روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۲۰ بهمن ۱٣٨۹ -
۹ فوريه ۲۰۱۱
«گردباد نجیب»عنوان یادداشت روز روزنامهی کیهتن به قلم حسین شریعتمداری است که در آن میخوانید؛تمامی خبرها و گزارش های مستند از پیدایش گردباد پرقدرتی حکایت می کند که ملت های مسلمان منطقه به راه انداخته اند. این گردباد برخلاف آنچه تاکنون درباره گردبادها خوانده و شنیده و یا دیده ایم، نه فقط ویرانگر و وحشت آفرین نیست، بلکه آباد کننده و دلنشین نیز هست. از این روی باید آن را «گردباد نجیب» نامید، چرا که تنها با دیکتاتورها سر ستیز دارد و چون از قدرت فوق العاده ای برخوردار است، بساط حاکمیت دیکتاتورها را، از ریشه برمی کند و به هوا برده و برزمین می زند. دقیقاً مثل گردبادهای پرقدرت دیگر که درخت های تنومند را از ریشه بیرون می کشد و تنها به شکستن شاخ و برگ ها بسنده نمی کند تا ریشه و تنه باقیمانده آن فرصت حیات دوباره داشته و بعد از چندی، بار دیگر ریشه بدواند و شاخ و برگ بپراکند.
به پرچم رژیم جعلی و اشغالگر قدس نگاه کنید! دو نوار آبی رنگ در زمینه ای سفید به موازات هم دیده می شوند. صهیونیست ها انکار نمی کنند که این دو نوار آبی رنگ نماد و سمبل دو رود «نیل» و «فرات» است و نشان دهنده پهنای ایده آلی که به زعم آنان قرار است گستره سرزمین اشغالی صهیونیست ها و کشور جعلی اسرائیل باشد. امروز اما، مقامات رژیم صهیونیستی اعلام کرده اند در منطقه «رفح» و مرزهای اسرائیل با مصر دیواری بلند و غیرقابل نفوذ که تا چند متر در عمق زمین نیز ادامه داشته باشد، خواهند ساخت و تأکید کرده اند که ساخت این دیوار بلند آمیخته از آهن و سیمان را بدون فوت وقت آغاز می کنند.
پیش از این نیز صهیونیست ها درپی شکل گیری انتفاضه فلسطین، ساخت دیوار حایل در اطراف بیت المقدس را طراحی کرده بودند که امروزه این پروژه به پایان خود نزدیک است. این همان اسرائیلی است که قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و در آن هنگام که هنوز الگوی انقلاب به عرصه نیامده بود، در میانه میدان علیه ملت های مسلمان رجز می خواند و با گردن کلفتی! از «سرزمین موعود» به پهنای «نیل تا فرات» یاد می کرد. و چرا نباید رجز می خواند؟ سرزمین فلسطین را اشغال کرده بود، بیش از ۱۰ میلیون مسلمان ساکن این سرزمین مقدس را از خانه و کاشانه و وطن خویش آواره ساخته، دهها هزار فلسطینی را شهید و یا مجروح و زمین گیر کرده بود. در جنگ ژوئن ۱۹۶۷ با سه کشور قدرتمند مسلمان، مصر، اردن و سوریه جنگیده بود و به فاصله ۶ روز با اشغال صحرای سینا از مصر، بلندی های جولان از سوریه و کرانه باختری رود اردن از اردن به جنگ خاتمه داده بود. سران کشورهای مسلمان دست نشانده آمریکا و انگلیس- یعنی حامیان رژیم صهیونیستی- بودند و «به فرموده»! علیه اسرائیل نفس نمی کشیدند.
٨ سال بعد- ۱۹۷۴ میلادی- یاسر عرفات رهبر ساف که ظاهرا ادامه مقاومت در برابر صهیونیست ها را بی فایده دیده بود و یا به هر علت دیگر! در مجمع عمومی سازمان ملل متحد حاضر شد و در حالی که تفنگی به نشانه مقاومت و شاخه زیتونی به نشانه صلح طلبی در دست داشت به سخنرانی پرداخت. بعد از سخنان یاسر عرفات، یکی از سناتورهای آمریکایی با لحنی تحقیرآمیز گفت؛ وقتی شاخه زیتون را در دست ابوعمار دیدم، متوجه شدم که تفنگش هم فشنگ ندارد! ... و متاسفانه راست می گفت.
در ایران خودمان، بیش از ۴۰ هزار مستشار نظامی آمریکا حضور داشتند. تصویری از یک گروهبان آمریکایی در دست است که پای خود را با پوتین روی میز یک افسر عالی رتبه ایرانی قرار داده و در حالی که سیگاری گوشه لب دارد با وی سخن می گوید. روزانه ۶ میلیون بشکه نفت ایران با بهای اندک به آمریکا، انگلیس و اسرائیل می رفت. صهیونیست ها نه مخفیانه بلکه آشکارا بر اکثر کانون های اقتصادی کشور حاکم بودند. هواپیماهای «۱٣۰C» نیروی هوایی زیرنظر مستقیم ارتش اسرائیل برای کمک رسانی به شورشیان یمن آن روز، اسلحه و مهمات می بردند. بعدها «ابا ابان» در حالی که از سال های قبل از انقلاب اسلامی در ایران به عنوان سال های طلایی «GOLDEN YEARS» برای اسرائیل یاد می کرد؛ به اشپیگل گفته بود؛ استفاده از هواپیماها و خلبانان ایرانی با هدف حفظ جان اتباع اسرائیل!! بوده است و البته، افزوده بود؛ در عوض ما به نیروهای اطلاعاتی شاه برای حفظ ثبات ایران آموزش های حرفه ای!! می دادیم. نخست وزیر، وزرا و نمایندگان مجلس مطابق اسناد موجود با صلاحدید! و در بسیاری از موارد، با دستور سفرای آمریکا و انگلیس منصوب می شدند. سربازان و نظامیان ایرانی را به جبهه ظفار می فرستادند و...
روز ۱۷ بهمن ماه سال ۱٣۵۷، موشه دایان، نخست وزیر وقت رژیم صهیونیستی در یک کنفرانس مطبوعاتی گفت؛ آنچه در ایران می گذرد، پیش لرزه های یک زلزله است که پس لرزه های آن ابتدا اسرائیل و سپس سایر حکومت های عربی هم پیمان غرب در منطقه را به شدت خواهد لرزاند و...
٣۲ سال پیش ملت مسلمان ایران «گردبادی» باز هم نجیب در این مرز و بوم به راه انداختند. گردبادی که نه فقط رژیم آمریکایی شاه، بلکه هیچیک از حامیان بیرونی آن یارای مقاومت در برابر آن را نداشتند و خیلی زودتر از آنچه در محاسبه، حسابگران به حساب آمده بود، ریشه کن شده و بر باد رفتند.
