یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

سرمای نگاه ‌ما دستان کودکان‌ کار را منجمد کرد


تارا بنیاد


• باد سرد چنان به صورتت می‌زند که شال گردنت را تا زیر چشمت بالا می‌کشی، چند دختر و پسر قد و نیم قد دوره‌ات می‌کنند، یکی دستمال دارد، یکی کبریت، یکی فال دارد، یکی دونات با این‌که هر کدام گوشه‌ای از لباست را گرفته‌‌اند و می‌کشند اما جوری وانمود می‌کنی که نه آنها را می‌بینی و نه حسشان می‌کنی، همچون شبهی از میان‌شان رد می‌شوی، دریغ از این‌که حسرت لبخندت و دست نوازشت در خاطر آنها یخ می‌زند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۹ بهمن ۱٣٨۹ -  ۲۹ ژانويه ۲۰۱۱



در میان چندین لباس و یک شال گردن گرم و یک دستکش نرم از سرمای زمستان به خود می‌پیچیم، بخاری ماشین را بر درجه زیاد تنظیم می‌کنیم و حتی حاضر نیستیم برای خارج شدن دود سیگارمان کنار پنجره‌ را باز بگذاریم، چه رسد به این که بخواهیم برای نیم‌نگاهی به خرت‌وپرت‌های دست دخترک که کنار ماشین ایستاده و با نگاهی ملتمسانه به ما خیره شده حاضر شویم شیشه‌ را پایین دهیم و به سرما اجازه وارد شدن دهیم، حتی حاضر نمی‌شویم در آن ۱۲۰ ثانیه باقی‌مانده تا سبزشدن چراغ دستی به شیشه ماشین بکشیم، بخار پشت شیشه را پاک کنیم و نگاه یخ‌زده و دست‌های منجمد دخترک را ببینیم، حتی حاضر نمی‌شویم سرمان را بچرخانیم و از میان شیشه کدر شده از بخار، سرما را در نفس دخترک حس کنیم.
حالا دخترک سرش را می‌چرخاند از کنار ماشین ما رد می‌شود، ماشین دیگر، ماشین عوض می‌شود، آدم‌ها عوض می‌شوند اما عکس‌العمل‌ها تغییر نمی‌کند، همه سردشان است پس بی‌تفاوت به این که دخترک چند ساعت است در آن سرما منتظر لبخند است، انتظار چراغ سبز را می‌کشند، ۱۲۰ ثانیه تمام می‌شود انگار که کلت کمری، آغاز مسابقه را شلیک کرده باشد، پای راست روی پدال گاز فشار می‌آورد، کلاچ شل می‌شود و مسابقه بی‌پایان سریع‌تر رسیدن به گرما آغاز می‌شود، نگاه دخترک با ماشین‌ها می‌رود تا آروزهایش. دستانش یخ‌زده و انگشتان پاهایش از سرما حس ندارد، دخترک چراغ قرمز بعدی را به امید رسیدن به قرمزی آتش انتظار می‌کشد.

قصه‌های زمستانی کودکان‌کار یخ‌زده‌ است
این داستان هم یک داستان تکراری بود مانند قصه دخترک کبریت فروش، داستانی که هر سال در سرما و به تعداد تمام کودکان‌کار و در همه کشورهای دنیا تکرار می‌شود، داستانی تکراری که ممکن نیست در این شهر بزرگ از خانه بیرون بیاییم و یکی از هنرپیشه‌های نقش اول آن را نبینیم، داستانی آنقدر تکراری که انجمن حمایت از حقوق کودکان تصمیم‌ گرفت یکی از جلسات ماهیانه خود را به آن اختصاص دهد.
امروز در جهان ۲۵۰ میلیون کودک‌کار وجود دارد که ۱۲۲ میلیون آن در آسیا و اقیانوسیه ساکن هستند و بنا بر آمار یونسف در دنیای امروز ما از هر ۶ کودک یک کودک به جای این که از حق مسلم کودکی کردن بهره‌مند باشد، به کار مشغول است.
انجمن حمایت از حقوق کودک در آخرین جلسه خود به گپ‌زدن با چند کودک‌کار نشست، کودکانی که کار آنقدر پخته‌شان کرده بود که بدانند چطور باید از مشکلاتشان صحبت کنند که با منطق شنوند‌ه‌ای که از کار در زمستان چیزی نمی‌داند، جور در بیاید.
مصطفی ۱۶ سال دارد، او با اشاره به این که هر کاری مشکلات خود را دارد تاکید می‌کند، دست فروش هم مشکلات خود را دارد، او می‌گوید: «اما مشکلات این کار در زمستان دو برابر می‌شود، از طرفی سرما و باران باعث می‌شود ما سرما بخوریم و از طرف دیگر از آنجا جایی که ما افغانی هستیم و بیمه نداریم، هزینه‌های درمان برایمان زیاد می‌شود، در واقع هم به خاطر سرما خوردگی نمی‌توانیم پول در بیاوریم و هم مجبوریم چندین برابر هر روزمان پول خرج کنیم.»
حسن هم ۱۷ ساله است، او تراکت پخش می‌کند، او نیز از مشکلات کار خود، می‌گوید: «اگر هم دستکش داشته‌باشی، تراکت را نمی‌شود با دستکش پخش کرد، پس کار بی‌دستکش سبب می‌شود دستانت یخ بزند و یواش یواش دیگر نتوانی با آن کار کنی.»
آنها از مشکلاتشان می‌گویند، از اینکه بیمه نیستند و هزینه درمان زیاد است، از این که نمی‌توانند در مدارس ایرانی درس بخوانند و همین موضوع سبب شده چندین سال از درس عقب بمانند.
امید که ۱۷ سال دارد، می‌گوید: «ما نمی‌خواهیم در رفاه کامل به سر ببریم، فقط می‌خواهیم، شرایطی باشد که در آن آرامش داشته باشیم و دست‌کم بتوانیم درس بخوانیم.»
این کودکان کار همچنین از آزارهای مردم می‌گویند، آنچه از سرما گزنده‌تر است بی‌توجهی مردم و روی برگرداندنشان و حتی گاهی اذیت‌کردنشان است.
امیرحسین ۱۴ ساله است در کلاس اول دبیرستان درس می‌خواند، ساز می‌زند و ٨ سال است که کار می‌کند؛ امیرحسین خاطرات بدی از کودکی‌اش در کوچه‌ و خیابان‌ها دارد، او می‌گوید: «تازه‌ ترازو خرید بودم، آن‌را بردم تا با آن پول در بیاورم، مردی از روی آن رد شد جوری که ترازو شکست، هرچه گفتم باید پولش را بدهی، گفت: به من ربطی ندارد تو جای بدی ایستاده بودی، او پول مرا نداد، ۱۵ هزار تومان به من ضرر زد و رفت.»
دل هر کدام از این کودکان به اندازه تمام روزهای خدا قصه دارد، قصه‌هایی پرغصه از تابستان و زمستان، که قصه‌های زمستانی‌شان یخ هم زده است.

سرخوردن و افتادن به علت کم‌توانی در سرما شایع‌ترین علت آسیب‌دیدگی در کودکان‌کار است
نسیم یعقوب‌پور، پزشکی است که داوطلبانه با این انجمن کار می‌کند، او درباره کار کودکان در زمستان و تاثیر سرما بر ایمنی بدن آن‌ها می‌گوید: «محیط سرد گرمای بدن را می‌گیرد و سبب می‌شود دمای داخل بدن کاهش پیدا کند، این کاهش دما سبب یخ‌زدگی و سرمازدگی می‌شود، همچنین هوای سرد، هوای بسیار خشکی است که سبب خشکی پوست و مشکلات عضلانی می‌شود.»
او با اشاره به این که سرما در مهارت‌هایی مانند چابکی و چالاکی و استفاده از انگشتان و دیگر اندام‌ها تاثیر می‌گذارد، می‌گوید: «سرما حرکت انگشت‌ها را آهسته می‌کند، قدرت چنگ زدن و گرفتن کاهش می‌یابد و شیوع بیماری‌های عفونی دستگاه تنفسی بیشتر می‌شود.»
یعقوب‌پور درباره تفاوت بین کودکان کار و خیابان با دیگر کودکان، می‌گوید: «هزینه‌های درمان برای این کودکان سنگین است، نیاز به استراحت آنها با کار آنها تقابل دارد، عدم درمان به موقع و مناسب باعث پیشرفت بیماری و بروز عوارض بیشتر می‌شود، به علت پایین بودن سطح آگاهی و امکانات خانواده بیماری بیشتر شیوع پیدا می‌کند، سیر بهبود در بیماری کندتر است و سرایت فردبه‌فرد در محیط بیشتر است.»
او می‌افزاید: «دمای مناسب برای انسان حدود ۱۶ درجه با رطوبت ۵۰ درصد است وقتی انسان سردش می‌شود، واکنش انسان به سرما فیزیولوژی است، سرما انرژی ذخیره بدن را از بین می‌برد و باعث لرز عمومی می‌شود که این آغاز خطر است زیرا پس از آن انسان احساس کاهش قدرت و توانایی می‌کند و اندام‌هایش بی‌حس می‌شود و در طولانی مدت به مغز فشار می‌آورد و سبب کاهش قدرت تفکر می‌شود.»
او در ادامه به اقدامات محتاطانه‌ای که باید به کودکان‌کار آموزش داد، اشاره می‌کند و می‌گوید: «کودکان باید حداقل پوشش ٣ لایه را داشته باشند، مایعات فراوان بنوشند، کالری بیشتری دریافت کنند، در فواصل کاری در سرپناه گرم استراحت کنند، خوردنی و نوشیدنی کافئین‌دار نخورند، سعی کنند در گرم‌ترین ساعات روز کار کنند، هنگام احساس لرز شدید و خستگی شدید خود را با فعالیت گرم کنند و به جای گرم پناه ببرند و تا جایی که می‌توانند تنها کار نکنند تا در صورت نیاز دوست همراهشان بتواند کمکشان کند.»
این پزشک داوطلب انجمن حمایت از حقوق کودکان در پایان صحبت‌های خود در نشست ماهیانه این انجمن می‌گوید: «سرخوردن و افتادن شایع‌ترین علت آسیب‌دیدگی در فصل سرماست که به جز سر بودن معابر به بی‌حس شدن و کم توان شدن کودکان در اثر سرما باز می‌گردد.»

سرما تجربه زیستی کودک‌کار را دردناک‌تر می‌کند
انجمن دفاع از حقوق کودکان در نشست دی ماه خود به ارائه گزارش از یک تحقیق میدانی در میان کودکان دست‌فروش در خیابان‌ها و سر چهارراه‌ها پرداخت، این انجمن در این گزارش با تاکید بر اینکه سرما خیلی از کارها را کم می‌کند اما کار کودکان‌کار هرگز کم نمی‌شود، آورده‌است: «نیمی از کودکان که تحقیق روی آنها انجام شده ‌است مریض بودند، تعداد کودکان در روزهای سرد کمتر از دیگر روزهاست و کودکان در روزهای سرد به جاهای گرم مثل مترو و ترمینال‌ها پناه می‌برند، به جز سرما بی‌توجهی عابرین آزار دهنده‌ترین نکته برای کودکان‌کار است، برخی از کودکان‌کار برای این‌که بتوانند در محیط گرم کار کنند مهاجرت می‌کنند (مثلا برای کار در حرم امام رضا (ع) به مشهد می‌روند) که این خود عواقب خود را دارد، در روزهای سرد بچه‌های کوچک و دخترها، کمتر به خیابان‌ها می‌آیند و این باور عمومی که کودکان کار به اجبار خانواده‌هایشان سر کار می‌آیند را از میان می‌برد.»
همچنین در این گزارش می‌توان به این اشاره کرد که «سرما جز به خطر انداختن بیش از پیش سلامت جسمی کودک، تاثیر نامطلوبی بر ایجاد بحران در خانه می‌گذارد، تجربه زیستی به عنوان کودک‌کار در یک جامعه را از پیش دردناک‌تر می‌کند، به علت پناه بردن کودکان کار به محیط‌های گرم سبب پنهان‌شدن معضل کودک‌کار از دید جامعه می‌شود، امکان آزار و اذیت کودکان افزایش می‌یابد و گرایش آنها نسبت به بزه برای رسیدن به جای گرم نیز بیشتر می‌شود.»

ساعت کاری‌ات تمام شده است، پله‌های محل کارت را سریع پایین می‌آیی وارد خیابان می‌شوی، باد سرد چنان به صورتت می‌زند که شال گردنت را تا زیر چشمت بالا می‌کشی، چند دختر و پسر قد و نیم قد دوره‌ات می‌کنند، یکی دستمال دارد، یکی کبریت، یکی فال دارد، یکی دونات با این‌که هر کدام گوشه‌ای از لباست را گرفته‌‌اند و می‌کشند اما جوری وانمود می‌کنی که نه آنها را می‌بینی و نه حسشان می‌کنی، همچون شبهی از میان‌شان رد می‌شوی، دریغ از این‌که حسرت لبخندت و دست نوازشت در خاطر آنها یخ می‌زند.

منبع: خبرگزاری کار ایران - ایلنا


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست