یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

انقلاب اسلامی ۲۲ بهمن


ماشااله سلیمی - منوچهر مقصودنیا


• انقلاب اسلامی ۲۲ بهمن نه دزدیده شد؛ نه به بیراهه رفت؛ نه شکست خورد و یا درنیمه راه متوقف گردید؛ نه دارای اهدافی دمکراتیکی بود که ازآن منحرف شده باشد؛ ونه جامعه را بسوی عدالتی بیشتر سوق داده است. آنچنان که پاره ای ازنیروهائی هنوز براین باور هستند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲۵ بهمن ۱٣٨۹ -  ۱۴ فوريه ۲۰۱۱


زلزله سیاسی در کشورهای اسلامی منظقه همه نگاههارا بسوی خود معطوف کرده است. 32 سال پیش در چنین روزهائی انقلاب اسلامی بهمن در کشورمان رخداده است وامروز این نگرانی وجود دارد که جای دیکتاتوری های فردی وعرفی در کشورهای اسلامی را حکومت های توتالیتر اسلامی بگیرد. به همین دلیل چگونگی موضع گیری درمورد انقلاب اسلامی بهمن 57 ، اهداف و نتایج حاصل از آنها نه تنها از زاویه مساله داخلی، بلکه به لحاظ منطقه ای و جهانی نیز حائز اهمیت است.
گرچه تاکنون دراین مورد کتابها ومقالات فراوانی نوشته شده است، و شاید این سوال پیش آید که تاکنون این انقلاب ازهمه زوایا بررسی شده ودیگر نیازی به پرداختن مجدد به آن وجود ندارد. اما وقتی که نگاه غلط پاره ای ازنیروهای سیاسی به این پدیده و تاثیری که چنین نگاهی برتعیین استراتژی و تاکتیک این نیروها می گذارد وهمچنین مشاهده نقش آن بر حوادث سیاسی کشورهای هم جوار وحتی دور اسلامی ، ضرورت پرداختن مجدد را درمی یابیم.
بیائیم مشترکا نگاهی اجمالی به برخی از موضع گیریهای نیروها و افرادسیاسی انداخته، تا به این ضرورت پی بریم. اگرچه از تاریخ این موضع گیریها چند سالی گذشته است، ولی براساس اطلاعات ما هنوز فاکتی که نشانی از تغییر موضع ونظر باشد، دیده نشده است. و اما مواضع اعلام شده:

                   *[ ما اطمینان داریم که حرف آخر را همین صاحبان اصلی انقلاب خواهند زد، نه منحرف کنندگان اهداف دمکراتیک                         آن که امروز بر مسند قدرت تکیه زده اند.]   
o                       برگرفته از [ پیام هیأت سیاسی – اجرایی سازمان فدائیان خلق ایران ــ اکثریت ] 21 بهمن 1384
o *[ از این رو شایسته است که در تاریخ ایران، بهمن، همچنان به عنوان یکی از بزرگترین تلاش های مردم ایران برای دست یابی به آزادی و عدالت ارج نهاده شود. ]
o برگرفته از مقاله [ حق انقلاب ! ف. تابان اخبار روز]
o *کمیته مرکزس سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران دعوت می کند که [ با گسترش مبارزه علیه رژیم جمهوری اسلامی برای تحقق اهداف انقلاب بهمن بکوشیم ] .
o راه کارگر، با شکوهمند خواندن انقلاب بهمن و ادعای خود مبنی بر غصب شدن آن، عنوان می کند که [اکنون، ٣٠ سال پس از آن انقلاب شکوهمند بهمن ٥٧ ، تمامی خواست های اساسی آن انقلاب همچنان به قوت خود باقی است و در عرصه هایی هم، عمیق تر شده است.]   
o برگرفته از [ اعلامیه کمیته مرکزی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)] بهمن 1387
o * و آقای فرخ نگهدار تاکید کرده است که [ ما هرگز واژه انقلاب اسلامی را نپذیرفتیم و از آن با عنوان انقلاب بهمن یا انقلاب بزرگ مردم ایران نام می بریم.]
o و بالاخره جریانهای سیاسی مثل نهضت آزادی و جبهه ملی ایران ــ تهران مواضعی کمابیش مشابه اتخاذ کرده اند. ترجیع بند همه این تحلیل ها این است که اهداف انقلاب بهمن یک چیزبود و حاصل آن چیز دیگری!