امروزه باز هم همان گردباد نجیب است که در خاورمیانه شکل گرفته، به پاخاسته، می چرخد و می پیچد و حاکمان دیکتاتور منطقه را به هوا برده و بر زمین می کوبد. اوباما، در چرخش این گردباد، سرگیجه گرفته است، یک روز از پذیرش «تغییر» در حاکمیت مصر سخن می گوید، روز دیگر بر ضرورت باقی ماندن مبارک در قدرت تاکید می کند و در همان حال هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه او، ایستادگی در برابر خواسته مردم مصر و تن ندادن به جابه جایی قدرت در این کشور را توصیه می کند. اسرائیل، اما، بی پرده تر سخن می گوید؛ نتانیاهو با وحشت اعلام می کند؛ «خمینی و خامنه ای را می بینم که اسرائیل را محاصره کرده اند و خاورمیانه را به تسخیر درآورده اند».
«جاناتان اسپایر» کارشناس مرکز مطالعات جهانی در هرتزلیای اسرائیل با استناد به آنچه این روزها در تونس و مصر و سایر کشورهای منطقه می گذرد، نتیجه می گیرد که «ایران هسته تحولات حساس خاورمیانه است». فرید ذکریا - سردبیر مجله آمریکایی و معروف نیوزویک- که یکی از برجسته ترین اعضای شورای روابط خارجی آمریکاست حرکت مردم مصر را یک انقلاب تمام عیار از نوع اسلامی معرفی کرده و هشدار می دهد که «٨۰ درصد مردم مصر خواهان اجرای احکام اسلامی در کشورشان هستند».
«آویگدور لیبرمن» وزیر خارجه رژیم صهیونیستی در نشست با دیپلمات های اروپایی در قدس اشغالی، با خشم می پرسد «آیا کسی نیست که جلوی ایران را بگیرد»؟! در همین نشست، نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی نیز با نگرانی و اضطراب محسوس می گوید «محتمل ترین گزینه درباره آینده مصر آن است که این کشور به راه ایران می رود.» و شرح وحشت و اضطراب دشمنان از حرکت این گردباد مثنوی هفتاد من کاغذ است و حتی فهرست آن نیز به درازا می کشد. و همه شواهد و قرائن حکایت از آن دارد که آمریکا و متحدانش می دانند، این گردباد نجیب بعد از پایان کار خود در برخی کشورهای خاورمیانه و شاید نیز، همزمان با تحولات خاورمیانه، به سرزمین اشغال شده فلسطین می رود و گریبان صهیونیست های نانجیب را گرفته و به هوا برده و بر زمین می زند و قدرت خدا را چه دیده اید؟ شاید آنگونه که امام راحل ما(ره) پیش بینی کرده بود- و تاکنون همه پیش بینی های آن بزرگوار به حقیقت پیوسته است- آمریکا و انگلیس و فرانسه و سایر قدرت های استکباری نیز در نوبت باشند. راستی فراموش نکرده ایم که همین نتانیاهو در جریان فتنه ٨٨ موسوی و کروبی و خاتمی و سایر مدعیان اصلاحات را «بزرگترین سرمایه اسرائیل در ایران» می نامید و...
جمهوری اسلامی:انقلاب اسلامی و کرامت انسانی
«انقلاب اسلامی و کرامت انسانی»عنوان سرمقالهی روزنامهی جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛در آستانه یوم الله ۲۲ بهمن، سالروز پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، نگاهی به جایگاه کرامت انسانی در زادگاه این انقلاب بزرگ، یک ضرورت است. این نگاه از آن جهت بیشتر اهمیت پیدا میکند که این روزها شاهد تحولات بزرگی در جهان عرب هستیم، تحولاتی که نشان میدهد تکیه امام خمینی بر مردم و پیشبرد اهداف انقلابی با پشتوانه نیروی مردمی یک تجربه موفق بوده و آنچه اکنون در مصر و تونس و یمن و اردن و حتی بعضی شیخ نشینهای جنوب خلیج فارس جریان دارد و تاج و تخت دیکتاتورها را به لرزه در آورده همین حرکتهای پرخروش مردمی است که امام خمینی مبتکر آن بود.
هدف اصلی انقلابهائی از جنس انقلاب اسلامی ایران، که محور تحرکات آنها را مردم تشکیل میدهند، خارج ساختن قدرت از دست دیکتاتورها و زورگویان داخلی و خارجی و سپردن سرنوشت هر جامعه به دست مردم آن جامعه است. طبعاً محتوا و درون مایه نظامهای حکومتی برخاسته از چنین انقلابهائی اعتقادات و باورهای دینی اکثریت مردم خواهد بود و به همین جهت در ایران نظام "جمهوری اسلامی" تأسیس شد که بر دو پایه "جمهور مردم" و "اسلام" استوار است.
مردم،صاحب رأی و نظر هستند و ساختارها را مشخص میکنند و مجریان را انتخاب مینمایند و اسلام نیز تعیین سمت و سوی نظام حکومتی و محتوای آنرا برعهده دارد.
در چنین نظام حکومتی حساب شده و دقیقی، فرهنگ و ارزشها حرف اول را میزنند و به همین دلیل است که در همان روزهای آغازین انقلاب، امام خمینی و یاران ایشان در توصیف انقلاب اسلامی آنرا با عناوینی که همگی حکایت از غلبه جنبه معنوی آن بر جنبه مادی دارد تعریف کردند. امام خمینی گفتند: انقلاب ما انفجار نور بود، آیتالله بهشتی گفتند: انقلاب اسلامی، انقلاب ارزش هاست و بزرگان دیگری نیز گفتند این انقلاب دارای زیربنای فرهنگی است.
در چنین انقلابی، طبعاً جایگاه انسان باید نقش اول را داشته باشد و توجه به کرامت انسانی باید در سرلوحه برنامهها قرار داشته باشد. درست است که انقلاب اسلامی در زمینه پیشبرد اهداف مادی و رساندن جامعه به قلههای صنعت و علم پیشرفته نیز وظایف حتمی و تعطیل ناپذیر دارد و برای تأمین رفاه مردم نیز مسئول است، لکن در مجموعه مسئولیتهای این انقلاب و نظام برخاسته از آن، کرامت انسانی حرف اول را میزند. ما به عنوان ملتی که صاحب انقلاب اسلامی هستیم و کشورمان زادگاه و پایگاه این انقلاب است، اگر در بخشهای مادی از جمله علوم و صنایع و رفاه به پیشرفتهای بزرگ دست یابیم بسیار خوب است ولی اگر این پیشرفتها با پیشرفت اخلاقی و حفظ کرامت انسانی همراه نباشد، ما حرف تازهای برای مردم جهان نخواهیم داشت. در آنصورت حداکثر حرف ما همان خواهد بود که بسیاری از ملتها و حکومتها به ویژه غربیها که ما علیه سلطه طلبیهای آنها قیام و انقلاب کردهایم نیز دارند. ما اگر بخواهیم ثابت کنیم که با دیگران متفاوت هستیم و حرف تازهای برای انسان امروز جهان داریم باید در بخش کرامت انسانی و احترام به جایگاه انسانها حرف تازهای داشته باشیم و آنرا به جهانیان عرضه کنیم.
در جهان امروز، آنچه کوچک شمرده میشود انسانیت است. انسانها در کشورهای مختلف ارزانترین موجود و آبروی آنها کم بهاترین کالاست. در مصر و تونس و یمن و اردن و الجزایر حتی انگلیس و ایتالیا و فرانسه و سایر کشورهائی که خون مردم به جوش آمده و از خانهها بیرون زدهاند و با مشتهای گره کرده خواستار احقاق حقوق خود و حذف حاکمانشان هستند، عامل اصلی این حرکتهای خودجوش مردمی اینست که آنها توسط حاکمانشان و توسط قدرتهای خارجی سلطهگر تحقیر شدهاند. این تحقیر که شامل خود مردم، افکار و عقاید آنها، دین و سنتهای آنها و حقوق فردی و اجتماعی آنها میشود، برای هیچ ملتی قابل تحمل نیست و در نهایت به آتشفشانی تبدیل میشود که همهی عوامل تحقیر را از جا میکند و با خود میبرد...
مردم ایران، با انقلاب اسلامی خود و تأسیس یک نظام مردمی و دینی، راه نفوذ قدرتهای سلطه گر را بستند و زمینه را برای رشد و تعالی در همهی زمینههای مادی و معنوی مساعد ساختند. خوشبختانه این مردم توانستند در طول سه دههی گذشته در برابر انواع توطئههای داخلی و خارجی از جمله جنگ و تحریمهای اقتصادی و فشارهای سیاسی و تهاجمهای تبلیغاتی و فرهنگی بایستند.
اینها پیروزیهای بزرگی است که ملت ایران به دست آورده و اگر آنها را به پیشرفتهای علمی و صنعتی ضمیمه نمائیم به این نتیجه خواهیم رسید که نظام جمهوری اسلامی کارنامه درخشانی از خود برجای گذاشته است. این کارنامه مربوط به همهی دولتها و همهی مدیران و کارگران و کارمندان و آحاد مردم است و هیچکس و هیچ جمعی حق مصادره آنرا ندارد و نظام جمهوری اسلامی نیز متعلق به آحاد مردم است و همهی افتخارات آن باید به نام اسلام و مردم ایران ثبت شود.
درخشندگی این کارنامه هنگامی کامل خواهد شد که در بخش کرامت انسانی نیز عملکرد قابل قبولی داشته باشیم. با تأسف شدید باید اعتراف کنیم که در این زمینه عملکرد قابل قبولی نداریم. دستور صریح اسلام، تکریم بزرگان و سابقون و رعایت حرمت مومن و حفظ حقوق مردم عادی حتی متهمان و مجرمان است. در جامعه ما نه تنها این امور رعایت نمیشود بلکه افراد خدوم، سابقون در انقلاب و حتی کسانی که عهدهدار مسئولیتهای خطیر هستند توسط قلمها و زبانهای بی مهار آماج تهمت ها، دروغ ها، افتراها و حملات شدید عناصری قرار میگیرند که نه سابقه آنها معلوم است ونه اصل و ریشه معلوم و مشخصی دارند. بزرگانی که آماج این حملات قرار میگیرند به دلیل سعه صدر و تجربهای که در تحمل چنین سختیهائی دارند در برابر این موجهای منفی سکوت میکنند و با پیروی از قرآن کریم، از خود کرامت و خویشتنداری نشان میدهند، ولی این شیوه خلاف اسلام اگر ادامه یابد به یک فرهنگ تبدیل میشود و تأسف بارتر اینکه این قبیل اقدامات ضد فرهنگی چون در جامعهای انقلابی و اسلامی جریان دارند و نه تنها با آنها برخورد نمیشود بلکه مورد حمایت هم قرار میگیرند، به نام اسلام و انقلاب و نظام جمهوری اسلامی ثبت میشوند. ما موظف هستیم برای نسلهای حاضر و آینده فرهنگ سازی کنیم و آنچه باید در رأس برنامههای فرهنگی و فرهنگ سازی یک جامعه اسلامی و انقلابی قرار گیرد، حفظ حرمت انسان ها، توجه به کرامت انسانی و تأمین حقوق فردی و اجتماعی آحاد مردم است. این، کالای با ارزشی است که انقلاب اسلامی به عنوان حرف اول و پرخریدار میتواند آنرا به دنیای امروز عرضه نماید بشرط آنکه خود با تمام وجود به آن پای بندی نشان دهد.
سی و دومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی وسی و سومین دهه فجر میتواند زمینهای باشد برای توجه عمیق به وظیفه بزرگ اخلاقی حفظ کرامت انسانی و پدید آمدن عزمی راسخ در مسئولان نظام جمهوری اسلامی برای برنامه ریزی در جهت حذف بداخلاقیها از این جامعه اسلامی و انقلابی، جامعهای که مردم آن ٣۲ سال پس از پیروزی انقلاب در روز ۲۲ بهمن در سرتاسر ایران به صحنه میآیند و با شعار "الله اکبر" و مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل، این رویداد بزرگ تاریخ را گرامی میدارند.
رسالت:انقلاب اسلامی وانگیزه های چالش آمریکا با ایران
«انقلاب اسلامی وانگیزه های چالش آمریکا با ایران»عنوان سرمقالهی روزنامهی رسالت به قلم دکتر امیر محبیان است که در آن میخوانید؛شوک بروزانقلاب اسلامی ایران نه تنها فضای سیاسی منطقه را دگرگون ساخت بلکه اثرات انکار ناپذیری را در فضای جهانی ایجاد کرد و در مجموعه سلسله علل تحولات جهانی در سه دهه هزاره میلادی پیشین جایگاه ویژه ای را به خود اختصاص داد.از همان زمان ایالات متحده و قدرت های اروپایی با اتخاذ سیاست های خصمانه تلاش کردند نظام حاکم در ایران را تضعیف و سرنگون نمایند و در این راستا از هیچ اقدامی فروگذاری نکردند.در سال های اخیر به دلیل ناتوانی در اثرگذاری مستقیم و فیزیکی به رویکردهای نرم روی آورده و کوشیده اند با مدیریت تحولات فرهنگی بویژه در نسل جوان،شکاف های ارزشی را میان نسل نو و ارزش های مقبول حکومت ایجاد و فعال نمایند.
متاسفانه در مواردی هر چند محدود به دلیل ضعف پاره ای از
برنامه ریزی های فرهنگی و اجتماعی موفقیت هایی هم نصیب آنان گشت که البته با بزرگ نمایی در مراحل بعد دریافتند که در مورد میزان اثر بخشی روش هایشان دچار مبالغه شده بودند.
در هر حال هر چند دریافت اینکه چرا ایالات متحده به نبرد آشکار و پنهان با نظام اسلامی روی آورده است چندان دشوار نیست ولی ذکر آن می تواند بویژه برای نسل جدید مفید باشد .پاره ای از این دلایل به ایران و موقعیت ویژه آن برمی گردد؛این دلایل عبارتند از
۱.قطع منافع ایالات متحده آمریکا و قدرت های غربی به دلیل بروزانقلاب اسلامی
۲.خصلت و رفتاراستقلال طلبی ایرانیان
٣.گرایش ژرف ایرانیان به اسلام وتلاش برای تحقق عینی آرمان های
اسلامی در عرصه عمل
۴.توان ایران برای به حرکت درآوردن امواج فکری در جهان اسلام و توان الهام بخشی برای سایر ملل
۵.سازش ناپذیری ایران با اسرائیل( به مثابه خط نفوذ استکباردر منطقه)
دلایل منطقه ای که آمریکا را به دشمنی با ایران برمی انگیزاند عبارتند از:
۱.اهمیت ایران در منطقه خاورمیانه ( موقعیت ژئوپلیتیک ایران )
۲.اهمیت خاورمیانه در جریان انرژی و سرمایه
٣.موقعیت سست اسرائیل در منطقه و همپیمانی استراتژیک آمریکا با آن
۴.اهمیت خاورمیانه در افزایش اسلام گرایی
دلایل ایدئولوژیک ایالات متحده برای معارضه با نظام دینی حاکم بر ایران:
۱.میل به سلطه گری آمریکا و ایفای نقش مدیریت جهان
۲.احساس خطر نسبت به اسلام و حرکت آن کشور در راستای تزجنگ تمدنها
و نهایتا نگرانی های داخلی آمریکا و کشورهای متحدش که به حساسیت شدید آنها در قبال ایران انجامیده است.
۱. تغییر نظام دو قطبی در جهان و قدرت گرفتن اسلام و عملکرد ایران به عنوان موتور کوچک به حرکت درآورنده موتور بزرگ امت اسلامی
۲.وضعیت نامطلوب اقتصادی آمریکا و تاثیر آن بر موقعیت هژمونیک آن کشور
٣.نگرانی کشورهای اروپایی از تغییر ترکیب جمعیتی و افزایش حضور و قدرت مسلمانان و تلاش آمریکا برای رفع نگرانی آنها عوامل فوق بخشی از عواملی است که می توان به عنوان انگیزه های تلاش مستمر آمریکا در معارضه با نظام انقلابی حاکم بر ایران برشمرد.عواملی که همگی دال بر ارتقای غیر قابل انکار نقش ایران پس از انقلاب اسلامی در مدیریت منطقه ای و جهانی است.
سیاست روز:بصیرت راه مقابله با اختلاف و تفرقه
«بصیرت راه مقابله با اختلاف و تفرقه»عنوان سرمقالهی روزنامهی سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن میخوانید؛اختلاف و تفرقه، دو واژهای که بار معنایی منفی و ناخوشایندی دارد. در نظامهای انقلابی، اختلاف و تفرقه را میتوان یکی از ابزارهای جنگ نرم برای مقابله با اهداف انقلاب دانست.
به خاطر همین بود که حضرت امام خمینی (ره) همواره بر ایجاد و وجود وحدت تاکید داشتند و تا آخرین لحظه عمر خود نیز از این امر مهم غافل نبودند.
به همین خاطر است که هنگام ورود به کشور و در فرودگاه مهرآباد در ۱۲ بهمن ۱٣۵۷ میفرمایند: « ... این پیروزی تا اینجا به واسطه وحدت کلمه بوده است. وحدت کلمه مسلمین – همه، وحدت کلمه اقلیتهای مذهبی با مسلمین- وحدت دانشگاه و مدرسه علمی، طبقه روحانی و جناح سیاسی، باید همه این رمز را بفهمیم که وحدت کلمه رمز پیروزی است و این رمز پیروزی را از دست ندهیم ...»
از این دست توصیهها از سوی رهبر کبیر انقلاب بسیار دیده میشود و همین امر اهمیت بسیار بالای وحدت را میان مردم و مسئولین نشان میدهد.
اما هر از گاهی دیده میشود در بین مسئولین به خاطر برخی اختلاف سلیقهها در زمینه چگونگی اجرای قانونی یا مصوبهای در مجلس یا مجمع تشخیص مصلحت نظام و دولت اختلاف میافتد. همواره توصیهها در این زمینه بر این اساس بوده است که اینگونه اختلافات رونمایی نشود و در داخل نهادها و ارگانها طرح و بررسی شود.
به عنوان نمونه اختلاف دولت با مجلس و مجمع درباره برنامه پنجم توسعه به ویژه بر سر عزل و نصب رئیس بانک مرکزی، نامهنگاریهای زیادی صورت گرفت و اظهار نظرات گوناگونی نیز از سوی دو طرف در رسانهها مطرح شد که میتوانست در درون آن نهادهای نظام حل و فصل شود و به رسانهها و مطبوعات کشیده نشود. اما این تنها نکته این موضوع نیست، چون همین اختلافات در رسانههای خارجی که دشمنی دیرینه با نظام اسلامی دارند به گونهای دیگر جلوه میکند.
اکنون نیز رهبر فرزانه انقلاب که سکاندار مقتدر نظام اسلامی هستند همواره بر موضوع وحدت و دوری از اختلاف تاکید داشتهاند.
بروز اختلافها در میان مسئولین باعث بروز اختلاف در میان مردم نیز خواهد شد. کشیده شدن اختلافات برخی مسئولین به صحنه رسانهای عوارض و عواقبی دارد که در کوتاه مدت و درازمدت نمود خواهد یافت و همین میشود که حضرت آیت الله خامنهای پس از نمایش این اختلافات پیش پا افتاده که در همه دولتها دیده میشود، سخن به گلایه میگشایند و ایجاد شکاف و تزلزل در صفوف منسجم ملت ایران و مسئولین را از موانع حرکت در مسیر پیشرفت و از جمله اهداف اصلی دشمن در جنگ نرم برمیشمارند و میفرمایند: «اختلاف نظر در میان آحاد مردم، میان مسئولان و بخشهای گوناگون نظام و میان نظام و مردم، اهداف اصلی دشمن برای بر هم زدن انسجام موجود در کشور است که باید با همه اشکال آن مقابله کرد، که تنها راه مقابله نیز حفظ و تقویت بصیرت و در نظر گرفتن اهمیت و حساسیت جایگاه کنونی ملت ایران است ...»
حال که شاهد تحولات شگرفی در دنیا از جمله در شمال آفریقا و خاورمیانه هستیم و مشاهده میکنیم که منطقه و جهان آبستن تحولات مهم و تاثیرگذار در آینده جهان است، دوری از تفرقه و اختلاف تاکید بر وحدت و انسجام در نظام اسلامی بهترین الگویی است که میتوان ارائه داد.
هنگامی که مردم کشورهایی از جمله تونس و مصر با الگوپذیری از مردم انقلابی ایران اقدام به قیام و انقلاب علیه دیکتاتورهای خود میکنند وظیفه ما سنگینتر میشود.
امید است، این توصیه رهبر فرزانه انقلاب فصل الخطاب همه آنهایی باشد که ایشان به آنها اشاره داشتند.
ابتکار:سقوط شود سبب ادغام، اگر خدا خواهد!
