فرهنگ سیاسی ایران غوطه ور در یک استبداد تاریخی
دکتر پریسا ساعد
•
فرهنگ سیاسی ایران غوطه ور در یک استبداد سیاه تاریخی است. نگون بختی جامعه سیاسی ما تنها استبداد هیئت حاکمه و رهبران تمامیت خواه و اقتدار طلب نیست. رهبران حاکم و حکومتهای مطلقه آینه تمام نمای تصاویر درونی شده فرهنگی سیاسی جامعه ایست که در آن کنشگران سیاسی بنا به پایگاهای ایده لوژیکی یا عقیدتی خود در یک آینه گونگی متقابل تصویر حکومت مطلقه فردی خود و همزاد و همانند درونی شده خود را میبیند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۷ بهمن ۱٣٨۹ -
۲۷ ژانويه ۲۰۱۱
تاریخ سیاسی یک ملت فرایند مناسبات و بده بستانهای فرهنگی و عقیدتی یک جامعه بویژه کنشگران و بازیگران سیاسی آن ملت است. به بیان دیگر فرهنگ سیاسی و نحوه عملکرد کنشگرن سیاسی در روند تحولات تاریخی امری است شاخص و تعیین کننده. فرهنگ سیاسی جامعه ما دیرزمانیست که گرفتار چندپارگی بیمارگونه و یا نوعی آفت زدگی ایده لوژیکی است. در این برایند، کنشگر سیاسی اغلب از تمیز، تشخیص و تمایز پدیدهها در مناسبات تاریخی، اجتماعی عاجز است. لذا تشخیص و تمیز پدیدی های گوناگون پشت نگرش خودی و غیرخودی در ترجمانی سیا و یا سپید رنگ میبازد و زمینه ساز منطقی میشود مخدوش و خشونت زا که او اغلب خود از عمق تخریبی آن آگاه نیست. یکی از نمونههای شاخص این نگرش بیمارگونه و پتولوژیک، شادمانی برخی از مخالفین رژیم گذشته در ارتباط با مرگ تراژیک شاهپور علیرضا پهلوی فرزند پادشاه اسبق ایران است. انسانی بیگناه که در سنّ ۱۲ سالگی به تبعید رانده می شود، هیچ نقشی چه در زمان حیات خود در ایران و چه در تبعید در رویدادهای سیاسی نداشته است، از دوران خردسالی خود قربانی بحران های سیاسی، مرگ پدر، خواهر و غربت نشینی است در حسرت بازگشت به میهن و در اندوه و افسردگی به زندگی خود خاتمه میدهد... اما برخی از مخالفین پدر او نه تنها از این رویداد تراژیک احساس شادمانی میکنند بلکه، توان و بنیه روانی، اخلاقی این مهم را ندارند که به احساس همدردی با خانواده دلسوخته او بار سیاسی و ایده لوژیکی ندهند، آنان چنان در نفرت غوطه ور و شیفته افکار خویشند که در ذهنیت جزمی و ایستای خویش به آسانی می توانند مفاهیم ایده لوژیکی را فراتر از جامعه و مبانی اخلاقی و عواطف انسانی قرار دهند.
از چالشگری سیاسیون ایران در متحقق کردن حکومتی دمکراتیک تقریبا یکصد سال میگذرد. فرایند این فراز و نشیبها و یا فراز و فرودهای تاریخی اکنون حکومتی است که نماد یک استبداد تاریخی و درونی شده فرهنگی در فرهنگ سیاسی ماست. این یک واقعیت است هر چند ناخوش آیند، واقعیتی که فرایند گسست را در جامعه سیاسی نهادینه کرده است و حس تعلق و همبستگی ملی را خدشه دار. در فرهنگ سیاسی ما عداوت، دشمنی، حذف اندیشه، و ترور شخصیت ملاک حرکت بسمت عدالت خواهی و حقانیت دمکراتیک است و نه احترام به تفاوت.
اندیشه، تبادل نظر و تحمّل تفاوت ها
فرهنگ سیاسی ایران غوطه ور در یک استبداد سیاه تاریخی است. نگون بختی جامعه سیاسی ما تنها استبداد هیئت حاکمه و رهبران تمامیت خواه و اقتدار طلب نیست. رهبران حاکم و حکومتهای مطلقه آینه تمام نمای تصاویر درونی شده فرهنگی سیاسی جامعه ایست که در آن کنشگران سیاسی بنا به پایگاهای ایده لوژیکی یا عقیدتی خود در یک آینه گونگی متقابل تصویر حکومت مطلقه فردی خود و همزاد و همانند درونی شده خود را میبیند. در بازار این عرضه و تقاضای بیمارگونه است که دینامیسم استبداد از لایههای بیرونی استبداد سیاسی یعنی هیئت حاکمه با لایه های ژرفتر ذهن جمعی، یعنی استبداد درونی شده جامعه گره میخورد و تصویر هولناک پیوندی نامبارک، میان سلطه گری و سلطه پروری را در صفحه های تاریخ به نمایش میگذارد.
|