بیانیه ی نهضت مقاومت ملی ایران به مناسبت سالگرد بیست و دو بهمن و قیام ملی در تونس و مصر
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۲۱ بهمن ۱٣٨۹ -
۱۰ فوريه ۲۰۱۱
جمال عبدالناصر پس از رسیدن به قدرت بارها گفته بود که نطق مصدق در قاهره (۱۳۳۰شمسی ، ۱۹۵۱ میلادی) او را منقلب کرد.
اشاره او به نطق معروفی است که مصدق با ایراد آن در قاهره، موهبت برخوردار بودن از استقلال و حاکمیت ملی و طرد استعمار و آثار نکبت بار آن را مورد تأکید قرار داده بود.
در صداقت گفتار عبدالناصر نسبت به مصدق، آنجا که می گوید: «من با الهام از دکتر محمد مصدق کانال سوئز را ملی اعلام کردم»، و یا: «من شاگرد مکتب ضداستعماری مصدق هستم.» جای شکّی نیست. جای شکّ آنجاست که آیا او، به درجه ی اهمیت مفاد نطق مصدق پی برده و منظور وی از طرد آثار نکبت بار استعمار را تماما دریافته بود یا نه؟
مصدق زمینه ی مساعد نفوذ و تسلط قدرت استعمارگر، به معنی عامل خارجی اسارت یک ملت را در وجود حکومت های استبدادی، به معنی عامل داخلی اسارت آن ملت، می شناخت و بنا براین، مبارزه برای طرد استعمار او را لحظه ای از مبارزه با استبداد داخلی باز نمی داشت. او، به همین دلیل، تضمین آزادی های فردی و اجتماعی و مطبوعات و برگذاری انتخابات آزاد و برقراری حکومتی متکی به آراء ملت در مملکت را، شالوده ی احیای مشروطیت واستقرار دموکراسی در ایران قرار داده بود.
ظهور گاندی درهند و مصدق در ایران و اقدامات اصلاحی اساسی این دو ابر مرد تاریخ سیاسی قرون اخیر سبب بیداری و خیزش ملت های زیر سلطه ی قدرت های استعماری، از جمله در کشورهای شمال آفریقا شد و به رهائی این کشورها از قید استعمار انجامید. جمال عبدالناصر با ملی کردن کانال سوئز در۲۶ جولای ۱۹۵۶، و خاتمه دادن به سیادت انگلستان و فرانسه، راه استقلال مصر را گشود، اما با وجود اصلاحاتی که انجام داد از حلّ اساسی مشکلات جامعه ی استعمارزده و رفع نهائی آثارنکبت بار استعمار مورد نظر مصدق غافل ماند. علاوه براین اگر پیش از کودتای "افسران آزاد" به رهبری ناصر وجود دربار فاسد مصر محلی برای اعمال نفوذ استعمار دراین کشور بود، اما در این کشور که از سال ۱۹۲۳ وارد دموکراسی شده بود احزاب دموکراتی چون حزب وفد، به رهبری نحاس پاشا نخست وزیر معاصر دولت مصدق، و مطبوعاتی از قبیل "المصری" به ریاست روزنامه نگاری چون حسین هیکل، وجود داشتند که هرچند در بسیاری از مسائل، از جمله کمک به مردم آواره ی فلسطین ناکارآمد بودند، اما تا میزان معتنابهی آزادی بیان و آزادی انتخابات را تأمین کرده بودند، بطوری که دیکتاتوری در مصر جایی نداشت.
ناصر با بلند کردن بیرق پان عربیسم و تهییج و تحریک احساسات اقشار نا آگاه، و حتی تأسف آورتر از آن، بخش وسیعی از محافل روشنفکری، نه تنها خود از راه آزادیخواهی بدر شد بلکه با شعاراستیلا طلبی ناسیونالسم عربی اسباب تحمیق ملل عرب و انحراف آنها ازتوجه به مشکلات اصلی اجتماعی را فراهم ساخت و نهایتا به تثبیت قدرت حکام مستبد منطقه کمک کرد. مثلا، اطلاق نام جعلی« خلیج عربی » به خلیج فارس، (و درنام ایرانی اصلی آن: "دریای فارس") چهل سال بعد از مرگ مبتکر آن، جمال عبدالناصر، هنوز بعنوان یکی از ابزارهای تبلیغاتی نظام های استبدادی عرب بکار گرفته می شود. ابزاری که هر بار با هدف قرار دادن منافع ملی و تمامیت ارضی ایران، باری مضاعف بر شانه های خسته ی ملت ایران می گذارد.
تاریخچه ی سیر تحولات اجتماعی و اوضاع سیاسی در مصر و تونس و کشورهای همانند، مملو است از وجوه مشترک میان نظام های حاکم و سامانه ها ی اداری این ممالک. درمصر، ازسال ۱۹۵۳ و اعلان نظام جمهوری تا کنون، یعنی در طی ۵۸ سال چهار افسر ارتش خود را به مقام ریاست جمهوری رساندند. در حال حاضر، آخرین و بد ترین آنها با موج اعتراضی عظیمی از
اقشار و نسل ها بالاخص نسل جوان مصر روبروست و با سماجت خاص همه ی دیکتاتورها، در جستجوی راه حل «« آبرومندانه ای »» برای برون جستن از ورطه ای است که به پای خود در آن افتاده است. در تونس از سال ۱۹۵۶ (اعلان استقلال از تحت الحمایگی فرانسه) تا به حال، حبیب بورقیبه، که خدمات او به تونس، در دوران مبارزه با استعمار فرانسه و انجام اصلاحاتی در سال های اولیه ی ریاست جمهوری را نباید فراموش نمود، برخلاف نص صریح قانون اساسی تونس، ۳۱ سال حکومت کرد. دوران زین العابدین بن علی که در سال ۱۹۸۷ با کودتا قدرت را در دست گرفت، تا سال۲۰۱۱ به درازا کشید و با قیام مردم عاصی، از اریکه قدرت بزیر کشیده شد.
بر وجوه مشترک اوضاع اجتماعی و سیاسی این کشورها که در بالا به آنها اشاره شد، باید، شیوه ی تک حزبی نظام، محدودیت شدید حوزه ی عمل مطبوعات، ممنوعیت اجتماعات، ایجاد شبکه های گسترده ی پلیس امنیتی بعنوان تکیه گاه مطمئن حاکمیت و برای حفظ سلطه بر ملت ناراضی، افزایش سرسام آور فقر و بیکاری و گرایش نسل جوان مأیوس به افکار افراطی، آلودگی وسیع سیستم دولتی و اداری به فساد و ارتشاء، حبس و آزار مخالفین سیاسی و نمونه های بی شمار دیگر را نیز افزود.
اخبار مربوط به قیام جامع ملت های تونس و مصر به منظور خلع دیکتاتورها و حذف دیکتاتوری، انتشار تفاسیر متفاوت و مختلف وسایل ارتباط جمعی، محافل آگاه سیاسی و مقامات دولتی (بویژه ایالات متحده آمریکا و اتحادیه ی اروپا)، برای ملت ایران که با صد افسوس، یکبار به دام افتاد و آفتِ تسلط حاکمیت دینی بر مملکت را تجربه کرد و بهای سنگین آن را با مشقت بسیار می پردازد، انقلاب ویرانگر ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ و وجود آثار نکبت بار استعمار در ایران را تداعی می کند.
رژیم کودتا، در مدت ۲۵ سال بعد از سقوط حکومت ملی مصدق، نهایت سعی خود را بکار برد تا که نه از مصدق نامی برده شود و نه از جبهه ملی، که او بنیانگذارش بود؛ تا مبادا این سازمان بتواند از امکان حتی کوچکترین صحنه ی فعالیت سیاسی علنی، یعنی یکی از موهبت های دموکراسی، استفاده کند.
بعد از مصدق، ملت ایران که با یک ربع قرن ممنوعیت برای فعالیت احزاب ملی و مخالف دستگاه دیکتاتوری، وجود رسانه های ارتباط جمعی عمدتا مزدور، چاپلوس و وابسته به دربار، شکاف عمیق میان یک قشر مرفه تازه به دوران رسیده و ثروتمند از در آمد های هنگفت نفتی و توده ی عظیم محروم از اشتغال لازم و محتاج نان روز و خلاصه هزار عامل دیگر نگون بختی روبرو شده بود، بالاخره قیام کرد و به خیابان آمد.
برگذاری شب های شعر و سخنرانی ها، تظاهرات مسالمت آمیز کارگران (بویژه کارگران شرکت نفت در آبادان)، ورود فوری جبهه ی ملی به میدان مبارزه ی سیاسی (نامه ی سرگشاده ی سه تن از سران جبهه ی ملی به برای اعلام خطر و خواست قاطع اجرای قانون اساسی؛ اجتماع در کاروانسراسنگی) و سایر سازمان ها و احزاب، چه آنهایی که دارای سابقه ی ملی بودند، چه حزب توده با کارنامه ا ی پراز وابستگی به خارجی و خیانت به ملت و آرمان های ملی، مبین اراده ی ملت برای انجام تغییرات بنیادی در جامعه بود.
شاه، به نامه ی سرگشاده ی سران جبهه ی ملی که نشانه اتحاد در صفوف جبهه ی ملی بود و با نهایت رعایت اصول و آداب مرسوم مشروطیت خطاب به "پیشگاه اعلیحضرت" و هشدار صریح به وی نگاشته شده بود، متأسفانه توجهی نکرد و برعکس، جواب او گسیل نیروهای پلیس و ارتش برای مقابله و کشتار مردم بی گناه و ضرب و شتم شخصیت های سیاسی بود.
در این میان، عوامل افراطی، بالاخص نیروی افراط گرای مذهبی با سوء استفاده از جوّ خشونتی که رژیم ایجاد کرده بود وارد معرکه شد وبا تهییج مردم بی پناه و داغدار، آنچنان فضائی از آشوب ایجاد کرد که همه چیز و تقریبا همه کس را تحت الشعاع آیت الله قرار داد. چنین شد که از اتحاد و اتفاق بر سر رعایت اصول مشروطه چیزی نماند. آن دسته از وسایل ارتباط جمعی هم که تا دیروز فرمان بگیر آریا مهر بود، بیعت کرد و به خدمت امام نشست. در آن فضای آشفته و ندانم کاری ها و فرصت طلبی ها ، جز معدودی، هیچ کس نبود که هشدارهای بختیاررا که یاد آور مکتب مصدق و وظیفه ی طرد آثار نکبت بار استعمار بود، به گوش جان بشنود. و شد آنچه نباید می شد.
یاد آوری انقلاب ۲۲ بهمن و تسلط سی ودو سال حاکمیت جمهوری اسلامی بر مملکت، با وجود بار سنگین تأثر و تأسف برای ملت ایران، درسی است آموزنده. این درس که ملت های تونس و مصر و سایر کشورهائی که در آنها حکام، علیرغم اقدامات اصلاحی ظاهری، دیر یا زود با خیزش مردمی روبرو خواهند شد، هرگز از خطرات شکل گرفتن یک حکومت دین پناه ، هر چند که احتمال این خطرات در حال حاضر بسیار ضعیف بنظر برسد، غافل نمانند. آزموده را آزمودن خطاست!
رژیم حاکم بر ایران، متوحش از قیام ملت های تونس و مصر و درک شباهت ها در ماهیت
آزادی خواهانه ی این حرکات که در برگیرنده ی کلیه ی اقشار و گرایش ها، بخصوص نسل جوان آنهاست، تقلا می کند تا مسائل جاری در این دو کشور را وارونه جلوه دهد. ایرادات آقای سید علی خامنه ای در خطبه ی نماز جمعه در تاریخ پانزدهم بهمن که : « حوادث امروز شمال آفریقا برای ملت ایران معنی خاصی دارد. این همان چیزی است که همیشه به عنوان حدوث بیداری اسلامی به مناسبت پیروزی انقلاب اسلامی گفته می شود.» و یا : «حرکت مردم مسلمان مصر از نماز جمعه و مساجد شروع شد و شعارها، شعارهای الله واکبر است و مردم شعار های دینی می دهند و قوی ترین جریان مبارز در آنجا جریان اسلامی است.»، نمونه ی از این کوشش ها است.
جواب آقای خامنه ای را هیچ کس بهتر و گویا تر از اخوان المسلمین ارائه نداده است.: « پاسخ اخوان المسلمین به آقای خامنه ای، رهبر(جمهوری) اسلامی ایران این است : اخوان المسلمین این انقلاب را انقلاب مردم مصر می داند نه انقلاب اسلامی و انقلاب مصر متعلق به همه مسلمانان، مسیحیان، از همه گروه ها و فرقه ها است.»
نهضت مقاومت ملی ایران با اعلام پشتیبانی کامل از قیام ملت های مظلوم تونس و مصرکه به منظور حصول آزادی ها و تأمین امنیت واقعی و رفاه صورت پذیرفته است و با ارزیابی محتاطانه و خوش بینانه از ماهیت کنونی این خیزش ها، امیدوار است که خصلت های مشترک میان این دو با قیام ضد دیکتاتوری و آزادی خواهی ملت ایران که از دو سال پیش به این طرف، قدم به مرحله ای والاتر نهاده است، به همدردی و همبستگی ملل، از سقوط دیکتاتوری های منطقه تا مرحله ی استقرار دموکراسی در این کشورها بیانجامد.
ایران هرگز نخواهد مرد
نهضت مقاومت ملی ایران
٢٠ بهمن ماه ۱۳۸۹
|