یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

تاریخ نویسی مغرضانه
روزمرگی، غرض ورزی و قدرناشناسی تا کی؟


فریبا امینی


• روی سخن به کسانی است که از مردان سیاست گاهی دیو می سازند و گاهی فرشته. این نیست که مردان سیاست یا سیاستمداران ممکن نیست اشتباه نکنند ولی راه درازی است بین اشتباه و خیانت. روی سخن به کسانی است که می کوشند جنبه هایی از تاریخ را مغرضانه جز ان که هست نشان بدهند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۲٨ بهمن ۱٣٨۹ -  ۱۷ فوريه ۲۰۱۱


اخیرا عده ای تاریخ را بیش از بیش وارونه جلوه می دهند. یعنی جنبه هایی از آن را بگونه ای نشان می دهند که گویا روشن نیست یا اصلا ان را نفی می کنند. وقتی در رژیم هایی برای تقویت منافع روز غرض مندانه برخی جنبه های تاریخ بصورت دیگری نشان داده می شود، تعجب ندارد. ولی وقتی کسانی که خود را مدافع آزادی و اصلاحات می دانند همان کاررا می کنند ، انسان منطقا باید بپرسد که چرا، قصد چیست، هدف چیست؟
مقاله ای را خواندم که از داریوش همایون تمجید کرده بود و در لابلای ان به تاریخ نویسی هم پرداخته بود. اگرچه مرگ انسان ها، ان هم دور از وطن، برای ما که شاهد وقایع تلخی در این دوران تاریخی کشورمان هستیم، بسیار ناراحت کننده است، ولی این قابل قبول نیست که ادم ها را بیش از حد به عرش اعلا؛ ببریم و از ان ها تمجید کنیم، بدون انکه همه حقایق را ببینیم و بنویسِم. شک نیست که داریوش همایون روزنامه نگاری قابل و تاثیرگذار بود. در بین مشروطه خواهان هم قلم خوبی داشت و هم دانش فراوانی داشت و خود را با زمان جلو برد. بطور مثال او زمانی عضو سازمان سومکا بود که در ان دوران به عنوان یک سازمان فاشیستی شناخته شده بود. سازمان سومکا در هدف قرار دادن و ضرب و شتم ازادیخواهان نقش مهمی بازی کرده بود ولی او از ان بیرون امد و راه دیگری را انتخاب کرد. به دربار راه پیدا کرد و روزنامه ایندگان را به چاپ رساند. ولی هنوز مدافع رژیم پادشاهی بود و از ان دفاع می کرد اگرچه با خود شاه اختلاف سلیقه پیدا کرده بود. من یادم هست که وقتی نوجوانی بودم و ما به امریکا امده بودیم، با این که به او هشدار داده بودند که به منزل فلانی یعنی پدرم که عضو جبهه ملی ایران بود و مرید مصدق نرو و او اولین جایی را که در واشنگتن امد، با خانمش، یعنی خواهر اردشیر زاهدی و دختر تیمسار زاهدی، به منزل پدرم بود و تا آخر شب هم ماند. چون پدرم با لحن شیرینش و داستان های فوق العاده و حافظه عجیبش و شعرهایی که در حافظه داشت و طنز بی نهایتش همه را مجذوب خود می کرد و باز یادم هست که در یک میزگرد در شهر واشنگتن آقای همایون در کنار من نشسته و به سخنان من گوش داده و بعد تکرار کرد که من با ایشان در دفاع دکتر مصدق و پیامش به جوانان خارج از کشور موافقم. پس داریوش همایون تا حدی تغییر موضع داده بود و چون خوش صحبت و خوش رو بود و از دانش هم برخوردار بود، می توان به وی علاقه مند نیز شد ولی بسیار مهم است و یادمان نرود که داریوش همایون یکی از بنیان گذاران حزب رستاخیر بود. یعنی جزو کسانی بود که می گفت فقط یک حزب برای ایران کافی است، ان هم حزب رستاخیر و اگر کسی خوشش نمیاید می تواند ایران را ترک کند. پس بهتر است که حقیقت اگرچه تلخ است ناگفته نماند. در هرحال جایش خالی خواهد بود و روانش شاد.
ولی سخن اصلی بر سر این نیست. روی سخن به کسانی است که از مردان سیاست گاهی دیو می سازند و گاهی فرشته. این نیست که مردان سیاست یا سیاستمداران ممکن نیست اشتباه نکنند ولی راه درازی است بین اشتباه و خیانت. روی سخن به کسانی است که می کوشند جنبه هایی از تاریخ را مغرضانه جز ان که هست نشان بدهند. از داریوش همایون تجلیل می کنند ولی ان را بهانه می کنند که دکتر حسین فاطمی را "بچه" بنامند و با تحریف تاریخ اذعان می کنند که این شهید ملت ایران که با تنی تب دار به جوخه اعدام فرستاده شد، مجسمه شاه را به پایین کشاند و غیرمستقیم باعث سقوط حکومت دکتر مصدق شد! در صورتی که تاریخ نشان می دهد و اگر فراموش کرد ه ایم بیاد آوریم که این دکتر حسین فاطمی نبود، بلکه مقصر کسانی بودند که می خواستند در ان دوران حساس و اینده ساز بل بشو بپا کنند، مییون را بده کنند و بگویند که انها مخالف سلطنت هستند. در صورتی که نخست وزیر منتخب ملت ایران می گفت شاه باید سلطنت کند و نه حکومت. انگلیسی ها به این دلیل دکتر فاطمی را نابود نکردند برای این که "بچه" بود. برای این بود که او پیشنهاد ملی شدن صنعت نفت ایران را داده بود و این بدترین خطر برای آنان تلقی می شد. به سند زیر توجه کنید:   

مخفی و خصوصی
کریستوفر عزیز
ممنون از نامه ات به تاریخ ۷ سپتامبر ( ۱۹۵٣)
بنظر می اید که مسائل خوب پیش می روند و می دانم که تو از این بابت خوشنودی.
وجود مصدق (موصی) [ بعضی از مامورین دولت انگلیس در نامه های خود او را این طور خطاب می کردند] یک مسئله است و بهترین راه برای راحت شدن از او این است که فیزیکی از بین برود. البته او در این وقایع از بین نرفت و اعدام او، گذشته از این که عملی غیرانسانی است، درمورد مصدق کار درستی نیست. ولی در مورد فاطمی این فکر بدی نیست، زمانی که بالاخره او را دستگیر کنند. تا وقتی که این پسران [مردان] در ایران زنده باشند، خطر کودتا از طرف انان خواهد بود. سختگیر بودن بهترین راه حل است. خوشحالم که بالاخره امریکایی ها با ما راه آمدند و قبول کردند که به دولت زاهدی کمک مالی کنند. [قبل از کودتا، دولت انگلیس در تلگرافی به وزارت خارجه امریکا می نویسد که به هیچ وجه به دولت مصدق کمکی را که درخواست کرده بود، ندهید].
در عین حال من به شاه ذره ای اعتماد ندارم. او ممکن است نیتش خوب باشد ولی... شاه بیشتر طرفدارامریکایی هاست و از ما به خاطر این که پدرش را کنار گذاشتیم متنفر است و ما را هرگز نبخشیده است.
سام فال – نامه به نمایندگی دولت بریتانیا در بیروت- از آرشیو آرتا آیران (تا بستن سفارت بریتانیا توسط مصدق، سام فال مامور اینتلیجنس سرویس در سفارت بریتانیا بود).

غلط نویسی و تحریف تاریخ تنها به دوران شاه و جمهوری اسلامی ختم نمی شود. کسانی در خانه های خود، در شهرهای اروپایی نشسته اند و به جای این که همان طنزشان را بنویسند، به تاریخ نویسی غلط می پردازند.
می گویند که قوام مرد سیاست بود، ولی فاطمی نبود. می گویند قوام می خواست تمامیت ارضی ایران را حفظ کند ولی به نوعی (البته هنوز جرات ندارند مستقیما این را به زبان بیاورند) مصدق با اشتباهات خود نزدیک بود ایران را به دست شوروی ها بدهد. آیا این همان منطق کودتاچیان زمان نبود؟ خود قضاوت کنید. گویا قوام که نیمی از خاک آذربایجان مال او و خانواده اش بود، فقط می خواست ان را برای ایران حفظ کند و و روابط زیاد نزدیکی هم با دوستان انگلیسی نداشت! در تلگرامی از وزیر مختار بریتانیا به نخست وزیر (قوام) در تاریخ ۲ نوامبر ۱۹۲۱ آمده است: "جناب اشرف ارفع، چند روز قبل به دوستدار اطلاع دادید که خیال دارید جناب نظام السلطنه را به فرمانفرمایی خراسان معین نمایید. اظهارات جناب اشرف را تلگرافا به جناب لرد کرزن اطلاع دادم. امروز از معظم له جواب رسیده است که تعیین ایشان به حکومت خراسان منافی میل دولت بریتانیا خواهد بود." آر بریجمن -- از اسناد آراتا –ایران – وب سایت تاریخ معاصر ایران.
دکتر خسرو شاکری زند در مصاحبه ای چنین می گوید: "به نظر من چون قوام هیچ گاه به منافع ایران فکر نمی کرد و این امر را ما در زندگی او از زمان مشروطه به بعد، به ویژه در اعطای قراردادهای نفتی به شرکت های امریکایی در زمان نخستین صدارتش پس از کودتای ۱۲۹۹ شاهد بوده ایم. و همواره به سود شخصی خود و مقام صدارت خویش می اندیشید باید نتیجه گرفت که وی در قصد اعطای نفت شمال به روسیه شوروی صادق بود". مصاحبه در روزنامه اعتماد ملی - ۲۴ فروردین ۱٣٨٨
"مصدق از نظر من و برخلاف گفته کیم روزولت که ادعا می کرد که او با شوروی ها ائتلاف کرده بود، یک ایرانی وطن پرست بود. او تنها عضو مجلس ایران بود که در سال ۱۹۴۷ شهامت این را به خرج داده بود که در مقابل شوروی ها در مورد قرارداد نفت در شمال ایران بایستد. مصدق به نظر من به تمام معنی یک ایرانی وطن پرست بود." -- جرج مک گی - نماینده دولت امریکا و دین اچسون در مذاکرات نفت.
می گویند دکتر حسین فاطمی سردبیر و منتشرکننده یکی ازپرتیراژترین روزنامه های ان دوران (سومین در ایران)، یعنی روزنامه باختر امروز، "بچه" بوده است. کسی که از تیر فداییان اسلام زخمی شد، در هنگام بازداشت به دست چاقو کشان رژیم کودتا چاقو خورد و با همان بدنی خونین و ضرب دیده به بیدادگاه برده شد و محاکمه گردید. آنها در مورد فاطمی (با کمال برحرمتی به یک روزنامه نگار تحصیل کرده و با وجدان) می نویسند که چون خانمش بعد از ۵۰ سال با احمدی نژاد دست داده و نشست و برخواست کرده، حال باید دکتر فاطمی را سرزنش کرد. پس اگر با این استدلال پیش برویم، داریوش همایون نیز خانمش دختر سرکرده کودتاچی هاست. پس ایا داریوش همایون، به خاطر همسر هما زاهدی بودن باید بد جلوه شود؟ ایا این استدلال عقلانی است و یا غرض ورزی بیش نیست؟ روزنامه نگاری بدون غرضتان در لابلای تزویر کجا ناپدید شد؟
این روزها می بینیم بعضی ها می خواهند نقش دولت ها ی انگلیس و آمریکا در سقوط حکومت دکتر مصدق را کم جلوه دهند. چه کسانی که در غرب و شرق آمریکا هستند و خود را محقق می دانند و یا روزنامه نگارانی که می خواهند با عجله قلمی بزنند و تاریخ را وارونه جلوه دهند. بسیاری، نه سری به ارشیوهای اروپایی و امریکایی زده اند و نه یک ورق از کتب محققین ایرانی و خارجی را مطالعه کرده اند.
"تیم سازمان سیا توسط دو نفر از مامورانشان در ایران بنام های جلالی و کیوانی [دومی روزنامه نگار] در ۱۶ اوت [ ۱٣٣۲] ۵۰ هزار دلار یعنی سه روز قبل از کودتا داده تا فعالیت های ضدمصدقی یعنی سازماندهی و بسیج افراد شورشی [پرووکاتر] بنام و تحت لوای حزب توده در تهران در ان روزها را ترتیب بدهند. از جمله پایین آوردن مجسمه های شاه، حمله به مساجد، تخریب مغازه ها و درگیری با طرفداران مصدق." -- مارک گازیوروسکی - استاد دانشگاه لویزیانا و نویسنده کتاب محمد مصدق و کودتای ۱۹۵٣ در ایران – مقاله ای تحت عنوان: علل کودتای ۲٨ مرداد.
نقش ان لمبتون (مشاور دولت انگلیس و دوست نزدیک انتونی ایدن و ایران شناس بنام)، رابین زینـر، کرمیت روزولت و دانلد ویلبر به یک باره هیچ می شود و سال های سال تبلیغات خاکستری سازمان سیا و ام ای سیکس در نشریات ان دوران (به گفته خود آنان و اسناد منتشرشده) در خراب کردن مصدق و دولتش نادیده گرفته می شود.
بقول اینان، مصدق در مذاکرات نفت اشتباه کرده ولی قوام سیاست مدار قابلی بوده است. فاطمی "بچه" بوده ولی دیگر سردبیر روزنامه که مرحوم شده، همه کارش یکباره درست بوده است.
"عده ای از ما با پال نیتزه که در مذاکرات نقش مستقیمی ایفا کرده بودیم، در اتاق ارتباطات وزارت خارجه به انتظار نشسته بودیم که دین اچسون [وزیر خارجه وقت] از ناهار تاریخی اش با انتونی ایدن [وزیر خارجه انگلیس] در پاریس برگردد. او امد و به ما گفت تمام تلاشهای ما برای پیدا کردن راه حلی [در مورد مسئله نفت با ایران] به سرانجام نرسید. ایدن به او گفته بود که بروید به مصدق بگویید که دیگر صحبتی نیست و ما حاضر به ادامه مذاکرات نیستیم. ما همه نفس در سینه هایمان حبس شد چون اهمیت زیادی به این مذاکرات داده بودیم و به یک نوعی این را یک شکست تلقی کردیم. برای شخص من مثل این بود که دنیا تمام شده بود. من به این مذاکرات و نتایج مثبت ان اهمیت زیادی داده بودم و فکر می کردم که ما [امریکایی ها] موافقت نامه ای را که برای انگلیس نیز قابل قبول باشد، به ان ها عرضه کرده بودیم. " جرج مک گی - در کتاب نماینده به جهان میانه.
باید تاریخ را آنچه هست بگوییم و بنویسیم و به فرزندان و آیندگان درس بدهیم. نباید مانند بعضی از روزنامه نگاران آن را سانسور کنیم و یا مغرضانه جلوه دهیم. پس از ۵۰ سال که ثابت شد این کودتای خارجی بوده و هزاران هزار مدرک و دلیل هم برای ان موجود است، نگوییم که خارجی ها دستی نداشتند. اگرچه باید همیشه به خاطر داشت که بدون نقش بعضی ایرانی ها کودتا انجام نمی گرفت، یعنی ان عده ای که به خاطر منافع خویش، به مردم، به مملکت و به نخست وزیرشان که با جان و دل و مال خود از انان در مقابل قدرت های بزرگ دفاع کرد، خیانت کردند.

ولی آقایان محترم،
جای دکتر حسین فاطمی و محمد مصدق و مردان و زنان شریف و پایدار به اصول در تاریخ ایران ثبت شده و نه شما و نه دیگران از شما بزرگتر نمی توانند ان را خدشه دار کنند. و شاید اگر راه آنان ادامه یافته بود، این فاجعه ای که امروز شاهد آن هستیم اتفاق نمی افتاد...
به قول مولانا آفتاب آمد، دلیل آفتاب. آفتاب تاریخ ممکن است گاهی زیر ابر روزمرگری و غرض ورزی بماند، ولی بالاخره پدیدار خواهد شد.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست