های اجرایی در چهارده سال اخیر باشد.
اگر اوضاع به همین صورت پیش برود، به دلیل ظرفیت نسبی نظام کنونی تونس (نظامی که در اصل خود هنوز دست نخورده باقی مانده است) و جامعه ی کنونی تونس (جامعه یی که مثل همه ی جوامع دیگر است، و یکشبه بنیان هایش تغییر نکرده است و نمی توانسته است تغییر کند) روند اصلاحات در کشور، روندی عملی و موفق به نظر می رسد.
روند اصلاحات. و نه روند انقلاب...
اما تونس ِ به ریاست بن علی ساقط شده، با ایرانِ به ریاست سید علی ساقط شونده، در ساختار حکومتی، بسیار متفاوت بود:
ارتش و پلیس کلاسیک، سازمان اطلاعاتی و امنیتی کلاسیک، دادگستری کلاسیک، و یک نیروی شبه نظامی محدود وابسته به حزب حاکم «الدستور»، در آنجا.
و ارتش و پلیس و بسیج و «خودسر» و غیر خودسر، و یک مافیای اقتصادی ـ سیاسی ـ نظامی عظیم و پروار شده به نام سپاه پاسداران، و وزارت اطلاعات، و قاضی القضات و قضات شرع در اینجا.
حکومتی یکدست، منسجم، تحت هژمونی قاطع، و به تعبیر درست کلمه، یک «رژیم»، در آنجا.
و مجموعه یی در هم و برهم و پاره پاره که هژمونی را در آن، در هر مرحله یی و به هر مناسبتی، تناسب قوا در همان مرحله و به همان مناسبت خاص، تعیین می کند، در اینجا.
حاکمی زمینی که ابزار سالوس دینی را برای سرکوب شرعی در اختیار نداشت، و نمی توانست فرامین خود را فرامین خدایی بنامد؛ و ناچار بود که دستکم در محافل بین المللی، خود را به پذیرش عرفی حقوق شناخته شده و عام و جهان شمول انسانی ملتزم جلوه دهد، در آنجا.
و اهریمنی نشسته بر منبری از استخوان های خرد شده ی عارفان انسانگرایی چون سهره وردی ها و عین القضات ها، بالای سر نطعی گسترده که پیرامون آن، ساطور به دستانی ایستاده اند که قبل از گردن زدن ندا ها و سهراب ها، تکبیر می گویند، و پس از آن، سر به سجده ی کسی می نهند که خود را خدای خود خدا می داند، و هر جنایتی را به نام او در ایران، و به نام «تفاوت های فرهنگی» در جهان، توجیه می کند، در اینجا.
و از همین دست، بشمار و باز بشمار و بشمار باز.
این حرف درستی نیست که جنبش ما از شورش و قیام تونس عقب است. درست نیست این حرف، مگر آن که فقط به ظاهر نگاه کنیم. آن هم حتی نه با منطق صوری و مکانیکی. چرا که حتی با همان منطق نیز، قیاس های ما (در معنای منطق قیاس) قیاس های مع الفارق خواهند بود.
و در چنین شرایطی، چه باید کرد؟ آن کس برای هر چیزی از جمله «چه باید کرد؟»، پاسخ های قطعی و ساده و محتوم و پیشاپش تعیین شده دارد که دانسته هایش کم تر است و به اعتمادی به خویش رسیده است که محصول همین محدود بودن «هرچیزی» از جمله «چه باید کرد؟» در ذهن اوست.
سئوالات و نادانسته های گالیله وقتی به آسمان نگاه می کرد بیشتر بود؟ یا سئوالات و نادانسته های کشیشان محکمه ی او؟
۲۵ دی ۱۳۸۹
توضیحات:
۱ ـ کدام فرانسه ی عهد استعمار کلاسیک؟ همان فرانسه که پس از پایان آن عهد، تا آخرین لحظه از دیکتاتور تونس حمایت کرد و حتی دو روز مانده به فرار او، وزیر امور خارجه اش، خانم میشل آلیو ماری، در مجلس فرانسه اعلام داشت که با توجه به تخصص ما در چگونگی برخورد با شورش ها، ما آماده ایم تا نیرو های ویژه ی خود را برای «آرام کردن» اوضاع در اختیار دولت بن علی قرار دهیم. و همین امروز نیز پس از سقوط بن علی، یکی از برجسته ترین نمایندگان مجلسش که از نزدیک ترین افراد به رییس جمهوری فرانسه هم هست، از موضع وزیر خارجه، دفاع کرد و گفت به هر حال ما به یاد دورانی که تونس مال ما بود، باید به مردم تونس کمک کنیم، و چون نیروی انتظامی تونس مردم را با فشنگ های معمولی می کشت، ما می خواستیم از باتون های مخصوص استفاده نماییم تا تلفات انسانی به بار نیاید!
به همین روانی و سادگی! و در رادیوی دولتی فرانسه!
و باز هم همان فرانسه یی که دیشب بعد از اطمینان از پایان کار بن علی، تقاضای او مبنی بر اقامت در فرانسه را رد کرد و آن فلک زده را راهی عربستان ساخت. و این بار با این توضیح که تعداد زیادی تونسی در فرانسه اقامت دارند، و ما نمی خواهیم این افراد را از خود برنجانیم!
۲ ـ در این مورد، از جمله: «به جای اذیت کردن موسوی، کار خودمان را بکنیم» - به همین قلم، شهریور هزار و سیصد و هشتاد و هشت:
www.ghoghnoos.org
۳ ـ مرحله ی کنونی مبارزه در ایران، پرش یکباره از «واقعیت» موجود، به «حقیقت» احتمالاً بعداً واقعیت یابنده نیست.
«دیکتاتوری را ول کن، نیولیبرایسم را بچسب!» ـ به همین قلم ـ آبان هزار و سیصد و هشتاد و نه:
www.ghoghnoos.org
به هنگام تغییر و تحولات قرقیزستان نیز، مقاله یی در فروردین هزار و سیصد و هشتاد و نه به همین قلم نوشته شده بود، با عنوان «نه ایران، قرقیزستان است، و نه هدف جنبش خرداد، جابه جا کردن مهره ها»، که خواندن آن برای تکمیل این نوشته خالی از فایده نیست:
www.ghoghnoos.org
|