یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

داستایه فسکی ترسویی شجاع!


دکتر اسعد رشیدی


• دیدگاه و جهانبینی فیودر میخایلویچ بر بنیادهای اومانیسم و عرفان استوار گردیده است و قرارداد های موجود روزمره اجتماعی را به رسمیت نمی شناسد. قوانینی که همیشه از زندگی عقب مانده اند و به بدیهیاتی پیش پا افتاده تبدیل شده اند. او در میان کوهی از تنشها و تضاد های درونی که بازتابی از غلیانهای فکری و مادی جامعه است سردرگم می ماند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱۷ خرداد ۱٣٨۵ -  ۷ ژوئن ۲۰۰۶


افسوس،آدم فقط یک اراده هدایت شده نیست.
(داستایه فسکی)
فیودرمیخایلیویچ داستایه فسکی در۳۰ اکتبر۱۸۲۱ دربیمارستان مارینسکی شهرکوچکی در روسیه ودرخانواده ای نظامی بدنیا آمد.انظباط شدید سربازی حاکم که ازطرف سرپرست خانواده اعمال می شد،بعدها درتکوین شخصیت فیودرمیخالیویچ تأثیرجدی برجای گذارد؛ازطرفی ناسازگاری روانی و برخوردهای اهانت آمیزبااطرافیان،ناشی ازخودخواهی غیرقابل تحمل وازسویی انزواطلبی مفرط که باواسطه بیماری مذمن وعلاح نایافته صرع گسترش وعمق می یافت ازداستایه فسکی شخصیتی متضادودوگانه می ساخت که بعدها درآثارتکان دهنده ای چون،برادران کارامازف وجنایت ومکافات جلوه ای شبه واقعی بخودگرفت.شخصیت داستانی ایوان کارامازف که خباثت وتبهکاری اشرافیت روس رانمایان می سازد؛درکنارآلیوشاپسرکوچک ایوان که نمادی پیامبرگونه را تصویر می کنددربرابرهم قرارمی گیرند.خلق دوشخصیت متضاد درهمه رومانهای داستایه فسکی چون خطی سرخ امتداد می یابد.سالتینیکف جوان دانشجویی که فسادهای اجتماعی ونابرابریهای جامعه رادروجودرباخواری دندان گرد تصویرمی کند"ناگزیر!؟" ازکشتن اوبه نوعی انتقام "عرفانی"می رسدوهنگامیکه تصادفأوبعدازانتشارجنایت ومکافات دانشجویی به همین شکل قتلی رامرتکب می شود؛فیودرمیخالیویچ رااز تأثیرسالتینیکف درجامعه به شگفتی وا می دارد.شخصیت دوگانه فیودرمیخایلیویچ که نیمی درام ونیمی مضحک پرداخته شده است را،آفاناسه یف منتقدادبی روس اینگونه نقل می کند: درچهلمین سال تولد تورگینف جشن کوچکی درخانه نویسنده درشهرپطربورگ برپامی شودکه بلینسکی،هرتسن وآگرایف درآن حضوردارند.داستایه فسکی که یکی ازمدعوین جشن بودهنگامی واردمی شودکه مهمانان درحال ورق بازی هستند.یکی ازحضاربادیدن داستایه فسکی چیزی می گویدکه بقیه مهمانان رابخنده وامی دارد.داستایه فسکی که قاه قاه بلندجمعیت راشنید ابتدارنگش سفید شدوبعدبدون اینکه کلامی بگویدمجلس مهمانی راترک کرد.نخست کسی به خروج داستایه فسکی اهمیتی نداد امابعدأوقتی ازعدم بازگشت اومطمئن شدند؛تورگینف بعنوان میزبان ازجایش بلندشدودرحالیکه باخودمی گفت "کجاست فیودرمیخایلیویچ"ازاطاق بیرون آمدودوان بطرف حیاط روان شد."شماراچه می شودداستایه فسکی؟". داستایه فسکی گفت."مراببخشیدامااین غیرقابل تحمل است.هرجاکه من پامی گذارم به من می خندند..هنوزپابه مجلس شما نگذاشته بودم که مهمانانتان مرا موردتمسخرقراردادند.آیااین برای شماشرم آورنیست؟"(۱)
جنبه های تراژیک شخصیتهای داستان بلندمردمان فقیر،بلینیسکی منتقدنامدارروس راشبانه به منزل داستایه فسکی می کشاندواورابخاطر(خلق تصویرهای زنده ازجامعه روسیه) (۲) می ستاید. بعدهاستایش از داستایه فسکی درمحافل ادبی واجتمماعی روسیه فروکش کردوکسانی چون،تورگینف،گوگل،وبویژه بلینسکی نظرات سیاسی واحتماعی اورا مورد انتقادشدیدقرارمی دهندوبویژه رومان قمارباز راکه داستایه فسکی باشتاب وبخاطرپرداخت بدیهی های فراوان نگاشته بود را،بی مایه وفاقدارزش ادبی ارزیابی می کنند.داستایه فسکی بخاطرشرکت درمحفل انقلابی ومتفکرروس چرنیشفسکی به سیبری تبعیدمی شودوپس ازگذراندن نیمی ازدوره تبعید ازسوی تزاربخشوده می شود.انگیزه واقعی پیوستن داستایه فسکی به گروه های سیاسی رابایددرناهنجاریهای اجتماعی وسرخوردگیهای روانی جامعه روسیه ارزیابی کرد.روح پرتلاطم وآشوب زده فیودر میخایل ویچ شرایط نابسامان دهقانان روس رابرنمی تافت وتمایل سیستم خودکامه تزاریسم به ابدی ساختن بردگی دهقانان روس درچهارچوب اصول سرواژ((Крепостничстествرانافی اصول انسانی وتعلیمات مسیحیت می دانست.جامعه روسیه که درآتش تضادها واختلافهای ناشی ازمشکلات توسعه نایافتگی سیاسی وبویژه اقتصادی می سوخت،ناگزیر ازیافتن راه ویاراههایی جهت برون رفت ازگردابی بودکه برابراودهان گشوده بود.غلیان سیاسی،مولودتضادهای عمیق اجتماعی بافراینداندیشه های نوین، آسمان غمزده روسیه تزاری راروشن می ساخت.اندیشه ورزانی چون،چرنیشفسکی،هرتسن،تالستوی وبلینسکی به تکاپوافتاده بودندکه جامعه درحال گذاروبحران زده روسیه را ازیوغ استبدادتزاری وزنجیرهای فقرومسکنت آزادسازند.نسیم آزادی که ازفرازآسمان اروپای "متمدن"می وزیدباوقوع انقلابات بورژوازی ونیزتجربه کمون جوانمرگ شده پاریس الهام بخش متفکران واندیشه ورزان روس ازجمله گروه چرنیشفسکی گردیده بودکه داستایه فسکی مغموم ونومیدراجلب جلسه های ادبی وسیاسی خودمی کرد.
ازدیدبسیاری از نویسندگان ومنتقدین ادبی،چون ادواردهلت کار،نابوکف ،هنری تروایاوآفاناسیف ،افکارسیاسی داستایه فسکی بعدازبازگشت ازتبعیدسیبری به طوربنیادی تغییرمی یابد واز افکارواندیشه های انقلابی هواداران چرنیشفسکی وحزب خلق (народники)ونیزافکارلیبرالی وغربگرایانه تورگینف فاصله می گیردوبازگشت به زندگی روحانی درسایه سنتهای کلیسای روس را،تنها راه رستگاری و نجات وغلبه برمصائب ومشکلات جامعه روس قلمداد می کند.شاهزاده میشکین دررومان ابله،الیوشا دربرادران کارامازف قدیسان کوچکی هستندکه وظیفه ای جزتزکیه روح شیاطینی که درقالب ایوان کارامازوف ودراکوژن تجسدیافته اند راندارند.الیوشاشخصیت جذاب وپیامبرکوچک می گوید"نردبان عیب برای همه یکی است،فرضأتودرپله سیزده هم قرارداری من روی پله اول هستم .به گمان من مطلقأفرقی درمیان نیست ". درابله اوجوانان انقلابی رابه پوچ گرایی متهم می کندوآنان رابه باد سرزنش می گیرد.شاهزاده میشکین قهرمان اصلی درابله درواقع همان الیوشادربرادران کارامازف است که تغییرچهره داده ودرپی یک دوره معالجه بی ثمر ازسوئد به روسیه باز گشته وآه دربساط ندارد.الیوشاقاتل پدرش را که برادربزرگ اونیز هست به دادگاه معرفی نمی کند وشاهزاده میشکین قاتل اناستاسیافلیپونا،زنی راکه دوست داردبه پلیس لونمی دهد. سالتینیکف درجنایت ومکافات بیانگرروح سرکش جامعه ای بیمارا ست که درچنبره ی سیستم اصول سرواژКрепостничество))به حال اختناق درآمده است ودلایل عقب ماندگی وپریشانی جامعه رادر سیمای ناخوشایند رباخواری فرتوت ترسیم می کنددرحالیکه درابله ودربرادران کارامازف راه رستگاری ونجات جامعه ازطریق بازگشت به ارزشهای روحانی وعرفانی می گذرد.شاهزاده میشکین که ازهستی ساقط شده است ناگهان صاحب ارثیه ای بادآورده می شودوباسخاوتی خیره کننده همه آنچه راکه به کف آورده است ازدست می دهدوهنگامیکه کراپوتین شخصیت منفی رمان ابله ازمیشکین می پرسد،که آیا اوترس رامی شناسد یا نه ،شاهزاده میشکین می گوید:هستندکسانی که می ترسند ومی گریزند؛امامن درست است که می ترسم ،اماهیچ وقت نمی گریزم.(۳) اوکه شراره های قدرت"سکرآور"پول رادرچشمان حریص اریستوکراتهاوکارمندان بلند مرتبه دستگاه دولتی دیده است ؛بی اعتنابه مظاهرفریبنده وتوطئه های اطرافیان، زن آزادی را به عنوان همسرآینده برمی گزیند که درروزمراسم ازدواج بامردشروری که بعدها اورابقتل می رساندفرارمی کند.اما میشکین هردونفررامی بخشد؛چراکه"دوست داشتن چشم پوشی ازقدرت است."(۴) داستایه فسکی ناخوداگاه براین تجربه تاریخی مهرتأئیدمی گذاردکه:ورای فکرهاوآدمهای موجود،این پایه های مادی جامعه هستندکه واقعیتهاراناگزیرمی کنند.
