بازگشت
عبدالله په شیو، شاعر بزرگ کرد
- مترجم: خسرو باقرپور
•
ابری می شوم
پرسه زن بر سریر چمنزار
یا چون بیدی مجنون
گیسوافشان بر فراز جویبار
آه! اگر دوباره بازگردم ...
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۲۹ دی ۱٣٨۹ -
۱۹ ژانويه ۲۰۱۱
اشاره:
این ترجمه ی شعر را به نام نامی ی سراینده ی آن عبدالله په شیو پیشکش می کنم که از امضا کنندگان بیانیه ی حمایت از کاندیداتوری ی محمد صدیق کبودوند، برای دریافت جایزه صلح نوبل است. این روزنامه نگار ۴٨ ساله کردستانی نخستین کسی است که در رژیم توتالیتر و واپسگرای جمهوری اسلامی ایران اقدام به تاسیس "سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان" کرد و تمام حیات خود را وقف دفاع از آزادی و حقوق بشر و صیانت حقوق افراد ایرانی از هر قوم و نژاد و مذهب نمود. وی بر اثر افشای جنایات ضدبشری و تجاوزات به حقوق انسانها در سال ۲۰۰۷ در ایران بازداشت و پس از چندین ماه تحمل شکنجه های غیرانسانی به ۱۱ سال زندان با اعمال شاقه محکوم گردید و هم اکنون در زندان بسر می برد.
خسرو باقرپور
"عبدالله پهشیو" اگر نگوئیم محبوب ترین اما بی شک یکی از محبوبترین شاعران کرد در هر چهارپاره کردستان است. او در سال ١٣٢۴ شمسی در روستای "بیرکت" واقع در چند کیلومتری "اربیل" در شمال کردستان عراق متولد شده است. "پهشیو" فارغ التحصیل رشتهی زبان و ادبیات کردی از دانشگاه "پاتریس لومومبا" مسکو است. وی همچنین صاحب کرسی استادی ادبیات در دانشگاه "الفاتح" لیبی بوده است. شیوایی کلام و تسلط "پهشیو" بر زبان کردی، با وجود استفاده وی از قوالب نوین شعری، سرودههای او را چنان در میان مردم کرد محبوب کرده است که بسیاری از اکراد، حداقل شعری از وی را درحافظهی خویش دارند. "په شیو" از معدود شاعران کرد است که اشعارش به زبان های دیگر ترجمه و مقبولیت یافته اند. شعر "بازگشت"* یکی از سرودههای "عبدالله پهشیو" است و هرچند در اینجا بخشی از آن به فارسی برگردانده شده است، زیباست.
آه! اگر دوباره بازگردم!
سپیده دمان،
همچون بره ای نوپا،
در چمنزاری با طراوت و شاداب،
غلت می زنم!
و گیاه گسی را سیر می جوم
پا هایم
و
ساق هایم را
تا انتهای خستگی
به ژاله های سرد می مالم
اگر دوباره بازگردم
از گردکان داری بالا بلند
سنجاب آسا بالا می روم!
ابری می شوم
پرسه زن بر سریر چمنزار
یا چون بیدی مجنون
گیسوافشان بر فراز جویبار
آه! اگر دوباره بازگردم
اگر دوباره بازگردم
به هشیواری می نگرم
به زردی نشستن گل گندم را،
انار و سیب شدن شکوفه را،
و آشیانه ساختن پرنده را!
اگر دوباره بازگردم
عزمم را جزم می کنم
تا بدانم
پرندگان نو آموز،
چگونه پرواز می کنند؟
چلچله های مسافر،
چرا مبهوت و غریبانه،
بر سیم های طولانی دیرک های کنار راه
در صفی دراز
کنار هم می نشینند؟
جویباران از کجا می آیند؟
و مقصدشان کجاست؟
آه! اگر دوباره بازگردم!
...
*نام اصلی این شعر "اگر دوباره بازگردم" است
*سروده بالا پیش از این در مجموعه اشعار "رنگین کمان در زمهریر" نوشته خسرو باقرپور، نشر بیستون، آلمان، بهار ۱٣٨۲ درج شده است.
IF I RETURN ONCE MORE
If I return once more,
In the mornings,
I will frolic in the lush fields like a lamb
I will chew a blade of bitter grass
And dampen my feet in the dew till I fall.
If I return once more,
I will climb the nut-trees, like a squirrel.
Like a low cloud, I will drift over green meadows.
Like a sad willow,
I shall bow over streams,
Touching the stones on their banks tenderly.
Oh, only to return once more?
If I return once more
With staring eyes I shall watch
How the heads of corn yellow;
How the apples and the pomegranates ripen,
How the birds make their nests;
How the young ones learn to fly;
How the migrant swallows sit in a row
On the telegraph wires;
Where brooks originate
And where they stream!
If I return once more
I will drink a sip of water
From the breast of each spring
To make them all my mothers.
In every cave
I will lay my head on a stone each night
To make them all my cradles.
If I return once more
I shall bring tongues of fire
To those who cannot speak.
I shall bring wings of fire
To birds which cannot fly.
If I return once more
I won't allow the young to rip up flowers
To place in dead vases
I will teach them how to place them
On the breasts of their lovers
Before embracing them.
If I return once more
I'll celebrate the birthdays of the children
Who have known no celebrations,
Instead of candles,
I shall burn my fingers
I shall burn the pupils of my eyes
I shall burn the youngest of my verses.
If I return once more
I shall bow over any cradle
I come across
Ah, children, if only I return once more
|