کسی هست که صدای رودابه های ایران را بشنود؟!
بهروز ستوده
•
مادام که آزادیخواهان و مدافعان حقوق بشر در خارج از کشور به این نتیجه نرسیده باشند که دفاع از زندانیان سیاسی ایران و مبارزه برای لغو شکنجه و اعدام و سنگسار در ایران، یک فعالیت و مبارزه ای مقطعی و زودگذر نیست بلکه بر پا نمودن یک کارزار جهانی مستمر و موثر برای این منظور، بخش مهم و جدائی ناپذیری از استراتژی جنبش آزادیخواهانه و عدالت جویانه مردم ایران می باشد، از خرده کاری و دوباره کاری دست بر نخواهند داشت
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۹ بهمن ۱٣٨۹ -
۲۹ ژانويه ۲۰۱۱
فقط درهفته ای که گذشت ۱۴ نفر دیگر درتهران به دار آویخته شدند، یعنی هر روز دو نفر و با احتساب جمع اعدام هائی که دریک ماه گذشته در ایران صورت گرفته است، بطور متوسط هر هشت ساعت یکنفر در ایران اعدام شده است، تازه این آماری است که دستگاه قضائی حکومت اسلامی ارائه داده است و کسی نمی داند در کشوری که درهر شهر وشهرک و روستای اش آخوندکی معمم یا مکلا مشغول اجرای حدود و تعزیرات شرعی و اسلامی است، همه روزه چند هزار نفر بخاطراتهامات "منکراتی" شلاق خورده اند، چند صد نفر به اتهامات سیاسی و عقیدتی در زندان ها شکنجه شده اند و چند صد انگشت و دست در این کشور به جرم دزدی قطع شده است تا مبادا مردم ایران فراموش کنند که در"دارالسلام" اسلامی به پیشوائی سید علی خامنه ای زندگی می کنند و یادشان نرود که این نواده ی سید قریشی و جانشین امام زمان در روی زمین، اراده کرده است که از کودتای انتخاباتی بدین سو چنان زهرچشمی از مردم ایران بگیرد که دیگر هیچکسی در این دیار هوس "فتنه گری" و نافرمانی از امر ولی فقیه به مغزش خطور نکند!
رودابه اکبری همسر جعفر کاظمی یکی از دو زندانی سیاسی بی گناهی که چند روزپیش به دار آویخته شدند وقتی که صبح روز دوشنبه گذشته برای تقاضای ملاقات با همسرش به زندان اوین مراجعه می کند مسئولان زندان با پرخاش و ناسزا به او می گویند که: «تمام شد، اعدامش کردیم، برگردید و بی خودی اینجا نیایستید، اگر مسئولان تصمیم گرفتند که جنازه اش را به خانواده اش تحویل دهند تلفنی به شما اطلاع خواهند داد».
در روز روشن این چنین گستاخانه و بدون ترس مرتکب جنایت و آدمکشی شدن و بر زخمهای مردم و خانواده های داغدار نمک پاشیدن فقط از اراذل و اوباش جمهموری اسلامی ساخته است و نه هیچ حکومت دیکتاتوری دیگری در دنیا، رودابه اکبری مادر و همسر داغدار در حالی که هق هق گریه امانش نمی دهد و از ظلمی که بر او و فرزندانش رفته است به خود می پیچد به مدافعان حقوق بشر در ایران می گوید: «فقط خواهشاً به دنیا بگویید که اینها چه جنایت کارهایی هستند و چه جانیانی هستند. بگذارید دنیا بداند که چقدر می خواهد صبر کند؟ تا کی میخواهید بیانیه بدهید و مماشات کنید با این..؟ میشنوید صدایم را، تا کی؟»
آیا براستی دنیا صدای ضجه های رودابه و رودابه های ایرانی را خواهد شنید و درد و رنج هزاران هزار همسر، مادر و فرزند ایرانی را حس خواهد کرد؟ آیا به تعبیر رودابه اکبری، دنیا بازهم در برابر جنایات روزمره و سیستماتیک جمهوری اسلامی صبر خواهد کرد و حداکثر به صدور بیانیه ای اکتفا خواهد نمود؟ متأسفانه پاسخ این است که آری، تا ایرانیان خود نجنبند و دست بکار نشوند دنیا باز هم صبر خواهد کرد و همانند ٣۰ سال گذشته، چشمان خود را بر آنچه بر مردم ایران می رود خواهد بست و یا حداکثر پس از هر جنایتی که جمهوری اسلامی مرتکب می شود بیانیه ای صادر خواهد کرد و نقش حقوق بشری خود را به همین حدّ محدود خواهد ساخت. دنیا باز هم صبر خواهد کرد تا این جانوران وحشی و آدمخوار هر روز بی گناهان دیگری را شکار کرده و خون های تازه ای را برزمین جاری سازند! راستی چرا دنیا صدای ضجه های رودابه های ایرانی را نمی شنود؟! چرا در مقابل ٣۰ سال جنایت و آدمکشی سیستماتیک جمهوری اسلامی هیچکس کاری جدی انجام نمی دهد؟! در پاسخ به این سئوال، قبل از اینکه به سلامت شنوائی گوش دنیا شک کنیم که چرا صدای ضجه های رودابه های ایرانی را نمی شنود بهتر است که به زبان و عملکرد اپوزیسیون خارج از کشور شک کنیم که وظیفه دارد صدای رودابه ها را به گوش دنیا برساند. زبان و عملکردی که بخاطر فرقه بازی ها و خرده کاری ها چنان قاصر و ناکارآمد شده است که دنیا صدای رودابه های ایران را نشنود و یا اگر بشنود آنرا جدی نگیرد.
چند هفته پیش در نوشته ای با عنوان "بر محور دفاع از زندانیان سیاسی و قطع شکنجه و اعدام و سنگسار متحد شویم" توضیح دادم که بالا بردن آمار اعدام ها در ماه های اخیر، تشدید شکنجه های جسمی و روحی بر زندانیان سیاسی و عقیدتی با هدف از پای درآوردن آنان، صدور احکام جابرانه و سنگین از جانب بی دادگاه های اسلامی همه و همه در ارتباط است با پیاده کردن پروژه رعب و وحشت و برقرار کردن سکوت گورستانی که باند کودتاچی خامنه ای – احمدی نژاد در سرلوحه سیاست های سرکوب فاشیستی خود نهاده اند. ذهن علیل خامنه ای و آدمکشان پیرامون او برای خاموش کردن جامعه ای که عزم خویش را برای برچیدن رژیم خون و جنون اسلامی جزم کرده است از این فراتر نمی رود که امنیت خویش و دوام و بقای حکومت فاسد و جنایتکار خود را در سایه چوبه های دار و شکنجه و آزار زندانیان سیاسی ایران جستجو کنند!
هر عقل سلیمی می تواند به آسانی دریابد که امروزه و در شرایط کنونی که سیاست سرکوب و ایجاد رعب و وحشت به سیاست اصلی رژیم جمهوری اسلامی برای پاسخ گوئی به مطالبات برحق مردم ایران تبدیل شده است، درهم شکستن پروژه رعب و وحشت خامنه ای نیز، می بایستی به مبرم ترین وظیفه آزادیخواهان و عدالت جویان ایرانی در داخل و خارج از ایران تبدیل گردد چرا که اگر رژیم کودتا موفق شود روحیه مقاومت و مبارزه را در نسل جوان و بپاخاسته ایران درهم شکند و بجای آن روحیه یأس و نامیدی و شکست بنشاند آنگاه و فقط آنگاه است که حکومت اسلامی قادر خواهد بود سلطه خویش را برای سالهای دیگری تضمین نماید، و مقاله ی "بر محور دفاع از زندانیان سیاسی و قطع شکنجه و اعدام و سنگسار متحد شویم" در حقیقت در راستای ضرورت درهم شکستن پروژه رعب و وحشتی است که این روزها کودتاچیان در پی نهادینه کردن آن در جامعه ی جوشان و تحول خواه ایران می باشند.
در تماسی که با یار دیرینه و فرهیخته ای که جور جمهوری اسلامی جدائی ٣۰ ساله ای را بین من و او رقم زده است نظر او را که صاحب نظری است دوراندیش و مبارزی خستگی ناپذیر، درباره آن نوشته جویا شدم. او گفت: "اینکه برای دفاع از زندانیان سیاسی و جلوگیری از شکنجه و اعدام ها که این روزها سرعت بیشتری گرفته است گروه های سیاسی و حقوق بشری می بایستی از خرده کاری و دوباره کاری دست بردارند و متحداً کارزاری وسیع و جهانی برپا کنند، البته که امری است ضروری و هیچکس نمی تواند با آن مخالفتی داشته باشد اما آنجا که در نوشته ات برای اتحاد عمل گروههای اپوزیسیون خارج از کشور، تشکیل ستاد مشترکی را پیشنهاد می کنی، چندان واقع بینانه بنظر نمی رسد، چون همین ستاد مشترک بزودی به مرکزی برای کشمکش و زیاده خواهی های گروه های سیاسی تبدیل خواهد شد و دیری نخواهد پائید که فرقه بازان قدرت طلب این ستاد را از درون متلاشی سازند. شاید چیزی شبیه کنفدراسیون جهانی دانشجویان ایرانی خارج از کشور در سال های پیش از انقلاب، مدل مناسبی برای پایاین دادن به این پراکندگی ها و خرده کاری ها و براه انداختن کارزاری جهانی در دفاع از زندانیان سیاسی و مبارزه برای متوقف کردن اعدام های جمهوری اسلامی باشد.»
برای آن یار دانا توضیح دادم که یافتن مکانیسم تشکیلاتی برای ایجاد چنین اتحاد عملی در میان اپوزیسیون فرقه گرا و هزار تکه کار ساده ای نیست و بکار گیری واژه "ستاد مشترک" در آن نوشته به این معنی نیست که اینجانب طرح تشکیلاتی آماده و کاملی را برای برون رفت از این معضل در ذهن خود دارم، چنین طرحی می بایستی از دل خرد جمعی آزادیخواهان مستقلی که از خرده کاری و فرقه بازی های اپوزیسیون خارج از کشور به ستوه آمده اند و تعدادشان هم در سرتاسر دنیا کم نیست بیرون آید، منتهی برای رسیدن به چنین طرحی ابتدا باید صورت مسئله را قبول داشت یعنی اولویت دادن به برپا نمودن یک کارزار جهانی برای دفاع از زندانیان سیاسی و لغو شکنجه و اعدام و سنگسار پی برده شود و حرکات و فعالیت های غیرمستمر و پراکنده در افشای جنایات جمهوری اسلامی را با کارزار جهانی مستمر و پیگیر و سرتاسری اشتباه نگرفت، کمااینکه در اعتراض به اعدام های اخیر جمهوری اسلامی برای نخستین بار قرار است که تعدادی از گروههای سیاسی و حقوق بشری، در روز ۲۹ ژانویه در اروپا و امریکا دست به اعتراض بزنند که البته واقعه ای است فرخنده، ولی سئوال این است که گرچه این گروهها فقط جزء کوچکی از توان و نیروی اپوزیسیون خارج از کشور را به نمایش خواهند گذاشت ولی آیا همین جزء کوچک حاضرند که استمرار یک کارزار جهانی را برای دفاع از زندانیان سیاسی و مبارزه با اعدام و شکنجه و سنگسار تضمین نمایند و برای آن یک فرم تشکیلاتی نیز بوجود آورند یا اینکه باید موج دیگری از اعدام در ایران راه بیفتد تا این گروهها حرکت مشابه دیگری را تدارک ببینند و این چرخه خرده کاری همچنان ادامه پیدا کند؟! به باور نگارنده این سطور مادام که آزادیخواهان و مدافعان حقوق بشر در خارج از کشور به این نتیجه نرسیده باشند که دفاع از زندانیان سیاسی ایران و مبارزه برای لغو شکنجه و اعدام و سنگسار در ایران، یک فعالیت و مبارزه ای مقطعی و زودگذر نیست بلکه بر پا نمودن یک کارزار جهانی مستمر و موثر برای این منظور، بخش مهم و جدائی ناپذیری از استراتژی جنبش آزادیخواهانه و عدالت جویانه مردم ایران می باشد، از خرده کاری و دوباره کاری دست بر نخواهند داشت و همچنان به آرایش دکان های کوچک و ورشکسته خود ادامه خواهند داد! و از شما چه پنهان که دراین میان نفوذی ها و جیره خواران جمهوری اسلامی در خارج از کشور خوب می دانند که چگونه آب را گل آلود کنند و پاره ای از مخالفان جمهوری اسلامی را بدنبال نخود سیاه بفرستند و به تفرقه و تشّتت در میان صفوف ایرانیان بیشتر دامن بزنند.
نکته آخر اینکه:
رذالت و وحشی گری های جمهوری اسلامی نامحدود است و جسم و جان زندانیان سیاسی محدود و آنچه که توان و مقاومت انسان زندانی را در مواجهه با رذالت های شکنجه گران اسلامی بالا می برد امید به فردای آزادی و امید به مبارزه ای است که در پشت میله های زندان جریان دارد. کار زار جهانی دفاع از زندانیان سیاسی و مبارزه برای لغو شکنجه و اعدام و سنگسار می تواند نهال امید را در دل زنان و مردان آزاده ایرانی که پنجه در پنجه یکی از سیاه ترین رژیم های دیکتاتوری – فاسیشتی های عصر حاضر افکنده اند همیشه شاداب نگه دارد و در عین حال مرهمی باشد بر زخم های هزاران هزار رودابه ایرانی که برای کشاندن خامنه ای و سایر قاتلان و شکنجه گران به پای میز محاکمه روز شماری می کنند. به امید آن روز که دیر نخواهد بود و جهان یکبار دیگر شاهد خیزش مردمی خواهد بود که برای فرو ریختن زنجیرهای اسارت و توحش جمهوری اسلامی از دست و پای خویش به حرکت در خواهد آمد.
٨ بهمن ماه ۱٣٨۹
|