بدین ترتیب درحالی که تمام دنیا ازاین انقلاب با نام " انقلاب اسلامی بهمن " یاد می کنند، ولی هنوز پاره ای از نیروهای شرکت کننده درآن این بچه را با نام واقعی اش صدا نمی کنند[5،3 ،4 ] . وازآن با عناوینی مانند؛ انقلاب بهمن؛ انقلاب ضد سلطنتی؛ انقلاب شکوهمند بهمن؛ و یا انقلاب بزرگ مردم یاد می کنند. این افراد ونیروها هنوز پدیده انقلاب بهمن را تمام شده ندانسته و براین ارزیابی هستند که حتی حرکت روزجامعه هم درادامه " انقلاب بهمن " صورت می گیرد. آنها دراین توهم بسر می برند که " صاحبان اصلی انقلاب"[ 2] سرانجام از خواب دهها ساله بیدارشده و" ... رهبری انقلاب نیمه تمام " را بدست گرفته و" حرف آخر را"[2 ] خواهند زند.
ما دیدگاه هائی نظیراین نمونه ها ئی که انتخاب کرده ودرزیر نویس این نوشته به اختصار آورده ایم، را ارزیابی های نادرست ازانقلاب اسلامی بهمن می دانیم. افراد ونیروهای که به اشتباه انقلاب اسلامی را، انقلاب شکوهمند بهمن[ 7 و4] دانسته؛ بر این نظر می باشند که " تمامی خواست های اساسی آن انقلاب همچنان به قوت خود باقی است ودرعرصه هایی هم، عمیق تر شده است." [ 4 ]؛ و یا به آن " به عنوان یکی از بزرگترین تلاش های مردم ایران برای دست یابی به آزادی و عدالت ارج می گذارند؛ وبر این باورند که نتیجه این انقلاب تنها " بعضاً ماهیتی متعارض و تمامیت‌خواهانه یافت " [6] درک هائی نادرست می باشند. ماازصاحبان چنین ارزیابی هائی درخواست داریم تا یکبار دیگر به این پدیده بنگرند، شاید به نتیجه دیگری برسند.
همه این ارزیابی ها، آرزوی های خویش رابه جای واقعیات آن زمان نشانده ونتایج دلخواه راازآن بیرون می کشند. برای پیداکردن اهداف انقلاب، باید صریح وروشن مشخص کنیم که الف ــ چه کس و یا چه نیروئی رهبری را بدست داشته؛ و ب ــ چه گفتمان هائی درآن دوره مسلط بوده است. به نظر ما اهداف انقلاب و یا هر جنبش وسیع سیاسی نه با انگیزه های نیروهای شرکت کننده درآن، بلکه بیش ازهمه با برنامه ها و اهداف رهبری آن سنجیده می شود! شرکت جریانهای مختلف سیاسی بخودی خود بدین معنی نیست که آنها می توانند مهر اهداف وشعارهای شان را برکل جریان بزنند!
رهبری بلامناضع انقلاب اسلامی بهمن با روحانیت و درراس آن خمینی بود. اگر به این رویداد از این زاویه نزدیک شویم، آن موقع فهم این مطلب که این انقلاب در کلی ترین وجوه به اهدافش رسیده است دشواری ای پیدا نخواهیم کرد. از این رو ما مفید می دانیم تا :
الف ــ به بررسی علل سیاسی ــ اجتماعی شکل گیری انقلاب وگفتمان سیاسی ای که منجر به انقلاب شده است؛
ب    ــ رهبری ونقش نیروهای شرکت کننده درآن . و مقایسه آن با انقلاب مشروطیت؛
بپردازیم.
تاریخ معاصرایران شاهد دو انقلاب و چندین جنبش سیاسی واجتماعی بزرگ می باشد. انقلاب مشروطیت وجنبش های ناشی از آن، جنبش های قومی ــ ملی ، جنبش نفت .. و سرانجام انقلاب اسلامی 22 بهمن 1357 .
انقلاب مشروطیت اگر چه به تمامی خواسته ها و برنامه های خود، بخصوص دربعد سیاسی واستقرار نظامی دمکراتیک دسترسی پیدا نکرد، ولی دستاوردهای بزرگی داشته که در نوع خود درمنطقه بی نظیر بود ه است. این انقلاب توانست کشور راچندین گام به جلو ببرد. انقلاب مشروطیت به ساختار سیاسی سنتی ناشی از جامعه فئودالی پایان داده، ملوک الطوایفی وقلدری قدرتهای محلی رااز بین برده و زمینه را برای ایجاد تدریجی ساختار دولتی مدرن فراهم کرد! در یک کلام این امکان بوجود آمد تا ایران درمسیر مدرنیته و پیشرفت گام بردارد. و بدین ترتیب پروسه گذرازجامعه ای سنتی به جامعه مدرن با انقلاب مشروطه شروع گردید.
در مقابل انقلاب 22 بهمن حرکتی به عقب بوده است. با قدرت یابی انحصاری روحانیت درحاکمیت و با اجرای قوانینی که منشا آنها آداب و رسوم جوامع اولیه قوم عرب بوده اند، که درزمینه های زیادی کشور را نه تنها به قبل از انقلاب مشروطیت برگرداند بلکه بازگشتی حتی چند صد ساله به عقب رابدنبال داشت.
چراانقلاب مشروطیت، آنهم درصد سال قبل وبا توجه به ضعف نیروهای روشنفکر آن دوره، نبود احزاب وعدم شکل گیری اقشار وطبقات مدرن ودرکشوری با ساختار فئودالی و با جمعیت اکثر روستائی خود و ... دارای پیروزی هائی چشمگیر بوده ولی درمقابل انقلاب 22 بهمن با تمام پیشرفت هائی که جامعه درابعاد اقتصادی ، آموزشی ، فرهنگی و قرار گرفتن در سمت وسوی یک جامعه مدرن حداقل دربعد اداری و ساختاراجتماعی و داشتن حقوق فردی، اینچنین به عقب و قهقرارفته است ؟
قبل ازانقلاب مشروطیت، سوال و مشغله اصلی ذهنی ــ فکری روشنفکران و نیروهای تحول طلب این بود که چرا ایران عقب مانده وغرب پیشرفته است ؟ چگونه غرب دراین مسیر قرار گرفته واین پیشرفت ناشی از چه تغیراتی بوده است؟ چرا ایران درچند جنگ با همسایه شمالی خود چنین شکستهای خفت باری خورده است، که حاصل آن جدائی سرزمین های زیادی ازکشور بوده است. روشنفکران آن دوره، در پی عدم موفقیت تلاش های صورت گرفته از بالا توسط شاهزاده عباس میرزا، صدراعظم امیر کبیر و قائم مقام فراهانی، ازچند دهه قبل از انقلاب به گفتمانی دامن زدند که درمرکزآن عناوینی مانند نقد ورد حکومت استبدادی، قانون و قانون گرائی، مجلس شوراو مدرنیته قرارداشت .این مقولات به گفتمان غالب آن دوره تبدیل شده بود .
روشنفکران آنزمان نه تنها با غرب وبخصوص دستاوردهای سیاسی و پیشرفت هایش سر جنگ نداشته، بلکه براین باور بودند که باید از آن آموخت و تجربه این کشورها را درایران پیاده کرد . تا قبل ازاین، هرگاه مردم ایران زمین از سلسله پادشاهی ای رویگردان می شدند، زیر رهبری و فرمان خاندان، قبیله و یا فرد دیگری گرد آمده وخاندان جدیدی را به پادشاهی می رساندند . اینبار اما رد استبداد شاهی خاندان قاجار، دیگر مانند گذشته سمت جایگزینی خاندانی دیگر را نداشت، بلکه اینبار نگاه ها به الگوی دیگر، الگوی پیشرفته ای که دربخشی از دنیا پیاده شده و دستاوردهای مثبتی به همراه داشت، جهت گیری شده بود. الگوی تهیه وتدوین قانونی در راستای قوانین جوامع پیشرفته واجرای آن، و سپردن حاکمیت به مردم از طریق تشکیل مجلسی از نمایندگان مردم .
بر اثرچندین سال گفتمان سیاسی درباره قانون، مجلس شورا، رد استبداد، مبارزه با خرافات توسط این روشنفکران تا حدود زیادی وبخصوص برای نیروهای خواهان تغییر، روشن بود که چه مدلی رد وچه مدلی جایگزین خواهد شد. نظام جایگزین نه تنها شناخته وتجربه شده بود، بلکه نظامی پیشرفته ومدرن بوده است. الگوئی که این روشنفکران مد نظر داشتند، مدل کشورهای پیشرفته آنزمان بود. از این گفتمان چندین ساله و تلاش دهها روشنفکری که عمر و زندگی خود راوقف توضیح این مفاهیم کرده نمی توانست نظامی، آنچنان که مشروعه خواهان انتظار داشتند بیرون آید. گفتمان دوره انقلاب مشروطیت برخلاف زمان انقلاب بهمن، گفتمان دین مداری نبود. بلکه اساسا گفتمان نجات کشورازعقب ماندگی اقتصادی، اجتماعی و سیاسی و فرهنگی بوده و در این عرصه برخلاف گفتمان انقلاب بهمن، نگاههای روشنفکران اساسا به غرب و دستاوردهای مثبت آن بود. نوک حمله نیروهای روشنفکر به سوی استبداد شاهی و نیروهای حامی اش، سنت های ارتجاعی ای و خرافات مذهبی بوده است. با چنین پیش زمینه ای بخش ارتجاعی نیروی مذهبی و روحانیت نمی توانست برای شعارهایش به اندازه کافی نیرو بسیج کرده وسیاست هایش را به پیش ببرد. بی دلیل نبود که تلاش های آیت الله فضل الله نوری با« چوبه دار» پاسخ یافت.
این پدیده ای قانونمندی می باشد که گفتمان های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ای که توسط نیروهائی تحول طلب و خواهان تغییر صورت می گیرد، درزمانی که جامعه به تغیر و تحول « رای » می دهد و یا ازآن حمایت می کند، تاثیر بلافصل خود را برجای می گذارد.
تحولات مثبت حاصل ازانقلاب مشروطیت متاثراز گفتمان های صورت گرفته قبل ازانقلاب می باشد . سمت و سوی این تحولات از قبل با کار، تلاش و جانبازی روشنفکرانی مهر خورد، که خواست عبورازجامعه سنتی به جامعه مدرن را به خواست اصلی جامعه تبدیل کرده ودرعرصه های مهمی هم به اجرا گذاشته شد .
اما گفتمان سیاسی قبل از انقلاب 22 بهمن چه بود ؟ گفتمانی که نتیجه و حاصل آن انقلاب اسلامی 22 بهمن و نظام جمهوری اسلامی شد .
شعاروخواست اصلی جامعه ایران دردهه 30 و با برکناری رضا شاه، را شعار« شاه باید سلطنت کند نه حکومت » بیان می کرد. اگر چه در زمان پادشاهی رضا شاه وبا تلاش و برنامه های روشنفکران طرفدار مدرنیته بخش هائی از خواست ها و مطالبات مشروطیت به بار نشست، اما روش دیکتاتوری حکومت داری او با یکی از خواست های اصلی انقلاب مشروطیت، یعنی حاکمیت مردم منافات داشته و در مقابل آن قرار گرفت. تا اینکه بعد از خروج وی ازایران، زمینه برای طرح خواست و به اجرا درآوردن بخش فراموش و لگد مال شده حاکمیت مردم در قانون اساسی مشروطیت با شعار « شاه باید سلطنت کند نه حکومت » فراهم شد. جبهه ملی ایران با چنین شعاری، دربعد داخلی وبا شعار ملی شده نفت دربعد خارجی، تشکیل وتوانست برحیات سیاسی کشورتاثیرگذار باشد.

این گفتمان با کودتای 28 مرداد و شروع حکومت و دیکتاتوری فردی شاه کاربرد و توان بسیج مردم رادرابعاد وسیع از دست داد. با اینکه شانس طرح و پیگیری شعار « شاه باید سلطنت کند نه حکومت » با انجام اصلاحات ارضی و دیگر تغییرات اول دهه 40 وجود داشت، ومحمد رضا شاه می توانست با استفاده از موقیت مناسب و پایگاه اجتمعی به وجود آمده، فضای سیاسی را بازکرده وبه نیروهای مدافع دمکراسی امکان شرکت درحیات سیاسی کشور رابدهد، اما وی کاملا درجهت عکس آن سمت گیری نمود.
پایه های فاجعه بهمن زمانی بسته شد که برخلاف رشد اقتصادی ناشی ازاصلاحات ارضی شاه وافزایش درآمد نفت، شاه نه تنها ازپایگاه اجتماعی بدست آمده استفاده نکرد، بلکه این پایگاه بویژه دربخش روشنفکری جامعه محدود به چاپلوسان شد.
وبدین ترتیب نه تنها فضائی برای دمکراتیک شدن جامعه باز نشده، بلکه سیستم بیش ازپیش بسوی دیکتاتوری فردی گام برداشت. شاه تعاریف من درآوردی ازدمکراسی ارائه داد وی درکتاب « بسوی تمدن بزرگ » خود دراین باره چنین نوشت:
" دردمکراسی ما آزادی کامل با نظم وانظباط کامل اجتماعی توام است. هرفرد ایرانی از پیشرفته ترین حقوق سیاسی و اقتصادی واجتماعی برخوردار است .... "
این درک ازآزادی وی رابسوی انحلال تنها دو حزب مجاز کشور وایجاد سیستم تک حزبی، با تشکیل حزب رستاخیز سوق داد. وی در خطاب به مخالفان سیستم تک حزبی گفت " هرکس خوشش نمی آید بیاید پاسپورتش را بگیرد و برود خارج " . این یک نمونه از گفتمان حاکمان وقت بود. درحقیقت این نوع گفتمان کینه می کاشت و نفرت بر می انگیخت. وبدتراز همه تمامی درها رابرای برون رفت جامعه از بحران سیاسی می بست. یاباید مداح می بودی و یا جایت در زندان و خارج از کشور بود.
اینبار نیروهای خواهان تغییر وتحول رویکردی دیگررادرپیش گرفته اند. رویکردی با شعارهای؛ شاه باید برود؛ مرگ برشاه !!
گفتمان مسلط دهه چهل و پنجاه چند ویژگی داشت :
انقلابی، غیر مسالمت آمیز وخشونت طلب، ایدئولوژیک، یوتوپیایی، ضد غرب ( در راس آن امریکا ) ، ضد دموکراتیک، ضد مدرنیته وموافق با اندیشه های سنتی .

* مخالفت با دیکتاتوری شاه؛ ونه با دیکتاتوری
شاه بعد از کودتای 28 مرداد وسرنگونی دولت لیبرال ــ دمکرات مصدق بسوی دیکتاتوری فردی مطلق سوق پیدا کرد. آنچنان که در کوچکترین مسائل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بدون نظر و تصمیم شاه گامی گرفته نمی شد. این دیکتاتوری مطلق حتی برنزدیکترین حامیان رژیم اعمال شده و دراواخر سلطنت شاه، تنها کسانی برای او ورژیمش باقی ماندند که یا ازخود نظر، فکر وایده ای نداشته و یااینکه جرات بیان آنرا نداشتند .
شخص شاه تبدیل به تنهاستون وپایه رژیم خود شده و تمامی ستون های دیگر یا ازبین رفته ویا به صورت ظاهر و نمایشی به حیات خودادامه می دادند. واین خود به پاشنه آشیل رژیم تبدیل گردید. در چنین شرایطی شعارعلیه دیکتاتوری فردی، به شعاری فراگیر تبدل شد. حتی حامیان رژیم درخفا برای بازشدن فضای سیاسی ای که بتوان در آن نفس کشید، ازاین شعارناراضی نبودند. درزیراین شعار نیروها سیاسی ــ اجتماعی ای گرد هم آمدند که بدون دیکتاتوری شاه، منافع متضاد شان براشتراکاتشان می چربید . نیروهائی که نه با اصل و سیستم مبتنی بردیکتاتوری، بلکه با دیکتاتوری شاه مخالف بودند. حالتی که شکافهای اجتماعی برهمدیگر متراکم شده و جامعه را به دودسته ، هرچند تاکتیکی و موقت تقسیم کرد. شاه وسیستم دیکتاتوری فردیش ومخالفین این دیکتاتوری .
بی جهت نبود که شعاردمکراسی درانقلاب بهمن دیده نشده وجائی درآن نداشته است. نیروهای اصلی شرکت کننده در انقلاب، اگر چه مخالف دیکتاتوری شاه بودند، ولی هریک خواهان وطرفدار نوعی دیگرازاستبداد و دیکتاتوری بودند. استبداد ارتجاعی ــ مذهبی و یا استبدادی برمبنای تز والگوی؛ دیکتاتوری پرولتاریا .   
دیکتاتوری فردی شاه ، ساختار وروابط اقتصادی رانتی آن بعنوان عامل اصلی؛ نقش ووزن بزرگ نیروهایی سنتی وارتجاعی درحیات سیاسی کشور؛ وشکل گیری نیروهای رادیکال خشونت طلب، مخالف دمکراسی وآزادی برای دیگران، جامعه را به انقلاب بهمن سوق داد .
رژیم شاه بدلیل استبداد فردی وبا بستن کامل فضای سیاسی، اکثر نیروهای مدرن جامعه رادرمقابل خود قرار داده و موجب شکل گیری شکاف دربین این نیروها شد. درمقابل نیروهای سنتی وارتجاعی ازاین شکاف بیشترین استفاده را برده وتوانستند با توجه به امکانات وسیع خود توده های میلیونی را بسیج کرده وسیاست های خود را اعمال نمایند .
دیکتاتوری فردی شاه از یک سو، وجود نیروهای قدرت مند سنتی وبه شدت عقب افتاده به همراه شکل گیری سازمانهای مسلح و رادیکال ازسوی دیگر، آنچنان فضائی راایجاد کرده بود که نیروهای معتدل، میانه رو ولیبرال تقریبا نقشی درحیات سیاسی کشور نداشتند .
اکثر غریب به اتفاق نیروهای شرکت کنندهدرانقلاب زیر شعارآزادی از ــ استبداد شاه گرد آمده و متحد شده و تنها به آزادی برای خود باورداشتند. این نیروها آزادی وعده داده درجریان انقلاب را نه برای دیگران، بلکه تنها برای خود می خواستند و درصورت « تسخیر قدرت » توسط هر کدام از آنها، شکل دیگری از استبداد جایگزین استبداد شاه می گردید.
دمکراسی نه درشعارهای روحانیت رهبری کننده انقلاب، و نه درشعارهای دیگر نیروهای شرکت کننده جائی داشت. اکثریت این نیروها مخالف دمکراسی وهرگونه اندیشه لیبرالی بودند .
مخالفت با شاه وامپریالیسم امریکا و ضدیت با دمکراسی و لیبرالیسم نقاط اشتراک اکثریت نیروهای شرکت کننده به رهبری روحانیت، درانقلاب بوده است .

* مخالفت با غرب و دستاوردهایش ( لیبرالیسم سیاسی )
شعار مرگ برامپریالیسم جهانی بسرکردگی امریکا درعمل به معنی؛ هم سوئی و دفاع از تمامی نیروهائی که با غرب و امریکا می جنگیدند، حتی دفاع از حکومت های ارتجاعی و مستبدی مانند لیبی قذافی، سومالی؛ مخالفت با دمکراسی به عنوان پدیده ای غربی واینکه فریبی بیش نبوده و پدیده ای ناشی ازنظام سرمایه داری ومدافع آن نظام؛ مخالفت با مدرنیته و مظاهرآن حقوق بشر، پلورالیسم، نظام پارلمانی دمکراتیک؛ مخالفت با فرهنگ مترقی غربی و تبعات آن آزادی های فردی، برابر حقوقی زنان بامردان و ... بوده است .
همگان به یاد دارند که یکی ازمهمترین شعارهای اکثر نیروها چپ شعار مرگ بر امپریالیسم ( یا به سرکردگی امریکا و یا امریکا و سوسیال امپریالیسم شوروی ) بود. مقابله با مداخلات بیگانگان، از نوع استعمار کهن ونو، و مبارزه برای داشتن استقلال سیاسی ــ اقتصادی خواست ومطالبه ای ملی درتاریخ معاصرایران است. این خواست وآرزوی ایرانیان اما دردودهه قبل ازانقلاب22 بهمن بصورتی تعجب برانگیز بسوی افراط سوق پیداکرد.. مبارزه برعلیه مداخلات غرب، به مبارزه و مخالفت با کل غرب و به سیاست غرب زدائی در « تمامی » عرصه ها گسترش یافت. گفتمان فرهنگی ــ سیاسی « غرب زدگی » به گفتمان مسلط بین روشنفکران چپ ومذهبی تبدیل گردید. دراینجا به یک نمونه ازاین گفتمان ها توجه می کنیم. این نقل قول برگفته از" یوتوپیای لنینیستی شریعتی ــ تبار شناسی گفتمان انقلاب ۱۳۵۷؛ نوشته آقای گنجی می باشد. ***   

« او در نامه ای که در روز خروج از ایران(۲۶-۲-۱٣۵۶) به پدرش نوشت، سوسیال دموکراسی، لیبرال دموکراسی، دموکراسی و آزادی را بن بست خواند و از تولد دوباره اسلام سخن گفت. [٨۶] پیش از آن هم به پدرش نوشت : "تز اسلام منهای آخوند در جامعه تحقق یافته است و این موفقیت موجب شده است که هم اسلام از چارچوب تنگ قرون وسطایی و اسارت در کلیساهای کشیشی و بینش متحجر و طرز فکر منحط و جهان بینی انحرافی و خرافی و جهالت پرور و تقلید سازی، که مردم را عوام کالانعام بار آورده بود و روشنفکر را دشمن مذهب و ترسان و گریزان از اسلام ، آزاد شده است"

                               *****************

انقلاب بهمن نه ادامه انقلاب مشروطیت و درراستای دمکراتیزه کردن جامعه، بلکه در تقابل با آن صورت گرفت. این انقلاب تضاد مشروعه و مشروطه خواهان دوره انقلاب مشروطیت را به نفع مشروعه خواهان حل کرد .
رهبری انقلاب را روحانیت به سرکردگی آیت الله خمینی به عهده داشت. سیاست و برنامه این رهبری تداوم سیاست و
برنامه آیت الله نوری در انقلاب مشروطیت بوده است. خمینی و روحانیت شرکت کننده درانقلاب خواهان استقرار نظامی ارتجاعی و ایدئولوژیک ــ مذهبی بودند.
در شعار فراگیر انقلاب؛ آزادی، استقلال، جمهوری اسلامی ( در اصل همان حکومت اسلامی که در شروع انقلاب از سوی رهبری انقلاب داده می شد وبدلیل حفظ ظاهر وآرایش چهره و فریب مردم به جمهوری تبدیل شد . ) ،
آزادی مورد نظردراین شعار، نه آزادی برای دیگران بلکه آزادی برای خود وخودی ها را مد نظر داشته است .    حکومت اسلامی، آنچنان که روحانیت و بخصوص آیت الله خمینی آنرا فورموله کردند، همان مشروعه ای بود که با پیراهنی نووبا توجه شرایط روز وپیشرفت هائی که در جامعه صورت گرفت، البته با شدت وحدت بیشتر ودرمضمون ولایت فقیه مستقر شد.   
انقلاب اسلامی 22 بهمن نه دزدیده شد؛ نه به بیراهه رفت؛ نه شکست خورد و یا درنیمه راه متوقف گردید؛ نه دارای اهدافی دمکراتیکی بود که ازآن منحرف شده باشد؛ ونه جامعه را بسوی عدالتی بیشتر سوق داده است. آنچنان که پاره ای ازنیروهائی هنوز براین باور هستند.
رهبری این انقلاب شعارهای اصلی آن دردست روحانیت؛ ومردم درابعاد چندین میلیونی این رهبری را پذیرفته بودند. به جرات می توان گفت که شعارهای اصلی و فراگیر این انقلاب ( که از سوی روحانیت داده شده بود ) در جزئیات خود به عمل در آمده واین انقلاب از جمله انقلاباتی در قرن 20 ام می باشد که در تمامی ابعاد سیاسی ــ اقتصادی و فرهنگی خود به پیروزی رسیده است .
ولی چراهنوزهم چنین دیدگاههائی در بین نیروهای سیاسی جامعه پایه دارد؟ چگونه می توان از یک سو پدیده ای را شکوهمند دانست، آنهم پدیده ای که حاصل و نتجیه اش جمهوری اسلامی از جمله صدها نفراز همرزمان مانرا به چوخه اعدام برده؛ واز سوی دیگرهمگی در پی جایگزینی اش با حکومتی دیگرباشیم؟ آیا این نیروها ازقبول بار مسئولیت شان در بوجود آوردن چنین موجودی ترس دارند؟ آیا فکر می کنند اگر درک دیگری داشته باشند، این به معنی امتیاز دادن به رژیم دیکتاتوری شاه بوده ویا به این نتیجه گیری می رسند که نمی بایست با آن دیکتاتوری مخالفت ومبارزه نمود؟ اینها سوالات منتظر جواب می باشند.
به باور ما انقلاب بهمن فاجعه ای جبران ناپذیر درتاریخ معاصر ایران بوده و جامعه را دهها سال به عقب رانده است. نمونه ای که دیگر مدل هیج جامعه ای نخواهد بود.

ماشاالله سلیمی . منوچهر مقصودنیا . 12.02.2011 ــ 24 . بهمن . 1389

***
shariati.nimeharf.com
1 ــ
از این رو شایسته است که در تاریخ ایران، بهمن، همچنان به عنوان یکی از بزرگترین تلاش های مردم ایران برای دست یابی به آزادی و عدالت ارج نهاده شود. حق انقلاب ! ف. تابان اخبار روز: www.akhbar-rooz.com

2 ــ
پیام هیأت سیاسی – اجرایی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
به مناسبت سالگرد ٢٢ بهمن

حرف آخر را صاحبان اصلی انقلاب بهمن خواهند زد
..................
امروز که به تاریخ ٢۷ ساله انقلاب بهمن می نگریم، جوهر انقلاب بهمن را برخاستن میلیونها ایرانی برای به دست گرفتن سرنوشت خود می دانیم و پیوستن به این حرکت بزرگ تاریخ ایران را علیرغم همه خطاهایی که در آن مرتکب شدیم، انتخابی بجا ارزیابی می کنیم.با انقلاب بهمن حیات سیاسی و اجتماعی ایران تغییر بنیادی کرد و حاکمیت مبتنی بر ارث به تاریخ پیوست.
هر چند روحانیت شیعه، از انقلاب بهمن برای برپا کردن سلطه انحصاری خود و دیکتاتوری مذهبی سوء استفاده کرد، هر چند انقلاب بهمن به مصائبی بزرگتر از آنچه پیش از انقلاب دامنگیر مردم ایران بود منجر شد، هر چند ما فدائیان نیز بهای قدرت گرفتن بنیادگرایان اسلامی را با از دست دادن جمعی از بهترین و فداکارترین یاران خود و زندان و شکنجه تبعید ناخواسته پرداخته ایم و هنوز می پردازیم،اما انقلاب بهمن را به مثابه بزرگترین تلاش جمعی ایرانیان برای دستیابی به استقلال، آزادی و عدالت اجتماعی همچنان ارج می نهیم.
برای ما انقلاب بهمن در جابجایی صرف استبداد سلطنتی با جمهوری اسلامی معنی نمی شود و از همین رواست که همچنان در برابر عظمت حضور مردم ایران- این صاحبان اصلی انقلاب- در صحنه سیاست کشور،و در برابر صلابت انقلاب مردمی با دستان خالی علیه رژیمی تا دندان مسلح، سر تعظیم فرود می آوریم. ما اطمینان داریم که حرف آخر را همین صاحبان اصلی انقلاب خواهند زد، نه منحرف کنندگان اهداف دموکراتیک آن که امروز بر مسند قدرت تکیه زده اند.

هیأت سیاسی – اجرایی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
٢١ بهمن ١٣٨۴
3 ــ
   با گسترش مبارزه علیه رژیم جمهوری اسلامی برای تحقق اهداف انقلاب بهمن بکوشیم
کمیته مرکزی سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران
.....................
در سال ۱۳۵۷، مردم ایران در تلاشی سترگ برای ساختن ایرانی آزاد و آباد، با خواسته‌های اصلی آزادی، استقلال و عدالت اجتماعی، یکپارچه به پا خاستند و رژیم دیکتاتوری وابسته شاه را سرنگون ساختند و بدین ترتیب فصلی تازه در تاریخ سرزمین ما گشودند. اما نظام استبداد دینی که جایگزین استبداد سلطنتی شد، از همان فردای انقلاب، نقض آشکار اهداف و شکست انقلاب را رقم زد:
انقلابی که آزادی اراده و اندیشه انسان، همه انسان‌ها اعم از مسلمان، معتقد به مذهبی دیگر و غیرمذهبی، در سرلوحه خواسته‌های آن بود، با الحاق صفت «اسلامی» مصادره به مطلوب شد. حق حاکمیت و اراده مردم برای تعیین سرنوشت خویش، که از مبانی اصلی جمهوریت است، در مسلخ «جمهوری اسلامی» نابود گردید و ولایت مطلقه فقیه جانشین دیکتاتوری شاه شد............................
با شکست انقلاب بهمن، باری دیگر، تلاش‌ها و مبارزات مردم ایران برای آزادی و عدالت و برپایی نظامی دمکراتیک، ناکام ماند. در واقع، وقوع انقلاب ۱۳۵۷ و شعارهای اصلی آن، نشانه دیگری از ناکامی و ناتمام ماندن اهداف انقلاب مشروطیت ایران بود. اما همانگونه که، به رغم عدم تحقق هدف‌های اساسی انقلاب مشروطه، این جنبش انقلابی زمینه‌ساز تغییر و تحولات بسیاری در عرصه‌های اجتماعی، فرهنگی و هنری بوده است که بدون آن انقلاب امکان بروز نمی‌یافتند، انقلاب بهمن نیز فارغ از این قبیل آثار و پیامدها نبوده ونیست.

انقلاب بزرگ ایران در سال ۱۳۵۷، نقطه پایانی بر تاریخ طولانی ستم‌شاهی در سرزمین ما گذاشت. هرچند که بواسطه‍ی درماندگی و بحران‌های گریبانگیر رژیم اسلامی حاکم، هنوز هم میراث‌داران سلطنت پهلوی مطرود با اتکا به قدرت‌های بیگانه و خرج دلارهای آمریکایی، امیدهایی را برای بازگرداندن آب رفته به جوی در سر می‌پرورانند، اما این خیال خامی بیش نیست. ...............................
۲۱ بهمن ۱۳٨۷

4 ــ
اعلامیه کمیته مرکزی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)
به مناسبت سالگرد انقلاب ١٣٥٧
سی سال پس از انقلاب بهمن
سی سال پیش، مردم ..........حول شعار محوری "مرگ بر شاه" تمام گروه های مردم را متحد کرده بود.شورش توده ای علیه سلطنت، آن چنان گسترده بود که تمامی جامعه؛ کارگران، زحمتکشان، زنان، خلق های تحت ستم، دانشجویان، روشنفکران ، هنرمندان و روحانیون را در بر گرفته بود.
....................................
و هم چنین برخلاف ادعای غاصبان انقلاب که "مردم برای خربزه انقلاب نکردند"، انقلاب مردم اساسأ انقلابی برای" آزادی" و "نان" بود...............
سوار شدن روحانیت بر موج حرکت مردمی، نیز، محصول اقدامات جنایتکارانه رژیم سلطنتی است که حق نفس کشیدن را از همه روشنفکران، اندیشمندان، فعالین سیاسی چپ، ملی و لیبرال گرفته بود و تنها وتنها به دستگاه روحانیت امکان فعالیت داده بود.....................
...... در واقع در جریان انقلاب یک ساله ی مردمی، دستگاه روحانیت با شبکه های سراسری و گسترده خود توانست بر موج حرکت های توده ای سوار شود وروح الله خمینی به عنوان دشمن آشتی ناپذیر شاه را در چشم مردم، به عنوان رهبر انقلاب جا بیاندازد. از این رو در اوج انقلاب، وقتی قیام ٢٢ بهمن طومار سلطنت را در هم پیچید، انقلاب از درون در هم شکست و تحجری عقب مانده تر و خشن تر و ارتجاعی تر را بر خود حاکم ساخت. بدیگر سخن، حکومت اسلامی نه نتیجه پیروزی انقلاب مردمی ایران، بلکه در نتیجه شکست آن از درون به قدرت رسید.
.............................
اکنون، ٣٠ سال پس از آن انقلاب شکوهمند بهمن ٥٧ ، تمامی خواست های اساسی آن انقلاب همچنان به قوت خود باقی است و در عرصه هایی هم، عمیق تر شده است.
.....................
کمیته مرکزی سازمان کارگران انقلابی ایران(راه کارگر)                     بهمن ١٣٨٧   
farsi.irancrises.com

5 ــ
فرخ نگهدار
تحلیل گر مسایل سیاسی
سی سال پس از انقلاب 57
ما هرگز واژه انقلاب اسلامی را نپذیرفتیم و از آن با عنوان انقلاب بهمن یا انقلاب بزرگ مردم ایران نام می بردیم. البته اکثریت مردم ایران به رهبری خمینی، از انقلاب اسلامی نام می بردند و طرفدار استقرار جمهوری اسلامی شدند. ولی فداییان خلق هرگز در رفراندومی که برگزار شد به جمهوری اسلامی رای ندادند و انقلاب را هم انقلاب اسلامی نمی دانستند. (گفتگو با فرخ نگهدار- قسمت اول)
6 ــ
برگرفته از بیانیه نهضت آزادی ــ سی سال پس از سقوط استبداد مطلقه‌ی سلطنتی 24/ 11/1387
1. سی سال پس از سقوط استبداد مطلقه‌ی سلطنتی 24/ 11/1387
• آرمان‌های انقلاب اسلامی ایران
2. مهم‌ترین آرمان‌های این انقلاب در شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی تجلی یافت و اساسی‌ترین ویزگی آن، تکیه بر ارزش‌های اخلاقی و کمال معنوی جامعه بود. حکومت خودکامه‌‌ی پهلوی از آغاز تاسیس با تعمیق شکاف ملت – دولت از هرگونه تعامل با مردم و رعایت حقوق بنیادین ملت سر باز زد و، سرانجام، با دچار شدن به بحران‌های سخت اقتصادی، اجتماعی، اخلاقی و سیاسی به سراشیبی سقوط درغلتید.
3. .........................
• انقلاب اسلامی ایران پس از سی سال
متاسفانه، وقایعی که از فردای پیروزی انقلاب 1357 ایران رخ داد، نه تنها در راستای اهداف و آرمان‌های فوق قرار نداشت که بعضاً ماهیتی متعارض و تمامیت‌خواهانه یافت. در همان زمان، اندیشه‌ورزانی مانند مهندس بازرگان بارها نگرانی‌شان را درباره‌ی تبدیل شعار ملی " همه با هم " به مشی انحصاری " همه با من "، به مثابه‌‌ی اساسی‌ترین آسیب و خطرناک‌ترین انحرافی که بنیان و آرمان‌های انقلاب را تهدید می‌کرد با مردم در میان گذاشتند، اما فضای حاکم بر جامعه و هژمونی فرهمندی (کاریزمای) رهبری انقلاب نگذاشت تا این

7 ــ
برگرفته از بیانیه جبهه ملی ایران ــ تهران 14 مرداد 1385ــ یکصد سال بعد انقلاب مشروطیت به کجا رسیده ایم ؟   
ربع قرن بعد، ملت ایران بار دیگر از خودکامگی و فشار و خشونت به تنگ آمد و سخت بر استبداد شاهنشاهی خروشید و آنرا سرنگون کرد . برا ی بار سوم نوید آزادی و حاکمیت مای و رای مردم در افق نمایان شد . ولی دیری نپائید که بار دیگر برخی روحانیون « مشروعه طلب » وارد معرکه شدند و حاکمیت ملی را بنام مذهب و خدا و پیغمبر از دست مردم ربودند وچنان حکومتی از استبداد خشن و ستمگری و فساد برپا کردند که هنوز ملت ایران کمر خسته خود را بلند نتوان کرد.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۶)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست