سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

کدام نگاه به تاریخ جنبش فدایی راه گشای آینده چپ ایران است؟
نقدی بر مناظره بهروز خلیق و محمدرضا شالگونی در تلویزیون بی بی سی


سهراب مبشری


• استقبال گسترده از سازمان فدائیان در سال ۱۳۵۸، تا حد زیادی بدین باز می گشت که به قول شالگونی، بسیاری از وابستگان به اقشار مدرن جامعه ایران و نیز تا حد کمتری زحمتکشان، برای مقابله با استبداد مذهبی به سازمان فدایی پناه آوردند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۱۹ بهمن ۱٣٨۹ -  ٨ فوريه ۲۰۱۱


در آستانه چهلمین سالگرد اعلام موجودیت جنبش فدایی، تلویزیون فارسی بی بی سی در برنامه «پرگار» خود مناظره ای با شرکت بهروز خلیق مسئول هیأت سیاسی – اجرایی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) و محمدرضا شالگونی عضو سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر) پخش کرد که نگارنده این سطور، با قدردانی از ترتیب دهندگان برنامه پرگار و نیز آقایان خلیق و شالگونی، مشاهده آن را به همه علاقه مندان به تاریخ جنبش فدایی توصیه می کند (1).
دنبال کردن مناظره، بهانه ای شد برای پرداختن مختصر به این پرسش که کدام نگاه به تاریخ جنبش فدایی راه گشای آینده چپ ایران است؟ شاید بتوان پاسخ را در نقد اظهارات خلیق و شالگونی در برنامه پرگار جست. امیدوارم گفتگوهایی از این دست در جنبش چپ ایران تداوم یابد. چنین بحثهایی، بهترین نحوه ادای دین به مردان و زنان آزاده ای است که چهل سال پیش در میهن ما جان خود را فدای آرمانهای شریف انسانی کردند.
چرا و چگونه فداییان به یک سازمان بزرگ فرا روییدند؟
در این باره که چرا و چگونه فداییان در سال 1358 به یک سازمان بزرگ فرا روییدند، پدیده ای که بهروز خلیق در آغاز سخنان خود بدان اشاره داشت، بسیار نوشته اند و گفته اند. شهامت و صداقت بنیانگذاران سازمان و فعالان آن در طول هشت سال مبارزه با رژیم شاه قطعاً از عوامل اصلی جلب ده ها هزار نفر به صفوف سازمان فدایی بود. اما چرا سازمان فدایی عمدتا نه در جریان انقلاب که بلافاصله پس از آن، چنان نیرو گرفت و به قول بهروز خلیق، سازمانی سراسری شد؟ به نظر من، پاسخ درست به این پرسش را در همین مناظره، محمدرضا شالگونی داد. واقعیت این بود که استقبال گسترده از سازمان فدائیان در سال 1358، تا حد زیادی بدین باز می گشت که به قول شالگونی، بسیاری از وابستگان به اقشار مدرن جامعه ایران و نیز تا حد کمتری زحمتکشان، برای مقابله با استبداد مذهبی به سازمان فدایی پناه آوردند. و باز این گفته شالگونی نیز درست است که رهبری سازمان با عدم درک این واقعیت و بی توجهی به انتظار توده هواداران از سازمان، انشعاب را به جنبش فدایی تحمیل کرد و در نتیجه، سال 1359 به سال ناامیدی و رویگردانی گسترده از فداییان و روی آوردن بسیاری از مردم به سازمان مجاهدین تبدیل شد.
در برابر ارزیابی درست شالگونی از علل پشتیبانی صدها هزار تن از فدائیان در سال 1358، خلیق در برنامه پرگار گفت که جنبش فدایی توانست در دهه 1350 فضای سیاسی ایران را دگرگون کند و از این رو پس از انقلاب با آن استقبال گسترده روبرو شد. شاهدی که خلیق برای ادعای خود آورد، وجود سه هزار زندانی سیاسی در دهه 1350 بود. من نفهمیدم که زندانی شدن سه هزار تن از فداکارترین و فعالترین جوانان ایرانی و کشته شدن حدود 250 تن از آنان (که با حساب مجاهدین شمار آنان به نزدیک 300 تن می رسد) را چگونه می توان یک دستاورد ارزیابی کرد. فضای اختناق و سرکوب در دهه 1350 نه تنها شکسته نشد، بلکه سرکوب تشدید هم شد و رژیم شاه به بهانه مقابله با چریکها، بر ابعاد خفقان بسیار افزود. (2)
هر قدر که انتقاد شالگونی از سیاست سازمان فداییان پس از انقلاب درست است، ارزیابی او از میزان نفوذ این سازمان و امکان واقعی به عقب راندن استبداد مذهبی توسط اتحادی از نیروهای سکولار، اتحادی فرضی با نقش موثر و مرکزی فدائیان، ناخوانا با واقعیات آن روز جامعه ایران است. خود شالگونی نیز در همین مناظره به درستی می گوید که رژیم شاه در طول ده ها سال، همه نیروهای سیاسی را سرکوب کرده و تنها به روحانیون مجال فعالیت داده بود. روحانیت و نیروهای مذهبی بنیادگرا درست زیر چشمان ساواک و اینجا و آنجا حتی با حمایت آن، چنان در اعماق جامعه سنتی ایران رخنه کرده بودند که توانستند ظرف مدت کوتاهی از اواخر 1356 تا انقلاب بهمن 1357، هژمونی را در ایران از آن خود کنند. در آن شرایط، همان گونه که خلیق در پاسخ شالگونی بیان داشت، به فرض این هم که سازمان اکثریت مشی (به نظر من درست) راه کارگر را در پیش می گرفت، نیروی سکولار و مدرن در جامعه ایران نمی توانست جلوی استقرار استبداد مذهبی را بگیرد. اما این گفته درست خلیق را به هیچ وجه نباید با هدف توجیه خطای مهلک سازمان اکثریت و حزب توده ایران تأیید کرد. اگر این دو نیروی مهم چپ ایران به عنوان حامیان حکومت مذهبی شناخته نمی شدند، امروز که این حکومت نزد میلیونها شهروند ایرانی بی اعتبار و آبروباخته است امکانات بسیار بیشتری برای سازماندهی جنبش دمکراسی در ایران وجود می داشت. در حالی که جامعه ایران، تشنه این سازماندهی است و اندیشه و آرمانهای آزادیخواهانه و عدالت پژوهانه چپ با زمینه های بسیار مساعدی برای جلب حمایت مردمی در ایران روبروست، بخش بزرگی از انرژی چپ صرف بحث درباره فاجعه ای می شود که مشی حمایت از جمهوری اسلامی به چپ ایران تحمیل کرد. حدود سه سال سیاست فاجعه بار سازمان اکثریت، نزدیک به 28 سال فعالیت آن در جبهه اپوزیسیون از سال 1362 به بعد را زیر سایه برده است.

انتقاد از چریکها تنها در عرصه تاکتیک؟
شالگونی از سوی مجری برنامه به عنوان منتقد فداییان معرفی شد و از این رو لازم دانست بر این امر تأکید کند که مانند خلیق، در مجموع مدافع تاریخ چپ ایران است و کارنامه چپ را از بسیاری جهات، بهتر از سابقه همه نیروهای سیاسی دیگر ایران می داند. در شرایطی که به قول شالگونی، «ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند» تا چپ تخطئه شود، دفاع خلیق و شالگونی از تاریخ چپ ایران، ضروری بود. اما این دفاع زمانی موثرتر می بود که نقد این دو چهره باسابقه و خوشنام جنبش چپ ایران از این جنبش، در اینجا و آنجا به دیوار برخی باورهای به نظر من نادرست این دو، بر نمی خورد. یک نمونه:
از نکات درخشان کارنامه سازمان راه کارگر که شالگونی فروتنانه خود را «عضو» آن نامید و البته خود او به عنوان یکی از رهبران، بسیار در آن سازمان تأثیرگذار بوده است، این بود که در اوج محبوبیت چریکها، شهامت نقد پوپولیسم چپ و مارکسیسم عامیانه حاکم بر جنبش فدایی را به خود داد. از این رو، این گفته شالگونی در برنامه پرگار که انتقاد او به عملکرد فدائیان پیش از انقلاب، تنها در عرصه تاکتیک است، برای من شگفت آور بود. مشی چریکی، زاییده اندیشه و دیدگاهی بود که در آن، مبارزه دمکراتیک، مبارزه برای دمکراسی چندان محلی از اعراب نداشت. من از خود می پرسم آیا شالگونی واقعاً تنها منتقد تاکتیک چریکی است و به غیر از این تاکتیک با بقیه بنیانهای اندیشه چریکهای پیش از 1357 موافق است؟ نوشته های شالگونی و سایر نظراتی که از سوی سازمان راه کارگر از بدو بنیانگذاری آن منتشر شده است چنین تصویری به دست نمی دهد. صرف نظر از اینکه راه کارگر و شالگونی در سال 1358 چگونه می اندیشیدند (من اعتقاد دارم که در مجموع، از همه نیروهای چپ دیگرایران درست تر می اندیشیدند)، امیدوارم شالگونی امروز – پس از شکست «سوسیالیسم واقعا موجود» – معتقد باشد سوسیالیسم بدون دمکراسی بی معناست و منتقد جدی نگرشی باشد که در گذشته نه تنها بر سازمان فدائی، که بر کل جنبش کمونیستی حاکم بود، نگرشی که به قول بهروز خلیق، دمکراسی را با نام «دمکراسی بورژوایی» تحقیر می کرد، دیدگاهی که از بیگانگی با دمکراسی و حقوق دمکراتیک انسانها، به تقدیس خشونت و قهر رسیده بود، شیفته «دیکتاتوری پرولتاریا» بود و باور داشت که به رسیدن حزب یا سازمان «پیشاهنگ طبقه کارگر» به قدرت سیاسی، راه بهروزی بشر هموار می شود. امید و آرزوی من این است که شالگونی و سایر سرمایه های جنبش چپ ایران مانند اریک هابسبام مورخ بزرگ کمونیست، راهی را که جنبش کمونیستی در قرن بیستم پیمود، یعنی تلاش برای «ساختمان سوسیالیسم» از طریق قبضه قدرت سیاسی توسط حزب کمونیست را یک استراتژی پیوسته به تاریخ بدانند (3).
متأسفانه فرصت نبود تا شالگونی نظر خود را درباره آنچه خلیق به اختصار درباره بنیانهای نظری امروز سازمان اکثریت بیان کرد، درباره رابطه دمکراسی و سوسیالیسم، درباره دمکراسی انتخابی و مشارکتی، درباره جایگاه چپ در چالش میان مدرنیته و بنیادگرایی مذهبی بگوید. تحولات فکری در سازمان اکثریت طی دو دهه اخیر بدون وام و الهام گرفتن از انتقادهای گذشته راه کارگر و نیز سایر منتقدان از این سازمان نبوده است. اما از اظهارنظرهای مختصر شالگونی در لابلای بحث چنین برمی آمد که او این تحولات را ادامه نگرشی می داند که به حمایت از جمهوری اسلامی انجامید. شاید لازم است که شالگونی نقد امروز خود از بنیانهای نظری سازمان اکثریت را که در انتشارات این سازمان بازتاب یافته است بیان کند و بگوید چرا در نظر او، آینده روشنی در انتظار سازمان اکثریت نیست و آن چپی که شالگونی آینده آن را روشن می بیند از چه مبانی نظری دفاع می کند. این نقد، ضروری است. شمار زیادی از نسل جدید ایرانیان علاقه مند به آرمانهای چپ، از این نقد بسیار بیشتر استقبال خواهند کرد تا بحث در این باره که میراثدار واقعی فدائیان پیش از انقلاب کیست.

آیا سازمان اکثریت در سال 1360 برای طرد خشونت کوشید؟
برای آنکه گفتمان چپ در جامعه کنونی ایران اعتمادبرانگیز باشد، برای آنکه نیروهای چپ ایران بتوانند در آینده مانند سال 1358 پتانسیل بزرگ موجود در جامعه ایران را برای اهداف برنامه ای خود، برای احقاق حقوق انسانها و عدالت اجتماعی بسیج کنند، رعایت امانت در تاریخ نگاری ضروری است. انسانهای جویای حقیقت، زمانی به یک نیروی سیاسی اعتماد می کنند که در برخورد این نیرو به گذشته خود، صداقت ببینند.
سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)، همان گونه که بهروز خلیق در گفتار خود اظهار داشت، پس از رانده شدن به صفوف اپوزیسیون و به ویژه از کنگره نخست سازمان بدین سو، در نقد سیاست حمایت از حکومت جمهوری اسلامی از 1359 تا 1361 کوشیده است. در سخنان خلیق در برنامه 18 بهمن بی بی سی به این نقد اشاره شد و خلیق به درستی بر ریشه اصلی سیاست فاجعه بار حمایت از حکومت یعنی بیگانگی آن روز سازمان با مبارزه برای دمکراسی انگشت گذاشت. اما من نیز مانند محمدرضا شالگونی معتقدم انتقاد سازمان اکثریت از گذشته خود، کافی نبوده است. شاهدی بر ادعای من، این سخن بهروز خلیق در مناظره اخیر است که گویا سازمان اکثریت در سالهای 59 تا 62، یعنی دوره ای که شامل سال 1360 نیز می شود، برای جلوگیری از گسترش خشونت در فضای سیاسی ایران کوشیده است. این ادعا، با بسیاری از شواهد تاریخی ناخواناست. آنچه بهروز خلیق بدان استناد می کند، برخی مقالات مندرج در نشریه کار طی سالهای 1360 است که در آنها از اعدامهای آن سال انتقاد ملایمی صورت گرفته است. وقتی به اصل آن مقالات رجوع می کنیم، می بینیم فحوای کلام در آن نوشته ها این است: اعضای مجاهدین و گروه های چپ، فریب رهبران خود و امپریالیسم آمریکا را خورده اند و باید مشمول «عفو» شوند. چنین انتقادی را نمی توان تلاش پیگیر برای طرد خشونت نامید. در شرایطی که حکومت ایران سرگرم برپایی استبداد سیاه مذهبی در ایران بود، در شرایطی که نقشه درازمدت حکام ایران برای قلع و قمع نیروهای سیاسی به اجرا گذاشته شده بود، در حالی که منشأ اصلی خشونت، رأس حکومت بود، تقاضای عفو برای هواداران و اعضای برخی سازمانهای مخالف (و نه همه آنها) را نمی توان مبارزه برای طرد خشونت نامید. متأسفانه شواهد بسیاری هست حاکی از اینکه سازمان اکثریت در بحبوحه سرکوب خونین سال 1360، آتش بیار معرکه هم شد. استقبال از اعدام اعضای جبهه ملی، روایت با آب و تاب از شرکت اکثریتی ها در سرکوب آمل، تشویق اعضا و هواداران سازمان به لو دادن فعالیتهای «ضدانقلابی» (حتی اگر بپذیریم که منظور از ضدانقلاب، گروه های چپ نبوده اند) و حمایت از صدور حکم زندان برای عباس امیرانتظام، و بسیاری شواهد دیگر نشان می دهد که جهت اصلی سیاست سازمان اکثریت در آن دوره، نه تلاش برای طرد خشونت، که حمایت از حکومتی بود که سرچشمه اصلی خشونت بود. در صفحات نشریه کار، گاه حتی به صراحت از «قاطعیت» دادگاه های انقلاب تمجید می شد.
توصیه من به بهروز خلیق این است که یک بار دیگر شماره های نشریه کار در سال 1360 را مرور کند، هم مقالاتی را که از آنها به عنوان مصداق نقد خشونت نام می برد و هم نوشته ها در حمایت از رژیم را بخواند و بعد منصفانه داوری کند که کدام وجه در سیاست اکثریت در سال 1360، وجه غالب بود: جانبداری از حکومت یا انتقاد از خشونت آن.
تا وقتی بهروز خلیق و سایر کسانی که در سالهای 1359 تا 1361 در رهبری سازمان اکثریت مسئولیت داشتند، تصویری از سیاست آن زمان سازمان ارائه می دهند که با دریافت هر ناظر بیطرف و نیز حافظه تاریخی بسیاری از اعضا و هواداران سازمان مغایر است، نباید از روی دیگر سکه نگاه ناقص خود به تاریخ، گله مند باشند و در شگفت که چرا شالگونی 32 سال حیات سازمان پس از انقلاب را در مجموع «همساز» با دیکتاتوری اسلامی می داند. انتقاد خلیق و سایر رهبران پیشین و کنونی سازمان اکثریت از داوری غیرمنصفانه بسیاری و از جمله شالگونی درباره مشی این سازمان از 1362 بدین سو را زمانی می توان جدی گرفت که تاریخ سازمان از سوی خود سخنگویان آن منصفانه روایت شود. ادعاهای نادرستی از این قبیل که سازمان در سال 1360 عمدتا برای طرد خشونت کوشیده است، همان قدر شنونده و خواننده را بی اعتماد می کند که ادعای همسازی یکی از نیروهای اپوزیسیون کنونی ایران با دیکتاتوری حاکم.

زیرنویس
www.bbc.co.uk
2) همان انتقادی را که برخی رهبران وقت سازمان اکثریت مانند فرخ نگهدار به سیاست سازمان مجاهدین و اکثر سازمانهای چپ از 1360 به بعد دارند، می توان به مراتب بیشتر متوجه مشی سازمان فدایی در سالهای پیش از انقلاب دانست. به مراتب بیشتر، چرا که سرکوب توسط رژیم جمهوری اسلامی در سال 1360 بسیار شدیدتر از میزان سرکوب در آستانه پیدایش جنبش چریکی، و راه های مبارزه مسالمت آمیز بسیار مسدودتر بود. اما شگفتا که امروز کسانی از بستن همه راه ها به غیر از مبارزه مسلحانه توسط رژیم شاه سخن می گویند که اصلاح رژیم جمهوری اسلامی را تنها شیوه مجاز فعالیت سیاسی می شمارند و انحصارطلبی اصلاح طلبانه را تا حد یک اصل مذهبی بالا برده اند.
3) رجوع کنید به هابسبام، اریک: چهره قرن بیست و یکم. گفتگو با آنتونیو پولیتو.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۷)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست