سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

قتل زرقاوی و سکوت پرمعنای حکومت درایران



اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۲۰ خرداد ۱٣٨۵ -  ۱۰ ژوئن ۲۰۰۶


ebrahimisin@yahoo.fr
این که سه روز پس از کشته شدن  ابومصعب الزرقاوی که ازسوی مردم و دولت عراق رویدادی مهم تلقی می شود، هنوز در جمهوری اسلامی کلمه و جمله ای برای ابراز نظر انتشار نیافته است،این خود نشانه احساس دو گانه دو دولت و حاکمیت در عراق و ایران و دو نوع شادی و بی اعتنائی در میان دو ملت می تواند تلقی شود. حتا اگرسرانجام حرفی  در این مورد  از سوی حاکمان ایران گفته شود، در هر صورت جمهوری اسلامی نتوانست این حالت برزخی   خود درجریان  کشته شدن "امیر القاعده در عراق" را پنهان کند. 
 
***
  
پس از مصاحبه رادیو تلویزیونی  نوری المالکی نخست وزیر جدید عراق در باره کشته شدن ابومصعب الزرقاوی  که لقب"امیر القاعده در عراق" را از سوی بن لادن داشت، تمام خبرگزاریهای و نشریات جهان این رویداد  را به عنوان تیتر اول خبر خود انتخاب کردند. هرچند روسای دولت و حکومت های در گیر در جنگ عراق نخستین کسانی بودند که از تفسیر این خبر استقبال کردند اما سایر کشور ها نیز در اظهار رضایت از کشته شدن زرقاوی بعنوان یکی از سمبل های تروریسم استشهادی در عراق کوتاه نیآمدند.
 
درجمهوری اسلامی هنوز (تا زمان نوشتن این مقاله) در این مورد اعلامیه ای صادر نشده است. احمدی نژاد رئیس دولت آقای خامنه ای نیز که  دیروز در برابر مردم قزوین، بوئین زهرا، آبیک  و تاکستان سخنرانی کرد، با آنکه در هر چهار سخنرانی امکان اشاره به ماجرا را داشت، کلمه ای بر زبان نیآورد و سخنرانان و ائمه جمعه هم  مطلبی در این مورد اظهار نکردند. حتی، با آنکه همه سران جمهوری اسلامی می دانند که القاعده بطور عام و ابومصعب الزرقاوی بطور خاص خصومت ویژه ای هم با حکومت شیعی ایران داشت و دارد.
القاعده که اکنون پرچمدار مبارزه تروریستی راست ترین جناح بنیادگرایان اهل سنت است، با راست ترین جناح بنیادگرایان تشیع در ایران هم رقابت دارد و هم همسوئی. هردو، راست ترین جناح های تفکر اسلام امروز را در مبارزه با تجدد، مدرنیته و غرب نمایندگی می کنند، اما در آن چه می خواهند پس از تصرف منطقه و یا جهان بسازند، با هم اختلاف نظر دارند. یکی قصد تاسیس خلافت بر مبنای الگوی خلفای راشدین را دارد، دیگری متکی به برقرای سلطنت خاندان بنی هاشم، و آخرین بازمانده  آن و در غیاب آن حکومت فقها بر روی زمین است. من در مقاله ای وجوه مشترک و افتراق آنان را بررسی کرده ام*.
 
علیرغم این رقابت و سکوتی که اکنون رهبران جمهوری اسلامی در برابر کشته شدن زرقاوی مراعات کرده اند، در این که جمهوری اسلامی همواره خواسته است  از طالبان و القاعده استفاده ابزاری کند، برای پژوهشگران و آگاهان سیاسی منطقه پوشیده نیست.
 
نخست، استفاده ابزاری از گفتمان. جمهوری اسلامی با طرح شعار ها و تصویر دورنماهای استراتژیک یکسان با القاعده از منطقه، به ویژه در مورد اسراییل و قوم یهود، نظر مردم مسلمان  یا عرب را به خود جلب می کند و حاصل این سرمایه سیاسی را  با حاکمان این کشور ها  که روابط رسمی با جمهوری اسلامی دارند و در هر صورت، نسبت به نفوذ القاعده در کشورشان حساسیت دارند، معامله می کنند.
 
دوم، جمهوری اسلامی پس از گزینش احمدی نژاد به عنوان رییس دولت، کوشیده است با طرح شعار های افراطی  علیه اسراییل و قوم یهود، فرش را از زیر پای القاعده بکشد، و به موازات آن،  توان خود برای  مهار وجه "ضد صهیونیستی" این سیاست در جهان اسلام  را در ویترین معاملات خود با اروپا و آمریکا قرار می دهد. این مساله مهمی است که شایسته بررسی مستقل است.
 
سوم، گروهی از کادر ها و اعضای رهبری القاعده که پس از سقوط طالبان در افغانستان برای عزیمت  به کشور های خاورمیانه و آفریقا، بطور ترانزیت از ایران می گذشتند به دام نهاد های امنیتی ایران افتادند. این گروگان های با ارزش حکومت به عنوان وجه المصاله با القاعده و همچنین ابزار چانه زنی های پنهان با کشور های غربی و به ویژه آمریکا قرار می گیرند.
 
چهارم، تشدید فعالیت های القاعده در عراق و اخیرا در افغانستان با سیادت حزب جماعت اسلامی، علاوه بر جنایاتی که علیه مردم این کشور ها پیش می آورند، برای پیشبرد سریع سیاست های  کشور های اشغالگر به ویژه آمریکا در منطقه موانعی ایجاد می کنند و از این جهت این بخش از فعالیت های تروریستی القاعده مورد علاقه ویژه نهاد های تحت امر رهبری است. با وجود قربانی گرفتن از مردم شیعه این کشور ها و تقابل صریح  ابو مصعب الزرقاوی با شیعیان، جمهوری اسلامی چندان از کشتار بیگناهان ناراضی نبوده است. زیرا این قتل و جنایات، عبای برادر بزرگ و یا شنل پدر خوانده شیعیان را بردوش دستگاه ولایت فقیه می اندازد. به همین جهت  مشاهده می کنیم که نشریات نزدیک به بورژوازی نظامی و حزب پادگانی وابسته به آن از دمیدن به کوره آتش این کشتار ها ابایی ندارند و حکومت را به  حمله به اهل تسنن داخل و خارج از ایران تحت لوای  انتقام گیری از کشتار شیعیان، صریحا زیر فشارقرار می دهند. 
 
کاهش نیرو و نفوذ و احتمالا حذف القاعده از افغانستان و عراق در سالهای آتی، این نقش را از جمهوری اسلامی می گیرد. و با فراهم شدن شرایط خروج آمریکا از این کشور ها، احتمالا  فرصتی برای ساختن جامعه ای دموکراتیک در آنها پیش می آید که این بسم الله، جن های داخلی ماست، و رهبران بنیادگرای جمهوری اسلامی از دورنمای وجود دموکراسی پایدار و مستقل در دو کشور همسایه وحشت دارند. رهبران حاکمیت یکدست کنونی بر خلاف شعار ها، از گرفتاری ملت افغانستان و عراق در برابر القاعده خشنود هستند، زیرا شرایط تاسیس امپراتوری شیعه با کد «ظهور صاحب الزمان»  در منطقه را فراهم می آورد.
 
این که سه روز پس از کشته شدن  ابومصعب الزرقاوی که رویدادی مهم در عراق تلقی می شود  و سید عبدالعزیزحکیم  رئیس ائتلاف یکپارچه عراق  مرگ الزرقاوی را «به مردم صبور عراق ، خانواده‌های شهدا و کسانی که در این سالها قربانی فکر و اقدام جنایتکارانه این شرور شدند» تبریک گفته است، هنوز در جمهوری اسلامی کلمه و جمله ای برای ابراز نظر انتشار نیافته است و این خود نشانه احساس دو گانه دو دولت و حاکمیت در عراق و ایران و دو نوع شادی و بی اعتنائی در میان دو ملت می تواند تلقی شود. حتا اگرسرانجام حرفی  در این مورد  از سوی حاکمان ایران گفته شود، در هر صورت جمهوری اسلامی نتوانست این حالت برزخی   خود درجریان  کشته شدن "امیر القاعده در عراق" را پنهان کند.  اگر چه مرگ الزرقاوی پایان تروریسم در عراق نیست ولی شاید گامی به سوی تثبیت این کشور همسایه باشد.
 
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* تروریسم اسلامی، آب از سر چشمه گل آلود است،
news.gooya.eu


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست