یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

پاسداران ایران روی سخنم با شماست
به مناسبت ۲۲ بهمن ۱۳۸۹، سی و دو سال پس از انقلاب


دکتر حسین لاجوردی


• فراموش نکنیم و یقین بدانیم که حکومت می رود و شما باقی می مانید، کاری کنید که مردم شما را از خودشان بدانند، شما به واقع "پاسدار مردم ایران" هستید، پاسدار مردم بودن و اعتماد مردم را داشتن بزرگترین امتیاز و موهبتی است که کمتر نصیب کسی می شود، باید قدرش را دانست ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲۶ بهمن ۱٣٨۹ -  ۱۵ فوريه ۲۰۱۱


سی و دو سال پس از انقلاب، این بار بر آن شدم که بدلیل گذشت ۱۱۶٨۰ روز از ۲۲ بهمن ۱٣۵۷ که روز به روزش فاجعه و سیاهی و ننگ و بی هویتی و حقارت بر ما رفته است با گروهی از هموطنانم به صحبت بنشینم، هموطنانی که بیشترین امکان را برای بازگرداندن ایران، به مردم ایران و با آبرو و حیثیت به جامعه جهانی دارند و آنها پاسداران، فرزندان این مملکت و بیشترین مسوولیت پذیران جامعه ما هستند.

پاسداران ایران،

می دانم و به خوبی نیز آگاهم که بر اساس ماده ٨ مقررات استخدامی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی برای "جهاد در راه خدا و پاسداری و دفاع مسلحانه از انقلاب اسلامی و دست آوردهای آن و نظام جمهوری اسلامی" به استخدام سپاه درآمده اید وتعهد داده اید و قسم خورده اید، ولی بدانید که تمامی این قوانین، تعهدات و قسم ها زمانیکه در راه مردم نباشد و قانون گذار و رهبران استبدادیش نه برای مردم که بَر مردم باشند، کاملا بی اثر و ملغی شده هستند.

پاسداران ایران

روی سخنم با بیشترین شماست، با شمائی که فکر و ذکر و امروز و آینده خود را در طبق اخلاص گذاشته اید که از زاد و بوم خود دفاع کنید، تعداد بی شماری از شما در گروه های نسل جوانی قرار دارید که تا کنون بالاترین از خود گذشتگی ها و از جان مایه گذاشتن ها را داشته اید.

نکته بسیار مهمی که نمی تواند و نباید فراموش شود اینست که شما در مرحله اول ایرانی و برخلاف خواست رژیم از خود همین ملت هستید و جدا از ما نیستید. اگر آن همه کشته و معلول، از جنگ هشت ساله ایران و عراق و در موارد دیگری داشته اید تنها برای دفاع از مردم و مملکتتان بوده است.

پاسداران ایران،

بدانید که اگر چه گروهی بسیار اندک و انگشت شمار در میان شما با لباس و کسوت پاسداری هدف "پاسدار" بودن خود را گم کرده اند و شاید از روزهای نخست نیز هدف و آرمانشان "پاسدار وطن" شدن نبوده است، ولی جای خوشحالی است که تعدادشان بسیار اندک و بیشترین شان هم برای مردم ایران شناخته شده هستند.

پاسداران ایران،

وظیفه و هدف مقدسی را که شما انتخاب کرده اید، پاسداری و نگاهبانی از وطن و حراست از مردمی است که زیر فشارهای طاقت فرسای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی در طی این سال ها پشت شان خمیده گشته است و هم آنهائی هستند که بیشتر از دیگران به کمک شما نیازمندند و نگاهشان به اعمال و کردار شما دوخته شده است.

پاسداران ایران،

با وظیفه ایکه شما در حراست از مرز و بوم این مملکت به عهده گرفته اید و در طول سال های متمادی از زندگی و جان خود مایه گذاشته اید و بدون تردید بیشترین قربانیان جنگ و...، نیز از میان شما بوده است، لازم است بدانید مقامات کشور به دلیل ترس از خود شما میزان بالای تلفات شما را، حتا از خود شما نیز پنهان نگاه می دارند.

ولی بطور قطع و یقین مردم این را می دانند چرا که شما ایرانی و از خود این مردم و برای این ملت هستید و زیبنده ترین جای و جایگاه شما در قلب مردم است و باید باشد، اگر چه سردمداران حکومت تلاش بر این دارند که شما را در مقابل ملت قرار دهند

پاسداران ایران،

به موقعیت دیروز و امروز خود نگاه کنید، آغاز و سال های نخست انقلاب، گروهی فرصت طلب و اکثرا بی سواد که تنها به دنبال منافع شخصی و زد و بند ها و مصادره ها بودند در میان شما وجود داشت. امروز اکثریت قریب به اتفاق شما آگاه، هوشیار و بیشتر تحصیلکرده هستید و بر پایه همین ویژه گی هاست که دیگر حاضر به قبول و اجرای دستورات صِرف و غیر قا نونی نمی باشید.

پاسداران ایران،

به حاکمیت کشورهائی که حکومت های مردمی دارند نگاه کنید، در این گونه کشورها وظیفه نیروهای نظامی و انتظامی دفاع از مرزهای کشور و حفظ امنیت است، در حالیکه در کشور ما، بیشترین وظیفه این نیروها پاسداری و نگاهبانی از مسئولین در حاکمیت شده است.

مسئولین نظام و حکومتی که از سوی مردم برگزیده شده باشند، نیاز به نگاهبانی و حفاظت شبانه روزی شما ندارند، اطمینان داشته باشید اگر آنها انتخاب شده مردم بودند، این خودِ مردم بودند که از آنها حفاظت و نگاهداری می کردند. به مسئولین حکومتی در کشورهای دموکراتیک دنیا نگاه کنید که آزادانه و با پای پیاده و یا با دوچرخه در شهر رفت و آمد می کنند و یک نفر هم محافظ ندارند.

پاسداران ایران،

می دانید که براساس خوش بینانه ترین برآوردها که اخیرا از سوی اطلاعات سپاه محاسبه شده است، روزانه متجاوز از سی میلیارد تومان هزینه محافظت از مسئولین نظام جمهوری اسلامی است، از فلان امام جمعه کوچکترین دهستان و شهر کوچک تا آن مدیرانی که حتی در رده های پائین اداری هستند، از وکلای مجلس تا دیگر مقامات کشوری و لشگری و وزرا و روسای قوای مختلف و حتی صاحب منصبان سابق و کار به جائی رسیده است که مقامات و به عنوان مثال رئیس جمهور برای رفتن به خانه ملت هم نمی توانند بدون گارد محافظ و بدون فضای امنیتی خیلی شدید وارد شوند.

این محاسبه بسیار ساده ایست تعداد افراد مورد محافظت را ضرب در تعداد محافظین کنید که معمولا و حداقل سه و یا چهار نفر و تا ۲۰۰ یا ٣۰۰ نفر و برای رهبر جمهوری اسلامی گاه تا ۲۰۰۰۰ نفر می شوند (به عنوان مثال سفر آقای خامنه ای به کردستان ۱۴ ماه می ۲۰۰۹). حقوق این افراد را در رده های مختلف حساب کنید و از سوی دیگر تجهیزات مورد استفاده از اسلحه تا موارد مختلف نیاز های مراقبتی مانند بی سیم و مخابرات و افراد مورد استفاده در آن و همچنین اتومبیل ها و دستگاه های پیشرفته در این زمینه، اماکن استیجاری و خریداری شده و...، را هم بدان بیفزائید، به ارقامی خواهید رسید که تصورش هم برایتان غیرممکن خواهد شد و دَوران و سرگیجه خواهید گرفت که اگر این ارقامی که برای محافظت مقامات استفاده می شود برای مردم محتاج هزینه گردد چه تعداد خانوار از فقر و بدبختی نجات پیدا خواهند کرد.(برآورد از منابع اطلاعات و امنیت سپاه پاسداران در ایران)

پاسداران ایران،

برای اینکه بیشتر در جریان قرار بگیرید و بیشتر مفهوم باشد، از مقاماتی که به قول خودشان انتخاب شده از سوی مردم هستند سوال کنید که چگونه است اکثریت قریب به اتفاق مردم پشتیبان شما هستند و به شما رای می دهند ولی شما بدون تور شدید امنیتی جرئت یک قدم برداشتن به سوی خانه خود و حتا در خانه خود را هم ندارید؟

پاسداران ایران،

در سطوح بالای حکومتی مقامات ابراز می دارند که حاکمیت شان الهی است و نماینده "الله" بر روی زمین هستند و همه مردم دوستدار و طرفدارشان، آیا آنها برای دقایقی هم که شده خواهند توانست به پشتوانه مشیت الهی و مردمی که مرتب از زبان شان سخن می گویند اگر شماها حضور نداشته باشید در میان حتا نزدیکان خود نیز ظاهر شوند؟

پاسداران ایران،

نگاه دیگری به موقعیت امروز خودتان نمایانگر واقعیت های تلخ تری است، شاید نخستین سوال این باشد که:

    * آیا شما تصور می کنید، با تمامی اینکه در طی این سال ها، مسئولین و مقامات حکومتی به اتکاء و پشتیبانی شما بر مسند حکومت نشسته اند و شما محافظت شان کرده اید، امروز خود شما مورد اطمینان آنها هستید؟ و اگر نیستید، پاسخ آنرا در خودتان جستجو کنید.

آیا جز اینست که برای شما ها هم امروز سوالات بی پاسخ دیکری نیزمطرح شده است و شما را دچار نوعی آشفتگی ذهنی و رفورم فکری نموده است، و اگر بخواهید قدمی جلوتر برای رسیدن به پاسخ سوالات خود داشته باشید، سرنوشت شما هیچ چیز جز فرار و زندان و خشونت و اعدام و یا مرگ های مشکوک و سقوط هواپیما و...، پیش رویتان نخواهد بود؟

پاسداران ایران،

حاکمیت نظام جمهوری اسلامی امروز دیگر شما را از خود نمی داند، همانگونه که دیروز و در روزهای اول انقلاب ارتش را از خود نمی دانست وهمچنان نمی داند، وهمانگونه که شما دیگر مورد اطمینان کامل نیستند چرا که اعتراض ها و سرپیچی های شما برای سرکوب و حمله به مردم به نهایت رسیده است.

بی تردید به همین دلایل است که امروز "لند کروزرها" را به جای اینکه در اختیار ارتشی ها و شما پاسداران بگذارند در اختیار کسانی گذاشته اند که بیشترین شان و اکثرا جز راننده های آنها فارسی نمی دانند و اگر به اوراق شناسائی آنها نگاه کنید بیشتر، فلسطینی، سودانی، یمنی و...، هستند تا ایرانی ها، چرا که آنها در میان مردم ایران نه برادر و خواهری دارند و نه فامیل دور و نزدیکی. آنها تنها مزدور هستند و وظیفه اشان یورش و حمله به مردم است، چه با لباس شخصی و چه با اشکال دیگر.

پاسداران ایران،

اگر چه " اطلاعات سپاه " دستگاهی بسیار پیچیده و مخوف است که طبیعت چنین حکومت های دیکتاتوری نیز آنرا ایجاب می کند، ولی خبر نافرمانی و سرپیچی شما سپاهیانی که به دلیل عدم اجرای دستور کشتار مردم بی گناه هر روزه به مقامات گزارش می شود وحشت بسیاری را در میان سردمداران حکومت به وجود آورده است و تمام تلاش شان بر این است که شماها و مردم از آن با خبر نگردید ولی موفق نشده اند، واقعیت اینست که تمامی شما در سپاه از آن با اطلاع هستید و روزانه با این قبیل خبرها سر و کار دارید.

از سوی دیگر اطلاعات و اخباری که از سوی پاسدارن و مامورین امنیتی رژیم که به کشور های غربی پناهنده می شوند نیز، بر وحشت رژیم افزوده است و قادر به کنترل آن نمی باشند.

اخبار و رویدادهائی هم که بوسیله این افراد و هم از طریق شبکه جهانی اینترنت شبانه روزی و لحظه به لحظه در همه جا وجود دارد نیز به بالا بردن آگاهی عمومی کمک می کند.

پاسداران ایران،

در سیستم های نظامیِ کارآمد، اجرای بی چون و چرای فرمان همیشه در اعتماد به صلاحیت رده بالاتر وجود دارد و در نظام هائیکه از چارچوبی منظم برخوردارند همیشه نفرات بر این باورند که فرماندهان کسانی هستند که هم لیاقت فرماندهی دارند و هم برای حفظ جان نفرات شان مسئولیت احساس میکنند، تصور من بر اینست که امروز برای شما هر دو قسمت زیر علامت سوال قرار گرفته است.

پاسداران ایران،

امروز شما بر سر دوراهی انتخاب قرار گرفته اید، از یک سو خدمت به مردم و پاسداری از خواسته های آنان، نگاهداری و نگاهبانی مرز و بوم و در نهایت هدف مقدس پاسداری است و از سوی دیگر ادامه حفاظت و حراست از گروه اندکی که مورد تنفر و نفرت مردم هستند و برای حفظ جان خود و ادامه قتل و غارت و دزدی و رشوه خواری، گروهی از شما را آلت دست خود قرار داده اند.

پاسداران ایران،

با نگرشی ژرف تر و بینشی عمیق تر، به کل جامعه ایران که شما و خانواده اِتان نیز از آن جدا نیستید نگاه کنید، تزلزل و بی ثباتی در تمام شئون کشور به چشم می خورد، درهم ریختگی سیاسی، وضع اسف بار اقتصادی، دزدی ها و رشوه گیری ها، وضعیت فاجعه بار اجتماعی مانند گستردگی روسپیگری، افزایش بیش از حد معتادان، بیکاری هر روز بیشتر، عدم امنیت، ترس و دلهره همگانی از حمله نظامی، تورم بی حد و حصر، فرار بی وقفه جوانان از کشور و اسفناک تر اعدام های پنهانی و اعلام شده و تجاوزها و وضعیت نا به هنجار زندان ها...، و در نهایت ضربه بزرگ فاجعه فرهنگی، بی هویتی و بی مذهبی که گسترش و ابعاد خانمان سوز پیدا کرده و می رود که به یک انفجار کامل و خانمان بر انداز منجرشود.

امروز شما شاهد انواع مسائل و مشکلات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی فراوانی هستید که هیچکس مانند شما برآن واقف نیست، و اگر چه نباید فراموش کرد که یکی از بزرگترین مشکلات شما هم همین است که از یک سو شاهد این فجایع هستید و از سوی دیگر اجبارا به وظیفه ای که به شما محول می شود باید عمل کنید که این دوگانگی خود نوعی عدم تعادل را به دنبال خواهد آورد و بسیار طبیعی است که نتایج گران بارش هم بیشتر بر دوش شما سنگینی کند.

پاسداران ایران،

شما به خوبی می دانید که ایران ما از تمدنی کهن و فرهنگی بسیار غنی بر خوردار است، شما به خوبی به این حقیقت واقفید که از بدو پیدایش حکومت در جهان، ایران یکی از دو امپراتوری بزرگ و در زمان هائی بزرگترین امپراتوری در سطح جهان بوده است و بسیار متفاوت است با کشورهائی که در یکی دو قرن گذشته از سوی قدرت های استعماری و برای مقاصد خاصی ایجاد شده اند و می شوند.

پاسداران ایران،

شما می دانید که ایران ما، کشوری است که امروز هم می تواند با سیاستی درست و با وجود داشتن نیروی انسانی ورزیده و متخصص و ثروتی لایزال از منابع زیر زمینی در رده کشورهای غنی و ثروتمند جهان قرار گیرد و هم می تواند به قهقرا کشانده شود.

برای آگاهی بدین مهم تنها کافی است اشاره شود که از زمان پیدایش و تولید نفت و آمدن "ویلیام ناکس دارسی" به ایران تا سال ۱٣۵۷، و یا به عبارتی حدود ٨۰ سال، میزان فروش نفت ایران حدود ۱۱۰ میلیارد دلار بوده است و از سال ۱٣۵۷ تا کنون و در عرض این ٣۰ سال گذشته حاکمان جمهوری اسلامی متجاوز از ۱۰۰۰ میلیارد دلار به شکل مجاز و غیر مجاز و به اشکال غیر قانونی و قاچاق تنها نفت ایران را فروخته اند، هم کیسه های خود را انباشته اند و هم مردم را تا به این حد دُچار فقر و مسکنت و بدبختی نموده اند که آمارهای چند گانه از سوی خود رژیم گواه بر آنست. به عنوان مثال رئیس مرکز آمار ایران می گوید بیشتر از سی میلیون نفر از مردم ایران زیر خط فقر قرار دارند و براساس دیگر آمارهای رسمی حداقل میزان دستمزد و برای حداقل زندگی برای یک خانواده در شهرهای بزرگ بیشتر از یک میلیون تومان است.

کدام یک از شما ها در ماه چنین درآمدی دارید؟ ولی اگر شما هم چنین حقوقی دریافت نمی کنید و بسیاری از شما و خانواده های شما که جانتان را گذاشته اید هم بطور قطع در زیر خط فقر قرار دارید، آیا این سوال برایتان به وجود نخواهد آمد که مردم این مملکت با وجود این ثروت بیکران در کشور چرا باید در این حد از فقر و مسکنت و بدبختی زندگی کنند؟ می دانم شما ها ایرانی هستید و بدون تردید غیرت شما نمی تواند پذیرش اینهمه نابرابری را بیش از این داشته باشد.

پاسداران ایران،

جای بایسته نگریستن فراوان است که با چنین ثروتی می توان کشوری را از نو بنیاد گذاشت، ولی باید از چه هنری برخوردار بود که این چنین آنرا به ویرانه ای بدل کرد؟

پاسداران ایران،

یکسال و نیم از فاجعه انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری اسلامی در ایران گذشته است، تقلب و پی آمدهای این انتخابات که بنا به گفته مقامات جمهوری اسلامی مهمترین رویدادی بوده که در عمر حکومت جمهوری اسلامی بوجود آمده برای مردم ایران نیز سوالات بسیاری را ایجاب کرده است.

    * آیا پیش از این جمهوری اسلامی در انتخابات تقلب نکرده بود؟
    * آیا شماها شاهد تقلب های گسترده در تمامی انتخابات گذشته نبوده اید؟
    * آیا بسیاری از شماهائی که سنی بیشتر از سی سال دارید، فراموش کرده اید که اولین انتخابات در جمهوری اسلامی " رفراندوم جمهوری اسلامی " در فروردین ماه ۱٣۵٨ بود که جمهوری اسلامی دو میلیون بیشتر از کل جمعیت رای دهنده ایران رای آورد؟
    * آیا شما فراموش کرده اید که در طول سی سال گذشته حکومت جمهوری اسلامی بدلیل نداشتن هیچگونه برنامه منسجمی برای مردم و مملکت و با وجود این ثروت بیکران نفت و گاز، تنها تورم و بیکاری و گرسنگی را به مردم ارزانی داشته است؟
    * آیا شما آگاه به این مسئله نیستید که به گفته رئیس زندان های ایران تعداد زندانیان در کشور چند برابرگنجایش واقعی زندان هاست؟
    * آیا شما آگاه به این مسئله نیستید که در زندان های متعدد و متفاوت درایران چه بر سر زندانیان می آورند؟
    * آیا بنا به گفته بسیاری در رژیم شما در جریان قرار نگرفته اید که در "کهریزک و رجائی شهر و..." چه فجایعی اتفاق می افتد؟
    * آیا نگاه کردن به تعداد بی شمار معتادین و جسد های در شهر افتاده آنها و یا در میان زباله ها شما را به فکر فرو نمی برد؟
    * آیا شما که مرتبا در شهرها مشغول انجام وظیفه هستید از خودتان سوال نمی کنید به چه دلیل اینهمه "فحشاء" آنهم برای این بچه های کم سن و سال وجود دارد؟
    * آیا اکثریت این بچه ها، نوجوانان و جوان هائی که به فحشاء پناه برده اند جز بدلیل فقر و بدبختی جامعه ایست که درآن زندگی می کنیم؟
    * آیا شماهائیکه وظیفه جمع آوری بچه های خیابانی را در سطح شهرها بعهده دارید هیچگاه از خودتان سوال کرده اید که چرا این بچه ها که باید امروز در مدرسه باشند اینگونه سرگردان و بدبخت و بیچاره به گدائی و کار غیر مجاز و قاچاق و...، پرداخته اند؟
    * آیا شما نمی دانید که بسیاری از آنان، نان آور خانواده خود هستند؟
    * آیا شما نمی دانید این بچه ها که قرار است، نسل فردای مملکت ما باشند چگونه و مرتبا مورد اذیت و آزار و تجاوز و کشته شدن قرار می گیرند؟
    * آیا شما نمی دانید در پیش چشمان شما هر روزه دختران و پسران نوجوان ایرانی را به شیخ نشین های خلیج فارس می برند و می فروشند و گاه گاه جسد آنها را به ایران برمی گردانند؟
    * آیا شما نمی دانید که این بچه ها خواهران و برادران کوچک و بچه های خود ما هستند؟
    * آیا شما نمی دانید در خانه های عفاف، دختران و زنان شهید، یعنی خانواده همان همسنگران شما را که جانشان را در راه این مملکت گذاشته اند، طبقه بندی شده به مردان شهوتران ارائه می دهند که بدین وسیله کسب درآمد برای آنها و بی اعتباری برای شما حاصل می شود؟
    * آیا شما نمی دانید بیشتر از ۴۰۰ هزار معلولین جنگ هشت ساله که بدون تردید از وجود خودشان برای این مملکت مایه گذاشتند در چه فلاکت و بدبختی زندگی روزانه خود را می گذرانند؟
    * آیا شما نمی دانید در حالیکه مردم ایران، خانواده و خواهران و برادران من و شما در این فقر و گرسنگی حقارت انگیز زندگی می کنند، حکومت برای مردم فلسطین و لبنان و دیگر کشورهائی که می توانند برای انجام کارهای تروریستی مفید واقع شوند خانه و کاشانه و بیمه بیکاری و بیمه بهداشتی و دیگر امکانات زندگی فراهم می کنند و در حالیکه ایرانیان اینگونه در بیغوله ها جان می دهند و فریاد رسی ندارند؟
    * آیا شما نمی دانید که گروهی از دست اندر کاران رژیم چنان ثروتی در خارج از ایران اندوخته اند که مردم آن کشور ها هاج و واج به آنها نگاه می کنند که اینهمه ثروت چگونه بدست آمده است؟

من تردید دارم که بسیاری از شماها در جریان مسائل پیش رویتان نباشید، ولی بطور قطع و یقین می دانم که وضعیت خانواده های خودتان را می بینید و می شناسید و آگاه هستید که امروز واقعیت زندگی مردم چگونه است.

پاسداران ایران،

اگر چه در فرصتی کوتاه این امکان وجود ندارد که به تمامی مسائل ایران پرداخته شود، ولی از جهت هوشیاری و بدلیل آنکه در آینده گفته نشود که هیچکس این مسائل و مشکلات را با ما در میان نگذاشت و به این دلیل که جلوی هر گونه بهانه ای گرفته شود، به شما هموطنان عزیزم و با اعتقاد و ایمان به سربلندی ایران و ایرانی و با احترام به تمامی ایرانیانی که در نقاط مختلف این مرز و بوم و با ادیان و مذاهب و زبان های متفاوت زندگی می کنند و عقاید متفاوتی را دارا هستند اعلام می دارم:

به امروز ایران و به وضعیت حاضر رسیده ایم، سرکوب و خشونت و تجاوز و اعدام به بالاترین حد خود رسیده است و حکومت در نهایت عجز و ناتوانی و مثل همیشه در بی برنامگی خود قرار دارد، نه پاسخی برای داخل و نه چشم اندازی در منطقه و دنیای خارج دارد. به همین دلیل به سرکوب بیشتر پناه آورده است و تصور می کند که می تواند بدینوسیله امکان بر جا ماندش را فراهم آورد، ولی شاید شما بیشتر از هر کس شاهد هستید که حکومت هر روز با مشکلات جدیدتری دست به گریبان است.

از سوئی دیگر اختلاف در میان سردمداران حکومت بالا گرفته است، از سوئی گروهی به سردمداری آقایان رفسنجانی، خاتمی، موسوی و کروبی و از سوئی دیگر تعدادی از فرماندهان شما و آقایان خامنه ای و احمدی نژاد و...، در مقابل هم قرار دارند که این مسئله تا حذف یک گروه و در نهایت تمامی آنها ادامه خواهد داشت.

فراموش نکنیم، که اگر چه امروز آقایان رفسنجانی، خاتمی، موسوی و کروبی درجناح مقابل ایستاده اند و درصدی از مردم هم از آنان حمایت می کنند ولی مردم ایران همیشه این هشیاری را داشته اند و امروز هم دارند که بدانند چگونه باید از فرصت ها استفاده کنند.

این بار هم با هشیاری و برای استفاده از فرصت و نه بدلیل تقلب در انتخابات که همیشه این تقلب بوده است، بلکه به "بهانه تقلب در انتخابات"بود که به خیابان ها ریختند و مسائل یکسال و نیم پیش بدین سو پیش آمده است.

پاسدارن ایران

بدانید و آگاه باشید که مردم ایران هر آن اندازه هم که فراموشکار باشند بازهم جنایات حکومت جمهوری اسلامی در ایران را از یاد نخواهند برد، و این نه برای سردمداران امروز که فاجعه را به ابعاد غیر قابل تصور رسانده اند ونه برای دیگر حاکمان گذشته مانند آقایان رفسنجانی، خاتمی، موسوی وکروبی.

سردمداران جمهوری اسلامی اععم از اصلاح طلب و محافظه کارش به پایان عمرشان نزدیک شده اند و گریزی از فرو پاشی هم ندارند وبه این واقعیت بیشتر از همه خود آنها واقف هستند.

پاسداران ایران،

عمر حکومت جمهوری اسلامی به پایان خود رسیده است، من می دانم که بطور قطع بسیاری از شما بدلیل عدم امکان تامین هزینه های زندگی مجبور به ادامه خدمت هستید ولی هم شما و هم نیروهای بسیج بدانید که تمامی شما در نهایت باید با همین مردم و در این کشور زندگی کنید.

سردمداران حکومتی در زمان ضروری تمامی شما را قربانی خواهند کرد، تنهایتان خواهند گذاشت و فرار خواهند کرد و باز هم این شمائید که باید در دامان ملت خود باشید و این سخن و هشدار هم به همین دلیل و تنها برای امروز و فردا داده شده است.

پاسداران ایران،

جایگاه واقعی شما آغوش ملت است، با اطمینان می توان بدان پناه آورد، همانگونه که ارتش ایران نیز در سال ۱٣۵۷ ملت را پشتوانه خود قرار داد و پناه خود را در آن جُست.

دامان ملت بزرگترین سطح اتکائی است که می توان بدان اعتماد کرد، اگر برای گروهی از شما که بسیار هم اندکند، پشت سر "خراب" است ولی بی هیچگونه تردیدی پیش رو "سراب" نیست و دامان ملت است که همیشه می توان بدان اعتماد کرد و آنرا پشتوانه ای استوار و محکم دانست.

فراموش نکنیم و یقین بدانیم که حکومت می رود و شما باقی می مانید، کاری کنید که مردم شما را از خودشان بدانند، شما به واقع "پاسدار مردم ایران" هستید، پاسدار مردم بودن و اعتماد مردم را داشتن بزرگترین امتیاز و موهبتی است که کمتر نصیب کسی می شود، باید قدرش را دانست،

شما هم بدون تردید بدان واقف و آگاه هستید و قدرش را می دانید.

من آنچه شرط بلاغ است با تو می گویم
تو خواه از سخنم پند گیر یا که ملال

دکتر حسین لاجوردی
پاریس – ۲۶ بهمن ۱٣٨۹
۱۵ فوریه ۲۰۱۱


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۲)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست