فدائیان، مجاهدین و آزادی احزاب
بیژن حکمت
•
مبارزه با دیکتاتور بعنوان سنت فدایی، به معنای مبارزه برای آزادی و دمکراسی نیست. در زیر مقاله ای را که در سال ۱۳۵۸ در نقد دیدگاه فداییان نوشته ام تنها با هدف ابطال گفته بهروز خلیق در مصاحبه با بی بی سی را می اورم. ارزیابی جنبش فدایی فرصت دیگری می طلبد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۲۰ بهمن ۱٣٨۹ -
۹ فوريه ۲۰۱۱
بهروز خلیق در بی بی سی میگوید . "... معتقد بودیم که جریان های سیاسی باید بتوانند حق حیات داشته باشند و مبارزه سیاسی را به پیش ببرند..." و شالگونی هم میگوید قشرهای مدرن به جامعه فدایی پناه آورده بودند تا از آن چون سپری در برابر تاریک اندیشی و دیکتاتوری استفاده کنند و ...فداییان اکثریت سنگر را خالی کردند. ولی هیچکدام بنیاد فکری راه کارگر یا جنبش فدایی را زیر پرسش نمی کشند. مبارزه با دیکتاتور بعنوان سنت فدایی، به معنای مبارزه برای آزادی و دمکراسی نیست. در زیر مقاله ای را که در سال ۱٣۵٨ در نقد دیدگاه فداییان نوشته ام تنها با هدف ابطال گفته بهروز خلیق میاورم. ارزیابی جنبش فدایی فرصت دیگری می طلبد.
فدائیان ، مجاهدین و آزادی احزاب
سازمان چریک های فدایی خلق در نشریه "کار" (شماره ۴۴ در تاریخ ۱۰ بهمن ۱٣۵٨) نقدی بر برنامه و سیاست مجاهدین خلق نگاشته است . مجاهدین نیز در مقاله یی زیر عنوان "درباره انتقدات فدائیان خلق " (مجاهد ، شماره ۲٣ ،بهمن ۱٣۵٨) به آن پاسخ گفته اند . یکی از موارد این انتقادها ی متقابل آزادی احزاب سیاسی است که بر زمینه گسترده تر ارزیابی و برداشت این دو سازمان از دموکراسی و حقوق دموکراتیک استوار می گردد.
دو سازمانی که خود در پیکار برای تثبیت آزادی فعالیت سیاسی خویشند در این مقاله تحدید آزادی دیگران را مورد بحث قرار میدهند . در اینجا روی سخن ما به ویژه با مجاهدین است که در این مجادله موضعی دو پهلو اتخاذ کرده اند ،چه دیدگاه فدائیان روشنتر از روشن است.
"کار" مینویسد:
"مجاهدین در زمینه حقوق و آزادی های دموکراتیک در حقیقت به سرمایه داران لیبرال و طبقه سرمایه داران لیبرال و طبقه سرمایه دارایران امتیاز میدهند. مجاهدین خواهان تضمین آزادی احزاب و کلیه سازمانهای سیاسی و صنفی با هر عقیده و مرام هستند، در حالیکه تنها تضمین آزادی احزاب و کلیه سازمان های سیاسی و صنفی و ملی و مترقی به سود مردم است و احزاب وابسته به سرمایه داری و امپریالیسم و شبکه های جاسوسی باید در کمال قاطعیت برچیده وسرکوب شوند.
وقتی مجاهدین خلق در برنامه خود ضرورت سرکوب وبرچیدن احزاب وابسته به طبقه سرمایه دار را کر نمیکنند، عملا و بطور آشکار بجای دفاع از یک دمکراسی مردمی به دفاع از لیبرالیسم که خئاهان آزادی همه احزاب است تن داداه اند.."
این موضع سنتی "دمکراسی مردمی" است که تنها یک حزب حاکم را به رسمیت میشناسد و همراه با برچیدن احراب بورژوایی، حقوق و آزادی های دموکراتیک را در جامعه تماما بر می چیند. هرگرایش دیگری را ابتدا به نام "وابستگی عینی" به طبقه سرمایه دار و امپریالیسم و سپس چون شبکه جاسوسی سرکوب میکند. از هم اکنون "کار " لیبرال ها را جاسوس امپریالیسم می خواند. یک بار دیگر عناصر و دستجات لیبرال یعنی دوستان و جاسوسان امپریالیسم در برابر نیروهای ترقیخواه صف آرایی خواهند کرد ". (سر مقاله کار شماره ۴۵) . میبینیم که بین دوست و جاسوسان تمایزی باریکتر از مو است . باور کردنی نیست که مجاهدین از این موضع اصولی فداییان بی خبر باشند. پس چگونه است که انتقادات آنانرا بی مورد تشخیص میدهند؟
یا مماشات میکنند که آنگاه باید پرسید چرا؟ و یا بر مواضع دموکراتیک خود پایدار نیستند. و امروز هر گونه تزلزلی در مواضع دموکراتیک به سود گرایشهای ارتجاعی و استبدادی در جامعه است.
از چنین دیدگاهی است که فدائیان برنامه و روش مجاهدین را در زمینه حقوق و آزادی های دموکراتیک مورد انتقاد قرار دهند . این دیدگاه نوینی در جنبش چپ ایران نیست زمانیکه فدائیان زیر فشار جو حاکم به آزادیخواهی پناه برده بودند، حزب توده در مقاله "دموکراسی پیگیر و لیبرالیسم" عمده کردن دفاع از آزادی ها را مشی لیبرال و دنباله روی از بورژواری می خواند. امروز فداییان پند لازم را گرفته اند و همان نسخه ها را رونویس می کنند. ولی مجاهدین به جای آنکه اساس انتقادهای فدائیان را به زیر بررسی بکشند و دیدگاه خود را در برابر آن بیان کنند چنان می نویسند که گویی این انتقادها "سوتفاهمی عمدی" بیش نیست. " مجاهد" در ابتدای مقاله به سطح نازل ایرادات اشاره می کند و ما نمیدانیم "سطح نازل" در سیاست یعنی چه؟ ولی چنین اشاره ایی در آغاز مقاله نشان دهنده تمایل به "دست کم گرفتن" خود انتقادات است. از نظر مجاهدین این انتقادات بی مورد است:
مینویسند : "هرگز قابل باور نیست که ایراد گیرندگان از پیش به بیمورد بودن انتقاداتی که کرده اند آگاه نبوده و یا پاسخ های قانع کننده مجاهدین را در این رابطه ندانسته باشند."
مجاهدین می پندارند که فدائیان به علل دیگری آنها را راست رو میدانند و از پیش فرض هایی دیگر آنها را به سازش با لیبرال ها متهم می سازند .
حال بی مورد بودن انتقادات را مجاهدین چگونه مدلل می سازند ؟ بد نیست پیش از آن انتقاد فدائیان را بیشتر بشکافیم .فدائیان می گویند "احزاب سیاسی وابسته به سرمایه داری و امپریالیسم و شبکه های جا سوسی باید در کمال قاطعیت بر چیدهو سر کوب شوند." فکر نمیکنیم کسی درباره برچیده شدن شبکه های جاسوسی تردیدی داشته باشد و اگر انتقاد به مجاهدین این بود که آنان خواهان حفظ شبکه های جا سوسی هستند ،مسلما بی مورد بود.
وابستگی به امپریالیسم نیز مفهومی کشدار است که از جاسوسی تا طرفداری از حفظ روابط عادی سیاسی و تجاری با کشورهای بزرگ سرمایه داری را در بر می گیرد . تا ضابطه وابستگی معلوم نشود بحث در مورد ضرورت سرکوب احزاب وابسته به سرمایه داری یا احزاب وابسته به طبقه سرمایه دار بی مورد است .
بگذریم که اینجا نیز واژه وابسته مفهوم رسایی نیست چه احزاب کارگری یا خرده بورژوازی نیز می توانند از سرمایه داری دفاع کنند بدون اینکه الزاما به طبقه سرمایه دار " وابسته" باشند. باری، جمله فدائیان را در وجه روشن خویش چنین می توان باز نگاشت که " احزاب سیاسی وابسته به سرمایه داری باید در کمال قاطعیت برچیده و سرکوب شوند" – و لابد باین احزاب سیاسی باید تشکلهای صنفی از قبیل اطاق صنایع ،تجارت ، سندیکای کار فرمایان و غیره را نیز افزود . توجه میکنید که اینها همه بر اساس برنامه حداقل سازمانی بیان میشود که جامعه ما را در " مرحله انقلاب سوسیالیستی" نمی داند!
بدینترتیب انتقاد اساسی فدائیان به مجاهدین پذیرفتن آزادی سیاسی یا حقوق دموکراتیک بورژوایی در جامعه است. آیا این انتقاد نیز بیمورد است؟ آیا مجاهدین خواهان حذف آزادی سیاسی گرایشهای بورژوایی و سرکوب و برچیدن آنها هستند؟ متاسفانه پاسخ مجاهدین باین پرسش دو پهلو و ناروشن است.
فدائیان میگویند برسمیت شناختن چنین حقوقی بمعنای دفاع از لیبرالیسم است و مجاهدین پاسخ می دهند" سوابق و عمل ما " نشان می دهد " که با احزاب سیاسی وابسته به سرمایه داری و امپریالیسم و وابسته به شبکه های جاسوسی مماشات نخواهیم کرد". حال آنکه سخن بر سر مبارزه و مماشات نیست. شما میتوانید در عین برسمیت شناختن حقوق دموکراتیک گرایشهای بورژوایی قاطعانه با آنها مبارزه کنید، ولی برای فدائیان صرف قبولی آزادی این گرایش ها " مماشات با لیبرالیسم" است.
شما انتقادات فدائیان را سفسطه و خرده گیری قلمداد می کنید زیرا آنها نیز در برنامه حداقلی خود اغلب از آزادی های دمکراتیک برای همه مردم وبدون حصر برای طبقات معینی سخن گفته اند. آیا این به آن معنی است که شما نیز طرفدار حصر حقوق دمکراتیک هستید؟ . علاوه بر این دو پهلو نوشتن را بمقام اصولیت در نگاشتن برنامه سیاسی ارتقاء می دهید؟ آنچه در پایان مقاله خود نوشته اید این تعبیر را تقویت می کند.ما حصل کلام شما اینست که آنچه امروز در جامعه واقعا مورد تهدید است حقوق دمکراتیک گرایشهای انقلابی است . اگر روی آزادی های همه احزاب تکیه کرده ایم" امتیاز را برای نیروهای انقلابی خواسته ایم" نه لیبرالها.
مسلما در شرایطی که آزادی گرایشهای بورژوایی در جامعه کم و بیش برسمیت شناخته شده است تکیه روی آژادی کلیه احزاب بیشتر ناظر برای کسانی می شود که ازاین آزادی برخوردار نیستند یا آنها که آزادیشان محدود تر است. ولی عکس آن درست نیست. از حکم شما در این شرایط نمیتوان حذف آزادی گرایش بورژوایی یا لیبرال را استنتاج کرد. در هیچ قاموسی نمیتوان گفت همه و از آن بخشی را مراد کرد. اگرفدائیان چنین می کنند جز فقدان اصولیت خود چیزی را بنمایش نمیگذارند. ولی نیرویی که بر مواضع دموکراتیک خود استوار است حق ندارد برنامه سیاسیش را چنین گل و گشاد تفسیر کند.
شما میگویید " ما امتیاز را برای نیروهای انقلابی خواسته ایم ولی متاسفانه نشریه کار آن را برای لیبرالها تشخیص می دهد"
آیا شما نمیدانید که حقوق دموکراتیک امتیاز نیست که بتوان آن را به دسته یی داد و از گروه دیگری بازستاند؟ حق درست برابر امتیاز قرار دارد. دمکراسی امتیازات حقوقی اقشار و طبقات جامعه را از میان بر می دارد و برابری چهرگون (صوری) افراد را بجای آن می نهد. برابری حقوقی همه مردم اساس این شکل حکومت است. این برابری نه تنها نافی مبارزه طبقاتی نیست ،بلکه زمینه گسترش و انکشاف آن است.
هنگامیکه رجوی در دانشگاه می گوید" ... ما به آزادی عقاید احترام میگذاریم، اگر موضع ما بر حق است بیایید آن را در میدان عمل نشان دهیم" (" مجاهد "، شماره ۱۹، ۲۵ دیماه ۱٣۵٨) ، آیا این گفته دقیقا پیکار دمکراتیک را چون پیکاری برای به دست آوردن زمینه و مصاف تعریف نمیکند؟ و گرنه چگونه میتوان دیگران را بمیدان عمل فراخواند و پیشاپیش آزادی عمل را از آنان سلب کرد. ولی دو پهلویی موضع شما در همین سخنرانی نیز بچشم می خورد. رجوی میافزاید :" .. منظور ما از آزادی، لیبرالیسم غربی نیست. منظور ما از آزادی ، آزادی های انقلابی است"( همانجا). . ولی منظور شما از "آزادی انقلابی" چیست؟ آزادی انقلابی با آزادیهای دمکراتیک چه تفاوتی دارد؟
آزادی انقلابی پس از ۲۲ بهمن تنها یک معنی می تواند داشته باشد و آن برسمیت شناختن حقوق دمکراتیک همه مردم و سرکوب و حصر آزادی طرفداران رژیم سابق است. هر محدودیت دیگری در آزادی های سیاسی بنام "آزادی انقلابی" راه را به محدودیت های دیگر میگشاید که چوب آنرا بیش از همه کارگران و گرایش های کارگری خواهند خورد. حال شما بجای اینکه برنامه سیاسی خود را واقعا آنطور که نگاشته اید تفسیر و تصریح کنید در فکر خاطر جمع کردن نویسندگان " کار" هستید:
".. بازهم اجازه بدهید برای خاطر جمع شدن نویسندگان کار از آزادی های مورد نظر مجاهدین ... آنانرا به ماده ۵ برنامه حداقل مجاهدین مورخ ۲۷ اسفند سال گذشته ارجاع دهیم که بلافاصله بعد از" تضمین آزادی کامل مطبوعات و احزاب و اجتماعات سیاسی با هرعقیده و مر ام ... " تصریح می کنند: "... البته میان آزادی و دمکراسی انقلابی با لیبرالیسم و ولنگاری سرمایه داری مرز های مشخصی وجود دارد که درهیچ نظام انقلابی نادیده گرفتنی نیست".( " مجاهد"، شماره ۲٣)
بسیار خوب. ما دیده ایم که خاطر نویسندگان " کار" ا زچه مشوش بود. خاطر جمع کردن آنها زیر پوشش الفاظی مبهم چون مرزبین آزادی انقلابی و لیبرالیسم و ولنگاری نه تنها برنامه شما را روشن نمیکند ،بلکه فقط تزلزل نظری شما را در پیکار دمکراتیک باز میتابد.
تزلزل باین معنی که شما بین مواضع دمکراتیک و غیر دمکراتیک نوسان میکنید. همینکه شما بصراحت حاضر نیستید نفی آزادی سیاسی گرایشهای بورژوایی را پیش کشید، و نه تنها اینان که گرایش های ارتجاعی را نیز بمیدان عمل یعنی پیکار سیاسی فرا می خوانید نشانه موضع دموکراتیک شما است. ولی آنجا که میخواهید بین خود و لیبرالها در زمینه آزادی خواهی خط فاصل بکشید بمواضع غیر دموکراتیک متمایل می شوید. این نوسان باعث عدم صراحت شما در تفسیر برنامه و دو پهلویی هایی میگردد که ذکر آن رفت.
این تزلزل نظری است ،زیرا شما در عمل علیه حصر آزادیها مبارزه میکنید- پیکار علیه " انتخابات دو مرحله ایی" که حملات چماقداران ارتجاع را بدنبال داشت آخرین نمونه آن است.
مسلما در " انتخابات نسبی" نه تنها شما و نیروهای چپ ،بلکه گرایشهای بورژوایی و عیر مذهبی نیز امکان بیشتری برای احراز نمایندگی مجلس می یابند. ولی شما باین علت پا روی اصول نمیگذارید- آیا فدائیان حاضرند موضع خود را تا آخر دنبال کنند و خواستار حذف کاندیداهای " وابسته به سرمایه داری" گردند؟
مرز بین گرایش لیبرال و گرایش های انقلابی در پهنه پیکار برای آزادی آنجا که شما می نهید نیست. گرایشهای بورژوایی و لیبرال امروز خواهان یک دمکراسی محدودند و بنابراین نمی توانند – مگر گهگاهی در لفظ – برای عمومیت آزادی های دمکراتیک مبارزه کنند و گرایش انقلابی در زمینه دمکراسی چیزی جز مبارزه عملی و پیگیر برای تعمیم ، حفظ و گسترش این آزادیها نیست. مرز حقیقی در زمینه پیکار دموکراتیک اینجا است. این مرز گرایش های لیبرال و استبدادی را از گرایشهای انقلابی و کارگری جدا میسازد. تفاوت لیبرالیسم و دمکراتیسم کارگری در این نیست که لیبرال ها خواهان آزادی بیحد و حصرند و کارگران آزادی را تنها برای خود شان می خواهند. تاریخ گواه است که تحقق دموکراسی بورژوایی نتیجه پیکار کارگران بوده است و هر جا کارگران نیرو نداشته اند بورژوازی آزادی آنان را تحدید کرده است. بورژوازی طرفدار آزادی بیحد و حصر فقط در افسانه ها است و کسانیکه لیبرالیسم را باین معنی تعبیر میکنند بخطا می روند. گرایشهای بورژوایی هر چقدرعلیه طبقات پیش سرمایه داری و دولت های استبدادی انقلابی بمیان بیایند باز در برابر جنبش کارگری " انحصار طلب " هستند. در کنار فرو کوفتن آریستوکراسی و استبداد اولین اقدام انقلاب کبیر فرانسه ممنوع کردن تشکیل اتحادیه های کارگری بود.
دمکراسی "غربی" ،یعنی آنچه امروز در اروپا هست ، دستامدهی پیکار طولانی جنبش کارگری است نه ارمغان بورژوایی لیبرال. برخورد کمونیسم انتقادی باین دموکراسی و به دمکراسی بورژوایی بطور کلی از دیدگاه پیکار طبقاتی و نه مفاهیم از پیش ساخته شده میباشد. دمکراسی بورژوایی همچون بازگو و دستامدهی باز تولید کل جامعه بورژوایی از سویی پیشرفتی بس بزرگ در پهنه سیاست و روابط متقابل طبقات می باشد که در جایگزینی مردمسالاری برخودکامگی و آیین سالاری به چشم می خورد و نخست همگانی گشتن صوری سیاست را در بر دارد و از سوی دیگر با دست بردن در میانجیهای داده و یا آفریدن آنها فرمانروایی بورژوازی را تامین و تضمین می کند. ازاین رو کمونیسم انتقادی در کنار پیکار برای شکفتن و همگانی گشتن دمکراسی بورژوازی ، نیمه کاره ، نا رسا و به میانجی بودن آن را روشن می سازد و آشکارا در راه گذر به چهره هایی از دمکراسی بی میانجی که همانگاه انجام پذیر است پیکار می کند. از اینرو رابطه کمونیسم انتقادی با دموکراسی بورژوایی و چهره های دستامدهی آن فراتر رفتن از آن است نه برچیدنش.
* بسیج، بازگوی دیدگاه کمونیسم انتقادی، شماره سه، اسفند ۱٣۵٨
|