دروغی که ترس بزرگی پشت آن نهفته است!
محمد محمدی
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۲٨ بهمن ۱٣٨۹ -
۱۷ فوريه ۲۰۱۱
"اتوبوس با سرعت بیشتری به راه می افتد، مرد جوان به بلوک های سیمانی جدول خیره می شود، نیمی زرد و نیمی سیاه. چه ترکیب مسخرهای، این را در دلش می گوید. همین که جمله تمام شد در کنار جدول مرد جوانی را می بینید که سر به زیر آرام، آرام قدم می زند. شاید دنبال چیزی بگردد و شاید، هم نگردد، بعد از تمام شدن جمله چشمانش را می بندد" این آخرین جمله از داستان کوتاه و جذاب "اتوبوس" است که صانع ژاله دانشجوی کرد، دانشگاه هنر تهران، در ماهنامهی "آزما" نگاشته است.
در اینکه صانع ژاله اتفاقی مانند دهها انسان آزادی خواه مانند نداها و سهراب ها که در جریان اعتراضات خیابانی توسط شلیک مستقیم نیروهای امنیتی و لباس شخصی کشته شدند شکی نیست و هر انسان عاقل و بالغی می تواند این را تشخیص بدهد. اما جسد دزدی و شهید جمهوری اسلامی ساختن از یک طرف و آن را جاسوس نظام خواندن از طرف دیگر کاملا برنامه ریزی شده و برای جلوگیری از یک خیزش مردمی در کردستان انجام شد. خیزشی که می رفت اینبار عمومی و سراسری شود و این تحلیل را که "پیروزی جنبش آزادی خواه ایران اینبار از کردستان شروع می شود" را به واقعیت تبدیل کند.
با توجه به تاریخ مبارزاتی کردستان و بررسی دو رویداد مهم در چند سال اخیر در کردستان که منجر به اعتراض سراسری در کردستان شد، رژیم را وا داشت تا اینگونه با تحت فشار قرار دادن خانواده و بستگان شهد صانع ژاله و همچنین با استفاده از همه امکانات تبلیغی خود از صدا و سیما گرفته تا مطبوعات و منبری ها و... مانع از یک خیزش مردمی در کردستان و در نهایت در همه شهرهای ایران شود.
تابستان سال 2005 جوانی مهابادی بنام شوانه سید قادر زیر شکنجه وحشیانه ماموران اطلاعات مهاباد جان باخت و انتشار تصاویر شکنجه شده او نه تنها کردستان بلکه دنیا را به لرزه در آورد که چگونه جمهوری عدل اسلامی با شهروندان خود برخورد می کند و اینگونه بود که کردستان یکپارچه صحنه اعتراضات و تظاهرات خیابانی شد. (هیچ گاه شبی که با دوستانم در میدان بسیج شهر جوانرود که می خواستیم به تظاهرکنندهگان بپیوندیم را فراموش نمی کنم، که جلوی بانک صادرات شهر تجمع کرده بودند و در فاصله فقط چند دقیقه لشکری از نیروهای سپاه و انتظامی با مجهزترین امکانات از اسلحه گرفته تا باتوم و گاز اشک آور و... به تظاهرکنندهگان حمله کردند، و هرکس را که دستشان می افتاد تا حد مرگ می زدند و خانه به خانه کوچههای خیابان سنجابی را آن شب بازرسی کردند و حتی پسران 13 ساله را با خود بردند).
23 اردیبهشت سال 1389 درست چند روز بعد از اعدام فرزاد کمانگر و یارانش کردستان با همه قشرها و گروهای مدنی و احزاب سیاسی در اعتراض به اعدام این عزیزان دست به اعتصاب عمومی زدند. حرکتی که فرسنگها فراتر از دیوار ولایت فقیه را هم بلرزه در آورد و رژیم را وا داشت که در کردستان وضعیت فوق العاده برقرار کند تا جایی که دست به حملههای خود ساخته مانند "انفجار مهاباد"، ترور و بازداشت دهها فعال سیاسی و مدنی و اجرای حکم اعدام چند فعال سیاسی، کردستان را بیشتر از هر زمانی میلیتاریزه کرد. بیشتر کارشناسان در آن زمان الگوی اعتصاب سراسری و اتحاد بین کردها را نمونهای عالی برای پیروزی جنبش آزادی خواهی ایران معرفی کردند.
با وجود اینکه سالهاست احزاب تاریخی و مردمی کردستان در خارج از کشور فعالیت می کنند، جمهوری اسلامی هیچگاه این امکان را نیافت که در جامعه کردستان پایگاه اجتماعی پیدا کند چه آن زمان که پیشمرگههای مسلمان را تاسیس کرد و خواست از طریق اسلامی سیاسی در جامعه کردستان نفوذ کند و چه با فقرسازی و حکومت نظامی. آری کردستان از همان روز اول تشخیص داد که از بطن رژیم جهل اسلامی هیچ گاه آزادی متولد نخواهد شد و برای این تشخیص سالهاست که قربانی می دهد و اینگونه است که کردها بدترین مجازات را برای آزادی خواهی خود پیش بینی کردهاند. کم نیستند که هم در درون رژیم و خارج از رژیم که این حقیقت را قبول نکرده باشند که کردستان متشکل تر و متحدتر از دیگر گروهای سیاسی و ملی در ایران است. حقیقتی که در طول سه ده گذشته بارها شاهد آن بودهایم و کوچ دسته جمعی مریوان، مقامت 22 روز در برابر ارتش و سپاه و بسیج و... جمهوری اسلامی، اعتصاب عمومی 23 شهریور امسال نمونهای از این اتحاد است. پس وای به روزی کردستان دوباره قیام کند که این روز زیاد دور نیست.
شکی نیست که صانع ژاله با آنچه که در نوشتهها و کارهای هنری او می بینیم انسانی آزادی خواه بود و با هنرش در راه آزادی و آزادگی مبارزه می کرد. یاد و خاطره صانع ژاله مانند فرزادها و احسان ها همیشه در دل کردستان و همه انسان های آزادی خواه ایران باقی خواهند ماند و آیندهگان از شجاعت و رشاد آنها به نیکی یاد خواهند کرد.
یادش گرامی و راهش پاینده.
لینک داستان اتوبوس:
www.magiran.com
|