«سقوط شود سبب ادغام، اگر خدا خواهد!»عنوان سرمقالهی روزنامهی ابتکار به قلم سید علی محقق است که در آن میخوانید؛کمتر کسی فکر میکرد که سقوط تلخ و مرگبارهواپیماها در یکی دو سال گذشته و بخصوص سقوط اخیرهواپیمای بوئینگ خطوط هوایی ایران ایر درارومیه، منجر به تغییرات ساختاری در وزارت راه و ترابری و حتی گسترده تر از آن در ساختار کلان دستگاههای اجرایی متولی امورعمرانی و زیربنایی کشور گردد. اما اینجا ایران است و هم اکنون آخرین روزهای دهه هشتاد هجری شمسی. ظاهرا در این نقطه از دنیا و در این مقطع خاص به مدد ریسک پذیری بالای دولتیها و مجلس نشینان هیچ چیز غیر ممکن نیست.
طی روزهای گذشته رئیس جمهور که به شدت از استیضاح وزیر راه و ترابری عصبانی بود به یکباره از کلید خوردن ادغام وزارتخانهها از وزارت راه و طبیعتا عدم معرفی گزینه پیشنهادیش برای این وزارت قبل از ادغام آن با یکی از دستگاههای عمرانی خبر داد. هرچند نمیتوان سلب اعتماد مجلس از بهبهانی که از قضا استاد رئیس جمهور در سالهای متمادی تحصیل از لیسانس تا دکتری در دانشگاه علم و صنعت بود را دلیل قطعی این تصمیم دانست اما بی راه نیست اگر بگوییم سقوط هواپیماها و استیضاح بهبهانی پروسه کوچک سازی دولت را تسریع بخشید.
رییسجمهور در اولین اظهار نظرش درباره استیضاح بهبهانی، آن را اقدامی غیرقانونی نامید و گفت: «قصد داشتم موضوع استیضاح را جدی پیگیری کنم، چراکه کار غیرقانونی انجام شد. اما چون در قانون برنامه آمده که دولت باید تعداد وزارتخانهها را کم کند و به ۱۷ وزارتخانه برساند، بنابراین تعدادی از وزارتخانهها در هم ادغام میشود و ما هم رسیدیم به این موضوع که وزارت راه در وزارتخانههای زیربنایی ادغام شود...»
طرح کوچک سازی دولت، ادغام دستگاههای اجرایی و کاهش تعداد وزارتخانهها چند سالی بود که به صورت کجدار و مریز از سوی روسای دولت و متولیان امور حاکمیتی کشوردر دستور کار قرار داشت. قانون مدیریت خدمات کشوری، سیاستهای کلی اصل ۴۴ و برنامههای توسعه کشور از جمله قوانین بالادستی هستند که به انحاء مختلف کوچک سازی دولت، پرداختن به امور حاکمیتی و دست کشیدن دولت از تصدی گریها را مورد تاکید قرار داده اند. این موضوع اما سرانجام درقالب یکی از مواد برنامه پنجم توسعه در مجلس شورای اسلامی طی ماههای گذشته شکل قانون به خود گرفت تا زمزمههای حذف و ادغام برخی از سازمانها و وزارتخانهها به جدی ترین اخبار رسمی و غیر رسمی رسانهها و مردم مبدل شود.
ساختار تشکیلاتی دولت جمهوری اسلامی ایران در حال حاضر شامل ۲۱ وزارتخانه مستقر، یک وزارتخانه در دست تاسیس( وزارت ورزش و جوانان) و چندین معاونت و سازمان زیر مجموعه نهاد ریاست جمهوری است. اما نمایندگان عضو کمیسیون تلفیق برنامه پنجم با الحاق بندی به ماده ۵۵ لایحه برنامه پنجم، دولت را مکلف به ادغام یک یا چند وزارتخانه با حفظ اختیارات قانونی کرده، به گونهای که تا پایان برنامه پنجم تعداد وزارتخانهها به ۱۷ مورد کاهش یابد. اگرچه این بند علیرغم میل دولت به لایحه اصلی اضافه گردید،اما همانطور که گفته شد ناگهان دولت بیش از مجلس برای اجرایی کردن آن از مجلس پیشی گرفت.
چرا که مجلسیها کمتر از یک ماه بعد با تصویب طرح تشکیل وزارت ورزش و جوانان تعداد وزارتخانهها را از ۲۱ به ۲۲ رساندند اما با استیضاح اخیر، موضوع ادغام وزازتخانهها با تصمیم رئیس جمهور و انتصاب نیکزاد به عنوان سرپرست وزارت راه و ترابری درعین حفظ کرسی وزارت مسکن سمت و سوی اجرایی یافت.
اجرایی شدن کوچک سازی دولت و ادغام وزارتخانهها در حالی کلید خورده است که همانند سایر برنامههای کلان و تحولی دولت در آغاز راه چند و چون مشخصی از کاندیداهای ادغام و نحوه تحقق ۱۷ وزارتخانه جدید در دست نیست.
بدینصورت که نه نمایندگان مجلس برای چگونگی کاهش وزارتخانهها در ماده ۵۵ تکلیفی مصداقی تعیین کرده اند و نه از دولت خبری مبنی بر چگونگی سناریوی کلی ادغامها به گوش میرسد. کما اینکه تا پیش از انتصاب نیکزاد هیچکدام ازصاحبنظران، نمایندگان مجلس و حتی مدیران ارشد دولتی کمترین ذهنیتی از وزارتخانه ای که قرار است بر اساس اظهارات رئیس جمهور با وزارت راه ادغام شود اطلاعی نداشتند.
مطابق قانون، ادغام وزارت خانهها از اختیارات رییسجمهور است، اما وی باید پیشنهاد خود را به مجلس ارائه دهد تا در مورد آن در مجلس تصمیم گیری شود. کارشناسان بر این عقیدهاند که عوارض تصمیمهای ناگهانی در امورکلان کشوری به همان میزان میتواند کلان باشد و بر این اساس باید برای آنها برنامهریزی و کار مطالعاتی وسیع صورت گرفته و وظایف ذاتی هر وزارتخانه تحت تاثیر سایر مسائل قرار نگیرد. با فرض قطعیت ادغام قریب الوقوع وزارت مسکن و شهرسازی با وزارت راه و ترابری در اولین گام از پروژه بزرگ کوچک سازی، باید دید برنامهها برای ادغام نخست چگونه خواهد بود که طرحهای عظیم ملی چون مسکن مهر، توسعه حمل و نقل ریلی، احداث آزادراهها و بزرگراهها، توسعه ناوگان هوایی و تجهیز و بهسازی و نوسازی آن تحت تاثیر هم مختل نشوند و هر کدام بتوانند به سرانجام برسند.
علاوه بر این ادغام، اگر تشکیل وزارت ورزش و جوانان را نیز قطعی فرض کنیم، دولت میباید مطالعات آتی خود را بر حذف ۴ وزارتخانه از طریق ادغام حدود ٨ وزارت در هم متمرکز نماید.از جمله جدی ترین کاندیداهای حذف و ادغام در شرایط کنونی وزارتخانههای تعاون، کار و امور اجتماعی و رفاه و تامین اجتماعی از یک سو و وزارتخانههای بازرگانی و صنایع و معادن از سوی دیگر هستند. علاوه براین زمزمههایی مبنی بر ادغام بخشهایی از وزارتخانههای نیرو، جهاد کشاورزی و نفت و تشکیل دو وزارتخانه جدید ازدل این سه وزارتخانه نیز به گوش میرسد.
طرح کوچک سازی دولت و سناریوهای احتمالی پیش رو درحالی مطرح میشود که به تجربه ثابت شده که مطالعه تطبیقی ساختار دولتها در کشورهای مختلف جهان الگوی مناسبی برای باز تعریف ساختار دولت به دست میدهد. بررسیها نشان میدهد تعداد وزارتخانهها در ۱۷٨ کشور جهان از ۷ تا ٣۹ وزارتخانه در تغییر است. این تعداد در ۷٣ درصد کشورها بین ۷ تا ۲۰ قرار دارد و تنها ۲۷ درصد دارای بیشتراز ۲۰ وزارتخانه هستند. ۴ کشوراز جمله سوئیس با ۷ وزارتخانه دارای کمترین تعداد هستند و هند با ٣۹ وزارتخانه فربه ترین دولت جهان است. مصر و اندونزی نیز با ٣۲ و ٣۱ وزارتخانه بزرگترین دولتهای جهان پس از هند هستند.
درمیان ۱۷ کشور توسعه یافته کشورفرانسه با ۲٨ وزارتخانه دارای بیشترین و ژاپن با ۱۲ وزارتخانه دارای کمترین وزارتخانه میباشند. بر اساس این بررسیها بیشتر کشورهای جهان بین ۱۵ الی ۱۹ وزارتخانه دارند و میانگین تعداد وزارتخانههای کل کشورها ۱۷.۴ وزارتخانه است که این رقم نزدیک به رقمی است که در قانون برنامه پنجم به عنوان ساختار ایده آل دولت در ایران در نظر گرفته شده است.
با همه این تفاسیر ظواهر امر نشان میدهد یک اتفاق ناگوار (سقوط هوپیما در ارومیه) به مثابه یک کاتالیزور، اصلاح ساختار دولتی در کشور و حرکت به سمت توسعه یافتگی را سرعت بخشیده است. امری که با جدیت و کار کارشناسی میتواند یکبار برای همیشه حجم تصدی گریها و موازی کاریها در دولت را کاهش داده و شعار معروف «کوچک زیباست» را دراینجا هم عینیت بخشد.
هرچند برخی بدبینانه این بند از ماده ۵۵ قانون برنامه پنجم و کاهش وزارتخانهها را فرصتی برای کاهش نظارت مجلس بر دولت و فربه شدن زیر مجموعههای نهاد ریاست جمهوری تلقی میکنند.
آفرینش:هرمی ها در ایران و سرانجام آنها
«هرمی ها در ایران و سرانجام آنها»عنوان سرمقالهی روزنامهی آفرینش به قلم علی رمضانی است که در آن میخوانید؛شرکت های هرمی اعم از گلدکوئست و... حدود یک دهه است با زندگی ایرانیان آمیخته شده است و حضورو بروز جدی ای در زند گی ایرانی یافته است.
در این راستا از زمانی که شرکتهای هرمی برای اولین بار در ایران اقدام بهعضو گیری کردند درواقع دامنه فعالیت آنان بلا فاصله و به سرعت بهبسیاری از مناطق کشور کشیده شد ودر کشور رشد ونمو یافتند و در تارو پود زندگی ایرانیان رخنه کردند و با استفاده از محیط مناسب اجتماعی و اقتصادی وضعف های مختلف دستگاه های اجرایی با وجود اعلام فتاوای مراجع دینی مبنی بر حرام بودن فعالیتهای آنان روز به روز بر قدرت و حضور خود در جامعه می افزودند به طوری که در پناه پیشرفت گسترده و سریع و خاموش انها به طور مثال شرکت هرمی گلدکوئست در داخل کشور ایران بهبیش از دو میلیون نفر را به عضویت خود در آورد و میلیارد ها دلار پول دریافت کرد که جالب تر از آن این تعداد افراد جذب شده بیش از ٣۹ درصد جایگاههای شرکت هرمی گلدکوئست در جهان بود رقمی که قابل تامل بسیار بود.
در این بین تنها این کوئستی ها نبود ند بلکه بهشت ایران برای این گونه شرکت ها موجب شدتا فعالیت های بسیاری توسط شرکت های گوناگون هرمی گسترش یابد وبیش از دو هزار دفتر شرکتهای هرمی در کشور گشایش پیدا کردند به طوری که براساس گزارشها ایران دارای بالاترین نرخ جذب افراد بهشرکتهای هرمی در دنیا بود.در این حال در یک سال گذشته با توجه جدی تر وهر چند دیر مسئولان و مقامات شمار بسیاری از این شرکتها در ایران بسته و اقدامات بسیاری در راستای ریشه کنی انها انجام شد و حتی مسئولان سخن از ریشه کنی شرکت گلدکوئست تا پایان سال گفته اند.
در این بین آنچه مشخص است این شرکت ها در یک دهه گذشته در پی علل مختلفی از ایران به عنوان بهشت فعالیت های خود استفاده می کردند در این میان از یک سو قشر بزرگی از اعضای این شرکت ها در کشور را جامعه بیکاران و نسل جوان کشور را تشکیل می دهند که بنا به عدم وجود بسترهای مناسب اقتصادی ،نا امیدی از آینده وبیکاری و... به ناچار از اینگونه شرکت ها سر در می آورند و با تصورسراب ها و وعده هایی بر رشد و گسترش دامنه ی خروج میلیاردها دلار سرمایه اقتصادی از کشور می افزودند که خود ریشه در نابسامانی ها و ضعف های ساختاری اقتصادی جامعه داشت .
در این حال از یک سو هرچند نهادهای مختلفی از جمله مجلس تلاش کردند تا با وضع و اجرای برخی اقدامات لازم تا حدودی از رشد فعالیت این شرکت ها بکاهند اما آنچه در عمل در حال اتفاق افتاد عدم مقابله جدی و گاهی عدم سیاست گذاری مناسب از سوی نهادهای دولتی و نبود اتفاق نظر کلی برای مقابله جدی با این شرکت ها بود.
در این میان اکنون که به گفته مسئولان بخش زیادی از این شرکت ها در ایران متلاشی شده و یا متوقف شده اند باید به یادداشت که هر چند این اقدام ها در مقابله با فعالیت هرمی ها تاحد زیادی فعالیت این شرکت ها را تحت الشعاع خود قرار داده است اما امری که نباید از یاد برد آسیب شناسی جدی این روند و انجام اقدامات بنیادین در جلوگیری از بروز پدیده هایی نظیر ان در کشور و خرو ج میلیارد ها دلار از سرمایه های کشور به خارج است .
در این بین باید گفت به راستی چرا کشور ما بالاترین نرخ جذب توسط شرکتهای هرمی داشته است و این امر تا چه حدی به مشکلات بسیار بیکاری در میان قشر جوان کشور بر می گرددو آیا در کنار اقداماتی برای ریشه کنی این شرکت ها در ایران به فکر از بین بردن زمینه های گرایش مردم به این شرکت ها بوده ایم؟
حمایت:خاورمیانه اسلامی وخاورمیانه آمریکایی
«خاورمیانه اسلامی وخاورمیانه آمریکایی»عنوان یادداشت روز روزنامهی حمایت به قلم کریم افتخاری است که در آن میخوانید؛ با نگاهی به تحولات وحوادث تاریخی منطقه خاورمیانه وبررسی آنها می بینیم این منطقه همیشه محل رقابت ونزاع های مختلف فرهنگی - مذهبی -سیاسی و اقتصادی بوده است .
مردم این منطقه هیچ گاه روح آرامش وامنیت چه در بعد سخت ونرم به خود ندیده اند .می توان دلیل اصلی این رقابتها وجنگها را در دوعامل مذهب ومنابع عظیم نفت وگاز در این منطقه دانست . این منطقه چنان برای حیات دنیا مهم است که آلفرد مکیندر از آن به عنوان "هارتلند " یا قلب جهان نام می برد .ظهور سه دین بزرگ جهان از جمله اسلام -مسیحیت ویهود بر اهمیت این منطقه افزوده است . این منطقه بیش از نیم قرن است که رقابت میان دنیای غرب به رهبری آمریکا و نهضتهای مختلف اسلامی جهت به دست گرفتن قدرت بوده است ..اما وقوع انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) در ٣۲ سال پیش مقدمه ای جهت پایان رویاهای دنیای غرب بود .زیرا این انقلاب باعث آگاهی وبصیرت ملتهای آزادی خواه واسلامی گردید . وقوع انقلاب اسلامی یعنی احیاء مجدد تفکر اسلامی که در ذیل به ویژگیهای خاورمیانه اسلامی وآمریکایی می پردازیم.
ویژگیهای خاورمیانه آمریکایی
{یکم}مهار جمهوری اسلامی ایران به هر شکل ممکن .زیرا جمهوری اسلامی مرکز ثقل بیداری اسلامی وام القرای جهان اسلام می باشد .بنابراین مهار ایران یعنی آرامش غده سرطانی اسرائیل .
{دوم} خاورمیانه قلب جها ن می باشد .آمریکا جهت حفظ حیات خود به این قلب نیاز دارد . وجود غده سرطانی اسرائیل جهت شارژ باطری آمریکا در این منطقه مهمترین استراتژی کاخ سفید جهت رسیدن به اهداف اصلی خود است .
{سوم} وجود نظامهای دیکتاتور ومقدس مآب پادشاهی وسکولار ولائیک جهت مبارزه با بیداری اسلامی ودر محاق قراردادن نهضتهای اسلامی از دیگر ویژگیهای خاورمیانه آمریکایی است . در این راهبرد چنانچه مردم خواستار ساقط نمودن حکومتی باشند ابتدا باید از آمریکاییها اجازه بگیرند .در عین حال باید انتخاب حاکمان جدید با مشورت ورضایت آمریکاییها باشد .اگر مردم با رای قاطع شخصی را به قدرت رساندند. آن فرد باید علیه اسرائیل و آمریکا سخن نگوید ؟! دیگر هر چه بگوید آزاد است ؟! اگر علیه آمریکا سخن بگوید آن حکومت مردمی نیست ؟! دیکتاتور ویاغی است ؟! نمونه آن را می توان به اظهار نظرهای مقامات آمریکا واسرائیل در رابطه با انقلاب مصر اشاره نمود که می گفتند حفظ دیکتاتوری حسنی مبارک بهتر از دموکراسی ومردمسالاری است ؟!
{چهارم} یکی دیگر از ویژگیهای خاورمیانه آمریکایی سیاست تفرقه بیانداز وحکومت کن که از استعمار پیر انگلیس به ارث برده اند .وارد نمودن فرقه ها ومذاهب خلق الساعه در درون این کشورها ،همچنین انتخاب طرح جدید اسلام هراسی ومساوی نمودن اسلام با تروریسم توسط آمریکاییها ودر نهایت طرح شیعه هراسی واسلام هراسی وراه انداختن پروژه ناسیونالیسم عربی وسوسیالیسم عربی در مقابل ایران جهت پر کردن خلاء روشنفکری جهان عرب شکل گرفت .
خاورمیانه اسلامی همانطوریکه از اسمش پیداست خاورمیانه ای که هدفش ایجاد ساختارهای لازم جهت اجرای قوانین اسلامی بر اساس دستورات اسلام است .خاورمیانه اسلامی در تلاش برای بازگشت به هویت دینی -اسلامی و وحدت همه ملتهای اسلامی در سایه تعالیم اسلامی - است تا بتوان به قله پیشرفت وتوسعه دست پیدا کرد . خاورمیانه اسلامی یعنی حاکم شدن اسلام ناب محمدی واسلام مستضعفین بر اسلام مرفهان بی درد ومستکبرین و اسلام آمریکایی. خاورمیانه اسلامی یعنی اقتدار واوج دوباره تمدن اسلامی وحاکمیت مردم سالاری دینی وخارج نمودن حاکمیت از دست حاکمان مستبد وزورگو که خود را سایه خدا در روی زمین می دانند . خاورمیانه اسلامی یگانه راه نجات ملتها را قیام علیه حاکمان مستبد است .
نقطه شروع خاورمیانه اسلامی یروزی انقلاب اسلامی در ایران می باشد.
همانطوریکه اشاره شد ؛ مهمترین مانع آمریکا در جهت رسیدن به اهداف خود ایران است. امام خمینی (ره ) بارها اشاره فرمودند که آمریکا نمی خواهد به این باور برسد که چنین قدرتی کم کم مرزها را در نوردیده ونمی توان با آن مبارزه کرد ؟! زیرا با نگاهی به تحولات اخیر تونس و مصر ونوع رفتار وشعار مردم می بینیم که مردم با بصیرت وآگاهی و بیداری اسلامی ،پروژه های مختلف آمریکاییها جهت مهار ایران از جمله طرح ایران هراسی در محاق کامل فرو رفت وشعار دروغین حقوق بشر ودموکراسی آمریکا وغرب توهمی بیش نبود . در هر حال نکته مهمتر اینکه نقطه قوت ورهبری خاورمیانه اسلامی در ام القرای جهان اسلام یعنی ایران است .
جهان صنعت:صلاحیت آمارها
«خاورمیانه اسلامی وخاورمیانه آمریکایی»،«صلاحیت آمارها»عنوان سرمقالهی روزنامهی جهان صنعت به قلم مهدی حسینپور است که در آن میخوانید؛ چرا هیچ نهاد و دستگاهی آمار ارایه نمیکند؟ این سوالی است که شاید بارها خبرنگاران از مسوولان پرسیدهاند و هر بار یا دستگاهها پاسخ را به دیگری پاس میدهند یا عنوان میشود که فعلا صلاح نیست که اعلام شود. اما برخی آمارها در شرایط کنونی برای محققان ضروری است تا مبنای تحقیق آنها قرار بگیرد. یکی از این آمارها نرخ بیکاری است که به نظر میرسد این نرخ هم به جدول صلاح نیست منتشر شود، پیوسته است.
پس از آنکه مرکز آمار اعلام کرد باید تمام آمارهای کشور از جمله نرخ تورم و بیکاری به این مرکز سپرده شود، مخالفت شدید بانک مرکزی و وزارت کار با طرح این موضوع سبب شد تا همان آمار فصلی نرخ بیکاری هم به کما برود، علت هم که مثل همیشه اعلام نمیشود درحالی که اگر گاهی نرخی در این میانه-درست یا غلط- از شاخصهای اقتصادی مطرح میشود به سرعت تکذیب میشود.
اگر استدلال این است که اعلام نکردن آمار شاخصهای اقتصادی به نفع اقتصاد است که اعلام نکردن آنها به همان اندازه با شایعات همراه است و بیگمان ضرر و زیان شایعات بیش از واقیعت است، در چنین شرایطی مردم به شایعات بیشتر بها میدهند. اگر این وضعیت ادامه یابد شاید کارشناسان هم ناچار باشند برای تحلیلهای خود به آمارهای مردد بسنده کنند البته این مشکل کارشناسان به تنهایی نیست، نمایندگان مجلس هم نمیتوانند به آمار استناد کنند و در سوال از وزرا و پیگیری اهداف و برنامهها ملاکی برای استناد ندارند. واقعا چرا هیچ نهاد و دستگاهی آمار ارایه نمیکند؟
دنیای اقتصاد:کاهش نرخ سود بانکی و رشد بخش خصوصی
«کاهش نرخ سود بانکی و رشد بخش خصوصی»عنوان سرمقالهی روزنامهی دنیای اقتصاد به قلم مهران دبیر سپهری است که در آن میخوانید؛چندی پیش برنامهای از تلویزیون پخش شد که حیات وحش ایران را به تصویر کشید.
این برنامه سعی داشت نشان دهد چه خطراتی محیط زیست طبیعی ایران را تهدید میکند و برای مقابله با آن چه باید کرد. زنجیره غذایی در حیات وحش شامل سه حلقه اصلی است. ابتدا گیاهان به عنوان اولین حلقه زنجیر شناخته میشوند. سپس چرندگانی نظیر خرگوش و آهو، حلقه دوم زنجیر را تشکیل میدهند که مصرف کننده حلقه اول هستند و بالاخره درندگانی نظیر روباه و یوزپلنگ به عنوان حلقه سوم و مصرفکننده حلقه دوم شناخته میشوند.
بنابراین حیات وحش ایران وابسته به استمرار وجود یک پهنه طبیعی از پوشش گیاهی میباشد. حال اگر تصمیم گرفته شود این پوشش گیاهی به جای استفاده در حیات وحش، برای پرورش و چرای دام مورد استفاده قرار گیرد، طبیعی است که بقای حیوانات وحشی در معرض خطر قرار گیرد. بنابراین متخصصان باید مشخص نمایند که کدام یک از دو هدف ۱- تولید مواد پروتئینی از پوشش گیاهی این مناطق یا ۲- حفظ حیات وحش، مهمتر است؟
ما در اینجا به دنبال پاسخ این سوال نیستیم. بلکه تنها شباهت بسیار عجیب این موضوع زیست محیطی و موضوع جایگزینی (crowding out) در علم اقتصاد، نگارنده را واداشت تا به مقایسه آنها بپردازد. در پدیده جایگزینی نیز منابع بانکی مانند پوشش گیاهی حیات وحش عمل میکند. یعنی همانطور که باید تصمیم گرفت پوشش گیاهی مزبور به چه مصرفکنندهای تعلق گیرد، همینطور باید تصمیم گرفت که منابع بانکی به مصرف دولت برسد یا به مصرف بخش خصوصی.
چنانچه این منابع به بخش دولتی اختصاص یابد، معلوم است که تنها این بخش رشد خواهد کرد و جایگزین بخش خصوصی خواهد شد یا اصولا جلوی رشد بخش خصوصی را خواهد گرفت. زمانی که منابع بانکی با دستورات مختلف در اختیار متقاضیان(شرکتهای دولتی یا حتی افراد بیکار) قرار میگیرد، موجب کمبود و کمیابی این منابع میشود. نشانه این کمبود هم بالارفتن نرخ بهره بازار آزاد است. البته اگر بانکها به درستی عمل نمایند آنها نیز باید در این شرایط، نرخ سود تسهیلات خود را افزایش دهند.
اما در هر صورت بالا رفتن نرخ واقعی بهره، موجب بینصیب ماندن بخش خصوصی (کارآفرینهای واقعی) از نقدینگی میشود و طبیعتا این بخش، رشدی ناچیز خواهد داشت. البته به نظر میرسد دولت نیز ناخودآگاه به این نکته پی برده که بالا بودن نرخ بهره، بزرگترین مشکل تولید است. اما راه کاهش آن را (روش دستوری) به اشتباه رفته است. معنی بالا بودن نرخ بهره، کمبود تسهیلات است و این کمبود با دستور کاهش نرخ بهره، نهتنها مرتفع نمیشود، بلکه حتی به دلیل افزایش تقاضا، کمبود تسهیلات را تشدید هم میکند.
اینکه تسهیلات بانکی باید به دست چه کسی برسد را تنها کارشناسان بانکها با تحلیل هزینه فایده و در یک محیط رقابتی سالم و آزاد میتوانند تعیین کنند نه آنکه هرکس به صرف داشتن یک معرفی نامه دستوری برای خود در بانک حقی قائل شود. نکته دیگر آن است که دریافتکننده تسهیلات حتما باید بخش مهمی از دارایی خود را به عنوان آورده، در کنار تسهیلات دریافتی به مصرف پروژه خود برساند. بنابراین بانکها به هیچ وجه نباید صد در صد ارزش یک پروژه را به صورت وام در اختیار متقاضیان قرار دهند. همانگونه که در وامهای ساخت مسکن اینگونه عمل میشود. عامل دیگری که کمبود منابع بانکی را تشدید میکند، تسهیلات تکلیفی است که این نوع تسهیلات نیز موجب تضعیف رقابت عادلانه میشود.
بنابراین اگر دولت، رشد بخش خصوصی را میخواهد، لازم است پدیده جایگزینی را ریشهکن کند؛ یعنی حداکثر تلاش خود را در عدم استفاده از منابع بانکی به خرج دهد. در این صورت نرخ بهره را میتوان تا مقدار قابل ملاحظهای کاهش داد.
همانطور که گفته شد شرط لازم کاهش نرخ بهره، حذف پدیده جایگزینی از اقتصاد است. اما این شرط به تنهایی کافی نیست، بلکه بانک مرکزی نیز باید از عرضه بیش از حد پول، خودداری نماید تا با مهار کامل تورم، نرخ بهره بانکی به حداقل ممکن کاهش یابد؛ زیرا تورم نیز کمبود نقدینگی را تشدید میکند. دنیای اقتصاد، سال گذشته چگونگی تاثیر تورم بر تشدید کمبود نقدینگی را تشریح کرد (سرمقاله ٨/۱۰/٨٨). با مهار تورم، میل به مصرف افسارگسیخته در جامعه کم شده و نسبت پسانداز ملی به تولید ناخالص داخلی افزایش خواهد یافت.
منبع: جام جم آنلاین
|