دیدگاه وجهانبینی فیودرمیخایلویچ بربنیادهای اومانیسم وعرفان استوارگردیده است وقرادادهای موجودروزمره اجتماعی رابه رسمیت نمی شناسد.قوانینی که همیشه اززندگی عقب مانده اندو به بدیهیاتی پیش پاافتاده ای تبدیل شده اند.اودرمیان کوهی ازتنشها وتضادهای درونی که بازتابی ازغلیانهای فکری ومادی جامعه است سردرگم می ماندوبه همین دلیل گروههای اصلاح طلب وانقلابی ونیزمتفکران روس چون،هرتسن ولیبرالهای شیفته غرب چون،توگینف راسرزنش می کند.
زندگی خصوصی داستایه فسکی بامرگ زن وبرادرش واردمرحله ای حساس می شود.تشدیدبیماری صرع وبدهکاریهای فراوان،پیامداعتیاد جنون آوربه بازی رولت،وفشارطلبکاران بویژه ناشران ،داستایه فسکی راناچاربه استخدام تندنویس ماهری می کند.رومان قماربازبامهارت آناگریگوریوینا به پایان میرسد.آشنایی باآناگریگوریونادرپائیز۱۸۶۸ زندگی نویسنده عمیقأدگرگون می کند .داستایه فسکی می نویسد."هنگامیکه قمارباز به پایان نزدیک می شدمن احساس کردم که آنا مراصمیمانه دوست دارد به این خاطر من به او پیشنهاد ازدواج دادم هرچند فاصله سنی ماوحشتناک زیاد است .اوتنها بیست سال دارددرحالیکه من چهل وچهارسال از عمرم می گذرد."(۵)
فیدورمیخایلویچ داستایه فسکی نویسنده ای نابغه واومانیستی بزرگ بود.کالبدشکافی جامعه روس ازطریق خلق شخصیتهایی،چون،آلیوشا،شاهزاده میشکین،آناستاسیا فلیپه ونا،دیمیتری کارامازف دراکوژن وسالتینیکف ونمایان ساختن اعماق ناشناخته زندگی انسانها،که بااستعدادی درخشان وباورنکردنی به کشف آنها نائل می آید؛اورابه یکی ازبزرگترین چهره های ادبی قرن نوزدهم تبدیل کرده است.ورای نظرات ایزابل برلین متفکرانگلیسی روس تباروولادیمیرنابوکف رومان نویس سرشناس که نظرات اورا"مرتجعانه" می پندارند؛ داستایه فسکی تأثیرعظیمی برادبیات روسیه وجهان برجای گذاشته است. وبه گفته میخائیل باختین،(درحال حاضررمان داستایه فسکی شایدپرنفوذترین الگوی رمان درغرب است.انسانهای طرفدارایده ئولوژی های بسیارمتفاوت،که غالبأدشمن سرسخت ایده ئولوژی خودداستایه فسکی هستند،ازاودرمقام نویسنده پیروی می کنند:آنان فریفته وتسلیم اراده ادبی داستایه فسکی واصل جدیداندیشه ادبی ای می شوند که اوکشف کرده است.)(۶)سخنرانی تکان دهنده وهیجان آورداسنایه فسکی درآخرین روزهای زندگیش برمزارپوشکین،نام داستایه فسکی رادراذهان همگانی مردم روسیه جاودانه ساخت.عصرروز۲۸ نوامبرسال۱۸۸۱ دههاهزارنفرازمردم درروسیه باشرکت درمراسم تشییع جنازه احترام عمیق وعشق بزرگ خودرابه نویسنده نابغه روس فیودرمیخائیلویچ داستایه فسکی ابراز کردند.
منابع:
۱.Афансьев.А.Ю.Велике писатели.Москва. ۲۰۰۲, с, ۲۷۱
.همان منبع.ص.۲۷۰
۳.Ф. М. Достоевскии Идиот Москва. ۱۹۶۴. с. ۷۸.
۴. میلان کوندرا.بارهستی.ترجمه :دکترپرویزهمایون پور.ص ۱۰۷
Афансьев.А.Ю.Велике писатели.Москва. ۲۰۰۲, с, ۲۷۵.۵
۶.درآمدی برجامعه شناسی ادبیات.میخائیل باختین. ص۵۱۴گزیده وترجمه محمدجعفرپوینده.
 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست