یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

۲۵ بهمن: آغاز جنبش براندازی ولایت


فیروز نجومی


• جنبش مردم ایران همچنانکه به رشد و بلوغ میرسد به این حقیقت آگاه میگردد که حق و حقوق انسانی با حق و حقوقی که شریعت دین اسلام برای انسان قائل است در ستیز و خصومت با یکدیگرند. اگر برانداختن نظم و انضباط شریعت امری ساده بود باید پس از تظاهرات ۳ میلیونی در تهران در ۲۵ خرداد ۸۸ رژیم را وادار به عقب نشینی میکرد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲۷ بهمن ۱٣٨۹ -  ۱۶ فوريه ۲۰۱۱


اگر در مصر تنها ۱٨ روز مبارزه ی مرگ و زندگی، کافی بود که بدهکار ان بر دیکتاتور طلبکار غلبه کنند و آغازین گام را بسوی رهایی و آزادی بردارند، مردم ایران را حداقل ٣۶۰ روز، اگر نه بیشتر، لازم میآید که نظام ولایت را واژگون نمایند. این بدان دلیل است که مردم ایران تنها به دیکتاتور بدهکاری ندارند، به الله نیز بده کارند. طلبکار اصلی الله است. چرا که دیکتاتوری که بر ما حکومت میکند جلوه ی الله است. تنها اطاعت نمیخواهد بلکه تسلیم هم میخواهد. نیز اسارت و بندگی به طریق اولی. تحت دیکتاتوری حسنی مبارک، زن اجباری نداشت که نظم و انضباط حجاب را رعایت کند. جرمی به نام "بد حجابی " وجود نداشت و کسی بخاطر شکستن مرز های آن تحت عنوان " هنجار شکن " و بخطر انداختن " امنیت اخلاقی " جامعه، مجازات و تنبیه نمیشد. ماموران انتظامی موظف به اجرای احکام جدایی جنسیت و حفظ و نگاهداری مرزهای جدایی بین زنان از مردان، نبودند. حسنی مبارک نه وزارت ارشادی داشت و نه گشت های ارشادی. نه در کافه ای را مسدود نمود و نه در کاباره ای را. نه وزارتی دا شت بنام "نهی از منکر " و "امر به معروف،" و نه معرکه ی نمازهای جماعت بر پا میداشت و بر منبر طلب کاری، روضه ی شهادت سرمیداد و امت را به تسلیم و اطاعت فرا میخواند.

نظمی که بر جامعه ما حاکم است تنها نظم دیکتاتوری نیست بلکه نظمی است که ماهیت آن شرعی است. وقتی بالاترین مراجع قانونی ما خود را متعهد و پایبند قوانین و مقرارت شریعت میدانند - و به واسطه علم و دانش از آئین شریعت است که بر راس نشسته اند- مسئول گذراندن قوانین از فیلتر شریعت اند، قوانینی که تمامی نهادهای جامعه را از خانواده گرفته تا نیروهای امنیتی و نظامی را شکل میبخشند و به تابعیت خو در میآورند. نیرومند ترین ارتش منطقه، سپاه پاسداران، نگهبان نظام دین است، خود را سربازان رسالت و امامت میدانند و القاب پیامبر اسلام و امامان و انصار و نزدیکان آنها را بر خود مینهند. بهمین دلیل خشمگین تر و بی رحم تر هم از ارتش حسنی مبارک است و هم از ارتش شاهنشاهی. یعنی وقتی ارتش ها و نیروهای قهریه ای که با استعمار تعامل میکنند، با مردم روی در روی قرار میگیرند هنوز قادرند به وجدان محاسبه گر خود رجوع نمایند و بمنظور تداوم حکومت خودکامه یک فرد از ریختن خون مردم بی دفاع خود داری کنند. حال آنکه سپاه دین را رحم و مروتی در آئین ش نیست. در آرمانی که بدان باور دارد، عطوفت و شفقت وجود ندارد. سرداران لشگر ولایت و نیروی انتظامی و امنیتی مظهر جهاد و شهادت اند. آنها آرزومند زندگی ابدی اند. چون جان خود را نثار حقیقت مینمایند. آنها به مردمی که علیه شان دست به اعتراض میزنند، به منزله ی نیروهای شیطان مینگرند. خشم و خشونت بیرحمی اگر در دست سپاه پاسداران و نیروهای انتظامی در رو در رویی با مبارز ین راه آزادی به اوج خود میرسد به آن دلیل است که لشگر استعمار درونی ست و با استعمار بیرونی تعاملی ندارد. یعنی لشگر حکومتی است که بزرگترین افتخار ش استقلال است و خود کفایی. سپاه پاسداران، لشگر دین است. یعنی آنچه مقدس است، آنچه خوشبختی در این جهان و رستگاری در آخرت را تضمین میکند. سپاه پاسداران ثروتی را که بدست آورده است مدیون ایمان خود به زندگی ابدی بعنوان پاداش جهاد و شهادت، بشمار میآورد. سپاه پاسداران وجود خود را مدیون ظهور ولایت میداند. ارتش حسنی مبارک چنین دینی نسبت به وی به گردن نداشت. سپاه پاسداران خود را مدافع اصل و اصولی میداند که مقدس است و الهی ، مظهر زهد است و تقوا، یعنی مدافع نظام ولایت. اگر نیروهای انتظامی و امنیتی رژیم دین از جمله بسیج یان و لباس شخصی ها برهبری سپاه پاسداران، مبارز ین راه آزادی را میزنند و میکوبند و میبرند و بدار مجازات میآویزند به آن دلیل است که آنها جانب حق را دارند. در جبهه ی حق است که در برابر مردم ظاهر میشوند. مسلم است آن دستی که بر علیه حق برداشته شود باید که از بیخ قطع گردد و هر زبانی که به نفی و «نه به ولایت» گشوده شود باید که از حلقوم بیرون کشیده شود.

مبارز ین راه آزادی در ایران تنها عهد خود را با دیکتاتور نمی شکنند. از پرداخت بدهکاری خویش به نظام استبداد، خود داری نمیکنند. بلکه وقتی بر میخیزند و میخروشند، عهد خود را با الله و یا جلوه ی آن ولی فقیه شکسته اند. این است که با تنبیه و مجازاتی رو برو میگردند که در بیرحمی و قساوت در سراسر جهان شهرت یافته اند. سپاه پاسداران، لشگری نیست که بتوانی آتش گلوله شان را که آماده هدف قرار دادن جانهای آزاد اند با اهدای گل، فرو نهانی. یا بزبان دیگری گل میخک ی قرمز بر سر لوله تفنگ پاسدار، وجدان او را بیدار نمیسازد. هم چنانکه در جنبش انقلابی مصر و حتی ایران در سال ۵۷ تقدیم گل، سرباز را از آتش بروی مردم باز داشت. لشگر دین، لشگر استعمار نیست که عطر گل به مستی اش بکشاند، حیوانیت را ترک نموده حتی برای لحظه ای هم که شده است به انسان و انسانیت بپیوندد.

مصری ها نیز هنوز میتوانند دچار کژ روی شوند و بجای آن که سبز و بارور شوند و بسوی آزادی و روشنایی سر به آسمان کشند، مانند ما ایرانیان حکومت دین بر قرار نموده و ریشه هرچه عمیق تر در تاریکی و سیاهی بدوانند. میتوانند به قوانین شریعت پناه برند و تمامی جامعه را به یک زندان عظیم تبدیل نمایند. این البته که سبب نگرانی و تشویش است. اما اگر ملتی مثل ملت ایران برای کسب رهایی و آزادی ضرورتا باید از دین و برکنار ساختن دین از سیاست و زندگی اجتماعی بگذرد، چه باک. مسلم است که اگر مصری ها تونس ی ها و حتی یمن و الجزایر از تجربه ایران نی آموخته باشند ناچار خواهند بود در پی ایران برای بدست آوردن ابتدایی ترین حق و حقوق انسانی خود به عقل و خرد پناه برده و بساط دین را به تعطیلی بکشانند و بر الله نام دیگری بگذارند.

آنچه تظاهرات ۲۵ بهمن ٨۹ را از گذشته ی خود جدا میسازد کم رنگی شعارهای همچون "الله اکبر،" "میر حسین یا حسین " بود. این بدان معنا ست که گویندگان آن شعارها یا خاموش شده اند و یا واقعیت را نیز دریافته اند. اما توانایی پرداخت هزینه اش را ندارند. وقایع ۲۵ بهمن، نشان داد که کم نیستند آنانی که برای رهایی و کسب آزادی آماده ی پرداخت هزینه هستند، هزینه ای بس گران و وحشت زا مثل ورود در دوزخ ولایت: بازجویی، شکنجه، تجاوز و سپس بدار آویختن به جرم "محارب." نظام ولایت روزی نیست که کسی را بدار مجازات نی آویزد مبادا که مردم از حافظه شان زدوده شده باشد که چیست مجازات سرپیچی و« نه گفتن به ولایت.» در اعتراضات ۲۵ بهمن گویندگان «نه به ولایت» حضور برجسته داشتند. انتظاری هم بجز این نمیتوان داشت که جنبش اعتراضی مردم ایران هر رنگی که بخود بگیرد ضرورتا بسوی جنبش رهایی از نظم و انضباط شریعتی حاکم بر جامعه، یعنی بسوی آزادی و روشنایی سر بر افرازد. چرا که براندازی ولایت نمیتواند با براندازی الله همراه نباشد. زیرا که ولایت، جلوه ی الله است.

جنبش مردم ایران همچنانکه به رشد و بلوغ میرسد به این حقیقت آگاه میگردد که حق و حقوق انسانی با حق و حقوقی که شریعت دین اسلام برای انسان قائل است در ستیز و خصومت با یکدیگرند. اگر برانداختن نظم و انضباط شریعت امری ساده بود باید پس از تظاهرات ٣ میلیونی در تهران در ۲۵ خرداد ٨٨ رژیم را وادار به عقب نشینی میکرد. حال آنکه هار تر و درنده تر گردید. چرا که گفتمان جنبش سبز از جنس گفتمان قدرت بود. گفتمان براندازی ولایت که در آن دوران کم رنگ بود در ۲۵ بهمن تنها رنگی بود که درخشید و آذرخش ش چشمان را خیره ساخت. انتظار میرود که با آگاهی به وحدت شمشیر و شریعت و دین و قدرت، حرکت بسوی رهایی و آزادی نیز سریعتر گردد. تردید نباید داشت که ما در آینده شاهد تظاهراتی خواهیم بود که در آن براندازی ولایت به معنای براندازی نظم و انضباط شریعت شفافیت بیشتری خواهد یافت و به مناسبت های دیگری نیز تکرار خواهد گردید، چه فراخوانی از سوی آنان که خود را رهبر جنبش سبز میخوانند صادر شده باشد و یا نه. مگر آنکه جنبش سبز خود را با اندیشه ی براندازی ولایت به معنایی که آمد، آشتی دهد.

فیروز نجومی
ffmonjem@gmail.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۴)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست