آن که ناموخت از گذشت روزگار...
ف. تابان
•
از نظر ما امروز، این صدا، صدای اپوزیسیون نیست... آن چه ما گفته ایم و خواسته ایم این است که ارگان های مسئول سازمانی از آقای نگهدار بخواهند به تلاش برای ایجاد سیاست آلترناتیو در برابر سیاست رسمی سازمان خاتمه دهد و بپذیرد که سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)، محل مشاوره دادن به دیکتاتور خون ریز و رهبر کودتا و بذل و بخشش یک جانبه به او نیست
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۶ بهمن ۱٣٨۹ -
۲۶ ژانويه ۲۰۱۱
یادداشت مشترک با احمد پورمندی
«شبح استالین» در حال بازگشت است؟!
یادداشت ما درباره ی آقای فرخ نگهدار، ظاهرا این احساس نگرانی را به وجود آورده است که «فضای دموکراتیک» در سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) به خطر افتاده و «حذف نظر» بار دیگر قرار است باب شود. برخی از دوستان و رفقا مقالات و نوشته های خود را با همین هشدار همراه کرده اند و آقای نگهدار بر این زمینه، فضایی ایجاد کرده که صحرای کربلا را به یاد می آورد. او مدعی شده است که ما اگر قدرت داشتیم چوبه های دار و میدان تیر و سرب داغ را برای جلوگیری از «اظهارنظر» او فراهم می آوردیم.
علت این مظلوم نمایی حیرت انگیز چیست؟ ما خواسته ایم کدام «خانه» را از او بگیریم؟ ما خواسته ایم کدام چوبه دار را بر پا کنیم؟ ما خواسته ایم کدام دهان را با سرب داغ پر کنیم؟ ما نوشته ایم سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) باید راهی برای معضل هر کی به هر کی حاکم بر سازمان بیابد و از وضعیتی که تصمیم گیری در آن را مشکل و گاه حتی ناممکن کرده بیرون بیاید. ما خواسته ایم سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) موضع اپوزیسیونی خود در برابر دیکتاتوری مذهبی را حفظ کند و اجازه ندهد بار دیگر آن را به باتلاق سیاست «شکوفایی جمهوری اسلامی ایران» بکشانند، ما خواسته ایم معلوم شود چه کسی اپوزیسیون است و چه کسی به صدای حکومت در اپوزیسیون و سازمان ما تبدیل شده است...
اگر قرار بر رفتن به «گذشته» و برچیدن توشه ای از آن است، خوب است تصویر کاملتری از این «گذشته» پیش روی خواننده قرار گیرد و حاصل آن فقط خوابیدن در زیر نام پراعتبار رفیق بیژن جزنی – که این سال ها شیوه ی مرسوم شده است – نباشد.
پاسداری از فضای پلورالیسم، وظیفه ی تک تک و همه ی ماست. زیرا خوب به خاطر داریم که این پلورالیسم و خیلی از حقوق ابتدآیی دیگر در سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) آسان به دست نیامده است. سنگر به سنگر برای آن ها مبارزه شده است. از دوران انشعاب های پی در پی، اخراج ها و تصفیه های فراوان، تهمت زدن ها و «عامل امپریالیسم» خواندن مخالفین در ایران تا دوران مهاجرت در خارج... دوران جنگیدن برای کوچکترین حق سازمانی – و بلکه انسانی – دوران مبارزه برای به کرسی نشاندن آن که هم فکران بتوانند جلسه ای با یکدیگر بی دردسر برگزار کنند، دوران تلاش برای آن که بتوانند نشریه ای در داخل سازمان برای نوشتن داشته باشند، دوران مبارزه و تلاش برای کسب حق رای، برای انتخاب کردن و انتخاب شدن، برای مخالف بودن و ممنوع القلم نشدن، برای تشکیل کنگره... ما امروز از سوی کسی به نقض دموکراسی و خفه کردن نظر مخالف متهم می شویم که در همه ی این روند، در کنار ما نبوده است و نقش مثبتی ایفا نکرده است.
یک سازمان، چند پلاتفرم؟!
اکنون «حق رای» و «ابراز نظر» در این سازمان اموری ساده و پیش پا افتاده است، کمتر امکان دارد کسی را بتوان به دلیل «ابراز نظر» از این سازمان اخراج کرد. اما این ها همه دلیل این نیست که بر دستاوردهای یک مبارزه ی سپری شده که نقش مثبتی نیز در آن نداشته ایم لم بدهیم و ادعا کنیم سازمانی ساخته ایم (واقعا ساخته ایم؟!) که از باد و بارانش نیاید گزند!
آیا آن تلاش ها قرار بود به اینجا برسد که در سازمان ما طرفداران رهبری آقای خامنه ای «خانه» کنند و سیاست پیشه سازند؟ آیا قرار بود در سازمان ما از هواداران سوسیالیسم تا طرفداران نئولیبرالیسم زیر پرچم «پلورالیسم» بر سر یک سفره بنشینند؟
نه! دموکراسی را بهانه ی این ولنگاری و بی مسئولیتی نکنیم. آزادی نظر را دستاورد تبدیل سازمان و یا جناح هایی از آن از سنگر مخالفت با حکومت جمهوری اسلامی به موافقت با آن نکنیم. همه ی حرف ما همین است. همه ی حرف ما این است که به نام آزادی اظهارنظر سیاست هایی که از بنیاد با هدف های سازمان مخالف هستند، در کنار سیاست های مصوب ارگان های قانونی رواج داده نشوند.
واقعیت امروزی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) آن قدر درخشان نیست که آقای نگهدار مدعی آن شده است.
این سازمان اکنون تبدیل شده است به مجمع الجزایر پراکنده ای که هر کس و گروهی در آن حرف خود را می زند، از اعتبار سازمان استفاده می کند و کار خود را پیش می برد. «مواضع سازمان» یعنی همان نظرات «ارگان ها» هر چند وقت در یکی دو اعلامیه منتشر می شود و حداکثر در یکی دو سایت به چاپ می رسد و در کنار آن تلاش بی وقفه برای دسترسی به رسانه ها و رادیو تلویزیون ها و ابراز نظرات شخصی از سوی اعضای بلندپایه ی آن جریان دارد. هیچ فردی، حتی اعضای شورای مرکزی سازمان وظیفه ی دفاع از خط مشی سازمانی را بر تبلیغ نظرات خود ارحج نمی شمرند. وظیفه ی دفاع از «مواضع سازمانی» مانده است تنها به دوش چند نفر مسئول سازمانی، دیگران کار خود را می کنند. در این سازمان هیچ اراده ی سیاسی واحدی قابل شکل گیری نیست، زیرا اراده های سیاسی مختلف، همدیگر را خنثی می کنند. نه تنها ابراز عقیده می کنند که به سیاست ورزی جدا از مشی عمومی سازمان مشغولند. دید و بازدید دارند، نامه می نویسند، وعده می دهند و وعده می گیرند. کدام حزب و سازمان سیاسی را می توان سراغ گرفت که به چنین وضعیتی تن دهد؟ این ولنگاری با کدام اصول حزبی و سازمانی قابل توضیح است؟ در چنین محیطی است که انواع و اقسام بیماری ها رشد می کنند و می بالند و ما متاسفانه شاهد سربرآوردن دوباره ی سیاست ویران کننده و شرم آور «شکوفایی جمهوری اسلامی»، تحت نام هایی نظیر آشتی ملی و با توجیه «آزادی ابراز نظر» هستیم.
ما سازمان مشاور دیکتاتور نیستیم...
ما مدافع پلورالیسم و آزادی نظر در سازمان هستیم و خواهیم ماند. آن چه ما علیه آن به اعتراض برخاسته ایم سیاستی است که می کوشد و می خواهد سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) را به نقش مشاور ولی فقیه و دیکتاتوری مذهبی در ایران فرو بکاهد. ما با آن سیاستی مخالفیم که:
- جنبه ی اپوزیسیونی سازمان ما را سلب کرده و آن را به یک جریان مدافع حکومت اسلامی تبدیل می کند.
- سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) را از یک سازمان رزمنده در راه دموکراسی و عدالت به مشاور ولی فقیه – دیکتاتوری مذهبی – در ایران فرو می کاهد،
- از طریق نفی مسئولیت های مستقیم ولی فقیه در سرکوب آزادی خواهان ایران و بدتر از آن تلاش برای سهیم کردن نیروهای اپوزیسیون در جنایات صورت گرفته توسط حکومت، برای دیکتاتور حاکم بر ایران، سرمایه و آبرو فراهم می کند، یک جانبه و سر خود می بخشد، بدون این که هیچ چیز به دست آورد،
- ولایت فقیه و دیکتاتور خون ریز را با نام مسخره «رهبری» توجیه می کند و به آن اعتبار می دهد و او را در رهبری جناح ها و کشور دارای مشروعیت و صلاحیت می شناسد،
- از طرح های غارت گرانه ی دولت کودتا و طرح های ضدملی هسته ای حکومت ایران دفاع می کند،
این سیاست بعد از انتخابات سال ٨٨ و شروع جنبش سبز، گام به گام از صفوف اپوزیسیون دور و به صفوف حکومتی ها نزدیک شده است. از نظر ما امروز، این صدا، صدای اپوزیسیون نیست. ما بار دیگر به اعضای سازمان و همچنین همه ی نیروهای دموکرات هشدار می دهیم این تلاشی است برای ایجاد یک سیاست آلترناتیو در برابر سیاست کنونی سازمان و به قصد تبدیل فدائیان از یک سازمان مخالف دیکتاتوری مذهبی به یک گروه مشاور دیکتاتوری.
آن چه ما گفته ایم و خواسته ایم این است که ارگان های مسئول سازمانی از آقای نگهدار بخواهند به تلاش برای ایجاد سیاست آلترناتیو در برابر سیاست رسمی سازمان خاتمه دهد و بپذیرد که:
سیاست گذاری حق ارگان های سازمانی است،
و سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)، محل مشاوره دادن به دیکتاتور خون ریز و رهبر کودتا و بذل و بخشش یک جانبه به او نیست.
|